آنچه میخوانید در مجلۀ شمارۀ 10 ترجمان آمده است. شما میتوانید این مجله را به صورت تکی از فروشگاه اینترنتی ترجمان تهیه کنید.
وقتی جوانی میگذرد، اغلب افراد در رویکردشان به دوستی تغییراتی درونی را تجربه میکنند
رابطۀ اعضا در خانوادۀ مافیاییِ فیلم «پدرخوانده» چگونه بود؟ تصور اغلبمان از دوستی همانطور است: دوست همچون برادر توست و هر چیزی غیر از وفاداری کامل، به هر قیمتی، بهمعنای خارجشدن از مرزهای مقدس دوستی است. اما هر چه سنمان بالاتر میرود، این تصور غیرواقعیتر میشود. با گذشت ایام جوانی، عنوان «دوست» را برای اطرافیان آزادانهتر استفاده میکنیم و دیگر توقعاتِ آنچنانی و سختگیرانه از آنها نخواهیم داشت. شاید بشود گفت دیگر واقعاً نمیتوانیم با کسی دوست شویم.
الکس ویلیامز، نیویورک تایمز — دیدار من و برایان شبیه صحنهای جادویی در یکی از فیلمهای رومانتیک-کمدی هالیوودی بود، البته منهای بخش رمانتیکش. صحنهای که در آن دو نفر بدون هیچ شناخت قبلی با هم ملاقات میکنند. چند سال پیش بهواسطۀ کار با برایان، که یک نمایشنامهنویس نیویورکی است، ملاقات کردم و این دیدار به شامی خانوادگی انجامید و فضای دوستانهای شکل گرفت که خیلی ناگهانی و محسوس بود.
هر دو آهنگهای یکسانی را از آلبوم «بلوند آن بلوند»۱ باب دیلن و دیالوگهای یکسانی را از فیلم «محلۀ چینیها» دوست داشتیم. تا خوراک میگو و ادویه کاریای که سفارش داده بودیم آماده شود، جملات همدیگر را کامل میکردیم. همسرانمان بهناچار حرف ما را قطع میکردند «آهای، بچهها، نمیخواهید نفسی تازه کنید؟»
کمی بعد، وقتی برایان و همسرش بهسمت قطار شمارۀ دو در حرکت بودند، به ذهنم رسید که اگر در کالج با برایان آشنا شده بودم، بدون شک برایم تبدیل به کسی میشد که در جشن عروسیام او را ساقدوش خودم میکردم.
این ماجرا مربوط به چهار سال پیش است. من و برایان از آن موقع تا حالا فقط چهار مرتبه همدیگر را دیدهایم. ما «دوست» هستیم، اما نه خیلی. همچنان در تلاشیم که یکدیگر را ببینیم اما زندگی مدام جلو پایمان سنگ میاندازد.
داستان ما عجیب نیست. در سی و چهلسالگی افراد زیادی بهواسطۀ کار، داشتن کودکانی که همبازی بچههای شما هستند، و البته فیسبوک وارد زندگیتان میشوند، اما تعداد دوستانِ نزدیکِ واقعی زیاد نیست، دوستانی که در کالج با آنها آشنا شدهاید، یا در مواقع بحرانی به سراغشان میروید.
با نزدیکشدن به میانسالی، روزهای گشت و گذار جوانی، آن وقتها که زندگی شبیه یک قرار ملاقات بزرگ است، ناپدید میشود. برنامهها فشرده میشوند، اولویتها تغییر میکنند و افراد اغلب در خواستههایی که از دوستیها دارند گزیدهتر عمل میکنند.
فرقی نمیکند چه تعداد رابطۀ دوستی برقرار میکنید، ناچارید در برابر تقدیر تسلیم شوید: دورۀ پیداکردن بهترین دوستها به شیوۀ نوجوانی یا اوایل بیستسالگی کاملاً به سر رسیده است. اکنون زمان آن است که دوستیهایی را بپذیرید که هر یک مختص موقعیتهای خاصی هستند.
اما بیشتر اوقات مردم، وقتی یک اتفاق بزرگ در زندگیشان میافتد مثلاً نقل مکان میکنند یا طلاق میگیرند، متوجه میشوند که چقدر از خیل دوستانشان غفلت کردهاند.
چند ماه پیش وقتی لیزا دگلیآنتونی، مدیر جذب سرمایۀ آموزشی در شیکاگو، داشت برای جشن تولد ۳۹سالگیاش برنامهریزی میکرد این فکر او را درگیر خود کرد. بعد از نقل مکان از نیویورک به اوانستون متوجه شد که در فیسبوک ۸۵۷ دوست و در توییتر ۵۰۹ دنبالکننده دارد، اما هنوز مطمئن نیست بتواند فهرست دعوتیهای مهمانیاش را کامل پر کند. او میگوید «فهرستی که تهیه کرده بودم شامل دوستانی بود از دورانهایی در زندگیام که بیشترین دوستها را داشتم، یعنی دوران دبیرستان و شغل اولم».
رابرت گلووِر رواندرمانگر در بلِویوِ واشنگتن بعد از طلاق در چهلسالگی فهمید، در سالهایی که سرگرم کار و خانواده بوده، فهرست دوستانش بیسروصدا کوچک و کوچکتر شده است. دکتر گلوور که حالا ۵۶ساله است میگوید «ناگهان با خروج همسرت از کادر، متوجه میشوی که چقدر تنهایی. به کلاسهای رقص سالسا میرفتم و بهجای اینکه تلاش کنم به زنها نزدیک شوم، خودم را به مردها معرفی میکردم: هی، نظرت چیست برویم یک نوشیدنی بخوریم».
لورا کارستنسن، پروفسور روانشناسی و مدیر مرکز طول عمر دانشگاه استنفورد در کالیفرنیا، در مطالعاتی دربارۀ گروههای دوستی مشاهده کرد که افراد وقتی به میانسالی نزدیک میشوند تمایل پیدا میکنند که با آدمهای کمتری تعامل کنند، اما به دوستانی که از قبل داشتهاند نزدیکتر میشوند.
او توضیح میدهد که علت این امر این است که افراد یک ساعت هشداردهندۀ درونی دارند که به هنگام رویدادهای بزرگ زندگی مثل سیسالهشدن زنگ هشدارش به صدا درمیآید. این ساعت به آنها یادآوری میکند که افق زمان در حال کوتاهشدن است، پس وقت آن رسیده که گشت و گذار را رها کنند و بر زمان و مکانی که در آن قرار دارند تمرکز کنند. او میگوید «تمایل پیدا میکنید روی چیزهایی متمرکز شوید که از لحاظ احساسی برایتان مهمترند، بنابراین بهجای رفتن به مهمانی ترجیح میدهید زمانتان را با فرزندانتان سپری کنید».
ربکا جی. آدامز، پروفسور جامعهشناسی و پیریشناسی در دانشگاه نورث کارولینا در گرینزبورو، میگوید از سال ۱۹۵۰ جامعهشناسان برای یافتن دوستان نزدیک سه شرط در نظر گرفتهاند: (۱) نزدیکبودن، (۲) تعاملات مکرر و برنامهریزینشده، و (۳) زمینهای که افراد در آن ترغیب شوند گارد خود را کنار بگذارند و به هم اعتماد کنند. به گفتۀ او، با تغییر شرایط خارجی، فراهمکردن این سه شرط دشوارتر میشود، به همین علت است که افراد بسیاری دوستان مادامالعمرشان را در کالج ملاقات میکنند.
در دنیای حرفهای، «نزدیکبودن» بهسختی حفظ میشود، مثل وقتی که همکاریْ جایگاه شغلیاش تغییر میکند یا حرفۀ جدیدی پیش میگیرد. سال گذشته، اریکا ریوینوجا، نویسندۀ سریال تلویزیونی «تمام شب بیدار»۲ شبکۀ ان.بی.سی، با زنی به نام جن آشنا شد که با هم روی یک پروژه کار میکردند. تقریباً بلافاصله، از برنامۀ ورزشی و اولویتهای غذایی یکدیگر باخبر شدند. جن متوجه میشد که خانم ریوینوجا کی به کافئین نیاز دارد و پیش از اینکه او درخواست کند، برایش چای سرد آماده میکرد.
خانم ریوینوجا که ۳۵ سال دارد میگوید «با تمامشدن کار روی پروژه، و پایان تعاملات روزانه، دیگر بهسختی میشد آن میزان از نزدیکی را حفظ کرد». آنها میتوانستند هر از گاهی زمانی به چنگ بیاورند و برای صرف نوشیدنی با هم بیرون بروند اما «دیگر از آن بعدازظهرهای طولانی که به پرسهزدنهای عصرگاهی در ساحل و در آخر رفتن به یک کافه ختم میشد خبری نبود».
دکتر آدامز میگوید در محیط کار حس رقابت وجود دارد، به همین دلیل افراد سعی میکنند ضعفها و خصوصیتهای ویژۀ خود را از همکارانشان پنهان کنند. دوستیهای کاری غالباً چیزی شبیه معامله هستند؛ سخت میتوان گفت روابط کاری کجا به پایان میرسند و دوستیهای واقعی کجا آغاز میشوند.
تفاوت در جایگاه حرفهای و میزان دستمزد نیز مسائل را پیچیدهتر میکند. آدرین دوکورث، مدیر اجرایی سابق و هنرمند کنونی در همیلتون اونتاریو، میگوید «واقعاً غیرطبیعی است وقتی میبینید دوستانتان از شما میلیونها بیشتر یا کمتر دستمزد میگیرند». او بهتازگی یک زوج موفق را به دایرۀ دوستانش افزود، اما آنها با وسواسی که نسبت به پول داشتند همه را از خود راندند.
خانم دوکورث ۳۲ساله میگوید «دوستانی که در جشن ازدواجمان کنار این زوج نشسته بودند، بعد از مراسم از ما بهخاطر این زوج گله کردند. آنها از همه پرسیده بودند که چقدر پول در میآورند. کسانی که درآمد کمتری داشتند احساس راحتی نمیکردند که دربارۀ آن حرف بزنند، و کسانی که درآمد مشابه یا بیشتری داشتند احساس میکردند صحبتکردن دربارۀ آن عجیب و غیرطبیعی است».
کارا باسکین، روزنامهنگارِ بوستون، میگوید وقتی افراد در رابطۀ عاطفی هستند چالشها بیشتر میشود. دوستشدن با زوجهای دیگر مثل یافتن جفت مناسب برای دو نفر در آن واحد است. نهتنها نگران این هستید که زن از شما خوشش آمده، نگران این هم هستید که آیا شوهرش از شما خوشش آمده، یا شوهر شما از آن زن یا از شوهرش خوشش آمده باشد یا نه».
کارا باسکین میگوید وقتی در رابطه هستید، موانعی برای یافتن دوستان جدید به وجود میآید. مثل پیدا کردن جفت مناسب برای دو نفر در آن واحد میماند.
کمی پیشتر، او دوست محل کار شوهرش را به همراه همسرش برای شام دعوت کرد. اما همسر او به خانۀ نصفهونیمه چیدمانشدۀ خانم باسکین (که تازه به آن نقل مکان کرده بودند) علاقهای نشان نداده بود و اسپاگتی شام را با بیاشتهایی خورده بود. خانم باسکین ۳۳ساله میگوید «کاملاً واضح بود که بهاجبار به مهمانی آمده بود. طوری در صندلی ایکیای زهواردررفتۀ آشپزخانه نشسته بود که انگار داشت در یک معدن زغال سنگ فرو میرفت».
بعد از خوردن دسر، فوراً خداحافظی کردند. روز بعد سرِ کار، شوهر بهخاطر اینکه همسرش خسته بوده عذرخواهی کرده بود. خانم باسکین میگوید «اما ناگفته مشخص بود که دیگر علاقهای نداشتیم با آنها معاشرت کنیم».
اضافهشدن بچهها به این ترکیب همهچیز را از این هم بیشتر به هم میریزد. ناگهان در دایرۀ جدیدی از دوستانی احاطه میشوید که همگی پدر و مادر هستید، اما پیوندهای عاطفی بین شما در بهترین حالت سست هستند. همانطور که لوئیس سی. کِی. کمدین در یکی از اجراهای استندآپ کمدیاش به آن شاره میکند: «من روزهایم را با آدمهایی سپری میکنم که اگر دست خودم بود هیچوقت با آنها وقت نمیگذراندم. من انتخابشان نکردهام. بچههایمان همدیگر را انتخاب کردهاند، براساس هیچ معیار خاصی، مگر همقد و اندازه بودنشان».
حتی وقتی والدین با هم پیوندی برقرار میکنند، دوستیِ حاصل میتواند بازیچۀ هوسهای زودگذر فرزندان شود و بهسادگی از هم بپاشد.
کریل لیونز، برگزارکنندۀ همایش در دانویل کالیفرنیا، و شوهرش با والدین دوست فرزندشان رابطه دوستی برقرار کردند. وقتی پسرانشان که دوستان نزدیکی بودند رابطۀ خود را قطع کردند، رابطۀ والدینشان هم با موانعی مواجه شد. خانم لیونز ۴۴ساله میگوید که هروقت با خانوادۀ آنها برنامۀ کبابخوردن میریختند، پسرش میگفته «میتوانم دوستان دیگرم را هم دعوت کنم؟»
به گفته مارلا پُل، نویسندۀ کتاب بحران دوستی: یافتن، ایجاد و حفظ دوستیها وقتی دیگر بچه نیستید۳ عوامل بیرونی فقط بهصورت مانع ظاهر نمیشوند. بعد از سیسالگی، افراد اغلب در رویکردشان به دوستی تغییراتی درونی را تجربه میکنند. خودآزمایی به خودشناسی میانجامد، بنابراین نسبت به اینکه چه کسانی دوروبرتان را گرفتهاند سختگیرتر میشوید. او معتقد است «انگار موانع بلندتر از زمانی شدهاند که جوانتر بودیم و بدمان نمیآمد تقریباً با هر کسی بنشینیم و مارگاریتا بنوشیم».
کنترلگرها، خودشیفتهها، یا آنها که عادت دارند از کاه کوه بسازند، خیلیهایشان دیگر در زندگی شما جایی ندارند.
تِیِر پرایم، مشاور راهبردی ساکن لندن، برای خودش یک معیار سنجش بازیگوشانه در نظر گرفته که شامل یک مقیاس صدامتیازی است (امتیاز ۱۰۰ مساوی است با «بهترین دوست همیشگی»). همینکه کاندیداهای دوستی شروع به نشاندادن رفتار آزاردهنده یا پیمانشکنی میکنند، در ذهنِ خود آنها را حذف میکند. او میگوید از هر ده نفر از دوستان جدیدش، نُه نفر در نهایت بین ۳۰ تا ۶۰ امتیاز کسب میکنند، که معادل است با جایگاهی کمی بالاتر از یک آشنا.
او میگوید «با شخصی آشنا میشوید که واقعاً آدم خوبی است، اما اگر تلفنش را یک بار جواب ندهد، به جایگاه ۹۰ و اگر دو بار جواب ندهد بلافاصله به جایگاه ۵۰ نزول پیدا میکند. اگر در یک ماه اول دوستی، سر قراری تأخیر داشته باشد ۱۰ امتیاز دیگر نیز از دست میدهد» (او خاطر نشان میکند که افراد میتوانند با رفتار خوب به مراحل بالاتر صعود کنند).
افراد بسیاری که تجربیات زندگیْ آنها را سرسخت کرده به روابط دوستی نگاه بدبینانهتری دارند.
دوست فیلمنامهنویسم برایان کاپلمن، نویسنده و یکی از کارگردانان فیلم «مرد تنها»۴ (فیلمی با بازی مایکل داگلاس دربارۀ مردی میانسال که میکوشد با دوستان و خانوادهاش پیوندی مجدد برقرار کند)، میگوید «وقتی جوانترید، معنای دوستی برایتان خیلی جدیتر است».
او میگوید «تصور من از دوستی با فیلمهای ’پدرخوانده‘ و ’شام‘۵ شکل گرفت. دوست همچون برادر توست و هر چه غیر از وفاداری کامل، به هر قیمتی، بهمعنای خارجشدن از مرزهای مقدس دوستی است. هر چه سنتان بالاتر میرود این تصور از دوستی غیرواقعیتر میشود».
در این نقطه، روابط خستهکننده و ناموفقی را از سر گذراندهاید. تلاش کردهاید از عهدۀ مسئولیتهایی که کار، خانواده و دوستان بر دوش شما گذاشتهاند برآیید، بنابراین در اینکه خود را از لحاظ عاطفی در دسترس افراد جدید قرار دهید محتاطانهتر عمل میکنید. آقای کاپلمن ۴۶ساله میگوید «با دقت بیشتری از نقاط ضعف خود آگاهید، همچنین از توانایی خود در ناامیدکردن دیگران وقوف بیشتری دارید».
او اینگونه نتیجهگیری میکند «من درواقع استانداردهای خودم را دربارۀ اینکه دوستی حقیقتاً چیست تغییر ندادهام. فقط کلمۀ ’دوست‘ را آزادانهتر بهکار میبرم. ایجاد دوستیهای واقعی، از نوع برادرنهاش، حالا دیگر خیلی سختتر است».
بعضی افراد نیز مثل خانم دگلیآنتونی، مدیر جذب سرمایۀ آموزشی، بهسادگی انتظارات خود را پایین میآورند. او دربارۀ راهبرد کنونیاش اینچنین توضیح میدهد «راهکاری بهشدت مؤثر پیش گرفتهام و بهدنبال آدمهای همفکری هستم که هر کدامشان یکی از نیازهای بخصوصم را برآورده کنند. دوستی برای عیش و نوش، دوستی برای کتابخواندن، دوستی که او هم بچهدار است، چندین دوست برای بازی بسکتبال، دوستی که در همسایگیام زندگی میکند و دوستی برای ورزشکردن».
او در ادامه میگوید «پر کردن این جاهای خالی در زندگیام خیلی راحتتر از این است که رویکردی جامع برای یافتن یک دوست جدید پیش بگیرم».
راه دیگر این است که به نقطۀ صفر خود بازگردد و ساعت را به عقب برگرداند و به دهۀ بیستِ زیست اجتماعی خود، آن دهۀ نفسگیر، بازگردد.
دِیو چِروینی، مدیر ایستگاه رادیویی، بعد از نقل مکان به نیویورک در سیسالگی، به قدری تنها بود که با گربهاش به سنترال پارک میرفت به این امید که بتواند با کسی صحبت کند. بعد از اینکه چیزی جز نگاههای کنجکاوانه نصیبش نشد تصمیم گرفت شبکۀ اجتماعی نیویورک۶ را راهاندازی کند. این شبکه گروهی بود برای فعالیت افرادی که میخواستند با تماشای بازی تیم بیسبال «نیویورک یانکیز» یا عیشونوش وقت بگذرانند و دوست پیدا کنند. این شرکت اکنون دوهزار عضو دارد که بیشترشان در دهۀ سیِ زندگیشان هستند. به گفتۀ او، دویست نفر از آنها دوستان نزدیکاند.
او میگوید «برداشتن قدم اول برای شروع دوستی شجاعت میخواهد. خودم در این شرایط بودهام و خوشبختانه توانستهام این کار را برای افراد آسانتر کنم».
در این حال و هوا با برایان تماس گرفتم. دربارۀ اینکه نمیتوانیم زمانی برای وقتگذراندن با یکدیگر پیدا کنیم شوخی کردیم و برای اولین وقت آزادی که پیدا کردیم یک قرار شام گذاشتیم.
از آن زمان تا کنون سه ماه گذشته است.
• نسخۀ صوتی این نوشتار را اینجا بشنوید.
پینوشتها:
• این مطلب را الکس ویلیامز نوشته است و در ۱۳ جولای ۲۰۱۲ با عنوان «Why Is It Hard to Make Friends Over 30» در وبسایت نیویورک تایمز منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۲۹ مهر ۱۳۹۷ آن را با عنوان «چرا پیدا کردن دوستان صمیمی بعد از ۳۰ سالگی دشوار است؟» و ترجمۀ عرفانه محبی منتشر است.
•• الکس ویلیامز (Alex Williams) گزارشگر و نویسندۀ نیویورک تایمز است.
[۱] Blonde on Blonde
[۲] Up All Night
[۳] The Friendship Crisis: Finding, Making, and Keeping Friends When You’re Not a Kid Anymore
[۴] Solitary Man
[۵] Diner
[۶] New York Social Network
هان میان نسل بومی دیجیتال محبوبیت شایانتوجهی یافته است
نوجوانی بهخودیخود دوران بسیار دشواری است
در اقتصاد آزاد هایک وظیفۀ اکثریت تسلیم و دنبالهروی است
آماندا مونتل از ترفندهای جادوییای میگوید که ذهنمان روی خودمان اجرا میکند