اولین قسمت از مجموعه مباحث فلسفۀ آزمایشگاهی، فلسفۀ کلاسیک و آینده
مدتها است که فلسفه مسئول تفکر انتزاعی است و این کار را با لمیدن در پشت میز انجام داده است. آیا روشهای آزمایشگاهی موسوم به فلسفه آزمایشگاهی میتواند بسترهای جدیدی برای مسائل قدیمی ارایه دهند؟ در اولین قسمت از مجموعه مباحث «فلسفۀ آزمایشگاهی، فلسفۀ کلاسیک و آینده»، جاشوا نوب، استاد فلسفهٔ دانشگاه ییل پاسخ میدهد.
3 دقیقه
نیویورکتایمز — اگر این مسئله را با چهرههای مهم در تاریخ فلسفه -از افلاطون گرفته تا نیچه- مطرح میکردید، گمان میکنم که درک نمیکردند که سوال اساسا چیست.
به شکل سنتی، کسی چندان نگران تمایز فلسفه و روانشناسی نبوده است. تصور بر این بود که فلسفه باید در سطحی بسیار کلان و بنیادی، دربارۀ ماهیت شرایط انسانی بیاندیشد و انتظار میرفت که فلاسفه از همۀ منابع فکری در دسترسشان، شامل روانشناسی، تاریخ، ادبیات و موارد بسیار دیگر استفاده کنند.
سپس در قرن بیستم امری عجیب رخ داد. برخی از مردم دچار این حس شدند که فلسفه باید یک رشتۀ بسیار تخصصی و فنی در نظر گرفته شود که میتواند از بقیه دنیای اندیشه کاملا جدا شود. بنابراین تصور رشتۀ فلسفه میتواند به سادگی این پرسش که انسان عملا چگونه فکر و احساس میکند؟ را نادیده بگیرد و در عوض بر پرسشهایی تمرکز کند که میتوان آنها را پرسشهای «پشت میزنشین» نامید. این دوران در نظر من یک انحراف به حساب میآید، یک گسست عمیق از آنچه که همیشه فلسفه تلقی میشد.
به باور من این موج گرایش به فلسفه آزمایشگاهی که ما اینک شاهد آن هستیم، در حقیقت بازگشت به دریافتی سنتیتر از موضوع فلسفه است. تبیین این جریان به این شکل که «فلاسفه از روانشناسی ایده میگیرند» گمراهکننده است. برعکس، ما شاهد میل روزافزون به نادیده گرفتن تفاوت کلی میان فلسفه و روانشناسی هستیم. این روزها گروهی از فلاسفۀ جوان هستند که بیرون میروند و مطالعاتشان را انجام میدهند، با روانشناسان همکاری میکنند و در مجلات روانشناسی مینویسند. (بسیاری از افراد این رشتهها حتّی نمیدانند کدام محقق باید رسما فیلسوف به حساب بیاید و کدام یک را باید روانشناس دانست.)
به نظر من مایهٔ تعجب است که مردم گاهی پیشرفتهای اخیر را نوعی تغییر جهت بدعتوار میدانند. پاسخ طبیعیتر باید این باشد که این فلاسفهٔ جوان دارند همه چیز را به مسیر قدیمیاش هدایت میکنند، این همان جهت اثر جاودانهٔ دیوید هیوم، «رسالهٔ دربارهٔ طبیعت آدمی» است که عنوان فرعیاش این بود: «تلاشی برای معرفی روش تجربی استدلال در خصوص موضوعات اخلاقی».
جاشوا نوب استادیار فلسفه و علومشناختی در دانشگاه ییل است. او بر روی نقش اخلاق در آگاهی آدمی تحقیق میکند.
ذهن سزاوار وظیفهای است که درخور تواناییهایش باشد
وقتی میگوییم من عقیدهام این است، یا این عقیدۀ شماست، گفتگو را ناممکن میکنیم
برخی افکارشان به شکل تصویر است و بعضی به شکل واژهها. اما فرایندهای ذهنی مرموزتر از چیزی که تصور میکنیم هستند
یک متخصص هوش مصنوعی میگوید فرق انسانها با هوش مصنوعی در نحوۀ آموختن آنهاست
برای ما مهم است که محتوای ترجمان، همچون ده سال گذشته، رایگان بماند و در اختیار عموم باشد. اما این هدف بدونِ حمایت شما ممکن نیست. هر کمک کوچک نقشی بزرگ در این مسیر دارد. به جمع حامیان ترجمان بپیوندید.