بررسی کتاب

پروپاگاندا چطور همدردی را از بین می‌بَرَد

بررسی کتاب «پروپاگاندا چطور کار می‌کند»، نوشتۀ جیسن استنلی

پروپاگاندا چطور همدردی را از بین می‌بَرَد نمایی ماندگار از فیلم «دیکتاتور بزرگ» با بازی چارلی چاپلین. ۱۹۴۰

جیسن استنلی در کتابِ تازه خود، سازوکارِ پروپاگاندا را کندوکاو کرده است. او می‌گوید پروپاگاندا امروزه به پدیده‌ای بسیار پیچیده تبدیل شده است و با طبیعی جلوه دادنِ خود، ارزش‌های اخلاقی را بی‌معنی و مسخره می‌کند و با این‌کار، حسِ همدلی را از ما می‌گیرد.

نشنال — زمانِ یکی از بحث‌های انتخاباتیِ سال ۲۰۱۲، مجری، نیوت گینگریچ را دربارۀ این گفته‌های او به نقد کشید: «سیاهانِ امریکا باید کار بخواهند؛ نه کوپنِ غذا» و همین‌طور «کودکان فقیر در اخلاقِ کاری لنگ می‌زنند» و کار به‌عنوانِ «سرایدار در مدرسه‌هایشان» به نفعشان است. مجری پرسید: «آیا شما نمی‌توانید ببینید که این، توهین به همۀ امریکایی‌ها و به‌طور خاص سیاه‌پوستان است؟» وقتی گینگریچ گفت «نه»، حاضران دست زدند. همچنین وقتی با موعظه دربارۀ «ارزش سخت کارکردن» حرفش را ادامه داد، حاضران او را تشویق کردند. اما وقتی که مجری گفت که گینگریچ ریاکاری می‌کند، حاضران خودِ او را هو کردند. منظور مجری، این گفتۀ گینگریچ بود که تعبیرِ «اخلاقِ کاری ندارند،» طنینی نژادپرستانه دارد.

این حکایت، در کتابِ ارزشمندِ استادِ فلسفۀ دانشگاه یِیل، جیسن استنلی، یعنی پروپاگاندا چطور کار می‌کند۱، به‌خوبی یکی از ادعاهای اصلی کتاب را نشان می‌دهد: پروپاگاندا که به دمکراسی ضربه می‌زند، از همدلیِ فلج‌کننده و خسته‌کنندۀ انسانی جدایی‌ناپذیر است. استنلی برای تصاویر ریه‌های ازبین‌رفته‌ای که روی پاکتِ سیگار چاپ می‌شوند، تظاهرات‌های حقوق بشری و تبلیغات یا چَت‌روم‌های تندروها در فضای مجازی وقت کمی صرف می‌کند. از نظر استنلی در کمپ‌های بازآموزیِ دیستوپیایی یا راکت‌های کرۀ شمالی، پروپاگاندای تمامیت‌خواهانه واضح تر از آن است که بخواهیم بیش‌ازحد دل‌نگرانِ آن باشیم. درعوض، پروپاگاندایِ پنهانی که در لیبرال‌دمکراسی‌های شناخته‌شده جلب توجه نکرده است، توجه استنلی را به خود جلب می‌کند.

مثلاً چرا در ایالات متحده، کشوری که خود را لیبرال‌دمکرات می‌داند، سیاه‌پوستان بیش‌ازحد در زندان به سر می‌برند و دورانِ محکومیتی بیش‌ازاندازه را می‌گذرانند؟ از نظر استنلی این نوع پرسش‌ها است که به قلب این می‌رود که پروپاگاندا چیست و چه می‌کند. استنلی می‌نویسد: «در انتهای دهۀ ۱۹۹۰ واضح بود که نوعی بی‌عدالتی شدید نژادی و اقتصادی وجود داشت. این به‌رغمِ باورِ لفاظانه و به‌طور قطع صادقانه‌ای بود که می‌گفت برابریِ دمکراتیک به‌تازگی به دست آمده است. این بی‌عدالتی برای کسانی که از آن رنج می‌بردند، واضح بود؛ اما به‌نوعی برای باقیِ مردم نادیدنی بود.»

چه چیزی باعث می‌شود ما نتوانیم ببینیم چه فاصلۀ درازی بین ایدئال‌های ما و زندگیِ واقعی وجود دارد؟ پاسخ این است: واژگانِ ما. استنلی می‌نویسد: «پایه‌ای‌ترین مسئلۀ دمکراسی‌ که پروپاگاندا به آن حمله می‌کند، این امکان است که از زبانِ لیبرال‌دمکراسی برای پنهان‌کردنِ واقعیتِ غیردمکراتیک استفاده می‌شود».

ایدئال‌های ضدِ نژادپرستانه ممکن است واقعیتِ نژادپرستانه را «پنهان» کنند. ایدئال‌های شایسته‌سالاری می‌توانند رویۀ ساختاری مزایایِ غیرعادلانه را بپوشانند. ایدئال‌های لیبرال می‌توانند روی این واقعیت را بپوشانند که چگونه گروه‌های ذی‌نفع در بازار غیرآزاد فعالیت می‌کنند. استنلی معتقد است که پروپاگاندا شامل ایدئال‌هایی است که به ضرر خود عمل می‌کنند.

نیازی نیست که عاملان پروپاگاندا دروغ بگویند یا صادق نباشند. مسئله، اعتقاداتِ بد نیست؛ بلکه چیزی است که استنلی نام آن را «ایدئولوژی‌های معیوب۲» می‌گذارد. این ایدئولوژی‌ها عاداتی در فکر هستند که برای توجیهِ حقِ انحصاری و وضعیتِ برترِ نخبگان به‌عنوانِ امری «قانونی» و «شایسته» به کار می‌آیند. در واقع، این عادات، خودِ کسانی را که در طرفِ دیگر ماجرا هستند و از این حقوق محروم‌اند، مقصرِ اوضاع می‌شمارند. زندان‌ها مثال‌های حی‌وحاضر و عینیِ سازوکار پروپاگاندا و نتایجِ آن‌اند.

سیاستمداران با توسل به ارزش‌هایی عام مانند عدالت، قانون و نظم، از ترس استفاده می‌کنند تا مطالبه‌ای سیاسی ایجاد کنند. در این مورد، منظور ترس از جنایت است. این سیاستمداران خود را پاسخی به خواستۀ رأی‌دهندگان برای عمل معرفی می‌کنند. «علمِ عینی۳» فراخوانده می‌شود تا دلیلِ حبس‌های بیشتر را تقویت کند.

در بهترین حالت، مشاغل، بودجۀ عمومی و کارِ رایگان انگیزه‌ای برای بیشترکردن حبس ایجاد می‌کند. شهروندانی که خواستارِ زندان‌های بیشتر و طولِ بیشتر دورۀ حبس زندانیان باشند، کاملاً عقلانی به نظر می‌رسند. مشخصاً، احساس نمی‌کنند که رفتارشان نژادپرستانه است. اما در چنین حالتی، بخش کاملی از جامعه، غیرانسانی شده و از دیدِ اعضای جامعه خارج می‌شود. همچنین تصور می‌شود این بخش ارزش آن را ندارد که به‌لحاظ سیاسی حضور داشته باشد. به همین دلیل زندانیان در ایالاتِ متحده حق رأی ندارند. با این فرایند، دقیقاً همان ارزش‌ها، یعنی عدالت، قانون، نظم، و علم عینی و برابری نژادی تنزل پیدا می‌کنند، همدلی کم شده و نابرابری تقویت می‌شود. دمکراسی نیز کمرنگ‌تر می‌شود و پتانسیل افراد، خصوصاً زندانیان، هدر می‌رود.

استنلی استدلال می‌کند که اگر بفهمیم سیستم چگونه این کار را می‌کند، توانایی ما را تقویت می‌کند برای اینکه زندان‌ها را به مکان‌هایی واقعی برای عدالت و قانون و نظم تبدیل کنیم؛ نه ابزاری که به‌واسطۀ آن ارزش‌هایمان از بین می‌رود.

استنلی کتاب خود را با داستانِ ویکتور کلمپرر آغاز می‌کند. کلمپرر زبان‌شناسی آلمانی‌یهودی بود که از دست نازی‌ها نجات پیدا کرد و در ۱۹۴۷ کتابی نوشت با عنوان زبانِ رایشِ سوم۴. کلمپرر نشان می‌دهد که چگونه استفادۀ نازی‌ها از ایماژها مخصوصاً در قالبِ سه یونیفرمِ گارد حمله، رانندۀ نقاب‌دار اتومبیل مسابقه و رانندۀ تانک، باعث شد مفهومِ «قهرمان‌گرایی» به وجود بیاید و چگونه ممکن است ابراز یک کلمه، گفت‌وگویی عقلانی را از بین ببرد. «درست در زمانی که این مفهوم به کار برده می‌شود، همه چیز در هم آمیخته شده و ما دوباره در مهِ نازی غرق می‌شویم.»

در پروپاگاندا چطور کار می‌کند استنلی نشان می‌دهد که چگونه همین سیستم امروزه نیز به کار می‌رود. البته امروزه دیگر این سیستم در خدمت تمامیت‌خواهی نیست؛ بلکه در اختیار سیاستمدارانی باهوش‌تر است.

استنلی می‌نویسد: «سیاست متضمن جست‌وجوی همیشگی برای واژگانی است که به نظر نمی‌رسد ملوث شده باشند.» ایدئال ضدِ نژادپرستی که اساساً همۀ سیاست‌مداران و طرف‌دارانشان به آن معتقدند، نژادپرستیِ صریح و بی‌نقاب را ناپذیرفتنی می‌داند. بنابراین باید واژگانِ دیگری باشند که در نقش نقاب عمل کنند. این واژگان اغلب در «توجیه جهت‌گیریِ نژادی» بسیار تأثیرگذارند.

هنگامی که نیوت گینگریچ از «اخلاق کار» یا «بن غذا» صحبت می‌کند یا هنگامی که دیگران از «مشکلات فرهنگی» در «درونِ شهر» یا از «استحقاق» صحبت می‌کنند، کاملاً می‌توانند بی‌طرف و معقول به نظر برسند؛ مانند کسی که دارد چیزِ درستی می‌گوید.

اما استنلی معتقد است که در نتیجۀ هماهنگ‌سازی‌های آگاهانه و تکرارشوندۀ تصاویری از فقرِ سیاهانِ شهری، «زمینۀ عامِ» موردِ نیاز برای اندیشیدن به موضوعی مانند رفاه به پیش‌داوری، عدم عقلانیت و کذب آلوده می‌شود. این مسئله باعث می‌شود هر امیدی برای همدلی با سیاهانی که تصویرشان گره خورده است با تنبلی، جنایت، بی‌لیاقتی و همین‌طور مشکلات شخصیتی از بین برود.

گینگریچ می‌تواند ادعا کند که از زبانی عینی استفاده می‌کند. اما به‌خاطرِ اینکه صریح سخن‌گفتن از نژاد، ایدئال‌های امریکاییِ ضدنژادپرستی را تحریک می‌کند، وقتی مجری گینگریچ را به نقد می‌کشد، خشم بینندگان را بر می‌انگیزد. دوباره باید گفت که پروپاگاندا ایدئالی است که علیهِ خود عمل می‌کند و ما را بی‌پناه و سرگردان در مه رها می‌کند.

پروپاگاندا چطور کار می‌کند شایستۀ ستایشی عظیم است و هر کسی که به سیاست و زبان اهمیت می‌دهد، باید آن را بخواند. غیرممکن است که بتوان ابزارها و بصیرت‌هایی را که در آن هست، اینجا خلاصه کرد.

اما پروپاگاندا چطور کار می‌کند، ایراداتی جدی دارد. این مسئله با توجه به اهمیت کتاب، بسیار ناامیدکننده است. نگارش کتاب هرچند عموماً واضح است، حشوِ آزارنده‌ای دارد. در هر بندی از کتاب، می‌توان جملات مشابهی یافت که اساساً نکتۀ واحدی را بیان می‌کنند. در جاهایی کتاب مانند لاستیکِ روی یخ است.

اغلبِ پروپاگاندا چطور کار می‌کند مانند مجموعه‌ای از جملات ابتدایی و نه استدلالی به نظر می‌رسد که در حال پدیدارشدن است. این به‌خاطرِ دقت فلسفی نیست. ویرایش کتاب ضعیف است. پروپاگاندا چطور کار می‌کند می‌توانست به‌جای کتابی سیصدصفحه‌ای با هفت فصل، تبدیل به کتابی شود با دویست صفحه و تعدادِ فصل‌های دوبرابر.

اگرچه جزئیاتِ عینی و داستان‌هایی که استنلی در کتاب نقل می‌کند، اغلب بسیار جالب توجه‌اند؛ وقتی به جملۀ «این مثال هفتم است» رسیدم، می‌خواستم سرم را بکوبم روی میز.

استنلی در بحث از آلوده‌ساختنن‌های نژادپرستانه، به جای کلمۀ اصلی از ۵N-word استفاده می‌کند. این سانسورِ مسلماً حساب‌شده و متفکرانه، متأسفانه حسی از حساسیت و شکنندگیِ کودکانه به خواننده می‌دهد. سانسورکردنِ واژگانِ تنفرآمیز ممکن است کاری درست باشد؛ اما به نظر من چنین کاری در کتابی فلسفی که ناشری دانشگاهی آن را منتشر کرده است، غیراخلاقی است. من شک دارم که چنین ملاحظه‌ای چندان بجا باشد.

امید داشتم که استنلی، امتیازهایِ ارزش‌های لیبرال‌دمکراتیک و البته تناقضاتِ بین آنها را بیشتر واکاوی کند. من منتظر کارهای بعدی استنلی هستم که در آن پروپاگاندا در دیپلماسی بین‌المللی را نقد کند.

پروپاگاندا چطور کار می‌کند پیام مهمی برای روزنامه‌نگاران و عالمان علوم اجتماعی دارد: با تلاش برای فهم و برقراری ارتباط با چیزی که توانایی جمعیِ شما را برای همدلی افزاش دهد، مراقب باشید تا آب به آسیاب پروپاگاندا نریزید.

اطلاعات کتاب‌شناختی:
استنلی، جیسن، پروپاگاندا چطور کار می‌کند، انتشارات دانشگاه پرینستون، ۲۰۱۵
Stanley، Jason. How Propaganda Works. Princeton University Press، ۲۰۱۵


پی‌نوشت‌ها:
[۱] How Propaganda Works
[۲] flawed ideologies
[۳] Objective science
[۴] The Language of the Third Reich
[۵] منظور از واژه‌ای که با N شروع می‌شود، nigger است. واژه‌ای تحقیرآمیز برای سیاه‌پوستان که در فارسی معمولاً به کاکاسیاه ترجمه می‌شود. مترجم.

 

خبرنامه را از دست ندهید

نظرات

برای درج نظر ابتدا وارد شوید و یا ثبت نام کنید

۰۳:۰۱ ۱۳۹۵/۰۱/۰۴
0

اصلن نفهمیدم متنو.. مشکل از ترجمه بود یا انشا.. نمیدونم

لیزا هرتسُک

ترجمه مصطفی زالی

گردآوری و تدوین لارنس ام. هینمن

ترجمه میثم غلامی و همکاران

امیلی تامس

ترجمه ایمان خدافرد

سافی باکال

ترجمه مینا مزرعه فراهانی

لیا اوپی

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

دیوید گرِیبر

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

جو موران

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

لی برِیوِر

ترجمه مهدی کیانی

آلبرتو منگوئل

ترجمه عرفان قادری

گروهی از نویسندگان

ترجمه به سرپرستی حامد قدیری و هومن محمدقربانیان

d

خرید اشتراک چهار شمارۀ مجلۀ ترجمان

تخفیف+ارسال رایگان+چهار کتاب الکترونیک رایگان (کلیک کنید)

آیا می خواهید از جدیدترین مطالب ترجمان آگاه شوید؟

بله فعلا خیر 0