آرمانِ پژوهش با الگوی اقتصادیِ تجارت مغایرت دارد
مدیر انتشارات دانشگاه هاروارد، دربارۀ ترجمه و انتشار کتاب توماس پیکتی، سرمایه در قرن ۲۱، میگوید: میدانستیم این کتاب جایگاه مهمی دارد اما تقریباً انتظار چندانی دربارۀ موفقیتش نداشتیم. کتاب پیکتی واقعاً غیرقابل پیشبینی و حیرتانگیز است. زیرا فروش این کتاب به ۳۰ زبان در سراسر جهان همچنان ادامه دارد. شاید با دیدن شمارگان کتاب پیکتی، خیال کنیم نشر دانشگاهی پررونق است؛ اما واقعیت این است که کتاب پیکتی استثناست.
The Psyche on Automatic
28 دقیقه
کریگ لمبرت، هاروارد مگزین — تابستان گذشته، نشر دانشگاه هاروارد از یکی از طراحان کتاب خواست برای تیم سافتبال دانشگاه، تیشرتی طراحی کند. روی پیراهن نوشته شده بود r > g؛ به این معنی که نرخ بازگشت سرمایه (r) بزرگتر از نرخ رشد درآمد (g) است. این عنوان فرض اصلی کتاب سرمایه در قرن ۲۱ نوشتۀ اقتصاددان فرانسوی توماس پیکتی است که انتشارات بلنپ، زیرمجموعۀ نشر دانشگاه هاروارد، در آوریل به چاپ رساند. سرمایه در قرن ۲۱ رتبۀ نخست فهرست پرفروشترین کتابهای غیرداستانیِ نیویورکتایمز را به خود اختصاص داد و عنوانش ۲۲ هفته در این فهرست باقی ماند. فروش این کتاب به ۳۰ زبان در سراسر جهان همچنان به قوت خود باقی است و تنها در انگلستان۵۰۰هزار نسخه از آن چاپ شده است. سرعت فروش این کتاب در تاریخ تقریباً ۱۰۲سالۀ این نشر بیسابقه بوده است.
موفقیت کتاب پیکتی حیرتانگیز است. این کتاب بهتدریج توجه ایان ملکم، ویراستار لندننشین نشر دانشگاه هاروارد، را به خود جلب کرد. سرمایه در قرن ۲۱ در سال ۲۰۱۳ نیز در فهرست پرفروشترین کتابهای فرانسه قرار گرفت؛ اما آنجا تنها حدود چهلتاپنجاههزار نسخۀ چاپی از این کتاب موجود بود. مدیر نشر دانشگاه هاروارد، ویلیام سیسلر، بیان میکند: «میدانستیم این موضوع از اهمیت ویژهای برخوردار است و این کتاب جایگاه مهمی دارد و پیکتی دادههایی داشت که کس دیگری به آنها دسترسی نداشت؛ اما کتابی بود هفتصدصفحهای از اقتصاددانی فرانسوی. تقریباً انتظار چندانی نداشتیم و بهویژه اصلاً فکر نمیکردیم این کار در ایالات متحده موفق شود.» بااینهمه این نشر، سرمایه را کار اصلی خود در بهار ۲۰۱۴ در نظر گرفت و ترجمۀ آن را به آرتور گُلدهَمر، دانشیار مرکز مطالعات اروپا در هاروارد، واگذار کرد.
نقطۀ عطف سرمایه زمانی بود که پل کروگمن، نوبلیست اقتصاد و ستوننویس ثابت نیویورکتایمز، این کتاب را در نیویورک ریویوآوبوکز بررسی و نقد کرد. کروگمن در ۲۳مارس۲۰۱۴، ستون یادداشت خود در تایمز را اینگونه آغاز کرد که این اثر «مهمترین کتاب اقتصاد امسال و شاید این دهه» محسوب میشود. شهرت تلویزیونی و چاپی پیکتی و اثرش بهسرعت گسترش یافت. سیسلر با اشاره به گرایش گستردۀ عموم به مسئلۀ نابرابری و جنبش اشغال والاستریت و «یکدرصدیها» بیان میکند که «این اثر فضای عصر خود را به تصویر میکشید». نشر دانشگاه هاروارد در مرحلهای مجبور بود همزمان در انگلستان و هند و همچنین بهصورت محلی به چاپ ادامه دهد تا بتواند پابهپای تقاضای بازار پیش رود.
سرمایه حتی طبق معیارهای کتب تجاری، موفقیت بزرگی محسوب میشود؛ اما اگر این کتاب را ناشری تجاری چاپ میکرد، بیشک ظاهری متفاوت داشت و احساس متفاوتی ایجاد میکرد. لیسا لاپوئنت، مدیر پیشین تبلیغات نشر دانشگاه هاروارد، که کمپین تبلیغاتی موفق سرمایه را سازماندهی میکرد، چنین میگوید: «یک نشر دانشگاهی، نود صفحۀ نمودارها و جدولها و همچنین صد صفحۀ یادداشتهای پایان کتاب را از قلم نمیاندازد. داشتن چنین کتابی فوقالعاده است؛ اما همه میدانیم که بهازای هر پیکتی که کتابش نیمملیون نسخه به فروش میرسد، هزاران کتاب دیگر هستند که ارزش همین تحلیلهای ژرف را دارند.»
ناشران و محدودیتها
مسئله اینجاست که سرمایه در قرن ۲۱ استثناست. صرفنظر از این کتابِ عجیبوغریب پُرفروش، نشر الکترونیک که در حال دگرگونسازی نشر تجاری است، به دنیای چاپ آسیب رسانده و ناشران کتابها و مجلات پژوهشی را نیز تحت تأثیر قرار داده است. همچنین در ساختارهای تدریس، تحقیق و استخدام و ارتقای استادان نیز تغییر ایجاد میکند. گویا سنتهایی که بهخاطر قدمتشان محترماند، در معرض بازنگری یا حتی نابودیاند. سارا توماس، نائبرئیس کتابخانۀ هاروارد و مسئول کتابخانۀ لارسن در دانشکدۀ علوم و هنرهای زیبا میگوید: «هنوز در این آشفتهبازار در تلاش برای یافتن راهی هستیم که بتوانیم بهشکلی مؤثر به تبادل پیشرفتهای دانشگاهی خود بپردازیم.»
وضعیت ناشران دانشگاهی را ملاحظه کنید. بهگفتۀ رابرت دارنتِن، استاد دانشگاه فورزهایم و مسئول کتابخانۀ دانشگاه: «خیلی سخت است که بتوان پیشبینی کرد که چه زمانی کتابی دانشگاهی گُل میکند». دارنتن کولهباری از تجربه دارد. وی عضو هیئترئیسۀ نشر دانشگاه پرینستون و نشر دانشگاه آکسفورد بوده و هماکنون عضو هیئتمدیرۀ نشر دانشگاه هاروارد است. «پیش از این، تا نیمۀ دهۀ ۱۹۸۰ که در پرینستون بودم، پیشبینی میکردم که کتابخانههای دانشگاهها هشتصد نسخه از یک کتاب را خریداری میکنند. میشد روی این عدد حساب کرد. حالا این رقم به حدود سیصد نسخه کاهش یافته است و در موارد خاصی مانند تاریخ استعمار امریکای لاتین حتی به نصف این رقم تقلیل پیدا میکند. معمولاً تعداد بسیار کمی از نسخهها، به خریدارانی غیر از کتابخانهها به فروش میرسند. با فروش سیصد کتاب نمیتوان از پس هزینهها برآمد.» براساس نظر سیسلر، نتیجۀ این امر این است که «از نظر اقتصادی بیشترِ کتابها با شکست مواجه میشوند. درخصوص بیشترشان درآمدها و هزینهها سربهسر هم نمیشوند. برای ادامۀ راه، هر چند وقت یک بار به موفقیتی بزرگ نیاز دارید.»
در امریکای شمالی، ۱۰۵ عضو وابستۀ دانشگاهی در انجمن ناشران دانشگاهی امریکا حضور دارند. ازاینمیان تنها نُه ناشر فروش سالانهای بیش از ششمیلیون دلار دارند. طبق گزارشی از هفتاد ناشر عضو، درآمدهای بودجهایِ اغلب آنها کمتر از ۱.۵میلیون دلار است. سیسلر میافزاید: «احتمالاً ناشران کوچکتر نمیتوانستند بدون حمایت دانشگاه یا حکومتهای ایالتی به حیات خود ادامه دهند؛ اما تا زمانی که مؤسسات، همانطور که حامی تیم فوتبال هستند، مایل به حمایت از آنها هم باشند، این ناشران هم به کار خود ادامه میدهند. هنوز فکر میکنم که این ناشران نمیتوانند دوام بیاورند؛ اما تعداد کمی از آنها تعطیل شدهاند. آنها در همان منطقۀ خود، از محبوبیت خوبی برخوردارند.» در سال ۲۰۱۲ که دانشگاه میزوری تصمیم گرفت حمایت ۴۰۰هزار دلاری خود را حذف کند و نشرش را تعطیل کند، چنان جنجالی برپا شد که دانشگاه از تصمیم خود منصرف شد و انتشارات را با تغییراتی احیا کرد.
نشر الکترونیک بیشک میتواند هزینهها را کاهش داده و دسترسی بازار را گسترده سازد. اخیراً نشر دانشگاه هاروارد با پروژههای عظیمی مانند نسخۀ دیجیتال کتابخانۀ کلاسیک لوب و آرشیو امیلی دیکینسون که در سال ۲۰۱۳ بهطور مشترک با کتابخانۀ هوتون و کتابخانههای هاروارد منتشر شد، در حال گسترش خدمات الکترونیک خود است.
اما هنوز نوددرصد درآمدهای بودجهای نشر دانشگاه هاروارد از فروش کتابهای چاپی حاصل میشود. سیسلر میگوید: «قرار نیست همیشه همهچیز دیجیتال شود.» دارنتن حتی اینگونه اظهارنظر میکند که «کتابهای فیزیکی باقی میمانند و دلایل کافی وجود دارند که نشان میدهند نسخههای آنلاین و چاپی کتابها، بیش از آنکه دشمن هم باشند، حامی یکدیگرند.» وی میگوید خوانندگانی که نسخۀ دیجیتال کتابی را در اختیار دارند، شاید کتاب چاپی را هم بخرند تا بر آن حاشیه بنویسند و آن را در قفسهای در کنار کتابهای مربوط قرار دهند.» سادهتر اینکه بسیاری تجربۀ خواندن از روی برگه را بر صفحۀ نمایشگر ترجیح میدهند.
سیسلر توضیح میدهد: «حرف اول و آخر ما و بسیاری دیگر از همکارانمان کیفیت است. شاید بتوان با اهمال در این امر مهم، پول خوبی به دست آورد؛ اما کسی که مزخرفات چاپ میکند، کار خودش را درست انجام نداده است.» هر کتاب پژوهشی جایگاهِ خود را در تلاش وسیعتری که برای دستیابی به دانش درجریان است، تصور میکند. وی میافزاید: «بیشتر کتابها تکههایی از کاشیکاریای هستند که هرگز تمام نمیشود.»
اما تغییر شکل انتشارات دانشگاهی نهتنها برای ناشران کتاب، بلکه برای پیشرفت پژوهش نیز اهمیت دارد؛ مثلاً کاهش کنونی خرید عناوین تخصصی برای کتابخانهها، مونوگرافیها را از بازار بیرون رانده و بدین شکل بر بازار کار دانشگاهی تأثیر گذاشته است. عمدتاً مونوگرافی اولین کتاب پژوهشگری جوان است که اغلب از رسالۀ دکتری وی بیرون آمده است. مونوگرافیها اگرچه پیش از دهۀ ۱۹۲۰ در فضای دانشگاهی چندان رواج نداشتند، در نیمۀ دوم قرن بیستم در دانشگاههای امریکایی و بهویژه در علومانسانی بهعنوان منبع اصلی گزارشهای استخدام رسمی بهکار گرفته میشدند. حالا ناشران دانشگاهی کمتر به چاپ چنین آثاری دست میزنند و نبود آنها، پژوهشگران تازهوارد را نگران کمبود شغل میکند: اگر مونوگرافی نباشد، برای نشاندادن صلاحیت خود در استخدام رسمی، فرد چه شواهدی را میتواند ارائه کند؟
سیسلر خاطرنشان میکند: «مدتهاست که مونوگرافی در خطر است. مجلات، بهویژه در علوم طبیعی، بودجۀ دانشگاهها را میخورند؛ بودجهای که پیشازآن صرف مونوگرافیهای علوم انسانی و علمیاجتماعی میشد. هرچه تعداد واحدهای چاپی کمتر میشود، قیمت هر تک کتاب افزایش مییابد و کمتر به فروش میرود. این دور باطل است.»
وی ادامه میدهد: «دانشگاهها تعیین میکنند که چه کسی ارتقای شغلی پیدا کند و استخدام رسمی شود و چگونه. میتوان بهجای یک کتاب، سه مقاله چاپ کرد؟ چرا اینهمه هزینه کنیم و سازوکاری راه بیندازیم تا ۲۵۰ نسخه از یک کتاب را به فروش برسانیم؛ آنهم کتابی که هیچکس انتظار ندارد کتابخانهها آن را بخرند و سی سال هم که بگذرد، کسی آنها را از کتابخانه قرض نمیگیرد؟ ما این چیزها را برای تأثیرگذاری بر گزارشهای استخدام رسمی افراد چاپ نمیکنیم. مأموریت ما توسعۀ دانش و پژوهش است.»
سیسلر داستانی فرضی را به هم میبافد که تنشها و تناقضهای بین نشر و انتصابهای دانشگاهی را نشان میدهد. وی میگوید: «شما رسالهای دربارۀ جیمز جویس نوشتهاید و من ناشری هستم که خواهان آنَم؛ اما اخیراً سه کتاب درخصوص جویس چاپ شده و دیگر در بازار جایی برای کتاب جدید نیست؛ پس آن را رد میکنم. بااینهمه تنها چیزی که کمیتۀ استخدام رسمی میشنود، این است که «آنها کتاب شما دربارۀ جویس را نپذیرفتند». این اتفاق شاید با مراجعه به ناشران مختلف تکرار شود. شاید استاد راهنمای رساله، شما را به حوزهای سوق داده که دیگر بازار نشر از آن اشباع شده است. این خطای کیست؟ شاید استاد راهنمایی در سطح بالاتر میتوانست شما را بهسوی موضوع بهتری هدایت کند. این مسئلهای کاملاً واقعی و ملموس است و نقش مهمی در رسیدن به شغل دارد.» احتمالاً لازم است که روند استخدام رسمی با مسئلۀ کاهش چاپ مونوگرافی سازگاری بیشتری پیدا کند و رسانههای دیجیتال را نیز پذیرا شود.
مجلات بسیار گران و مجلات رایگان
چرا الان میزان خرید کتابهای دانشگاهی توسط کتابخانههای دانشگاهها بهنسبت دهۀ ۱۹۸۰ به نصف رسیده است؟ یک دلیل مهم قیمتهای روزافزون مجلات دانشگاهی است. به گفتۀ استوارت شیبر، در سه دهۀ اخیر هزینۀ اشتراک این مجلات سه برابر نرخ تورم رشد داشته است. وی اهل استان ولز، استاد علوم کامپیوتر و مدیر هیئتعلمی دفتر ارتباطات پژوهشی است که در سال ۲۰۰۸ در کتابخانۀ هاروارد شکل گرفت. هزینۀ سالانۀ چهارهزار دلاری برای هر عنوان چیز عجیبی نیست و حق اشتراک برخی مجلات پژوهشی آنقدر زیاد است که تمام هزینههای چاپ و توزیع به ناشران باز میگردد؛ اگرچه امروزه اغلب تنها بهصورت آنلاین عرضه میشوند. معمولاً آمار مؤسساتی که مشترکِ این مجلات هستند، بسیار بیشتر از مشترکان شخصی است. باتوجه به چنین قیمتهایی، مؤسسات اغلب تنها خریداران هستند و مشترکان شخصی نمونههایی درمعرض انقراضاند.
حتی هاروارد هم اشتراکهای خود را محدود کرده است. در سال ۲۰۱۴ گرانقیمتترین مجلاتی که کتابخانههای هاروارد مشترک آنها بودهاند، از این قرارند: ژورنال آو کامپَریتیو نیورولوژی به قیمت ۲۸٫۷۸۷ دلار که توسط جان وایلی چاپ میشود و هفتهنامۀ ساینس به قیمت ۲۶٫۶۷۵ دلار که انجمن امریکایی توسعۀ علم آن را به چاپ میرساند. سارا توماس میگوید: «جامعۀ شیمی امریکا و بسیاری دیگر از جوامع حرفهای، مجلاتی چاپ میکنند و توسط ناشرانی به فروش میرسانند. از این راه درآمد خوبی برای این ناشران حاصل میشود. جامعۀ کوچک یک رشتۀ علمی شاید بودجهای برابر ششمیلیون دلار داشته باشد و سهمیلیون دلار هم از فروش مجلات خود بهدست میآورد. الزویر و وایلی دو ناشر برجستۀ مجلات هستند که به نرخ اشتراکِ زیاد معروفاند؛ چه ناشر اِلزویر باشد و چه وایلی، الگوی اقتصادی بسیاری از جامعههای حرفهای این است که درآمد فروش مجلات را صرف کمکهزینۀ سایر فعالیتهای باارزش خود کنند. کسی نمیتواند بگوید آن ناشر هلندی، الزویر، شخصیتِ منفیِ داستان است. هیئتعلمی در انتخاب مکان چاپ، یعنی ناشر مختارند.»
بااینهمه دارنتن مدعی میشود که «باید برای محدودکردن فعالیتهای غارتگرانۀ ناشران بزرگی مانند الزویر و وایلی بکوشیم. این وضعیتی احمقانه و نوعی بهرهکشی انحصاری است و هزینههای گزافی را بر کتابخانهها تحمیل میکند.» در اوایل ماه نوامبر، ائتلافِ تجاریِ دانشگاههای هلند و الزویر به چانهزنیها پایان دادند؛ شاید دانشگاهها از اشتراک خود با مجلات انصراف دهند. قرار شده این مجلات طی دو سال آینده، سالانه هفتدرصد افزایش قیمت داشته باشند.
این فشار قیمت از جانب ناشران تجاری مجلات، توجهات بیشتری را به مسئلۀ اصلی نشر دانشگاهی معطوف میسازد: مغایرتِ آرمانِ پژوهشِ جهانی یعنی تبادل آزادِ اطلاعات با الگوی اقتصادیِ تجارت یعنی همان کسب درآمد با فروش کالا. فروش کالاها به قیمت بازار مستلزم کنترلِ انحصاری روی اموالی است که به فروش میرسند؛ و مطالبۀ قیمتی بالا دسترسی به دانش پژوهشی را منحصر به کسانی میکند که از عهدۀ پرداختِ چنین قیمتی برمیآیند. دارنتن اظهار میدارد باتوجه به مشکلی که این جریان در روند پژوهش ایجاد کرده است، «منافع اقتصادی، تبادل دانش را کنترل میکنند و ما دانشگاهیان باید با آنها مبارزه کنیم.»
«دسترسی آزاد» سلاحی مهم در این مبارزه است. پیتر سابر در سال ۲۰۱۳ بر شیبر که مدیر و پایهگذار دفتر ارتباطات پژوهشی بود پیشی گرفت؛ او کتابی نوشت که بهمعنی واقعی کلمه آن را با دسترسی آزاد عرضه کرد. سابر در سال ۲۰۰۹ بهعنوان همکارِ مرکز اینترنت و جامعۀ برکمن، وارد دانشگاه هاروارد شد. او از سال۲۰۱۱ «پروژۀ دسترسی آزاد هاروارد» را در این مرکز هدایت کرده است. سابر در کتاب سال ۲۰۱۲ خود با عنوان دسترسی آزاد، راهکاری جامع برای رسیدن به جنبشی جهانی عرضه کرد. بنا بود در این جنبش یافتههای پژوهشی و سایر اسناد و رسانهها آزادانه میان تمام کسانی که به وب دسترسی دارند، جریان یابند. او مینویسد: «ادبیات دسترسی آزاد این است: دیجیتال، آنلاین، معاف از مالیات و معاف از بیشترِ محدودیتهای حق انحصاری و مجوزدهی.» بهعلاوه این روشی برای مبارزه با قیمت گزاف بسیاری از مجلات پژوهشی است.
سابر مدعی میشود: «قیمتها افتضاحاند و به امور پژوهشی آسیب میزنند. تا همین اواخر فرض بر این بود که مقالهای که در مجلهای پژوهشی به چاپ میرسد، به دست تمام کسانی که به آن نیاز دارند، میرسد… درواقع، چنین مقالهای تنها در دسترس کسانی قرار میگیرد که بخت یارشان است و در مؤسسهای ثروتمند کار میکنند که میتواند از عهدۀ هزینۀ اشتراک برآید. درواقع زیرمجموعهای کوچک از کسانی که واقعاً لازم است، میتوانند آن را بخوانند. حالا با دسترسی آزاد میتوانیم چنین شکافهایی را در دسترسی از بین ببریم. برخی نویسندگان متعهد شدهاند که آثار خود را تنها در مجلات دسترسی آزاد به چاپ برسانند. ناشران «غیردسترسی آزاد» شاید بگویند: «پس ما چه میشویم؟» من میگویم: «این مشکل شماست.» هدف ما این نیست که کار ناشران را کساد کنیم. هدف ما بهعنوان مؤسسات تحقیقی این است که پژوهش را در دسترس همگان قرار دهیم.»
اولین مجلات پژوهشی در ۱۶۶۵ پدیدار شدند. از آن زمان چیزی به نویسندگان، نمونهخوانها یا ویراستاران پرداخت نکردهاند. سابر میگوید: «در طول ۳۵۰ سال، تمام بازیگران اصلی، آثار خود را رایگان بخشیدهاند. پژوهشگران بهخاطر تأثیرگذاری، برای مجلات مقاله مینویسند و نه بهخاطر پول. آنها میتوانند این کار را بکنند؛ چون از مؤسسات خود حقوق میگیرند.» بااینهمه جنبههای فیزیکی فناوری چاپ که هنوز عاملی مؤثر در تحولات قرن هفدهم محسوب میشود، امروزه توانایی پژوهشگران را در تبادل نظرات و یافتهها محدود میکند. سابر بیان میکند که حالا «اینترنت امکان عرضۀ آنها به تمامی جهان را فراهم میکند».
شاید برخی تحقیقات که همکاران انجام دادهاند، به موضوعی جزئی و میکروسکوپی پرداخته باشند که تنها برای معدودی از افراد در سراسر جهان جذاب است. سابر اشاره میکند: «چنین کارهایی هیچ ارزش بازاریای ندارند. اگر دانشگاهیان مجبور میشدند به جای تمرکزکردن روی موضوعاتی که احتمالا درست هستند، بیشتر روی موضوعاتِ احتمالاً پرفروش تمرکز کنند، بیشتر دربارۀ موضوعات عامهپسند و کمتر دربارۀ تخصصهای تحقیقی خود مینوشتند. استخدام رسمی از شما دربرابر اخراجشدن بهخاطر بیان نظرات غیرمعمول، حفاظت میکند. دسترسی آزاد از شما دربرابر بازار حفاظت میکند. میتوانید چیزی را بنویسید که گمان میکنید درست است؛ حتی دربارۀ موضوعی بسیار جزئی یا چیزی مانند انقلاب که مردم را به خشم میآورد.»
هاروارد در سال ۲۰۰۸ مخزن دسترسی آزاد را برای تضمین دسترسی به یافتههای هیئتعلمیِ این دانشگاه ایجاد کرد: دسترسی دیجیتال به پژوهشهای هاروارد، خدمتی از دفتر ارتباطات پژوهشی. دارنتن اظهار میدارد: «ما مخزنی ایجاد کردیم که از تمام استادان درخواست شده مقالات پژوهشی خود را در آن ذخیره کنند. این مقالات در دسترس همه قرار دارند و این موفقیتی بزرگ در سراسر جهان است.» درواقع امروزه بیش از صد دانشگاه در سراسر جهان سیاستهای دسترسی آزاد را پیگیری میکنند و دستکم شصت تا از آنها برپایۀ کار هاروارد یا به تحریک آن وارد این روند شدهاند. برنامۀ این دانشگاه تنها مقالات را دربر میگیرد؛ نه کتابها. ازاینرو تهدیدی برای ناشران دانشگاهی چون نشر دانشگاه هاروارد محسوب نمیشود.
هر کدام از گروههای آموزشی هاروارد بهطور مجزا سیاست دسترسی آزاد را به کار گرفتند. بر این اساس از تمام استادان درخواست کردند که از هر مقالۀ پژوهشی خود، نسخۀ دستنوشتۀ مؤلف را در مخزن ذخیره کنند. در ۲۰۰۸ گروه «علوم طبیعی و هنرهای زیبا» اولین گروهی بود که این سیاست را اتخاذ کرد؛ البته پس از مباحثاتی طولانی که طبق گفتۀ دارنتن، برخی استادان در آنها تأکید داشتند در عمل «شما نمیتوانید به ما بگویید با آثارمان چه کنیم». بااینحال رأی موافق نهایی حاکی از همصدایی میان اعضا بود. او میگوید بااینکه طبق مصوبۀ گروه علوم طبیعی و هنرهای زیبا، همگان این امکان را دارند که در این برنامه مشارکت نکنند، «تعهد اخلاقی» به همبستگی با همکاران مانع از این کار است.
برخی مجلات معتبر مانند ساینس و سِل حاضر نمیشوند مقالاتی چاپ کنند که پیش از آن در مخزنی با دسترسی آزاد ذخیره شدهاند. طبیعتاً هاروارد دوست ندارد مانع ظهور آثار اعضای هیئتعلمی خود در چنین خروجیهای معتبری شود. ازاینرو سیاستهای دسترسی آزاد هاروارد به هیئتعلمی خود اجازه میدهد از اجازهای که برای چاپ آثار خود به هاروارد دادهاند، برای برخی مقالات خاص صرفنظر کنند.
برنامۀ «دسترسی دیجیتال به پژوهشهای هاروارد»، امکان یک مطالعۀ آزمایشی روی سؤال برآمده از دسترسی آزاد را فراهم کرد. شیبر میگوید: «همین حالا فقط کسانی میتوانند بیشتر مقالات پژوهشی را بخوانند که زیر چتر اشتراکهای کتابخانه باشند. این افراد در آینده پژوهشگر، عضو هیئتعلمی، محقق و… میشوند. آیا خارج از این گروهها تقاضایی برای چنین مقالاتی وجود دارد؟ برخی افراد میگویند: «خیر». این پاسخ، همچون یک همخوانی گروهی از میان ناشران به گوش میرسد. آنها میگویند هر کسی که محتاج این مقالات است و آنها را میخواهد، به آنها دسترسی دارد.»
وی ادامه میدهد: «خب، این فرضیهای آزمونپذیر است. برنامۀ دسترسی دیجیتال به پژوهشهای هاروارد ۲۰هزار مقاله را در خود گنجانده که بیشتر آنها رایگان توزیع میشوند. این ۲۰هزار مقاله که تقریباً تمامشان در مجلات به چاپ رسیدهاند، بیش از چهارمیلیون بار دانلود شدهاند. این رقم نشانگر تقاضای پنهان فراوان برای این مقالات است که اشتراکهای مجلات قادر به پاسخگویی به آنها نیستند. اگر اینها در مجلات دسترسی آزاد چاپ میشدند، لازم نبود به این شکل و از طریق برنامۀ دسترسی دیجیتال به پژوهشهای هاروارد، این تقاضا را تأمین کنید.»
مسائل اقتصادی پژوهش آزاد
برای یک لحظه الگوی تجاریِ پرداختِ حقِ اشتراک سنتی برای مجلات را در نظر آورید. پژوهشگران مقالات خود را به رایگان در اختیار مجلات قرار میدهند و هیچ حق تألیف یا درآمدی دریافت نمیکنند. بهعلاوه پژوهشگران، نقش منتقد را نیز ایفا میکنند و سایر خدمات ویراستاری را نیز بهشکل رایگان به مجلات میدهند. عموماً نویسندگان برای ارائه یا چاپ مقالات در مجلات دارای اشتراک، چیزی پرداخت نمیکنند. هم ناشران تجاری و هم ناشران غیرانتفاعی در این بازار مجلهای شرکت میکنند. بیشترِ ناشران تجاری تمایل دارند برای بهحداکثررساندن درآمدها، تهاجمیتر از همتایانِ غیرانتفاعی خود رفتار کنند؛ اگرچه در میان هر دو دستۀ ناشران برخی تفاوتهای رفتاری نیز مشاهده میشود.
همانطور که ذکر شد، تقریباً تمام مجلات، آنلاین عرضه میشوند. بهاستثنای مجلات پزشکی و برخی نشریههای پرآوازه با گردش مالی بالا مانند ساینس و نیچر، تبلیغات عموماً منبع درآمد قابلتوجهی برای مجلات دانشگاهی نیست. حتی مجلاتی که درآمدهای خوبی از تبلیغات حاصل میکنند، بخش عمدۀ درآمد خود را از اشتراکها به دست میآورند. برای مثال حقِ اشتراکی که یک مؤسسۀ پژوهشی در سال ۲۰۱۵ برای نیو انگلند ژورنال آو مدیسن میپردازد، ۵٫۰۴۰ دلار است؛ که این مبلغ از قیمتهای سال ۲۰۱۴ حدودا ششدرصد بیشتر است.
در مقابل، مجلات دسترسی آزاد هزینهای برای خوانندگان ندارند؛ پس محتوای آنها تنها محدود به کسانی نیست که میتوانند از پس هزینههای اشتراک برآیند. شیبر مدعی میشود که این نوع دسترسی نامحدود به اطلاعات «انگارۀ اصلی پژوهش است»؛ اما همین که بهسادگی بگوییم «محصولات، آنلاین عرضه شوند»، الگویی پایدار در تجارت نیست. او میپرسد: «این روزها اوضاع روزنامهها چطور است؟» پاسخ: «تعریفی ندارد.»
اما مجلات پژوهشی دنیا خوب کار میکنند. آنها همچنان صنعتی چندبیلیوندلاری هستند. او توضیح میدهد: «ناشرانِ آنها همان کاری را میکنند که قرار است بکنند. ناشران بزرگ، شرکتهای عظیمی هستند که در انظار عمومی به تجارت میپردازند و برای بهحداکثررساندن سود، ضمانت معتبری میدهند. گاهی در بازاری وارد عمل میشوند که اختلال عملکرد دارد و این اختلال بهشکلی است که ناشران میتوانند به ضرر منافع اجتماعی از آن بهره ببرند. این یک مشکل است. دسترسی به مقالات مجلات در بازاری انحصاری صورت میگیرد.»
وی ادامه میدهد: «از دیدگاه اقتصادی، انتظار میرود بازارها راندمانِ توزیع کالاها را بالا ببرند. من بهشدت به بازارها علاقهمندم. یعنی قلباً سرمایهگرا هستم»؛ اما «مثلاً اگر آدم بخواهد مطلبی را در سِل بخواند، مجبور است به الزویر پول دهد که صاحب سِل است و اگر نرخشان را دوست نداشته باشد، فرصت خواندنش را از دست داده است.»
منبع دیگر اختلال عملکردِ بازار، در فضای دانشگاهی ریشه دارد. طبیعتاً پژوهشگران میخواهند که آثارشان در معتبرترین مجلات منتشر شوند. همچنین میخواهند کارشان در دسترس گستردهترین گروه ممکن از مخاطبان قرار گیرد؛ اما معتبرترین مجلات در دسترس کسانی قرار نمیگیرند که امکانات مالی برای دستیابی به آنها را ندارند. نویسندگان پژوهشگر نیز انگیزۀ چندانی برای نشر آثار خود در جایگزینهای جهانی و ارزانقیمتِ «دسترسی آزاد» ندارند؛ چراکه حتی ممکن است مجبور باشند برای حضور در آنها پول هم پرداخت کنند.
چطور بر این مشکلاتِ بازارِ نشر ایدههای پژوهشی غلبه کنیم؟
مجلات دارای اشتراک، حقالزحمۀ خود را بر خواننده تحمیل میکنند. اکثر آنها هیچ هزینهای را بر عهدۀ نویسنده نمیگذارند. تنها معدودی از مجلاتِ پرجاذبۀ دارای اشتراک مانند نیچر و ساینس، یعنی شاید دوازده مجله از میان ۲۵هزار مجلۀ پژوهشی، از نویسندگان هم کسبِ درآمد میکنند.
شیبر معتقد است راهحلِ بودجهایِ درازمدت برای تأمین منابع دسترسی آزاد این است که بهجای طرف خواننده، مبالغی را از طرف نویسندۀ این معامله دریافت کنند. الان تعداد کمی مجلات دسترسی آزاد وجود دارند؛ بعضی از آنها سالهاست که چاپ میشوند. بسیاری، اما نه اغلبِ آنها، با گرفتن مبالغی از نویسندگان که به «هزینۀ بررسی مقاله» معروف است، جریانی درآمدی ایجاد میکنند تا بتوانند هزینههای ناشر را تأمین کنند. علاوهبراین، روند ارائۀ مقاله، داوری همکاران، پذیرش و نشر مانند همان روندِ مجلات دارای اشتراک است. هزینۀ بررسی مقاله، هزینهای است که یک بار و از نویسندگان دریافت میشود و به دانلود مجله توسط خوانندگان ارتباطی ندارد. درحالحاضر میانگین هزینۀ بررسی مقاله حدود هزار دلار برای هر مقاله است. شیبر راه صحیح پرداخت هزینۀ بررسی مقاله را این میداند که «بهجای نویسنده، تأمینکنندگان بودجۀ تحقیق، هزینه را پرداخت کنند». البته چنین کاری هنوز فراگیر نشده است. درهرصورت، وی میگوید: «گرفتن این هزینه از نویسنده، به خوانندگان امکان میدهد تا بدون هیچ هزینهای به آن دسترسی داشته باشند.»
وی میافزاید: با این الگو «آن دو مشکل بازار اشتراکِ مجلات… به طرف نویسنده سرازیر میشوند. خریدار، نویسندگان هستند که خدمات تولیدی مجله، همچنین اجازۀ چاپ و اعتبار چاپشدن در آنجا را میخرند. این برای پژوهشگران اهمیت ویژهای دارد؛ اما هر مجلهای میتواند این خدمات را عرضه کند و انحصاری وجود ندارد. برخی انتشاراتها معتبرترند، خدمات تولیدی بهتری دارند، داوری همکاران در آنها بهتر است یا اینکه میتوانند مقالۀ فرد را با سرعت بیشتری نشر دهند. هزینۀ بررسی مقاله در برخی بیشتر و در برخی دیگر کمتر است. نویسندگان، رابطۀ متعادلی بین کیفیت و قیمت برقرار میکنند و در این خصوص تصمیم میگیرند و ناشران در بازاری کارآمد و رقابتی با یکدیگر رقابت میکنند. این سبب پاییننگهداشتن قیمتها و افرایش کیفیت میشود. این دقیقاً همان چیزی است که در مجلات با دسترسی آزاد با آن مواجهیم.»
یکی از نگرانیها درخصوص الگوی هزینۀ بررسی مقاله، این است که پژوهشگران میتوانند «مسیر خود بهسوی مجلات ممتاز» را تنها با امضای یک چک هموار سازند؛ اما در این بحث از دو نکته غفلت شده است؛ یکی غربالشدن مقاله در روند داوری همکاران است و دیگری نظارت ویراستار بر مطالب پذیرفتهشده برای انتشار. همچنین این بدگمانی اینطور تلقین میکند که هزینههای بالاترِ بررسی مقاله، با اِعمال معیارهای پایینتر در گزینش محتوای پژوهشی همبستگی دارد. اما چند سال پیش، شیبر مطالعهای انجام داد که نتیجهای عکس داشت. وی همبستگیِ مثبتِ بسیار زیادی میان کیفیت یک مجله و هزینۀ بررسی مقاله در آن برآورد کرد. منطقی است؛ زیرا احتمالاً پژوهشگران علاقه دارند تا برای چاپ آثار خود در مجلهای معتبر، بیشتر پول دهند.
مجلات با دسترسی آزاد از دهۀ ۱۹۹۰ فعالیت داشتهاند و شیبر معتقد است در مقابل نرخهای فراتورمی مطالبهشده توسط مجلات دارای اشتراک، «شاهد کاهش قیمتها در خروجیهای دسترسی آزاد هستیم». این کاهش قیمت میتواند در قالب هزینههای پایینتر بررسی مقاله یا اصلاحات جدید باشد؛ مانند آنچه در پییر جِی انجام شد. پیر جی مجلهای است که تنها یک بار حق عضویتی برابر با صد دلار را دریافت میکند. به طور کلی، میانگین درآمد ناشر (عمدتاً ناشی از هزینههای اشتراک سالانه) برای هر مقاله در مجلهای دارای اشتراک، برابر ۵هزار دلار است که سبب میشود حتی بالاترین هزینههای بررسی مقالات (در حدود ۳هزار دلار) نیز مانند نوعی دادوستد تلقی شوند؛ مانند مثال بالا، هزینههای بررسی مقاله در مجلات دسترسی آزاد حدوداً هزار دلار برای هر مقاله است. مجلۀ دسترسی آزاد پلاس وان با داوری همکاران، تحقیقات مقدماتی در هر رشتۀ علمی را به چاپ میرساند: سالانه دههاهزار مقاله. آنقدر هم موفق است که بهتنهایی در حدود سهدرصد از کل مقالههای علوم زیستی را به چاپ میرساند. هزینۀ بررسی مقاله در آن معادل ۱٫۳۵۰ دلار است و خواندنش رایگان. شیبر میگوید، این مجله با عرضۀ خدمات نشر عالی با قیمت منطقی به نویسندگان، این حجم زیاد مطالب را جذب میکند.
یک آیندۀ پیوندی و آزمایشگاهی
سارا توماس از کتابخانۀ هاروارد میگوید: «نشر بهسرعت در حال دگرگونی است. بهنوعی داریم از انتشارات رسمی که تقریباً فاقد تحرک است، دور میشویم. در روزگار قدیم، هر کتاب چاپشده با جلد محصور میشد و قرنها به همان شکل در قفسه باقی میماند و شاید تنها برخی حاشیهنویسیها به آن اضافه میشد. حالا نشر به امری پویا تبدیل شده است: نویسندگان دیگر بهشکل فردی نمینویسند؛ بلکه نویسندگان متعدد در سراسر مناطق جغرافیایی و در تمام زمانها با هم کار میکنند تا چیزی خلق کنند. به انتشارات علمی فکر کنید. طی قرنها، ارتباط دانشمندان با هم در قالب مقالات مجلهها بود. حالا احتمالاً آن ایدهای که آزمایشگاههای مختلف روی اینترنت به اشتراک میگذارند و شاید هر روز تغییر کند، حکم همان مقاله را دارد. به شما پیام داده میشود که اطلاعات جدیدی اضافه شدهاند. اصلاحات را دریافت میکنید.» شاید مشاغل دانشگاهی هم قالب جدیدی به خود بگیرند. چند سال پیش، شیرر وست، کارشناسِ تاریخِ هنر و رئیس فعلی بخش علومانسانی دانشگاه آکسفورد، عنوان کرد که در آینده پژوهشگران، یک اَبَرکتاب، یک ابرپروژۀ دیجیتال منتشر خواهند کرد.
جفری اِشنَپ، استاد زبان و ادبیات رومی و استاد مدعوِ مدرسۀ طراحیِ دانشکدۀ معماری، میگوید: «آزمایش چیزی است که امروز بدان نیازمندیم.» اشنپ مؤسس و مدیر هیئتعلمی مِتالب است. این، نام واحدی تحقیقی و آموزشی است که «فرهنگ شبکهای» در هنرها و علوم انسانی را بررسی میکند. در میانۀ سال ۲۰۱۴ این واحد در همکاری با نشر دانشگاه هاروارد، کارش را روی مجموعه کتابهای آزمایشیِ طراحیمحور با عنوان «پروژههای متالب» آغاز کرد. در میان اولین مجموعه از این کتابها، کتابخانهای در پسِ کتاب نوشتۀ اشنپ و متیو بَتِلز، از محققان مرکز برکمن، به چشم میخورد: مقالهای در خصوص گذشته، حال و آیندۀ کتابخانهها که بهصورت کتابی چاپی، کتابی دیجیتال و یک دسته کارت حاوی تصاویرِ «مطالب هیجانانگیز» کتاب منتشر شد. در این رابطه مستندی دربارۀ مخزن کتاب کتابخانۀ هاروارد در راه است.
اشنپ میگوید: «واقعیت این است که امروزه ما بیش از هر زمان دیگری در تاریخ تمدن کتاب چاپ میکنیم و کتابهای دیجیتال هم به آنها افزوده میشوند. اکنون در مقایسه با سی سال پیش، کتابها بهشکلهای مختلفی در حال پیشرفت هستند. بیش از آنکه لازم باشد از الگوهای متعلق به گذشته دفاع کنیم، باید بیندیشیم که چطور حیات تازهای به ارتباطات خود بدهیم. فرهنگ چاپ بحرانهایی ازایندست را در تاریخ خود فراوان داشته است. حالا زمان بازاندیشی و رشد است. دیگر زمان طراحی مجدد کتاب پژوهشی گذشته است.
پینوشتها:
• این مطلب را کریگ لمبرت نوشته است و در شمارۀ نوامبر و دسامبر سال ۲۰۱۰ مجلۀ هاروارد مگزین با عنوان «The Psyche on Automatic» منتشر شده است و وبسایت ترجمان در تاریخ ۱۹ تیر ۱۳۹۵ آن را با عنوان «آشفتهبازار نشر دانشگاهی» و ترجمۀ نجمه رمضانی منتشر کرده است.
•• کریگ لمبرت (Craig Lambert) بیش از دو دهه یکی از سردبیران اصلی هاروارد مگزین بوده و مهمترین کتاب او کار در سایه: شغلهای پنهان و بیمزدی که روز شما را پر میکنند (Shadow Work: The Unpaid, Unseen Jobs That Fill Your Day) نام دارد.
او چیزی از خواهرم نمیدانست، خوبیاش همین بود
کتابی جدید، تاریخ ایدۀ خودآفرینی را در کنار تغییرات مذهبی بررسی میکند
نظریۀ «انفجار هوش» بر مبنای درک نادرستی از هوش به وجود آمده است
چهار بحث دربارۀ تأثیر هوش مصنوعی بر آیندۀ کار، اقتصاد و سیاست