نوشتار

مغزِ عاشق

هلن فیشر مهم‌ترین یافته‌هایش دربارۀ عشق و رابطۀ جنسی را شرح می‌دهد

مغزِ عاشق تصویرساز: کزیا گابریلا.

هلن فیشر، احتمالاً بیش از هر انسان‌شناس زیستیِ دیگری، تصور ما را دربارۀ خودمان عوض کرده است. او عمیق‌ترین و انتزاعی‌ترین احساساتمان را با هورمون‌ها و عصب‌هایمان پیوند زده و دم به دم، یادآوری کرده که انسان‌ها، قبل از هر چیز دیگر، موجوداتی زیستی هستند. تحقیقات او دربارۀ عشق که به کمک علوم عصب‌شناختی انجام شده است، بر نیازِ وجودی ما انسان‌ها به تشکیلِ پیوندهای احساسیِ دونفره و عمیقی تأکید دارد که لازمۀ تداوم نسل بشر بوده است.

کوین برگر، نوتیلوس — نخستین بار در ۲۰۱۵ بود که هلن فیشر در نوتیلوس نوشت؛ مقاله‌ای با عنوان «آمیزشِ برنامه‌ریزی‌نشده می‌تواند ازدواج‌ها در امریکا را بهتر کند». از آن زمان تاکنون، با این انسان‌شناسِ زیستی بارها مصاحبه کرده‌ایم و مشتاق بودیم تا دیدگاهش را بشنویم دربارۀ این ریسمان‌ها که ما را به هم می‌پیوندد و روحمان را می‌فرساید. فیشر در سال ۱۹۹۲ با کتاب آناتومی عشق۱ در علم عامه‌پسند به شهرت رسید. او در این کتاب کوشید تکامل عشق را از پیشاتاریخ تا عصر علوم اعصاب‌شناختی پی بگیرد. او چندین کتاب دیگر هم نوشته، از جمله چرا او؟۲ فیشر اکنون پژوهشگر ارشد مؤسسۀ کینسی و مشاور ارشدِ علمی وب‌سایت مَچ۳ است.

پژوهش‌های فیشر به مقالات و کتاب‌های بسیاری دربارۀ علم عشق و آمیزش راه یافته است، از جمله داروهای عشق۴، کتاب برانگیزانندۀ جدیدی که برایان دی. ارل و جولین ساولسکو نوشته‌اند و همین هفته در نوتیلوس معرفی شد. به‌ندرت پیش می‌آید که چیزی دربارۀ عشق و آمیزش در نوتیلوس بنویسیم، اما از آرای او چیزی نگوییم. نظرهای او در این مطلب، بیانگر نکات کلیدی اندیشه‌هایش دربارۀ زیست‌شناسیِ عشق و آمیزش است، و غالباً خلاف‌آمدِ عادت و تعجب‌برانگیزند. آن‌ها محصول مصاحبه‌های من با اوست که ذیل عناوینی کوتاه ارائه می‌شوند.

دکتر، من عاشقتم

با استفاده از اف‌ام‌آر‌آی از یک‌صد نفر که دیوانه‌وار عاشق بودند اسکن مغزی گرفتیم. پی بردیم کسانی که هشت ماه از عاشق‌شدنشان می‌گذرد، فعالیت‌های زیادی در آن مناطق از مغز دارند که با احساسات شدید عشق رمانتیک پیوند دارد. کسانی که مدت زیادتری را دیوانه‌وار عاشق بودند -از هشت تا ۱۷ ماه- فعالیت دیگری در آن منطقه از مغز را نشان می‌دادند که با احساسات دلبستگی عمیق پیوند دارد. این به‌روشنی نشان می‌داد که مغز می‌تواند به سادگی و سرعت، سرمستانه و دیوانه‌وار، عاشق شود، اما ایجادِ احساسِ دلبستگیِ عمیق زمان می‌برد. عشق رمانتیک شبیه یک گربه خفته است: هر لحظه ممکن است بیدار شود. اما دلبستگی -آن احساسِ عشقِ کیهانی، عمیق و بی‌پایاب به شخصی دیگر- زمان می‌برد.

یکی از بحث‌های طولانی‌مدت در علم این بوده است که «آیا فقط ساختارهای کلی و در مرتبۀ بعدی، محیط شماست که می‌گوید ’اوه! این احساس عشق رمانتیک است، و آن احساس چیزی است که هنگام دوست‌داشتنِ شکلات داری؟‘ یا مناطق خاصی در مغز برای تفکیک این احساسات وجود دارد؟» هر دو درست است. تحت شرایط خاصی، فرهنگتان به شما می‌گوید قرار است چگونه یک واکنش را تفسیر کنید، و درعین‌حال این نوعی پاسخ مغزی کلی است. تحت شرایط دیگری، قرار نیست این مسئله فرهنگی باشد، بلکه یک سازوکار داروینی است که بخشی خاص از مغز را همراه با ساختارهای مغزی پایه فعال می‌کند، نظام مغزیِ بسیار فردی‌شده‌ای که به دلایل بسیار مشخصی تکامل یافته است.

یکی از شگفت‌انگیزترین لحظات برای ما مطالعۀ کسانی بود که صرع داشتند. آن‌ها مغزی باز داشتند و هر بار که منطقۀ خاصی از هسته‌های دم‌دار، که بخشی از نظام «خواستن» است، تحریک الکترودی می‌شد، بیمار روی خود را برمی‌گرداند و می‌گفت: دکتر، من عاشقتم. بنابراین، مناطق خاصی در مغز هست که ظاهراً ملازمۀ مستقیمی با عواطف خاص دارند. می‌دانیم که نورن‌های آینه‌ای با همدلی پیوند دارند. می‌دانیم یک منطقه از مغز با انطباق اجتماعی پیوند دارد. می‌دانیم برخی از مناطق مغز با مهارت‌های ریاضی پیوند دارند.

تعهدِ سبک

سه نظام مغزی مجزا برای جفت‌گیری و تولیدمثل در ما تکامل یافته است: رانۀ آمیزش، احساسِ عشق رمانتیک و احساسِ دلبستگیِ عمیق. در کل، انسان‌ها تمایل دارند ابتدا عاشقِ کسی شوند و به‌کندی دلبستگی عمیق به او پیدا کنند. اما ممکن است در محیط کار با کسانی آشنا شوید، بیاموزید به آن‌ها احترام بگذارید، خوش‌طبعی آن‌ها را بچشید، و کم‌کم حس عمیقی از دلبستگی به آن‌ها را در خودتان احساس کنید. عاشقِ آن‌ها نیستند. با کسی دیگر زندگی می‌کنید یا با کسی دیگری ازدواج کرده‌اید، و باز هم چنین حسی به آن‌ها دارید. زمان می‌گذرد، آن‌ها تنها می‌شوند، شما تنها می‌شوید، و ناگهان بعد از یک مدت طولانیِ دلبستگی عمیق، ممکن است مدارهای مغزیتان برای عشق رمانتیک روشن گردد و دیوانه‌وار عاشق شوید.

بعید می‌دانم بدانید چه زمانی به آغوش آن دلبستگی خواهید غلطید. این صرفاً کارِ طبیعیِ مغز است. ما ساخته می‌شویم تا دلبستگی عمیقی با انسان دیگری پیدا کنیم، تا بچه‌هایمان را بزرگ کنیم. تشکیل پیوندهای دونفره خصیصۀ حیوانی به نامِ انسان است. ۹۷ درصد پستانداران برای پرورش بچه‌ها جفت تشکیل نمی‌دهند، اما انسان‌ها چنین می‌کنند. دوستی که بیش از ۵۰ سال است ازدواج موفقی داشته، دربارۀ شوهرش به من می‌گفت: «گاهی از او متنفر می‌شوم، اما همیشه عاشقش هستم». منظورش این است که احساس دلبستگی عمیق همیشگی به انسانی دیگر در بلندمدت به‌سادگی احساس می‌شود.

اصطلاح «تعهد سبک» را دوست دارم. ما به‌تدریج وارد صورت‌های سنگین‌تری از تعهد می‌شویم. آنجا هر کس کارهایش را با حوصله انجام می‌دهد که بسیار زیباست. اینکه می‌توانیم رابطه‌های عشقی را هر طور که می‌خواهیم بسازیم ما را قادر می‌کند که به شیوۀ خود اظهار عشق کنیم، مطابق زمان خودمان تصمیم بگیریم و به شیوه‌هایی منطقی رفتار کنیم که موجد رابطه‌ای عاشقانه باشد. برخی تقریباً بلافاصله دلبسته می‌شوند، شاید حتی طی چند روز، و برای دیگران این کار ممکن است مدت‌ها طول بکشد. دلبستگی به هر نحوی می‌تواند رشد کند.

گمان نمی‌کنم آمیزشِ جنسی دلیل اصلی پیوند ما باشد. در یک زندگی شراکتی جز آمیزش موارد بسیار بیشتر دیگری نیز دخیل‌اند. افراد زیادی هستند که به من گفته‌اند که پیش از ازدواج، در مقایسه با همسرشان، شریکان جنسی جذاب‌تری داشته‌اند، اما هرگز کسی را نداشته‌اند که مثل همسرشان بامزه، باهوش، مهربان و فرزنددوست باشد و به خانه‌شان انرژی بدهد. دلایل زیادی هست که شما را در یک رابطه نگه می‌دارد. آمیزش ممکن است برای برخی مهم باشد و برای دیگران اهمیت کمتری داشته باشد.

نه برای کودکان

آمیزش نوعی نظام بسیار نیرومند مغزی است. بخش‌های عظیمی از مغز هنگام ارگاسم غیرفعال می‌شوند. شما همزمان پنج‌تا از ۱۲ عصب اصلی را تحریک می‌کنید. شما واقعاً آن شخص را می‌بینید، می‌بویید، مزه می‌کنید، و لمس می‌کنید. مغز داده‌های زیادی دریافت می‌کند. هرگونه اندام‌ها باعث فعالیت دوپامین می‌گردد و ممکن است شما را به آستانۀ عاشق‌شدن بکشاند. با ارگاسم سیلی از اوکستاکین و وازوپرسین، مواد شیمیایی مغزی‌ای که با احساسِ دلبستگی عمیق پیوند دارند، در خونتان به جریان می‌افتد.

آمیزش مسیری است برای تولیدمثل و مسیری برای فرستادن دی‌ان‌ای خود به آینده. اما آمیزش مداربندی مغز را برای عشق رمانتیک و احساسِ عمیقِ دلبستگی تحریک می‌کند، حتی اگر هیچ قصدی برای بچه‌دارشدن نداشته باشید. این‌ها نظام‌های مغزی ابتدایی است که مدت‌ها، مدت‌ها پیش، تکامل یافتند و مادامی‌که زنده هستیم با ما خواهند ماند. قرار نیست تغییر کنند. درست شبیه این واقعیت که به خوردن گوشت تمایل داریم. تمایل به خوردن گوشت، رانۀ خوردن گوشت، اشتیاق خوردن گوشت، تمام توانایی‌های جسمی ما برای خوردن گوشت، طی دو میلیون سال یا حتی چهار میلیون سال تکامل یافته‌اند. این رسوب‌ها عمیقاً در مغز ما جاخوش کرده‌اند.

آمیزش به غیر از فرزندآوری مزایای بسیار بیشتر دیگری هم دارد: باعث آرامش شما می‌شود، برای کنترل مثانه بسیار مفید است، برای چشم‌ها خوب است، برای پوست خوب است، برای ماهیچه‌ها خوب است، برای تنفس خوب است، و مثل یک داروی ضد افسردگی عمل می‌کند. در مایۀ منی مواد شیمیایی بسیاری وجود دارد، از جمله: دوپامین، سروتونین، تستوسترون، استروژن، اف‌اس‌اچ، ال‌اچ؛ مواد شیمیایی مختلفی که بدن را در حالتِ مناسبی نگه می‌دارند. آمیزش با شخص مناسب برای شما خوب است، حتی اگر بچه ندارید، یا حتی اگر نخواهید آن شخص را برای بار دیگر ببینید.

آمیزش خطرناک است

از روی نوشته‌ها چیزهای زیادی دربارۀ انسان‌ها می‌آموزید؛ نه فقط اندازه و شکل و بو و مزه و لمس و صدا. می‌آموزید آن‌ها تا چه حد انعطاف‌پذیرند، اینکه آیا می‌توانند برخی از عادت‌هایشان را به‌خاطر شما تغییر دهند؟ اینکه آیا مشتاق‌اند شما را خوشحال کنند؟ آیا به حرف‌هایتان گوش می‌دهند؟ آیا نیازهایتان را پاسخ می‌دهند؟ بسیاری از افراد آمیزش‌های برنامه‌ریزی‌نشده دارند تا هرچه زودتر طرف مقابل خود را بشناسند پیش از آنکه شدیداً دلبستۀ او شوند و دریابند مناسب آن‌ها نیست. اما درعین‌حال، می‌توانید با کسی آمیزشِ برنامه‌ریزی‌نشده داشته باشید که دوستش ندارید، برایش احترام قائل نیستید یا معتمد شما نیست، و می‌توانید مدارهای مغزتان را برای عشق رمانتیک و احساسِ دلبستگی تحریک کنید و ناگهان گرفتارِ عشقِ دختر یا پسری اشتباه شوید.

هنگامِ آمیزش انرژی متابولیک فراوانی خرج می‌کنید. پس آمیزش خطرناک است. شما با طرفِ مقابلتان بسیار نزدیک هستید و او می‌تواند از پشت به شما خنجر بزند. همچنین، آمیزش خطرناک است چراکه ممکن است عاشق شوید. دوستم دکتر جاستین گراسیا به مطالعۀ کسانی پرداخت که رابطه‌های جنسیِ یک‌شبه داشتند. او از افراد مختلف پرسید چرا رابطه برقرار کردند، و ۵۱ درصد زنان و مردان پاسخ دادند چون می‌خواستند آن شخص را بهتر بشناسند. بنابراین، آمیزشِ برنامه‌ریزی‌نشده به‌ندرت اتفاقی است. انگیزه‌هایی در میان است. روی تستوسترون آزمایش‌هایی انجام دادم تا بفهمیم چه اتفاق‌هایی می‌افتد، و مشکلات پسرهای نوجوان را فهمیدم، و خلاصه‌اش این است که کاملاً متحمل است برخی از نوجوانان صرفاً با ‌هدف آمیزشِ جنسی رابطه برقرار ‌کنند. اما به‌نظرم وقتی بزرگ می‌شوید، پی می‌برید که آمیزش زمان‌بر است، انرژی‌بر است. شما می‌خواهید با کسی آمیزش داشته باشید که دست‌کم با او دوست هستید، یا می‌خواهید با او دوست شوید.

گرد هم آمدن

در ما چهار سبک گستردۀ تفکر و رفتار تکامل یافته است که با نظام‌های دوپامین، سروتونین، تستوسترون و استروژن پیوند دارد: کشف‌کننده، بناکننده، هدایت‌کننده، مذاکره‌کننده. دریافتیم انسان‌ها به‌سمت کسانی سوق پیدا می‌کنند که از حیث سبک تفکر و رفتار شبیه‌ خودشان باشند. کشف‌کنندگان، کسانی که تحت تأثیر نظام دوپامین هستند، معمولاً تازگی‌جو، خطرپذیر، کنجکاو، خلاق، خودانگیخته، پرتکاپو و به لحاظ ذهنی منعطف هستند. آن‌ها کسانی را می‌خواهند که قصد دارند بیرون بزنند و آخر هفته را با یک مسواک به پاریس بروند. آن‌ها که سروتونین بالایی دارند، یعنی بناکنندگان، سنتی و پیرو عرف هستند. آن‌ها تابع اصول‌اند، برای مرجعیت احترام قائل‌ هستند، برنامه‌ها و نقشه‌ها را دوست دارند. به دین تمایل دارند. در یک منطقۀ ریز از مغز نشان فعالیت‌هایی را یافتیم که با انطباق با هنجار اجتماعی پیوند دارد، که مهم‌ترین مشخصۀ نظام سروتونین است. دربارۀ دو سبک شخصیتی دیگر -کسانی که سطح بالایی از تستوسترون و ویژگی‌های مرتبط با استروژن را نشان می‌دهند- شاهد فعالیت‌های بیشتری در آن مناطق از مغز بودیم که نه‌تنها با تفکر تحلیلی و تفکر ریاضیاتی مرتبط است، بلکه به‌واسطۀ تستوسترونِ جنینی ساخته می‌شود. کسانی که سطح بالایی از استروژن را داشتند، فعالیت بیشتری را در نرون‌های آینه‌ای -که با همدلی مرتبط است- و دیگر مناطقِ مغز که عمدتاً با استروژن ساخته می‌شوند، دارند.

سکان به دست زیست‌شناسی است

مغز بسیار منعطف است. مدت‌هاست که معتقدم هر چه بیشتر دربارۀ زیست‌شناسیِ خودمان بدانیم، بیشتر به قدرت نیروهای فرهنگی برای تغییر آن زیست‌شناسی در جهتِ اصلاحِ رفتار پی خواهیم برد. می‌توانیم رفتارمان را تغییر دهیم. برخی تمایل به الکل دارند، اما نوشیدن را کنار می‌گذارند. برخی تمایل به پرخوری دارند و وزنشان بالا می‌رود و پرخوری را کنار می‌گذارند. برخی تمایل به تنبلی دارند، ولی هر روز سر کار می‌روند و بسیار خلاق هستند.

برخی رفتارها هست که هیچ ربطی به زیست‌شناسی ندارد. اگر در یک خانوادۀ مسلمان بزرگ شوید و آن فرهنگ را آموخته باشید، احتمالاً مسلمان هستید. گمان نمی‌کنم این ربطی به زیست‌شناسی داشته باشد. اگر در خانواده‌ای مسیحی بزرگ شوید، احتمالاً مسیحی هستید. گمان نمی‌کنم این هم ربطی به زیست‌شناسی داشته باشد. اینکه به چه خدایی اعتقاد دارید، به فرهنگتان برمی‌گردد، اما اینکه به خدا اعتقاد دارید یا نه، به زیست‌شناسی برمی‌گردد.

هرچیزی مؤلفه‌های زیست‌شناختی دارد. وقتی دارید ناهار می‌پزید، یک مؤلفۀ زیست‌شناختی در کار است. وقتی دارید به یک جوک می‌خندید، یک مؤلفۀ زیست‌شناختی در کار است. وقتی ایدۀ جدیدی دارید، یک مؤلفۀ زیست‌شناختی در کار است. می‌توانید بدون ماشین ماشین‌سواری کنید؟ گمان نمی‌کنم. باید ماشین داشته باشید، باید مغز داشته باشید.

می‌دانیم می‌توانید از مسیرهای مغزی مختلف به خروجی‌ها و رفتارهای یکسانی برسید. اما خلاصۀ کلام اینکه می‌توانیم غذایی یکسان بخوریم، داورهای یکسان زیادی نظیر آسپرین بخوریم، یا نوشیدنی بنوشیم، و واکنش یکسانی داشته باشیم. ما همه از یک گونه هستیم و خیلی چیزها در مغزمان هست که با شیوه‌ای نسبتاً معیار عمل می‌کند. ما آن معیارها را یاد می‌گیریم و قرار است آنچه از ما انتظار می‌رود را یاد بگیریم. اما همۀ ما از یک ریشه‌ایم. مدت‌ها پیش، من و شما، در آفریقای شمالی، پیرامون آتشی می‌نشستیم و زمانی من و شما تصمیم گرفتیم همراه با گاومیش‌ها به شمال برویم. به اندازۀ کافی مطمئن هستیم که ما به اروپای شمالی مهاجرت کردیم. دوستانمان به آفریقا چسبیدند و همانجا ماندند. اما هنوز ما یکی هستیم.


فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازه‌ترین حرف‌های دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و به‌روز انتخاب می‌شوند. مجلات و وب‌سایت‌هایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابع‌اند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفت‌وگو، بررسی کتاب، و پروندۀ اختصاصی قرار می‌گیرند. گزیده‌ای از بهترین مطالب وب‌سایت ترجمان همراه با مطالبی جدید و اختصاصی، شامل پرونده‌های موضوعی، در ابتدای هر فصل در قالب «فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی» منتشر می‌شوند. تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمال‌کاری»، «تنهایی»، «سفر»، «خودیاری»، «سلبریتی‌ها» و نظایر آن پرداخته‌ایم.

فصلنامۀ ترجمان در کتاب‌فروشی‌ها، دکه‌های روزنامه‌فروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان به‌صورت تک شماره به‌ فروش می‌رسد اما شما می‌توانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهره‌مندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان و دریافت یک کتاب به‌عنوان هدیه برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال می‌شود و در صورتی‌که فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید می‌توانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.


پی‌نوشت‌ها:
• این مطلب را کوین برگر نوشته است و در تاریخ ۲۲ جولای ۲۰۲۰ با عنوان «Your Brain in Love» در وب‌سایت نوتیلوس منتشر شده است. وب‌سایت ترجمان آن را در تاریخ ۵ شهریور ۱۳۹۹ با عنوان «مغزِ عاشق» و ترجمهٔ میلاد اعظمی‌مرام منتشر کرده است.
•• کوین برگر (Kevin Berger) نویسنده و روزنامه‌نگار علمی آمریکایی است که سردبیری نوتیلوس را برعهده دارد.

[۱] Anatomy of Love
[۲] ?Why Him? Why Her  
[۳] Match.com
[۴] Love Drugs

مرتبط

ممکن است فایدۀ کتابی که امروز می‌خوانید، سی سال دیگر معلوم شود

ممکن است فایدۀ کتابی که امروز می‌خوانید، سی سال دیگر معلوم شود

یک متخصص هوش مصنوعی می‌گوید فرق انسان‌ها با هوش مصنوعی در نحوۀ آموختن آن‌هاست

چه بر سر ژیژک آمده است؟

چه بر سر ژیژک آمده است؟

سوپر استار عالم روشنفکری بیش از همیشه با چپ‌ها به مشکل خورده است

چرا نباید از هوش مصنوعی ترسید؟

چرا نباید از هوش مصنوعی ترسید؟

گفت‌و‌گویی دربارۀ دشواری همتاسازی هوش انسانی در رایانه‌ها

افسون‌زدایی بیماری مدرنیته است، آیا هنر می‌تواند درمانش کند؟

افسون‌زدایی بیماری مدرنیته است، آیا هنر می‌تواند درمانش کند؟

چارلز تیلور شعر و موسیقی را عناصر نجات‌بخش دوران افسون‌زدایی می‌داند

خبرنامه را از دست ندهید

نظرات

برای درج نظر ابتدا وارد شوید و یا ثبت نام کنید

لیزا هرتسُک

ترجمه مصطفی زالی

گردآوری و تدوین لارنس ام. هینمن

ترجمه میثم غلامی و همکاران

امیلی تامس

ترجمه ایمان خدافرد

سافی باکال

ترجمه مینا مزرعه فراهانی

لیا اوپی

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

دیوید گرِیبر

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

جو موران

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

لی برِیوِر

ترجمه مهدی کیانی

آلبرتو منگوئل

ترجمه عرفان قادری

گروهی از نویسندگان

ترجمه به سرپرستی حامد قدیری و هومن محمدقربانیان

d

خرید اشتراک چهار شمارۀ مجلۀ ترجمان

تخفیف+ارسال رایگان+چهار کتاب الکترونیک رایگان (کلیک کنید)

آیا می خواهید از جدیدترین مطالب ترجمان آگاه شوید؟

بله فعلا خیر 0