گفتوگو با کارل میچام
کارل میچام، استاد کالج ماینزِ کلرادو، در مصاحبه با سایت اثیکس از تفاوت نگاه مهندسی و علوم انسانی به تکنولوژی سخن میگوید. در حالی که رویکرد مهندسی عموماً تکنولوژی را هستۀ انسانبودن میداند و مشکلی با گسترش آن ندارد، فلاسفۀ علوم انسانی نوعی مشروعیت کامل برای آن در نظر میگیرند ولی میگویند «همه چیز تکنولوژی نیست.»
27 دقیقه
اتیکس —
اتیکس: بگذارید با یک تعریف شروع کنیم. از «تکنولوژی» چه مراد میکنید؟
کارل میچام: در معنای عام، تکنولوژی «ساخت و استفاده از مصنوعات» است، اما باید به چهار جنبۀ عمیقتر در این پدیده توجه کنیم:
نخست، میتوان این ساخت و استفاده را به اشیائی که میسازیم و استفاده میکنیم تجزیه کنیم، مثلاً ماشینها و ابزارها. این «تکنولوژی به مثابه شیء» است.
دوم، اگر نگاه خود را به دانش و مهارتهای مربوط به فعالیتِ ساخت و استفاده معطوف کنیم، با «تکنولوژی به مثابه دانش» سروکار داریم.
سوم، با فعالیتی رو به روییم که در آن دانش فنیْ مصنوعات و افعال مربوط به استفاده از آنها را تولید میکند؛ اینها مقوم «تکنولوژی به مثابه فعل یا فعالیت» هستند.
چهارم، جنبۀ دیگری هم هست که غالباً از آن غفلت میشود، یعنی «تکنولوژی به مثابه اراده» – ارادهای که دانش را ناظر به جهان فیزیکی و در جهت طراحیِ محصولات، فرایندها و سیستمها به کار میگیرد. این ارادۀ تکنولوژیک، از طریق ظهوراتش، بر شکلِ فرهنگ تأثیر میگذارد و در عین حال موجب استمرار خودش میشود. اینها چهار حالت یا جنبۀ مختلف ساخت و استفادۀ تکنولوژیک است: شیء، دانش، فعالیت و اراده.
اتیکس: آیا این چهار جنبه به یکسان در همۀ انواع تکنولوژی (مثلاً کامپیوتر، بیوتکنولوژی و هوانوردی) حاضرند؟
کارل میچام: خیر. گاهی یکی از جنبهها غلبه یا اهمیت بیشتری دارد. عمدتاً تکنولوژیهای مدرن اولیت را به جنبۀ دانش میدهند، لذا علم به نسبت تکنولوژی پیشامدرن اهمیت بیشتری یافته است. برای مثال، در مقایسه با کشاورزی سنتی، بیوتکنولوژیِ مدرن مستلزم دانش علمی بیشتری است، در حالی که در کشاورزی سنتی فعالیت ماهرانه مهمتر از فهم علمی بود. دقیقاً خودِ تعبیر «فناوری اطلاعات» گویای آن است که در این عرصۀ تکنولوژیْ دانش یا اطلاعات به نسبت عمل انسانی اساسیتر است. حتی میشود ماتریسی طراحی کنیم و هر تکنولوژی را به نسبت میزان اهمیتی که برای هر یک از این چهار جنبۀ تکنولوژی قائل است ارزیابی کنیم.
اتیکس: آیا میشود جنبۀ چهارم، یعنی اراده یا انگیزۀ پسِ تکنولوژیمان، چیزی ساده مثل به دست آوردن پول زیاد باشد؟
کارل میچام: سخن گفتن درباره جنبه یا حالت تکنولوژی به مثابه اراده یا انگیزه دشوارتر از هر جنبۀ دیگری است تا حدی از آن جهت که خودِ «اراده» هم نسبتاً گنگ است. «اراده» دقیقاً به چه معناست؟ میشود از اموری مثل ارادۀ معطوف به قدرت، میل به موفقیت و قصدهای زیباییشناختی سخن گفت. همچنین میخواهم بگویم نوعی ارادۀ متمایز در تکنولوژی مدرن در کار است، ارادهای که میتوان آن را از ارادهای که در تکنولوژی پیشامدرن عمل میکرد متمایز کرد. برای مثال، ارسطو میان دو نوع تکنولوژی یا تکنیک تفاوت میگذارد: آنها که به طبیعت کمک میکنند کارهایی کند که خودش نیز سابقاً همان کارها را میکرد و در مقابل، آنها که از طبیعت به شیوههای «غیرطبیعی» استفاده میکنند. تکنیکهای پزشکی به فرایندهای درمان که در بدن حاضر بوده و فعالاند کمک میکنند و تکنیکهای کشاورزی کمک میکنند که محصول به نسبت محیط طبیعی بهتر عمل بیاید – هرچند در محیط طبیعی نیز محصول عمل میآید؛ اما این موارد با تکنیکهای ساخت و ساز تفاوت بسیار دارد. در تکنیکهای ساخت و ساز از طبیعت استفاده شده، آن را متحول میکنند؛ به نحوی که جز با دخالت انسان چنان تحولی رخ نمیدهد. به همین ترتیب، اگر ما به ساخت کامپیوتر مبادرت نمیکردیم کامپیوتری در کار نبود، اما اگر ما به کِشت ذرت نبپردازیم باز هم ذرت رشد خواهد کرد.
اتیکس: اما به سادگی میتوان استدلال کرد که انسانها، بنا به سرشت و طبیعت خود، به محاسباتِ خاصی میپردازند. حال، ساخت کامپیوتر به آن فرایندهای طبیعیِ محاسبه کمک میکند.
کارل میچام: نکته خوبی است. قطعاً چرتکه اینگونه است و کمکمان میکند تا در انجام محاسبات بهتر عمل کنیم. ولی باید در نظر داشت که در واقع تکنولوژی خود را در یک طیف ظاهر میکند، نه در دستهبندیهای یکسره متمایزی که هیچ همپوشانی ندارند. با این حال، نکته مهم آن است که این طیف را به رسمیت بشناسیم؛ بالاخره تفاوتی هست میان بیل و کامپیوتر.
اتیکس: در کتابتان به نام تفکر از طریق تکنولوژی میان فلسفه مهندسیِ تکنولوژی و فلسفه علوم انسانی تکنولوژی تفکیک قائل میشوید. داستان از چه قرار است؟
کارل میچام: در تفکر درباره تکنولوژی و نسبت آن با زندگی انسان به طور کلی با دو راه متمایز مواجهیم. البته این دو «انواع آرمانی» اند و هیچ کدام را نمیتوان به نحو ناب در بیرون یافت. رویکرد مهندسی عموماً تکنولوژی را هستۀ انسانبودن میداند و بنابراین مشکلی ندارد تکنولوژی به همۀ حوزههای زندگی گسترش یابد. یکی از روشنترین تجلیهای این شیوه در بیلی وی. کُئن۱، فیلسوف مهندسی در دانشگاه تگزاس، است. کُئن مدعی است که روش مهندسی همان روش پایهای است که در حل مسائل زندگی در جنبههای مختلف از آن استفاده میکنم – نه اینکه فقط در طراحی هواپیما و کامپیوتر و ساختن خانه باشد، بلکه در انتخاب کسی که میخواهیم با او ازدواج کنیم، شیوۀ برخورد با فرزندان و انتخاب رئیسجمهور هم با همین روش مسائل را حل میکنیم. به نظر کئن فقط یک بدیل داریم، اینکه آگاهانه از این روش استفاده کنیم یا ناآگاهانه؛ که در اینجا هم به میزانی که آگاهانهتر روش را به جنبههای مختلف توسعه بدهیم وضع بهتری خواهیم داشت. در نظر فیلسوفی مهندسمآب نظیر کُئن، خطر این است که به اندازه کافی تکنولوژی در اختیار نداشته باشیم و کارها را به نحوی احمقانه، یعنی نا-تکنولوژیک، انجام دهیم.
برعکس، فیلسوف علوم انسانی تکنولوژی نوعی مشروعیت کامل برای تکنولوژی را مسلم میگیرد ولی میگوید «همه چیز تکنولوژی نیست.» بلکه غیر از شیوۀ تکنولوژیک، شکلهای مشروع دیگری نیز برای دانستن، عمل کردن و در جهان بودن هست. خطری که زندگی معاصر را تهدید میکند این است که تکنولوژی راههایِ دیگر در جهان بودن را مهجور کند یا تحت فشار بگذارد. در آخرین بخش کتاب تفکر از طریق تکنولوژی مروری کلی و تاریخی-فلسفی به این بحث نوشتهام: اینکه چگونه در تاریخ غرب شاهد حرکتی از محدودسازی شکاکانۀ شیوههای تکنولوژیک تفکر به سمت نظرگاه معاصر مبنی بر تأیید تکنولوژی به عنوان مهمترین شیوه در جهان بودن هستیم. در حین بحث، به وجود سنتهای درحاشیه اما انتقادی در هنر، ادبیات و دین هم توجه داشتهام.
هدفم این است که خود را برانگیزیم تا محتاطانهتر به تکنولوژی بپردازیم و توجه کنیم که شاید شأن حیات بیش از صرفِ ارتقای پیشرفت تکنوساینتیفیک [= تکنولوژیک-علمی] است.
اتیکس: خیلی از افراد، مثل کِوین کِلی۲ و لِروی هود۳، از همگرایی سیستمهای فناوری بیولوژیک و اطلاعاتی سخن میگویند. چه تحلیلی در این باره دارید؟
کارل میچام: مطمئناً این نکته از جنبههای مهم تأیید معاصر تکنولوژی به عنوان ارزشی اولیه و مهم است. در عین حال، در این مورد نیز میتوان گفت یکیشدن در شکلهای مختلفی صورت میگیرد. اگر کسی که این دو را یکی میکند تکنولوژی را برتری بدهد، واقعاً باید آن را نوعی غلبه و تسلط دانست. تفاوت بسیاری است میان دیدگاهی که حیات را فرایند پردازش اطلاعات میداند و برای مثال دیدگاه هانس یوناس، فیلسوف فقید آلمانی-امریکایی که فلسفه زیستشناسی او صرفاً فلسفۀ پردازش اطلاعات نیست. در نظر یوناس در حیات ارگانیک امری در جریان است که باید به سبب منحصربهفرد بودنش محترم شمرده شود و سعی نکنیم آن را صرفاً به اموری که از بیرون واردشده تقلیل بدهیم.
منظور این نیست که راههای چندگانۀ تحلیل یک پدیده انکار شوند. برای مثال، مورخ هنر میتواند درباره تأثیرات تاریخی اثر، عناصر جامعهشناختیِ مؤثر در تکوین آن، یا واقعیت در این باره که مردم برای چه نوع نقاشیای پول بیشتری میپردازند صحبت کند و از این طریق کمک کند تا اثری نقاشی را بفهمیم؛ اما هنرمند کمک میکند آن را به نحو دیگری فهم کنیم.
اما درکِ زیباییشناختی مستقیم و بیواسطهای که از نقاشی داریم را نباید به یکی یا همۀ اینها تقلیل بدهیم – هرچند میتوانیم با توسل به آنها درک خود را تکمیل کنیم. باید به نقاشی با فُرمها و ساختارهای خودش زل بزنید و بگذارید واکنشی خاص از درونِ خودِ نقاشی شکل بگیرد. برای درک اثر نقاشی به عنوان اثری نقاشی، باید نسبت به واقعیتی که خاصّ و منحصر به همین نقاشی است گشوده بمانید و بگذارید با شما سخن بگوید، نه اینکه مقولات تاریخی یا اقتصادی را بر آن تحمیل کنید. به همین ترتیب، خطر سخن گفتن از یکیشدن پردازش اطلاعات و حیات این است که ممکن است مانع از آن شویم که واقعیات در چارچوبهای خودشان با ما سخن بگویند.
اتیکس: برخی معتقدند اگر کامپیوترها به حد کافی توانمند بشوند قادرند کاملاً مثل انسانها فکر کنند؛ اما دیگرانی استدلال میکنند در حیات و آگاهی امری هست که تقلیلپذیر به اطلاعات نیست.
کارل میچام: با کمکهای علم شناختی، مدلسازی و پژوهش درباره فهم، درک و تفکر انسان در سطح خوبی پرورش یافتهاند؛ اما خطاست که فکر کنیم این رویکرد میتواند واقعیت تمام و کمال آگاهی یا حیات انسانی را توضیح دهد. مثال دیگری را در نظر بگیرید: ترجمۀ شعر. بعضیها فکر میکنند میتوان شعرهای هر زبانی را کاملاً به انگلیسی ترجمه کرد. یادم میآید در دوران کودکی، با خودم فکر میکردم همه باید انگلیسی یاد بگیرند. اینکه مردم به زبانهای مختلف صحبت میکنند باعث زحمت و دردسر است؛ اما هر کس که ترجمهای انگلیسی از شعری اسپانیایی، فرانسوی یا ایتالیایی خوانده باشد، متوجه میشود که هرگز نمیتوان ترجمهای کامل به دست داد و اگر از آن زبان «خارجی» چشم بپوشیم وجوهی بنیادی و مهم از دست رفته و فوت میشوند. همیشه شعر در زبان اصلی ویژگیهای منحصربهفردی دارد که نمیتوان آن به انگلیسی برگرداند. باید سعی ما آن باشد که بهترین ترجمه را به دست بدهیم، اما لازم است محدودیتهای کار خود را پیش چشم داشته باشیم. در موارد بسیار زیادی در علم و تکنولوژی، یعنی در تکنوساینس، اساساً در اینکه محدودیتهای کار خود را پیش چشم داشته باشیم قصور میکنیم.
اتیکس: در نشستی در اروپا کسی جوکی به آلمانی گفت. بعد فهمیدند من آلمانی بلد نیستم و جوک را نفهمیدهام. ازم درباره زبان فرانسوی بپرسیدند، گفتم بلد نیستم. جواب دادند: «خب، نمیتوانیم جوک را به انگلیسی بگوییم. به فرانسوی و آلمانی درست از آب درمیآید، اما به انگلیسی نه.»
کارل میچام: مثال کارآمدی است. تفکر انسانی به نوعی جسمیتیافته است، نه فقط در زبان که در گوشت و پوست ما. با تمامیت شخص یکپارچه است. نمیشود آن را با سیلیکون مدلسازی کنیم و در عین حال همه چیز را حفظ کنیم. نمیخواهم بگویم اصلاً نباید به مدلسازی و شبیهسازی پدیدهها بپردازیم، ولی باید گسترهای را که در آن کار ما با محدودیتهای اساسی متوجه است به رسمیت بشناسیم. نقشه و قلمرو یکی نیستند.۴
اتیکس: یکبار از گروه پژوهشی من سؤال شد میتوانند مدلی از یک کارخانه بسازند یا نه. پاسخ این بود که زمان و پول کافی برای ساخت مدلی از کارخانه نداریم. گفتیم «میخواهید چه چیزی را بفهمید؟ شاید بتوانیم آن جنبۀ خاص را مدل کنیم، اما مُدلی جهانشمول و عام از کارخانه نیست.» تازه کارخانه در قیاس با چیزهای زنده ساده است.
کارل میچام: دقیقاً.
اتیکس: احتمالاً مدیرعاملهای۵ معدودی این تمایزها و مقولهبندیها را میفهمد یا برای آنها اهمیتی قائلاند. چرا اینها برای کسی که میخواهد تجارتی را راه بیندازند حائز اهمیت است؟
کارل میچام: اگر فقط و فقط دنبال پول باشید، شاید اینها مهم نباشند؛ اما زندگی ما فراتر از موفقیتهای مالی ماست. به عنوان انسان برای ما مهم است که سعی کنیم درباره اینکه که هستیم و در دنیایی که در آن میزییم چه میکنیم به نحوی جامع فکر کنیم.
شاید موقعیت کمی شبیه موقعیت سقراط در آتن باستان باشد. سقراط نمیتوانست به کسانی که فقط میخواستند رأی بیاورند کمک خاصی کند؛ اما زندگی بیش از منتخبشدن است. آنچه سقراط در پی کاویدن آن بود نه تکنیکهای ایجاد استدلالهای قانعکننده، بلکه در این باره بود که باید مردم را درباره چه چیز متقاعد کرد! سقراط حیران در آتن میگشت و از مردم میپرسید «خیر چیست؟ حقیقت چیست؟ زیبایی چیست؟» مردم میگفتند: «به این چیزها علاقهای نداریم – فقط دوست داریم بدانیم چطور مردم را کنترل کنیم و ازشان بهرهکشی کنیم.» سقراط جواب میداد: «پس شما آنچه را تحقیر انسانبودن است میپذیرید.»
با این اوصاف، اگر مدیرعاملی بپرسد چطور فلسفه علوم انسانی تکنولوژی به او کمک میکند مدیرعامل موفقتری باشد، خواهم گفت که احتمالاً در مدیرعامل بودن کمکی نمیکند؛ اما میتواند به او کمک کند تا انسان باشد! انسانبودن مهمتر از مدیرعامل بودن نیست؟
اتیکس: شرکتهای زیادی نگران شدهاند که مردم به تکنولوژی صرفاً به خاطر خودِ تکنولوژی فکر میکنند: «اگر میتوانیم کاری کنیم، آن کار را خواهیم کرد.» اما این رویکرد مأموریت شرکت را یکسره نادیده میگیرد و هیچ توجه نمیکند که تکنولوژی ممکن است چه تأثیراتی بر شرکت داشته باشد.
کارل میچام: وجهی پارادوکسیکال دارد، اما اینطور است که وقتی منحصراً و محدود روی چیزی متمرکز میشوید، در قیاس با وقتی که چشمانداز وسیعتری میداشتید در آن چیز آنقدری خوب نخواهید شد.
اتیکس: یکی از دوستان اهل تجارت من که شرکتی در صنعت استیل راه انداخته میگفت اگر در محیط کار برای افراد ارزش قائل شوید و با آنها محترمانه و شرافتمندانه رفتار کنید بهرهورزیشان بالا میرود، اما اگر بخواهید با هدف افزایش بهرهوری با آنها محترمانه و شرافتمندانه برخورد کنید بالاخره متوجه خواهند شد و این تأثیری به شدت کاهشی دارد. این نشان میدهد که عناصری بنیادی در نحوه برخورد با کارکنان، طرز تفکر درباره تجارت و طرز تفکر درباره جامعه هست که اگر بخواهید همه آنها را در چارچوب اقتصادی صِرف بفهمید، نتیجه عکس خواهد داد. به همین خاطر فکر میکنم میان نوع تفکری که شما به آن مشغولید و نحوهای که اهل تجارت درباره کسب و کار خود فکر میکنند ارتباطی هست. حال آیا واقعاً اهل تجارت به اندازه کافی وقت صرف فکر کردن به این امور میکنند؟
کارل میچام: مارک وایزر فقید۶، متخصص علوم کامپیوتر در Xerox PARC، بسیار به فلسفه علاقه داشت و میگفت فلسفه به او کمک کرده است تا در پرداختن به تکنولوژی به شیوههای قدیمی غرق نشود. تا همین پیش از فوتش، نه فقط به «کامپیوتر همهجاحاضر»۷ (تعبیری که فکر کنم خودش جعل کرد) بلکه به «کار کامپیوتری خونسرد»۸ فکر میکرد. وقتی به این تعبیر رسید که از چارچوب تکنیک فراتر رفت تا در فضایی وسیعتر، جامعتر و فلسفی به این سؤال فکر کند که واقعاً تکنولوژی در زندگی بشر چه معنایی دارد. در واقع، همیشه وقتی مهندس یا دانشمند یا اهل تجارتی به نظرم واقعاً نظرگیر و جذاب آمده است، کسی مثل مارک وایزر، آن فرد نظرگاهی وسیعتر از آن حوزۀ خاص داشته است. مدیرعامل یا مهندسی که بیش از اندازه محدود است به واقع خلاق هم نیست.
اتیکس: در غالب موارد اهل تکنولوژی به قدری توجه خود را به کارشان محدود و متمرکز میکنند که علاوه بر بصیرتها و موفقیتهای تازه، از نتایج ناخواسته هم غفلت میکنند. نحوه تفکری که شما توصیف میکنید به واقع تأثیری مربوط و ارزشمند بر تجارت دارد. چه راهی برای در میان گذاشته این ایدهها با اهل تجارت – که به آنها نیاز دارند ولی ممکن است متوجه این امر نباشند – به نظرتان میرسد؟
کارل میچام: در این مورد آن قدری که خودم میخواهم خوب نیستم! تجربه زیادی از کار با این گروهی که میگویی نداشتهام. خیلی دوست دارم یک ترم یا یک سال تحصیلی را به کارآموزی در نوعی محیطی تجاری بگذرانم. چنین امکانهایی در دولت هست، مثلاً کار در منسب کارمند کنگره؛ اما سراغ ندارم که شرکتهای بزرگ چنین فرصتهایی برای دانشگاهیانی مثل من فراهم کرده باشند که مدتزمانی را در آنجا کار کنیم. فکر کنم خیلی از ما مشتاق باشیم زمانی را در محیطی چون Boing، IBM یا DuPont سپری کنیم.
اتیکس: تعداد مأموران اخلاق۹ در شرکتها رو به افزونی است اما مهم است که شاعران و فیلسوفان را نیز به سیاق تجارت وارد کنیم. این اقدام به تلاش ما برای تفسیر و فهم اینکه در بافت وسیعترِ فعالیت و معنای انسانی مشغول چه کاری هستیم کمک میکند.
کارل میچام: بعد از فوران کوه سنت هلن۱۰ در ۱۹۸۰، افراد آن را منطقه آزمایشگاهی بیسابقهای دانستند و کنگره هم رصدخانۀ کسکادس ولکانو۱۱ را تأسیس کرد. اگرچه در پروازهای اولیۀ هلیکوپترها فضای ورود به منطقۀ ویرانشده بسیار کم و محدود بود، پیشنهاد شد که نه فقط دانشمندان بلکه هنرمندان و شاعران نیز به منطقه عبور داده شوند تا درباره این رخداد فوقالعاده نقاشی کنند یا بنویسند. ایده این بود که اگر فقط دانشمندان به جمعآوری دادهها بپردازند، ما میمانیم و تلنباری از دادهها که جز دانشمندان (و نظر به تخصصگرایی عمیق علم در زمان ما، نه همه دانشمندان) کسی نمیتواند آنها را شرح کند. به این صورت این تحقیق چنانکه باید و شاید تأثیر اجتماعی و فرهنگی نخواهد داشت؛ اما به این پیشنهاد عمل نشد. هیچ هنرمند و شاعری – و مطمئناً هیچ فیلسوفی – تجربه دستاولی از این پدیدۀ استثنائی به دست نیاورد. نتیجه قابل پیشبینی همین است که امروزه بیش از آنکه عموم از معنای کوه سنت هلن بدانند، درباره آن داده در دست است.
اتیکس: در اینجا یکی از بازدهها چیزی است که فیلسوف و شاعر به دنیای تجارت وارد میکنند. دیگری چیزی است فیلسوف و شاعر از تجربۀ تجارت و تکنولوژی کسب میکنند. بسیاری از متفکران و دانشگاهیان میتوانند با گذراندن چنین دورههای کارآموزی و تجربه عملی که توصیف کردید تفکر خود را شدیداً تقویت کنند.
کارل میچام: بله دقیقاً همینطور است. یکی از استدلالهای اولیه من در کتاب تفکر از طریق تکنولوژی و جاهای دیگر این است که آنچه اسمش را فلسفه علوم انسانی تکنولوژی مینامم در نقدهای خود به اندازه کافی با جهان واقعی تکنولوژی درگیر نشده است. وقتی در دانشگاه کلرادو دانشجوی کارشناسی که بودم، عمدتاً با رجوع به افرادی از دانشکدههای مهندسی چیزهایی یاد میگرفتم. سراغ آنها میرفتم تا تأملات انتقادی درباره مهندسی و تکنولوژی را بکاوم. استادان خودم در فلسفه اغلب فکر میکردند از حماقت من است که میخواهم با مهندسان فکر کنم، اما من بیشتر از همانجاها چیز میآموختم؛ و امروز حتی عضو انجمن فلسفه امریکا۱۲ نیستم چون فکر میکردم با رفتن به جلسات آنها چندان چیزی یاد نمیگیرم. بیشتر از انجمن امریکایی پیشرفت علم۱۳ چیز میآموزم.
اتیکس: اغلب به نظر میرسد تکنولوژی خودمختار۱۴ است و به دورتادور جهان یورش میبرد؛ اما آیا میشود اینطور فهمید که تکنولوژی برآمده از منفعت اقتصادی است و به واسطه همان منافع کنترل میشود؟ آیا حکومت میتواند جهت حرکت تکنولوژی را کنترل کند؟ آیا ممکن است تکنولوژی را تابع ارزشهای انسانی و اخلاقی قرار دهیم؟ چطور مطمئن شویم در تصمیمگیریها درباره تکنولوژی مهار امور در دست ارزشهای انسانی است؟
کارل میچام: مسئلۀ فوقالعاده مهمی را طرح کردید. در کتابی که تازگی با استفن کاتکلیف از دانشگاه لیهای۱۵ مشترکاً ویراستاری کردیم، پرسشمان مسئله جبرگرایی تکنولوژیک بود.
ایدۀ محققانی نظیر ژاک یول۱۶ این بود که ممکن است در فرهنگ معاصر تکنولوژی خودمختار یا متغیری مستقل باشد. اینک چهار دهه است که انکار و نوعی تحقیر چنین نگاهی مُد شده است. در عین حال، همواره در حال گفتم سخنانی از این دست هستیم که «باید خودمان را با کامپیوترها تطبیق بدهیم.» اینجا نوعی تفکر منقطع را شاهدیم.
با این حال، سخن گفتن از ارزشها به نحو عام برای من ساده نیست. تکنولوژی به واسطه اقتصاد، حکومت یا حرفهها تابع ارزشها میشود. بزرگترین مسئلۀ این است که یاد بگیریم دریابیم گزینههایی داریم، هرچند غالباً گزینهها محدودند. گرایش ما به این سمت است که هرچه بیشتر تکنولوژی بسازیم و هیچ وقت از چرایی آن نپرسیم. تکنولوژی جذاب، فریبنده و مهیج است. جِی. رابرت اُپنهایمز۱۷ درباره پروژۀ ساخت بمب هستهای میگفت بسیار «از حیث تکنیکی شیرین» است و نمیتوان در برابرش مقاومت کرد. بسیاری از تکنولوژیِ مدرن وجهی بسیار اغواگر یا افسونگر دارد –آلبرت برگمان۱۸، همکارم در دانشگاه مونتانا چنین وصفی را برمیگزیند. تکنولوژیهای معاصر صرفاً ابزارهایی که تابع ارزشهای انسانی باشند نیستند. باید این واقعیت را بپذیریم که «ماییم که ابزاریم» و آنگاه دنبال راههایی باشیم که با استفاده از آنچه ایوان ایلیچ۱۹، منتقد اجتماعی، زهد تکنولوژیک مینامد خود را متحول کنیم. همچنان باید در پِی راههایی انضمامی برای طرح پرسشها باشیم.
در بحث از تأثیر علم و تکنولوژی در دورۀ ما، آنچه بیش از هر چیز آزارم میدهد بیرغبتی ما نسبت به طرح سؤال است و اینکه وقتی کسی درباره آرام کردن روند «پیشرفت تکنولوژیک» حرفی میزند خیلی سریع و ساده به همان برمیخورد. ما باید «از طریق تکنوساینس فکر کنیم» به هر دو معنایِ «از طریق» (through) – استفاده از تکنولوژی و فراتر رفتن از آن. این چالش بسیار مهمتر است از صِرفِ افزایش همگرایی و ائتلاف دانشمندان و مهندسان در جهت حفظ اقتصادی که بناست مدام کالا و خدمات بیرون بدهد. کالا و خدمات برای چه؟ پرسش اساسی باید این باشد. نکاتی که IBTE میگوید دقیقاً در همین جهت است.
اتیکس: منظورتان این است که روی انواع خاصی از پژوهش علمی تأکید زیادی هست اما به اندازه کافی بر چیزهای دیگر تأکید نمیشود؟
کارل میچام: برای مثال، میخواهم بگویم شاید برنامه برای دوبرابر کردن بودجه موسسه ملی سلامت۲۰ مستلزم بازنگری باشد. شاید پولی که در اختیار این موسسه است بیش از آن است که بتواند به نحو کارآمدی آن را در حمایت از تحقیقاتی علمی که بدون استثناء در سطح عالی باشند استفاده کند. الان در مقام مصاحبه هستیم، بنابراین شاید واژگان من کاملاً مناسب قالب نوشتاری نباشند، اما فکر میکنم نکتهای که در نظر دارم نوعی دانش عمومی۲۱ است، حتی در اجتماعات علمی. با این حال فعلاً که اوضاع چنین است و این بودجه این نیروی قدرتمند بناست دوبرابر بشود.
حتی برخی دانشمندان عدم توازن بودجه پژوهشی را به پرسش گرفته و میگویند علوم سلامت را به قیمت کاهش بودجه پژوهشی در فیزیک و شیمی برتری میدهند؛ اما چالش من از این فراتر میرود و در این باره است که آیا اختصاص بودجه بیش از حد به تکنوساینس موجب بیتوازنی کلیتِ فرهنگ ما نمیشود؟ مسئله این نیست که باید درباره فعالیتهایی نظیر پروژه ژنوم انسان۲۲ و دیگر پیشرفتهای عمدۀ تکنوساینتیفیک تأمل اخلاقی داشته باشیم. بلکه لازم است علوم انسانی و هنر را به معنایی عامتر فهم کنیم تا به ما کمک کنند ابعاد متافیزیکی، زیباییشناختی و دینی یا معنوی تکنوساینس را بفهمیم و نسبت به تکنوساینس به نوعی چشمانداز دست پیدا کنیم.
اتیکس: اما در وضع امروز ایالات متحده، عنصر دیگر این است که دانشجویانی که به عرصه علوم و تکنولوژی وارد میشوند کم هستند. دیرزمانی است که با نوعی کممهارتی روبهروییم. درصد زیادی از فارغ التحصیلان علم و تکنولوژی دانشجویان بینالمللی [که از کشورهای دیگر آمدهاند] هستند. یکی از استدلالها به سود افزایش بودجه بخش علوم این است که کاتالیزوری برای جذب متفکرانی جدید برای این حوزه باشد.
کارل میچام: شاید در اینجا مقداری بیگانههراسی در کار باشد. مگر فارغالتحصیلان خارجی چه ایرادی دارند؟ همچنین شاید تشکیلاتی علمی ساختهایم که (به قول روستوم روی۲۳، پژوهشگر علم مواد) میخواهد به «ملکههای رفاه با کتهای سفید» تبدیل شود. امروزه دانشمندان در مراسمها حالتی از برتری و استحقاق را به نمایش میگذارند که بهترین جنبۀ علم نیست. نتیجۀ آن هم جنگ و لابی بودجه برای پول بیشتر است.
مسئله بزرگترْ اکولوژی دانش در فرهنگ ما به مثابه یک کل است. باید به تصویر بزرگتر نگاه کنیم. من با افزایش بودجه برای آموزش ریاضی و علوم، به ویژه تا پایه دوازدهم۲۴، مخالف نیستم؛ اما آموزش علم باید کمتر متمرکز بر تولیدات علمی و بیشتر متوجه آموزش شهروندانی با ذهن باز و تیز باشد. بیش از آنکه با کمبود دانشمند مواجه باشیم، کمبود در ناحیه شهروندان دموکراتیک است که حتی اگر دانشمند نیستند، چشماندازی آگاهانه و انتقادی داشته باشند و ازاینرو بتوانند در تصمیمهای مربوط به سیاستگذاری عمومی درباره بودجه اختصاصیافته به علوم و توسعه و استفاده از تکنولوژی مشارکت کنند.
اتیکس: پس از سالها حضور در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا اخیراً به مدرسه ماینزِ کلرادو رفتهاید. پشت صنحۀ این جابهجایی چه بود؟
کارل میچام: بعد از ده سال متوجه شدم مُدام در حال گله و شکایت از چیزهایی هستم که هیچ وقت طرح و گزارش نمیشدند و اینکه این مشکلات اولاً به بزرگی و کوچکی مربوط بود. سایز بسیار بزرگ (مقرّ اصلی دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا بیش از ۴۰۰۰۰دانشجو داشت) باعث نوعی بیروحی، خشکی و بروکراسی میشد که غلبه بر آنها دشوار بود. فهمیدم باید در مؤسسه کوچکتری باشم. در مدرسه ماینزِ کلرادو که مؤسسهای گزینشگر با ۳۰۰۰ دانشجو است، فضا و ساختار بیشتر احساس آموزشیبودن را القا میکرد. در چین طبق قانونی دولتی هیچ دانشگاهی حق ندارد بیش از ۱۰۰۰۰ دانشجو داشته باشد. هدف چینیها این است که بتوانند کنترل امور را حفظ کنند – پس دلیلشان بد است؛ اما نتیجۀ آموزشی این اقدام خوب است. صرفۀ مقیاس۲۵ در آموزش، بعد از حدود ۱۰۰۰۰ دانشجو، به صرفه نداشتن یادگیری منتهی میشود.
اتیکس: بزرگی شرکتها هم اگر از حدی بگذرد سازمان بروکراتیک خواهد شد. خرد کردن شرکت بزرگ به واحدهای کوچکتری که خودمختاری بیشتر دارند جریان جدیدی است و بر همین منطق استوار است.
کارل میچام: موافقم.
اتیکس: فناوری اطلاعات چطور میتواند به تعلیم و تربیت و چیزهایی که در نظرتان ارزشمندند کمک کند؟ از این جهت آیا تهدیدی هم به نظرتان میرسد؟
کارل میچام: من نسبت به تعلیم و تربیتِ هایتِک۲۶ تردید دارم. مدرسۀ ماینز کلرادو متعهد شده تا تأکید زیادی به قرار دادن همۀ دورههای درسی روی اینترنت نداشته باشد. ما دانشگاهی حضوری هستیم و بنا نیست سعی کنیم دانشگاهی مجازی بسازیم. من از این خطمشی حمایت میکنم. احتمالاً دانشگاههای مجازی هم جای خود را دارند، ولی ما از آنها نیستیم – دستکم فعلاً که چنین است. ما میخواهیم تمرکز خود را به دانشجویان گوشتوخوندارِ خودمان معطوف کنیم. میخواهم از تکنولوژی در چنین چارچوبی استفاده کنم و آن را تابع چارچوب دنیای واقعی قرار بدهم.
به طور کلی این مشکلی است که با رسانههای هایتِک داریم: به مرور بیش از آنکه موجب اصلاح و تقویت بشوند، باعث حواسپرتیاند. یکی از همکارانم رابرت فردمن۲۷ (فیلسوف و ژئوساینتیست) دو شیوه را مقایسه و در مقابل هم نهاده است: نحوهای که کتابی مانند اثر استفن پاین۲۸ به نام چگونه دره به درۀ بزرگ تبدیل شد۲۹ تجربه ما از گرند کنیون۳۰ را غنی میکند، در حالی که بیشتر اوقات یک نمایش آیمکس۳۱ که خاک و خُل دره را نشان میدهد، باعث دلسردیمان میشود. لازم است که برای رسیدن نوعی تکنولوژی آموزشی تلاش کنیم که موجب حواسپرتی یا ناامیدی از سختکوشی نشود؛ در تغییر و تحولات آموزشی، سختکوشی از بخشهای واقعی و ضروری است.
اتیکس: در طول این سالها، چالشهای دانشجویان کالج را چه دیدهاید؟
کارل میچام: احتمالاً دانشجویان الان با دانشجویان بیست سال بیش خیلی تفاوت ندارند. گاهی راجع به گذشته اغراق میکنیم؛ اما اگر تفاوتی باشد، به نظرم دانشجویان امروز به نسبت قبل نه کمتر، بلکه بیشتر انتظار دارند. برای مثال، آنها نمیتوانند مثل قبل با خیال راحت شیوۀ درسگفتاری قدیم را بپذیرند. بعضیها گِله میکنند که این به خاطر آن است که آنها از نسل اِم.تی.وی۳۲ هستند و انتظار دارند سر کلاس آنها را سرگرم کنیم، اما این تمام ماجرا نیست. بخش بزرگتری از حقیقت این است که نوعی عطش برای تجربه واقعی یادگیری ایجاد و این باعث ارتقای انتظارات شده است. به رغم تأثیر تلویزیون و اِم.تی.وی، دانشجویان این زمانه آنقدر هم منفعل نیستند – بلکه برای مثال میخواهند بیرون بروند و تجربههایی از دنیای واقعی داشته باشند. شعار روز این است: «یادگیری فعال و جمعی.»۳۳ باید فضا، موقعیت و ساختاری بسازیم که دانشجویان را تشویق کند تا با کارها درگیر شوند، دست و پنجه نرم کنند و به تجربه بپردازند.
پینوشتها:
* این مطلب در تاریخ ۱ ژوئن ۲۰۰۱ با عنوان Carl Mitcham: Philosophizing About Technology: Why Should We Bother در وبسایت اتیکس منتشر شده است.
[۱] Billy V. Koen
[۲] Kevin Kelly
[۳] Leroy Hood
[۴] اشاره به تفاوت باورهای ما و واقعیت. مترجم
[۵] CEO
[۶] Mark Weiser
[۷] Ubiquitous computing
[۸] Calm computing
[۹] Ethics officers
[۱۰] Mount St. Helens
[۱۱] Cascades Volcano Observatory
[۱۲] American Philosophy Association / APA
[۱۳] American Association for the Advancement of Science
[۱۴] Autonomous
[۱۵] Lehigh
[۱۶] Jacques Ellul
[۱۷] J. Robert Openheimer
[۱۸] Albert Borgmann
[۱۹] Ivan Illich
[۲۰] National Institute of Health
[۲۱] Common knowledge. [برای بحثی درباره دانش عمومی ببینید: «دانش عمومی: آنجا که نیاز به استناد نیست»، ترجمه سید محسن اسلامی، فصلنامه نقد کتاب اطلاعرسانی و ارتباطات، شماره ۱ و ۲، بهار و تابستان ۱۳۹۳]
[۲۲] Human Genome Project
[۲۳] Rustum Roy
[۲۴] K-12
[۲۵] Economies of scale (اصطلاحی در اقتصاد خرد. با افزایش تعداد کالای تولیدی هزینههای تولید آنها سرشکن و به صرفه میشود. مترجم)
[۲۶] High-tech
[۲۷] Robert Frodman
[۲۸] Stephen Pyne
[۲۹] How the Canyon Became Grand
[۳۰] Grand Canyon (درهای معروف در ایالت آریزونای آمریکا که رود کلرادو از آن میگذرد. «کنیون» به معنای دره است. مترجم)
[۳۱] IMAX (شرکتی سینمایی که تکنولوژی باکیفیت و خاص خود را دارد. مترجم)
[۳۲] MTV (شبکه معروف موسیقی. مترجم)
[۳۳] Active and collaborating learning
سوپر استار عالم روشنفکری بیش از همیشه با چپها به مشکل خورده است
گفتوگویی دربارۀ دشواری همتاسازی هوش انسانی در رایانهها
چارلز تیلور شعر و موسیقی را عناصر نجاتبخش دوران افسونزدایی میداند
او چیزی از خواهرم نمیدانست، خوبیاش همین بود