گزارشی از شیوۀ زندگی، کسب ثروت و نفوذ نخبگان اقتصادی جدید آمریکا در ساختار قدرت
از ۱۲۰ میلیون خانوادۀ آمریکایی فقط ۱۵۸ خانواده، نیمی از پول کمپینهای انتخاباتی را فراهم کردهاند. اندکی از آنها در طیفهای سنتی عضویت دارند یا ثروتشان را از ارث بهدست آوردهاند. ثروت این اهداکنندگان حکایت از دگرگونی ترکیب نخبگان اقتصادی آمریکا دارد. نیویورکتایمز شیوۀ زندگی، کسب ثروت و نفوذ آنها در ساختار قدرت را بررسی میکند.
نیویورکتایمز — این ۱۵۸ خانواده بهطرز چشمگیری متشکلاند از افراد سفید، متمول، پیر و مذکر و این درحالی است که جوانان، زنان، سیاهپوستان و رأیدهندگانِ رنگینپوست دارند کشور را از نو میسازند. در پهنۀ این کشور وسیع، این خانوادهها در مجمعالجزایری از ثروت و در محلههای منحصربهفردِ شهرها اقامت دارند. در اقتصادی که در آن میلیونرها بواسطۀ مجموعۀ متنوعی از صنایع پدید میآیند، اکثر این خانوادهها ثروت خود را از دو طریق بهدست آوردهاند: نقل و انتقالات مالی و انرژی.
در حال حاضر، این خانوادهها در حال وارد کردن ثروت هنگفتشان به عرصۀ سیاستاند، تقریباً نیمی از پولی که برای حمایت از نامزدهای دموکرات و جمهوریخواه ریاستجمهوری فراهم شده است را آنها جمعآوری کردهاند. بنابر بررسی روزنامۀ نیویورک تایمز، فقط ۱۵۸ خانواده، همراه با شرکتهایی که به آنها تعلق دارد (کنترل آنها را برعهده دارند) رقمی معادل ۱۷۶ میلیون دلار وارد مرحلۀ اول کمپین انتخابات کردهاند. از زمان واترگیت تاکنون سابقه نداشته است که این تعدادِ معدود از افراد و بنگاههای تجاری چنین مبلغی را برای کمپین انتخاباتی فراهم کنند. این مبالغ از طریق کانالهایی که پنج سال پیش بهواسطۀ رأی دیوان عالی آمریکا در مورد سازمان شهروندان متحد۱ بهرسمیت شناخته شد، بهنحو قانونی وارد عرصۀ انتخابات میشود.
ثروت این اهداکنندگان نشان میدهد که ترکیب نخبگان اقتصادی آمریکا درحال دگرگونی است. تعداد نسبتاً کمی از این خانوادهها در طیفهای سنتی شرکتهای بزرگ آمریکا عضویت دارند و خانوادههای معدودی ثروتشان را از طریق ارث بهدست آوردهاند. قریببهاتفاق این خانوادهها خودشان فعالیت تجاریشان را آغاز کردهاند و از استعداد و قدرت ریسک خود حداکثر بهره را برای کسب ثروت بردهاند: آنها در صندوقهای پوشش سرمایۀ۲ نیویورک سرمایهگذاری میکنند، در تگزاس بدهیهای شرکتهای نفتی را که از ارزش افتادهاند میخرند و از این طریق، مالک آن شرکتها میشوند و در هالیوود با پولشان فیلمهای پرفروش میسازند. تعداد زیادی از این نخبگان اقتصادی خارج از آمریکا بهدنیا آمدهاند و از کشورهایی همچون کوبا، شوروی سابق، پاکستان، هند و اسراییل به آمریکا آمدهاند. اکثر خانوادههایی که در سیاست و انتخابات ریاستجمهوری سرمایهگذاری میکنند، دستِراستی هستند و دهها میلیون دلار برای حمایت از نامزدهای جمهوریخواه خرج میکنند. نامزدهای جمهوریخواه نیز در ازای این حمایت متعهدند قوانین دستوپاگیر را از سر راه ایشان بردارند، مالیات بر درآمد، سودِ سرمایه و ارث را کم کنند و برنامههای تأمین اجتماعی۳ را کاهش دهند. با اینکه چنین اقداماتی به حفظ ثروتِ خود این خانوادهها کمک خواهد کرد، این خانوادهها اقدامات خود را دارای معنای گستردهتری نیز میدانند؛ آنها معتقدند کمکهای مالیشان مطمئنترین ابزار افزایش رشد اقتصادی آمریکا و حمایت از نظامی است که به دیگران اجازه میدهد موفقیت کسب کنند.
داگلاس ادیسون میگوید: «خانوادههای زیادی در سرتاسر کشور وجود دارند که خودساختهاند؛ این خانوادهها معتقدند مقرراتِ بیش از حد، بار سنگینی بر دوش شرکتهای کوچکتر تحمیل میکند». ادیسون سرمایهگذاری است اهل دالاس که خانوادهاش پنج میلیون دلار برای حمایت از فرماندار تگزاس، ریک پری، پرداخت کرد و با خروج پری، این مبلغ خرج حمایت از سایر نامزدها شد. داگلاس میگوید: «این خانوادههای خودساخته خوب عمل کردهاند و مشتاقاند موفقیت دیگران را ببینند».
این خانوادهها عمدۀ منابع مالی خود را صرف حمایت از نامزدهای جمهوریخواه میکنند و در عین حال بهمثابۀ نوعی محک مالی برای نیروهای جمعیتشناختی عمل میکنند و آرای الکترال طرفداران حزب دموکرات را میآزمایند. براساس نظرسنجی نیویورک تایمز و سیبیسی نیوز، که در ماه ژوئن انجام شده است، دوسوم آمریکاییها طرفدار وضع مالیاتها بیشتر برای آنانیاند که در سال بیش از یک میلیون درآمد دارند؛ درحالیکه شش نفر از هر ۱۰ نفر موافق مداخلۀ بیشتر دولت برای کاهش شکاف میان فقیر و غنی هستند. بنابر مطالعۀ مرکز تحقیقاتی پیو۴، تقریباً هفت نفر از هر ۱۰ نفر، موافق حفظ مزایای تأمین اجتماعی و خدمات درمانی کمافیالسابق هستند.
نامزدهای جمهوریخواه تلاش کردهاند موقعیت خود را نزد رأیدهندگانِ اسپانیاییزبان، زنان و آفریقایی ـ آمریکاییها بهبود ببخشند. اما با شروع کمپین، جمهوریخواهان با فاصلۀ بسیار زیادی دموکراتها را در استفاده از منابع مالی کمیتههای مستقل سیاسی۵، کمیتههایی که حامی نامزدهای انتخاباتیاند، پشت سر میگذارند. این کمیتهها برخلاف نامزدها میتوانند مبالغ نامحدودی را از هر یک از اهداکنندگان دریافت کنند. این کمیتهها تاکنون حجم بسیار زیادی از پول را برای انتخابات جمعآوری کردهاند.
براساس آخرین اطلاعات بایگانیشده در کمیسیون فدرال انتخابات۶ و دادههای بهدستآمده از منابع دیگر، هر یک از این ۱۵۸ خانواده تا ماه ژوئن، مبلغی درحدود ۲۵۰ میلیون دلار به کمپین رقابتی ریاستجمهوری کمک کردهاند؛ درحالیکه ۲۰۰ خانواده، درمجموع، چیزی درحدود ۱۰۰ هزار دلار اهدا کردهاند. درمجموع، هر دوِ این گروهها نیمی از پول انتخابات ریاستجمهوری را فراهم کردهاند و این درحالی است که اکثریت این اهداکنندگان طرفدار جمهوریخواهاناند.
روی تیکسیرا، کارشناس سیاسی و جمعیتشناسی، که در مرکز متمایل به جناح چپِ آمریکن پراگرس۷ فعالیت میکند، چنین میگوید: «درحال حاضر، سیستم مالی کمپین مغایر با مسیری است که رأیدهندگان واقعی کشور بهتدریج درحال توسعهدادن آن هستند و همچنین مغایر با رویههایی است که رأیدهندگان دنبال میکنند».
نخبگان جدید اقتصادی، که به رقابتهای انتخاباتی کمکهای مالی اهدا میکنند، همچون اکثر ابرثروتمندان، بهشدت مراقباند که ناشناخته بمانند. تعداد انگشتشماری از آنها تمایل دارند دربارۀ میزان کمکهایشان و یا عقاید سیاسیشان صحبت کنند. بسیاری از این کمکها از طریق صندوقهای پستی و با آدرسهای مربوط به کسبوکار و بدون نام ارسال میشوند و یا از طریق شرکتهایی با مسئولیت محدود و یا تراستهای تحت حمایت سازمان شهروندان متحد۸ بهدست نامزدهای انتخاباتی میرسد. بدین ترتیب، راههای گریز بیشتری برای صرف پول بهنفع نامزدها وجود دارد. برخی از این اهداکنندگان برای حفظ حریم خصوصی و یا برای فرار از مالیات نامشان بهعنوان مالکان خانههایی که در آن سکونت دارند، ثبت نشده است. این مسئله منجربه ناشناخته ماندن خانواده و روابط اجتماعی آنها میشود.
اما مصاحبهها، صدها سند عمومی مربوط به ثبتنام رأیدهندگان، گزارشهای تجاری و اطلاعات بهدستآمده از کمیسیون فدرال انتخابات آشکار کرده است که این خانوادههای متمول اگرچه بهلحاظ جغرافیایی از سایر آمریکاییها دورند، اما این خانوادهها در درون خود از حیث اجتماعی و اقتصادی قرابتهای زیادی با یکدیگر دارند. تقریباً همۀ محلههایی که این نخبگان اقتصادی در آن زندگی میکنند در محدودۀ نیو ارولئان است. اما آنها بهعنوان اقلیتی متمول کمتر از یکپنجم جمعیت این محلهها را تشکیل میدهند و تقریباً هیچ یک از آنها سیاهپوست نیست. این خانوادهها چهارونیم برابر حقوق متوسط آمریکاییها درآمد دارند و امکان تحصیل آنها در دانشگاه نسبت به سایر آمریکاییها دو برابر است.
اکثر این خانوادهها در ۹ شهر زندگی میکنند و بیشترشان با یکدیگر همسایهاند. آنها در محلههایی همچون بلایر و برنتوود در لسآنجلس، ریور اوکس در هوستون، محلهای که معروف به حضور فعالان انرژی است، زندگی میکنند و یا در ایندین گریک ولیج در میامی ساکن هستند؛ محلهای که نیروهای امنیتی مخصوص به خود را دارد و در آن، ۳۵ خانه در امتداد ۱۸ سوراخ گلف ایجاد شده است.
گاهی اوقات این خانوادهها با خطمشیهای حزبی که به آن تعلق خاطر دارند (عمدتاً جمهوریخواه) همراهی میکنند و در برنامههای موزههای هنر و یا برنامههایی که برای کمک به جوانان در معرض خطر طراحی شده مشارکت میکنند. اکثر این خانوادهها شرکای تجاری یکدیگرند و روابط سببی با هم دارند و حتی برخی اوقات نیز دور یک میز با هم پوکر بازی میکنند.
بیش از ۵۰ عضو از این خانوادهها نامشان در فهرست ۴۰۰ تاییِ برترین میلیونرهای کشورِِ مجلۀ فوربس وجود دارد و بهنظر میرسد کمک یک میلیون دلاری آنها به کمپینهای انتخاباتی با توجه به حجم درآمدشان رقم ناچیزی است. بهعنوان مثال، کنت گریفین، یکی از میلیونرهای صندوق پوشش سرمایۀ شیکاگو، پس از کسر مالیات، در ماه ۶۸.۵ میلیون دلار درآمد دارد. همسر گریفین این میزان درآمد را در اسناد دادگاه، که برای طلاق او تنظیم شده بود، اظهار کرده است. گریفین ۳۰۰ هزار دلار به گروههایی که از نامزدهای جمهوریخواهان طرفداری میکنند کمک کرده است. این مبلغ، در نگاه نخست، رقم هنگفتی است، اما بنابر اطلاعات دفتر بودجۀ کنگره پس از کسر مالیات فقط معادل ۲۱ دلار و ۱۷ سنت بهازای یک خانوادۀ معمولی آمریکایی است.
ثروت این خانوادههای متمول تاحدودی نشاندهندۀ رشد زیاد بخش خدمات مالی و نیز رونق معاملات نفت و گاز است. این دو حوزه از فعالیت، اقتصاد آمریکا را در دو دهۀ اخیر دگرگون کرده است. این خانوادهها از فعالیتهای نیروهای اقتصادی و سیاسی که نابرابری را عمیقتر میکنند، نفع میبرند: با کم شدن سهم درآمد و ثروت ملی طبقۀ متوسط، سهم این خانوادهها از ثروت ملی افزایش پیدا میکند.
انباشت ثروت در میان نخبگان اقتصادیِ والاستریت افزایش پیدا کرده است؛ این سرآمدان، که زمانی امور مالی و سرمایههای ثروتمندان دیگر را مدیریت میکردند، اکنون بهنحو فزایندهای ثروت خود را مدیریت میکنند. براساس مطالعهای که انجام شده است، یکدهم از یک درصد مالیاتدهندگان آمریکایی که در زمینۀ امور مالی فعالیت میکند، پنج برابر بیشتر نسبت به سهمشان از درآمدِ کشور عایدی دارند. ۶۴ خانواده از این خانوادههای متمولْ ثروت خود را از طریق امور مالی بهدست آوردهاند. این تعداد بیانگر این است که اکثریت خانوادههای اهداکنندۀ کمک، در سال ۲۰۱۶، در امور مالی فعالیت میکنند.
اما بسیاری از این اهداکنندگان بهجای اینکه در مجموعههای اجرایی گلدمن ساکس یا اکسون فعالیت کنند، مجموعهها و شرکتهای تجاری خود را دارند و بهصورت فردی و یا همراه با شرکایشان این مجموعهها را اداره میکنند. در زمینۀ امور مالی، آنها صندوقهای پوشش سرمایه ایجاد میکنند و یا شرکتهای سرمایهگذاری خصوصی تشکیل میدهند و از سود سرمایه و معاملۀ دیون منتفع میشوند. این افراد اخیراً، بهواسطۀ رونق بازار بورس و نرخ پایین بهره، کسب درآمد میکنند. در زمینۀ انرژی، افرادی که قبلاً صاحب دکلهای حفاری قدیمی در داکوتای شمالی، اوهایو، پنسیلوانیا و تگزاس بودند، با سرمایهگذاری در تکنولوژیهای جدیدِ حفاری و بهواسطۀ قیمتهای بالای انرژی سود زیادی کسب میکنند. دیگر فعالان حوزۀ انرژی نیز در سایر کارهای مرتبط با استخراج نفت خام، همچون ایجاد خطوط انتقال نفت، حملونقل و ساخت تجهیزات فعالیت میکنند.
برخلاف صنعت، که کسب ثروت ممکن است وابسته به سرمایهگذار باشد، فعالیتهای این خانوادهها، هم در امور مالی و هم در حوزۀ انرژی، وقتی که با موفقیت همراه شود میتواند مقادیر زیادی پول نقد فراهم کند. آنهایی که بدون هیئت مدیره و یا مجمع سهامداران، فعالیت تجاری خود را انجام میدهند آزادی زیادی برای برآورده ساختن امیال سیاسی خود دارند. روی هم رفته، بیش از نیمی از پولی که این ۱۵۸ خانوادۀ متمول کمک کردهاند، برآمده از دو حوزۀ انرژی و امور مالی است.
دیوید مککوردی، عضو پیشین کنگره از ایالت اوکلاهاما و رییس کنونی انجمن آمریکایی گاز۹ میگوید: «وقتی من به این خانوادهها نگاه میکنم، آنها را افرادی بسیار موفق میبینم. آنها پیش از این کوهها را جابهجا میکردند و عاشق انجام کارهای خارقالعاده بودند».
درواقع، شرکتهایی که سود سهامشان تضمینی است، عمدتاً از ورود به کمیتههای سیاسی برای حمایت از نامزدهای انتخاباتی احتراز میکنند، اما این خانوادهها میلیونها دلار پول صرف انتخابات میکنند. برخی از این خانوادهها حتی روی کاندیداهای طردشدۀ حزب متبوعشان شرطبندی میکنند. سه خانوادهای که تا امروز، بیشترین کمکهای مالی را به انتخابات کردهاند همگی حامی سناتور تد کروز از تگزاس هستند. تد کروز محافظهکاری افراطی وابسته به جنبش تیپارتی است که مورد تنفر رهبران حزب جمهوریخواه است. سه خانوادهای که به تد کروز کمکهای مالی کردهاند عبارتاند از: خانوادۀ ویکس از تگزاس، فعال در حوزۀ نقلوانتقال نفت و تجهیزات استخراج؛ خانوادۀ مرسرز از نیویورک، که رابرت مرسر، سرمایهگذار صندوق پوشش سرمایه، هدایت این خانواده را برعهده دارد و توبی نوج بائر، سرمایهگذار خصوصی اهل تگزاس.
تیم فیلیپ، رییس محافظهکار مؤسسۀ امریکن پراسپریتی۱۰، که مؤسسهاش روابطی با چارلز جی و دیوید اچ.کوچ دارد، میگوید: «رمز موفقیت در بازار سهام و انرژی، قمار بزرگ روی چیزهایی است که دیگران هنوز آن را بهدست نیاوردهاند». تعدادی از این خانوادهها – که با شبکههای اهداکنندگان ایدئولوژیک، هم دستِراستی و هم دستِ چپی، در ارتباطاند – تلاش کردهاند که در احزاب سیاسی خودشان تغییر ایجاد کنند. بیش از ۱۲ نفر از این اهداکنندگان و یا اعضای خانوادههای آنها در سمینارهایی شرکت میکنند که در سال دو بار به میزبانی تشکیلات کوچ۱۱ برگزار میشود. تشکیلات خانوداۀ کوچ تشکیلاتی است که اتاق بازرگانی ایالات متحده۱۲ و دیگر گروههای تجاری را تحت فشار قرار داده است تا بانک صادرات ـ واردات۱۳ را از بین ببرند. برخی از خانوادههایی که در این سمینارها شرکت میکنند عبارتاند از: آقای دیسون و همسرش، از سهامدارن شرکت چارلز شواب؛ کارن بوچوالد رایت که شرکت خانوادگیاش قبلاً کمپرسورهای استخراج گاز طبیعی میساخت.
دیسون میگوید: «اکثر افرادی که در سمینارهای کوچ شرکت میکنند، کارآفرینانی هستند که فعالیت تجاری خود را از صفر شروع کردهاند». دیسون طرفدار حذف یارانههای شرکتهای بزرگ بود، هرچند برخی از این شرکتها سودشان به حساب او واریز میشد.
خانوادهای دیگری که ازجمله سرمایهگذاران صندوقهای پوشش سرمایه هستند، خانوادۀ جرج سوروس و پسرش جاناتان سوروس است. این خانواده با مؤسسۀ اتحاد برای دموکراسی۱۴ در ارتباط است. مؤسسۀ اتحاد برای دموکراسی شبکهای از اهداکنندگان لیبرال است که دموکراتها را تحت فشار قرار داده است تا بهشدت دربارۀ قوانین مربوط به تغییرات آبوهوایی و مالیاتِ تصاعدی فعالیت کنند. این اهداکنندگان، که بیشتر آنها از هالیوود یا والاستریت هستند، میلیونها دلار پول خرج حمایت از هیلاری کلینتون کردهاند.
تاحدودی، کمکهایی که این خانوادهها به نامزدها میکنند بهخاطر بدهبستانهای شخصی، کاری و یا منطقهای آنها با یکدیگر است. بوشِ پدر ثروت خود را از طریق تجارت نفت بهدست آورده بود، اما جورج بوش پسر خودش میلیونها دلار از والاستریت درآمد کسب کرده بود. برخی از نامزدهایی که بیشترین محبوبیت را در بین اهداکنندگانِ ابرثروتمند دارند، قبلاً در حوزههای انتخابی تگزاس و فلوریدا خدمت کردهاند. تگزاس و فلوریدا ایالتهایی هستند که اکثر خانوادههای متمول در آنها ساکناند.
اطلاعات بهدستآمده نشان میدهد که اکثر خانوادههایی که در سال جاری در رقابتهایی سیاسی شرکت کردهاند و روی نامزدها سرمایهگذاری کردهاند، از دو حوزۀ انرژی و امور مالی هستند.
دولت اوباما، دموکراتهای کنگره و حتی آقای بوش معتقدند، در سیاستهای مالیاتی و قوانین باید تغییراتی صورت بگیرد تا بسیاری از سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیز وجهی پیدا کند و شرکتهای سهامی خصوصی بتوانند به سطوح بالاتر مشارکت و سرمایهگذاری برسند. صندوقهای پوشش سرمایه، که از دیرباز مقررات کمی بر آنها حاکم بوده است، اکنون متعهد به اجرای دستورالعملهای جدید مقرراتِ دادفرانک۱۵ هستند. مقرارت دادفرانک مقرراتی است که بسیاری از جمهوریخواهان قول دادهاند آن را از اثر بیندازند و درمقابل، هیلاری کلینتون متعهد شده است از آن دفاع کند.
رونق تجارت نفت خام منجر به ایجاد ثروتهای جدید شده است، اما از طرفی دیگر مازاد عرضه بر تقاضا کاهش قیمت این محصول را نیز درپی داشته است. بسیاری از افرادی که در صنعت نفت فعالیت میکنند، درصدد برداشتن ممنوعیت ۴۰ سالۀ صادرات این محصولاند. با برداشته شدن ممنوعیت صادرات، تولیدکنندگان داخلی به مشتریهای جدیدی در خارج از آمریکا دسترسی پیدا میکنند و بهرهبرداری از خط لولۀ مناقشهآمیز کیستونایکسآل۱۶ تصویب میشود. تی.بونپیکنس۱۷، سرمایهگذار و طرفدار صنعت گاز طبیعی، دربارۀ همکارنش در صنعت انرژی میگوید: «آنها از حکومت هیچچیز نمیخواهند مگر اینکه اجازۀ صادرات نفت داشته باشند و اکثر آنها خواهان راه افتادن خط لولۀ کیستون هستند».
«اگر به صنعت نفت و گاز بنگرید، درمییابید که این صنعت درآمدهای زیادی برای کشور به ارمغان آورده است. فعالان این صنعت مالیاتهای زیادی پرداخت میکنند اما مردم هنوز هم به آنها حمله میکنند». این گفتۀ آقای پیکنس است؛ کسی که ۱۲۵ میلون دلار در حمایت از جرج بوش و کارلی فیورینا خرج کرده است. پیکنس میگوید: «آنها کارآفریناند و دربارۀ همهچیز اظهارنظر میکنند».
پینوشتها:
این مطلب را نیکولاس کانفِسور (Nichilas Confessore)، سارا کوهن (Sarah Cohen) و کارن یوریش (Karen Yourish) نوشتهاند.
[۱] Citizens United Organization
[۲] Hedge funds
[۳] Entitlement program
[۴] Pew Research Center
[۵] Super PACs
[۶] Federal Election Commission
[۷] Center for American Progress
[۸] United citizens
[۹] American Gas Association
[۱۰] American Prosperity
[۱۱] The Koch family
[۱۲] U.S. Chamber of Commerce
[۱۳] Export-Import Bank
[۱۴] Democracy Alliance
[۱۵] Dodd-Frank Regulations
[۱۶] Keystone XL oil pipeline
[۱۷] T. Boone Pickens
کنوانسیون نسلکشی گویا طوری طراحی شده است که فقط هولوکاست را مصداق این جنایت بداند
آمریکا بعد از یازده سپتامبر خط قرمزی را شکست که دنیا را به جای متفاوتی تبدیل کرد
چطور جامعۀ اسرائیل با جنایتهای ارتش خود در غزه و لبنان کنار میآید؟