آدمهای نوگرا دستههای مختلفی دارند: آدمهایی که با هیجان و اضطراب منتظر معرفی رنگ سال هستند، تا لباسهایشان مد روز باشد. آدمهایی که جلوی فروشگاههای اپل صف میکشند تا آخرین مدل آیفون را بخرند، آدمهایی که وقتی نویسندۀ مورد علاقهشان خبر از انتشار کتاب تازهای میدهد، دل توی دلشان نیست تا آن را بخوانند. چرا ما اینقدر به چیزهای نو علاقه داریم؟ اساساً یک چیز «نو» چگونه چیزی است؟
آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است از سانتیاگو زابالا که پیش از این با عنوانِ «هر چیز ‘نو’ باید تا اندازهای ‘قدیمی’ باشد» منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را اینجا بخوانید.
عطف به پیشداوری ما نسبت به نوآوری، هرچه برچسب «نو» میخورد توجهمان را به وعدۀ بهبود واقعی جلب میکند. اما آیا سیاستمداران، اکتشافات فناورانه و آثار هنری نو لزوماً بهتر از نسخههای قبلیاند؟ با فرارسیدن سال ۲۰۱۸، پیشرفتهای سال قبل را بهبود سیاستورزی، فناوری و هنر حساب میکنیم. انگار که تازگیْ یگانه معیار ماست: رییسجمهور جوان فرانسه نهتنها کشورش را اصلاح خواهد کرد بلکه اروپا را نجات میدهد؛ نرم افزار جدید تشخیص چهره (Face++) امکان دسترسی به ساختمان، صدور اجازۀ پرداخت و رصد مجرمان را فراهم میکند؛ و «گنجینههایی از ویرانۀ باورنکردنی» اثر دمین هرست بر کارهای قبلیاش چیره میشود. این چیزها شاید همگی نو باشند، ولی لزوماً بهبود نیستند. بورس گرویز در کتابش دربارۀ امر نو توضیح میدهد که «هر نوآوری، نتیجۀ یک تفسیر جدید، یک بافتیابی یا بافتزُدایی جدید از نگرش یا کنشی فرهنگی است». به بیان دیگر، «نو» نسبی است. ولی اگر نوآوری را صرفاً نتوان با وسواس اجباریمان به پیشرفت، رشد و بهبود تعریف کرد، چگونه میتوانیم وقوع یک امر نو را بفهمیم؟
فایل صوتی نوشتار «هر چیز ‘نو’ باید تا اندازهای ‘قدیمی’ باشد» را گوش کنید.
اِد سایمون از ما میخواهد تا در تعریفمان از سبکِ خوب تجدیدنظر کنیم
تاریخ رسانههای جمعی راهحلهایی پیش پای ما میگذارد
آیا واقعاً به بازیهای ویدئویی «معتاد» میشویم؟
چه شد که تریاک به سلاح امپراتوریها علیه یکدیگر بدل شد؟