مجموعه یادداشتهایی دربارۀ آموزش عمومی
پیشتر، موقع بارش برف یا آلودگی هوا، بچهها فقط یک کار میکردند: با دلهره زیرنویس اخبار را میخواندند به امید اینکه شانس در خانهشان را بزند و از مدرسهرفتن معاف شوند. اما از آخرین باری که خبر تعطیلی مدارس گزارش شد، یک سالی میگذرد و همچنان مدرسهها بستهاند. بزرگترها عاصی شدهاند و بچهها فهمیدهاند که مدرسه فقط سختی تکالیف و بیداری هفت صبح نیست. آنها از چیزی محروم شدهاند که گویا هیچچیز دیگری جایش را پر نمیکند: دوستان، بازیها، روابط اجتماعی و حتی شکستهایی که فقط با حضور در بین همسنوسالان میشد تجربهشان کرد. واقعاً مدرسه چیست که حالا اینهمه جای خالیاش حس میشود؟
8 دقیقه
►
برای مطالعۀ هر یک از مطالب،
بر روی تیتر آنها کلیک کنید.
►
• آنچه این بیماری از بچههایمان دزدید
درسها را میشود به صورت مجازی هم آموخت، اما مدرسه فقط جایی برای آموزش نیست
وقتی اولینبار خبر تعطیلی مدارس در زمستان سال گذشته اعلام شد، اکثر بچهها خوشحال بودند. اما نمیدانستند این «تعطیلی» با هر چیزی که پیش از این بهعنوان تعطیلی برایش شادی کرده بودند، فرق دارد. حالا بعد از ماهها خانهنشینی، پاندمی دیگر برای آنها یک اتفاق نیست، بلکه بخش ماندگاری از تجربۀ زندگیشان است. چیزی است که آنها را از لذتها و فرصتهای مهم کودکیشان محروم کرده؛ دوستانشان، بازیهایشان، جنبوجوش و سرزندگیشان را گرفته؛ و غمانگیز اینکه معلوم نیست تا کی قرار است ادامه داشته باشد.
• آموزش مجازی شوخی تلخی است
فرزندم نمیتواند از پس آموزش مجازی بربیاد؛ من هم همین طور
بچههای نسل امروز را بهدرستی بومی دیجیتال مینامند. آنها در میان اسکرینها به دنیا آمدهاند و بزرگ شدهاند. هر چقدر شبکههای اجتماعی و هیاهوی دنیای مجازی برای ما بزرگترها جدید و غریب بوده، برای آنها طبیعی و عادی است. اما شرایط جدید، آنها را گرفتار وضعیت تازهای کرده است. اگر تا قبل از این، روی گوشی انیمیشن میدیدهاند یا با پدربزرگ و مادربزرگشان تماس تصویری میگرفتهاند، حالا مجبورند ساعتها ساکت و گوشبهفرمان به معلمهایشان نگاه کنند. پس حق دارند خشمگین باشند و فریاد بکشند.
• چرا همهچیز ممکن است تعطیل شود، به جز امتحان؟
امتحانها بدترین راه برای ارزیابی عملکرد دانشآموزان است، اما بهترین راهی است که فعلاً میشناسیم
اگر امتحانگرفتن از کل نظام آموزشی حذف شود چه اتفاقی میافتد؟ به اضطراب و استیصال شبهای امتحان فکر کنید، به سؤالهایی که جوابشان را بلد بودهاید، اما وقت تمام شده، به احساس سرخوردگیتان بعد از اینکه میبینید نمرهتان آن چیزی نشده که انتظار داشتید. امتحان معایب بسیاری دارد، فقط بچهدرسخوانهایی طرفدار امتحانند که در زندگیشان جز نمرههای بالا چیز دیگری ندارند که به آن افتخار کنند. با وجود این، یک چیز را نمیتوان انکار کرد: امتحان عادلانه است. شاید رمز پایداری آن همین باشد.
• انجمن شاعران کوچک غمگین
آیا بچهای که دردِ از دست دادنِ چیزی عزیز را چشیده، شاعر بهتری نخواهد شد؟
کیت کلانچی، معلم یک مدرسۀ دولتی در انگلستان است. او سالهاست که در مدرسهشان یک انجمن شعر را اداره میکند. بچهها شعرهایشان را پیش او میآورند تا دربارهشان نظر بدهد یا بهترشان کند. اما در سالهای اخیر، طوفانِ بیسابقهای در این انجمن آرام به راه افتاده است. با ورود موج جدید پناهجویان به انگلستان، کودکانی با تجربۀ جنگ و فقر و مرگ وارد مدرسه شدهاند و از هر سطر از شعرهای این بچهها خون و درد میچکد. حالا او معلم سوگنامهها شده است.
• گفتوگو با اقتصاددانی که معتقد است آموزش عمومی کلاً بیفایده است
هشدار: ما با این عقیده مخالفیم
از وقتی یادمان میآید، در حال تحصیل بودهایم. دوازده سال از دبستان تا دبیرستان و بعد هم دانشگاه. مداوماً به ما گفتهاند که اگر درس نخوانی، به جایی نخواهی رسید. اما زندگی واقعی، به خیلیهایمان نشان داده است که تحصیلات ربط چندانی ندارد به جایگاهی که در جامعه خواهیم داشت. آیا همین یک نکته، کافی نیست که در فایدۀ آن همه درسخواندن شک کنیم؟ اقتصاد میگوید کافی است، اما فلسفه مخالف است.
• شاید بهترین راه آموزش ترک تحصیل باشد
دانشآموزان نیازهای متنوعی دارند که نظامهای آموزشی یکپارچه جوابگوی آن نیست
نظام آموزش و پرورش طوری طراحی شده است که به دستۀ کوچکی از علایق و تواناییها بها بدهد: مهارت در ریاضی و علوم، انجام کوهی از تکالیف و رقابت بر سر بالاترین نمرهها. اما این چیزها برای خیلی از دانشآموزان خواستنی نیست. در واقع، اگر دانشآموزی بخواهد آشپز، جواهرساز یا تعمیرکاری حرفهای بشود، مدرسه نهتنها چیزی به او نمیآموزد، که مانع راه موفقیت او هم میشود. پس تصمیم درست چیست؟ یک نظام آموزشی متفاوت؟ یا اصلاً رها کردن مدرسه؟
• زندگیِ آزمونزده
مدرسۀ ایدئال جایی است که در آن اجباری به شنیدن جوابی ناخواسته به سؤالی نپرسیده نباشد
از کلاسهای مدرسه کدام یک در خاطرتان باقی مانده است؟ آنهایی که شما را به تفکر و تبادلِ نظر فرا میخوانْد یا آنهایی که مطالبِ موردنیاز برای آزمون را به خوردتان میداد؟ نظامِ آموزشی در سرتاسر جهان هر روز بیشتر از اندیشیدن فاصله گرفته و بهسوی آزمونمحوری حرکت میکند. این در حالی است که، در تفکر سقراطی، آموزش با طرح سؤال آغاز میشود، با پرسشگری ادامه مییابد و بهسوی فهمی عمیقتر حرکت میکند.
• دانشآموزان از زنجیر مدرسه آزاد میشوند
ترجیح میدهی مدرسه باغبانی خوشحال تولید کند یا محققی عصبی؟
طی سیصد سال اخیر، آموزش رسمی تبدیل شده است به یادگیری زیر سقف، نشستن پشت میز، گوشدادن به معلمان، و عطشِ گرفتن نمرۀ بیست. ژانژاک روسو میگفت این محدودیتهای اجتماعی طینت دستنخوردۀ انسانها را فاسد میکند. او برای آموزش کودکان بهدنبال محیطی بود که آزادیِ تمامعیاری را برایشان رقم بزند و آنها را از شر پیچیدگیهای جامعه خلاص کند. پیروان روسو تا آنجا پیش رفتند که، برای آزادی کودکان، معلمها را از مدارس بیرون کردند. واقعاً چگونه میتوان آموزش عمومی و آزادی کودکان را با هم جمع کرد؟
• هدف؟ به گریه انداختن معلمها
دانشآموزان ناسازگار با مدرسه معمولاً تواناییهایی دارند که مدرسه نتوانسته است آن را درک کند
بعضی از بچهها هیچوقت با مدرسه کنار نمیآیند. درس نمیخوانند، تکالیفشان را انجام نمیدهند، معلمها را مسخره میکنند یا به آنها بیتوجهند و هیچ فرصتی را برای برهمزدن کلاس از دست نمیدهند. برخلاف معلمان و مدیران که نظرِ خوشی به چنین دانشآموزانی ندارند، اغلب همکلاسیهای آنها دوستشان دارند و تحسینشان میکنند. اما واقعاً آیندۀ این بچهها چه خواهد شد؟ برخی از تحقیقات میگویند احتمالاً خیلی بهتر از آنچه معلمان فکر میکنند.
• هیچ پژوهشی تا به امروز فایدۀ مشق شب را نشان نداده است
چرا با وجود آنکه میدانیم مشق شب بیهوده است نمیتوانیم از آن دست بکشیم؟
به طور معمول، ساعت کاری روزانۀ یک بزرگسال در دنیای امروز، هشت ساعت است. بقیهاش را آزادیم که هر کاری دلمان میخواهد انجام دهیم. اما بچههایمان علاوه بر اینکه هشت ساعت یا بیشتر به مدرسه میروند، تازه وقتی به خانه میرسند کارشان شروع میشود. یک بررسی نشان داد که میزان ساعتی که دانشآموزان در طول شبانهروز «فراغت» دارند، تقریباً با رزیدنتهای پزشکی برابر است. همۀ اینها را بگذارید کنار اینکه هنوز معلوم نیست تکلیف منزل واقعاً به چه دردی میخورد.
• علیه آموزش خصوصی؛ چرا مدرسههای عمومی بهتر است؟
لازم نیست کودکان به سرعت پلههای ترقی را طی کنند
آیا حتماً باید بچههایمان را به مدرسههای گران خصوصی بفرستیم تا آیندهشان تضمین شود؟ یا اینکه مدارس عمومی هم مزیتهای خودشان را دارند؟ جسیکا گرگ که میگوید دو سال پیش بچههایش را از مدرسۀ خصوصی بیرون آورده است و به جنگلِ آموزشِ عمومی فرستاده، دربارۀ مزایا و معایب کار خود توضیح میدهد.
• رواج دوبارهٔ آموزش تکجنسیتی
گفتوگو با جولیت ویلیامز دربارۀ نظام آموزشی تکجنسیتی و سیاستهای جدید عدالت جنسیتی
حامیان مدارس تکجنسیتی معتقدند که دختران و پسران از شیوههای آموزشی متفاوتی سود میبرند. مخالفان ادعا میکنند که آموزش تکجنسیتی به نقشهای جنسیتی سنتی تداوم میبخشد و به جنسیتگرایی نهادی مشروعیت میبخشد. این اختلافات همچنان نتوانسته است از محبوبیت الگوی آموزش تکجنسیتی بکاهد. تعداد مدارس تکجنسیتی در آمریکا طی ده سال گذشته ۲۵ برابر شده است.
• چگونه تختهسیاه آموزش و پرورش را دگرگون کرد؟
تختهسیاه انقلابیترین فناوریای بود که وارد کلاسهای درس شد
تصویر آشنایی که ما از کلاس در ذهن داریم، یعنی یک تختهسیاه و مجموعهای از نیمکتها که روبهروی آن چیده شدهاند، قدمت چندانی ندارد. در واقع، بیش از دویستسال نمیگذرد از دورانی که مخترعی ناشناس پیشنهاد استفاده از تختهسیاه را در کلاس داد. پیشنهادی که خیلی زود چنان فراگیر شد که دیگر هیچکس دوران قبل از آن را به یاد نمیآورد. اما دقیقاً با شناخت شیوۀ تدریس پیش از رواج تختهسیاه است که میزان انقلابیبودن آن روشن میشود.
حافظۀ جمعی فقط بخشهایی از گذشته را بازنمایی میکند
جوزف استیگلیتز در مصاحبه با استیون لویت از نگاه خاص خود به اقتصاد میگوید
پساز چند دهه پیشرفت، جهان در مبارزه با فقر با ناکامی مواجه شده است
جوایز معتبر در حوزۀ اقتصاد بین چند مؤسسه متمرکز شدهاند، چرا؟