خواندن نویسندگان قدیمی مثل سفر در زمان است، باید برای آن مجهز شوید
وقتی رمانی قدیمی را دستمان میگیریم، ممکن است خیلی زود از سطح نازل عقاید اخلاقی نویسنده برآشفته شویم. نگاههای او را متعصبانه یا نادرست بدانیم و احساس کنیم کتابی که نوشته است ارزش خواندن ندارد. اما نکته اینجاست که اگر ما با معیارهای اخلاقی امروز خودمان سراغ نویسندگان قدیمی برویم، نهتنها برجستگی آثار آنها را درنمییابیم، بلکه فراموش میکنیم که خودمان نیز، همچون آنها، در بسترِ فرهنگی زمانۀ خودمان محصوریم.
نویسندۀ کتاب شروع به کار در عصر
Virginia Woolf? Snob! Richard Wright? Sexist! Dostoyevsky? Anti-Semite
10 دقیقه
برایان مورتون، نیویورکتایمز — چند وقت پیش، سوار قطار بودم و با دانشجویی همکلام شدم که میگفت داستاننویس بوده است. از او پرسیدم چه مینوشته و چه میخوانده، و گفت در حال نوشتن رمانی دربارۀ مسافرت در زمان بوده، و این که داشته خانۀ عیش 1 نوشتۀ ایدیت وارتون 2 را میخوانده، اما بعد از ۵۰ صفحه، کتاب را توی سطل زباله انداخته است.
خانۀ عیش، که سال ۱۹۰۵ منتشر شده، تلاشهای یک زن جوان به نام لیلی بارت را برای یافتن شوهری مقبول توصیف میکند. پسر دانشجو برای من توضیح داد که با کتاب پیش میرفته تا وقتی که به توصیفی از یکی از خواستگاران لیلی میرسد، به نام سیمون روزدیْل: «مردی تپل با صورت گلگون از آن یهودیهای مو بور، با … نگاههای زیرچشمی و ریز که القاکنندۀ این حس بود که آدمها را به چشم خرتوپرت نگاه میکند.» دانشجو گفت در این نقطه بود که نه تنها همدلیاش با لیلی را از دست داد، بلکه کلاً از رمان هم بدش آمد.
جای این نبود که بخواهم برای او دربارۀ تفاوت بین دیدگاه یک شخصیت در رمان و دیدگاه نویسندۀ رمان سخنرانی کنم. روزدیل هر جا در رمان ظاهر میشود، وارتون دافعۀ او را با چنان حرارتی توصیف میکند که روشن است فقط احساسات لیلی را توصیف نمیکند، بلکه احساسات خودش است.
دانشجو میگفت، یهودیستیز بودن وارتون او را خشمگین کرده است. او ادامه داد: «نمیخواهم کسی مثل او در خانهام باشد.»
هر کسی این اواخر در دانشگاه ادبیات درس داده باشد احتمالاً مکالمهای شبیه به این را تجربه کرده است. شور و شوقی که بسیاری از دانشجویان برای عدالت اجتماعی دارند -که چیز خوبی هم هست- باعث میشود دیدگاههای ناخوشایند بسیاری از نویسندگان نسلهای قبل شدیداً برایشان جلب توجه کند. آنها وقتی میفهمند وارتون یا داستایفسکی یهودستیز بودهاند، والت ویتمن یا جوزف کنراد نژادپرست بودهاند، ارنست همینگوی یا ریچارد رایت 3 زنستیز بودهاند، و ای. ام. فورستر 4 یا ویرجینیا ولف افادههای طبقاتی داشتهاند، همه انزجار خود را مثل دانشجویی که من با او حرف زدم با این شکل افراطی نشان نمیدهند، اما بسیاری از آنها کار مشابهی میکنند، کتابهای مشکلآفرین را در تصورات خود به سطل زباله میریزند.
بعد از این که بحث ما دربارۀ ایدیت وارتون تمام شد، گفتگوی خوبی راجع به انواع مختلف ماشینهای زمان در قصه و فرهنگ عامه داشتیم، از آن اختراع نه چندان روشن در ماشین زمانِ اچ. جی. ولز 5 تا مکعب چهاربُعدی در چینخوردگی در زمان نوشتۀ مادلین لانگل 6 و تاردیس در سریال «دکتر هو».
بعد از این که از آن دانشجو جدا شدم بود که این فکرِ نسبتاً بدیهی به ذهنم رسید که کتابهای قدیمی هم یک جور ماشین زمان هستند. و به ذهنم رسید که واکنش آن دانشجو به خانۀ عیش نشان میدهد که او فهم درستی از این ندارد که یک کتاب قدیمی چه نوع ماشین زمانی است.
گمان کنم این یکجور کژفهمی عمومی است و منحصر به آن دانشجو هم نمیشود. گویا تصور ما این است که یک کتاب قدیمی ماشین زمانی است که نویسنده را به زمانۀ ما میآورد. کتابی را میخریم و به خانه میبریم، بعد نویسنده در برابر ما ظاهر میشود و از او میخواهیم که با ما همصحبت شود. اگر ببینیم دیدگاههای نویسنده قومگرایانه یا جنسیتزده یا نژادپرستانه است، دعوتمان را پس میگیریم و او را از وارد شدن به اکنون منع میکنیم.
به قول آن دانشجو، «نمیخواهم کسی مثل او در خانهام باشد».
به نظرم همۀ ما خوانندگان بهتری میشدیم اگر میفهمیدیم آن کسی که مسافر زمان میشود نویسندۀ کتاب نیست؛ خوانندۀ کتاب است. وقتی یک رمان قدیمی دستمان میگیریم، آن رماننویس را به جهان خودمان نمیآوریم و قرار نیست تصمیم بگیریم که آیا به قدر کافی روشنفکر هست که به اینجا تعلق داشته باشد یا نه؛ ماییم که به جهان آن رماننویس سفر میکنیم و نگاهی به اطراف میاندازیم.
تفاوت چشمانداز، روشن ساختن این که چه کسی دقیقاً سفر میکند، شاید تجربۀ مطالعه را تغییر دهد.
اگر قرار بود برای سفری به نیویورکِ ۱۹۰۵ -نیویورکِ وارتون- ثبتنام کنیم، حتی پیش از این که بلیت را بخریم میدانستیم قرار است از جایی بازدید کنیم که نگرشهای مردمش با ما بسیار فرق دارد. میدانستیم که تقریباً با هر کسی که مواجه شویم، حتی بهترین افراد، بلندنظرترین انسانها -ثروتمند یا فقیر، زن یا مرد، سفید یا سیاه- عقایدی خواهد داشت که امروزه پذیرفتنی نیست. در قراردادی که باید امضا میکردیم این چیزها به ما اطلاع داده میشد، همانطور که برای بیمارنشدن واکسینه میشدیم و لباسهای متناسب با آن عصر -دامن فنری، جلیقه، کلاه سیلندر- را به ما تحویل میدادند.
اگر قبل از عقبرفتن در زمان همۀ اینها را بدانیم، آنگاه برای مواجهشدن با وارتون و فهمیدن این که برخی از عقایدش منزجرکننده است آماده خواهیم بود. خشمگین یا شوکه نخواهیم شد.
به جای آن، احتمالاً کنجکاو خواهیم بود. احتمالاً علاقهمند به یافتن پاسخی برای این پرسش خواهیم شد که چطور یکی از باهوشترین و بیباکترین انسانهای آن زمانه نتوانسته نقاط کور اخلاقیای که امروزه برای ما بدیهی هستند را به درستی تشخیص دهد.
و شاید، بدون از قلم انداختن یا نادیدهگرفتن نقاط کور وارتون، بتوانیم غنایی را که در آثارش ارائه کرده بود درک کنیم: نکتههای موجزش؛ جملههای کاملاً پختۀ خارقالعادهاش؛ درک ظریف او از این که چطور ضعف و قوت اخلاقی کنار هم در همۀ ما حضور دارند؛ نقدهایش بر ستمی که در دورۀ تاریخی او جاری بوده، که بیشباهت به ستمهای زمانۀ ما نیست.
و اگر فرصت داشتیم و در گذشته میماندیم و او را در کنار همعصرانش مشاهده میکردیم، میدیدیم که هرچند وارتون دیدگاههای زیادی دارد که حتی آن زمان هم ارتجاعی بودهاند (بالاخره او در زمانهای مینوشت که در آن کل جهان، ماجرای دریفوس 7 را نظاره میکرد، و آدمهای صاحب فکر میفهمیدند که یهودستیزی یک جور تعصبِ زشت است)، از جهات دیگری در زمانۀ خود پیشتاز بوده است، بهویژه از این جهت که میدانسته زنان زمانهاش چطور بر اثر نقشهای اجتماعیِ تحمیلشده بر ایشان گرفتار خفقان شدهاند.
این که نویسندهای مثل وارتون را فرزند زمانۀ خویش بدانیم میتواند فایدۀ دیگری هم داشته باشد. شاید به ما کمک کند که خودمان را هم فرزند زمانه ببینیم.
وقتی تصور میکنیم که نویسندگانی از گذشته به ملاقات جهان ما آمدهاند، رضایتمندی ما به نحو نامحسوسی تقویت میشود، بیشتر به این باور میرسیم که تلاشِ نسلهای قبل برای بهبود وضعیت اخلاقی در ما به نقطۀ اوج خود رسیده، شکوفا شده و کمال یافته است. اما این ایده که ما کسانی هستیم که در زمان مسافرت میکنیم، چنین معنایی را نمیرساند.
اگر، هر وقت که یک کتاب قدیمی را باز میکنیم، از همان اول متوجه باشیم که این نویسندگان در زمینههای اخلاقی یا سیاسی ضعفهای کوچکی دارند، آنگاه خواهیم دانست که در مورد خودمان نیز این حرف صادق است.
این مثال تصادفی را در نظر بگیرید: اکثر ما وابسته به تکنولوژیهایی هستیم که میتوان نشان داد کودکان کار یا حتی بردگان در تولید آنها نقش دارند. ما این را میدانیم -یا باید بدانیم- اما چندان دربارهاش فکر نمیکنیم. وقتی پیامک میدهیم یا از شبکههای اجتماعی استفاده میکنیم، دوست نداریم با این فکر خودمان را آزار دهیم که کوبالت موجود در گوشیِ ما شاید با دستان کودکی ۱۰ ساله در کنگو استخراج شده که روزی ۱۲ ساعت کار میکند تا ۱ دلار بگیرد. با فهمیدن این که نقش داشتن در مبارزه علیه نابرابری جهانی اضطراریتر از هر چیز دیگری است که میتوانیم انجام دهیم، از کارهایمان دست نمیکشیم. نوشتن پیامک را تمام میکنیم، یا توئیت و ایمیلمان را میزنیم، و سراغ زندگی خودمان میرویم.
اگر قرار بود من یا شما رُمانی بنویسیم که جایی در آن یک نفر به گوشیاش نگاهی میاندازد، چقدر احتمال داشت این مسئله به ذهن خوانندهای در آینده برسد؟ کسی که فهمش از بههمپیوستگی انسانها بسیار دقیقتر از فهم ماست؟ حدس میزنم خوانندگان آینده بیعاطفگی ما را تقریباً تحملناپذیر خواهند یافت، و شاید لازم باشد به آنها یادآوری کنیم که هرچند در برخی جاها مثل این شاید شبیه هیولا به نظر برسیم، ولی بعضی از چیزهایی که میگوییم ارزش شنیدن دارد.
اگر خودمان را به اندکی دانش و اندکی کنجکاوی مجهز کنیم (این ابزارهای ضروریِ مسافرت در زمان)، میتوانیم وقتی نویسندگان گذشته را میبینیم دید روشنتری نسبت به آنها داشته باشیم، و وقتی بازمیگردیم دید روشنتری به خودمان پیدا کنیم. میتوانیم بفهمیم که آنان گاهی، به شیوههای محدود خودشان، فراتر از تعصبات زمانهشان نگریستهاند، گاهی هم نتوانستهاند چنین کنند، آنان -کسانی که ارزش خواندن دارند- تلاش میکردند جهان را به جای انسانیتری تبدیل کنند، همان طور که ما، به شیوههای محدود خودمان، میکوشیم چنین کنیم.
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ ویژه قرار میگیرند. در پروندههای فصلنامۀ ترجمان تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «مینیمالیسم»، «فقر و نابرابری»، «فرزندآوری» و نظایر آن پرداختهایم. مطالب ابتدا در فصلنامه منتشر میشوند و سپس بخشی از آنها بهمرور در شبکههای اجتماعی و سایت قرار میگیرند، بنابراین یکی از مزیتهای خرید فصلنامه دسترسی سریعتر به مطالب است.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان، دریافت کتاب الکترونیک بهعنوان هدیه و دریافت کدهای تخفیف در طول سال برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
این مطلب در تاریخ ۸ ژانویه ۲۰۱۹ با عنوان «Virginia Woolf? Snob! Richard Wright? Sexist! Dostoyevsky? Anti-Semite» در وبسایت نیویورکتایمز منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۳۹۷ با عنوان «ویرجینیا ولف؟ اسنوب! همینگوی؟ ضدزن! داستایفسکی؟ یهودیستیز!» و ترجمۀ محمدابراهیم باسط منتشر کرده است.
برایان مورتون (Brian Morton) مدیر برنامۀ نویسندگی در دانشکدۀ سارا لاورنس است. شروع به کار در عصر (Starting Out in the Evening) و فلورنس گوردون (Florence Gordon) مشهورترین رمانهای اویند.
برای اینکه خوانندۀ خوبی باشید، نیازی نیست هر کتابی را تا آخر بخوانید
چطور انگیزۀ انتقامجویی در میان یهودیان اسرائیلی از نازیها به اعراب فلسطینی منتقل شد؟
رمان مدار زمین ما را به زندگی روزمره و خیالانگیز شش فضانورد دعوت میکند
چرا برای توصیف روابط انسانی از استعارههای مکانی و معماری استفاده میکنیم؟
سلام ، به شما قول میدم در آینده به بسیاری از افکار امروز ما ، خواهند خندید، مثل فمنیست که کلا راه را اشتباه رفته و مسئله جنسیت را باور کرده در حالی در آینده اصلا جنسیت مطرح نیست و موضوع نوع انسان است و قطعا بسیاری از پز های روشنفکری امروز برای آیندگان خنده دار خواهد بود . ویرجینیا ولف یک اثر انتقادی است اصلا مولفه هایی از ماکس و فلسفه انتقادی در آن دیده میشود . وقتی من میام فیلمی میسازم که در آن پسرکشی (مثل سهراب شاهنامه) نشان داده میشود ، قطعا این فیلم در تایید پسرکشی نیست که انتقادی است به اینکه در ایران همیشه نسل گذشته خود را داناتر و بهتر از آیندگان میدانند و.... که قطعا خودشما شواهد بسیاری در اینباره دارید .
ماجرا تأیید عقاید اشتباه اون آدمها یا حتی خود اون آدمها نیست. ماجرا محروم نکردن خودمون از آثار برجسته ادبی و هنر و فکری، به بهانه اشتباه بودن بخشی از عقاید و اعمال آفریننده اون اثره. که ما در ایران به نحوی باهاش درگیریم و در غرب هم -به نام "سوسیال جاستیس"- به نحو دیگهای باهاش درگیرن. یک جور انگیزاسیون مدرن میشه دونستش اگر یک مقدار اغراق کنیم.
خیلی وحشتناک نوشته.بله ما برای کودک کاری که در ساخت گوشیمون رنج برده کاری نمی کنیم اما دیگه وقاحت به خرج نمی دیم که این رنج رو تایید کنیم و از بردگی این کودک دفاع کنیم.مبارزه با نژادپرستی بحث امروز نبوده که بگیم اگر در گذشته کسی چنین عقیده ای داشته پس ایرادی نداره.در همون گذشته انسان هایی بزرگ در مقابل نژادپرستی ایستاده اند.در همون دوران کسانی برای آزادی زن تلاش کرده اند.چرا اون ها رو بخاطر نسپریم.تازه در مقام یک نویسنده اتفاقا جرم افرادی که دارای چنین افکار خطرناکی بوده اند بسیار بیشتر بوده.اگر امروز من از بردگی کودک کار دفاع کنم صدهزار سال دیگه هم یک نفر حق داره من رو احمق بدونه و به این فکر نکنه وضع در زمان من چطور بوده.شاید نتونیم مبارزه کنیم و زجر بکشیم ولی حداقل می تونیم درست فکر کنیم و اندیشه رو مغلوب شرایطمون نکنیم.به نظرم متن بسیار بدی بود.یا واقعا بی فکر بوده یا عمدا می خواد گناه بزرگ گذشتگان رو کوچک نشون بده