آنچه میخوانید در مجلۀ شمارۀ 9 ترجمان آمده است. شما میتوانید این مجله را به صورت تکی از فروشگاه اینترنتی ترجمان تهیه کنید.
مشکل اصلی ما با افراد دورو چیست؟
فرض کنید در این اوضاع بیآبی و بیبرقی یکی از همکارانتان مدام بهتان تذکر دهد که با نور کمتری کار کنید و کمتر آب مصرف کنید. بعد از مدتی از طریقی متوجه میشوید که او در خانۀ خودش اصلاً به اتلاف انرژی اهمیت نمیدهد. طبیعتاً از رفتار مزوّرانۀ همکارتان آزردهخاطر میشوید. اما یک لحظه منطقی فکر کنید. توصیۀ این همکارِ دورو برای هدر ندادن انرژی که فینفسه توصیۀ بدی نیست پس چرا تا این حد نفرت شما را بر میانگیزد؟
جیلیان جوردن، رزانا سامرز و دیوید رند، نیویورک تایمز — مشکل دورویی۱ دقیقاً چیست؟ چرا وقتی میفهمیم کسی که رفتار دیگران را محکوم میکند خودش همان رفتار را دارد، کارش به نظرمان بسیار زننده میآید؟
پاسخ ممکن است بدیهی به نظر برسد. عالِم بیعمل بودن؛ نداشتن قدرت اراده برای زندگیکردن طبق ایدئالهای خودتان؛ رفتارکردن به شیوههایی که مسلماً میدانید غلطاند. اینها ضعفهای اخلاقی بارزند.
شاید اینطور باشد. اما پژوهش جدید ما، که در مجلۀ سایکولوجیکال ساینس (و با مشارکت همکارمان پل بلوم) در دست انتشار است، حاکی از توضیح متفاوتی است. ما معتقدیم افراد به این دلیل از دوروها متنفرند که درس اخلاقیِ صریح آنها، بهغلط، دال بر فضیلت خودشان است. به بیان دیگر، افراد با دلالت ضمنیِ گمراهکننده مخالفاند، نه با ناکامی اراده یا ضعف شخصیت.
تصویر کنید همکاری دارید که میتوان او را فعال محیط زیست نامید. پاپی افراد میشود که وقتی برای ناهار از دفتر کارشان بیرون میروند چراغها را خاموش کنند و اگر مواد قابل بازیافت را قاطیِ زبالهها کنند به آنها دائم غر میزند. اگر، بهجای پرینت دورو، پرینت یکرو بگیرند اعتراض میکند. بااینکه گاهی سلطهجوست، اما شما با همۀ چیزهایی که مدافعشان است موافقید.
حالا تصور کنید که پی میبرید همین همکارتان، زمانی که در خانه است، این چیزها را رعایت نمیکند. او دوروست. بیدرنگ اعتبار اخلاقیای را که برای عملگراییاش به او داده بودید پس میگیرید. درواقع، اکنون دورویی او باعث شده عملگراییاش نهفقط غیرمثبت بلکه منفی به نظر برسد: چطور رویش میشود این ور و آن ور برود و به بقیه بگوید چراغها را خاموش کنند درحالیکه خودش این کار را نمیکند!
این نفرت از دورویی، از نظر احساسی، شهودی است، اما اگر برای فکرکردن در موردش درنگ کنید، معمایی روانشناختی میشود. اگر معتقدید مهم است که از محیط زیست حفاظت کنید، از اینکه همکارتان از ارزشهای درست حمایت میکند (حتی اگر خودش اسرافکار است) نباید خوشحال باشید؟ از نظر منطقی، هیچ چیزِ فریبکارانهای در محکومکردن یک کار و همزمان انجام آن نیست. پس چرا انتقاد از چیزی باعث میشود انجامدادنش بدتر به نظر بیاید؟
نظر ما این است که مخالفت شما با همکارتان کاملاً منطقی است، چرا که جرم اصلی فرد دورو این نیست که اصول اخلاقی خودش را زیر پا میگذارد، بلکه این است که استفادهاش از بیانیههای اخلاقی، بهخطا، دال بر این است که خودش اخلاقی رفتار میکند.
اگر محکومیت اخلاقی را نه در حکمِ وسیلهای برای مؤاخذۀ دیگران بلکه در حکم راهی برای تقویت اعتبار خودتان در نظر بگیرید، این ایده معقول است. در مجموعهای از مطالعات، برای این دیدگاه پشتوانه یافتیم: افراد تمایل داشتند اظهارات هنجارگذار شخص -مثل «هدردادن انرژی اخلاقاً غلط است»- را در حکم علامتی بدانند از شیوهای که خودِ گوینده به آن عمل میکند. درواقع، یافتههای ما نشان میدهد که اگر شخصی، بهجای اینکه بگوید «من انرژی را هدر نمیدهم»، بگوید «هدردادن انرژی غلط است»، احتمالش بیشتر است که افراد تصور کنند گوینده انرژی را هدر نمیدهد. به نظر میرسد محکومیت اخلاقیْ نقشِ علامت مهم و ویژۀ رفتار را ایفا میکند، حتی مهمتر از اظهارات مستقیم دربارۀ رفتار.
زمانی که انتقاد اخلاقی را به این شیوه درک کردید، میتوانید بفهمید چرا افراد احساس میکنند دوروها فریبشان دادهاند. در مجموعۀ دیگری از مطالعات، دریافتیم که افرادْ دوروها را فریبکار میدانند، درواقع، فریبکارتر از کسانی که بهصراحت دروغ میگویند. دوروها را نسبت به کسانی که علناً دروغ میگویند، یعنی کسانی که انرژی را هدر میدهند بعد از اینکه آشکارا گفتهاند هرگز آن را هدر نمیدهند، کمتر قابل اطمینان، کمتر دوستداشتنی و از نظر اخلاقی کمتر شرافتمند قلمداد میکنند.
برای اینکه نظریهمان را بیشتر آزمایش کنیم، از افراد خواستیم که دوروهای «بیعلامت» را قضاوت کنند، یعنی کسانی که، با دورویی، رفتارهایی را محکوم میکنند که خود به آنها میپردازند، اما آشکارا از این اجتناب میکنند که تلویحاً چیزی فضیلتمندانه دربارۀ رفتار شخصی خودشان بگویند، مثلاً میگویند: «فکر میکنم هدردادن انرژی اخلاقاً غلط است، اما خودم گاهی بهنوعی این کار را میکنم».
متوجه شدیم افراد این دوروهای بیعلامت را بسیار مثبتتر از دوروهای سنتی قضاوت میکنند. درواقع، این دوروهای بیعلامت کاملاً قسر در میروند و افراد آنها را بدتر از کسانی نمیدانند که همان رفتار بد را انجام میدهند اما دیگران را برای انجامدادنش محکوم نمیکنند. این نتیجه که عجیب به نظر میرسد -اینکه، وقتی کسی دورو باشد، اقرار به تخلفْ اعتبارش را بهبود میبخشد– نظریۀ ما را تأیید میکند که دلیل تنفر ما از دورویی این است که متضمن علامتِ اشتباه دادن است.
مطالعات ما، در کنار هم، روشن میکند که چرا دورویی همکارتان، حتی با اینکه او از طریق تشویق افراد به کمکردن مصرفشان تأثیر محیطزیستی مثبت دارد، آزاردهنده است. این مسئله صرفاً به این خاطر نیست که عالِم بیعمل است یا از دیگران بهدلیل خطاهایی که خودش هم انجام میدهد انتقاد میکند. دوروییاش به این خاطر آزاردهنده است که درس اخلاقی صریحش، بهغلط، فضیلت خودش را بیان میکند، برایش منافع اعتباریِ بیجا به ارمغان میآورد، و این کار را به هزینۀ کسانی انجام میدهد که علناً شرمسارشان میکند. عاقلانهتر است، اگر صرفاً اذعان کند گاهی خودش این ایدئالها را برآورده نمیکند.
• نسخۀ صوتی این نوشتار را اینجا بشنوید.
پینوشتها:
• این مطلب را جیلیان جوردن، رزانا سامرز و دیوید رند نوشتهاند و در تاریخ ۱۳ ژانویۀ ۲۰۱۷ با عنوان «The real problem with hypocrisy» در وبسایت نیویورک تایمز منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۱ مرداد ۱۳۹۷ آن را با عنوان «دوروها از دروغگوها هم بدترند» و با ترجمۀ الهام آقاباباگلی منتشر کرده است.
•• جیلیان جوردن (Jillian Jordan) و رزانا سامرز (Roseanna Sommers) دانشجویان دکتری و دیوید رند (David Rand) دانشیار گروه روانشناسی ییلاند.
[۱] Hypocrisy
راستافراطی: جستوجویی تباه در جهانی ویرانشده
فرقهها از تنهایی بیرونمان میآورند و تنهاترمان میکنند
تاریخ مطالعات فقر و نابرابری در قرن گذشته با تلاشهای این اقتصاددان بریتانیایی درهمآمیخته است
کالاهایی که در فروشگاه چیده میشود ممکن است محصول کار کودکان یا بیگاری کارگران باشد
جالبه ، پس دورویی ازین طریق آزارمون میده که اون فرد یه تصویر به ما میده از خودش و در واقع از فروریختن اون اعتبار و تصویر اخلاقی شدیدا آزرده میشیم. مقایسهای که با دروغ و ... کرده بود نشون داد که اونطور که همیشه فک میکنیم نیست و زیر پا گذاشتن اون عمل اخلاقی کمتر اذیتمون میکنه نسبت به این قضیه. در واقع مسئلهمون چیز دیگه ایه.