بررسی آرشیو نشریات نشان میدهد اقتصاد به ملکهٔ علوم اجتماعی تبدیل شده است. از سالهای ۱۹۸۹ تا امروز اقتصاددانان پرارجاعترین دانشمندان در بحثهای کنگرهٔ امریکا بودهاند. واقعیت موجود نشان میدهد اقتصاد راهحل بسیاری از موضوعات علوم اجتماعی است. ژوستین وولفرز استاد دانشگاه میشیگان از دلایل شهرت اقتصاد سخن میگوید.
5 دقیقه
آیا ما به اقتصاددان برتر دست پیدا کردهایم؟
۲۰۰ سال قبل، رشتۀ اقتصاد بهسختی یافت میشد. امروزه این رشته بلاشک ملکۀ علوم اجتماعی است.
اینها نتایجی است که من از بررسی عمیق آرشیوهای نیویورکتایمز به دست آوردم. با اینکه فکر اندازهگیری میزان اثرگذاریِ افراد از طریق بررسی تکرار نام فرد در روزنامه فریاد اعتراض محققان دانشکدههای مختلف کشور را درخواهد آورد، اما نتایج این سنجش قابلتوجه است.
من با به کار بردن ابزار جدید وقایعنگار [۱] که از کل آرشیو تایمز فهرستبرداری میکند، دریافتم که در سالهای اخیر حدود یک درصد مقالات واژۀ «اقتصاددان» را ذکر کردهاند. مقالات بسیار کمتری واژگان تاریخدان یا روانشناس را ذکر کردهاند. جامعهشناس و مردمشناس و جمعیتشناس هم بهندرت ذکرشدهاند.
نمودار۱: بالا رفتن اقتصاددانان
علاقه به اینکه اقتصاددانان چه میگویند هماهنگ با خود اقتصاد بالا و پایین میرود. با استفاده از معیار نیویورکتایمز، به سایر تخصصها به این اندازه توجه نشده است.
همیشه وضع به این صورت نبوده است. تاریخدانان سهم زیادی از بازار را تا زمان رکود بزرگ دهۀ ۱۹۳۰ در اختیار داشتند. این رکود جامعۀ هراسان را بهسوی علاقۀ بیشتر به علم اقتصاد هدایت کرد.
ترانهای قدیمی میگوید «موفقیتی چون شکست وجود ندارد» و این درسی است که در بالا رفتن تخصص اقتصاد نقش محوری داشته است. هر مصیبت اقتصادی از زمان رکود بزرگ –تورم رکودی دهۀ ۱۹۷۰، رکود شدیدتر در اواخر دهۀ ۱۹۷۰و اوایل ۱۹۸۰ و سقوط ۱۹۹۱– به رشد سهم اقتصاددانان کمک کرد. رشد اقتصادی طولانی زمان کلینتون که بیکاری را به زیر ۳.۸ درصد کشاند برای همۀ آمریکاییان خبر خوبی بود، بهجز اقتصاددانان که شهرتشان را در حال سقوط میدیدند. خوشبختانه آخرین بحران مالی این خطر را برطرف کرد!
امروزه این تخصص آنقدر فراگیر است که اگر به یک کارگزاری دولتی، مؤسسۀ تحقیقاتی، نمایندگی رسانه یا شرکت مهمی بروید و در لیست حقوق بگیرانتان یک اقتصاددان شخصی نداشته باشید، به شما توجه نخواهد شد.
اما فقط اقتصاددانان نیستند که رشد میکنند. طی ۵۰ سال گذشته، صفحات تایمز بهطورکلی توجه فزایندهای به علوم اجتماعی داشته است و ذکر تاریخدانان، روانشناسان و در مقیاسی کمتر، جامعهشناسان نیز افزایش یافته است. با رشد اهمیت علوم اجتماعی، سایر حوزهها سهم بازار خود را از دست میدهند. زمانی در صفحات تایمز با کشیشها بیش از سایر افراد مطرح در علوم اجتماعی بحث میشد، اما امروزه آنها را بسیار کمتر از اقتصاددانان یا تاریخدانان و تقریباً همسطح روانشناسان خواهید دید.
نمودار ۲. کدام تخصص توجه کنگره را جلب میکند؟
اسناد کنگره امکان بررسی کلمه به کلمۀ مباحثات، اقدامات و فعالیتهای کنگرۀ آمریکا را فراهم میکند. به اقتصاددانان بیشترین ارجاع داده شده است.
این رتبهبندی چیزی فراتر از آنچه به مذاق سردبیر روزنامه خوش میآید را نشان میدهد. بررسی مشابه اسناد کنگره طی ۲۵ سال گذشته معلوم میکند که واژۀ «اقتصاددان» بیشترین ارجاع را داشته است، درحالیکه تاریخدانان و روانشناسان باز هم در رتبههای بعدی هستند.
بااینکه جامعهشناسی بر بسیاری از مشکلات مهم ما مثل خانواده، جرم، آموزش، سالمندی، مذهب، اجتماع، نابرابری و فقر تأکید دارد، اما نمود ضعیف جامعهشناسی که به نظر میرسد ارتباطش با سیاستگذاران در کمترین حد باشد، بسیار جالبتوجه است.
البته جامعهشناسان که مزیت رقابتیشان در ارایۀ تبیینهای ساختاری است، ممکن است بگویند که رشتۀ آنها به درد صفحات اقتصادی نمیخورد، رئیسجمهور از انجمن مشاوران جامعهشناسی مشاوره نمیگیرد و تقاضای کمی از سوی والاستریت برای دیدگاههای جامعهشناختی وجود دارد. شاید اینطور باشد، گرچه موضوعاتی مثل جرم، خانواده و ایمان به درد روزنامهها میخورند و دستهای از آژانسهای فدرال موظفاند با مسائلی مثل خانوار، آموزش، نیروی کار و خدمات انسانی درگیر باشند و درۀ سیلیکون نیز تشنۀ دیدگاههای جامعهشناسانی است که شبکهها را بررسی میکنند.
همانطور که اورلاندو پترسون استاد جامعهشناسی هاروارد، اخیراً گفته است، جامعهشناسی حتی روی موضوعات محوری خود این رشته هم اثر محدودی داشته است. بارزترین نمونهای که او مثال میزند این است که رییسجمهور اوباما برای مقابله با مشکلاتی که جوانان سیاهپوست را رنج میدهد ابتکاری به نام «پرستار برادرم» مطرح کرد ولی به نظر میرسد دیدگاه هیچ جامعهشناسی دربارۀ این موضوع حتی در حد دیدگاه اقتصاددانان بهحساب نیامده است.
در عوض شاید اقتصاددانان برای درک شهرت نسبیشان باید به نیروهای عرضه و تقاضا نگاه کنند. البته این شهرت به خاطر عرضه نیست. همانطور که دادههای ادارۀ آمار نشان میدهد، درحالیکه حدود ۱.۵ میلیون آمریکایی تحصیلکردۀ اقتصاد هستند، عرضۀ فراوانتری از متخصصان روانشناسی (۳.۴ میلیون) و تاریخ (۱.۶ میلیون) و تنها کمی کمتر، از جامعهشناسی (۱.۳ میلیون) وجود دارد.
یک اقتصاددان به این نتیجه میرسد که اگر موفقیت نسبی ما به خاطر عرضه نیست، پس باید علتش تقاضا باشد؛ یعنی شهرت ما بازتابدهندۀ سلایق نکتهسنج مخاطبانمان در بازار فکر است.
ژوستین وولفرز عضو باسابقۀ مؤسسۀ پترسون در اقتصاد بینالملل و استاد اقتصاد و سیاست عمومی در دانشگاه میشیگان است.
پینوشتها:
[1] Chronicle tool
الگوریتمهای سرگرمیساز برای کار با دانش باستانی حاصل از متون و فضاهای مقدس طراحی نشدهاند
احساس کسلی وقتی پیدا میشود که موضوعِ توجه ما دائم تغییر کند