اگر از آریستوفان، طنزپرداز یونانی، میپرسیدید سقراط چگونه آدمی است، برایتان فردی را تصویر میکرد که چنان از مسائل واقعیِ انسانها دور است که بر «ابرها» راه میرود. برای انسانهای امروزی هم، واژۀ «فیلسوف» تداعیکنندۀ لفاظیهای پرطمطراقی است که جز انتزاعیاتی پوچ چیزی به دیگران نمیدهد. واقعاً هم شاید این کلماتِ دهانپرکن کاری از پیش نبرند. اما فیلسوف نیز چندان از این ناکارآمدی بیخبر نیست، به همین خاطر جانش را کف دست میگیرد و به کوچه و بازار میآید.
نویسندۀ کتاب جاندادن در راه ایدهها
آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است از کاستیکا براداتان که پیش از این با عنوانِ «وقتی واژهها جواب نمیدهند، باید مُرد»، منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را در اینجا بخوانید.
پیامی که سقراط با سرکشیدن شوکران به ما میداد نسبتاً ساده، اما کوبنده، بود: شما باید روح فلسفهتان را در بدن بدمید. زیرا اولاً، فلسفه یک فعالیت دانشگاهی نیست، بلکه نوعی عمل است. چیزی نیست که دربارهاش حرف بزنید، بلکه کاری است که باید انجامش دهید. فلسفیدن به معنای تغییر در نفس خودتان است، به معنای کار کردن بر روی خود است، گویا مُشتی مادۀ خامید که باید شکل خاصی به خود بگیرید. فلسفه تولید محض دانش نیست.
فایل صوتی نوشتار «وقتی واژهها جواب نمیدهند، باید مُرد» را گوش کنید.
خشونت برای بیشتر آدمها غیرقابلفهم است. نظریهای جدید میگوید خشونت نه ذاتی است، نه عقلانی
آیا واقعاً به بازیهای ویدئویی «معتاد» میشویم؟
شاید در نهایت مهمترین چیزی که ما انسانها را از حیوانات متمایز میکند توانایی احساس انزجار باشد
اقتصاد زبان قدرت است و همۀ ما را تحت تأثیر قرار میدهد، پس بهتر است دربارۀ آن بدانیم