دربارۀ یان لیانک، پر افتخارترین نویسندۀ چین و بررسی آثار او
در ۱۹۵۸، مائو بعنوان بخشی از سیاست «جهش بزرگ» علیه گنجشکها اعلان جنگ کرد. یان لیانک، این موضوع را دستمایۀ آخرین کتابش کرده است. موضوع اصلیِ کتاب «کمپین علیه گنجشکها» نیست؛ آنها فقط بهمثابۀ طلایهدارانِ عصرِ بدبختی ظاهر میشوند تا لیانک سیاستهای مائو در تبدیلکردن چین از کشوری کشاورزی به سوسیالیستی را نقد کند.
نیو ریپابلیک — در سال ۱۹۵۸، مائو تسهتونگ [بعنوان بخشی از سیاست «یک گام بزرگ رو به جلو۱»] علیه گنجشکها اعلانِ جنگ کرد۲. گنجشکها غلات مزرعهها را میخورند و مردم را از حاصل کار و زحمتشان محروم میکنند. پس در کنار موشها، پشهها و مگسها، گنجشکها هم یکی از چهار گونهای هستند که باید نابود شوند. مبارزه علیه گنجشکها یکپارچه و کامل بود. هزاران نفر شروع به شلیک به گنجشکها در آسمان کردند. لانههای گنجشکها ویران شد، تخمهایشان شکسته شد و جوجههایشان کشته شدند. کودکان نیز با شکار گنجشکها با تیروکمان به مبارزات کمک میکردند. همچنین برای جلوگیری از فرود گنجشکها به مزرعهها، تمام اهالی شهر درحالیکه ناقوسهایی را به صدا درمیآوردند و بر طبلهای عظیمی میکوبیدند و فشفشه به هوا میفرستادند، بهسوی حومهها رژه میرفتند. عاقبت، جسد بیجان گنجشکها از آسمان فروریخت.
آمار نفسگیر موفقیتهای مبارزات علیه گنجشکها، فیالفور به پناهگاهِ مائو در شهر ممنوعه ارسال شد. تنها در عرض یک روز، مردم شانگهای ۱۹۴۴۳۲ گنجشک را کشتند و در عرض یکسال بیش از یک میلیون گنجشک کشته شدند. عاقبت در سراسر چین گنجشکها به مرز انقراض رسیدند. در همین زمان، ناگهان خطای مائو آشکار شد؛ معلوم شد گنجشکها دقیقاً به اندازۀ غلات، از حشراتی چون ملخ نیز تغذیه میکردند. وقتی در سالهای ۱۹۶۰، ملخها شروع به نابودی محصولات کشاورزی کردند، جرائمِ گنجشکها بخشوده شد و ساسها جای آنها را در لیست دشمنان مردم گرفتند.
سوداهای آرمانشهری، جوش و خروش توده و چرخشهای ناگهانی و مبارزه علیه گنجشکها مینیاتوری است از تمامیت «یک گام بزرگ رو به جلو»؛ مینیاتوری که قرار است نهایتِ بلاهت و جنون این سیاست را به نمایش بگذارد. با اینحال، موضوع اصلیِ کتب اربعه۳، آخرین رمانِ «یان لیانک۴»، تنها «کمپین علیه گنجشکها» نیست؛ گنجشکها در کتاب، فقط بهمثابه طلایهدارانِ عصرِ بدبختی ظاهر میشوند. موضوع کتاب تلاشهای مائو برای تبدیلکردن چین از کشوری کشاورزی به کشوری سوسیالیستی است.
داستان کتاب حول محور گروهی از روشنفکران مغضوب میگذرد که در کمپ بازپروریای که حوزۀ نودونهم خوانده میشود مدفون شدهاند. این کمپ در بخشی لمیزرع از استان «هنان۵» در چین مرکزی قرار دارد. برای زندانیکردن افرادِ درون کمپ به هیچ دیواری نیاز نیست، چون دور تا دور این کمپ، کمپهای دیگر هستند؛ کمپهایی انباشته از زندانیانی تیزبین که به آنها وعده دادهاند اگر یک فراری را بگیرند، آزاد میشوند. در ادامۀ داستان، روشنفکران، که در کتاب صرفاً با عنوان حرفههای پیشینشان خوانده میشوند (موسیقیدان، محقق، تکنسیسن، الهیدان)، مجبور میشوند در کمپینهای پی در پیِ جنبشِ «یک گام بزرگ رو به جلو» شرکت کنند.
خیلی زود سروکلۀ گنجشکهایی پیدا میشود که به عبث در زمینهای بایر در جستوجوی درختی هستند که بتوانند بر سر شاخهاش بنشینند. (پیش از این، کمپینِ «کورۀ فولاد در حیاط پشتی۶» تمامی زمینها را از درخت و گیاه عریان کرده بود؛ چراکه هدف کمپین آن است که تمامی روستاییان را به صنعتگر تبدیل کند و این هدف مستلزم آن است که برای تأمین سوخت کورهها بیشمار درخت قطع شود.)
کمی بعدتر، گنجشکها مزرعۀ گندمِ یکی از شخصیتهای اصلیِ رمان را تهدید میکنند؛ شخصیت مذکور زندانیای است که به او وعده دادهاند اگر «خوشۀ گندمی به بزرگی سنبلۀ ذرت کشت کند»، آزاد خواهد شد. ماجرا گویی ورژنی محلی از «مزرعۀ ماهوارهای۷» است، طرحی که قرار بود با بهرهگیری از دو شیوۀ شیارزنی عمیق و کشت متراکم، کشاورزی چین را دگرگون کند. در جریان این طرح، کمونها نتایج نجومیای را دربارۀ بازده محصولات گزارش میکردند، اما در واقعیت محصولات درحال خراب شدن در مزرعهها بودند.
در نهایت، در اوج «قحطی بزرگ» هم گنجشکها دوباره ظاهر میشوند؛ حالا باید بر سر غذایشان با انسانها رقابت کنند. در صحنهای از کتاب، گنجشکها در کمین نشستهاند تا دانۀ سویایی را از دهان زنی مرده بقاپند:
به گنجشکها خیره شدم که از گرسنگی منگ شده بودند و چرخ میزدند. درکنار بدن موسیقیدان نشستم. سرش را در دست گرفتم و روی زانویم گذاشتم و گذاشتم موهای بلندش مثل آب از لای انگشتانم جاری شوند. حسی شبیه به صمیمیت زن و شوهروار انگار که از تن مردهاش بیرون میزد و از راه انگشتانم به درون بدنم میآمد. در همین آن، آسمان شروع به سیاهشدن کرد و کوره در لفافی از تفتیدگیِ تاریک و روشن محو شد. چند گنجشک گستاخانه به سمتمان پرواز کردند، با پا دورشان کردم، بعد آرام آرام صورت موسیقیدان را نوازش کردم. در کورۀ تاریک، صورتش به رنگ گل درآمده بود و من احساس تکه ابریشمی یخ زده را داشتم.
بعد از این لحظۀ غمبار، داستان در سراشیبیِ ناامیدیِ مطلق میلغزد و تنها در آخر کتاب است که لیانک، با بیان بازتفسیری فلسفی از تمامی آنچه در کتاب شاهد آن بودهایم، اندکی از این ناامیدی مطلق پس مینشیند. این تفسیر فلسفی در خلال داستان بیان نمیشود، بلکه در انتهای کتاب و در قالب بعدالتحریری معماگون ظاهر میشود و عنوان عجیبِ «اسطورۀ جدید سیزیف» را بر خود دارد. معنایِ این لُغز، همچون معنای نهایی بخش اعظمی از کتب اربعه، تا پایان، مبهم و دستنایافتنی باقیمیماند. معنای غاییِ کتاب، تا به انتها، تا حد زیادی سربسته باقیمیماند، اما رمان را میتوان به مثابۀ نقطۀ اوج پروژهای خواند که مدتهاست توجهِ لیانک را به خود معطوف کرده است: نقد بنیادگذاریِ حکومتِ چین و نقد روایتی تاریخی که این حکومت بر مبنای آن بنا شده است. با وجود این و علیرغم این نقد، لیانک هنوز هم یکی از تحسینشدهترین نویسندگان همین حکومت است.
در مقدمۀ رمان کتب اربعه آمده است که لیانک، در سفرهایش به خارج از چین، همواره بهعنوان «جنجالبرانگیزترین و سانسورشدهترین نویسندۀ چین» معرفی میشود؛ اما خارجیها میتوانند عبارت «پرافتخارترین» را هم به لیست توصیفاتشان از لیانک اضافه کنند. لیانک برندۀ بالاترین جوایز ادبی چین بوده است؛ جایزۀ لیوزون۸ و جایزۀ لائوشه۹. لیانک از جوایز بینالمللی هم بینصیب نبوده است. او نامزد جایزۀ بوکر و برندۀ جایزۀ فرانتس کافکا است. با این حال از این افتخارات که بگذریم، لیانک همواره برای انتشار آثارش دچار مشکل بوده است. کتاب نخست وی، خورشید غروب میکند۱۰، پس از انتشار ممنوع شد و حکومت چین وی را وادار کرد که به عنوانِ مجازات انتشار این کتاب، ۶ ماه از عمرش را صرف نوشتن یادداشتهای انتقادی از خود کند.
موضوع رمان دیگر لیانک، بوسههای لنین، داستان روستایی است که تمام اهالی آن معلولانی مطرود هستند که از سرتاسر چین رانده شدهاند و حالا در خیال آناند که با خریدِ جسد لنین سعادتِ خود را ارتقا دهند. رمان چنان پیش میرود که تمامی آشوبهای تاریخ چین در قالبِ مدلِ مینیاتوریِ روستا، بازگو میشود. نوشتن این کتاب باعث شد که لیانک را، پس از ۲۰ سال خدمت در دپارتمان تبلیغات ارتش از کار برکنار کنند. کتاب دیگر لیانک، به مردم خدمت کن!۱۱ داستان سرباز جوانی است که با معاشقهکردن با همسر ژنرالی عالیرتبه، به وظیفۀ خود مبنیبر خدمت به مردم عمل میکند. این کتاب، که مراکز انتشاراتیِ دولتیِ چین آن را غیرقابل چاپ اعلام کرده بودند، در اینترنت انتشار یافت. موضوع کتاب بعدی وی، رویای روستای دینگ۱۲ شیوع ایدز در مناطق روستایی چین است. داستان کتاب در روستایی میگذرد که ساکنان آن، بعد از فروش پلاسمای خون خود، به دلالانِ شهرهای بزرگ به ویروس ایدز مبتلا شدهاند. کتاب منتشر شد ولی کمی بعد، از بازار کتاب جمعآوری شد. با تمامی این اوصاف، اظهارات لیانک دربارۀ خودسانسوری تعجببرانگیز نیست.
اما لیانک ادعا میکند که در جریان نوشتن کتب اربعه، تمام نگرانیها و خودسانسوریهای خود را کنار گذاشته است. او در یادداشتی که پس از انتشار کتاب نوشته، گفته است که کتاب را «بیملاحظه و بیدغدغۀ انتشار» نوشته است. نوشتن کتاب ۲۰ سال زمان برده است و ۲۰ ناشر چینی انتشار کتاب را رد کردند و عاقبت در سال ۲۰۱۰، انتشاراتی در هنگکنگ کتاب را منتشر کرد. ترجمۀ انگلیسیِ کتاب در سال ۲۰۱۵ منتشر شد.
لیانک در رمان کتب اربعه بر یکی از نقاط ادبیِ مغفول دستگذاشته است. بسیاری از رمانها و کتابهای خاطراتِ چینی به مسئلۀ انقلاب فرهنگی چین پرداختهاند و از «یک گام بزرگ به جلو» یا «جهش بزرگ»، همواره غفلت کردهاند، واقعهای که یک دهه پیش از انقلاب فرهنگی رخ داد و هدفش طراحی مجدد ساختار اجتماعی چین بهنحو دستوری و از بالا به پایین بود. «جهش بزرگ» را، هم در سنتهای ادبی نادیده گرفتهاند هم در تاریخ از آن غفلت کردهاند. در چین، هنوز هم با عبارت «سه سال بلای طبیعی» به سالهای «جهش بزرگ» اشاره میکنند؛ این حُسن تعبیر به حکومت چین مجال میدهد که گناهِ سالهای قحطی را که بر اساس شواهد، باعث کشته شدن ۳۰ الی ۴۵ میلیون چینی شد، از دامان حاکمیت پاک کند. (تعداد دقیق کشتهشدگان محل نزاع است؛ مدارک مربوط به مرگ و میر در استانهایی که بیش از همه تحت تأثیر قحطی قرار داشتند هنوز هم محرمانه است، بنابراین تاریخدانان ناچارند تنها با تکیه بر حدس و گمان شمار کشتهشدگان را تخمین بزنند.) لیانک از «نسیانی با حمایت دولتی» حرف میزند که حافظه تاریخی مردم را از وقایعی پاک میکند که تصور میشود «یادآوری آنها ممکن است بسیار ابسورد، بیرحمانه و ناخوشایند باشد».
رمان کتب اربعه در پی آن است که این خلأ را پر کند. با وجود این، سودای کتاب به این رسالت منتهی نمیشود. یکی از سوداهای دیگر کتاب این است که ضعف و بیمایگی خروارها داستان غربی دربارۀ توتالیتریسم را افشا کند. توصیف فاشیسم در ادبیات آمریکا کمکم تبدیل شد به گونهای ادبیات اروتیک بیمارگونه. توصیف کمونیسم هم رفتهرفته به کیچ تبدیل شد. کتابهای آمریکاییای که فاشیسم و کمونیسم را توصیف میکنند پُر از شخصیتهای شرور، قربانیان و ابلهاناند. اغلب این کتابها عمدۀ توجه خود را متوجه درد و رنج ناشی از فاشیسم و کمونیسم میکنند، اما کمبود آنها فهمِ دینامیک درونیای است که این رژیمها را به پیش میبرد. رمانهای آمریکایی نسبت به ایدئولوژی بیاعتمادند و از واردشدن به موضوعاتِ ایدئولوژیک هراس دارند. (به همین دلیل است که بهترین توصیفات از عصر ترور استالینیستی از درون شوروی برخاستند، کتابهایی مثل اهرام ثلاثۀ۱۳ «اسماعیل کاداره۱۴» یا گودالِ پیِ بیهمتا۱۵ از «آندری پلاتونف»۱۶)
لیانک در کتب اربعه نهتنها از بسط این دینامیک درونی طفره نمیرود، بلکه تمامی سرمایۀ ادبی کتاب را مصروف شخصیتی میکند که موجودی است یکسره از آنِ سیستم. سرپرست کمپِ زندانیان، فرماندۀ نوجوان پیشرسی است که در کتاب، تنها با عنوان «کودک» از او یاد میشود. «کودک» خارج از آموزههای رسمی، تقریباً هیچ دانشی دربارۀ جهان ندارد. جهان او یکسره از داستانهای مصورِ پروپاگاندیستی و دستورالعملهایی ساخته شده است که از رهبران محلی حزب میرسند. رفتار او اغلب ظالمانه است. «کودک» روزها زندانیان را کتک میزند و کتابهایشان را میسوزاند و با وعدۀ آزادی و هدایای بچهگانهای مثل گلهای کاغذی، به آنها انگیزه میدهد. رویای او این است که به پایتخت برود و یک تکه آهن چکشکاریشدۀ ویژه یا یک خوشه غلۀ غولآسای طبیعتخوارکن به رهبر حزب پیشکش کند. اما چیزی که «کودک» بیش از هرچیز میخواهد، این است که خود را قربانی کند. او بارها در کتاب درخواست میکند که به سینهاش شلیک کنند و بارها رویای اعدامشدن را، همچون دختری نوجوان در زمان جنگ با ژاپن، میبیند. «کودک» باور دارد که از طریق ترور، به مردم خدمت میکند. توصیفات رمان کتب اربعه از انحرافاتِ بیدادگری او بهقدری کاملاند که دستآخر، افکارش نه غیرمنطقی بلکه باورپذیر به نظر میرسند.
در دل تمامیِ پروژههای فاجعهآمیز قرن بیستم: «جهش بزرگ» در چین، «مالکیت اشتراکی» در شوروی و «مزارع کشتار» در کامبوج، سودایی هزارهباور نهفته است: ساخت جامعهای صنعتی با مازادِ تلاش نیروی کار دهقان و کشاورز، بیاعتنا به محدودیتهای طبیعت و بیاعتنا به حدود طاقت انسانی. این که اتفاقی به پیشپاافتادگیِ سهمیهبندیِ غلّه میتواند به چنان هیولای دهانگشودهای از بدبختی و فلاکت و مرگ تبدیل شود، برای تاریخدانان و تصمیمسازان، صرفاً درسی خوب است؛ اما به دوشکشیدنِ بار چنین واقعیتی برای یک رماننویس بسیار دشوارتر است.
کتب اربعه رانههای انقلابی را در خالصترین شکل ممکن و از طریق مصداق «جهش بزرگ» واکاوی میکند. هر دوگانهای که بر سر راه تحقق اتوپیا قرار گرفته است باید به یک باره از میان برداشته شود، خواه تعارض میان شهر و روستا باشد، خواه تعارض میان پرولتارینها و روشنفکرها یا تعارض میان کارخانه و مزرعه. و از آنجا که طبیعت از همکاری با انقلاب امتناع میکند، ارادهی انسانی باید وظایف آن را بر دوش بگیرد. در این جهان، شور و حمیتْ جای سازماندهی را میگیرد و هر شکستی نتیجۀ خرابکاری و توطئه است. نتایجِ یکی از بزرگترین و کماکان مبهمترین فجایع قرن اخیر، برای طبیعت ویرانی مطلق بود و برای نوع بشر، مرگ میلیونها تن از اعضایش. البته دستکم حکم اعدامِ گنجشکها تعلیق شد.
اطلاعات کتابشناختی:
۱) یان، لیانک، کتب اربعه، انتشارات گراو، ۲۰۱۵
۲)یان، لیانک، بوسههای لنین، انتشارات گراو، ۲۰۱۲
۳)یان، لیانک، رویای روستای دینگ، انتشارات گراو، ۲۰۱۱
پینوشتها:
[۱] سیاست «یک گام بزرگ به جلو» تحولی اجتماعی اقتصادی بود که مائو تسهتونگ، در فاصلۀ سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۰، در چین آن را به اجرا درآورد. این سیاست هماکنون فاجعهای انسانی قلمداد میشود؛ زیرا منجر شد به قطحی و گرسنگی عظیم در چین و مرگ ۱۴ تا ۴۳ میلیون چینی. ایدۀ اساسی این سیاست تبدیلکردنِ چینِ کشاورزی به کشوری صنعتی و سوسیالیستی بود. درجهت اجرای این سیاست، در یکسال ۲۵۰۰۰ کمون شکل گرفت. این کمونها مالکیت شخصی را یکسره نادیده میگرفتند و در آنها مزد وجود نداشت. با این حال کشاورزان، که در سیستم کمونی از انجام فعالیتهای معیشتزای پیشین خود ناتوان بودند، از گرسنگی شدید رنج میبردند. گرسنگی دلایل گستردهای داشت، بخشی از برنامۀ «یک گام بزرگ رو به جلو» تحول کشاورزی بود. هدف بخش کشاورزیِ طرح این بود که محصولاتی غولآسا و در حجم بسیار زیاد تولید کند. سیاستهای من درآوردیای که برای تحقق این هدف به اجرا درآمدند فاقد هرگونه بنیاد تجربی یا علمی بودند و در عمل، منتهی شدند به کاهش محصولات کشاورزی. از طرف دیگر، به دلیل کمپین گنجشککُشیِ مائو، جمعیت آفات، که پیش از این توسط گنجشکها خورده میشدند، به شدت افزایش پیدا کرد و بخش عمدهای از محصولات کشاورزی نابود شد. در کنار تمامی این دلایل و علیرغم کاهش تولید غله، حاکمیت بر افزایش صادارات غله اصرار داشت که قحطی را تشدید کرد. نیروی کار رایگان مهمترین اهرم برای تحقق «جهش بزرگ» بود. مائو که فاقد هر نوع دانشی در زمینۀ فلزکاری بود، یکی از اهداف اصلیِ کمونها را تولید فولادی بهتر از فولاد بریتانیا می دانست. این مسئله سبب شد جمعیت عظیمی از دهقانان مجبور به فلزکاری شوند، شدت کار طاقتفرسا به ضعف و بیماری منتهی میشد و کاهش تولیدات کشاورزی، که یکی از دلایل آن کاهش نیروی کارِ کشاورز بود، مرگ و میر و قحطی را شدت داد. در راستای تحقق هدف تولید فولاد عالی و پیشرفت صنایع سنگین، در حیاطهای فاقد امکاناتِ کمونها، کورههای تولید آهن ایجاد شد. برای تغذیۀ کورهها مناطق اطراف را از هرنوع درخت و پوشش گیاهی خالی میکردند، کار به جایی رسید که درها و وسائل روستاییان نیز درجهت پیشرفت صنایع سنگین در کوره ریخته شد. در مراحلی از این طرح، مدارس، بیمارستانها و کارگاههایی مشغول تولید فلز شدند که تا آن زمان به تولید محصولات دیگر اشتغال داشتند. در اثر نتایج این سیاست وحشیانه که انسان را قربانی پیشرفت صنعتی میکرد، دستکم ۱۴ الی ۴۳ میلیون چینی جان سپردند و منابع طبیعی و پوشش گیاهی چین نیز لطمه دید. [مترجم]
[۲] «کمپین ضد گنجشک» یا «جنگ علیه گنجشکها» که گویی عنوان آن را از دل داستانی علمی ـتخیلی بیرون کشیدهاند، واقعهای حقیقی و بخشی از سیاست دستوریِ مائو، «یک گام بزرگ رو به جلو» بود. در جریان این کمپین و بر اساس دستور مائو، چهار موجود (گنجشک، پشه، موش، مگس) در لیست دشمنان مردم قرار گرفتند. مائو بر این عقیده بود که گنجشکها با خوردن غلات باعث گرسنگی مردم میشوند. پس از اعلام فرمان مائو، پروپاگاندای عظیمی در راستای گنجشککشی به راه افتاد. کودکان، که با تیروکمان گنجشک میکشتند و در مدارس برای کشتار گنجشک جایزه و تشویق دریافت میکردند، بخش مهمی از عوامل اجراییِ این برنامه بودند. نتایح کمپین اما برخلاف انتظار مائو سبب افزایش غذا برای مردم نشد. در اثر مرگ و میر و انقراض نسبی گنجشکها و از بین رفتن تعادل اکوسیستم، جمعیت ملخها افزایش یافت و در سال ۱۹۶۰، بخش اعظمی از محصولات کشاورزی بر اثر هجوم آفات از میان رفت. معلوم شد گنجشکها دشمن مردم نبودهاند و در این سال فوراً نام گنجشکها از لیست دشمنان مردم حذف شد. با این حال این سیاست نتایج درازمدت خود را حفظ کرد، گونۀ گنجشک در معرض انقراض قرار گرفت و میزان بیشتری غله در دوران قحطی بزرگ از دست رفت. سایر کمپینهای «جهش بزرگ» یا «یک گام بزرگ رو به جلو» نیز در بروز این قطحی موثر بودند. [مترجم]
[۳] The Four Books
[۴] Yan Lianke
یان لیانک، نویسندۀ چینی ساکن پکن، در سال ۱۹۵۸ به دنیا آمد. آثار او به داشتن لحنی هجوآمیز و در عین حال شاعرانه مشهور است. لیانک فارغالتحصیل ادبیات از دانشگاه هنرِ ارتش آزادیبخش چین است و سالها در بخش پروپاگاندای ارتش فعالیت میکرده است، وی برندۀ جایزۀ ادبی فرانتس کافکا و نامزده جایزۀ بوکر است. کتاب رویای روستای دینگ اثر لیانک را اغلب با طاعون اثر آلبر کامو مقایسه میکنند. بیشتر آثار وی در چین ممنوع شده یا بسیار سانسور شده است. [مترجم]
[۵] Henan
هنان، استان زادگاه لیان و ازجمله استانهایی است که در جریان «یک گام بزرگ رو به جلو» بیشترین خسارات و تلفات در آن رخ داد. لیان از جمله استانهایی بود که در آن شورش های علیه سیاستِ «یک گام بزرگ رو به جلو» رخ داد و تعدادی از افسران و مقامات محلی حزب کمونیست نیز در این استان و چند استان دیگر در اعتراض به این سیاست در ملإ عام اعدام شدند. [مترجم]
[۶] Backyard Furnace Campaign
[۷] Sputnik Field
[۸] Lu Xun
[۹] Lao She
[۱۰] The Sun Goes Down
[۱۱] Serve the People!
عنوان کتاب اشارۀ استهزاآمیزی دارد به عنوان مقالۀ مشهور مائو که در سال ۱۹۴۴ منتشر شد و بعدها به یکی از کتب اصلی انقلاب فرهنگی بدل شد. در جریان انقلاب فرهنگی چین، میلیونها چینی ناچار بودند این مقاله را بارها و بارها بخوانند و عبارت به مردم خدمت کن یکی از تکیه کلامهای سیاسی متدوال عصر بود. [مترجم]
[۱۲] Dream of Ding Village
[۱۳] The Pyramid
[۱۴] Ismail Kadare
[۱۵] peerless Foundation Pit
[۱۶] Andrey Platonov
کنوانسیون نسلکشی گویا طوری طراحی شده است که فقط هولوکاست را مصداق این جنایت بداند
آمریکا بعد از یازده سپتامبر خط قرمزی را شکست که دنیا را به جای متفاوتی تبدیل کرد
چطور جامعۀ اسرائیل با جنایتهای ارتش خود در غزه و لبنان کنار میآید؟
تمجید آشکار از دیکتاتورها مشخصۀ اصلی راستگرایان آمریکاست