بدترین جنبههای خشم با خودِ مفهوم اخلاق عجین شدهاند
دیگران ناشیانه رانندگی میکنند، بچهتان شبانهروز خانه را به هم میریزد، رئیس شرکت بد حرف میزند. کاسۀ صبر هر کسی در این موقعیتها لبریز میشود. انگار هیچ کاری جز فحش دادن یا فریاد کشیدن نمیتواند آدم را از شرّ آن وضعیت خلاص کند. این روزها، میشود خشم را از نگاه خیلیها خواند. جهان، از نزاعهای سیاسی گرفته تا دعواهای خانوادگی پر شده است از پرخاشهای کوچک و بزرگ. اما خشم هم میتواند جنگی جهانی به راه بیندازد و هم میتواند جلوی ناعدالتیها را بگیرد. چگونه میتوانیم خشم درست را از نادرست تشخیص بدهیم؟
آیا وقتی به کسی میگوییم خشمگین نباش، او را دعوت به اخلاق کردهایم؟
حکایت خشمِ معتدلْ حکایت خوکهای پرنده است: چنین چیزی در عالم وجود ندارد
تفکرات کهنۀ عقلگرایی لیبرال نمیتواند دنیای پرآشوبی را که در سال ۲۰۱۶ شاهدش بودیم تبیین کند
خشم قربانی میتواند به افراط کشیده شود و طینت فرد را تغییر دهد
تنبیه بهعنوان کیفری بازدارنده به کار میرود و نه بهعنوان عملی انتقامجویانه و از روی خشم