در جهانی آکنده از وسوسۀ «انجامدادن» باید «انجام ندادن» را بیاموزیم
ما در زمانهای از خستگی و فرسودگی زندگی میکنیم که با اجبار مداوم به انجامدادن ایجاد شده است. این یکی از مضامین اصلی کتاب «جامعۀ فرسوده» نوشتۀ فیلسوف آلمانی، «بیونگ چول هان» است. هان استاد دانشگاه هنر برلین و یکی از فیلسوفانی است که آثارش با اقبال گستردهای مواجه شده است. انتشار «جامعۀ فرسوده» او رابه چهرهای مشهور در آلمان بدل ساخت.
We Have Become Exhausted Slaves in a Culture of Positivity
7 دقیقه
جلیس رحمان، تری کوارکز دیلی — ما در زمانهای از خستگی و فرسودگی زندگی میکنیم که با اجبار مداوم به انجامدادن ایجاد شده است. این یکی از مضامین اصلی کتاب جامعۀ فرسوده نوشتۀ فیلسوف آلمانی، «بیونگ چول هان» است. هان استاد دانشگاه هنر برلین و یکی از فیلسوفانی است که آثارش با اقبال گستردهای مواجه شده است. تز دکتری هان و برخی از آثار ابتدایی او بر هایدگر متمرکز است؛ اما در طول دهۀ گذشته دربارۀ طیف وسیعی از موضوعات فرهنگی و اجتماعی نوشته است. جامعۀ فرسوده نخستینبار در سال ۲۰۱۰ منتشر شد و هان را علیرغم تمایلش به دوری از توجه عمومی، به چهرهای مشهور در آلمان بدل ساخت.
کتاب با دو استعاره از علم پزشکی برای توصیف قرن بیستم و بیستویکم آغاز میشود. از دید هان قرن بیستم دوران «سیستم ایمنی» بود. استفادۀ هان از این عبارت بدین سبب است که عفونتهای ویروسی یا باکتریایی که به تحریک سیستم ایمنی بدن میانجامند، از جمله علل اصلی مرگ و بیماری هستند و تولید واکسن و آنتیبیوتیک به کنترل این خطرات یاری رسانده است. او در ادامه، استعارۀ سیستم ایمنی را به رویدادهای سیاسی و اجتماعی نیز گسترش میدهد. همانگونه که سیستم ایمنیِ بدن، باکتریها و ویروسها را بهعنوان عناصر «بیگانه» شناسایی کرده و برای حفاظت از «خود» آنها را حذف میکند، دو جنگ جهانی نیز در کنار دوران جنگ سرد با توصیفی دقیق از «ما» در برابر «آنها» شناخته میشوند. در مقابل، قرن بیستویکم دورانی از اختلالات روانی است که با بیماریهایی مانند افسردگی، اختلال کمتوجهی و بیشفعالی، سندرم فرسودگی و اختلال شخصیت مرزی شناخته میشود. در بیماریهای عصرِ سیستم ایمنی، تمایز روشنی میان دشمنان خارجی و خودیها وجود داشت. برخلاف این بیماریها، امراض عصبی و روانی تشخیص موقعیت دشمن را دشوار میسازند. بهطور مثال، در اختلال افسردگی یا فرسودگی، دشمنان چه کسانی هستند؟ محیط زیست؟ کارفرمایان؟ تصمیمات و انتخابهای خود ما؟ آیا در این شرایطِ «عصبشناختی» در واقع با خود در جنگیم؟ از دید هان، این چرخش طبی در بیماریهای بشر با چرخش سیاسی در جهانِ یکپارچۀ امروز همراه است. این جهان، جایی است که در آن، تعریف «خودی» و «بیگانه» بهنحو روزافزونی دشوار شده است. شاید سعی کنیم با تقسیم افراد به «خوب» و «بد» وضعیت قرن بیستویکم را روشن سازیم؛ اما باید درک کنیم که پیوستگی درونی انسانها در دوران حاضر چنان است که نمیتوان از رویکردهای قرن بیستمی برای توصیف وضعیت حاضر استفاده کرد.
به باور او، دلیل اینکه ما در اغلب مواقع احساس خستگی و فرسودگی میکنیم، این است که با فرهنگی مثبتاندیش محاصره شدهایم. در محیط کاری، در هنگام تماشای تلویزیون یا وبگردی، با حجم عظیمی از پیامهای نهچندان اساسی مواجه میشویم که به ما میگویند چه میتوان کرد. هان شعار مشهور باراک اوباما در تبلیغات انتخاباتی را مثال میزند: «آری، ما میتوانیم.» این عبارت به ما میگوید که تمام آنچه باید کرد، این است که سختتر تلاش کنیم. همچنین هیچ حدومرزی برای توانایی ما وجود ندارد. همین امر دربارۀ شعار شرکت نایک یعنی «همینحالا انجامش بده» نیز صادق است، ضمن آنکه هزاران کتابِ خودیاری که هر سال منتشر میشوند نیز ضرورت تفکر مثبت و اقدامات مثبتاندیشانه را تقویت میکنند.
در اینجا به مهمترین نکته در نظریۀ هان میرسیم. «آری، ما میتوانیم» شعاری روحیهبخش به نظر میرسد که بناست آزادی و امکانات بالقوۀ ما را آشکار سازد. اما این آزادی، غیرواقعی است؛ زیرا پیام نهفته در «آری، ما میتوانیم» این است که «آری، ما مجبوریم». ازاینرو بهجای زندگی در جامعهای انتظامی که در آن رفتارها بهصورتی واضح با دستورها و ممنوعیتهای اجتماعی شکل میگیرد، در جامعهای مبتنی بر «دستاورد» زندگی میکنیم که در آن، بهصورت داوطلبانه تسلیم فشار برای دستاوردِ بیشتر میشویم. محدودیتهای چنین جامعهای کمتر از جامعۀ انتظامی نیست. درست است که در این جامعه کمتر در معرض ممنوعیتهای بیرونی قرار داریم؛ اما فرمانهای معطوف به دستاوردِ بیشتر را درونی ساخته و همواره در پی کار بیشتر هستیم. ما به بردگان این فرهنگ مثبتاندیشی بدل شده و در برابر دستور «آری! ما مجبوریم» تسلیم شدهایم. […] او میگوید ما توانایی «نهگفتن» به تقاضای جامعه برای دستاوردِ بیشتر را از دست دادهایم و همچنان به پیشروی ادامه میدهیم. این تا جایی ادامه مییابد که ذهن یا بدنمان بهطور کامل از کار بیفتد. این، علت خستگی و فرسودگی دائمی ماست. بر این اساس، هان چندشغلهبودن را نشانهای از پیشرفت تمدنی نمیداند. از دید او، این وضعیت بیشتر نشانۀ نوعی عقبگرد است؛ زیرا به گسترش گونهای توجه سطحی انجامیده و مانع تأمل و کسب دانش عمیق میشود.
پیونددادن ایدههای هان با محیطهای کاری امروز، چندان دشوار نیست. امروزه کارمندانی با رویکرد «میتوانم انجام دهم» تشویق میشوند؛ درحالیکه کارکنانی با رویکرد «میتوانم تأمل کنم» بهندرت تشویق میشوند. در جامعۀ مبتنی بر دستاورد، کارفرمایان نیازی به استثمارکردن ما ندارند؛ زیرا ما آزادانه و با تمایل شخصی وظایف بیشتر و بیشتری را بر عهده میگیریم تا ارزش خود را به اثبات برسانیم.
[…] نقد هان از جامعۀ مبتنی بر دستاورد و تأثیرات ناشی از این اوضاع بر فرسودگی و اضطراب، به محیطهای کاری محدود نمیشود. با پذیرش الزام عمومی به کسب هرچهبیشتر و سیطرۀ بیشفعالی، ما این رویکرد را به اوقات فراغت خود نیز تعمیم میدهیم. بدینترتیب، حتی در زمانی که به شمارش گامهایمان در حین ورزش برای تناسب اندام مشغول هستیم یا از موزهای دیدن میکنیم، باز هم وسوسۀ بهدستآوردن هرچهبیشتر، تمام وجوه زندگیمان را فراگرفته است. آیا خروج از این چرخۀ معیوبِ مثبتاندیشی و خستگیِ پایدار، ممکن است؟
باید از حق خود برای خودداری از اتخاذ این رویه آگاه باشیم. بهجای چسبیدن به وظایف در زمان کاری یا اوقات فراغت، لازم است ارزش و نیروی «نهگفتن» را درک کنیم. هان مفهوم «خستگی شفابخش» را به ما معرفی میکند و میگوید نوعی از خستگی وجود دارد که باید از آن استقبال کرد زیرا فرصتی است برای استراحت و تجدید قوا. روزهای تعطیلِ هفته، اغلب بهعنوان زمان انجامدادن وظایفی محسوب میشود که در طول روزهای کاری امکان انجامدادن آنها را نداشتهایم؛ اما اگر روزهای آخر هفته را زمانی برای استراحت واقعی، فراغت و تأمل بدانیم، میتوانیم از چرخۀ خستگی دائمی بگریزیم.
در جهانی آکنده از وسوسۀ «انجامدادن» باید «انجام ندادن» را بیاموزیم.
پینوشتها:
• این مطلب را جلیس رحمان نوشته است و در تاریخ ۴ ژانویۀ ۲۰۱۶ با عنوان «We Have Become Exhausted Slaves in a Culture of Positivity» در وبسایت تری کوارکز دیلی منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۲۶ بهمن ۱۳۹۵ چکیدۀ این مطلب را با عنوان «فرهنگ مثبتاندیشی ما را به بردگانی خسته تبدیل کرده است» و با ترجمۀ علی حاتمیان منتشر کرده است.
•• جلیس رحمان (Jalees Rehman) استاد زیستشناسی سلولی در دانشگاه ایلینویز است و در کنار آن برای گاردین، هافینگتونپست و دیگر رسانهها نیز مینویسد.
••• ترجمۀ کامل این مطلب در تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۹۴ با عنوان «در ستایش فراغت» در وبسایت ترجمان منتشر شده است.
راستافراطی: جستوجویی تباه در جهانی ویرانشده
فرقهها از تنهایی بیرونمان میآورند و تنهاترمان میکنند
تاریخ مطالعات فقر و نابرابری در قرن گذشته با تلاشهای این اقتصاددان بریتانیایی درهمآمیخته است
کالاهایی که در فروشگاه چیده میشود ممکن است محصول کار کودکان یا بیگاری کارگران باشد