بررسی کتاب «فریب زبان: چرا جهان در همهٔ زبانها یک شکل به نظر میرسد» نوشتۀ جان مکورتر
بهنظر وینستون چرچیل یکی از دلایل شکست ژاپن در نبرد میدوِی ماهیت دست و پاگیر زبان ژاپنی بود. ایدۀ نهفته در این ادعا که زبان سخن گفتن شیوۀ نگاه به جهان را شکل میدهد، همواره اغواکننده بوده است. الیور کام ضمن معرفی کتاب جذابِ مکهوتر، فریب زبان، ادعای او در نقد این ایدۀ وُورفی را بررسی میکند.
6 دقیقه
تایمز — وینستون چرچیل در کتابش جنگ جهانی دوم میگوید یکی از دلایل شکست مصیبتبار ژاپن در نبرد میدوِی ماهیت دست و پاگیر زبان ژاپنی بود. ایدهٔ نهفته در این ادعا که قایل به این است که زبان سخن گفتن شیوهٔ نگاهمان به جهان را شکل میدهد، نظری اغواکننده است. مکورتر۱ در کتاب موجز، قابل فهم و جذابِ خود، فریب زبان۲، با نگاهی به شواهد نتیجه میگیرد که این ایدهٔ رایج اشتباه است. استدلال او قانعکننده و کتابش، با وجود اختصار، زمینههای بسیاری را پوشش داده است. هر کسی که مجذوب زبان باشد از این کتاب میآموزد و لذت میبرد.
چنانکه مکورتر بیان میکند این تصور که نحوهٔ استفادهٔ از زبان شیوهٔ فهم ما از جهان را مشخص میکند شهوتانگیز است و در جایی که انتظارش را ندارید این نکته را درمییابید. دانیل هانان نمایندهٔ محافظهکار و منتقد یکپارچگی اتحادیهٔ اروپا اخیرا از تجربیاتش به عنوان نمایندهٔ پارلمان اروپا استدلال کرد که «ویژگیهایی ذاتی در زبان انگلیسی وجود دارد که از بیان ایدههای عملگرایانه، زمینی و تجربی جانبداری میکند.» او شواهدی برای این ادعای خود ارایه نمیکند و ظاهرا به عقیدهٔ او نیازی به شواهد نیست.
پژوهشگران زبان این ایده را به یاد بنیامین وورف۳، زبانشناس آمریکایی، «وورفیانیسم» مینامند. ایدهٔ وورفیانیسم بهطور فشرده در نوشتهٔ وورف در ۱۹۳۹ به این صورت آمده است: «ما عالم را در امتداد خطوط ارایه شدهٔ زبانهای مادری خویش تحلیل میکنیم.»
معنی این عبارت دقیقاً چیست؟ مکورتر مثال میزند که زبان روسی برای هر یک از رنگهای آبی ملایم و آبی تیره کلمهای جداگانه دارند. با این همه برای رنگ آبی کلمهای وجود ندارد. مکورتر میگوید: «در زبان روسی آسمان ومیوهٔ قرهقاط (blueberry) به رنگهای متفاوتی هستند.» آیا این تفاوتی در نحوهٔ دریافت روسیزبانها از رنگ آبی ایجاد میکند؟
بله، در واقع این تفاوت ایجاد میشود. آزمونهای روانشناختی نشان میدهد که روسی زبانها سریعتر از انگلیسی زبانها قادر به شناسایی اختلافات جزئی رنگها در طیف آبی هستند. اگرچه اختلاف در زمان پاسخگویی بین روسها و انگلیسیها به کمتر از یکدهم ثانیه میرسید.
مکهوتر بیان میکند که بر اساس همین مقدار کم از حقیقت است که این ابرنظریهٔ اشتباه بنا شده است. مکهوتر از کسانی است که از این ایده (ایدهٔ «دستور زبان جهانی» که بین همهٔ زبانها مشترک است) انتقاد میکند. این ایده با نام زبانشناس مشهور نوآم چامسکی توأم شده است. زبانها با یکدیگر تفاوت دارند. بعضی از آنها افعال با قاعده ندارند (ناواهو)۴ و برخی تعداد زیادی حتی صدها نوع صرف جنس دارند (ناسیوی در پاپوآ گینه نو)۵. هرچند این موضوع به معنی این نیست که آن زبان افکار را به خودی خود شکل میدهد.
تقریباً بیست سال پیش، استیون پینکر در فصلی از کتاب تاثیرگذارش غریزهٔ زبان از منظر علوم شناختی استدلال وورفی را درهم کوبید. مکورتر قضیهٔ مشابهی را عمیقتر و از نقطهنظر زبانشناسی گسترش میدهد. هدف او در نقد وورفیانیسم برخی کتابهای محبوب اخیر است. مثل کتاب آبگینهٔ زبان۶ اثر گای دویچر که استدلالش با ظرافت در تیتر فرعی اعلام شده «چرا دنیا در زبانهای دیگر متفاوت به چشم میآید».
مکورتر نشان میدهدکه شواهد موجود تا چه حد این اندیشه را تایید میکنند که زبانها مانند لنزهایی روی جهان تعبیه شدهاند. اینکه بگوییم زبان و فرهنگ با هم پیوند خوردهاند و بکوشیم چنین پیوندی را تبیینکنیم یک مطلب است و این فرض که زبان شخص تعیینکنندهٔ تجربهٔ او از جهان است مطلب دیگری است. مکورتر فعل آشپزیکردن در انگلیسی را مثال میزند. در انگلیسی باستان وگونههای قدیمیتر آن هیچ واژهٔ عامی برای آشپزیکردن وجود نداشت. مواد را آبپز میکردند، بریان میکردند، میپختند وکارهایی از این دست. این بدان معنا نیست که آنگلوساکسونها نسبت به گویشوران انگلیسی جدید تجربهٔ روشنتری از غذاها داشتند. به همین منوال، پیچیدگیهای دستورزبان ژاپن نبود که نیرویدریایی ژاپن را در معرض هواپیماهای بمبافکن درنبرد میدوی در سال ۱۹۴۲ قرارداد. زبانها اینگونهاند.
اگر اینگونه باشد، پس این اندیشه که زبان به فکر جهت میبخشد به نظر بیمعنی میرسد. پس چرا مردم چنین باوری دارند؟ انگیزهای منطقی در ورای آن وجوددارد: اینکه افراد باهم متفاوتند. وورف زبانهایی مانند زبان بومی آمریکایی هاپی را تحلیل کرد که اکثر مردم به اشتباه آنها را زبانهای بدوی فرض میکردند و اثباتکردکه گویشوران آن زبانها به هیچوجه بدوی نبودند. فاصلهٔ کوتاهی است میان دلبستگی به پیچیدگی زبانهای دیگر و این تصور که این زبانهاشناختی از جهان به گویشوران خود اعطا میکنند که، برای مثال، از شناخت گویشوران زبان انگلیسی دقیقتر است. «گفتار نو» ابتکار بزرگ جورج اورول در کتاب علمیتخیلی ۱۹۸۴ مطرح شدهاست. در این کتاب هر واژهای که به ذهن خطور میکند اندیشهای باورنکردنی در خود دارد. این وورفیانیسم تمامعیار است. ولی پیوند موجود در جهان واقعی از این هم دقیقتر است. به تصور مکورتر زبان به آرامی در ذهن به رقص درمیآید. تفاوتهایی که در زبان وجود دارد همه جلوههای مختلفی از یک چیز واحد است. همهٔ انسانها برای یادگیری مجموعهٔ قواعد دستوری پیچیدهٔ زبانهای مختلف مانند زبان هاپی، فلامان، ژاپنی و یا یکی از هزاران زبان دیگر ازقوهٔ نطق ذاتی برخوردارند. این یکسانی، همانطور که مکورتر با هوشمندی به آن اشارهکردهاست، درخور ستایش است.
اطلاعات کتابشناختی:
مکورتر، جان. فریب زبان: چرا جهان در همهٔ زبانها یک شکل به نظر میرسد. انتشارات آکسفورد، ۲۰۱۴
McWhorter, John H. The language hoax: Why the world looks the same in any language. Oxford University Press, 2014
پینوشتها:
* این مطلب در تاریخ ۱۹ جولای ۲۰۱۴ با عنوان The Language Hoax by John H McWhorter در وبسایت تایمز منتشر شده است.
[۱] McWhorter
[۲] The Language Hoax: Why the World Looks the Same in Any Language by John H. McWhorter, Oxford University Press, 182 pp
[۳] Whorf
[۴] قبیلهای سرخپوست در جنوب غربی آمریکا
[۵] دولت مستقل پاپوآ گینهٔ نو کشوری است واقع در اقیانوس آرام و قاره اقیانوسیه، شمال استرالیا و شرق اندونزی
[۶] The language glass
سلام. در متن چند ایراد وجود دارد: ۱- در یک پاراگراف بهاشتباه «مکورتر» را نوشته اید «مکهوتر»! ۲- تلفظِ navajo، «ناواهو» یا «ناواخو» است؛ نه «ناواجو». ۳- «علوم شناختی» را با نیمفاصله به هم چسبانده اید. علومِ شناختی ترجمهیِ cognitive science است. با چسباندنِ این دو واژه به هم آن را به علومْشناختی تبدیل کرده اید که اشتباه است.