آنچه میخوانید در مجلۀ شمارۀ 3 ترجمان آمده است. شما میتوانید این مجله را به صورت تکی از فروشگاه اینترنتی ترجمان تهیه کنید.
فیلسوف مشهور فرانسوی در شانزدهم ژانویه «آخرین سمینارِ» خود را برگزار کرد
اندیشههای بدیو ترکیبی است از فلسفه، ریاضیات، تئاتر و شعر. او که پسر یکی از مبارزان چپگرای معروف فرانسوی است در تمام طول عمر خود کمونیست باقی مانده است و بهنظرش پایاندادن به مالکیتِ خصوصی و دولتْ لازمۀ هر کار سیاسیای است. بدیو طی سالهای متمادی اندیشههایش را در سمینارهایی مشهور ارائه کرده است. او چندی پیش اعلام کرد که آخرین سمینارش را در تولد هشتادسالگیاش برگزار خواهد کرد، سمیناری دربارۀ امر مطلق.
Alain Badiou, No Limit
11 دقیقه
فیلیپه دورو، ورسو — مخاطبان او آنجا بودند. ۲۸۰ نفر روبهروی او و سی نفر دیگر در داخل راهرو، جلوِ یک نمایشگر، منتظر هستند تا دیگران خارج شوند و آنها نیز بتوانند وارد «غار» شوند و با استاد روبهرو شوند. آمیزهای برابر از مردان و زنان، پیر و جوان، البته باید گفت که بیشتر مسن هستند. هیچیک از آنها بهطرز نامتعارف لباس نپوشیده است، اگرچه گاهی درخششی از رنگهایی نظیر شلوارهای زرد یا نارنجی به چشم میخورد یا شالی بهرنگ زردِ روشن با نقش و نگارهای هندی که بدون تردید نشانهای باقیمانده از دهۀ ۱۹۷۰ است. وقتی جماعت میخواستند سالن را ترک کنند، یعنی پیش از نیمهشب، همه او را ایستاده تشویق کردند. این به ما نشان میدهد که مخاطبان او تا چه اندازه مشتاق و پرشور هستند.
در اوایل بعدازظهرِ روز شانزدهم ژانویه، آلن بدیو بر روی سِن «تئاتر دو لا کمون» در منطقۀ اوبرویلیه در شهرستان سنسندنی تنها بود، جایی که برای ارائۀ سمینار فلسفۀ خود به آنجا پناه برده بود. او ژاکتی بزرگ و بدون رنگی مشخص بر تن داشت، ژاکتی سابقاً با رنگ بژ سفید یا تقریباً سابقاً با رنگ سفید بژ. اگر خودش بود میگفت رنگ آن «تشخیصناپذیر» یا «تصمیمناپذیر» است. آلن بدیو آخرین سخنرانی خود را برگزار میکرد، جلسهای که به نوعی نمایش تبدیل شده بود و در آن فلسفه با تئاتر، ریاضیات و شعر در هم آمیخته بود، یعنی چهار مشخصۀ اصلی زندگی او. سیاست، که او آن را «فرایند دگرگونیِ راستین قوانین جهان، چه قوانین اقتصاد، چه جامعه و چه دولت» تعریف میکند، بهطور کامل غایب نبود، بلکه اندکی به حاشیه رانده شده بود: یا فقط اندکی دربارۀ آن سخن گفته میشد یا اصلاً دربارۀ آن صحبت نمیشد.
«مخاطبان او»: آلن بدیو خودش از این اصطلاح استفاده کرده است، آنهم در صبح یک روز جمعه در ماه سپتامبرِ پیشین، هنگامی که علی بادو مجری شبکۀ رادیویی فرانس اینتر از او میپرسد آیا جوانانی که او آنها را در آخرین کتاب خود زندگانی راستین۱ مخاطب قرار میدهد باید با رأیدادن و صندوق رأیْ جهان را تغییر دهند یا خیر. فیلسوف اندکی سکوت میکند، سپس میگوید: «ببین… اگر من چنین چیزی گفته باشم، با این خطر روبهرو هستم که مخاطبان خودم را مأیوس کنم، چون ما هر روز شاهدیم که دگرگونی از طریق صندوق رأی بسیار شبیه رکود است.» کسی که از سال ۱۹۶۸ رأی نداده است، بیشتر از فراخوان برای تظاهراتی وحدتبخش بین پیر و جوان، در مسیر براندازی پیش نرفته است.
در طول بیش از چهل سال که او سمینار برگزار کرده است، چنان به نظر میرسید که گویی هرگز قصد ندارد از این کار دست بکشد. سپس تاریخی را مشخص میکند: او تصمیم میگیرد در ۱۶ ژانویۀ ۲۰۱۷ از این کار دست بکشد، درست پس از جشن تولد هشتادسالگی خود، و از مخاطبان خود برای حضوریافتن در حومۀ شهر دعوت میکند. «از حضور شما در این مراسم تشکر میکنم… نمیدانم چه بگویم. آخرین روز از سلسلهسمینارهای من پیش از ورود به هشتادسالگی.» او دربارۀ نقاطِ عطفِ آثارش سخن گفت: هستی و رخداد۲ (۱۹۸۸) و بعدش مفهومِ کلیگرایی منطقهای جهانها۳ (۲۰۰۶) و در ادامه مفهومِ جزئیت، و نهایتاً کتابی در دست انتشار با عنوان درونماندگاری حقایق۴، و مفهومِ «امر مطلق». یک سمینار به یک کتاب منجر میشد، گفتوگوها به نوشتار ختم میشد و نوشتار به پرسشی دیگر. این بار پرسشی در کار نبود: «من این بار دیگر نمیدانم چه کاری میتوانم بکنم. پس از فلسفۀ امر مطلق، چیز دیگری جز امر شوم رخ نشان نمیدهد. شاید دوزخ.»
بنابراین، او تاکنون یک سمینار برگزار میکرد: نه واقعاً یک واحد درسی یا یک کارگاه توفانِ فکری، بلکه چیزی بین این دو. ریاضیدانان، دوستان او یا شاید هم دشمنانش سمینارها را در آغاز قرن بیستم ابداع کردند. آن موقع دربارۀ سمینار هادامار۵، سمینار کارتان۶، یا سمینار گروتندیک۷ صحبت میشد که شاید بدیو با آن در ارتباط بوده باشد. در فلسفه، سمینار بدیو وجود داشت که در پایان دهۀ ۱۹۷۰ آغاز شد، یعنی در زمانی که مردم کمکم داشتند باور خود به همهچیز را از دست میدادند.
اگر امور را آنچنان در نظر بگیریم که پدیدار میشوند یا آنچنانکه رخ میدهند، باید با بدیوی مائوئیست آغاز نماییم، رهبر سرسخت اتحادیۀ کمونیستیِ مارکسیستلنینیست فرانسه۸ که ظهور آیندهای درخشان در شرق را پیشبینی میکرد. رویدادهای سال ۱۹۶۸ مزۀ کار ناتمام را به آنها چشاند. او از پی.اِس.یو (حزب متحد سوسیالیست) جدا شد، یعنی حزبی که پدرش یکی از بنیانگذاران آن بود و به چپگراییِ حامی چین روی آورد. میلیونها انسانی که در جریان انقلاب فرهنگی چین جان سپردند به هیچ گرفته شدند. در سال ۱۹۶۶، گاردهای سرخ برای انجام هیچ کاری فرصت نداشتند جز برافراشتن سکوهایی که مجرمین روی آنها به نمایش گذاشته میشدند و آنها بهطور قطع مجرم بودند، صرفاً بدان دلیل که دارای سرمایۀ اقتصادی، اجتماعی یا فرهنگی بودند، هرچند ناچیز.
آلن بدیو فرصت نداشت با ما ملاقات کند، زیرا بهشدت درگیر تشریفات جشن و مراسم بود. ما باید منتظر بمانیم تا کتاب بعدی او منتشر شود. او ترجیح داد ما را به متنی «بسیار روشن» ارجاع دهد با عنوان «دربارۀ سیاست امروزین»۹ در کتاب خود یونان و بازآفرینی سیاست۱۰. نکتۀ یک: در غرب، «دیگر چیزی بیش از یک سیاست منفرد وجود ندارد: این بدان معناست که هیچ سیاستی وجود ندارد. امروز بسیاری از مردم کموبیش بهروشنی دریافتهاند که، ازآنجاکه سرمایه-پارلمانگراییْ۱۱ سیاستی منفرد است، اصلاً سیاست نیست. اما بهجای آنکه به ایجاد سیاست کمونیستی جدیدی روی آورند اغلب به اردوی شکاکیت سیاسی میپیوندند». این امر درمورد جنبش ایستاده در شب۱۲، حزب سیریزا و حزب پودموس صدق میکند. نکتۀ دو: «ما باید همهجا این حقیقت را به خویش یادآوری نماییم که، اول از همه، همین جهان غالب کنونی، جهانِ تحت سلطۀ لیبرال، سیاست را سرکوب میکند. باوجوداین، این همان کاری است که رژیمهای سوسیالیستیِ بنیاننهاده در قرن بیستم درنهایت انجام میدادند. از استالین به این سو، بهاستثنای مائو در جریان انقلاب فرهنگی چین، آنها از موقعیت موجود سیاستزدایی میکردند.» چرا بهاستثنای مائو… و انقلاب فرهنگی چین؟ فرانسوا نیکولا، دوست دیرین فیلسوف و دانشجوی سابق دانشگاه پلیتکنیک پاریس، که اکنون آهنگساز است، پاسخی به این پرسش میدهد که آن را پاسخ رسمی و معتبر میشمارد. نیکولا در آی.آر.سی.اِی.اِم (انستیتوِ پژوهش و همکاری آکوستیک/موزیک) به فعالیت مشغول است و در آنجا یک سمینار ماموفی۱۳ (ریاضیات، موسیقی و فلسفه) برگزار میکند که هدف آن برقراری ارتباط بین این سه حوزه است. او به روبسپیر، «سن ژوست» و میلیونها انسان کشتهشده بر اثر سرمایهداری اشاره میکند. در برابر تمام اینها، میلیونها انسانِ کشتهشده در جریان انقلاب فرهنگی چین چیز زیادی محسوب نمیشود.
«کار سیاسی» مستلزم چه چیزهایی است؟ آلن بدیو چهار بنیاد ناگزیر را پیشنهاد میکند: دستکشیدن از مالکیت خصوصی، پایاندادن به شکاف بین کار فکری و دستی، پایان ملتها و پایان دولت. در رویارویی با چنین هدف عظیمی، بالاپایینکردنهای انتخاباتی مسئله شمرده نمیشود.
ما میتوانیم به مسیر زندگی بدیو نگاه کنیم. سرمایۀ فرهنگیِ در اختیار او چشمگیر بود. پدر او یکی از مبارزان بزرگ مقاومت، بنیانگذار حزب پی.اِس.یو و استاد «ممتاز» ریاضیات بود. مادرش هم «ممتاز» در ادبیات بود («ممتاز» در اینجا یعنی برندۀ یکی از آزمونهای تحصیلی رقابتی). او تصمیم میگیرد در فلسفه «ممتاز» شود و بنابراین «میانهروی» را پیش میگیرد. باوجوداین، او خیلی زود به حاشیه، مسائل جانبی و تجربهگریِ مخالفجویانه کشیده میشود و نهادهای علمیِ مختص به یک طبقۀ خاص را ترک میکند. این دانشجوی ای.اِن.اِس (اِکول نرمال سوپریور) پس از «حوادث ماه مه ۱۹۶۸» به دانشگاه ونسن میرود. در آنجا آنها گذشته، نمرات، روابط استاد و دانشجو، و تمام سلسلهمراتب و ریاستبازیها را کنار گذاشته بودند. اما آلن بدیو، همانند بسیاری دیگر، به مرکز و اوج حرکت فرهنگی بازمیگردد. آلن فینکیلکرات، پس از جدایی از حزب پرولتاریای چپ، به عضویت فرهنگستان فرانسه در میآید. آلن بدیو از وینسن، که اکنون دانشگاه سندنی نام دارد، به ای.اِن.اِس در خیابان اولم میرود، یعنی دانشگاهی که در سال ۱۹۹۹ در ۶۲سالگی کرسی استادیِ آنجا را به دست میآورد. ژیل دلوز و ژان فرانسوا لیوتار، بهسهم خود، به دانشگاهِ تمام امکانها وفادار باقی ماندند. باید بپذیریم که آنها هر دو دارای اعتباری بینالمللی بودند که بهراحتی شانه به شانۀ هر «اعتبار دانشگاهی» میزد؛ این اصطلاح را از بوریس آتنکور وام گرفتهام. او دانشجوی دکتری در ای.اِچ.ای.اِس.اِس (انستیتوِ مطالعات پیشرفتۀ علوم اجتماعی) و نویسندۀ تاریخچهای موازی از مسیرهای زندگانی آلن بدیو است و همینطور نویسندۀ آلن بدیو در شمارۀ نخست از نشریۀ زیلسل در ژانویۀ ۲۰۱۷ است.۱۴ ما چه چیزی باید از بدیو بیاموزیم؟ بوریس آتنکور از کاترین کلمنتِ فیلسوف نقلقول میکند: «بدیوی مائوئیست چندان مرا مجذوب نمیکند، بدیوی سخنور اغلب مرا غمگین میکند، اما من با این موضوع مشکلی ندارم. من او را برای چیز دیگری دوست دارم.»
بنابراین، ما باید این «چیز دیگر» را بیابیم که این فیلسوف را برای ما آموزنده میسازد. ما میتوانیم او را سرزنش کنیم، چراکه کمونیست باقی مانده است. اما او در این دوران ِنومیدی هنوز درهای اندکی را به روی ما میگشاید که اغلب بسته ماندهاند. آنچه او پیش مینهد آن است که همیشه اردوی بینهایت را بر میگزیند. بهبندکشیدن آدمی در چارچوب شمار محدودی از راهحلها «محافظهکاری» نامیده میشود. پذیرش محدودیتهای فیزیکی، متافیزیکی یا اقتصادیْ پذیرش سرشت ناگزیر خودمان است. این بدان معناست که: هیچ راهی به رهایی وجود ندارد. آلن بدیو چیز دیگری میگوید و در پی شعر، تئاتر، فرهنگ و عشق میرود تا چشماندازی برای زنان و مردان ارائه نماید.
شاید این همان «چیز دیگری» باشد که کاترین کلمنت ذکر میکند، همان چیزی که خوانندگان پرشمارِ وی در فرانسه، آمریکا و دیگر جاها در پی آن هستند. از دیدگاه برخی، که پرگویی کتابیِ او را بهعنوان سفسطه نقد میکنند، او بیشازاندازه مطلب منتشر میکند. خب بله، او دربارۀ چیزها ژرفاندیشی میکند و پیوسته دربارۀ آنها سخنسرایی میکند، اما مهمترین چیزی که میگوید این است که جهان دیگری ممکن است. پرسشی که در پی این امر مطرح میشود این است که «چگونه» و در اینجا بحث دوباره آغاز میشود. نشریۀ ونیتی فِر یکی از پروژههای او را افشا کرده است: ساخت فیلمی هالیوودی از زندگی افلاطون با بازی برد پیت در نقش «افلاطون عزیزِ» او. بدیو در ساحل ونیز بیچ: خلسۀ مطلق.
پینوشتها:
• این مطلب را فیلیپه دورو نوشته است و در تاریخ ۲۷ جولای ۲۰۱۶ با عنوان «Alain Badiou, No Limit» در وبسایت ورسو منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۹۵ این مطلب را با عنوان «آلن بدیو؛ برای آخرین بار» و با ترجمۀ علی برزگر منتشر کرده است.
•• فیلیپه دورو (Philippe Douroux) نویسنده، روزنامهنگار و سردبیر سابق لیبراسیون و دلراما است. الکساندر گروتندیک (Alexandre Grothendieck) آخرین کتابی است که از دورو در سال ۲۰۱۶ منتشر شده است.
••• گزارش فیلیپه دورو۱۵ از آخرین سمینار آلن بدیو نخستین بار در روزنامۀ لیبراسیون منتشر شد. دیوید برودر۱۶ این گزارش را به انگلیسی برگردانده است.
[۱] The True Life- Translated by Susan Spitzer, Cambridge: Polity, 2017. French edition: La Vraie Vie. Appel à la corruption de la jeunesse, Paris: Fayard, 2016.
[۲] Being and Event
[۳] Logics of Worlds
[۴] The Immanence of Truths
[۵] Hadamard seminar
[۶] Cartan seminar
[۷] Grothendieck seminar
[۸] Union communiste de France marxiste-léniniste
[۹] On Politics Today
[۱۰] Greece and Reinvention of Politics -Translated by David Broder, forthcoming from Verso. French edition: Un parcours grec. D’Athènes à Nuit debout, ‘Circonstances, 8’, Paris: Éditions Lignes, 2016.
[۱۱] capitalo-parliamentarism
[۱۲] Nuit Debout: جنبشی اجتماعی در فرانسه است که در ۳۱ مارس ۲۰۱۶ آغاز شد و ناشی از تظاهرات علیه اصلاحات کارگری و قانون کارِ پیشنهادشده از طرف دولت است. [مترجم]
[۱۳] Mamuphi: این واژه از ترکیب سرواژههای لاتین ریاضی، موسیقی و فلسفه درست شده است. [مترجم]
[۱۴] Zilsel, Science, Technique, Société, quarterly review, January 2017, Éditions du Croquant.
[۱۵] Philippe Douroux
[۱۶] David Broder
چارلز تیلور شعر و موسیقی را عناصر نجاتبخش دوران افسونزدایی میداند
او چیزی از خواهرم نمیدانست، خوبیاش همین بود
کتابی جدید، تاریخ ایدۀ خودآفرینی را در کنار تغییرات مذهبی بررسی میکند
نظریۀ «انفجار هوش» بر مبنای درک نادرستی از هوش به وجود آمده است