جان گری، استاد پرآوازۀ علومسیاسی و تاریخ ایدههاست که سال ۲۰۰۸ از مدرسۀ اقتصاد و علوم سیاسی لندن بازنشسته شده است. اگرچه تخصص او در فلسفۀ سیاسی است اما شهرت عمدهاش را مرهون مرور کتابهایی است که در «گاردین»، «نیواستیتسمن» و «تایمز لیترری ساپلیمنت» مینویسد. او بیش از ۲۵ کتاب نوشته است که «سکوت حیوانات؛ دربارۀ پیشرفت و دیگر اسطورههای مدرن» از آخرین آنهاست. در ویژهنامۀ این هفته گزیدهای از نوشتارها و مرور کتابهای جان گری را میخوانیم.
9 دقیقه
• قاعدۀ تاریخ وحشیگری است نه رفتار متمدنانه
در کنار پیشرفت سریع علم و تکنولوژی، پیشرفت مشابهی در تمدن یا خردگرایی انسان به وجود نیامده است
از نظر جان گری، غرب احمقانهترین راهحل را پیش گرفته است. حمله به یک کشور نابسامان، از میان بردن حکومت مرکزی و رهاکردن کشور در آغوش هرجومرج بیپایان و جنگ داخلی،آنگاه بازگشت دوباره و بمباران پشتِ بمباران. فرمولی که در افغانستان و عراق و لیبی اجرا شد، و حالا نوبت سوریه است. اما چرا کشورهای غربی هنوز به این راهحل امیدوارند؟ مشکل از کجا آب میخورد؟
• سرمایهداری ربطی به آزادیهای لیبرال نداشته است
مروری انتقادی بر کتاب برابری بورژوازی نوشتۀ دیدری مکلاسکی
«بهجای آنکه فقط به نابرابری بچسبید، به فکرِ فقر مطلق باشید». این شعار دستهای از طرفداران بازار آزاد است که به مکتب شیکاگو تعلق خاطر دارند. آنها میگویند انسانهای امروز، خوشبختترینهای گونۀ خود در تاریخاند و متوسطِ درآمد کل مردم جهان، سی تا صد برابر دوقرن پیش است. پس چه جای گلایه و شکایت؟ اما جان گری، ضمن مرور یکی از کتابهای جدید این مکتب، میگوید چنین روایتی نقصهای فراوان دارد.
• زندگی پس از آرماگدون: اثر روانی عمیق جنگ جهانی دوم
ترس و آزادی تصویری است از اینکه آدمها چطور به زندگی ادامه دادند، وقتی دیگر هیچچیز مثل سابق نبود
شاید فقط برخورد یک شهابسنگ غولآسا، یا هجوم زامبیها و آدمفضاییها بتواند زندگیِ بشر را بیش از جنگ جهانی دوم تغییر دهد. جنگی که در آن صدمیلیون سرباز جنگیدند و بیش از هر ستیزِ دیگری در طول تاریخ کشته و زخمی بر جای گذاشت. اما اینها سطحیترین تأثیرات این جنگ است. ترسها، امیدها، آرمانشهرها و ویرانشهرهایی که این جنگ در ذهنِ انسانها کاشت یا خراب کرد، هنوز که هنوز است دارد بر زندگی ما تأثیر میگذارد.
• داستان کافهنشینیهای اگزیستانسیالیستی
مروری بر کتابِ درکافهٔ اگزیستانسیالیستی نوشتهٔ سارا بیکول
ایدهها جالبند؛ اما آدمها خیلی جذابترند. این شعار سارا بیکول نویسندۀ کتابِ جنجالیِ «در کافۀ اگزیستانسیالیستی» است. او علاقهٔ زیادی به قلمفرسایی دربارهٔ متفکران دارد؛ بهویژه کسانی که به آنها علاقه دارد و تحسینشان میکند. یکی از محاسن او این است که از نوشتن دربارهٔ نقشههای زشت این اندیشمندان سربازنمیزند. او بهگونهای بسیار جذاب و سرگرمکننده به معرفی اگزیستانسیالیستها و بستر سیاسیاجتماعیِ شکلگیری ایدههایشان میپردازد.
• قحطیهای امپریالیستی، گرسنگیهای سوسیالیستی
کنار نهادنِ سیاستْ نقطه ضعف اصلی نظریات عمومی و نقطه ضعفِ اجماع متخصصان دربارۀ گرسنگی است
مطابق اجماعِ متخصصان توسعه، سالهای ابتدایی قرن بیست و یکم را میتوان پایان فقر شدید دانست. اما دیوید ریف در کتاب مواخذۀ گرسنگی، نشان میدهد که آنچه این اجماع میگوید، صرفاً رویکردی ایدئولوژیک به مسائل است که علل فقر را سادهسازی میکند. جان گری، فیلسوف سیاسیِ انگلیسی، این کتاب را بررسی میکند.
• شاید از این هم خوشتان بیاید
ما اغلب نمیدانیم چه چیزی را دوست داریم یا چرا چیزی را دوست نداریم
چرا چیزهای موردعلاقهمان را دوست داریم؟ این موضوعی زیستشناختی است یا فرهنگی؟ بعضی فکر میکنند که ترجیحهایشان در انتخابهایشان نمود مییابند و برخی دیگر فکر میکنند که انتخابهایشان ترجیحهایشان را میسازد. درهرصورت، آنچه دوست دارند یا دوست ندارندْ برایشان واضح به نظر میرسد. اما درواقع مشکل اینجاست که معمولاً بهروشنی نمیدانیم که چه چیزی را دوست داریم. ذائقههای ما همانقدر برای ما ناشناختهاند که برای دیگران. آنها مبهم، متغیر و گاهی اوقات تقریباً غیرقابلدرکاند.
• لذتهای پنهانیِ بوروکراسی
بررسی کتاب آرمانشهر ِقانونها: دربارۀ فناوری، حماقت و لذتهای پنهانیِ بوروکراسی نوشتۀ دیوید گریبر
دیوید گریبر، مردم شناس آمریکایی و استاد مدرسۀ اقتصاد لندن است. او زمانی که میخواست مادرش را در آسایشگاه سالمندان نامنویسی کند دریافت که پروسۀ انجام این کار بهطرز حیرتآوری پیچیده و زمانبر است. گریبر در کتاب «آرمانشهرِ قانونها» بهدنبال آن است که با بررسی این نمونه نشاندهد که چگونه سلسله قوانینی پیچیده میتواند به ایجاد وضعیتی احمقانه منجر شود.
• درسگفتارهای نیچه دربارۀ آموزش عالی
دانشگاهها از رسالت اصلی خود تهی شدهاند
نیچه در سال ۱۸۷۲ در دانشگاه بازل پنج سخنرانی دربارۀ آموزش عالی ایراد کرد. او در سخنرانیهایش به دانشگاهِ مدرن تاخت و گفت که تشویقِ بیمهابای فردیت در دانشگاهها «نشانهای از بربریت» است که باعث میشود تا روحِ آموزش آزاد از بین برود. گویی وضعِ دانشگاهها در آن دوران بیشباهت به امروز نبوده است.
• ملحدان جدید از چه میترسند؟
نیچه ادعا میکرد که لیبرالیسم مدرن تجسد سکولار سنتهای دینی یهودی و مسیحی است
ملحدانِ جدید خودشان را پشت نقاب علم پنهان میکنند تا بتوانند از لیبرالیسم وحشتزدۀ امروز دفاع کنند. اما آنها فراموش کردهاند که نسلهای قبلی ملحدان هم با نظریههای نژادپرستانه یا ضدِ لیبرال، همدستِ حاکمان دوران خود شدهاند. مقالۀ تازه و بسیار جنجالبرانگیز جان گری، فیلسوف سیاسی مشهور، به این مسئله میپردازد.
• فراموشی: خطر فرهنگهایی که به جنگ گذشتۀ خودشان میروند
ارزشزدایی نظاممند از گذشته بهشکل جدی در سدۀ نوزدهم آغاز شد
دنیای مدرن فراموشی را دوست دارد. اگر گذشته بهطور سیستماتیک تقبیح و انکار نشود، امید به آیندۀ درخشانی که مدرنیته مدام نوید آن را میدهد کمرنگ میشود. این ماجرا فراتر از گفتمانی خاص یا دورهای محدود است، از روانکاوی فرویدی و فلسفۀ تاریخ تا نظریۀ توسعه و اردوگاه چندفرهنگیگرایی، گذشته همواره عرصهای تاریک و تلخ تصویر میشود که باید از دست آن خلاص شد. کتابی جدید به جوانب گوناگون این فرهنگ فراموشی میپردازد.
• بهشتهایی که زشتتر از جهنم از آب در آمد
باید به آیندۀ تکنولوژیک جهان خوشبین بود یا بدبین؟ کتابی جدید تاریخی از این دوگانه را نوشته است
دانشمندان و مهندسان در کنفرانسهای خبریشان مدام از تکنولوژیهای جدیدی که ساختهاند حرف میزنند و وعده میدهند که محصول جدیدشان دنیا را جای بهتری خواهد کرد. در مقابل آنها فیلسوفان و ادیبانی هم پیدا میشوند که بپرسند جای بهتری برای چه کسانی؟ احتمالاً جواب این سؤال چنین است: ثروتمندان، قدرتمندان و از همه بیشتر، دیکتاتورها. مهندسان به آینده خوشبیناند، فیلسوفان بدبین. اما بالاخره حق با کیست؟
• یک اسلاوی ژیژک دیگر؟
نثر کتابهای اسلوتردایک بیشتر شبیه نثر مسجع است تا استدلال فلسفی
پیتر اسلوتردایک، فیلسوف مشهور آلمانی، سالهاست که بیوقفه در حال نوشتن است. اولین کتاب پرآوازۀ او، «نقد عقل کلبی»، پرفروشترین کتاب فلسفی در آلمانِ پس از جنگجهانی دوم بوده است. اسلوتردایک فیلسوفی غریب با موضعگیریهای غیرمنتظره است که به دلیل نثرِ پیچیده و رازآلودش همیشه در معرض فهمهای متعارض بوده است. جان گری میکوشد با مروری اجمالی، ماحصل افکار او را جمعبندی کند.
• عقل صرفاً بردۀ احساسات است
استیون پینکر برای فهم دوران روشنگری، بیش از اینکه تاریخ بخواند، به لغتنامه رجوع کرده است
وقتی کتاب پینکر، «اینک روشنگری»، را بخوانید، احساس میکنید یکی از آن متفکرهای دوآتشۀ روشنگری، دو قرن پیش، در یک غار خوابش برده و حالا در عصر ما بیدار شده. او همچنان هوادار خوشبینیِ روشنفکرانی است که خیال میکردند وقتی علم به اوج خودش برسد، رنج آدمیزاد هم تمام خواهد شد. روزگار گذشت، علم قلههایش را فتح کرد و فقط یکی از رنجهای بشریت شد جنگهای جهانی، با هشتادمیلیون کشته. پینکرِ خوشبین چه توجیهی برای اینهمه مصیبت روزگار ما دارد؟
• جان گرِی: استیون پینکر دربارۀ خشونت و جنگ اشتباه میکند
عقاید پینکر و سینگر دربارۀ کاهش خشونت به نوعی دین انسانیت جزمانه تبدیل شده است
استیون پینکر کتابهای قطوری مینویسد و در آنها با عدد و رقم ثابت میکند که خشونت در دنیای امروز از همیشۀ تاریخ کمتر است و نوعدوستی بیشتر. جان گری اما نظر دیگری دارد. او استدلال میکند که وقتی صحبت از آلام بشری است، و از آن بالاتر، وقتی صحبت از تعداد کسانی است که در اثر خشونت جان دادهاند، آمارها گمراهکنندهاند، به همان اندازهای که محاسباتِ ریاضیاتی طالعبینان باستانی برای پیشبینیِ آینده گمراهکننده بودند.
• ماکیاوللی، هابز، آدام اسمیت: آیا مقصر اصلی این سه نفرند؟
کسی دیگر بهدنبال فضیلت و رستگاری نیست، چرا که دنیای جدید بر قدرت، لذت و سود برپا شده است
هر کس به فکر خودش است و نهایتاً تا آنجا به شما اهمیت میدهد که در خوشبختیاش سهمی داشته باشید. اگر از خودخواهیِ آدمهای این دورهزمانه شکایت دارید، دیوید ووتن میداند تقصیر را باید به گردن چه کسی انداخت. او در کتاب جدیدش میگوید با ظهور ماکیاوللی، هابز و آدام اسمیت جهانی به وجود آمد که رؤیایی مانند رستگاری جای خود را به جستوجوی واقعیاتی همچون قدرت، لذت و سود سپرد و اینچنین جهان جدید شکل گرفت.
• حرفهای فیلسوف فرانسوی را بشنو، ولی به آنها عمل نکن
اندیشیدن بهسبک دنی دیدرو در زمانۀ پرآشوب ما گرچه آرامبخش است، اما چندان فایدهای ندارد
یکی از مهمترین دورانهایی که دیدرو از سر گذراند، ایام مشورتدادن به ملکۀ روسیه بود. بهرغم توصیههای گاهوبیگاه دیدرو، و محبت کاترین کبیر به او، هیچکدام از آن مشورتها عملی نمیشد. کاترین به او نوشت: «نتیجۀ اصول والای شما کتابهایی خوب است و اقداماتی بد». در چشم ملکه، خیالات روشنفکرانۀ او بههیچوجه با واقعیت نمیساخت و نتایج شومی به بار میآورد، مثل عصر وحشت که پس از انقلاب فرانسه رخ داد. اگر حق با ملکۀ روس باشد، پس چرا امروز باید به دیدرو اهمیت بدهیم؟
این روزها جوهرۀ استعمارزدایی به دست فراموشی سپرده شده است
پروپاگاندا که روزگاری با بلندگو پخش میشد، حالا با الگوریتم کار میکند
کنوانسیون نسلکشی گویا طوری طراحی شده است که فقط هولوکاست را مصداق این جنایت بداند