آنچه میخوانید در مجلۀ شمارۀ 2 ترجمان آمده است. شما میتوانید این مجله را به صورت تکی از فروشگاه اینترنتی ترجمان تهیه کنید.
آمیژهها شاید بتوانند در درمان بیماریهای روانی مثل پارکینسون نیز به کار بسته شوند
اگر سلولهای بنیادیِ انسان را به جنین خوک پیوند بزنیم و دستکاریهایی در آن انجام دهیم، جنین خوک قابلیت پیدا میکند تا برخی اندامهای انسانی مثلِ قلب، ریه یا لوزالمعده را در خود پرورش دهد. اما مشکل آنجاست که ترکیب ژنتیکیِ خوک و انسان، در همۀ اجزای این موجود ترکیبی که آمیژه نامیده میشود، اثر میگذارد. بنابراین ممکن است آمیژه هوش یا شخصیتی شبهانسانی پیدا کند. در این صورت تکلیف اخلاقی ما چیست؟
یولیان ساوولسکو، ایان — از کمبود اندامهای پیوندی در سراسر دنیا باخبریم. مثلاً سال گذشته ۳۰۰۰ پیوند کلیه در انگلستان انجام شد، اما در انتهای سال هنوز ۵۰۰۰ نفر در فهرست انتظار بودند. تجارت پرمنفعت اندامها به وجود آمده است، و گردشگری بهقصد پیوند اندام نیز بالنسبه رایج شده است. سیاستمداران برای یافتن راهحلهای معقول برای این کمبود این دست و آن دست میکنند و گوشۀ چشمی هم به استفاده از اندامهای همۀ درگذشتگان دارند بهجز آنها که صراحتاً مخالفت خود را ابراز کرده باشند. در همین حال، دانشمندان با دستکاریهای ژنتیکی، در رویاندن اندامهای پیوندی درون خوکها پیشرفتهای قابلتوجهی داشتهاند.
دانشمندان ایالات متحده در حال خلق بهاصطلاح «آمیژۀ انسان-خوک»۱ هستند که میتواند اندامهای موردنیاز را برویاند. این آمیژهها، حیواناتی مرکب از مشخصات انسان و خوکاند. اینها مثل قاطرهاییاند که اندامهایی تولید میکند که میتوان به انسانها پیوند زد. قاطر مولود جفتگیری خر نر با اسب ماده است. اسب و خر دو گونۀ متفاوت با تعداد کروموزومهای متفاوتاند، ولی میتوانند جفتگیری کنند.
در مورد این آمیژه، دانشمندان سلول پوست انسان را برمیدارند و از آن سلولهای بنیادینی میسازند که قادر به تولید هر سلول یا بافتی در بدن هستند؛ که آنها را «سلولهای بنیادین پرتوان القاشده»۲ مینامند. سپس این سلولها را به جنین خوک تزریق میکنند تا آمیژۀ انسان-خوک بسازند. برای خلق اندام مطلوب، آنها از تکنیک اصلاح ژن یا CRISPR استفاده میکنند تا آن ژنهای خوک که مثلاً لوزالمعده میسازند را حذف نمایند. سپس در آن آمیژۀ انسان-خوک، آن دسته از سلولهای بنیادی انسان که مسئول تولید لوزالمعدهاند تقریباً لوزالمعدهای کاملاً انسانی میسازند که فقط رگهای خونی آن متعلق به خوک است. با استفاده از این فناوری جنجالی، یک سلول پوست انسان که ابتدا پرداخت شده و سپس به جنین خوکی که ژنهایش اصلاح شده تزریق میشود تا این سلول بتواند کبد، قلب، لوزالمعده یا ریۀ موردنیاز را برویاند.
این تکنیک، گزینههای وسیعتری را هم پیش رو میگذارد: دیگر گروههای آمریکایی روی درمانهای مبتنی بر آمیژه برای بیماری پارکینسون کار میکنند تا از آمیژهها برای خلق نورونهای انسانی استفاده کنند. همچنین CRISPR ایمنی این تکنیک را افزایش داده است: سال گذشته، تیمی در هاروارد توانست از این تکنیک جدید و انقلابی برای حذف نسخههای رتروویروسهای۳ خوکی استفاده کند.
هر جا علم امکان تحولات جدید پزشکی را فراهم میآورد، ایمنی یک دغدغۀ مهم محسوب میشود. اما حتی اگر بشود تضمین کافی برای امنیت داد، مسائل اخلاقی بیشتری هم هستند که باید دلواپسمان کنند.
آمیژه یک محصول مرکب ژنتیکی است. یعنی هرچند شاید هدف آن باشد که فقط برخی اندامهای خاص که محتوای ژنتیکی انسانی دارند را جدا کنیم، کل آمیژه، بهواقع، متشکل از محتوای ژنتیکی انسان و خوک است. آمیژه، خوکی نیست که یک لوزالمعدۀ انسانی در آن جا گرفته باشد: بلکه یک آمیژۀ انسان-حیوان است که لوزالمعدهاش شبیه انسان و مابقی اندامهایش ترکیبی از خوک و انسان است. این نکته میتواند بر مغز آمیژه اثر بگذارد. بیبیسی از پابلو راس، پژوهشگری که هدایت تیم آزمایش خوک را بر عهده دارد، چنین نقلقول میکند: «ما فکر میکنیم رویش مغز انسانی، احتمال بسیار کمی دارد.» حتی اگر نظر او در این مورد خاص صحیح باشد، به خاطر آنکه برخی از این تحقیقات بهواقع روی نورونها متمرکزند، احتمال آن هست که برخی از آمیژههای آینده مغزهای انسانی یا شبه انسانی پیدا کنند.
مخلوط شدن محتوای ژنتیکی انسانها و حیوانات شاید به مشخصههایی منجر شود که معمولاً «اهمیت اخلاقی» برایشان قائلیم. «جایگاه اخلاقی» یعنی محل یا موضع موجود در چارچوب سلسلهمراتب تعهدات اخلاقی. جایگاه اخلاقی یک آمیژه، تعهداتی بر دوشمان میگذارد: اینکه بنا به طبیعتش، وقتی زنده است چطور با آن برخورد کنیم و آیا کشتن او خطاست یا نه؟
وقتی از جایگاه اخلاقی آمیژهها مطمئن نیستیم، چطور باید به آنها واکنش نشان دهیم؟ در حال حاضر، آمیژههایی که در آزمایشگاه خلق میشوند در همان دوران جنینی نابود میشوند. ولی برای برداشت اندامها، آنها باید دوران جنینی را به پایان برسانند. در این هنگام، آیا آمیژههای حیوان-انسان حق اخلاقی برای تداوم حیات دارند؟ اگر هرگونه تردیدی دربارۀ توانمندیهای شناختی این شکل جدید از حیات داشته باشیم، باید تواناییهای آمیژه را بررسی کنیم. نباید فرض کنیم تواناییهای شناختی آمیژه مشابه یک خوک معمولی است. باید آن را به صورت انسانی بنا به قرار اجتماعی بزرگ کنیم، و توانایی و توانمندیاش را در حین رشد ارزیابی نماییم.
جایگاه اخلاقی و انواع تواناییها یا خصیصههای زیربنایی آن، کانون بسیاری از بحثهای فلسفی بودهاند. نمونههای این موارد عبارتاند از: عضویت در یک گونه، شناخت حسی، توانایی شناختی بالاتر، و شخصیت. شایان ذکر است که خوکها بیشتر ازآنچه در قدیم گمان میشد، توانمندی شناختی دارند. توانمندی شناختی آمیژههای انسان-خوک بالقوه از خوک معمولی هم بیشتر است؛ لذا اکنونکه شواهد جامعومانع نداریم، موضع پیشفرضمان باید آن باشد که بالاترین جایگاه اخلاقی را به این موجود منتسب کنیم تا پژوهشهای آتی این جایگاه را تأیید یا رد کنند.
پس هرگونه آمیژۀ انسان-خوک را باید با معیار «شخصیت» سنجید. ولی این کار ابداً ساده نیست. بهعنوان نمونه: اگر زیستشناسی مصنوعی۴ بتواند شبکهای از نورونها را در لولۀ آزمایش خلق کند، این پرسش پیش میآید که آیا این مخلوق میتواند «آگاهی» کسب کند، چگونه میفهمیم که این کار را کرده است، و درنهایت اینکه چطور باید با آن برخورد کرد؟ اکنونکه پژوهشهای جامعومانع دربارۀ این پرسشها انجام نشدهاند، باید بالاترین جایگاه اخلاقیِ متناسب با طبیعت احتمالی این مخلوق را برای آن در نظر گرفت. پس اگر احتمال آن وجود داشته باشد که یکی از این شکلهای نوین حیات بتواند درد را تجربه کند یا قادر به تعامل اجتماعی نباشد، و ما ندانیم که وضعیت آن چگونه است، باید بهگونهای با آن برخورد کنیم که انگار میتواند درد را تجربه کند و در وفقپذیری اجتماعی مشکل دارد. به همین ترتیب، اگر بنا به احتمالات معقولْ این موجود تواناییهای شناختی بیشتری داشته باشد، باید با آن بهگونهای برخورد کنیم که انگار حائز چنین تواناییهایی است. پس در مسئلۀ شکلهای جدید حیات که خلق میکنیم، باید جانب همدلی و گشادهدستی را بگیریم.
پینوشتها:
• این مطلب را یولیان ساوولسکو نوشته است و در تاریخ ۱۴ جولای ۲۰۱۶ با عنوان «Should a human-pig chimera be treated as a person» در وبسایت ایان منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۱۱ مهر ۱۳۹۵ آن را با عنوان «آیا با آمیژۀ انسان-خوک باید مثل یک «شخص» برخورد کرد؟» و ترجمۀ محمد معماریان منتشر کرده است.
•• یولیان ساوولسکو (Julian Savulescu) استاد اخلاق عملی در دانشگاه آکسفورد است. آخرین کتاب او نامناسب برای آینده (Unfit for the Future) نام دارد.
[۱] Human-Pig Chimera: آمیژه یا کایمرا نام یک جانور اسطورهای است که سر شیر و بدن بُز و دُم مار دارد. در ژنتیک، به موجوداتی گفته میشود که از طریق فناوریهای نوین ژنتیکی به صورت ترکیبی از چند گونه خلق میشوند.
[۲] Induced Pluripotent Stem Cells
[۳] Retrovirus: ویروس پسگرد یا رتروویروس یک ویروس آرانای است که خود را با استفاده از آنزیم وارونویس در سلول میزبان بازتولید میکند تا دیانای خود را از روی ژنوم آرانای بسازد. دیانای ساخته شده در ژنوم سلول میزبان یکپارچه میشود. از این به بعد ویروس بهعنوان بخشی از دیانای میزبان نسخهبرداری میشود. از مهمترین رتروویروسها میتوان به ویروس اچآیوی اشاره کرد که باعث ایدز میشود [ویکیپدیا].
[۴] Synthetic biology: زیستشناسی مصنوعی منطقه جدیدی از تحقیقات بیولوژیکی است که ترکیبی از علوم و مهندسی است. زیستشناسی مصنوعی شامل انواع روشهای مختلف، روشها و رشتهها و بسیاری از تعاریف گوناگون است. آنچه در همه آنها مشترکهاست این است که زیستشناسی مصنوعی، طراحی و ساخت عملکردهای جدید و سیستمهای زیستشناختی که در طبیعت یافت نشده میباشد [ویکیپدیا].
چارلز تیلور شعر و موسیقی را عناصر نجاتبخش دوران افسونزدایی میداند
او چیزی از خواهرم نمیدانست، خوبیاش همین بود
کتابی جدید، تاریخ ایدۀ خودآفرینی را در کنار تغییرات مذهبی بررسی میکند
نظریۀ «انفجار هوش» بر مبنای درک نادرستی از هوش به وجود آمده است