مطالبی برگزیده از منتشرشدههای سال گذشته
طبیعت از ما رنجور است و طعم خشم خود را در زمستان به ما میچشاند: آسمان خشک، آلودگی هوا و سرمای کمجان. اما بهار همچنان مطبوع و بخشنده است. بهار فصل آغازکردن است و انسانها نیز میکوشند فصل تازهای برای زندگی خود رقم زنند. آدمهای بهتری شوند، کارهای عقبمانده را به فرجام برسانند و کاستیها و نقصانها را جبران کنند. ورزش کنند، سفر بروند و «بخوانند». بهارنامۀ ترجمان پیشنهادی است برای شروع خواندن در سال جدید.
5 دقیقه
• آیا صنعت انتشار مقالات علمی به ضرر علم است؟
این روزها میزان کار علمی هر کس با تعداد مقالههایی سنجیده میشود که از او به چاپ رسیده است. اما ماجرا همیشه اینطور نبوده است؛ یعنی ممکن بود سرشناسترین دانشمندان یک رشتهٔ علمی حتی تا بیست سال هیچ چیزی منتشر نکنند و به پیگیری تحقیقاتشان ادامه دهند. اما یک کارآفرین جاهطلب و دستودلباز این قاعده را به هم زد؛ او شرکتی انتشاراتی تأسیس کرد که مسیر علم را برای همیشه تغییر داد.
• پروندۀ کتاب: «توهم معرفت: چرا هرگز بهتنهایی فکر نمیکنیم؟»
وقتی هواپیما از زمین جدا میشود، معمولاً مسافران به این فکر میافتند که چطور این اتفاق افتاد. اما پس از چند ثانیه، حیرتِ خودشان را فراموش میکنند. در استفاده از گوشیهای هوشمند و لپتاپ هم همین اتفاق میافتد. در عصری که همه فکر میکنند علامۀ دهرند، کمتر کسی میداند حتی یک زیپ چطور باز و بسته میشود. اسلومان و فرنباخ در کتاب «توهم معرفت» نشان میدهند که جهان دائماً پیچیده میشود و مردم نمیدانند که از آنچه دارد اتفاق میافتد بیخبرند.
• زندگی حیوانی شما به پایان رسیده است
شهرهایی که ابررایانههای هوشمند آنها را کنترل میکنند، رهایی از بند تن و میل به جاودانگی؛ اینها دیگر صرفاً موضوع خیالپردازی در رمانها و فیلمهای علمی-تخیلی نیست، چون دانشمندانی در کالیفرنیا و حامیان میلیاردر آنها بر این باورند که تکنولوژی لازم برای تداوم حیات، با آپلودکردن ذهن بهنحوی که بتواند جدا از بدن وجود داشته باشد، فقط تا چند سال دیگر واقعیت خواهد یافت. البته در این آرزوی رهایی از صورت انسانی، بهطرزی تناقضآمیز و آشکار، چیزی انسانی وجود دارد.
• با چشمان بسته به سوی آخرالزمانِ هوش مصنوعی میتازیم
اگر سناریویی دربارۀ جهان در سال ۲۰۵۰ بشنوید که شبیه به داستانهای علمیتخیلی است، احتمالاً اشتباه است؛ اما اگر سناریویی دربارۀ جهان در سال ۲۰۵۰ بشنوید که شبیه به داستانهای علمیتخیلی نیست، قطعاً اشتباه است. هوش مصنوعی احتمالاً مهمترین عامل تغییر در قرن ۲۱ خواهد بود و زندگیهایمان را طوری دگرگون خواهد کرد که اکثر مردم بهسختی قادر به تصورش هستند. اما واقعیت این است که اکثر ما همچنان درک بسیار مبهمی از هوش مصنوعی داریم. یوول هراری از میزان آمادگی ما برای رویارویی با آینده میگوید.
• ما مثل بچههایی هستیم که دارند با بمب بازی میکنند
فیلسوفی که روزگاری میخواست بدنش را منجمد کند تا شاید در آینده بتواند به زندگی باز گردد، حالا رئیس موسسۀ پژوهشیِ عجیبی در دانشگاه آکسفورد است. جایی که معمولاً تا سحر پشت میزش مینشیند و سناریوهای ممکن برای انقراض بشر به دست رباتهای هوشمند را پیشبینی میکند. پروفسور نیک باستروم معتقد است هوش مصنوعی همانقدر که رؤیایی است، میتواند کابوسوار هم باشد.
• فیل، نیویورک و گوگل چه وجه اشتراکی دارند؟
علم تا به امروز توانسته است مسائل عجیب و غریبی را محاسبه کند. مثلاً ما میتوانیم نحوۀ چرخیدن سیارات به دور خورشید را موبهمو پیشبینی کنیم. یا توانستهایم با معادلات فیزیکِ فضا موشکهایی بسازیم که ما را از اتمسفر زمین بیرون ببرد. اما این محاسبات در مواجهه با بعضی از موضوعات عملاً به بنبست میخورند، مثلاً بدن خودمان، یا شهرها. برای فهم این سیستمهای پیچیده باید راههای دیگری پیدا کنیم.
• ما برای زندگی در لحظه ساخته نشدهایم
ما انسانها خود را «هوشمند» و «خردمند» نامیدهایم. اما این نامها بیش از توصیف، نوعی خودستایی است. چه چیزی ما را خردمند میگرداند؟ چه چیزی ما را از سایر حیوانات جدا میکند؟ زبان، توانایی ساختن ابزار، فرهنگ یا چیزهای دیگر؟ تاکنون پاسخهای گوناگونی مطرح شده است اما با پیشرفت دانش روشن شده است که هیچ یک از اینها منحصر به انسان نیست. چند استاد روانشناسی و فلسفه، نویسندگان کتاب «انسان آیندهنگر»، معتقدند بهترین متمایزکنندۀ گونۀ ما توانایی آیندهنگری است.
• بهشتهایی که زشتتر از جهنم از آب در آمد
دانشمندان و مهندسان در کنفرانسهای خبریشان مدام از تکنولوژیهای جدیدی که ساختهاند حرف میزنند و وعده میدهند که محصول جدیدشان دنیا را جای بهتری خواهد کرد. در مقابل آنها فیلسوفان و ادیبانی هم پیدا میشوند که بپرسند جای بهتری برای چه کسانی؟ احتمالاً جواب این سؤال چنین است: ثروتمندان، قدرتمندان و از همه بیشتر، دیکتاتورها. مهندسان به آینده خوشبیناند، فیلسوفان بدبین. اما بالاخره حق با کیست؟
• نظریۀ انتخاب عقلانی؛ فلسفۀ پنهان آمریکا در دوران جنگ سرد
در دهۀ پنجاه میلادی، دانشگاه یو.سی.اِل.اِی، که «دانشگاه سرخ کوچک» نامیده میشد، نمونۀ بارزی از نفوذ کمونیسم در دانشگاههای آمریکا بود. رئیس دانشگاه، که از این بابت نگران بود، طرحی تصویب کرد که میگفت اگر کسی به سازمان خاصی وابسته باشد نمیتواند در دانشگاه تدریس کند، چون وابستگیْ نمیگذارد دانشمند بیطرف بماند. اما او به چیزی بیش از این فرمول نیاز داشت تا کارش را توجیه کند. چیزی نگذشت که «نظریۀ انتخاب عقلانی» به یاریاش آمد.
توأمان با جنبشهایی که منجر به لغو بردهداری شد، نویسندگان مختلفی از خطرِ نوعی بردهداری پنهان خبر میدادند: بردهداریای که نه بهمثابۀ یک واقعیتِ بیرونی، بلکه همچون قابلیتی درونی در ذهن ما جاخوش میکرد و نمیگذاشت به معنای واقعیِ کلمه آزاد شویم. مفهوم انسانیت از قرن هجدهم به بعد، در موقعیتهای گوناگون مداوماً وارد چنین چرخههای پیچیدهای شده است. انسان بودن گام به گام به هدفی دستنیافتنیتر مبدل شده است، اما چرا؟
برخی افکارشان به شکل تصویر است و بعضی به شکل واژهها. اما فرایندهای ذهنی مرموزتر از چیزی که تصور میکنیم هستند
یک متخصص هوش مصنوعی میگوید فرق انسانها با هوش مصنوعی در نحوۀ آموختن آنهاست
سوپر استار عالم روشنفکری بیش از همیشه با چپها به مشکل خورده است
گفتوگویی دربارۀ دشواری همتاسازی هوش انسانی در رایانهها