آیا واقعاً صنعتِ بازیافت زباله، آنقدری که در تبلیغات میگویند، سودمند است؟
آیا بازیافت واقعاً تغییر چندانی در محیط زیست ایجاد میکند؟ این را در نظر بگیرید: برای جبران صدمۀ گلخانهای «یک» پرواز دوطرفۀ «یک» مسافر بین نیویورک و لندن، باید حدود ۴۰هزار بطری پلاستیکی را بازیافت کرد. البته اگر روی صندلیهای درجه یک، یا بیزنسکلاس سفر کرده باشید و فضای بیشتری را به خودتان اختصاص داده باشید، این مقدار به ۱۰۰هزار بطری میرسد.
جان تایرنی، نیویورک تایمز — اگر ساکن ایالات متحده باشید، حتما انواعی از بازیافت را تجربه کردهاید. به احتمال قوی کاغذ را از پلاستیک و شیشه و فلز جدا میکنید. بطریها و قوطیها را میشویید و ماندههای غذا را در کانتینرهای مخصوصِ کمپوست میاندازید. و وقتی دارید زبالهها را تفکیک میکنید، تصورتان این است که بازیافت به جامعۀ شما کمک میکند و در حال حفظ محیط زیست هستید. آیا واقعاً اینگونه است؟ یا دارید وقتتان را تلف میکنید؟
در سال ۱۹۹۶ مقالۀ طولانیای برای مجلۀ نیویورک تایمز نوشتم و در آن مقاله توضیح دادم که صورت فعلی فرایند بازیافت کاملاً بیهوده است. شواهد بسیاری را مبنی بر پرهزینه و بیاثر بودن این شیوۀ بازیافت ارایه کرده بودم. لیکن، مدافعان بازیافت ادعا کردند که قضاوت سریع من منصفانه نبوده است. با در نظر داشتن اینکه جریان بازیافتِ جدید تنها چند سال بود که آغاز شده بود، آنها پیشبینی کردند که با بلوغ این صنعت، بازیافت شکوفا خواهد شد و مردم شیوۀ بازیافت صحیح را خواهند آموخت.
خب، از آن زمان چه اتفاقی افتاده است؟ با وجود اینکه پیام بازیافت بیش از پیش به گوش مردم رسیده است، نتیجۀ کار از حیث اقتصادی و زیستمحیطی تغییر چندانی نکرده است.
با وجود دههها ترغیب و الزام، هنوز هزینۀ بازیافت زبالههای خانگی از انتقال آنها به محل دفن زباله برای شهرداریها بیشتر است. قیمت مواد بازیافتی، به دلیل نزول قیمت نفت و افول تقاضا برای مواد بازیافتی، کاهش یافته است. این رکود، برخی شرکتهای بازیافتی را مجبور به تعطیلی کارخانهها و لغو برنامههایشان برای فناوریهای جدید کردهاست. اوضاع آنقدر خراب است که در تابستان گذشته، مقالهای در مجلهای تجاری تحت عنوان «بازیافت نمرده است!۱» منتشر شد.
در حالی که سیاستمداران اهداف بالا و بالاتری را در زمینه بازیافت تعیین میکنند، نرخ ملی بازیافت در سالهای اخیر با رکود جدی مواجه شد. در محلههای مرفه و شهرهایی نظیر سن فرانسیسکو، بازیافت در مبدأ رایج است، ولی ساکنین مناطق فقیرنشین چندان انگیزهای برای تفکیک زباله در اوقات فراغت خود ندارند.
آیندۀ بازیافت از این هم بدتر است. در حالی که شهرها گذشته از بازیافت کاغذ و فلز، به بازیافت شیشه و خوراکی و انواع پلاستیک روی میآورند، هزینهها به شدت صعود میکنند و مزایای زیستمحیطی افول میکنند یا به کل از بین میروند. به گفتۀ «دیوید پی استینر»، مدیرکل اجرایی شرکتِ «مدیریت پسماند»، بزرگترین شرکت بازیافت زبالههای خانگی در ایالات متحده، «اگر باور دارید که بازیافت برای کره زمین مفید است، باید بیشتر به آن بپردازیم و با بحران موجود مقابله کنیم.» او ادامه میدهد، «هزینۀ تلاش برای تبدیل زباله به طلا بسیار بیشتر از آن است که انتظار میرفت. باید از خودمان بپرسیم: هدفمان از آن چیست؟»
بازیافت بهعنوان یک هدفِ بیحدومرز تبلیغ و ترویج شده است: منفعت ناب عمومی و مزیت شخصیای که به دانشآموزان از مهدکودک تا دانشگاه تلقین میشود. در نتیجه، افراد تحصیلکرده و مطلعی که در زمینۀ بازیافت تخصص ندارند، هیچ تصوری از هزینهها و مزایای بازیافت ندارند.
به احتمال قوی آنها نمیدانند که، به عنوان مثال، برای کاهش تصاعد گازهای کربندار، تفکیک قوطیهای کاغذی و آلومینیومی بسیار نتیجهبخشتر است از نگرانی دربارۀ بستۀ ماست و خرده تکههای پیتزا. بیشتر مردم تصور میکنند که بازیافت بطریهای پلاستیکی خیلی برای کرۀ زمین مفید است. این تصور توسط «آژانس حمایت از محیط زیست۲» ایجاد و تشویق شده است و به عموم این اطمینان را میدهد که بازیافت پلاستیک باعث تصاعد گازهای کربندار کمتری به اتمسفر میشود.
اما آیا بازیافت واقعاً تغییر چندانی در محیط زیست ایجاد میکند؟ این را در نظر بگیرید: برای جبران صدمۀ گلخانهای «یک» پرواز دوطرفۀ «یک» مسافر بین نیویورک و لندن، باید حدود ۴۰هزار بطری پلاستیکی را بازیافت کرد. البته اگر روی صندلیهای درجه یک، یا بیزنسکلاس سفر کرده باشید و فضای بیشتری را به خودتان اختصاص داده باشید، این مقدار به ۱۰۰هزار بطری میرسد.
آمار و ارقام نیز میتوانند گمراه کننده باشند. نیویورک و سایر شهرها به مردم آموزش میدهند که بطریها را قبل از قراردادن در سطل بازیافت، شستشو دهند. ولی آژانس حمایت از محیط زیست، در محاسبات چرخۀ زندگی خود، آبی که برای شستشو مصرف میشود را در نظر نمیگیرد. به گفتۀ کریس گوودال نویسندۀ کتاب چگونه زندگی کم-کربنی داشته باشیم۳، نادیده گرفتن این امر میتواند تغییر بسزایی در نتیجۀ ارزیابی ما از این پیشنهاد ایجاد کند. همانطور که گوودال محاسبه میکند، اگر پلاستیک را با آبی که قبلاً با گرمایِ برقی که از زغالسنگ تولید شده است شستشو دهید، تأثیر خالص بازیافت شما میتواند حتی کربن بیشتری را به اتمسفر روانه کند.
برای خیلی از مسئولین، بازیافت بیشتر موضوعی اخلاقی است تا تحلیلِ هزینه و فایده. شهردار نیویورک بیل دیبلاسیو اعلام کرد که تا سال ۲۰۳۰، شهر نیویورک دیگر هیچ زبالهای را به محل دفن زباله نخواهد فرستاد. او اظهار کرد «اگر میخواهیم زمین را حفظ کنیم، راهش این است.» و همچنین اضافه کرد که نیویورک در حرکت به سوی سیاست «بدون دورریختنی» به سانفرانسیسکو، سیاتل و شهرهای دیگر ملحق خواهد شد؛ که این امر نیازمند سطح بیسابقهای از بازیافت است.
نرخ ملی بازیافت در دهۀ ۱۹۹۰، بیست و پنج درصد افزایش یافت و به هدفی که «وینستون پورتر»، یکی از مسئولین آژانس حمایت از محیط زیست تعیین کرده بود رسید. او به مسئولین ایالت توصیه کرد که حداکثر ۳۵ درصد از زبالههای تولیدشده در سطح ملی ارزش بازیافت دارند. ولی برخی او را نادیده گرفته و هدفی ۵۰ درصدی برای این موضوع تعیین کردند. بیشتر این اهداف هیچگاه محقق نشدند و نرخ ملی بازیافت در سالهای اخیر معادل ۳۴ درصد بوده است.
او میگوید: «این منطقی است که مقوا و کاغذ و همچنین برخی فلزها و پلاستیک را بازیافت کرد. ولی بازیافت سایر مواد نظیر ماندههای غذا و سایر مواد کمپوستی به ندرت فایدهای دارد. هدف «بدون دورریختنی» بیمفهوم است و خیلی گران تمام میشود، در حالی که تقریباً هیچ سودی برای محیط زیست ندارد.»
یکی از اهداف اصلی جریان بازیافت، جلوگیری از بحران احتمالی بود؛ اینکه مکانهای دفن زباله در کشور اشباع شده بودند. اما ترس ایجاد شده توسط رسانهها هیچگاه در کشوری که این همه فضای خالی دارد به وقوع نپیوست. بر اساس گزارشی که در سال ۱۹۹۶ منتشر شد، همۀ نخالههای تولیدشده توسط آمریکاییها تا هزار سال آینده، در یکدهم از یکدرصد از چراگاههای فعلی جا خواهدشد. همچنین، این مکان کوچک از زمین برای همیشه از دست نخواهد رفت، زیرا محلهای دفن زباله معمولاً با چمن پوشیده شده و به پارک تبدیل میشوند؛ نظیر فرشکیلز پارک۴ که در استاتن آیلند۵ ایجاد شد. علاوهبراین، مسابقات تنیس ایالات متحده در محل قدیمی دفن زباله برگزار میشود؛ محلی فاقد رویهکشی و سایر تمهیدات زیستمحیطی که امروزه لازم الاجرا است.
گرچه اکثر شهرها از محلهای دفن زباله اجتناب میکنند، این محلها مورد استقبال جوامع روستایی قرار میگیرند که سود اقتصادی کلانی از این بابت عایدشان میشود (و فضای سبز بسیاری دارند که ساکنین را از مناظر و بوی نامطلوب محافظت کنند). در نتیجه، بحران کمبود محل دفن زباله هنوز بوجود نیامده است؛ درست همانند کمبود مواد خامی که باید بازیافت را به پروژهای سودآور تبدیل میکرد.
حالا که توجیه اقتصادی وجود ندارد، مبلغان بازیافت موضع خود را به بحثهای زیستمحیطی تغییر دادهاند. محققان محاسبه کردهاند که در واقع بازیافت منافعی دارد، ولی نه آنگونه که بسیاری از مردم تصور میکنند.
بسیاری از این منافع از کاهش نیاز به محلهای دفن زباله و کورههای زبالهسوز ناشی نمیشوند. یک محل دفن زبالۀ مدرن و لایهکشی شده در منطقهای روستایی، تاثیر زیست محیطی چندانی ندارد. تجزیۀ زباله باعث تصاعد گاز متان میشود، که گاز گلخانهای قویای است، ولی مسئولین محل دفن زباله، شروع به جذب این گاز کردهاند و آن را برای تولید برق به کار میبرند. کورههای زبالهسوز مدرن، در عین حال که از حیث سیاسی در ایالات متحده نامطلوب هستند، آلودهکنندههای کمتری را متصاعد میکنند و در کشورهای آگاه به مسایل زیستمحیطی، نظیر شمال اروپا و ژاپن، برای تولید انرژی پاک، در سطح گستردهای مورد استفاده قرار میگیرند.
علاوه بر آنچه گذشت، عملیات بازیافت هزینههای خاص خودش را دارد؛ نظیر کامیونهای بیشتری که در جادهها تردد میکنند و آلودگی ناشی از عملیات بازیافت. اماکن کمپوست اطرافِ کشور باعث شکایتهایی از بوی تهوعآور، هجوم موشها و مدفوع مرغان دریایی شدهاند. بعد از آنکه شهر نیویورک شروع به ارسال بازماندههای غذا به مرکز کمپوست در شهر دلاور کرد، همسایههایِ ناراضیِ کارخانۀ کمپوست، با کمپین مخالفت خود، سال گذشته کارخانه را تعطیل کردند.
بخش اعظم مزایای زیستمحیطیِ بازیافت، در کاهش نیاز به تولید محصولات جدید خلاصه میشود، کاهش استخراج معدن، حفاری و قطع درختان. البته این به مذاق کارکنان این صنایع، و جوامعی که ضررهای زیستمحیطی را در مقابل سودهای چنین مشاغلی پذیرفتهاند، چندان خوش نمیآید.
از سوی دیگر، تقریبا همۀ افراد یک مزیت بالقوۀ بازیافت را تایید میکنند: کاهش تصاعد گازهای گلخانهای. حامیان کاهش گازهای گلخانهای معمولاً به تخمینی از آژانس حمایت از محیط زیست اشاره میکنند که بازیافت دورریختنی جامد شهرداری در ایالات متحده مانع انتشار ۱۸۶ میلیون تن دیاکسیدکربن میشود؛ معادل آلودگی ایجاد شده توسط ۳۹ میلیون دستگاه اتومبیل.
بر اساس تخمینهای آژانس حمایت از محیط زیست، بازیافتِ بخشِ کمی از مواد نظیر کاغذ، مقوا و فلزاتی نظیر آلومینیم موجود در قوطیهای نوشابه، بیشترین تاثیر را، حدود ۹۰ درصد، بر روی جلوگیری از انتشار گازهای گلخانهای دارند. این به آن دلیل است که بازیافت یک تن فلز یا کاغذ مانع انتشار حدود سه تن دیاکسیدکربن میشود. از سوی دیگر، باید سه تن شیشه را بازیافت کنید تا حدود یک تن از مزایای گلخانهای عایدتان شود. بازیافت زایدات نظافت حیاطها از کمفایدهترین انواع بازیافت است: حدود ۲۰ تن از آنها باعث جلوگیری از انتشار تنها یک تُن دیاکسیدکربن میشود.
صرفنظر از محصولات فلزی و کاغذی، مجموع سود سالانۀ ایالات متحده از بازیافتِ سایر مواد موجود در سطلهای زباله شهرداری (پلاستیک، شیشه، غذا، پارچه، لاستیک، چرم) معادل تنها دو-دهم از یک درصد گازهای کربندار تولید شده در آمریکا است.
به عنوان یک تجارت جهانی، بازیافت در سوی غلط دو روند بلندمدت اقتصادی قرار گرفته است. برای قرنها، هزینۀ واقعی نیروی کار رو به افزایش بوده در حالی که هزینۀ واقعی مواد خام رو به کاهش بوده است. به همین دلیل قدرت خرید ما از اجدادمان بسیار بیشتر است. بازیافت، به عنوان فعالیتی که مستلزم نیروی کار بالایی است، روش بسیار پرهزینهای برای تولید موادی است که روز به روز بیارزشتر میشوند.
بازیافتکنندگان تلاش کردهاند که با فرآیند خودکار تفکیک باعث رشد اقتصادی شوند. در عوض، آنها سیاستمداران مشتاق را با افزایش نرخ بازیافت به وسیلۀ تولید مواد جدید کمارزش به تنگ آوردهاند. با بازیافت هر دورریختنی جدید، تفکیک مواد باارزش از مواد بیارزش دشوارتر میشود.
در حال حاضر در شهر نیویورک، هزینۀ خالص بازیافت یک تن دورریختنی ۳۰۰ دلار بیشتر از هزینۀ دفن آن است. به این صورت، ساکنین نیویورک میلیونها دلار برای بازیافت هزینه میکنند؛ که تقریباً معادل نیمی از بودجهی تأمین پارکهاست.
پس وظیفۀ یک فرد معقول و آگاه به مسایل اجتماعی چیست؟
همانطور که توماس کینامن پیشنهاد میکند، بسیار سادهتر و موثرتر خواهد بود که مالیاتی معادل مالیات کربن برای زباله در نظر گرفته شود. او این پیشنهاد را بعد از یکی از کاملترین مقایسههای هزینۀ اجتماعی بازیافت، دفن زباله و خاکسترسازی ارایه داد. دکتر کینامن، به عنوان یک اقتصاددان در دانشگاه باکنل، همۀ متغیرها از صدمۀ زیستمحیطی تا رضایت مردم از بازیافت را در پژوهش خود در نظر گرفت.
او نتیجهگیری میکند که با یارانه بازیافت برای برخی فلزات و با مالیات ۱۵ دلاری برای هر تن زبالۀ ارسال شده به محل دفن زباله، منفعت اجتماعی به حداکثر خواهد رسید. این مالیات هزینههای زیستمحیطی گازهای گلخانهای را جبران خواهد کرد. همچنین اجازه خواهد داد که هر شهرداری گزینهای را بر اساس اقتصاد محلی و خواستههای شهروندانش، بدون عذاب وجدان، انتخاب کند. به پیشبینی دکتر کینامن، این سیاستگذاری به بازیافت بسیار کمتری از آنچه امروزه شاهد آن هستیم خواهد انجامید.
پس چرا هنوز بسیاری از مسئولین به مردم وعده میدهند که سطح بازیافت را ارتقا خواهند داد؟ سیاستهای ویژه و فشار از جانب گروههای سبز یک دلیل آن است. علاوه بر آن، بازیافت، ناخودآگاه به مذاق بسیاری از رایدهندگان خوش میآید؛ چرا که بازیافت حس خوبی به انسان میدهد؛ مخصوصاً به اقشار مرفهی که وجدانشان از صدمهای که به محیط زیست میزنند در عذاب است [و گویی بازیافت برایشان نوعی تسکین است]. یک مراسم مذهبی نظیر آنچه کاتولیکها برای رهایی از گناهان خود به جا میآوردند، از بازیافت اخلاقیتر به نظر میرسد.
اعمال دینی برای مومنانی که داوطلبانه آنها را انجام میدهند، توجیه عملی نیاز ندارد. مؤمنان میخواهند این مناسک را برای همه الزامی کنند، با جریمههای جدی برای گناهکارانی که درست تفکیک نکنند. زیادهروی شهر سیاتل در زمینۀ تفکیک زباله باعث شکایت قانونی مردم از بازرسهایی شد که زبالههای مردم را در جستجوی جرم زیر و رو میکردند و به این ترتیب با تجاوز به حریم شخصی ایشان، حق اساسیشان را پایمال میکردند.
برای دستیابی به جامعهای بدون پسماند، باید سپاهی از پلیس زباله تشکیل دهیم. بااینحال معتقدان به بازیافت، برای رسیدن به چنین جامعهای اصرار میورزند. زمانیکه شهردار دی بلاسیو قول داد که زباله را از نیویورک حذف کند، اعلام کرد که ارسال زباله به محلهای دفن زباله «مزخرف» و «متحجرانه» است. به گفتۀ او، بازیافت، تنها راه نیویورک برای ارتقا به «یک شهر واقعاً پایدار» است.
با وجود این، شهرها هزارها سال زبالههای خود را دفن کردهاند، و این هنوز سادهترین و ارزانترین راهکار برای حذف زباله است. جریان بازیافت در حال تقلا برای بقاست و استمرار آن به ادامۀ یارانه، تبلیغ و سیاستگذاریهایی بستگی دارد که از آن حمایت کنند. اما مسئله این است که چگونه میشود پایداری یک شهر را با راهکاری ناپایدار تضمین کرد؟
پینوشتها:
• این مطلب را جان تایرنی نوشته است و در تاریخ ۳ اکتبر ۲۰۱۵ با عنوان «The Reign of Recycling» در وبسایت نیویورکتایمز منتشر شده است. وبسایت ترجمان این مطلب را در تاریخ ۱۲ آبان ۱۳۹۴ با عنوان «عصر بازیافت» و با ترجمۀ نجمه موسوی منتشر کرده است.
• جان تایرنی (John Tierney) روزنامهنگار نیویورکتایمز و همچنین یکی از نویسندگان کتاب قدرت اراده: بازکشف بزرگترین نیروی بشر (Willpower: Rediscovering the Greatest Human Strength) است.
[۲] Environmental Protection Agency
[۳] How to Live a Low-Carbon Life
[۴] Freshkills Park
[۵] Staten Island
در دنیای محدود شخصیتهای اصلی، بقیۀ آدمها صرفاً زامبیهایی مزاحم هستند
الگوریتمهای سرگرمیساز برای کار با دانش باستانی حاصل از متون و فضاهای مقدس طراحی نشدهاند