image

آنچه می‌خوانید در مجلۀ شمارۀ 11 ترجمان آمده است. شما می‌توانید این مجله را به صورت تکی از فروشگاه اینترنتی ترجمان تهیه کنید.

نوشتار

در ساکت‌ترین اتاق جهان می‌توان صدایی شنید

بسیاری از مردم در جست‌وجوی سکوت‌اند، اما شاید چنین چیزی اصلاً وجود نداشته باشد

در ساکت‌ترین اتاق جهان می‌توان صدایی شنید عکاس: جیکوب کیرکگور.

با بیست‌هزار ورقۀ فایبرگلاس می‌شود اتاقی ساخت که ساکت‌ترین نقطۀ جهان باشد، جایی که هیچ صدایی در آن منعکس نشود. تجربۀ این اتاق همه را وسوسه می‌کند، اما جان کیج که صبح‌وشبش را با صدای سازهای موسیقی می‌گذراند طور دیگری نگاه می‌کند: «امکان ندارد در جایی سکوت را پیدا کنید. حتی در ساکت‌ترین اتاق هم صدای جریان خون و سیستم عصبی به گوشتان خواهد خورد». گرچه حرف کیج بیراه نیست، اما در «اتاق بی‌پژواک» می‌توان صدایی شنید که حتی گوشِ کیج هم آن را نشنیده است.

Guardian

What happened when I walked into the world's quietest place

الکس رگ‌مورلی، گاردین — علی‌رغم آنکه در حال حاضر بیش از نیمی از جمعیت جهان در شهرهای کوچک و بزرگ زندگی می‌کنند، مردم بیش از پیش در جست‌و‌جوی سکوت هستند. آلودگی صوتی دائماً در صدر اخبار است و، به‌خاطر افرادی که در پی آرامش و سکوت هستند، صنایعی به وجود آمده‌اند که هر چیزی را، از هدفونِ‌ صداگیر گرفته تا یک کنج ساکت، می‌فروشند.

نویسندگان نیز این فرصت را غنیمت شمرده‌اند. کتاب راهب بودایی تیک نات هَن با عنوان سکوت: قدرت سکون در جهانِ پرسروصدا۱ در زمره آثار پرفروش ۲۰۱۶ بوده و اثر پژوهشگر نروژی اِرلینگ کاگ با عنوان در جست‌و‌جوی سکوت در جهانی از سروصدا۲ نیز در سال ۲۰۱۷ به‌عنوان یکی از کتب پرفروش شناخته شده ‌است.

به‌هر‌حال مطمئن نیستم که جست‌و‌جوی سکوت فایدۀ زیادی داشته باشد. جنگل با وزوز حشرات به همهمه می‌افتد، دامنۀ کوه‌های بایر به ضعیف‌ترین صداها ضریب می‌دهد و سواحل بیابانی هیچ‌گاه خالی از غریو موج‌های اقیانوس نیستند. شاید اصلاً سکوتی وجود نداشته باشد.

جان کیج، آهنگساز تجربی، بارها دربارۀ این موضوع سخن گفته است. کیج مدعی بود که در زمان بازدیدش از اتاقک بی‌پژواک دانشگاه هاروارد در سال ۱۹۵۱ به این واقعیت پی برده است. این اتاقک به‌فرمان نیروی هوایی ارتش آمریکا در خلال جنگ جهانی دوم ساخته شده بود. و دراصل، هدف از طراحی آن این بود که خستگی خلبان‌های بمب‌افکن، که ناشی از سروصدای زیاد موتورهای پیستونی این هواپیماها بود، برطرف شود.

اتاقک هاروارد قرار بود با جدار ضخیمی از بتن در سمت خارجی، در برابر اصوات بیرون عایق شود و، به‌کمک بیست‌هزار ورقۀ فایبرگلاس برای فروکاستن از پژواک درون اتاقک، یکی از ساکت‌ترین مکان‌های روی زمین باشد. بااین‌حال کیج مدعی بود که هنوز دو صدای متمایز در گوشش طنین‌انداز می‌شد: صدایی بلند ناشی از سیستم عصبی و صوتی آهسته که از گردش خون او به گوش می‌رسید.

مطالعۀ روایت کیج از اتاقک بی‌پژواک از همان دوران نوجوانی چشمم را گرفته بود. نه‌فقط من، که بسیاری افراد دیگر هم در پی تکرار تجربۀ بدیل او بوده‌اند. برخی مدعای کیج را از آنچه می‌توانست بشنود به دیدۀ تردید ‌نگریسته‌اند، حال‌آنکه عده‌ای اظهار داشتند مواجهه با سکوت محض آن‌ها را به جنون -حتی به مرز توهم- کشانده است.

تصمیم گرفتم خودم به این قضیه پی ببرم. لذا بازدیدی از اتاقک بی‌پژواک، واقع در آزمایشگاه «ارتعاش و صوت‌شناسی کوپر یونیون»۳، برترین دانشگاه علوم و فنون نیویورک، ترتیب دادم. تنها همین یک نمونه از اتاقک بی‌پژواک در این شهر وجود دارد.

دکتر مارتین لالس، پژوهشگر پاسخ‌های احساسی مغز به آکوستیک سالن‌های کنسرت، آنجا را با مهربانی به من و دوستم نشان داد. هرچند در مقایسه با [اتاقک] سابق هاروارد -که در حال حاضر تخریب شده- بسیار کوچک‌تر است، اما اتاقک بی‌پژواک در کوپر یونیون نیز به‌دلیل تأثیرات فایبرگلاس با این ورقه‌ها پوشانده شده است.

اطراف شما و زیر شبکۀ فلزی‌ای که روی آن ایستاده‌اید، این ورقه‌ها به‌صورت مجزا قرار داده شده‌اند تا مانع از بازگشت امواج صوتی به منابع خود شوند. افزون بر آن، نه‌تنها اتاقک به‌طور کامل در مقابل صداهای خارجی عایق شده، بلکه دیوارهای ضخیمی دارد که در فضای خلأ معلق‌اند، به‌نحوی که افرادی که داخل اتاقک باشند حتی امکان شنیدن زنگ هشدار آتش را نخواهند داشت.

ما نتوانستیم از آزمودن عایق صوتی چشم بپوشیم. هر کدام به‌نوبت بیرون اتاق ایستادیم و فریادهای گوش‌خراشی سر دادیم، اما هیچ‌چیز قابل‌شنیدن نبود.

تا در اتاق مستقر شدیم، طولی نکشید که تجربۀ من مدعای کیج را تأیید کرد که درواقع سکوتْ خصلت آشکار اتاق نبود. بی‌درنگ من هم مانند او متوجه اصواتی شدم که به‌صورت معمول نمی‌توانستم دریابم، وزوزی در گوش‌هایم و صدای تنفس دوستم.

کیج از کشف محال‌بودن سکوت، به‌عنوان مبنایی برای کل زیبایی‌شناسی موسیقایی، بهره برد. در احتمالاً معروف‌ترین قطعۀ هنری‌اش، نوازندگان به مدت چهار دقیقه و ۳۳ ثانیه در سکوت محض به سر می‌برند. باوجود طعن و تمسخر منتقدان محتاط موسیقی، این چهار دقیقه و ۳۳ ثانیه تعلیقی هوشمندانه‌ بر عرف کمابیش نوظهور استماع موسیقی «هنری» در سکوت احترام‌آمیز است. این قطعه با تشویق مخاطبان به تمرکز بر سکوت، به‌جای موسیقی‌ای که انتظارش را دارید، شما را قادر می‌سازد، حتی باوجود سروصدای بیرون سالن کنسرت یا سرفه‌های فرد کناری‌تان، سمفونی تازه‌ای از اصوات زیبا بیابید.۴

اما به گمان من کیج از مهم‌ترین نکته دربارۀ اتاق بی‌پژواک غفلت کرده بود. او، بیشتر از تمرکز بر آنچه آنجا وجود داشت، بر چیزی که نتوانست پیدا کند -یعنی سکوت- دقت نظر داشت: وقتی پژواکی وجود نداشته باشد، صداها دست‌خوش تغییر قابل‌توجهی می‌شوند. جرینگ‌جرینگ آشنای ساییده‌شدنِ فلز بر روی فلز به‌صورت تاپ‌تاپ خفه‌ای منتشر شد، تقریباً مثل صدای گرفتۀ چوبی که بر قطعه‌ای نمد ضربه می‌زند. صدای کف‌زدن هم به همان اندازه بی‌رمق بود.

این تجربه مثل این بود که آدم یاد فیلمی سورئال بیفتد، اما، به‌جای صداهایی که معمولاً انتظار شنیدنش را دارد، صداهای دوبله‌شدۀ جدیدی را بشنود. نتیجۀ آن مانند داستان‌های تصنعی حملات و توهمات هراسناکی که درباره‌شان خوانده بودم به آن صورت ترسناک نبود، اما عجیب و قطعاً غریب بود.

فرصتم در اتاق بی‌پژواک یادآوری مؤثر بود تا دریابم بیشتر اصواتی که می‌شنویم به‌طور غیرمستقیم به ما رسیده و به‌وسیلۀ اشیا و انسان‌های پیرامون به گوش‌ ما بازتاب داده می‌شود. صدا تجربه‌ای مشارکتی است، که پیدایش آن به یک میزان هم توسط محیطی صورت می‌گیرد که در آن زندگی می‌کنیم و هم توسط هر رخدادی که در درجۀ اول آن را تولید می‌کند. اتاقک بی‌پژواک به ما نشان می‌دهد که زندگی در جهانی خالی از انعکاس چگونه خواهد بود: جهانی غریب که صداها بی‌هیچ ‌بازگشتی زایل می‌شوند.

دقایقی پس از خروج از اتاق، خودم را در میدان کوپر و در منهتن جنوبی یافتم. دوباره در صدای شهر غرق شدم؛ اما دیگر مانند گذشته ملتفت آن‌ها نبودم. با شنیدن غرش یک کامیون به‌سمت پایین خیابان، به طنینی گوش سپردم که به‌وسیلۀ ساختمان‌های هر دو سمت جاده به‌سمت من بازمی‌گشت.

در خیابانی فرعی صحنۀ دل‌پذیرتری چشمم را گرفت؛ به جیک‌جیک آرام پرندگانی پی بردم که به‌وسیلۀ سطوح سخت سنگ‎‌فرش و نمای سنگ خانه‌‌ها منعکس می‌شد. کیج حق داشت بگوید که جست‌و‌جوی سکوت غیرممکن است. اما اتاقک بی‌پژواک به ما می‌آموزد چگونه از بازتاب‌هایی لذت ببریم که بی‌وقفه به ادراک ما از مناظر شهری شکل تازه‌ای می‌بخشند.


پی‌نوشت‌ها:
• این مطلب را الکس رگ‌مورلی نوشته است و در تاریخ ۲۴ دسامبر ۲۰۱۸ با عنوان «What happened when I walked into the world’s quietest place» در وب‌سایت گاردین منتشر شده است. وب‌سایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۹۷ با عنوان «در ساکت‌ترین اتاق جهان می‌توان صدایی شنید» و ترجمۀ عطیه کشت‌کاران منتشر کرده است.
•• الکس رگ‌مورلی (Alex Wragge-Morley) استاد تاریخ علم و ایده‌ها در دانشگاه نیویورک است. کتاب اخیر وی علم زیباشناختی: بازنمودن طبیعت در جامعۀ پادشاهی لندن (Aesthetic Science: Representing Nature in the Royal Society of London) نام دارد.

[۱] Silence: The Power of Quiet in a World Full of Noise
[۲] In Search of Silence in a World of Noise
[۳] کوپر یونیون (تأسیس ۱۸۵۹) معروف به موسسه کوپر، دانشگاهی خصوصی است که در محلۀ منهتن شهر نیویورک و با هدف رشد و پیشرفت در علوم و هنر تأسیس شده است [مترجم].
[۴] تحلیل دیگری از موسیقی جان کیج را در مطلب «مدرنیسم مبارزه علیه کلیشه‌ها بود، اما خود کلیشه شد» به قلم راجر اسکروتن بخوانید.

مرتبط

چه ‌زمان باید خواندن یک کتاب را کنار بگذاریم؟

چه ‌زمان باید خواندن یک کتاب را کنار بگذاریم؟

برای اینکه خوانندۀ خوبی باشید، نیازی نیست هر کتابی را تا آخر بخوانید

در باب انتقام‌جویی یهودی

در باب انتقام‌جویی یهودی

چطور انگیزۀ انتقام‌جویی در میان یهودیان اسرائیلی از نازی‌ها به اعراب فلسطینی منتقل شد؟

جست‌وجوی خدا در مدار زمین

جست‌وجوی خدا در مدار زمین

رمان مدار زمین ما را به زندگی روزمره و خیال‌انگیز شش فضانورد دعوت می‌کند

دوستان «نزدیک»، آشنایان «دور»

دوستان «نزدیک»، آشنایان «دور»

چرا برای توصیف روابط انسانی از استعاره‌های مکانی و معماری استفاده می‌کنیم؟

خبرنامه را از دست ندهید

نظرات

برای درج نظر ابتدا وارد شوید و یا ثبت نام کنید

سیاوش

۰۹:۱۱ ۱۳۹۷/۱۱/۲۷
0

بسیار جالب بود؛ سپاس از زحمات تون

طناز

۰۶:۱۱ ۱۳۹۷/۱۱/۲۴
0

جالب بود. درواقع رسیدن به سکوت درون یک هنرمندی است.اینکه انسان بتوانددروسط همه صداهای دلخراش ,درون خودش سکوت مطلق ایجادکند.به نظرم عارفان همیشه دراین مسئله همیشه جلوداربودند. مقام سکوت تام ,بالاترین مقام عرفانی است

لیلی سالاری

۰۸:۱۱ ۱۳۹۷/۱۱/۲۳
0

مطالب منتخب شما همگی فوق العاده اند.من تمام مجله های ترجمان را از اولین جلد تابه الان خریده ام.متاسفانه سال گذشته بخاطر علاقه ای که به این نشریه داشتم درخواستی مبنی برهمکاری با نشریه جهت ترجمه ارسال کردم که پاسخی دریافت نکردم... بابت این مطلب و تمامی مقالات وزینی که منتشر میکنید بینهایت سپاسگذارم.آرزوی موفقیت روز افزون براتون دارم. دراین برهوت بی فرهنگی و بی مایگی،حضور شما دلخوش کننده ست. برقرار باشید

sardabir

۰۸:۱۱ ۱۳۹۷/۱۱/۲۳
0

سلام، ممنون از لطف شما. برای پیگیری نتیجۀ آزمون حتماً با info@tarjomaan.com مکاتبه بفرمایید.

شاگرد کوچک

۰۷:۱۱ ۱۳۹۷/۱۱/۲۳
0

نبودن یک دوست هم شبیه یک اتاق بی صداست. و تو حتی صدای مسخره‌بازی‌هایش را صدباره خواهی شنید.

لیزا هرتسُک

ترجمه مصطفی زالی

گردآوری و تدوین لارنس ام. هینمن

ترجمه میثم غلامی و همکاران

امیلی تامس

ترجمه ایمان خدافرد

سافی باکال

ترجمه مینا مزرعه فراهانی

لیا اوپی

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

دیوید گرِیبر

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

جو موران

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

لی برِیوِر

ترجمه مهدی کیانی

آلبرتو منگوئل

ترجمه عرفان قادری

گروهی از نویسندگان

ترجمه به سرپرستی حامد قدیری و هومن محمدقربانیان

d

خرید اشتراک چهار شمارۀ مجلۀ ترجمان

تخفیف+ارسال رایگان+چهار کتاب الکترونیک رایگان (کلیک کنید)

آیا می خواهید از جدیدترین مطالب ترجمان آگاه شوید؟

بله فعلا خیر 0