مروی بر کتاب «حدسهای وی» که داستان خواهر و برادری نامآشنا و عجیب را روایت میکند
اهالی علوم انسانی سیمون وی را میشناسند، فیلسوف، شاعر و قدیسی پرشور که نثر آتشناک و نبوغ اخلاقی او خارقالعاده است. اما برای ریاضیدانان، احتمالاً برادر او شناختهشدهتر است: آندره وی، ریاضیدانی در سطح جهانی که تحقیقاتش در پیشرفت بخشهای متعددی از علم ریاضی مؤثر بوده است. زندگی عجیب و غریب این خواهر و برادر نابغه، که در کودکی با هم به زبان یونانی باستان حرف میزدند و قطعات راسین را حفظ میکردند، دستمایۀ کتابی جدید بوده است.
پارول سیگال، نیویورک تایمز — در ضیافتی که سال ۱۹۹۴ به مناسبت جایزۀ معتبر کیوتو، جایزهای برای دستاوردهای مفید به حال بشریت، برپا شده بود، ریاضیدان فرانسوی آندره وی به آکیرا کوروساوای فیلمساز، یکی دیگر از دریافتکنندگان جایزه، رو کرد و گفت: «من امتیاز بسیار بزرگتری نسبت به تو دارم. من میتوانم به کارهای تو عشق بورزم و تحسینش کنم، ولی تو نمیتوانی عاشق کار من باشی و تحسینش کنی».
حرف آندره وی بوی شکوه و گلایه میدهد، نه رجزخوانی و خودستایی. از نگاه آدمهای معمولی، ریاضیات سطحِ بالا زیادی زاهدمنشانه و ریاضتکشانه است؛ حوزهای که از تلاقی چیزهای ترسناک و غیرضروری پدید میآید. مردم بهسادگی فراموش میکنند که ریاضیات سرچشمۀ لافزنی و حتی تسلی خاطر بوده است. در مکالمۀ ضیافت افلاطون، ریاضیات والاترین اروس توصیف میشود که فقط یک پله پایینتر از ایدۀ زیبایی افلاطونی میایستد. توماس جفرسون در اواخر عمرش نوشت که تفکر مرهمی برای نومیدی سالخوردگی است.
کتاب جدید و جذاب کارن اولسون، که حدسهای وِی: در باب ریاضی و جستوجوی ناشناختهها نام دارد، میخواهد این طرز فکر را اصلاح کند و ریاضیات -و تمرکز و انتزاع و حدسهای عجیبوغریب و کشفوشهودهای درخشان پیوسته با آن- را مایۀ نشاط نیرومندی معرفی میکند که دروازهای به سوی سرخوشی است. کارن اولسون استدلالش را پیرامون قصۀ زندگی آندره و سیمون وی میتند که یکی ریاضیدان بود و دیگری فیلسوف و قدیسی اینجهانی و آلبر کامو دربارهاش گفته بود «یگانه جان ارجمند زمانۀ ما» است.
رشد و پیشرفت سریع آندره و سیمون وی افسانهای بود. آندره در نه سالگی با مسائل ریاضیاتیای سروکله میزد که در سطح درجۀ دکتری بود. در دوازده سالگی خودش زبان سانسکریت را آموخته بود، ویولوننواز زبردستی شده بود و داشت به خواهر کوچکترش آموزش میداد. خواهر و برادر با استفاده از دوبیتیهای موزون و با زبان یونانی باستان با یکدیگر حرف میزدند. بازی محبوبشان این بود که قطعاتی طولانی از راسین و کورنی را با صدای بلند برای همدیگر بخوانند و وقتی یکی اشتباهی میکرد، دیگری میتوانست سیلی محکمی به صورتش بزند (این بازی میتوانست جایگزینی برای «زمان صفحه»۱ باشد).
سیمون تازه ده ساله شده بود که احساس کرد بسیار عقبتر از برادرش است و دست به خودکشی زد. سیمون وی بعدها نوشت: «برایم مهم نبود که پیشرفت ملموسی ندارم. چیزی که غمگینم میکرد این بود که از آن قلمروی ماورایی بیرون ماندهام، قلمرویی که فقط بزرگان حقیقی راه به آن دارند و حقیقت ساکن آنجا است. ترجیح میدادم بمیرم، ولی بدون آن حقیقت زندگی نکنم».
نبوغِ سیمون در تخیل اخلاقیاش بود، یکدلی بینهایتی که به محوِ خویشتن تنه میزد. پنج ساله که بود، به خاطر همدردی با سربازان فرانسوی مستقر در جبهههای جنگ جهانی اول، شکر را کنار گذاشت. مسئله این نبود که سیمون وی بهطور پیشفرض به درد و رنج دیگران توجه داشته باشد، بلکه مصمم بود تا همراهیشان کند -بدون وسیلۀ گرمایشی زندگی کند، در کارخانه مشغول به کار شود و در معدن و مزرعه کار داوطلبانه انجام دهد- که اغلب به نتایجی مصیبتبار منتهی میشد. والدینش، که اعجوبۀ مدارا و شکیبایی بودند، همیشه باید دست به کار میشدند و او را از بلندپروازیهای معصومانه و دنکیشوتوارش نجات میدادند. سال ۱۹۳۶، خودش را در کسوت روزنامهنگار به خطوط اول جبهۀ جنگ داخلی اسپانیا رساند. بهسختی میتوانست تفنگ سنگینش را حمل کند و خیلی زود توی ظرفی پر از روغن جوشان پا گذاشت. جورابش را که درآورد، پوست پایش هم همراهش کنده شد؛ مجبور شد هفتهها تحت مراقبت باشد و استراحت کند.
عنوان کتاب حدسهای وی به قضیههایی از آندره اشاره دارد که به پیشرفت هندسۀ جبری جدید منجر شد. اولسون مینویسد: «واژۀ ’conjecture‘ از ریشهای میآید که معنایش کنار هم گذاشتن چیزها است». اولسون شیفتگیاش به ریاضیات را به قصۀ زندگی سیمون و آندره میافزاید، ریاضیاتی که مدت کوتاهی در دانشگاه سرگرم مطالعهاش شد و بعد سراغ ادبیات داستانی رفت (اولسون دو رمان نوشته است). سالهایی که به سروکله زدن با معادلههای ریاضی گذشته درخشش خاصی در حافظۀ اولسون دارد: «دستۀ کوچکی بودیم که با گیجی و خستگی در سیارۀ ناشناختۀ انتزاعیات گام برمیداشتیم. غرور و ناامنی و سماجت گستاخانه! هنوز هم دلتنگش میشوم».
اولسون، که «مادری میانسال با دو فرزند» است، از بازگشت خود به ریاضیات شگفتزده شده؛ در اینترنت کلاسهای درس دانشگاهها را میبیند و «در میان ناپایداریها و حقایق جعلیِ دنیای امروز»، از ثبات و استحکام اعداد آرامش میگیرد.
کتاب آرام و بدون قیدوبند آغاز میشود و در آن خبری از رازگشایی نیست؛ سوژههای کتاب شناختهشدهاند و مدتها از زمان مرگشان میگذرد. تعلیق و هیجانی در کار نیست. اما نمیتوانستم از کتاب چشم بردارم. اولسون کنجکاوی خواننده را تحریک میکند و میل شدیدی در ذهن برمیانگیزد: لذت اشباعکردن خود با دانش. آندره خودش را در ریاضیات و سانسکریت «غرق میکند». سیمون در میان کتابهایش، که پخش زمین شده، پرسه میزند و «همچون جانوری که به برکۀ آب میرسد، روی دکارت خم میشود».
عجیب این است که هرگز نمیفهمیم که چرا سیمون با آن دقت و اشتیاق سرگرم خواندن دکارت بوده (یا اینکه چرا دکارت بعداً به یکی از اصلیترین حریفان تمرینی فلسفیاش تبدیل شد). چرخشهای محتاطانهای به سوی آندره، که پشت میزش نشسته، وجود دارد، گربۀ آندره لبۀ میز نشسته، ولی از کار آندره بهندرت چیزی میفهمیم. اولسون با سبکبالی بر جزئیات مربوط به علایق فکری این دو نفر تمرکز دارد، شاید برای اینکه روایت کتاب گرم بماند.
افسون ریاضیات و قصههای رنگارنگش چیزی است که اولسون را سر شوق میآورد. پیشروی کتاب تکهتکه است و حاشیهرویهای تاریخی همچون ابر در گذرند: مثلاً از قرار معلوم، هیپاسوس متاپونتومی۲ را به خاطر کشف اعداد گنگ به دریا انداختهاند و پاپیروس ریند۳، که قدمتش به ۱۷۰۰ پیش از میلاد میرسد و از قدیمیترین اسناد ریاضیات است، با جملهای میخکوبکننده آغاز میشود: «دستورالعملهایی برای دستیابی به دانشِ همۀ چیزهای تاریک». اولسون مجذوب حکایتهایی است که بر زیبایی و تصادف تأکید دارند. چرا باید عامل مجهول را با حرف «x» نشان بدهیم؟ باید از چاپچیِ رنه دکارت تشکر کنیم که هنگام چاپ نسخههای رسالۀ «هندسه»۴ حروفش تمام شده بود. فقط حروف «x» و «y» و «z» برایش مانده بود و دست آخر تصمیم گرفت از «x» استفاده کند که کمکاربردترین حرف زبان فرانسه است.
اگر یک مجهول در کتاب اولسون باشد، سیمون وی است.
با وجود همۀ استعداد و توان اولسون در سادهسازی ریاضیات پیچیده، سیمون وی سردرگمش کرده است. اولسون مبهوت جاذبۀ شخصیت سیمون وی است و توجهش به نثر او معطوف میشود؛ اولسون نثر سیمون وی را «فوقالعاده رشتهرشته» توصیف میکند که سبک مشخصی ندارد. نثر سیمون وی نسخهای عجیبوغریب از اندیشمندی است که اولسون تلاش دارد عرضه کند، مصیبتی لاغر و استخوانی با دامن بلند. اولسون مینویسد: «هرچه جلوتر میروم، بیشتر کنجکاو میشوم که آیا خوشفکری آندره بهنوعی همبستۀ افراطکاریهای خواهرش نبوده؟ در خانوادۀ وی بین سیمون و آندره وظایف تقسیم شده بود: آندره قرار بود ریاضیدانی شگرف باشد و سیمون باید مشاعرش را از دست میداد».
مسئلۀ وضعیت ذهنی سیمون وی از مدتها پیش سببساز اختلافِ شرححالنویسان او بوده است. سیمون وی در سیوچهار سالگی در اثر بیماری سل از دنیا رفت، بیماریای که گفته میشود به خاطر سوء تغذیۀ ناشی از محدودسازی خود به جیرۀ غذایی کودکان در زمان جنگ تشدید شده بود. «اختلال مشاعر» تشخیصی خام و سردستی است، بهویژه در کتابی که چندان به آثار و تأثیرات سیمون وی نمیپردازد. با کتابی همچون حدسهای وی بهدشواری بتوان تشخیص داد که زندگی سیمون وی چه اندازه غنی و چندپهلو بوده است، همانطور که نمیتوان به تیزبینی سیاسی و دغدغههای فکری و شیوۀ کار او پی برد که اندیشۀ متفکرانی همچون موریس مرلوپونتی، آیریس مرداک، جورجو آگامبن، الیزابت هاردویک و سوزان سانتاگ را تغذیه کرده است.
آنری پوانکارۀ ریاضیدان تصور میکرد که اندیشهها مانند ذراتی ثابت در ذهن حضور دارند، ذراتی که به نوشتۀ اولسون، «گویی به دیوار میخ شدهاند». اندیشههایی که با فکرکردن رها میشوند و اجازه مییابند با یکدیگر تصادم کنند و به همدیگر بچسبند. کتاب اولسون پر است از این لحظههای برخورد و انفجار و شگفتی. و اگر عامل مجهول در نهایت حلنشده بماند، چیزهای شایسته و زیبایی هم وجود دارد. علاوه بر همۀ معماهای ریاضی، راز پیش پا افتاده و همیشه سر به مهر ذهن آدمها وجود خواهد داشت.
اطلاعات کتابشناختی:
Olsson, Karen. The Weil Conjectures: On Math and the Pursuit of the Unknown. Farrar, Straus & Giroux, 2019
پینوشتها:
• این مطلب را پارول سیگال نوشته است و در تاریخ ۱۷ جولای ۲۰۱۹ با عنوان «Two Brilliant Siblings and the Curious Consolations of Math» در وبسایت نیویورک تایمز منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۱۳ مرداد ۱۳۹۸ با عنوان «سیمون وی و برادرش: پیوند جنون و نبوغ» و ترجمۀ حسین رحمانی منتشر کرده است.
•• پارول سیگال (Parul Sehgal) در نیویورک تایمز نقد کتاب مینویسد. او پیش از این دبیر بخش کتاب در بوکریویویر بوده است و نوشتههایش در آتلانتیک، بوکفروم، نیویورکر و دیگر مطبوعات به چاپ رسیده است.
[۱] screen time: زمانی که صرف کار با صفحات موبایل و تبلت و کامپیوتر میشود [مترجم].
[۲] Hippasus of Metapontum: ریاضیدان و فیلسوف یونانی مکتب فیثاغورثی که با کشف اعداد گنگ اصول مکتب فیثاغورثی را متزلزل کرد. مشهور است که هیپاسوس را به خاطر این کشف به دریا انداختند، [ویکیپدیا].
[۳] Rhind Mathematical Papyrus
[۴] La Géométrie