هدف تولیدِ بسیاری از محصولاتِ تکنولوژیکْ سود است، نه برطرفکردن مشکلات
تکنولوژیْ ما را مبهوت خود کرده است. وابستگی ما به اشیای تکنولوژیکْ دیگر از وابستگیِ ابزاری گذشته و به وابستگی عاطفی رسیده است. خیلیهامان فکر میکنیم اگر روزی کرۀ زمین در معرض انقراض باشد، بالاخره مثلِ همۀ فیلمهای آخرالزمانی، ترکیبِ تکنولوژی و ابرانسانها ما را نجات خواهد داد. اما تجربۀ تاریخی به ما نشان میدهد ماجرا به این سادگی نیست. تکنولوژی نمیتواند به سؤالها و بحرانهای بشریت پاسخ دهد.
Can technology save us
10 دقیقه
دامون یونگ، نیوفیلاسافر — چندین سال پیش زمانی که لباسهایی با طرحهای چرک و پاره، در فروشگاههای بزرگ زنجیرهای، داشت بهسرعت به مد روز تبدیل میشد، امیدی کاملاً جدید نیز، برای آیندۀ تمدن، در حال ظهور بود. سیاستمداران، منتقدین اجتماعی و بسیاری از دانشگاهیان اینگونه توصیف و تمجید کردند که اینترنتْ جهان را یکسره آزاد و دموکراسی را در همهجا برقرار خواهد کرد. اینترنت جریان اطلاعات و مبادلۀ کالاها را آزاد خواهد ساخت. با تمامی نیروهایی که اینترنت به ارمغان میآورْد، هر شخص، خود، مؤلف میشد. اینترنت به کاربران امکان میداد تا با هویتهای خود بازی کنند و در برابر پذیرش مفاهیم قدیمی و ثابتِ خویشتن۱ مقاومت کنند. نظریهپردازان ادعا میکردند که خاصیت غیرمتمرکز و همهجاییبودنِ اینترنت -آنچه «ریزوم» مینامیدند و از واژههای رایج در آن زمان بود- در برابر تمامیتخواهی مقاومت میکند. بیل کلینتون، طی سفری به چین، به گزارشگران چنین گفت که محدودکردن اینترنت «تقریباً مثل آن است که بخواهید ژله را به دیوار بچسبانید».
تقریبا دو دهه از آن موقع گذشته است و دولت چین یک دیوار بسیار بزرگ دارد. در چین و جاهای دیگر، فیلترینگ الکترونیکی، تغییر مسیر در دسترسی به وب سایتها، نظارت و دستکاری محتوا در اینترنت رایج است. در توصیفِ توانِ آزادیبخشیِ اینترنت بسیار غلو شده بود. هم از نظر سیاسی و هم اقتصادی، سرمایه هنوز در دست تعداد محدودی باقی است و تنها نحوۀ سرمایهگذاریشان تغییر کرده است. همانطور که اخیرا کنتارو تویاما در نشریۀ آتلانتیک گفته است، «همانقدر که فانوسها (با علامتهای رمزیشان، مثل «یک سیگنال یعنی ورود کشتیهای بریتانیایی، دو سیگنال یعنی قصد پیادهکردن نیرو روی خشکی») علت اصلی انقلاب آمریکا بودند، اینترنت هم علت اصلی و نظاممند تغییر واقعیِ سیاسی است.»
در اینجا اشتباه عمیق دیگری نیز وجود دارد و آن نهتنها به اینترنت بلکه بهطور کلی به تکنولوژی مربوط میشود. این اشتباه عبارت است از انتظار ما از اینکه تکنولوژی میتواند مشکلات را حل کند و چنین نیز خواهد کرد؛ اینکه آینده بهتر خواهد بود، چراکه تکنولوژی آینده را بهتر خواهد ساخت؛ اینکه بسیاری از ما منتظر دستگاهها و کُدنویسیها هستیم تا مشکلات را حل کنند.
چنین چیزی تعجب برانگیز نیست. هدف تکنولوژی حل مسئله است. همانطور که ارسطو در مطالعۀ خود درباب «تخنه» یا مهارت مطرح نموده، عقلانیتِ تکنولوژی عقلانیتی ابزاری است. تکنولوژی فرصتهایی را مهیا میسازد که بدون آن غیرممکن میبود و چنین کاری را نیز با اطمینان به انجام میرسانَد یا قرار است که چنین کند. تکنولوژی وسیلهای مشخص است برای اهداف مشخص.
سادهانگارانه است که باور کنیم نوآوریهای تکنولوژیک همواره اهداف مدنظرِ ما را دربرمیگیرند یا اینکه فقط چنین اهدافی را محقق خواهند ساخت. واضح است که مهندسان و دانشمندانْ ابزارها و وسایل را صرفاً به این دلیل نمیسازند که برای نتیجه اهمیت قائلاند. دیوید هیوم در رسالهای دربارۀ طبیعت آدمی۲ میگوید که متخصصان در پارهای مواقع به این دلیل کار میکنند که از کارِ خود لذت میبرند، نه به این دلیل که برای رفاه جامعۀ خود اهمیت وافری قائل هستند.
این مطلب حملهای به پژوهشهای بنیادی۳ نیست، که برای غنیسازیِ دانش حیاتیاند. آنچه محل ابهام و تردید است این باور است که دلیل وجود ابزارکها مفیدبودن آنهاست، درحالیکه برخی مواقع پیدایش آنها تنها از سر کنجکاوی بوده است.
اغلب، انگیزههای دیگری نوآوری را بر میانگیزند و به پیش میبرند. آنچه تکنولوژی را از لحاظ مالی تأمین میکند و در مسیر نوآوری تحرک میبخشد، در بیشتر مواقع، اهدافی متفاوت با خریداران و مصرفکنندگان دارد. برای مثال، کرمهای پوست را در نظر بگیرید که بهعنوان جوانکنندههای ابتکاری در بازار معرفی میشوند: با بهرهگیری از آخرین تحقیقات پزشکی دربارۀ آنزیمها، بازسازی سلولی و چیزهای شبیه آن، پوستهای مسن را جوانتر میکند. برخلاف آنچه روی این محصولات نوشته شده که ثمرات این محصول «بهصورت بالینی اثبات شدهاند»، هیچ شاهدی در دست نیست که ثابت کند چنین کرمهایی میتوانند این کار را بکنند. بهعلاوه، چنین محصولاتی خود به اصل مسئله دامن میزنند: افزایش اضطراب دربارۀ فرایند پیری، شیفتگی شدیدی به دوران جوانی.
بهعبارتدیگر، هدف نهاییِ بسیاری از محصولات سود مالی است و نه کارآیی؛ ارزش مبادلهای، نه ارزش کاربردی. چنین منطقی میتواند، بیش از حل مسئله، مصیبت به بار بیاورد. هنگامی که بنگاههای اقتصادی عمدتاً با عایدی و سود صاحبان سهام به تحرک میافتند و پیش میروند، نباید تعجب کنیم که ابزارکهای تولیدیِ آن بنگاههای اقتصادی در بهترین حالت «سطحی»اند و با چربزبانی و وعدهوعیدِ بیپایه به فروش میرسند تا چند دلار سود کسب شود.
درحقیقت چنین چشماندازی، حتی زمانی که تکنولوژیها کارآمد و مفیدند، میتواند عمیقاً خطرآفرین باشد. حملونقل، تدارکات، ارتباطات و انرژی، که همۀ این تکنولوژیها را به راه میاندازد، همگی برای زندگی مدرن حیاتیاند و بااینحال، در مقیاس جهانی، موجب تولید زباله و آلودگی میشوند. بخشی از این وضعیت ناشی از آن است که یا زیستکُره (بیوسفر) ارزشی ندارد یا ارزشی بهمراتب کمتر از سود دارد. بنگاههای اقتصادی این ضرورت را یا در حکم نوعی انعام میبینند یا آن را موهوم میپندارند. نتیجه اینکه معضلاتِ بینالمللی شاید بیش از آن هولناکاند که بتوانند حل شوند.
خوشبینان به تکنولوژی از استفاده از ابزارها نیز غافلاند. دولت چین از بسیاری از ابزارهایی استفاده میکند که شرکتهای تجاری در غرب نیز از آنها استفاه میکنند و درحقیقت، در اغلب مواقع، این دولت از همکاری آنان نیز برخوردار است. اما اهداف این دو متفاوت است: کنترلکردن مخالفان بهجای بهبود حاشیۀ سود. عین همین موضوع برای دولتهای غربی صادق است. درحالیکه سیاستمداران بهطور علنی آزادی و حریم خصوصی را تمجید میکنند، نهادهای آنها به حوزۀ خصوصی افراد تعدی میکنند. اطلاعات شخصیِ افراد را از بنگاههای اقتصادی مختلف جمعآوری میکنند، به سِرورها و کابلهای زیر دریا نفوذ میکنند و شرکتهای مختلف را قانع میکنند که شیوۀ رمزگذاری دادهها را در اختیارشان بگذارند. همۀ اینها در حالی است که اطلاعاتِ خود را بهبهانۀ محرمانهبودنِ فعالیت تجاری یا امنیت ملی از دسترس خارج نگه میدارند. این امر نه آزادیخواهانه است و نه به مبارزهای آشکار میان خودمختاری و اقتدار اشاره میکند.
بهعبارتی کلیتر، وجود انسانی با تضاد ارزشها سروکار دارد. ارسطو بر این نظر بود و هانا آرنت نیز آن را تأیید کرد که ما انسانها حیوانات سیاسی هستیم. نه به این خاطر که ما بهعنوان عضوی از احزاب سیاسی فعالیت میکنیم، بلکه به این دلیل که ما را از وضعیت متکثر اجتماعی گریزی نیست. هیچ فضای معجزهآسایی جدا از مجاهدۀ سیاسی و اخلاقی وجود ندارد و ابلهانه است اگر باورکنیم که میتوان از تکنولوژی استفاده کرد بدون آنکه مصادره به مطلوبِ اهداف انسانی شود.
درست به همین دلیل، سادهلوحانه است اگر باور کنیم که این مشکلات در آینده حل خواهند شد. صرفنظر از اینکه تکنولوژی با چه سرعتی توسعه یابد، هرگز زمانی نخواهد آمد که هیچ اختلافی در میان نباشد. حتی اگر همۀ افراد بر سر مشکلات و حل آنها توافق داشته باشند ( یک «اگر» بسیار بزرگ)، هیچچیزی وجود نخواهد داشت که بتواند گروههای ذینفع را از راهورسم خودخواهانهشان بهکلی دور سازد. آنچه در گذشته دربارۀ تنباکو رخ داده، درحالحاضر در ارتباط با سوختهای فسیلی رخ میدهد و درآینده نیز تجار، لابیگران و احزاب مختلفْ آن را ادامه خواهند داد. انسانها موجوداتی متفرق و چموش هستند.
مسائلی نیز وجود دارد که تکنولوژی قادر به حل آنها نیست. نه به این دلیل که تکنولوژی بسیار کُند یا شکننده است یا از دقت و حساسیتِ خوبی برخوردار نیست، بلکه به این دلیل که همۀ مسائل ابزاری نیستند. ماشینها از اخلاق سر درنمیآورند، چون گرفتار بحران وجودی نمیشوند. میتوانند کمک کنند که شرایط تغییر کند، اما نمیتوانند دربارۀ ارزش یا اخلاقیاتِ خود بیندیشند. برای مثال، یک پمپ آب ارزان میتواند در زمان خشکسالی به افزایش تأمین آب کمک کند و از درگیریهای خشونتبار جلوگیری کند. اما تکنولوژی نمیتواند جامعهای را به نصب، بهرهبرداری و نگهداریِ این پمپ متقاعد کند یا نمیتواند به سازمانها کمک کند که، بهجای برنامۀ توزیع لپتاپ ارزان، از این پروژه حمایت کنند.
این مسئله ارتباط نزدیک اما نامتقارن میان بشریت و ابزارهایش را برجسته میسازد. ما موجوداتی ابزارساز هستیم، اما خودمان ابزار نیستیم. ما برای خود اهدافی داریم؛ درحقیقت ما خودِ اهدافیم. تکنولوژی میتواند ترغیب کند، تشویق نماید یا برانگیزاند؛ میتواند تقویت یا تضعیف کند؛ میتواند سرعت ببخشد یا سرعت را کاهش دهد. تکنولوژیْ ناظری بیطرف و خنثی نیست. بااینحال عاملیت او محدود است و از آگاهی برخوردار نیست.
ما باید تصمیم بگیریم که چه چشماندازی از یک زندگیِ خوب ما را برمیانگیزاند و سپس به آن متعهد شویم. بشریت سؤالی است پاینده و جاری و تکنولوژی نمیتواند از جانب ما به آن پاسخی دهد.
پینوشتها:
• این مطلب را دامون یونگ نوشته است و در تاریخ ۱۷ فوریه ۲۰۱۴ با عنوان «Can technology save us» در وبسایت نیوفیلاسافر منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۱۰ بهمن ۱۳۹۵ این مطلب را با عنوان «آیا تکنولوژی میتواند ما را نجات دهد؟» و با ترجمۀ احسان یزدانی منتشر کرده است.
•• دامون یونگ (Damon Young) فیلسوف و نویسندهای است که جایزۀ رسانۀ انجمن استرالزی فلسفه را در سال ۲۰۱۳ برده است. چگونه دربارۀ تمرین بیندیشیم (How To Think About Exercise)، فلسفه در باغ (Philosophy In The Garden) و حواسپرتی (Distraction) عنوان بخشی از تألیفات یونگ است. او بهطور مرتب مهمان رادیو ای.بی.سی است و برای روزنامههای ایج، گاردین و استرالین مطلب مینویسد. او همچنین رمانهای کوتاه، شعر و کتابهایی برای کودکان نیز به چاپ رسانده است. یونگ دستیار آموزشیِ افتخاری در دانشگاه ملبورن و عضو هیئتتحریریۀ فصلنامۀ نیوفیلاسافر است.
[۱] selfhood
[۲] A Treatise of Human Nature
[۳] blue sky research: پژوهشهای بلندمدت یا مخاطرهآمیز عبارت است از پژوهشهای دامنهداری که حاوی پیشبینیها و گاه همراه با مخاطرۀ بسیار است و در وهلۀ اول، بهجای یافتههای کاربردی بیشتر به تولید علم در شاخه های محض اختصاص دارد. درعینحال امکان دارد که به یافتههای مهم نیز برسد و دریچههایی نو به روی محققان بگشاید. در برخی متون، «پژوهش بنیادی» نیز کموبیش به همین معنا و بهعنوان واژهای مترادف استفاده می شود [مترجم].
چارلز تیلور شعر و موسیقی را عناصر نجاتبخش دوران افسونزدایی میداند
او چیزی از خواهرم نمیدانست، خوبیاش همین بود
کتابی جدید، تاریخ ایدۀ خودآفرینی را در کنار تغییرات مذهبی بررسی میکند
نظریۀ «انفجار هوش» بر مبنای درک نادرستی از هوش به وجود آمده است
جالبتر اینکه اعتقاد خالص به تکنولوژی، یعنی نگرش به تکنولوژی به مثابه وسیله ای ایدئولوژیک گاها مسیر برعکس میره: بسیاری از دانشمندان یا حتی سیاستمداران، با اعطای اعتبار نهایی به تکنولوژی، اصالت وجود انسانی رو از بین برده و اون رو به مثابه ابزاری از مجموعه ابزارها تکنولوژک میبینند.