سروکلهزدن با کودکان برای ساکنان سالخوردۀ آسایشگاه، حکم بازگشت به دنیای زندگان را دارد
انسان همواره گونهای میاننسلی بوده و امروز نیز چنین است. اما امروزه بهعلت نیازهای فرهنگی و اجتماعی، مسئولیت پرستاری از کودکان و سالخوردگان بهناچار بهعهدۀ افراد و نهادهای حرفهای گذاشته شده است. بیل توماس، پزشک و چهرۀ مطرح بینالمللی در زمینۀ پزشکی و پرستاریِ سالخوردگان، میگوید: «ما در زمان، مکان و فرهنگی زندگی میکنیم که برای کاری که سالیان دراز در زندگی بشر، بسیار عادی و روزمره بهشمار میرفته است، حالا باید خلاقیت بهخرج دهیم و روشهای نو بهکار گیریم: زندگی مشترک انسانهای پیر و انسانهای جوان.»
تیفانی جنسن، آتلانتیک — صدای قهقهه و ورجه ورجه کردن کودکانه در راهروی آسایشگاه پراودینس ماونت سنت وینسنت۱ شهر سیاتل میپیچد. این صدایی نیست که انتظار شنیدنش را در راهروهای آسایشگاه سالمندان داشته باشید؛ اما این آسایشگاه که به اختصار «ماونت»۲ خوانده میشود، آسایشگاهی معمولی نیست.
پنج روز در هفته، ساکنان و کارمندانِ این آسایشگاه بزرگ، ساختمانها و تأسیسات خود را که بالغ بر سیصدهزار متر مربع میشود، با حدود ۱۲۵ کودکِ نوزاد تا پنجساله به اشتراک میگذارند. این کودکان و مربیهای آنها اعضای مهدکودک و پیشدبستانیِ ثبتشدهای به نام مرکز آموزشیِ میاننسلیِ ماونت۳ میباشند که از سال ۱۹۹۱ در همان مکانِ آسایشگاه، کار خود را آغاز کرده است.
هدف از اجرای چنین ایدهای، مبارزه با حس تنهایی و بیحوصلگی بود که از ویژگیهای معمول زندگی در خانۀ سالمندان است. این مشکل بهطور خاص در مکانهایی مثل آسایشگاه ماونت مشهود است؛ چراکه میانگین سن ساکنان این مرکز ۹۲ سال است و بسیاری از آنها آسیبپذیر و نیازمند پرستاری ویژهاند. شارلین بوید، یکی از مسئولین این مرکز، میگوید: ما بهدنبال ایجاد حس پویایی و زندگی در میان ساکنان این مجموعه بودیم تا این آسایشگاه را به مکانی برای زندگی تبدیل کنیم؛ نه محلی برای مردن. واردکردن کودکان به این مجموعه، راهحلی طبیعی بود.
مطالعات زیادی صورت گرفته است که نشان میدهد تعامل اجتماعی میتواند به کاهش احساس تنهایی، تأخیر در زوال عقل، کاهش فشار خون و کاهش خطر بیماری و مرگ در سالمندان بینجامد. محققان ژاپنی در سال ۲۰۱۳ در مطالعهای نشان دادند که تعامل اجتماعی میان نسلهای مختلف، میتواند میزان لبخندزدن و گفتوگو در میان بزرگسالان را افزایش دهد.
باوجود اینکه تأثیر اینگونه تعاملات اجتماعی روی کودکان هنوز چندان روشن نیست؛ برخی پژوهشها از وجود فواید مختلف برای کودکان نیز حکایت دارند. بهعنوانمثال، در صورتی که کودکان از سنین اندک با افراد مسن در تماس باشند، احتمال کمتری وجود دارد که پیران را افرادی ناتوان و بیکفایت بهحساب آورند و بالطبع، وقتی کودکان با تعریف مثبتی از سالمندی روبهرو باشند، در زندگی خود کمتر با حساس ازکارافتادگی مواجه خواهند بود. این نوع تعاملات بیننسلی، رشد فردی و اجتماعی کودک را نیز سرعت میبخشد. همچنین به گواهی والدینی که فرزندانشان به این مرکز آموزشی میروند، این کودکان، در مقایسه با سایر کودکانی که فاقد چنین تجربهای بودهاند، در مواجهه با هر نوع از افراد معلول و ناتوان، احساس راحتی بیشتری میکنند.
تلفیق مهدکودک و خانۀ سالمندان روند پذیرفتهشدهای نیست. همچنین آمار دقیقی نیز از تعداد اینگونه مؤسسات دردست نیست؛ اما از روی عکسالعملهای فراوان به این پدیده در شبکههای اجتماعی و بهاشتراکگذاشتن ویدئوها و مقالاتی که دراینباره نوشته شده است، میتوان حدس زد که بسیاری از افراد آمادگی استقبال از این ایده را دارند. در سال ۱۹۷۶، مردی ژاپنی به نام شیمادا ماساهور یک مهدکودک و یک خانۀ سالمندان را در منطقۀ اِدوگاوای شهر توکیو در زیر یک سقف بنا کرد. بر اساس آمار وزارت بهداشت، کار و رفاه توکیو، در سال ۱۹۹۸، مؤسسۀ کوتوئن یکی از شانزده مؤسسهای بود که دست به چنین اقدامی زده بود. حدود همان سالها بود که این ایده در امریکای شمالی نیز پیدا شد، و حالا مراکز میاننسلی مختلفی در ژاپن، کانادا و ایالات متحده وجود دارند.
انسان همواره گونهای میاننسلی بوده و امروز نیز چنین است. اما امروزه بهعلت نیازهای فرهنگی و اجتماعی، مسئولیت پرستاری از کودکان و سالخوردگان بهناچار بهعهدۀ افراد و نهادهای حرفهای گذاشته شده است. بیل توماس، پزشک و چهرۀ مطرح بینالمللی در زمینۀ پزشکی و پرستاریِ سالخوردگان، میگوید: «ما در زمان، مکان و فرهنگی زندگی میکنیم که برای کاری که سالیان دراز در زندگی بشر، بسیار عادی و روزمره بهشمار میرفته است، حالا باید خلاقیت بهخرج دهیم و روشهای نو بهکار گیریم: زندگی مشترک انسانهای پیر و انسانهای جوان.»
در آسایشگاه ماونت فرصتهای زیادی برای مشغولیتهای بین نسلی میان سالخوردگان و کودکان فراهم است. مربیهای این مهد هفتهای شش بار کودکان را برای بازدید از سالمندان به قسمتی از ساختمان میبرند که محل سکونت و استراحتگاه سالخوردگان است. مدت زمان این دیدارهای رودررو بین بیست دقیقه برای نوزادان و یک ساعت برای کودکان بزرگتر، متغیر است. ساکنان آسایشگاه نیز در صورت تمایل میتوانند کلاسهای درس کودکان را تماشا کنند. فعالیتهای مشخصی نیز برای مشارکت هر دو نسل در برنامۀ روزانۀ آنها گنجانده شده است. ازآنجاکه هر دو گروه سنی در یک ساختمان هستند، فرصت مشارکت و تعامل بیننسلی، بدون برنامهریزی قبلی نیز وجود دارد؛ مثلاً اوقات بدیِ آبوهوا که خردسالان ناچارند از راهروها، لابی و سایر اتاقهای خالی بهعنوان زمینِ بازی استفاده کنند یا زمانی که گروه موسیقی محلی به مهد میآید تا برای هر دو گروه خردسالان و سالمندان بنوازد.
حدود دهدرصد خانوادههایی که فرزندانشان را به این مهد میفرستند، کارمندان این مجموعه هستند و باقی خانوادهها، غالباً ساکنین مناطق غربی شهر سیاتلاند. این مجموعه و سازمان مرکزی آن، یعنی گروه خدمات سلامت پراویدنس، کمکهزینههایی برای پرداخت شهریه به والدین عرضه میکنند. کارکنان این مجموعه نیز میتوانند از تخفیف بیستدرصدی بهرهمند شوند. بیشترِ علاقهای که والدین به این مجموعه نشان میدهند بهدلیل شهرت و خوشنامیِ آن است. مربیهای این مهد معمولاً بهعنوان مهمترین عامل جذب خانوادهها شناخته میشوند. آنها باید حداقل پانزده واحد دانشگاهی در زمینۀ آموزش و پرورش کودکان خردسال را گذرانده و یک سال نیز در دورۀ پرستاری از سالخوردگان شرکت کرده باشند.
مری هوور، مدیر مرکز آموزشیِ میاننسلی، میگوید: «بخش اعظم چیزی که ما در اینجا به کودکان یاد میدهیم، این است که چگونه خودشان مشکلاتشان را حل کنند. مثلاً عباراتی مانند این را زیاد برای بچهها تکرار میکنیم: «میبینم که هردوی شما این توپ را میخواهید. به نظر شما چطوری این مشکل را حل کنیم؟» بعد صبر میکنیم تا یا خود بچهها پیشنهادشان برای حل مشکل را بگویند یا مربیها به آنها کمک کنند تا به راهحل فکر کنند و خودشان آن را بیابند. بازخوردهای مثبت زیادی در این باره گرفتهایم.» هوور میگوید والدینِ این کودکان تنها زمانی از جنبۀ میاننسلیِ این مجموعه آگاه میشوند که ما ساختمانهای مختلف مجموعه را به آنها نشان میدهیم. آنان زمانی که میفهمند برنامۀ آموزشی ما چنین ویژگی خاصی دارد، بیشازپیش به هیجان میآیند. آخرین باری که بررسی کردم، بیش از چهارصد خانواده در لیست انتظار ثبتنام کودکانشان در این مجموعه بودند.
امکان تعاملات میاننسلی برای سالمندانِ ساکن در این مجموعه نیز حکم بازگشت به زندگی را دارد. همین ویژگیِ خاص این مجموعه بود که اوایل سال ۲۰۱۲، ایوان بریگز، فیلمسازِ اهل سیاتل را به ساختن فیلمی دراینباره تشویق کرد. او میگوید: «خیلیوقت بود که در فکر ساختن فیلمی درمورد مسئلۀ سالخوردگی در امریکا بودم. وقتی شنیدم خانۀ سالمندانی وجود دارد که درونش مهدکودک نیز هست، فکر کردم فیلمبرداری از برخی جنبههای زیبا و زندۀ این مجموعه میتواند در رساندن مفاهیمی که به دنبالش بودم کارگشا باشد.» نتیجۀ این تلاشها، فیلم مستندی به نام پرزنت پرفکت۴ (حال کامل) است که قرار است سال ۲۰۱۷ اکران شود. این فیلم به بررسی نتایج تسهیل و تشویقِ ارتباطات انسانی میان نسلهای مختلف میپردازد.
در برشی از یکی از قسمتهای این مستند، یکی از سالمندانِ این آسایشگاه، در حالی که روی ویلچر نشسته، شانههایش خمیده و چانهاش از فرط ناتوانی پایین افتاده است، سرش را نزدیک پسربچهای میبرد و نامش را از او میپرسد. پسربچه پاسخ میدهد: «مَکس.» پیرمرد، در حالی که به صندلی چرخدارش تکیه میدهد، میگوید: «آهان، مَک.» بعد، این کودک با حوصلۀ فراوان، خصوصاً برای کودکی در این سنوسال، چندین بار نامش را بهطور صحیح برای پیرمرد تکرار میکند و هر بار دقیقتر، شمردهتر و با صدای رساتر آن را میگوید. تا آخر هم پیرمرد نامش را اشتباه میفهمد.
یکی دیگر از سالمندان این آسایشگاه نیز که از آلزایمر شدید رنج میبرد و توانایی تکلم زیادی ندارد، ناگهان وقتی با ویلچر وارد اتاق کودکان میشود، چند جمله را بهطور واضح و روان به زبان میآورد. هوور میگوید: «بلافاصله میتوانی ببینی که این پیرزن توانست بخشی از مغزش را دوباره فعال کند و بهیاد بیاورد که چندین بچه را بزرگکرده است.»
طی مصاحبهای که از کارکنان مجموعۀ ماونت گرفتم، از آنها در مورد چگونگی برخورد کودکان با مسئلۀ مرگ سالمندانِ ساکن آنجا پرسیدم. آنها در پاسخ گفتند که ممکن است کودکان غیبت یکی از سالمندان را متوجه شوند و دربارهاش سؤال کنند؛ اما بهطور معمول وابستگی عاطفی شدیدی میان آنها وجود ندارد.
ازهمینرو، برای توماس که متخصص پزشکیِ سالمندان است، این سؤال مطرح است که آیا واقعاً در نظام آموزشی میاننسلی، رابطهای معنادار میان اعضای دو نسل شکل میگیرد؟ او میگوید: «ملاقات با سالمندان برای کودکان، مرحلهای از تعامل است؛ اما قدم بعدی این است که مثلاً یکی از کودکان نام یکی از سالمندان را صدا بزند و با آغوش باز بهسویش بدود.» اگرچه توماس ابتکار مجموعۀ ماونت و مؤسساتی مانند آن را تحسینبرانگیز میداند؛ معتقد است باید فرصتهای بیشتری برای مشارکت و تعامل دوجانبه میان این دو نسل فراهم شود.
به عقیدۀ مَت کاپلان، پروفسور مطالعات میاننسلی و سالخوردگی در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا، سازمانیشدن و پروسۀ بوروکراسی در آسایشگاههای سالمندان امکان خلق چنین فرصتهایی را محدود میکند. او میگوید: «در آسایشگاههای سالمندان، معمولاً سیاستها و قوانین، سخت و انعطافناپذیرند. دربارۀ اینکه سالمندان، کجا و چگونه میتوانند وقت خود را سپری کنند، قوانین و مقررات مشخصی وجود دارد.» بهعبارتدیگر، روابط انسانی، نه بهصورت طبیعی و ذاتی، بلکه در چارچوبی شکل میگیرند که متخصصان بهصورت حرفهای مشخص کردهاند.
درنهایت، درست مثل تغییرات جذاب و افسانهای که برای سیندرلا اتفاق افتاد، جادوی ارتباطات میاننسلی نیز تنها برای مدتزمان محدودی برقرار است. آنگونه که توماس میگوید، «تمام این صحنههای زیبا رأس ساعت شش پایان مییابد و بچهها بهصف از آسایشگاه خارج میشوند. پنج دقیقه بعد، آن پیرمرد یا پیرزنی که با دیدن این کودکان، گویی به زندگی بازگشته بود، دوباره آرام و ساکت، کنار دست پرستار، روی صندلی میافتد و این قسمتِ غمناک داستان است.»
پینوشتها:
• این مطلب در تاریخ ۲۰ ژانویه ۲۰۱۶ با عنوان The Preschool Inside a Nursing Home در وبسایت آتلانتیک منتشر شده است و وبسایت ترجمان در تاریخ ۱۸ بهمن ۱۳۹۴ آن را با عنوان مهدکودکی درون خانۀ سالمندان منتشر کرده است.
•• تیفانی جنسن (Tiffany R. Jansen) نویسنده مستقل و اهل گرجستان است.
[۱] Providence Mount St. Vincent
[۲] The Mount
[۳] The Mount’s Intergenerational Learning Center
[۴] Present Perfect
در دنیای محدود شخصیتهای اصلی، بقیۀ آدمها صرفاً زامبیهایی مزاحم هستند
الگوریتمهای سرگرمیساز برای کار با دانش باستانی حاصل از متون و فضاهای مقدس طراحی نشدهاند