نوشتار

فلسفه و خوی پشت میزنشینی

اولین قسمت از مجموعه مباحث فلسفۀ آزمایشگاهی، فلسفۀ کلاسیک و آینده

فلسفه و خوی پشت میزنشینی نقاشی توماس کارلایل، فیلسوف اسکاتلندی،اثر هلن آلینیام،۱۸۷۹

مدت‌ها است که فلسفه مسئول تفکر انتزاعی است و این کار را با لمیدن در پشت میز انجام داده است. آیا روش‌های آزمایشگاهی موسوم به فلسفه آزمایشگاهی می‌تواند بسترهای جدیدی برای مسائل قدیمی ارایه دهند؟ در اولین قسمت از مجموعه مباحث «فلسفۀ آزمایشگاهی، فلسفۀ کلاسیک و آینده»، جاشوا نوب، استاد فلسفهٔ دانشگاه ییل پاسخ می‌دهد.

نیویورک‌تایمز — اگر این مسئله را با چهره‌های مهم در تاریخ فلسفه -از افلاطون گرفته تا نیچه- مطرح می‌کردید، گمان می‌کنم که درک نمی‌کردند که سوال اساسا چیست.

به شکل سنتی، کسی چندان نگران تمایز فلسفه و روان‌شناسی نبوده است. تصور بر این بود که فلسفه باید در سطحی بسیار کلان و بنیادی، دربارۀ ماهیت شرایط انسانی بیاندیشد و انتظار می‌رفت که فلاسفه از همۀ منابع فکری در دسترسشان، شامل روان‌شناسی، تاریخ، ادبیات و موارد بسیار دیگر استفاده کنند.

سپس در قرن بیستم امری عجیب رخ داد. برخی از مردم دچار این حس شدند که فلسفه باید یک رشتۀ بسیار تخصصی و فنی در نظر گرفته شود که می‌تواند از بقیه دنیای اندیشه کاملا جدا شود. بنابراین تصور رشتۀ فلسفه می‌تواند به سادگی این پرسش که انسان عملا چگونه فکر و احساس می‌کند؟ را نادیده بگیرد و در عوض بر پرسش‌هایی تمرکز کند که می‌توان آن‌ها را پرسش‌های «پشت ‌میزنشین» نامید. این دوران در نظر من یک انحراف به حساب می‌آید، یک گسست عمیق از آنچه که همیشه فلسفه تلقی می‌شد.

به باور من این موج گرایش به فلسفه آزمایشگاهی که ما اینک شاهد آن هستیم، در حقیقت بازگشت به دریافتی سنتی‌تر از موضوع فلسفه است. تبیین این جریان به این شکل که «فلاسفه از روان‌شناسی ایده می‌گیرند» گمراه‌کننده است. برعکس، ما شاهد میل روزافزون به نادیده گرفتن تفاوت کلی میان فلسفه و روان‌شناسی هستیم. این روز‌ها گروهی از فلاسفۀ جوان هستند که بیرون می‌روند و مطالعاتشان را انجام می‌دهند، با روان‌شناسان همکاری می‌کنند و در مجلات روان‌شناسی می‌نویسند. (بسیاری از افراد این رشته‌ها حتّی نمی‌دانند کدام محقق باید رسما فیلسوف به حساب بیاید و کدام یک را باید روان‌شناس دانست.)

به نظر من مایهٔ تعجب است که مردم گاهی پیشرفت‌های اخیر را نوعی تغییر جهت بدعت‌وار می‌دانند. پاسخ طبیعی‌تر باید این باشد که این فلاسفهٔ جوان دارند همه چیز را به مسیر قدیمی‌اش هدایت می‌کنند، این‌‌ همان جهت اثر جاودانهٔ دیوید هیوم، «رسالهٔ دربارهٔ طبیعت آدمی» است که عنوان فرعی‌اش این بود: «تلاشی برای معرفی روش تجربی استدلال در خصوص موضوعات اخلاقی».


جاشوا نوب استادیار فلسفه و علوم‌شناختی در دانشگاه ییل است. او بر روی نقش اخلاق در آگاهی آدمی تحقیق می‌کند.

مرتبط

چه بر سر ژیژک آمده است؟

چه بر سر ژیژک آمده است؟

سوپر استار عالم روشنفکری بیش از همیشه با چپ‌ها به مشکل خورده است

چرا نباید از هوش مصنوعی ترسید؟

چرا نباید از هوش مصنوعی ترسید؟

گفت‌و‌گویی دربارۀ دشواری همتاسازی هوش انسانی در رایانه‌ها

افسون‌زدایی بیماری مدرنیته است، آیا هنر می‌تواند درمانش کند؟

افسون‌زدایی بیماری مدرنیته است، آیا هنر می‌تواند درمانش کند؟

چارلز تیلور شعر و موسیقی را عناصر نجات‌بخش دوران افسون‌زدایی می‌داند

خبرنامه را از دست ندهید

نظرات

برای درج نظر ابتدا وارد شوید و یا ثبت نام کنید

لیزا هرتسُک

ترجمه مصطفی زالی

گردآوری و تدوین لارنس ام. هینمن

ترجمه میثم غلامی و همکاران

امیلی تامس

ترجمه ایمان خدافرد

سافی باکال

ترجمه مینا مزرعه فراهانی

لیا اوپی

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

دیوید گرِیبر

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

جو موران

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

لی برِیوِر

ترجمه مهدی کیانی

آلبرتو منگوئل

ترجمه عرفان قادری

گروهی از نویسندگان

ترجمه به سرپرستی حامد قدیری و هومن محمدقربانیان

d

خرید اشتراک چهار شمارۀ مجلۀ ترجمان

تخفیف+ارسال رایگان+چهار کتاب الکترونیک رایگان (کلیک کنید)

آیا می خواهید از جدیدترین مطالب ترجمان آگاه شوید؟

بله فعلا خیر 0