ابتذال نوآوری ما را از چشمانداز سالهای خیلی دورِ آینده و گذشته محروم کرده است
ما همۀ عمر میکوشیم بفهمیم چگونه آدمی هستیم، اما دیگران میتوانند کشفمان کنند، بهتمامی و در یک نگاه
ما همۀ عمر میکوشیم بفهمیم چگونه آدمی هستیم، اما دیگران میتوانند کشفمان کنند، بهتمامی و در یک نگاه
ابتذال نوآوری ما را از چشمانداز سالهای خیلی دورِ آینده و گذشته محروم کرده است
بعضیها فکر میکنند سرنوشت هر آدمی به اولین کلمههایش ربط دارد
به زندگی هر کس که نگاه میکنی، هزاران قصه میبینی که لایه لایه روی هم انباشته شدهاند
آیا برای درک واقعیت راهی به جز دست کشیدن از واقعیت وجود دارد؟
ما همۀ عمر میکوشیم بفهمیم چگونه آدمی هستیم، اما دیگران میتوانند کشفمان کنند، بهتمامی و در یک نگاه
ابتذال نوآوری ما را از چشمانداز سالهای خیلی دورِ آینده و گذشته محروم کرده است
به زندگی هر کس که نگاه میکنی، هزاران قصه میبینی که لایه لایه روی هم انباشته شدهاند
بعضیها فکر میکنند سرنوشت هر آدمی به اولین کلمههایش ربط دارد
آینه چیزی را به ما نشان میدهد که هیچجای دیگری پیدا نمیشود: نسخۀ دیگری از خودمان
دوست داریم مریخ همانجایی باشد که همهٔ آرزوهایمان برآورده میشود
قرنها کوشیدهایم تا گوشت را از خون پاک کنیم و حالا میکوشیم تا آن را دوباره برگردانیم
گفتوگوی هربرت گلد با ولادیمیر ناباکوف دربارۀ آثار و زندگی حرفهای و شخصیاش
آیا برای درک واقعیت راهی به جز دست کشیدن از واقعیت وجود دارد؟
لو گویین، نویسندۀ فرانسویتبار، از چرایی و تجربههای نپذیرفتن جایزههای ادبی میگوید
مروری بر کتاب «اکنون من خودم را مینشانم» نوشتۀ ویتُلد ریبچنسکی
ابتذال نوآوری ما را از چشمانداز سالهای خیلی دورِ آینده و گذشته محروم کرده است
ما همۀ عمر میکوشیم بفهمیم چگونه آدمی هستیم، اما دیگران میتوانند کشفمان کنند، بهتمامی و در یک نگاه
بعضیها فکر میکنند سرنوشت هر آدمی به اولین کلمههایش ربط دارد
لو گویین، نویسندۀ فرانسویتبار، از چرایی و تجربههای نپذیرفتن جایزههای ادبی میگوید
برشی از کتاب «اکنون خودم را مینشانم؛ از صندلی سنگی تا پلاستیکی: تاریخی طبیعی» نوشتۀ ویتُلد ریبچنسکی