چرا فلاسفه باید از آزمودن امور قابل آزمون نگران باشند؟
رشتههای مختلف به ابزارهای تجربی متنوعی مجهز شدهاند؛ اما فلسفه همچنان امپراطوری فکر خالص است. فیلسوفان در بهترین حالت دست به آزمایشهای فکری میزنند؛ اما در دهۀ اخیر جریانی در فلسفه ایجاد شده است که از دادههای تجربی استفاده میکند. فلسفۀ آزمایشگاهی بازگشتی است به روش فلاسفهای چون ارسطو، جان لاک و دیوید هیوم.
8 دقیقه
با گذر زمان حوزههای مختلف علوم به ابزارهای کمّی و تجربی بیشتر و متنوع تری مجهز میشوند. محققان زیستشناسی علاوه بر حیوانات، از ابزارها و میکروسکوپهای جدیدی استفاده میکنند، اندیشمندان علوم سیاسی از آمارها و جداول بهره میگیرند، روانشناسان از یافتههای پزشکی و آزمونهای مختلفی سود میجویند و جامعهشناسان با روشهای تحلیل کمّی و نرم افزارهای پیچیده به یافتههای جدیدی میرسند.
اما فلسفه همچنان امپراطوری فکر خالص است. فلاسفه، در خانه یا دانشگاه فقط روی صندلی راحتیشان مینشینند و فکر میکنند. محصول آنها در نهایت سخن گفتن یا نوشتن است. فلاسفه مشاهده نمیکنند، در واقع آنها با چشم بسته هم میتوانند کار کنند؛ آزمایش نمیکنند، چیزی را اندازه نمیگیرند و نمیشمارند. آنها در بهترین حالت دست به آزمایشهای فکری میزنند.
اما «فلسفۀ آزمایشگاهی»۱، حوزه جدیدی در فلسفه است که از دادههای تجربی استفاده میکند. فلاسفۀ تجربی با روشِ انتزاعی و متکی بر تاملات صرف در فلسفه یا همان «فلسفۀ صندلی راحتی» مخالف هستند. آنها میخواهند به جای حرف زدن از اتاقهای دربسته بیرون بروند، اطلاعات جمع کنند و ببینند مردم عادی درباره آزمونهای فکری چه دریافتی دارند.
در مقابل، بسیاری از فلاسفۀ سنتی، این روش را غیرفلسفی میدانند؛ بنابراین فلسفۀ آزمایشگاهی بیش از آنکه به سایتها، مجلات دانشگاهی و کنفرانسها راه یافته باشد، در وبلاگها و سمینارهای دانشجویی مورد توجه است؛ و در سایه تلاشهای مدعیان جوانش به تازگی راه خود را به سمع و نظر اهل فلسفه گشوده است.
از دید طرفداران، فلسفه آزمایشگاهی ریشه در فلسفه طبیعی دارد. این شیوۀ فلسفی به طور جدی در حدود سال ۲۰۰۰ م آغاز شد. در این زمان برخی از دانشجویان فلسفه این ایده را مطرح کردند که آیا میتوان فلسفه را با دقت روانشناسی درآمیخت؟ این دانشجویان به تدریج برای بررسیهای فلسفی به استفاده از ابزارها و آزمایشگاههای علوم دیگر روی آوردند.
فیلسوفان طرفدار این جریان معتقدند که فلسفۀ آزمایشگاهی نه تنها یک بدعت نیست، بلکه بازگشت به روش فلاسفهای چون ارسطو، جان لاک و دیوید هیوم است. اینک دانشگاههای کالیفرنیا، آریزونا و ایندیانا به آزمایشگاههای فلسفه مجهز شدهاند؛ و هر روز دانشجویان بیشتری میکوشند با طرز کار دستگاهها در آزمایشگاههای عصبشناسی آشنا شوند تا بتوانندام. آر. آیهای مغزی را بخوانند. همچنین انتشارات اسپرینگر به تازگی مجلهای تحت عنوان عصب-اخلاقشناسی۲ منتشر کرده است. این مجله به موضوعاتی میپردازد که ماهیت اخلاقی دارد و با فن آوریهای مختلف مرتبط با مغز قابل بررسی است. برخی از عناوین مقالات آن عبارت است از: راه رفتن در خواب و مسئولیت حقوقی، ملاحظات اخلاقی دربارهٔ بازی ایمن در هاکی روی یخ، آسیبهای متعدد به سر در ورزش استرالیا؛ نمادی از شکاف اخلاقی و سیاسی در مدیریت صدمات، ارتباط توجیههای پدرسالارانه با قوانین بازگشت به بازی ورزشکاران مصدوم، گفتمان عمومی درباره زیستشناسی اعتیاد به الکل: نتایج برچسب زنی، خودکنترلی، ذات گرایی.
موضوعات تحقیق:
• آگاهی: پرسش از آگاهی، پرسشی سابقه دار در فلسفه است. در فلسفه آزمایشگاهی از سویی به شهودات عرفی مردم درباره آگاهی مراجعه میشود و از دیگر سو به روشهای کمّی و تجربی از جمله روشهای مورد استفاده در روانشناسی و علومشناختی رجوع میشود. آگاهی فرآیندی است که در مغز ظهورات بسیاری دارد و امروزه قابل رویت، اندازه گیری و آزمایشاند.
• تفاوتهای فرهنگی و مسائل شناختشناسانه: برخی از این فلاسفه اعتقاد دارند که شهوداتشناختی در میان فرهنگهای مختلف تفاوت دارند. بعنوان مثال برخی تحقیقات توانستهاند تفاوتهایی در وظایفشناختی دانشجویان غربی و شرقی را نشان دهد.
• مسئولیت اخلاقی و جبرگرایی: پرسش قدیمی تعارض بین مسئولیت اخلاقی و قوانین طبیعی جهان مثل فیزیک نیوتنی در زمرۀ تحقیقات فلسفۀ آزمایشگاهی است. در روانشناسی و علومپزشکی ثابت شده است که بخشهایی از شخصیت انسان توسط عواملی خارج از ارادۀ او متعین میشود. ژنها، هورمونها، عادات، پیش نویسهای روانی و… تا چه حد آدمی را تحت تأثیر قرار میدهند؟ پس از محاسبۀ اثرگذاری این عوامل، آیا برای اراده آزاد و وجدان اخلاقی نقشی باقی میماند؟
• شناختشناسی: تحقیقات اخیر میکوشند دعاوی تجربی مندرج در نظریههای شناختشناسی را بررسی کنند.
• عمل ارادی: مهمترین چهرهٔ این حوزه جاشوا نوب۳ است. «اثر نوب» اصطلاحی است که دالت بر عدم تعادل در قضاوتهایمان دارد؛ دربارۀ اینکه آیا فاعلی، عمل خاصی را ارادی انجام داده است یا نه؟ تحقیقات نوب ثابت کرد که مفاهیم اخلاقیِ افراد بر تصور آنان از ارادی بودن یک فعل اثر میگذارد. اجازه دهید نمونهای از تحقیقات او را بررسی کنیم: در پژوهشی این آزمون فکری مطرح شد. فرض کنید مدیر شرکتی برای افزایش سودش برنامهای را پی میگیرد که اتفاقاً تأثیر مثبتی بر محیط زیست دارد. البته این مسئله هیچ اهمیتی برای او ندارد. آیا به نظر شما او قصد داشته به محیط زیست کمک کند؟
حال تصور کنید که همان مدیر برنامهای را برگزیند که به طبیعت آسیب میزند. البته او باز هم اهمیتی به محیط زیست نمیدهد و صرفاً قصدش افزایش سود است. در این حالت آیا میتوان گفت که او عمداً به طبیعت آسیب زده است؟
این پژوهش نشان داد که در فرض نخست تنها ۲۳% افراد معتقدند که این مدیر به طبیعت سود رسانده است؛ اما در فرض دوم ۸۲% پاسخگویان معتقد بودند او تعمداً به محیط زیست آسیب زده است.
به این ترتیب به نظر نوب هنگامی دربارۀ ارادی بودن عملی حکم میکنیم که حسن و قبحاش پیش از آن برایمان مشخص شده باشد. حال آنکه در فلسفهٔ سنتی تصور میشود حکم به خیر و شر موقوف بر حکم به ارادی بودن عمل است! البته در این باره دیدگاههای مخالف زیادی نیز مطرح شده است.
• پیشبینی اختلافات فلسفی: بسیاری از شهودات بنیادین فلسفی از تفاوتهای شخصیتی افراد نشأت میگیرند. برای مثال میتوان با استفاده از پنج ویژگی مهم شخصیتی شامل روان رنجوری، برون گرایی، وظیفهشناسی، تطابق پذیری و گشودگی نسبت به پذیرش تجربیات، در رابطه با شهودهای فلسفی افرد قضاوت کرد. به این ترتیب مثلاً آنان که گشودگی بیشتری نشان میدهند، بیشتر متمایل به شهودهای اخلاقی غیرعینی میشوند.
از آنجا که این صفات تا حد زیادی ارثی هستند، پیش بینی میشود برخی دعاوی فلسفی هرگز با استدلال حل و فصل نشوند؛ زیرا چنان که در طی قرنها شخصیتهای مختلف طرفدار مواضع گوناگون بودهاند، این مواضع به افراد متفاوت در نسلهای آینده نیز به ارث خواهد رسید.
• زبانشناسی: ارجاع، نام گذاری و ادراک مردم عادی از مباحث زبانی توسط این محققان آزموده میشود تا بدین وسیله بتوان به پرسشهای ویتگنشتاین، راسل، کریپیکی و… در این خصوص پاسخ داد.
انتقادات:
از جمله انتقادات به این جریان این است که فلسفه آزمایشگاهی با تخلف از روش حقیقی فلسفه، خلوص خود را از دست داده است. از جانب سایر علوم نیز این نقد مطرح میشود که فلسفه آزمایشگاهی هنوز نتوانسته به معیارهای مانند دقت روشهای کمّی در علوم اجتماعی دست یابد. این جریان هنوز در استفاده از روشهای تحلیلی و نمونه گیریهای کافی نیاز به پیشرفت دارد. گرچه در ظاهر فلسفه آزمایشگاهی هم اینک از فلسفه رانده و از علوم مانده است، اما به نظر میرسد نمودار رشد آن نویدبخش باشد.
پاسخ به انتقادها:
فلاسفه تجربی روش خود را بازگشت به سنتهای اصیل فلسفی میدانند؛ اما از این دعوی حداکثری که بگذریم، حداقل این پرسش از سوی آنان باقی است که چرا فلاسفه باید از آزمودن امور قابل آزمون نگران باشند؟ سالهاست که فلاسفه با اطمینان درباره اموری مثل فهم مردم، تصور مردم، زبان مردم و آنچه مردم میاندیشند، سخن میگویند. آیا آنها علاقه ندارند میزان صحت این دعاوی را با شواهد دیگری نیز بسنجند؟ بویژه آنکه بسیاری از مباحث فلسفه که به «فکر» ارتباط دارند، در واقع با «مغز» مرتبطاند و فلاسفه میتوانند چیزهای زیادی دربارۀ مغز از دانشمندان بیاموزند.
مسائل بسیاری در فلسفه هست که ابعاد تجربی کمی دارند و یا هنوز به هیچ روشی قابل آزمون نیستند. در این مسائل همان روشهای خالص فکری میتوانند یکه تازی کنند؛ اما به نظر طرفداران فلاسفۀ آزمایشگاهی، ارج نهادن به تحلیل فلسفی با اصرار بر محرومیت خودخواسته از روشهای یاریگر سایر علوم متفاوت است.
منابع:
پینوشتها:
[۱] Experimental philosophy
[۲] Neuroethics
[۳] Joshua Knobe
برخی افکارشان به شکل تصویر است و بعضی به شکل واژهها. اما فرایندهای ذهنی مرموزتر از چیزی که تصور میکنیم هستند
یک متخصص هوش مصنوعی میگوید فرق انسانها با هوش مصنوعی در نحوۀ آموختن آنهاست
سوپر استار عالم روشنفکری بیش از همیشه با چپها به مشکل خورده است
گفتوگویی دربارۀ دشواری همتاسازی هوش انسانی در رایانهها