چهارمین قسمت از مجموعه مباحث فلسفۀ آزمایشگاهی، فلسفۀ کلاسیک و آینده
مدتهاست که فلسفه مسئول تفکر انتزاعی است و این کار را با لمیدن در پشت میز انجام داده است. آیا روشهای آزمایشگاهی موسوم به فلسفه آزمایشگاهی میتواند بسترهای جدیدی برای مسائل قدیمی ارایه دهند؟ در چهارمین قسمت از مجموعه مباحث «فلسفۀ آزمایشگاهی، فلسفۀ کلاسیک و آینده»، تیم مادلین استاد فلسفۀ داشگاه راتگرز پاسخ میدهد.
3 دقیقه
نیویورکتایمز — موضوع فلسفه، کلّ واقعیت است. پس هر روشی که ما را در کشف اینکه اشیا چگونه هستند یاری کند، میتواند به تحقیقی فلسفی مربوط باشد. فلاسفهٔ فیزیک (مثل فیزیکدانها) میخواهند چیستی واقعیت فیزیکی را بدانند، فلاسفهٔ ذهن (مثل دانشمندان علوم شناختی) میخواهند بدانند ما چگونه دربارهٔ جهان مفهومسازی و تفکر میکنیم.
شاید اغلب اوقات فلاسفهٔ علاقهمند به ذهن کوشیدهاند که از یک مورد جزئی، مثلاً ذهن این یا آن فرد، نتایج کلی استخراج کنند. چه بسا فیلسوفی به صرف درونکاوی درباب اینکه چگونه فردی دربارهٔ امور میاندیشد، به سرعت نتیجه بگیرد که همه به همین شکل میاندیشند. یک نتیجهٔ مفید فلسفهٔ آزمایشگاهی این است که دعاوی شتابزده، دربارهٔ اینکه ذهن چگونه عمل میکند یا زبان چگونه کار میکند را به حوزهٔ دادههای تجربی در باب این موضوعات محدود میکند. این یک انقلاب در روش فلسفه نیست، ولی پیشرفتی طبیعی در معیارهای شواهد است.
اگر فلاسفه بسیاری از این سؤالات را درست مثل دانشمندان طبیعی میپرسیدند، ممکن بود این پرسش مطرح شود که چرا باید فلسفه به عنوان رشتهای مستقل وجود داشته باشد؟ در همین چند قرن گذشته هر کاری در دانشگاه انجام میشد، گرایشی از فلسفه بود که در نهایت عشق به دانایی است. مثلاً کار عظیم «نیوتون» که اصول ریاضی فلسفه طبیعی۱ نام دارد.
از زمانی که رشتههایی مثل فیزیک و علوم شناختی، علومی آزمایشگاهی شدهاند، برخی کارهای فلسفی به دیگر حوزههای دانشگاهی مهاجرت کردهاند. ولی گروههای فلسفه هم چنان مکانهاییاند که پرسشهای بنیادین را میتوان در آنجا پی گرفت، جایی که میل به فهم خالص بیشتر از نتایج عملی، بر همه چیز تقدم دارد.
در ۱۹۶۳ فیزیکدان بزرگ «پل دیراک» مقالهای درباب فیزیک مدرن با توجه خاص به نظریهٔ کوانتوم نوشت. دیراک مشکلات پیش روی درک نظریهٔ کوانتوم را به دو گروه تقسیم کرد. گروه دوم مشکلات، از سنخ ریاضی صرف بودند: وقتی فردی میکوشید مسائل را حل کند، مقادیر بی نهایت ظاهر میشدند.
گروه اول مشکلات این بود: چگونه فرد میتواند برای نظریهٔ کوانتوم کنونی، تصویری سازگار در پس قوانین تشکیل دهد؟ دیراک به فیزیکدانان توصیه میکرد بر گروه دوم مشکلات تمرکز کنند. او نوشت: «این تنها فیلسوف است که میخواهد تصویری راضیکننده از جهان داشته باشد و مشکلات گروه اول برای او چالش برانگیز است.»
ممکن است عجیب و چه بسا ناراحتکننده باشد که بشنویم فیزیکدانی مثل دیراک کاوش برای دریافتی جامع از واقعیت فیزیکی را کنار میگذارد: علیالقاعده این پرسش باید در ذهن یک فیزیکدان از زمرهٔ نخستینها باشد؛ اما در واقع هنگامی که میل به چنین فهمی پدید میآید و ارزش آن تأیید میشود، گروههای فلسفه از راه خواهند رسید.
تیم مادلین استاد فلسفه در دانشگاه روتگرز است. او متخصص فلسفهٔ علم، فلسفهٔ فیزیک و مابعدالطبیعه است.
پینوشت:
[۱] The Mathematical Principles of Natural Philosophy
سوپر استار عالم روشنفکری بیش از همیشه با چپها به مشکل خورده است
گفتوگویی دربارۀ دشواری همتاسازی هوش انسانی در رایانهها
چارلز تیلور شعر و موسیقی را عناصر نجاتبخش دوران افسونزدایی میداند
او چیزی از خواهرم نمیدانست، خوبیاش همین بود