مطالبی برگزیده از منتشرشدههای سال گذشته
طبیعت از ما رنجور است و طعم خشم خود را در زمستان به ما میچشاند: آسمان خشک، آلودگی هوا و سرمای کمجان. اما بهار همچنان مطبوع و بخشنده است. بهار فصل آغازکردن است و انسانها نیز میکوشند فصل تازهای برای زندگی خود رقم زنند. آدمهای بهتری شوند، کارهای عقبمانده را به فرجام برسانند و کاستیها و نقصانها را جبران کنند. ورزش کنند، سفر بروند و «بخوانند». بهارنامۀ ترجمان پیشنهادی است برای شروع خواندن در سال جدید.
5 دقیقه
• در عصر اینستاگرام رمانتیکبودن نابودتان میکند
خیلیهایمان میدانیم زندگی آدمها به شادی و طراوتِ صفحههای اینستاگرامشان نیست. با اینحال، مگر میشود جلوی آرزوها را گرفت؟ مگر بهتر نیست که بهجای صبح تا شب کار کردن، دور دنیا سفر کنیم و خوش بگذارنیم؟ شاید مسئله همین است. اینکه لذتها را کجا باید پیدا کرد؟ در همراهی با چه کسانی؟ در تقلید از کدام نوع سبکزندگی؟ آلن دوباتن میگوید شاید این لذتهایی که دنبالشان میگردیم، در همین تجربههای معمولی پنهان شده باشند.
• نظر هر کسی محترم است؟ اصلاً و ابداً
نزدیک به سهسال پیش، در دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران، یکی از گفتوگوهای بهیادماندنیِ این سالها بین یک استاد جامعهشناسی و چندتا از دانشجویان درگرفت. آن استاد جامعهشناسی در سخنرانیاش موسیقیِ یکی از خوانندگان فوقمحبوب عامهپسند را که به تازگی فوت کرده بود، شدیداً به باد نقد گرفت. اما دانشجویانی از پایین سن فریاد میزدند که هرکسی نظر خودش را دارد و نباید به سلیقۀ دیگران توهین کرد. حق با که بود؟
• از خودتان بپرسید در زندگی چه رنجهایی را به جان میخرم
«کاری پردرآمد و عالی که با شرایط روحی و روانی من هماهنگ باشد»، «یک ماشین عالی از مارک بی.ام.دبلیو مدل ۲۰۱۷، رنگ مشکلی متالیک، فول آپشن»، «یک حساب بانکی بسیار پرپول». اینها بخشی از آرزوهایی بود که یک سارق در دفترچۀ یادداشتهایش نوشته بود. واقعیت این است که خیلی از ما اگر از خودمان بپرسیم «در زندگی چه میخواهی؟» به همینجور جوابها میرسیم. اما این فهرستها کمکی به زندگی ما نمیکنند. باید سؤال سختتری از خودمان بپرسیم.
• نویسندۀ «ملت عشق» از کتابهای تأثیرگذار زندگیاش میگوید
الیف شافاک، نویسندۀ ترکتبار، این روزها با کتاب ملت عشق، به نام آشنایی میان خوانندگان فارسیزبان تبدیل شده است. شافاک در این مطلب از پنج کتاب سخن میگوید که نگاه او را به جهان تغییر دادهاند و خواندنِ آنها از نظر او در زمانۀ امروز ضروری است. کتابهایی از زیگمونت باومن، نائومی کلاین و دیگران.
• چطور با یک استاد سرشناس همصحبت بشویم؟
فرض کنید نشستهاید در جلسۀ سخنرانی و ناگهان افلاطون میآید و در صندلی کنار دستتان مینشیند. در اینگونه شرایط، احتمالاً آنقدر ذوقزده میشوید که شروع میکنید به وراجیکردنهای بیفایده. اگر هم کوتاه صحبت کنید، معمولاً میخواهید چیزی از او بگیرید، حال آن چیز میتواند یادگاری، امضا، وقت ملاقات، یا داوری پایاننامهتان باشد. اما او از این موقعیتی که برایش درست کردهاید متنفر است. او دوست دارد شما ادای ارسطو را دربیاورید و مثل او رفتار کنید.
• خشم جنون زودگذر است: رواقیان میدانستند که چطور مهارش کنند
در ترافیکی مرگبار، رانندۀ جلویی مثل آدمهای کودن حرکت میکند، پشتِسری دائم بوق میزند و، در همین اوضاع و احوال، یک موتوری از کنارتان رد میشود و آینۀ بغلتان را میشکند. کمترین چیزی که حق شرایط را ادا میکند یک ناسزای آبدار است، و شاید چنانچه خشمتان کمی بیشتر باشد، اندکی زدوخورد هم چاشنی ماجرا شود. اگر چنین اوضاعی برای سنکا، فیلسوفِ قرن نخست میلادی، پیش میآمد، به این فکر میافتاد که باید در برابر خشم مثل مجسمه بیاعتنا بود: گویا هیچ اتفاقی نیفتاده.
• بچهها از افسانههای تخیلی بیشتر از داستانهای واقعی یاد میگیرند
برای مدتها بازیکردن و حرفزدن کودکان با موجودات تخیلی، فرازمینی و جادویی هم برای والدین و هم برای محققان دغدغۀ فکری بوده است. آنها فکر میکردند که این خیالپردازیها در خوشبینانهترین حالت فقط برای سرگرمی و تخلیۀ انرژی است و هیچ هدف خاصی پشت سرشان نیست. یا در حالت بدبینانه تصور میکردند که خیالپردازیهای کودکان حواس آنها را به شکلی واقعاً خطرناک از ارتباط و فهمِ جهان واقعی پرت میکند. تحقیقی جدید فهم ما را از این موضوع تغییر میدهد.
• مرگاندیشی در کوران پیشرفت اقتصادی
نرخ خودکشی در کرۀ جنوبی بسیار بالاست، برخلاف بسیاری از فرهنگها که مخالفتِ اخلاقی شدیدی با خودکشی دارند، فرهنگ این کشور گویا خودکشی را بهمنزلۀ راهی برای جبران اشتباهات فرد پذیرفته است. شاید این یکی از دلایلی باشد که کتابی ناشناخته در آمریکا که به موضوع مرگ اختصاص داشت، ناگهان در کرۀ جنوبی موجی از توجه را به خود جلب کرد. نویسندۀ آن کتاب که استاد فلسفۀ دانشگاه ییل است، به این موضوع اندیشیده است.
• آیا آدمها بهتدریج فاسد میشوند یا ناگهان در آن شیرجه میزنند؟
معمولاً فساد را به یکجور «سراشیبی» تشبیه میکنند که وقتی شروعش کردید، بهتدریج سرعت میگیرید و فاسد و فاسدتر میشوید. دلیلش این است که اکثر آدمها خودشان را در مجموع «درستکار» میدانند و اگر دست به کاری نادرست بزنند، احساس میکنند مخالف هویت خود قدم برداشتهاند. پس طول میکشد تا بتوانند یک فاسد حرفهای شوند. اما تحقیق جدیدی میگوید برعکس، آدمها با فسادهای یکدفعهای و بزرگ راحتتر از فسادهای کوچک کنار میآیند.
• دانشگاه متهم اصلی سرقت علمی است
هر از گاهی، موجی از نگرانی دربارۀ مصیبت سرقت علمی در آموزش عالی به راه میافتد. طیف گستردهای از عوامل بهعنوان متهمان سرقت علمی مطرح میشوند، اما به نظر میرسد مثل همیشه متهم اصلی با تردستی از مظان اتهام فرار میکند. فروش علنی پایاننامه و مقاله در پیادهروهای شهر کار را برای متقلبان آسان کرده اما این تنها بخش کوچکی از فرهنگ تقلب در آموزش عالی است. تقلب، بسیار پیشتر از تجاریسازی سرقت علمی، در نظام آموزشی معمول بوده است.
راستافراطی: جستوجویی تباه در جهانی ویرانشده
فرقهها از تنهایی بیرونمان میآورند و تنهاترمان میکنند
تاریخ مطالعات فقر و نابرابری در قرن گذشته با تلاشهای این اقتصاددان بریتانیایی درهمآمیخته است
کالاهایی که در فروشگاه چیده میشود ممکن است محصول کار کودکان یا بیگاری کارگران باشد
برای ما مهم است که محتوای ترجمان، همچون ده سال گذشته، رایگان بماند و در اختیار عموم باشد. اما این هدف بدونِ حمایت شما ممکن نیست. هر کمک کوچک نقشی بزرگ در این مسیر دارد. به جمع حامیان ترجمان بپیوندید.