آنچه میخوانید در مجلۀ شمارۀ 17 ترجمان آمده است. شما میتوانید این مجله را به صورت تکی از فروشگاه اینترنتی ترجمان تهیه کنید.
گفتگو با ماشا گسن دربارۀ اهمیت زبان و آرمانها در سیاستورزی
چرا کسی نمیتواند مقابل ترامپ بایستد؟ چرا چهار سال است که زیر شدیدترین حملات روزنامهنگاران و رسانههاست، اما احساس خطر نمیکند و رفتارش را تغییر نمیدهد؟ ماشا گسن، روزنامهنگار و نویسندۀ برجستۀ روسی-آمریکایی، معتقد است دلیل آن شاید ناکارآمدی زبانِ سیاسیِ ما برای مواجهه با موقعیتی است که سیاستمداری مثل ترامپ ساخته است. ما عادت کردهایم به اینکه حرف سیاستمداران را جدی بگیریم، اما اگر سیاستمداری، هر روز حرفهایی بزند که هیچ معنایی نداشته باشد، چه کار میتوانیم بکنیم؟
گفتوگوی استفانی دیگویر با ماشا گسن، نیشن — ماشا گسن، نویسنده و روزنامهنگار روسیتبار آمریکایی، امروزه یکی از سرسختترین منتقدان قدرت حکومتی و اقتدارگرایی است. گسن بیش از بیست سال در مسکو مشغول روزنامهنگاری بود اما در سال ۲۰۱۲ از مدیرمسؤولی قدیمیترین مجلۀ روسیه بهنام وکرگ سوتا۱ اخراج شد چون حاضر نشد رپورتاژ آگهی یک برنامۀ قلابی دربارۀ محیط زیست را کار کند که در آن پوتین مرغهای ماهیخوار سیبری را که در خطر انقراضاند در حیات وحش رها میکرد. کمی بعد، گسن با خانوادهاش به ایالات متحده گریخت. او میترسید که چون دگرباش است، بچههایشان را از آنها بگیرند.
مشهورترین کتاب گسن با عنوان آینده تاریخ است: تمامیتخواهی چگونه روسیه را دوباره از آن خود کرد۲، در سال ۲۰۱۷ برندۀ جایزۀ ملی کتاب شد. کتابهای دیگر او به دامنۀ گستردهای از موضوعات میپردازند: از سیاست و فرهنگ روسیه (مرد بیچهره: اوجگیری عجیب ولادیمیر پوتین۳ در سال ۲۰۱۲ و کلمات بتنشکن میشوند: شور پوزیرایتها۴ در سال ۲۰۱۵) تا علم و ژنتیک (اهمیت خون: از بیماری ارثی تا بچههای سفارشیساز؛ چگونه من و دنیا درگیر آیندۀ ژنها شدیم۵ در سال ۲۰۰۸ ). گسن از نویسندگان مجلۀ نیویورکر است و بهعنوان نویسندۀ برجسته در کالج بارد۶ حضور دارد.
روز دوم ژوئن، انتشارات ریورهد بوکز آخرین کتاب گسن را منتشر کرد: جان به در بُردن از استبداد۷. گسن بهواسطۀ چندین دهه تجربۀ پوشش فوران دوبارۀ تمامیتخواهی در روسیه، در جایگاه منحصربهفردی قرار گرفته تا به آمریکاییان کمک کند که بفهمند تحت حکومت دونالد ترامپ، چه بلایی دارد سر ایالات متحده میآید. گسن فهرستی از تباهشدن زبان سیاسی، نهادهای حقوقی و آرمانهای دموکراتیک ظرف سه سال و نیم اخیر میآورد و سپس استدلال میکند که ترامپ در پی «چنگاندازی استبدادی»۸ بر آمریکاست. در ایامی که ترامپ هنجارها و نهادهای آمریکایی را به نابودی تهدید میکند، گسن نشانمان میدهد که اولین گام در مسیر جان به در بُردن، و نهایتاً مقاومت، در برابر یک آیندۀ استبدادی این است که زبانی برای فهم رخدادهای کنونی داشته باشیم.
•••
استفانی دیگویر: در کتاب جان به در بُردن از استبداد گفتهاید که طی سه و نیم سال گذشته، دونالد ترامپ در پی «چنگاندازی استبدادی» بر آمریکا بوده است. معنی این حرف چیست؟
ماشا گسن: از زمان انتخابات، این فکر دست از سرم برنداشته که ما فاقد زبان مناسب جهت توصیف پدیدۀ ترامپ هستیم. در این کتاب سراغ یکی از متفکران سیاسی محبوبم رفتهام، بالین ماگیر۹، جامعهشناس مجارستانی که دربارۀ دولت مافیایی پساکمونیستی پژوهش میکند. ماگیر میگوید که پس از فروپاشی بلوک شرق، روزنامهنگاران و دانشمندان علوم سیاسی از زبان لیبرال دموکراسی برای توصیف رُخدادهای آن زمان استفاده میکردند. ولی به نظر ماگیر، چنین کاری مثل آن است که بپرسیم: «آیا فیل میتواند پرواز کند؟ آیا فیل میتواند شنا کند؟» البته که میتوانید به این سؤالها پاسخ بدهید، اما پاسخشان کمکی به توصیف رُخدادها نمیکند.
ماگیر میکوشد چارچوبی برای فهم شرایط دولت پساکمونیستی پرورش دهد. او یک گذار سهمرحلهای را وصف میکند: چنگاندازی استبدادی، راهگشایی استبدادی۱۰، قوامیابی استبدادی۱۱. منشأ واژۀ «چنگاندازی» اینجاست. من این واژگان را از بلوک پساکمونیستی وام میگیرم و میگویم که بهتر از زبان لیبرال دموکراسی به درد تحلیل رخدادهای فعلی آمریکا میخورد.
دیگویر: حرفتان این است که شرایط دولت پساکمونیستی به تبیین آمریکای تحت حکومت ترامپ کمک میکند؟
گسن: من سعی میکنم در باب این ایده بسیار محتاط باشم چون روشن است که نمیتوان مستقیماً این دو تجربه را همپوشان شمرد. بسیاری از شرایط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی این دو با هم فرق دارند، اما بهنظرم نقطۀ شروع مناسبی است. به همین خاطر است که از تعبیر «چنگاندازی استبدادی» استفاده میکنم. تمایز میان چنگاندازی استبدادی و راهگشایی استبدادی این است که در مرحلۀ چنگاندازی استبدادی کماکان میتوان با ابزارهای انتخاباتی از شرِّ مستبد خلاص شد. به نظر من، حداقل تا ماه نوامبر، و حداقل در تئوری، ما در نوعی وضعیت چنگاندازی استبدادی به سر میبریم.
دیگویر: برخی مورخان و دانشمندان علوم سیاسی، از جمله خود من، گفتهاند که تلاش برای فهم ترامپ از طریق مقایسۀ تاریخی او با فاشیسم و تمامیتخواهی، نابهنجارساز است. چنین تلاشهایی ترامپ را پدیدهای ناهنجار جلوه میدهند، اما میشود گفت او جزئی از یک پروژۀ آمریکایی منحصربهفرد به قدمت چندین دهه است. مایلید خوانندگان این کتابتان چه فهمی از رابطۀ ترامپ با تاریخ آمریکا داشته باشند؟
گسن: درست است؛ من با این انتقاد موافقم. در این کتاب سعی میکنم ترامپ را در چندین زمینه بررسی کنم. مقایسههای تاریخی، مزیتهایی فکری برایمان به ارمغان میآورند. تیم اسنایدر، مورخ دانشگاه ییل و مؤلف در مسیرِ ناآزادی۱۲، چیزی در این مایه گفته که، «نکتهای که وضع ما را بهتر از آلمان دهۀ ۱۹۳۰ میکند این است که فاشیسم پیشتر رُخ داده و میتوانیم از آن درس بیاموزیم».
در این راستا، از این مزیت خودم بهره میگیرم که در مقام روزنامهنگار، بیستسال پوتین را پوشش دادهام. نه اینکه فکر کنم ترامپ شبیه پوتین است، بلکه چون فکر میکنم در زمان پوشش پوتین مهارتهای مشخصی کسب کردهام که با قدری تنظیم و تعدیل میتوانم برای ترامپ استفاده کنم.
شرایط منجر به ظهور ترامپ طی چند دهه خلق شدند. به نظر من، مهمترینشان دگرگونی قدرت و هویت پس از یازده سپتامبر بود، هم تمرکزیافتن قدرت در قوۀ مجریه و هم هزینهکردن از حقوق و آزادیها برای «امنیت». پیامد اینها چه بود؟ خلق هویتی از یک ملت که تحت محاصره است. بعد میرسیم به یک دیدگاه قدیمیتر یعنی کنارآمدنِ نسبتاً راحتِ آمریکاییان با وصلت سیاست و پول و با سیاستورزی تکنوکراتیکِ ایدئولوژیزداییشده. بهنظرم خصوصاً وادی دموکراتها در قلمروی سیاسی آمریکا، شکاکیت عمیقی نسبت به زبانی پیدا کردهاند که از آرمانها، رؤیا و آینده میگوید.
دیگویر: ترامپ چگونه توانست از سیاستورزی تکنوکراتیک آمریکاییان بهره ببرد؟
گسن: یک راهش این بود که بدیل هیجانانگیزی را وعده داد. با وامگرفتن از تعبیرات اریک فروم، روانکاو یهودیای که از آلمان نازی گریخت، میشود گفت او جاذبۀ یکجور آدم عوامفریب را دارد که دست به دامن گذشتهای تخیلی میشود. ترامپ سر میرسد و سراغ اضطرابهای عمیق مردمی میرود که حقیقتاً مضطرباند چون بیش از یک نسلشان از ثبات اقتصادی و اجتماعی محروم بودهاند. او سراغ آن بیثباتی میرود و میگوید: «خُب، من شما را به یک گذشتۀ تخیلی برمیگردانم». جبهۀ مقابل، چیز چندانی ندارد تا به مصاف این جاذبۀ هیجانی برود. نمیتوانید با گفتنِ اینکه «من رزومۀ خوبی دارم و اوضاع را درست میکنم» به جنگ چنین وعدهای بروید.
دیگویر: بیماری کرونا به زعم برخی افراد آغازی بر پایان ترامپ است، اما شما آن را «فاجعهای تمامعیار» برای او میدانید. چرا؟
گسن: در علوم سیاسی معیار، با نگاهی به فکتها میگویید: «خُب، ترامپ بیکفایتی خود را ثابت کرده است. او این بیماری عالمگیر را درست اداره نکرده است. در رهبریکردن ناکام بوده است. تلفات بیش از آنی بوده که باید. ماه نوامبر که موعد انتخابات میرسد، سختیهای اقتصادی بسیار شدید میشوند». همۀ اینها لابد یعنی پایان کار او.
چند هفتۀ پیش، جیم فالوز که روزنامهنگار است سر یکی از کلاسهای من حرف زد. او گفت به نوامبر امید دارد چون احساس میکند هنوز قوانین فیزیک صادقاند. اگر به نشانگرهای علوم سیاسی معیار دل بدهیم، اوضاعمان خوب است. این تعبیر از ماجرا زیبا است، اما همینجاست که با جیم مخالفم گرچه امیدوارم حق با او باشد. اگر به دنیاهای دیگری بنگرید که قوانین فیزیکشان فرق دارد، میبینید که در این ماجرا هم تجربۀ تمامیتخواهی قرن بیستم واقعاً آگاهیبخش است. آنگاه میفهمیم مردمی که در اضطراب و وحشت به سر میبرند، زمینۀ مستعدی برای ظهور رهبری مثل ترامپاند.
دیگویر: پس ما اکنون در آمریکا زیر سایۀ چیزی از جنس وحشت زندگی میکنیم؟
گسن: هانا آرنت در ریشههای توتالیتاریسم۱۳ میگوید تمامیتخواهی فقط در کشوری میسر میشود که خواه بهخاطر وسعتش یا بهخاطر شرایط فرهنگی و هیجانیاش امکان جمعیتزدایی داشته باشد، یعنی بتواند میلیونها نفر را قربانی کند. او از نقش وحشت و نقش تنهایی در خلق شرایط پیدایش تمامیتخواهی حرف میزند.
این ویروس سر رسیده و شرایطی وحشتآفرین را پدید میآورد، بیآنکه ترامپ مجبور شود کاری کند. همچنین وضعیتِ تنهایی و انفصال سیاسی را نیز ایجاد میکند. توان ما برای کنش و عمل کنار یکدیگر جهت اقدامات سیاسی، دچار محدودیتهای شدید فیزیکی و هیجانی است. ما وارد دورهای آکنده از کمیابی و بیثباتی شدهایم.
و بهواسطۀ پوشش ویروس کرونا در رسانهها، همهجا و همهوقت حرف ترامپ است. بایدن در زیرزمین خانهاش جلسه میگذارد اما باید خیلی انگیزه داشته باشید که از این قضیه خبردار شوید.
دیگویر: در یک پانوشت که توضیح دادهاید چرا از قطعهای از حرفهای آرنت استفاده کردهاید، میگویید که حرفتان «این نیست که ترامپ دارد یک رژیم تمامیتخواه میسازد، بلکه او مشتاق است که تبدیل به یک مستبد بشود، آنهم در دنیایی که چندین و چند رژیم تمامیتخواه را به خود دیده است». میشود قدری دربارۀ این تمایز توضیح بدهید؟
گسن: آن پانوشت برای دفع برخی انتقاداتی بود که به نظرم تقریباً غریزیاند، اما قدری هم به بیراهه میروند. این انتقاد میگوید که نباید دستگاه نظریِ تحلیلِ تمامیتخواهی را برای ترامپ استفاده کنیم، چون او در حال ساخت رژیمی تمامیتخواه نیست. من هم قبول دارم. ترامپ مشغول ساخت یک رژیم تمامیتخواه نیست. برای چنین منظوری، خیلی چیزهای دیگری باید اتفاق بیفتند و سر جایشان قرار بگیرند. او باید ابزارهای زیادی در دست داشته باشد که بعید میدانم داشته باشد. اما قرن بیستم، که رژیمهای تمامیتخواه زیادی به خود دیده است، آگاهیبخش فهم او و فهم ما از ممکنات است. ترامپ میتواند دست به دامن جنبۀ عاطفی و احساسی یک رهبر تمامیتخواه شود، و میشود.
دیگویر: بخش قابل توجهی از کتاب به انتقاد از روزنامهنگارانی اختصاص یافته که ترامپ را پوشش دادهاند. به نظر شما، اکثر روزنامهنگاران رسانههای ریشهدار در برملاکردن دروغهای ترامپ ناکام بودهاند. آنها، بنا به نوع آموزشی که دیدهاند، سعی کردهاند بیطرف و عینی بمانند. به نظرتان برای پوشش آنچه «سیستمِ» ترامپ نامیدهاید، روزنامهنگاری باید چه تغییری کند؟
گسن: کلمۀ کلیدی همان «سیستم» است چون در پرداختن به ترامپ، مشکلات جدیای وجود دارد. نمیشود آن را به سبک عینیِ سنتیِ آمریکایی پوشش بدهید، چون مشروعیتی زیاده از حد به دروغهای ترامپ میدهد. ما این را مکرر در ماجرای کرونا دیدیم. وقتی نیویورکتایمز تیتری مانند این میزند که «ترامپ میگوید دیگر مشکلی برای آزمایشدادن نداریم؛ فرماندار مخالف است»، گرنت گونزالس، آشنای قدیمی من که احترام زیادی برایش قائلم، در توییتر نیویورکتایمز را به چالش کشید و گفت: «خُب لابد بعد هم میخواهند بنویسند: ترامپ میگوید زمین تخت است؛ دانشمندان مخالفاند».
واقعاً باید درک کنیم که پوششدادن ترامپ، مسأله و مشکلی جدی است. راهحل درست و درمانی هم ندارد. اصلاً نباید تصور کنیم که اگر روزنامهنگاری ما از جنس دیگری بود، کل این شرایطِ ترامپی را ریشهکن میکردیم. فارغ از اینکه چطور مشق روزنامهنگاری کنید، وضعیت ترامپ چندین تله سر راه شما میگذارد. روزنامهنگاری مناسب شاید آنی باشد که در پی کاهش آسیبها باشد.
دیگویر: وقتی روایت شما از روزنامهنگاری را در این کتاب میخواندم، شگفتزده شدم که هیچ حرفی از گمراهسازی۱۴ نیامده بود. روزنامهنگاران چطور میتوانند با حملۀ روباتها و روایتهای رایانهایساز کاذبی رقابت کنند که مثلاً در ماجرای کرونا میبینیم؟
گسن: پوششدادن ترامپیسم دقیقاً به معنای مبارزه با گمراهسازی و روباتها نیست. من با این پیشفرض، یا شاید بشود گفت حقیقت اثباتشده، پیش میروم که اکثر آمریکاییان هنوز در یک دنیای رسانهای نسبتاً سالم به سر میبرند. اکثر آمریکاییان هنوز به طور مرتب در معرض ایدهها و نظرات مخالف خود قرار میگیرند. اکثر آمریکاییان در دنیای نیویورکتایمز، انپیآر، والاستریت ژورنال و واشنگتنپست هستند، که یک وادی گسترده و واقعیتمحور است و اساساً با آن دنیای دیگر همپوشانی ندارد. اکنون، در جریان عالمگیر شدن کرونا، شاهد نشت از آن دنیای دیگر به این دنیای واقعیتمحور هستیم، که واقعاً اتفاق هولناکی است.
دیگویر: آیا اصلاً روزنامهنگاران باید تلاش کنند که با این دنیای دیگر، که متشکل از هواداران ترامپ است، صحبت کنند؟ گاهی این نوع ژستها را در نیویورکتایمز میبینید.
گسن: برای این سؤال، پاسخی ندارم که به دلم بنشیند. زیاد به این فکر کردهام. مثل بسیاری افراد دیگر، ذهن من هم درگیر مسئلۀ رأیدهندگان اوباما-ترامپ بوده است. یعنی آدمهایی که آشکارا چنان از سیستم نارو خوردهاند که عمیقاً حس بیاعتمادی و خیانتدیدگی دارند، و هر نارنجکی که بتوانند علیه سیستم پرتاب کنند، حتماً استفاده میکنند. این وظیفۀ رهبران سیاسی است که سعی کنند با آنها ارتباط بگیرند. در سوی دیگر، به نظرم کسی مثل من که برای نیویورکر مینویسد یا کسی که برای نیویورکتایمز مینویسد، اگر فکر کند که میتواند با کسانی ارتباط بگیرد که تا حدی ناراضی و محروم و سرخوردهاند، دچار خودبزرگبینی است. مگر من کی هستم که گمان کنم میتوانم این بادکنک بیاعتمادی را بترکانم؟ ایننوع ارتباطگرفتن با آن سوی میدان اساساً غلط و کذب نیست، اما احتمالاً نباید اولویت ذهنیمان باشد.
از این شعار رایج روزنامهنگاری که «فقط بگذارید کارمان را بکنیم» خیلی بدم میآید چون از این پرسش طفره میرود که واقعاً کارمان چیست؟ اما احتمالاً خودم به این سو میل کنم. ما باید تمام تلاشمان را بکنیم تا این واقعیت را با نگاه انتقادی توصیف کنیم و شرح دهیم، با حداکثر توجه به استفاده از زبان، و با ادبیاتی که دقیق و سنجیده انتخاب شده است.
دیگویر: چرا در فهمیدن و شکستدادن ترامپ، زبان اهمیت دارد؟
گسن: بدون زبان نمیتوانیم سیاستورزی کنیم. اگر نتوانیم با همدیگر حرف بزنیم، اگر نتوانیم چیزی بگوییم که دقیقاً یا اساساً منظورمان را برساند، آنگاه نمیتوانیم به توافق برسیم که چگونه کنار هم زندگی کنیم.
چندین دهه به این مسأله فکر کردهام که چطور زبان آنقدر مورد سوءاستفاده واقع میشود که دیگر به درد سیاستورزی نمیخورد. مثلاً رهبری یا رژیمی مانند شوروی، از هر کلمهای معنای متضادش را منظور میکرد. این پدیدهای اساساً تمامیتخواهانه است. این همان است که میگوید «جنگ یعنی صلح». ترامپ هر کلمهای استفاده میکند منظورش متضاد آن است، خصوصاً در آن بخشهای زبان که به روابط قدرت اشاره دارند. مثلاً خود را قربانی «شکار جادوگران» جلوه میدهد. قویترین مرد دنیا که نمیشود قربانی عملیات شکار جادوگران باشد. او مفهومی مانند «اخبار جعلی» را مصادره میکند و از آن علیه اخبار واقعی استفاده میکند. همچنین گاهی زبان را به کار میگیرد اما هیچ منظوری ندارد، مثل وقتی که میگفت مردم مواد ضدعفونیکننده بنوشند تا با ویروس کرونا مقابله کنند.
گفتههای ترامپ، پیامدها و عواقبی دارند. وقتی رییسجمهور ایالات متحده حرفی دربارۀ تزریق ضدعفونیکننده میزند، معنایی و اثری دارد. بااینحال، فردا میتواند بگوید: «شوخی کردم. منظوری نداشتم». چنین کاری حملهای تمامعیار به واقعیت مشترک میان آدمها است، چون ما را به جایی پرتاب میکند که هیچ میتواند هر معنایی داشته باشد. اگر هیچ هر معنایی داشته باشد، دیگر نمیتوانیم با هم حرف بزنیم. سیاستورزی هم محال میشود.
دیگویر: همچنین گفتهاید که نیازمند آرمانهای اخلاقی هستیم. از نظر شما، آرمانها چه نقشی در سیاستورزی دموکراتیک بازی میکنند؟
گسن: به گمانم جای همین آرمانهاست که در سیاستورزی حزب دموکرات خالی است. جای همینهاست که در نگاه تکنوکراتیک به سیاستورزی خالی است. و وحشتزده میشوم که میبینم این نوع زبان سیاستورزی چه فشاری وارد میکند، حتی بر سیاستمدارانی که به نظرم بسیار آرمانگرایند. من به نیوهمپشایر رفتم تا انتخابات درونحزبی را در آنجا پوشش بدهم، و هم به حرفهای الیزابت وارن گوش دادم و هم به برنی سندرز، که به نظرم در صدر سیاستمداران آیندهگرا و آرمانمَدار در جبهۀ دموکراتها هستند. راحت میشد فهمید که چقدر در شعارهایشان با دیدگاه تکنوکراتیک به سیاستورزی کنار آمدهاند. در حرفهایشان آن جنس خطابۀ رؤیاپردازانۀ بلندپروازانهای را نمیبینم که به نظرم وجودش خیلی ضروری است. بهنظرم ایدههایی که دربارۀ آینده دارند عالیاند، ولی نوعی خودداری هیجانی و احساسی دارند که به گمانم به بیراهه میرود.
آرمانها همان چیزیاند که میتوانیم گرد آنها متحد شویم. آرمانها همان چیزیاند که باید به مصاف آن بلایی بفرستیم که ترامپ دارد سر این کشور میآورد.
دیگویر: در کتاب گفتهاید که ترامپ چگونه و چطور تغییری بنیادین در ایدۀ هویت آمریکایی رقم زد، خصوصاً با شعارها و سیاستهایش دربارۀ مهاجرت.
گسن: ما آشکارا از نژادپرستبودن ترامپ حرف میزنیم. آشکارا میگوییم که او رئیسجمهوری است از جنس مردان سفیدپوست برتریطلب. ولی به نظرم به قدر کافی در این باره حرف نمیزنیم که تعریف «ما» در دورۀ زمامداری ترامپ چقدر و چطور تغییر کرده است. در این باب هم، زیربنای بحث مدتها پیش چیده شده است، ولی به رؤیایی از «ما» در قالب آرمانگرایانه نیاز داریم که شوقانگیز باشد، که در پی آن بکوشیم، که موجب شود مردم احساس کنند اگر به فلان کس رأی بدهند نهتنها وضعشان بهتر میشود که خودشان هم بهتر میشوند. در مسیرمان به سوی آینده، میتوانیم بهتر بشویم.
ترامپ دست به دامن بدترین خویشتنِ ما میشود. او میگوید: «با من همراه شوید، قرار است نقاب دورویی را کنار بگذاریم و هر جا را که سابقاً مقدس بود به لجن بکشیم. بیایید با هم از این کار لذت ببریم». در مقابل، باید پیغامی داشته باشید که بگوید «ما میتوانیم بهتر شویم». پیغامی که بار هیجانی و احساسی مشابه و برابری با آن کلمات داشته باشد.
دیگویر: آیا اصلاً امیدی به زندگی پس از ترامپ دارید؟
گسن: قدری امید دارم. هم بهخاطر ترامپ و هم در اثر ویروس کرونا اتفاقاتی افتادهاند که اثباتکنندۀ چیزیاند که همیشه میدانستهایم: بحران فرصت هم هست. در بحران، اوضاع شتاب میگیرد و میشود به سرعت به ایدههایی خو کرد که مدتها بلااستفاده در اطرافمان بودهاند. بهنظرم بهواسطۀ ریاستجمهوری ترامپ، خیلی سریع به برخی ایدههایی خو کردیم که پیشتر گمان میکردیم خیلی چپگرایانه هستند. همین نکته دربارۀ آن بیماری عالمگیر هم صادق است: ایدههایی دربارۀ خدمات درمانی، ایدههایی دربارۀ درآمد پایۀ همگانی، ایدههایی دربارۀ تغییر اقلیم. فهم ما از اینکه چه رابطۀ بیرحمانهای با سیارهمان داریم، به سرعت بهتر میشود. این فرصتها ممکن است گستردهتر شده و چیزی در اختیار ما قرار دهند، لذا کاملاً هم نومید نیستم. فقط بهنظرم باید دربارۀ آنچه ضروری و لازم است، کاملاً شفاف و روشن باشیم. آنچه ضروری و لازم است، راهحلی تکنوکراتیک برای بازگرداندن ما به گذشتۀ تخیلیمان نیست، منظورم از این گذشتۀ تخیلی همان وضع معمول پیش از ترامپ است. آنچه ضروری و لازم است، خیالپردازی دوبارهای است که آیندهگرا باشد.
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ اختصاصی قرار میگیرند. گزیدهای از بهترین مطالب وبسایت ترجمان همراه با مطالبی جدید و اختصاصی، شامل پروندههای موضوعی، در ابتدای هر فصل در قالب «فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی» منتشر میشوند. تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «سفر»، «خودیاری»، «سلبریتیها» و نظایر آن پرداختهایم.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان و دریافت یک کتاب بهعنوان هدیه برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
اطلاعات کتابشناختی:
Gessen, Masha. Surviving Autocracy. Riverhead Books, 2020
پینوشتها:
• این مطلب را استفانی دیگویر نوشته است و در تاریخ ۳ ژوئن ۲۰۲۰ با عنوان «Masha Gessen on Trump’s ‘Autocratic Attempt’ on America» در وبسایت نیشن منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۱۰ تیر ۱۳۹۹ با عنوان «وقتی کلمهها معنایشان را از دست بدهند، سیاست ناممکن میشود» و ترجمۀ محمد معماریان منتشر کرده است.
•• استفانی دیگویر (Stephanie DeGooyer) استاد ادبیات انگلیسی در دانشگاه ویلامیت و نویسنده و روزنامهنگار است. حوزۀ تحقیقاتی مورد علاقۀ او تأثیر زبان در تعاملات حقوقی و سیاسی و تأثیر آن بر مسائلی مانند شهروندی و مهاجرت است.
[۱] Vorkug sveta
[۲] The Future Is History: How Totalitarianism Reclaimed Russia
[۳] The Man Without a Face: The Unlikely Rise of Vladimir Putin
[۴] Words Will Break Cement: The Passion of Pussy Riot
[۵] Blood Matters: From Inherited Illness to Designer Babies, How the World and I Found Ourselves in the Future of the Gene
[۶] نهادی برای برقراری پیوند بین دانشگاه و نهادهای مدنی که از چهرههای تأثیرگذار دعوت میکند تا در آنجا کرسی داشته باشند [مترجم].
[۷] Surviving Autocracy
[۸] autocratic attempt
[۹] Bálint Magyar
[۱۰] autocratic breakthrough
[۱۱] autocratic consolidation
[۱۲] The Road to Unfreedom
[۱۳] The Origins of Totalitarianism
[۱۴] disinformation
کنوانسیون نسلکشی گویا طوری طراحی شده است که فقط هولوکاست را مصداق این جنایت بداند
آمریکا بعد از یازده سپتامبر خط قرمزی را شکست که دنیا را به جای متفاوتی تبدیل کرد
چطور جامعۀ اسرائیل با جنایتهای ارتش خود در غزه و لبنان کنار میآید؟