فوتبال مثالی است از اینکه خشونت میتواند هم تماشایی و هم در خدمت اهداف ضدخشونت باشد
استاد فلسفۀ دانشگاه نیواِسکول، سایمون کریچلی، در گفتوگو با برد اونز، از مفهوم خشونت میگوید. از نظر او خشونت برای قربانیانش مفهومی انتزاعی نیست؛ بلکه واقعیتی زنده است که تاریخی انضمامی دارد. بنابراین اگر میخواهیم خشونت را بهطور عینی درک کنیم، باید آن را چرخهای از عمل و عکسالعمل بدانیم. کریچلی معتقد است امروزه ورزش ادامهٔ جنگ از طرق دیگر است و تئاتر و ورزش میتوانند در فهم ما از وضعیت معاصر خشونت کارساز باشند.
نیویورکتایمز — برد اِوَنز، استاد روابط بینالملل دانشگاه بریستول انگستان، بنیانگذار و مدیر طرح تاریخ خشونت است که به نقد مسئلهٔ خشونت در قرن بیستویکم میپردازد. اونز مجموعه گفتوگوهایی را دربارۀ مفهوم خشونت ترتیب داده است که در ستون «استون» در روزنامۀ نیویورکتایمز منتشر میشود. او در اولین شماره از این گفتوگوها، سراغ سایمون کریچلی رفته است. استاد فلسفۀ دانشگاه نیواسکول و مدیر ستون «استون». آنها در این گفتوگو دربارۀ مسائلی ازایندست صحبت میکنند: مفهوم خشونت، جایگاه تراژدی در یونان باستان و رابطۀ ورزش و تئاتر با خشونت.
برد اونز: میخواهم گفتوگویمان را با طرح پرسشی بهظاهر مبنایی و درعینحال مبهم و پیچیده آغاز کنم: خشونت چیست؟ بر اساس صحنهآرایی رسانهها و فرهنگ عامه، به نظر میرسد در جوامع لیبرال خشونت امری فراگیر است. باوجوداین، اصطلاح «خشونت» همواره از نقد و تعریف معنادار میگریزد. شما از این اصطلاح چه میفهمید؟
سایمون کریچلی: درست است. واژهٔ «خشونت» میتواند به شیوهای بسیار گسترده و تاحدودی مبهم به کار رود. بنابراین اجازه دهید بحثمان را به خشونت فیزیکیِ مستقیم محدود کنیم. بیایید خشونت را به این شکل تعریف کنیم: «رفتاری که در آن برای آسیبرساندن، خسارتزدن یا کشتن موجودی زنده، چه انسان و چه غیرانسان، از قدرت فیزیکی استفاده میشود.» کاملاً واضح است که قرار نیست همگی ما بتوانیم بر سر تعریفی از خشونت به توافق برسیم؛ اما بیایید ببینیم این تعریف از خشونت، ما را به کجا خواهد رساند.
اولاً نمیتوان خشونت را به فعلی جدا از دیگر افعال فروکاست که با ارجاع به مفهوم یا اصل عدالت، توجیهپذیر باشد. در اینجا اندیشهای را از مورخ و نظریهپرداز فرهنگ، رابرت یانگ، وام میگیرم؛ او میگوید خشونت «پدیدهای است که تاریخی دارد». خشونت فعل واحدی نیست که زنجیرۀ فرضیِ صلح و احتراز از خشونت را میشکند؛ بلکه خشونت به بهترین نحو بهمثابۀ چرخهٔ تاریخی خشونت و ضدخشونت فهمیده شده است. بهعبارتدیگر، خشونت نه یکبخشی، بلکه دوبخشی است. عملی دوگانه نوع بشر را در یک الگوی تکرارشونده به دام انداخته است و بهسختی میتوان از آن گریخت. خشونت و بهویژه خشونت سیاسی، معمولاً الگوی تکرارشوندهٔ تجاوز و مقابله با تجاوز است که تاریخ و سابقهای بس طولانی دارد.
من الگوهای دربردارندهٔ خشونت نژادی و معطوف به تبعیض نژادی را اینگونه میفهمم. خشونت برای قربانیانش مفهومی انتزاعی نیست؛ بلکه واقعیتی زنده است که تاریخی انضمامی دارد. بررسی و قضاوت دربارۀ خشونت نژادی که از شاخصههای اساسی زندگی کنونی در امریکاست، بدون داشتن فهمی از تاریخِ خشونت نژادی بیهوده است. سابقۀ این نوع خشونت به استعمار، انتقال اجباری افریقاییها به کولونیهای امریکا و بهبردگیکشیدن آنها در مزارع بازمیگردد. ما باید تاریخ خشونت را که خود از آن برآمدهایم، بفهمیم.
* این گفتوگو بخشی از مجموعه مصاحبههای وبسایت نیویورکتایمز با فیلسوفان و نظریهپردازان انتقادی دربارۀ «خشونت» است. متن کامل این گفتوگو بههمراه سایر مصاحبههای این مجموعه بهزودی در قالب کتاب توسط انتشارات «ترجمان علوم انسانی» منتشر خواهد شد.
سوپر استار عالم روشنفکری بیش از همیشه با چپها به مشکل خورده است
گفتوگویی دربارۀ دشواری همتاسازی هوش انسانی در رایانهها
چارلز تیلور شعر و موسیقی را عناصر نجاتبخش دوران افسونزدایی میداند
او چیزی از خواهرم نمیدانست، خوبیاش همین بود