کتابهای خودیاریِ روزگار ما تبدیل شدهاند به نسخههایی رژیمی از فلسفههای رواقی
از استیون هاوکینگ نقل شده که «فلسفه مرده است». شاید راست میگفت، واقعاً فلسفۀ قرن بیستم جایی در جامعه نداشت؛ حرفهای فیلسوفان، برای مردم، مجموعاً مشتی اصطلاحات نفهمیدنی بود. اما امروزه چه؟ لای کتابهای خودیاری را باز کنید تا نقلقولهای هایدگر و سارتر خودنمایی کنند. افراد سرشناس مردم را به خواندن کتابهای فلسفی ترغیب میکنند. جک دورسی، بنیانگذار توییتر، خود را رواقی میداند و جابز هم حاضر بود همۀ فناوریهایش را در ازای فرصت ملاقات با سقراط ببخشد. اما اینهمه عامهپسندی برای فلسفه چه معنایی دارد؟
نیل آرمسترانگ، بیبیسی — آیا متفکری که دو هزار سال از دوران اندیشهورزیاش میگذرد واقعاً میتواند کمکی به ما بکند؟ آیا یک اندیشمند بحثبرانگیز آلمانی که در قرن نوزدهم زندگی میکرده، میتواند راهنمای ما برای رسیدن به زندگی خوب باشد؟ آیا مطالعۀ آثار ژان پل سارتر را میتوان کلید دستیافتن به یک خویشتنِ تازه دانست؟
از نظر ناشران، پاسخ همۀ این پرسشها قطعاً مثبت است، زیرا کتابهایی که فیلسوفان را در مقام مرشدهای خودیاری قرار میدهند به جدیدترین مد در کسب و کار انتشارات بدل شدهاند.
• نسخۀ صوتی این نوشتار را اینجا بشنوید.
در پاییز گذشته، کتاب درسهایی از فلسفۀ رواقی۱، نوشتۀ جان سلارز، منتشر شد. این کتاب میخواهد نشان دهد که پیروی از شیوۀ تفکر رواقیان قدیم چه فایدههایی میتواند داشته باشد. کتاب چگونه اگزیستانسیالیست باشیم۲ اثر گری کاکس هم در همین زمان انتشار یافت: «کتابی معتبر در زمینۀ خودیاری که بهنحوی روشن طریقۀ زیستن برطبق اصول اگزیستانسیالیسم را نشان میدهد، اصولی که نیچه و سارتر و کامو و دیگر فیلسوفانِ برجستۀ اگزیستانسیالیسم آنها را پروراندهاند». پس از اینها، شاهد انتشار کتابی بودیم با عنوان چگونه به سگتان فلسفه بیاموزید: مقدمهای عجیب و غریب بر پرسش بزرگ فلسفه۳ اثر آنتونی مکگوان. این کتاب با این اظهارنظر شروع میشود که مطالعۀ فلسفه «میتواند توانایی تبدیلشدن به یک آدم بهتر را به شما بدهد» و پایانبخش کتاب هم ملاحظاتی دربارۀ معنای زندگی است.
همین تازگیها، برایان هال کتاب راهنمای اخلاقی دربارۀ آخرالزمان زامبیزده۴ را منتشر کرده است که از داستانی دربارۀ زامبیها بهعنوان وسیلهای برای طرح بعضی از دوراهیهای مهم اخلاقی استفاده میکند؛ دوراهیهایی که در اصل توسط فیلسوفانی مثل جان استوارت میل و ایمانوئل کانت مورد بحث قرار گرفتهاند. در هفتۀ آینده هم باید منتظر انتشار اثری از بِوِرلی کلاک باشیم با عنوان چگونه در عین ناکامی همچنان خوب زندگی کنیم۵، کتابی که از فلسفه و الهیات استفاده میکند تا نشان دهد که ناکامی یا شکست چگونه میتواند برای داشتن زندگی خوب به ما کمک کند.
همچنین کتابهای زیادی از این دست هستند که ازقبل در قفسۀ کتابفروشیها وجود داشتهاند. از جملۀ آنها میتوان به راه ارسطو: چگونه خرد باستانی میتواند زندگی شما را تغییر دهد۶ اشاره کرد؛ یا به راهنمای اگزیستانسیالیستی بقا۷ که در معرفی آن آمده است: «کتابچۀ راهنمایی برای زندگی در قرن بیستویکم؛ دورانی که هر بحرانی در آن همچون بحرانی اگزیستانسیال است». از دو کتاب هم میتوان نام برد که از اندیشههای نیچه استفاده کردهاند: اگر نیچه بود، چه میکرد؟۸ و به خودت بیا؛ نیچه برای روزگار ما۹.
پس اکهارت تول باید انگشت حسرت به دندان بگزد و دیپاک چوپرا باید از سر راه کنار برود.۱۰ واضح است که حرف استیون هاوکینگِ فقید خیلی عجولانه بود وقتی که گفت «فلسفه مرده است».
چرا فلسفه دوباره مد شده است؟
با همۀ اینها، یقیناً دورانی وجود داشت که، در آن، دستکم در بین مردم عادی فلسفه به حال مرگ افتاده بود. طی قرن بیستم، فلسفه را رشتهای خشک و بیروح میدانستند که تنها به اهل فن اختصاص دارد، قلمرویی دشوار و پیچیده که متخصصان عزلتنشینش در آن درگیر مباحثی بیپایان دربارۀ مفاهیمی مبهم هستند، دانشی که چندان ارتباطی با دنیای واقعی ندارد. پس چرا امروز دوباره فلسفه دارد در محیط خارج از دانشگاه شایع میشود و رواج عام مییابد؟
آگنی هابز، استاد فهم عمومی فلسفه در دانشگاه شفیلد، دلیل این امر را رسیدن ما به مرحلۀ بحرانی جهانی میداند. «من فکر میکنم آنچه موجب رواج سریع و ناگهانی فلسفه شده است همان چیزی است که رواج شاخههای اخلاقی و درمانی فلسفه در دوران یونانیمآبی را نیز موجب شده بود؛ در آن دوران نیز تغییرات عظیمی اتفاق افتاد؛ دولتشهرهای یونانی فروپاشیدند و قدرتهایی یکپارچه همچون اسکندر کبیر و امپراطوری مقدونی سر برآوردند».
«امروزه، مردم دوباره جهان را از لحاظ مالی، از لحاظ ژئوپلتیکی و همچنین در زمینۀ تغییرات آب و هوایی، در حال تحولاتی بزرگ میبینند. آیا لیبرال دموکراسی دوام خواهد آورد؟ آیا سیارۀ ما بقا خواهد یافت؟ درحقیقت پرسشهای نگرانکنندۀ زیادی وجود دارد. در این روزگار نامطمئن، مردم در جستوجوی راهنمایند».
جان سلارز، نویسندۀ درسهایی از فلسفۀ رواقی، قبول دارد که این میتواند یکی از عوامل علاقۀ روزافزون به فلسفه در مقام خودیاری باشد. بههرحال وقتی سلبریتیها، روانشناسان، ورزشکاران، مشاوران کسبوکار و عارفان، همگی کتابهایی در زمینۀ خودیاری مینویسند، چرا فیلسوفان ننویسند؟
سلارز میگوید: «من فکر میکنم، در قرن بیستم و حتی تا اوایل هزارۀ کنونی، احساسی از خوشبینی و پیشرفت وجود داشت؛ همه داشتند ثروتمندتر میشدند؛ میتوانستی چیزهای بیشتری بخری و درواقع چندان دربارۀ این وضعیت فکر نمیکردی. سپس، وقتی که بحران اعتبار اتفاق افتاد، ناگهان خوشبینی از همه جا رخت بربست. این تصور از بین رفت که اگر ما همینطور که هستیم ادامه بدهیم، همهچیز روال خوب خودش را طی خواهد کرد. همه شروع کردند به فکرکردن به اینکه ’داریم چه کار میکنیم و چرا داریم این کار را میکنیم؟‘ و اینگونه بود که اشتیاقی واقعی برای دریافت راهنمایی و هدایت در بین مردم گسترش پیدا کرد».
«فیلسوفان دورۀ باستان و دورههای بعد، همیشه راهنماییهایی از این سنخ ارائه کردهاند. و حالا ما به یک معنا داریم دوباره با فهمی بسیار قدیمی از چیستی فلسفه ارتباط پیدا میکنیم».
بیدغدغه زندگی کن، رواقی باش
فلسفۀ رواقی نظامی فکری است که در زمان ما رونق آشکاری پیدا کرده است. ریشههای این تفکر را به سقراط میرسانند، فیلسوفی متعلق به یونان باستان که پدر فلسفۀ غربی به شمار میآید. اما رواقیگری متأخر عمدتاً مبتنی بر آثار سه متفکری است که در قرون اول و دوم میلادی زندگی میکردند: سنکا، مشاور نرون؛ اپیکتتوس، کسی که زمانی برده بود؛ و مارکوس اورلیوس، امپراتور روم. علیرغم این واقعیت که رواقیها معمولا نسبتبه ثروت فراوان نظر مثبتی نداشتهاند، امروزه آثار آنان به جدیدترین مد روز در سیلیکونولی تبدیل شده است. این باور وجود دارد که جک دورسی، بنیانگذار توییتر، از هواداران اندیشۀ رواقی است. همچنین استیو جابز، بنیانگذار اپل، زمانی گفته بود: «من حاضرم تمام فنآوریهایم را بدهم و در ازای آن، یک بعد از ظهر را با سقراط بگذرانم».
کلیدیترین اصول فلسفۀ رواقی به بیان ساده اینها هستند: اذعانکردن به اینکه بسیاری از آنچه در زندگی ما میگذرد تحتاختیار ما نیست؛ و پذیرفتن اینکه ما بخشی از یک کل بزرگتر هستیم که همان طبیعت است.
جان سلارز یکی از بنیانگذاران «هفتۀ رواقی» است: یک تجربۀ آنلاین جهانی که از سال ۲۰۱۲ بهصورت سالیانه برگزار شده است. هدف از این برنامه این است که معلوم شود آیا فقط با یک هفته پیرویکردن از آموزههای رواقی ثمرۀ روانشناختی محسوس و قابل سنجشی نصیب افراد میشود یا نه. نتایج نشان میدهد که بله، میشود.
سلارز میگوید: «رواقیها معتقدند که مهمترین چیز برای خوب زندگیکردن چیزی است که در درون ماست و نه بیرون از ما. کاری که باید بکنیم ساختن شخصیت و ذهنیتی درست برای خودمان است». «زندگی خوب چندان ربطی ندارد به خرت و پرتهایی که در تملک داریم یا چیزهایی که در جهان بیرونی بر ما میگذرد. به یک تعبیر، اصلیترین توصیۀ رواقی این است: درست فکر کن».
اگزیستانسیالیسم حوزۀ دیگری از فلسفه است که همچون بستری برای استخراج درسهای زندگی نگریسته شده است. اما درحالیکه تقریباً هر فرد عادی میتواند کتابی از رواقیها، افلاطون یا ارسطو را بخواند و آن را فهمیدنی بیابد، بسیاری از آثار اگزیستانسیالیستهایی، همچون مارتین هایدگر و ژان پل سارتر، به دشواری و پیچیدگی مشهورند و گاهی حتی برای اهل فن نیز آسان نیستند.
گیلبرت رایل، فیلسوف برجستۀ بریتانیایی، نقد سال ۱۹۲۸ خود بر کتاب هستی و زمان۱۱ هایدگر را، که یکی از متون کلیدی در فلسفۀ اگزیستانسیال است، با این اذعان به پایان برد: «من کاملاً آگاهم که تا چه اندازه از فهم این کتاب دشوار بازماندهام»؛ و البته با زبانی طعنهآمیز اضافه کرد که: «این کتاب بهشکل بسیار زیبایی چاپ شده و صفحات آن حاشیههای وسیعی دارند».
اگزیستانسیالیسم فلسفهای نیست که بتوان توضیح مختصر و سادهای از آن ارائه کرد. در واقع حتی بعضی از فیلسوفانی که بهعنوان اگزیستانسیالیست شناخته شدهاند خودشان این برچسب را نپذیرفتهاند. آگنی هابز توضیح میدهد که «اگزیستانسیالیسم رویکردی فلسفی است که نقطۀ شروعش سوژۀ فردی انسانی و تجربههای زیستۀ اوست، تجربههایی از قبیل افکار، احساسات و اعمال. به تعبیر موجز سارتر، ’هستی (اگزیستانس) مقدم بر چیستی است‘». آزادی و اصالتْ دو ارزش مهم در تفکر اگزیستانسیالیستی هستند. چالش زندگی انسان این است که با شورمندی و خلوص و شجاعت در جهانی زندگی کند که، فراتر از معنایی که افراد به آن میدهند، هیچ معنایی ندارد و اغلب اوقات پوچ و بیهوده به نظر میرسد.
البته این بدان معنا نیست که میتوانیم اگزیستانسیالیسم را ملغمهای از عبارات پندآموزی از جنس «بترس و انجام بده»۱۲ ببینیم. درواقع، به اعتقاد هابز، ما باید نسبتبه کوششهایی که هر نوع فلسفهای را، بهصورت چکیده و خلاصه، وارد کتابهای عمومی فلسفی میکنند محتاط و هشیار باشیم.
او میگوید: «کتابهایی وجود دارند که خلاصهای از اندیشههای فیلسوفان مشهوری مثل افلاطون، نیچه یا دیگران را ارائه میدهند. چنین کتابهایی باید این واقعیت را صادقانه اذعان کنند که آنچه که بهشکل ساده و مختصر عرضه میکنند درواقع نظامهای فکری بسیار پیچیده، دشوار، غامض و گیجکنندهای هستند».
«این کتابها باید صادقانه اذعان کنند که فقط نوعی چشیدن طعم فلسفه هستند: نوعی فلسفۀ رژیمی. «فلسفۀ رژیمی» لازم نیست حتماً بیشازاندازه عامیانه شده باشد، بلکه میبایست بهگونهای باشد که دامنه و کوهپایهای از قلۀ اورست فلسفه را به مخاطب عرضه کند. زیرا فلسفه درحقیقت بسیار دشوار است و به قلهای بسیار بلند شباهت دارد. بهعلاوه، این کتابها باید این نکته را هم برای مخاطبان خود روشن کنند که فلسفه، حتی در عالیترین سطح، چوب جادو نیست که با پاشیدن گَردی سحرآمیز زندگی ما را سر و سامان بدهد».
باوجوداین، این کتابها پرفروشاند و اقشار مختلف مردم طالب آنها هستند. کالین کولتر، یکی از ناشران انتشارات بلومزبری، میگوید این نوع کتابها یک دسته مشتریهای خاص ندارند. «مشتریهایی از هر سن و سال را میتوان دید. این گسترۀ دایرۀ مخاطبان، در واقع انعکاسی از عمر طولانی فلسفه و همچنین نشاندهندۀ این واقعیت است که پرسشهای فلسفیْ هر کسی را، در هر مکان و هر زمانی، مخاطب خود قرار میدهند. اگر بتوانید نویسندۀ درستی را پیدا کنید که مطالبش را در زمان درست و دربارۀ موضوعی درست مینویسد، پس موفقیت در دستان شماست».
در همین راستا، سلارز ابراز امیدواری میکند که این کتابها بتوانند همچون مدخلی باشند که مخاطبان را به جستوجوهای فلسفی عمیقتر هدایت میکنند. او میگوید: «گذشته از اینها، به نظر من اگر کسی بتواند از یکی از این کتابها مطلبی بیاموزد که در برخورد با فشارها و گرفتاریهای زندگی روزمره کمکی واقعی به او بکند، پس ضرری در خواندن این کتابها نیست».
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ اختصاصی قرار میگیرند. گزیدهای از بهترین مطالب وبسایت ترجمان همراه با مطالبی جدید و اختصاصی، شامل پروندههای موضوعی، در ابتدای هر فصل در قالب «فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی» منتشر میشوند. تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «سفر»، «خودیاری»، «سلبریتیها» و نظایر آن پرداختهایم.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان و دریافت یک کتاب بهعنوان هدیه برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
پینوشتها:
• این مطلب را نیل آرمسترانگ نوشته است و در تاریخ ۱۵ ژانویۀ ۲۰۲۰ با عنوان «Why philosophers could be the ones to transform your 2020» در وبسایت بیبیسی منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۱ تیر ۱۳۹۹ با عنوان «استیو جابز هم میخواست روزش را با سقراط بگذراند» و ترجمۀ علیرضا اسمعیلزاده منتشر کرده است.
•• نیل آرمسترانگ (Neil Armstrong) ویراستار و نویسندۀ آزادکاری است که در عمدۀ مطبوعات انگلیسیزبان، ازجمله گاردین و تلگراف، یادداشت نوشته است. او سایهنویسِ بسیاری از سیاستمداران، مشاوران سیاسی، رماننویسان و کارگردانان سینما بوده است.
[۱] Lessons in Stoicism
[۲] How To Be An Existentialist
[۳] How To Teach Philosophy To Your Dog: A Quirky Introduction to the Big Questions in Philosophy
[۴] An Ethical Guidebook to the Zombie Apocalypse
[۵] How to be a Failure and Still Live Well
[۶] Aristotle’s Way: How Ancient Wisdom Can Change Your Life
[۷] The Existentialist’s Survival Guide
[۸] What Would Nietzsche Do
[۹] Get Over Yourself: Nietzsche for Our Times
[۱۰] اکهارت تول و دیپاک چاپرا دو تن از معروفترین نویسندگان در حوزۀ خودیاری هستند. منظور نویسنده این است که ورود آثار فلسفی به این عرصه میتواند رونق بازار این افراد را کساد کند [مترجم].
[۱۱] Being and Time
[۱۲] feel-the-fear-and-do-it-anyway: این عبارت در واقع نام یکی از کتابهای معروف در زمینۀ خودیاری است که آن را سوزان جفرز در سال ۱۹۸۷ نوشته است [مترجم].
یک متخصص هوش مصنوعی میگوید فرق انسانها با هوش مصنوعی در نحوۀ آموختن آنهاست
سوپر استار عالم روشنفکری بیش از همیشه با چپها به مشکل خورده است
گفتوگویی دربارۀ دشواری همتاسازی هوش انسانی در رایانهها
چارلز تیلور شعر و موسیقی را عناصر نجاتبخش دوران افسونزدایی میداند