image

آنچه می‌خوانید در مجلۀ شمارۀ 31 ترجمان آمده است. شما می‌توانید این مجله را به صورت تکی از فروشگاه اینترنتی ترجمان تهیه کنید.

نوشتار

با نسل خانه‌نشین آشنا شوید

چرا نوجوانان دیگر علاقه‌ای به دیوانه‌بازی‌های همیشگی ندارند و ترجیح می‌دهند در خانه بمانند؟

با نسل خانه‌نشین آشنا شوید عکاس: دیوید یئو.

در دهه‌های گذشته، نوجوانان از بزرگ‌ترین معضلات مسئولان شهری بودند. پشت بسیاری از تصادفات رانندگی، حادثه‌های مرگ‌بار، یا اتفاقات نگران‌کننده، نوجوانی بود که با سرعتی سرسام‌آور رانندگی می‌کرد یا در قسمت «شنا ممنوع» دریا، تنی به آب زده بود یا در اثر سوء مصرف مواد بستری شده بود. اما امروزه چنین اتفاقاتی کمتر و کمتر می‌شوند. آمارهای مختلف نشان می‌دهد نوجوانانِ امروزی به‌شکل عجیبی فقط می‌خواهند در اتاق خوابشان بمانند و با گوشی‌هایشان مشغول باشند. آیا بالاخره معضل نوجوان‌ها دارد حل می‌شود، یا مشکل بزرگ‌تری در راه است؟

گبی هینسلیف

گبی هینسلیف

روزنامه‌‌‌‌نگار بریتانیایی

Guardian

Meet generation stay-at-home: ‘You don’t need to pay to go clubbing: you can sit at home and watch it on your phone

گبی هینسلیف،گاردین— پسرهای نوجوانِ هریت در کودکی آن‌قدر اجتماعی بودند که، به قول خودش، آمادگیِ «فاز انزوایشان» را نداشت. هر دو پسر حدود ۱۳ یا ۱۴ سالشان بود که کم‌کم خود را در اتاق‌خوابشان حبس کردند. با اینکه حسابی سرگرم بازی‌های کامپیوتری می‌شدند و با دوستانشان چت می‌کردند، اما به نظر می‌رسید که معاشرت واقعی کم‌کم رنگ می‌بازد.

هریت (اسم مستعار)، که مدیر یک آسایشگاه و ساکن یکی از شهرهای شمالی است، می‌گوید «اصلاً تمایلی به دیدن دوستانشان نداشتند. فقط دلشان می‌خواست تنها باشند. انگار به دلشان می‌نشست». با اینکه هریت سعی می‌کرد مسئله را بزرگ نکند، اما انزواطلبی‌شان اذیتش می‌کرد: به عقیدۀ او، نوجوانِ سالم باید مرزها را، حداقل تا حدودی، ماجراجویانه جابه‌جا کند. «ترجیح نمی‌دادم توی پارک الکل بخورند. ولی خب شاید آن رفتار نرمال باشد. به نظرم ماندنشان توی اتاق نرمال نیست». وقتی پیشنهاد می‌کرد پسرهایش، مثل دوران نوجوانی خودش، با دوستانشان بیرون بروند، پسرها امتناع می‌کردند. «پسر کوچک‌تر نمی‌رفت بیرون، چون ظاهراً دوستانش ”این کار“ را نمی‌کردند. حاضر هم نبود تنهایی برود بیرون، چون غم‌انگیز است». اما بیشتر از همه از این تعجب می‌کردند که چرا باید با دوستان خود در مراکز خرید پرسه بزنند وقتی می‌توانند هرچه را می‌خواهند اینترنتی بخرند. «همه‌چیز دست به دست هم می‌داد تا در خانه بمانند: گوشی، بازی کامپیوتری، برنامه‌های تلویزیونی عالی و چیزهایی که دم در خانه بهت تحویل می‌دهند». به اعتقاد هریت، اگرچه قرنطینه علت بروز این رفتار در پسرانش نبوده، اما عادت به معاشرت آنلاین را تشدید کرده است.

ماجرایی که هریت تعریف می‌کند پدیده‌ای است که بسیاری از والدینی که فرزند نوجوان دارند با آن آشنا هستند:نوعِ به‌ظاهر جزیره‌مانند، خانگی و کُندتری از بزرگ‌شدن که در برخی موارد تا اواخر نوجوانی و بیست‌وچندسالگی هم پابرجا می‌ماند. به نقل از «ریکام»، شرکت روبه‌افول تفریحات شبانه، یک‌سوم جوانان بریتانیایی کمتر از قبل با دیگران معاشرت می‌کنند. این شرکت ماه گذشته اعلام کرد که قصد دارد از مباشرین مالی کمک بگیرد.

یک نظرسنجی در استرالیا نشان داد که ۷۰ درصد جوانان نسل زد -عمدتاً بچه‌های نسل پساهزاره که در حال حاضر نوجوان یا بیست‌ودوسه‌ساله‌اند- کمتر از قبل بیرون می‌روند. نگرانی در مورد «جوانان مردم‌گریز» که به‌ندرت از خانه بیرون می‌روند اخیراً دولت کرۀ جنوبی را بر آن داشت تا، برای بازگرداندن جوانان افسرده و منزوی به جامعه، مقرری ماهانۀ ۴۹۰دلاری برای آن‌ها در نظر بگیرد. اگرچه عادت ولوشدن روی کاناپه تا حدودی از بی‌پولی نشئت می‌گیرد، اما افزایش تورم به‌خوبی نشان نمی‌دهد که چرا، در نظرسنجی پویش «شباهت‌های بیشتر» در ماه دسامبر، بریتانیایی‌های زیر ۲۴ سال بیش از میان‌سال‌ها خواهان بازگرداندن محدودیت‌های دورۀ کرونا از قبیل بسته شدن کلاب‌های شبانه و اعمال «قوانین شش‌گانۀ» معاشرت بودند.

تعجب‌آور نیست اگر «بیرون‌رفتن» جاذبه‌اش را برای جوانان از دست داده باشد. اپلیکیشن‌های دوست‌یابی و فیلترهای اسنپ‌چت باعث می‌شود این جوانان برای دوست‌پیداکردن لازم نباشد خانه را ترک کنند. «دلیورو»، «نتفلیکس» و «تیک‌تاک» اسباب خوشی شبانه را در منزل برای آن‌ها فراهم می‌کند. بیرون‌رفتن و مست‌کردن هم برای نسلی که نسبت به نسل قبل الکل و مواد کمتری مصرف می‌کند جذابیت سابق را ندارد. به‌طور کلی، آن‌ها کمتر از نوجوان‌های نسل‌های قبل در پی عیاشی می‌روند. مدت‌ها پیش از اینکه قرنطینه آزادی‌شان را محدود کند، رفتارهای پرخطر از قبیل حاملگی و تخلفات نوجوانان هم در آمریکا و هم در انگلیس پیوسته رو به کاهش بود. با کمال تعجب، تعداد جوانانی که سراغ کارهای پاره وقت می‌رفتند یا گواهینامه رانندگی می‌گرفتند نیز کاهش پیدا می‌کرد؛ زمانی هر دوی این‌ها راه‌های رسیدن به آزادی محسوب می‌شد (هرچند بعد از دوران قرنطینه ساعت کاری نوجوانان در بریتانیا به حالت قبل برگشت، احتمالاً به دلیل مشکلات مالی). جین توینج، روان‌شناس آمریکایی، در کتاب پرفروش سال ۲۰۱۷ خود به نام نسل آی1، غرق‌شدن در گوشی‌های هوشمند و والدگری بیش‌حمایتگرانه را عامل وضعیتی می‌داند که او از آن با عنوان دیررسیدن نسلی مضطرب به نقاط عطف بزرگسالی از قبیل قرارگذاشتن، رانندگی، کارکردن در روزهای تعطیل و به‌طور کلی درآغوش‌گرفتن دنیای بیرون یاد می‌کند. اگرچه نظریۀ او مبنی بر اینکه شبکه‌های اجتماعی اضطراب و افسردگی را در نوجوانان تشدید می‌کنند محل بحث است، این ایده بیش از پیش در محافل محافظه‌کار بریتانیا تأثیر گذاشته، به طوری که گفته می‌شود ریشی سوناک در نظر دارد استفادۀ افراد زیر ۱۶ سال از شبکه‌های اجتماعی را محدود کند.

از جهات بسیاری، نوجوانان امروز صرفاً کارهایی را می‌کنند که همیشه برای انجامش تحت فشار بوده‌اند: اینکه عاقل باشند، دنبال دردسر نگردند و روی تکالیفشان تمرکز کنند. با وجود این، سیل بی‌وقفۀ مباحث در تالار گفت‌وگوی «مامزنِت» با عناوینی از قبیل «چرا فرزند نوجوان من همیشه توی اتاقش است؟» و «آیا از خانه بیرون‌نرفتن عادی است؟» از اضطرابی آزاردهنده حکایت می‌کند مبنی بر اینکه که قاعدتاً جوانی نباید این‌شکلی باشد، یا حداقل در گذشته به این معنا نبوده است.

آیا نوجوانان واقعاً گوشه‌گیرند و تجربیات سازنده و لازم برای تبدیل‌شدن به بزرگسالانی اجتماعی و سازگار را از دست داده‌اند؟ یا اینکه صرفاً میانسال‌ها مثل همیشه درک درستی از امر پیچیدۀ کم‌سن‌و‌سال‌بودن ندارند؟

شنبه شب است و در کلاب جای سوزن انداختن نیست. موزیک بیس‌دار در حال پخش است، چراغ‌های لیزری چشمک می‌زنند و چکیدن عرق از سقف این انبار سابق را، که پشت اسکله‌های «وپینک» پنهان شده، تقریباً می‌توان حس کرد. البته تقریباً، نه کاملاً، چرا که من، مثل سایر بچه‌ها، این مراسم در سوپرکلاب «ئی وان» در غرب لندن را به سبک خودشان دنبال می‌کنم: روی مبل لم داده‌ام و کلیپ‌هایش را در گوشی تماشا می‌کنم.

در عصرِ روزی از روزهای ماه دسامبر که با جک هنری، مدیر اجرایی ارشد «ئی‌وان» دیدار کردم، با حالتی حاکی از تسلیم گفت اینکه جوان باشی و آخرهفته‌ها در خانه بمانی یک زمانی به معنای مرگ اجتماعی بود. اما برای نسل زد روزبه‌روز «عادی‌تر می‌شود». هنری، که خودش هنوز ۲۶ساله است، در کودکی شاهد مهمانی‌گرفتن پدرش بود و پیش از اینکه به ئی‌وان ملحق شود در کلاب‌های شبانۀ اطراف لندن کار می‌کرد. ترکیب فوق‌العاده‌ای از دی‌جی‌های تکنو، هاوس،الکترو و درام اند باس، «ئی‌وان» را به یکی از نمونه‌های موفق در شهر لندن تبدیل کرده است، اما به گفتۀ هنری، کشاندن جوانان به کلاب روزبه‌روز سخت‌تر می‌شود. برای موارد خاص بیرون می‌آیند -مثلاً مهمانی طولانی ۳۰ساعته‌ای که او برای شب سال نو ترتیب داده بود- اما شاید فقط یک بار در ماه. «ئی‌وان» یک فیلم‌بردار استخدام کرده که از رویدادهایش فیلم‌برداری کند و برای تیک‌تاک و اینستاگرام کلیپ‌های تبلیغاتی بسازد تا رغبت افراد را برای کلاب‌رفتن بیشتر کند. اما هنری می‌گوید اخیراً برخی افراد تماشای کلیپ را جایگزین بیرون‌رفتن واقعی کرده‌اند. «دیگر نیازی نیست کرایۀ تاکسی یا پول بلیت بدهی: می‌توانی بنشینی توی خانه و اگر خیلی بخواهی قِروفِرش را زیاد کنی، یک ودکا یا ردبول هم بگیری و برنامه را با موبایلت تماشا کنی. این همان کاری است که این نسل انجام می‌دهند».

اگرچه «ئی‌وان» جامعه‌ای مسن‌تر، یعنی افراد بین ۲۵ تا ۳۵ سال را که هنوز مایل به ترک خانه هستند، هدف گرفته است، هنری نمی‌داند وقتی کلاب‌روهای جوان‌تر به این سن‌و‌سال برسند چه اتفاقی خواهد افتاد. «قرار است عوض شوند؟ بگویند ”دیگه نمی‌خوام همه‌اش سرم توی گوشی باشه؟“». او می‌گوید در طی این سال‌ها تابستان گذشته سخت‌ترین برهه برای کلاب‌های شبانۀ لندن بود، آن هم در بحبوحۀ بحران مخارج زندگی که باعث می‌شد جیب جوانان کم‌وبیش خالی باشد. ممکن است هنوز هم برای تعطیلات و خرید بلیت فستیوال‌ها پول خرج کنند، اما آن‌قدر برایشان باقی نمی‌ماند که بخواهند در شب‌های عادی از خانه بیرون بروند.

پیامدهای این تغییر در منچستر، که به داشتن بیشترین جمعیت دانشجویان در اروپا می‌نازد، به چشم دیده می‌شوند. اندی برونهام، شهردار منچستر بزرگ، معتقد است دانشجویان در مضیقه‌اند و ساشا لرد، مشاور اقتصادی او در زمینۀ فعالیت‌های شبانه، می‌‌گوید «آن‌ها به‌جای اینکه بروند در آن مراسم‌های بزرگ شرکت کنند، یک بطری ودکا از ”سینزبری“ می‌خرند و مهمانی خانگی می‌گیرند». اما او خاطرنشان می‌کند حتی جوانانی که دستشان به دهنشان می‌رسد، ترجیح می‌دهند پولشان را برای تجربیات فراموش‌نشدنی پس‌انداز کنند، نه اینکه هر شب بیرون بروند. «برایشان مهم است چه می‌پوشند، چه می‌خورند، چند بار می‌روند باشگاه. اما هر شب مهمانی‌رفتن رفتار سالمی به نظر نمی‌آید». او در تابستان گذشته در فسیتوال پارک لایف منچستر برای اولین بار آبجوهای بدون الکل را در منوی بار قرار داد تا نیاز جوانانی را برآورده کند که الکل نمی‌خورند و نمی‌خواهند معاشرت‌هایشان حول محور الکل باشد.

جیِ ۱۸ساله قبل از اینکه به دانشگاه برود آمادۀ تجربیات دیوانه‌وار بود. او می‌گوید «تصورمان این بود که همه موادفروش‌اند و می‌خواهند همه‌چیز را بهت بفروشند». اما در واقعیت، او و هم‌اتاقی‌هایش در دانشگاه ناتینگهام بیشتر شب‌ها را «در آشپزخانه لش می‌کنند» و فقط گاه‌گداری به میخانه سر می‌زنند. «من توی خوابگاهی زندگی می‌کنم که همۀ دانشجوهای بین‌المللی آنجایند، پس خیلی‌ها هستند که مشروب نمی‌خورند». و این موضوع خیال جی را راحت می‌کرد. او هم الکل نمی‌نوشد -اگرچه از رفتن به میخانه با کسانی که الکل می‌نوشند استقبال می‌کند- و از همان ابتدا نگران تأثیر همسالان بر خودش بوده. «بچه‌ها بیرون می‌روند؛ هفتۀ اول دانشگاه هم پر از شوروحرارت بود، ولی کسی مجبورت نمی‌کرد؛ واقعاً لذت‌بخش بود. بودن در چنین موقعیتی و الکل‌نخوردن کم‌کم دارد عادی می‌شود. این‌طوری نیست که دلم نخواهد به میخانه بروم. فقط حوصلۀ خماری روز بعدش را ندارم».

زندگی‌ای که جی توصیفش می‎کند زندگیِ خوب، دوستانه و مفیدی است: در کلاس‌های علوم سیاسی و انجمن کوهنوردی دوستانی پیدا کرده و از حالا برای آیندۀ شغلی‌اش پس از فارغ‌التحصیلی برنامه دارد. اما نمی‌داند اگر والدینش در پرداخت اجارۀ هفته‌ای ۱۸۰ پوند کمکش نمی‌کردند، آیا باز هم می‌توانست حتی همین روابط اجتماعی مختصر را داشته باشد یا خیر.

کایل، جوان ۱۹سالۀ خوشرو و برون‌گرا از دانشگاه گرینچ، پس از ارزیابی استطاعت واجد شرایط دریافت وام شده و می‌گوید به علت مشکلات مالی روابط اجتماعی‌اش محدوده شده است. او می‌گوید «من از خُدامه همیشه آخرهفته‌ها برم بیرون، اما پولش رو ندارم. بقیه هم ندارند». دانشگاه او در اطراف لندن واقع شده و آنجا چندان از تفریحات شبانه خبری نیست، پس او و دوستانش برای کلاب‌رفتن باید به دارتفورد در کنت بروند، اما این کار آنقدر گران است که نمی‌شود هر هفته رفت. هنوز مرکز شهر لندن را نگشته‌اند. «خیلی‌ها درمورد مسائل مالی صحبت نمی‌کنند. معمولاً نمی‌گویند این موقعیت چقدر سخت است».

اگرچه بحران مخارج زندگی دامنگیرِ دانشگاه‌نرفته‌ها نیز شده، ولی دانشجویان به علت اجاره‌های بالا و وام‌هایی که کفاف مخارج زندگی‌شان را نمی‌دهد، تحت فشار بیشتری هستند. به گفتۀ انجمن فراحزبی پارلمانی دانشجویان، از هر دَه دانشجو شش نفرشان می‌گویند وام‌ها حتی هزینه‌های ابتدایی آن‌ها را پوشش نمی‌دهند، چه برسد به زندگی لذت‌گرایانه.

کلویی فیلدِ ۲۴ساله، نائب‌رئیس تحصیلات عالی اتحادیۀ ملی دانشجویان طی تماسی تلفنی از لیورپول، که به‌تازگی از آنجا فارغ‌التحصیل شده، می‌گوید «بیرون‌رفتن اولین چیزی بود که مردم حذفش کردند. ترجیح می‌دهند از خانه بیرون نروند تا اینکه بی‌خانه بشوند. ما شاهد افزایش بحران سلامت روان بین دانشجوها هستیم که یک دلیلش انزوای دانشجوهاست، چون نمی‌توانند معاشرت داشته باشند. همه‌چیز خلاصه شده به پرداخت اجاره و قبوض و مدرک‌گرفتن». کمبود خوابگاه در برخی دانشگاه‌ها، که باعث شده دانشجوها در فاصلۀ چندین‌مایلی دانشگاه ساکن شوند، اوضاع را بدتر کرده است. «وقتی با همکلاسی‌هایت حتی توی یک شهر زندگی نمی‌کنی، نمی‌شود تا دیروقت بیرون بمانی، چون باید به قطار برسی». او می‌گوید دانشجویان بیشتری برای امرار معاش به کارهای پاره‌وقت روی می‌آورند.

آنچه اساتید دانشگاه، دانشجویان و والدینشان از آن سخن می‌گویند نوعی جدیدی از فرهنگ جان‌کندن در دانشگاه است که فراتر از مضیقۀ مالی است. ایتای لوتم، دانشیار دانشگاه وست‌مینستر لندن میگوید ده سال پیش که تدریس را شروع کرده بود، دانشجویان با حالت خماری سر کلاس حاضر می‌شدند. اما حالا نه آن‌قدر بیرون می‌روند و خوش‌گذرانی می‌کنند، نه از کلاس‌ها لذتی می‌برند: بیشتر می‌خواهند از این مانع عبور کنند و شاغل شوند. هزینه‌های زندگی در لندن باعث شده دانشگاه‌های پایتخت بیشترْ بومی‌ها را سمت خود بکشانند که برای نپرداختن اجاره شب به منزل برمی‌گردند و زندگی دانشجویی متعارف ندارند: «با مترو به وست‌مینستر می‌روی، با همان دوستان قدیمی‌ات که دانشگاه نرفته‌اند دوستی، حتی نمی‌توانی بهش به چشم تجربۀ دانشگاه‌رفتن نگاه کنی؛ فقط تقلا می‌کنی تا تمام شود». لوتم هر سال، طی دورۀ آموزشی‌اش، سفرهای رایگانی را به فرانسه ترتیب می‌دهد. در اولین سفرش، به مارسی، متوجه شد دانشجویانِ آنجا به جای پرسه‌زدن در شهر هر شب به بارِ هتل می‌‌روند. «از بار درنمی‌آمدند. در طول روز دورۀ آموزشی داشتیم و غروب‌ها بیکار بودند. باید می‌رفتند و خوش می‌گذراندند، اما همه‌اش توی بار هتل بودند». او می‌گوید بار ارزان نبود اما انگار آن‌ها نمی‌خواستند بال‌هایشان را باز کنند.

سی سال پیش، اگر کسی می‌خواست از دانشگاه به خانه زنگ بزند باید در راهرو در صف تلفن همگانی می‌ایستاد و آن‌هایی هم که بین مدرسه و دانشگاه فاصله انداخته بودند از طریق نامه‌نگاری با خانواده ارتباط برقرار می‌کردند و تا نامه‌ها به مقصد برسند چندین هفته طول می‌کشید. امروزه والدین می‌توانند از طریق یک حساب ‌‌کاربری مشترک «اوبر»، تاکسی‌هایی را که فرزندانشان شب‌ها سوار می‌شوند، درلحظه، رهگیری کنند و از طریق برنامۀ «فایند مای آیفون» مخفیانه بچه‌ها را بپایند تا ببینند در کلاس‌ها شرکت می‌کنند یا نه. اگر، طبق گفتۀ توینج، نوجوانان واقعاً محتاط‌تر و محافظه‌کارتر شده‌اند، رواست اگر بگوییم تربیت آن‌ها نیز نقشی در این امر داشته است. در دوران کودکیِ جوانان امروزی، بحث‌های داغی پیرامون به‌اصطلاح والدین هلیکوپتری وجود داشت که تمام حرکات بچه‌ها را زیر نظر میگیرند. وقتی والدینْ دیگر بچه‌ها را برای بازی با دوستانشان بیرون نبرند و انتظار داشته باشند بچه‌ها خودشان خودشان را سرگرم کنند، آیا این بچه‌ها بلدند این کارها را انجام دهند؟

لینور اسکنیزی، نویسندهٔ کتاب بچه‌های خانگی2، یادآور می‌شود که باید به بچه‌ها اجازه دهیم خطر کنند، مثلاً خودشان به فروشگاه بروند. او می‌گوید «مثل این است که بچه‌ را در کل دوران کودکی‌اش روی تخت روان بگذاریم و از این‌طرف به آن‌طرف ببریم، بعد که شانزده سالش شد ازش بخواهیم بلند شود و بدود». او در راه‌اندازی پویش «بگذاریم رشد کنند» در ایالات متحده مشارکت داشت. این پویش پروژه‌هایی را در مدارس اجرا می‌کند تا بچه‌ها به مستقل‌شدن ترغیب شوند، حتی با کارهای کوچکی مثل درست‌کردن ساندویچ خودشان. «اگر همیشه بزرگ‌ترها شما را به بازی می‌برند، یا هرجا بخواهید بروید می‌رسانندتان، اگر بزرگ‌ترها تصمیم می‌گیرند تفریح شما کی شروع شود و کی تموم بشود؛ اگر وقتی کسی اذیتتان کرد، بزرگ‌ترها فوراً می‌آیند و مداخله می‌کنند…؛ باید این مهارت‌ها را یاد بگیرید. بعداً به کارتان می‌آید. باید بدانید چطور با بقیه کنار بیایید و چطور کارها را به انجام برسانید». او به این نکته اشاره می‌کند که مهارت‌های اجتماعی مثل همۀ مهارت‌ها نیازمند تمرین هستند و بچه‌هایی که در خردسالی از منطقۀ امنشان بیرون نمی‌آیند در بزرگسالی دنیا برایشان جای ترسناکی خواهد بود. تحقیقات اخیر یولیا چنتسوا داتون، دانشیار روان‌شناسی دانشگاه جرج‌تاون واشینگتن، اسکنیزی را مجذوب خود کرده است. داتون در این پژوهش‌ها از جوانان دانشگاهی از ملیت‌های مختلف می‌خواهد تا تعریف خود را از یک موقعیت خطرناک ارائه دهند. «توی روسیه، این بود که یک آدم مست توی خیابون دنبالت کند. توی آمریکا، اوبر سوارشدن یا تنهایی توی کافه نشستن بود».

برخلاف انتظار، توصیۀ او برای بازگرداندن نوجوانان مردّد این است که به آن‌ها کار خانه بسپاریم: «کارهای واقعی که باید برایتان انجام بدهند و شما بالای سرشان نباشید. مثلاً ”از این به بعد باید پنجشنبه‌شب‌ها شام درست کنی، چون من کلاس دارم“ یا ”من صبح‌ها وقت نمی‌کنم برادر کوچکت را ببرم مدرسه، از تو می‌خواهم این کار را انجام بدهی“. این‌ها کارهایی‌اند که بچه‌ها همیشه انجام داده‌اند و دوست دارند انجام بدهند، چون می‌خواهند که بزرگ شوند». حداقلش این است که این کارها را به ایدۀ رایج مصادرهٔ گوشی‌هایشان ترجیح می‌دهند.

از ماه آینده، قانونی مبتنی بر لزوم اجازۀ والدین برای استفادۀ افراد زیر ۱۸ سال از شبکه‌های اجتماعی از قبیل توییتر، اینستاگرام و تیک‌تاک در ایالت یوتای آمریکا به اجرا در خواهد آمد و این پلتفرم‌ها ملزم خواهند بود استفادۀ کاربران کم‌سن را در طی شب محدود کنند. سال گذشته، نیک گیب، وزیر وقت آموزش‌وپرورش انگلیس، مدارس را مجبور کرد تا گوشی‌های قدیمی بدون دسترسی به اینترنت را عادی سازی کنند و دیده‌بان اینترنت چین پیشنهاد داد که زمان استفاده از وسایل دیجیتال برای ۱۶ الی ۱۹ساله‌ها به دو ساعت محدود شود. با این حال، در سال ۲۰۱۱ که کرۀ جنوبی «قانون سیندرلا» را اعمال و عملاً دسترسی آنلاین گیمرهای نوجوان را از نیمه‌شب تا ۶ صبح محدود کرد، یک تحلیل نشان داد که آن‌ها برای جبران در طول روز ساعات بیشتری را در اینترنت می‌گذرانند.

«بچه بچه است. یک روزی یاغی می‌شود». این را پیت اچلز می‌گوید، استاد روان‌شناسی و ارتباطات در دانشگاه بث‌اسپا، که در کتاب آتی خود با عنوان گشوده‌شده:علم واقعی مدت‌زمان استفاده از وسایل دیجیتال 3هراس اخلاقی درمورد فناوری را اغراق‌آمیز می‌داند. به عقیدۀ او، ما طیف گسترده‌ای از فعالیت‌های دیجیتال را در یک دسته قرار می‌دهیم و آن‌ها را مسبب ایجاد انواع و اقسام بیماری‌ها، از مشکلات روان گرفته تا بزرگسالی دیررس، می‌دانیم. اچلز توضیح می‌دهد «خیلی از این موارد در گفت‌وگوهای عمومی درست تعریف نشده‌اند. همیشه کسانی که اهل بازی‌های ویدئویی نیستند این بازی‌ها را تجربۀ منزوی‌کننده‌ای می‌دانند. اما بازی‌های ویدئویی از همان ابتدا تجربه‌هایی اجتماعی بوده‌اند که افراد را دور هم جمع می‌کردند». او خاطرنشان می‌کند که گیمرها اجتماعاتی را تشکیل می‌دهند و نوجوانان معمولاً با دوستانشان بازی می‌کنند، چه کنار هم چه از راه دور و از طریق صحبت‌کردن با هدست. ضمناً شطرنج آنلاین در دوران قرنطینه به‌شدت محبوب شد و سریال «گامبی وزیر» نتفلیکس نیز به این محبوبیت دامن زد، به‌طوری‌که در ژانویۀ ۲۰۲۳ ترافیک سایت محبوب chess.com دوبرابر شده بود.

توینج، که در کتابش مطالعات بلندمدتی را نشان می‌دهد که، طی ده سال، رابطۀ استفاده از شبکه‌های اجتماعی و مسائل روز سلامت روان را بررسی کرده‌اند، ۱۳ علت احتمالی دیگر را برای افزایش افسردگی در میان نوجوانان مطرح کرده است، اما هیچ‌کدام از این علل قانع‌کننده نبودند. البته منتقدان او ادعا می‌کنند که اگر دو چیز هم‌زمان رخ دهند، الزاماً یکی علت دیگری نیست (یک مطالعه نشان داد که خوردن سیب‌زمینی تقریباً همان تأثیر استفاده از صفحه نمایش را بر سلامت نوجوانان می‌گذارد). اگرچه برخی مطالعات نشان داده‌اند که، حتی با درنظرگرفتن مشکلات روانی قبلی، بین استفاده از شبکه‌های اجتماعی و خطر آسیب به خود، افسردگی و کاهش اعتمادبه‌نفس خصوصاً میان دختران ارتباط وجود دارد، پژوهش مهمی که اخیراً مؤسسۀ اینترنت آکسفورد درمورد استفاده از فیس‌بوک در سراسر جهان انجام داد هیچ شواهدی دال بر آسیب روانی گسترده پیدا نکرد.

و بااینکه افراد زیر ۲۴ سال بیشتر از میان‌سال‌ها اظهار تنهایی می‌کنند، مشخص نیست که این یعنی واقعا منزوی‌تر هستند یا دلیلش صرفاً نوجوانی‌شان است. لیلی وریتی، همکار پژوهشی در مقطع فوق‌دکترا در دانشگاه منچستر که متخصص تنهایی نوجوانان است، می‌گوید «داده‌های زیادی درمورد جوانان سال‌های خیلی دور وجود ندارد. بنابراین سخت می‌توان فهمید اوضاع چطور تغییر کرد». ضمناً مدعی است که تنهایی صرفاً به میزان روابط اجتماعی بستگی ندارد: می‌تواند ناشی از احساس درک‌نشدن از طرف دیگران باشد. این احساس در میان جوانانی که هنوز هویتشان در حال شکل‌گیری است و گروه‌های دوستی‌شان مدام تغییر می‌کند شایع است. «شاید این‌طور باشد که شما دوستانی دارید که واقعاً هم خوب باهم کنار می‌آیید، اما باز هم انگار یک چیزی کم است. نمی‌توانید درمورد چیزهایی که دوست دارید با آن‌ها حرف بزنید». اینکه آیا معاشرت آنلاین به اندازۀ معاشرت حضوری لذت‌بخش هست یا خیر کاملاً بستگی دارد به اینکه نوجوانان چه کاری انجام می‌دهند. «وقتی با دوستانتان حرف می‌زنید، می‌تواند تجربۀ مثبتی باشد. اما وقتی صرفاً تماشاگر هستید و فقط صفحه‌ها را بالاوپایین می‌کنید که ببینید بقیه دارند چی کار می‌کنند، آنجاست که بُعد منفی قضیه کم‌کم سروکله‌اش پیدا می‌شود».

در کمال ناامیدی والدین، تحقیقات بر روی تأثیر فناوری بر فرزندان بسیار کُندتر از سرعت رشد فناوری انجام می‌شود. اچلز اذعان می‌کند که منکر جنبه‌های منفی استفاده از رسانه‌های دیجیتال نیست، اما دانش ما نسبت به این موضوع ناکامل است. «نوع ارتباطات ما در حال تغییر است. این الزاماً بد یا خوب نیست. صرفاً متفاوت است». به باور او،این پرسش که چه میزان استفاده از شبکه‌های اجتماعی برای نوجوانان بیش‌ازحد محسوب می‌شود شاید پرسش اشتباهی باشد: «چه در پژوهش و چه در گفت‌وگوهای عمومی باید بپرسیم چرا فضای اینترنت به بعضی‌ها می‌سازد -ممکن است به چیزهایی بربخورند که برایشان خوب نباشد، اما می‌توانند این قبیل چیزها را نادیده بگیرند- و برای بعضی‌ها واقعاً سخت است». به گفتۀ او، شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه نوجوانان اغلب برای حفظ ارتباطات اجتماعی موجود از شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند، همان طور که نسل ایکس بی‌وقفه با دوستانی که تمام روز را با هم در مدرسه بودند تلفنی حرف می‌زدند.

دن، پدر دو نوجوان ۱۴ و ۱۲ ساله، می‌گوید اگرچه از استفادۀ زیاد پسرهایش از گوشی کلافه است، اما توجه کرده که خصوصاً پسر بزرگش اغلب از گوشی برای ارتباط با دوستانش استفاده می‌کند. او اذعان می‌کند «یاد آن موقع‌های خودم افتادم. همیشه تلفن ثابت دستم بود، نه موبایل. ولی ما هم همین مشکل را داشتیم. پدر و مادرم فریاد می‌زدند ”چرا پای تلفنی؟“. پسر بزرگم اهل بازی ویدئویی است و با دوستانش تماس گروهی می‌گیرند و همه با هم گپ می‌زنند. پس می‌شود گفت دارند معاشرت می‌کنند». بااین‌حال، نگران است که مبادا یاد نگیرند چگونه خود را سرگرم کنند: «ما هم که هم‌سن آن‌ها بودیم حوصله‌مان سر می‌رفت، پس مجبور بودیم کتاب بخوانیم یا کار دیگری کنیم. اما الان چیزی نمی‌تواند با موبایل رقابت کند. هیچ چیزی آن‌قدر جذاب نیست». شاید قطعهٔ گمشدۀ این پازل این باشد که به بچه‌ها پیشنهادهای جذاب‌تری بدهیم که به جای ماندن در تخت‌خوابشان انجام دهند.

ماه اوت گذشته، یکی از شعب کی‌اف‌سی در سیتینگ‌بورن کنت، بابت اینکه ورود نوجوانانِ بدون همراه را در شب‌ها و آخرهفته‌ها قدغن کرده بود خبرساز شد؛ دلیل این تصمیم وقوع اتفاقی بود که کی‌اف‌سی مؤدبانه آن را «رفتاری که سرهنگ به آن افتخار نمی‌کند» نامید. وقتی نوجوانان بازیگوش از قرنطینه بیرون آمدند، بسیاری از مراکز خرید و رستوران‌های فست‌فود، از کالیفرنیای آمریکا گرفته تا لوتیان غربی در اسکاتلند، محدودیت‌ها و تحریم‌ها و قوانین موقتیِ مشابهی را مبنی بر لزوم «همراهی والدین» اعمال کردند. بعضی از سینماهای بریتانیا، به نوجوانان کت‌وشلوارپوش اجازۀ حضور در اکران فیلم کودکانهٔ «مینیون‌ها: ظهور گرو» را ندادند؛ از قرار معلوم تبِ تیک‌تاکیِ لباس‌پوشیدن شبیه شخصیت منفی این فیلم در سال ۲۰۲۲ باعث شده بود نوجوانان شرور داستان فیلم را به کوچک‌ترها لو دهند. تابستان گذشته هم در شهر ساحلی پلزیث در کورنوال، لب دریا دروبین‌های مداربسته نصب کردند تا از تجمع نوجوانان برای آتش‌بازی و مستی غیرمجاز در مراسم سالانۀ فارغ‌التحصیلی جلوگیری کنند.

با اینکه نمی‌توان با سهل‌انگاری از رفتارهای ضداجتماعی نوجوانان چشم‌پوشی کرد، باید توجه داشت که زمانی فست‌فودی‌ها، مراکز خرید، سینماها و کنار دریا همگی مکان‌هایی برای شروع زندگی اجتماعی مستقل نوجوانان به دور از بزرگسالان بودند. اگر به این مکان‌ها نروند، کجا بروند؟ حتی انجمن کلاب‌های جوانان دهۀ ۸۰ با میزهای لرزان بیلیارد و نوشیدنی پاندا پاپ در حال حاضر در خطر انقراض هستند (کاهش ۷۰ درصدی -با احتساب تورم- بودجۀ خدمات جوانان در سال ۲۰۱۰ باعث شد در عرض ده سال ۷۵۰ مرکز تعطیل شوند). اما چنین مکان‌هایی شاید هیچ‌وقت تا این اندازه موردنیاز نبوده‌اند: طبق تحقیقاتی که خیریۀ جوانان «آن‌ساید» در سال گذشته برای گزارشی با عنوان غم‌انگیز «انزاوی نسلی» انجام داد، یک‌چهارم نوجوانان، ورزش یا سرگرمی موردعلاقۀ خود را کنار گذاشته‌اند، چون خانواده‌ها توانایی پرداخت هزینه‌ها را نداشته‌اند. این تحقیقات نشان می‌دهد سه‌چهارم کودکانی که از آن‌ها سؤال شد اکنون بیشتر اوقات فراغت خود را در صفحات دیجیتال صرف می‌کنند. این همان وضعی است که «آن‌ساید» می‌کوشد تغییرش دهد.

در شبی سرد و تاریک در گورتون، در شرق منچستر، جمعی از پسران نوجوان با دوچرخه وارد یکی از چند ساختمانی شدند که حسابی نورانی بودند. همان نورها توجه پدر عالیۀ ۱۵ساله را، که با ماشین از آنجا می‌گذشت، به خود جلب کرد. عالیه می‌گوید «پدرم گفت ”اون‌تو یک باشگاه ورزشی هست. به‌جای اینکه توی خانه بشینی و سرت توی موبایلت باشد برو اونجا!“».

آن ساختمان، همان «هاید اَوت یوث زون» بود، استخری قدیمی که «آن‌ساید» در سال ۲۰۲۰ با کمک‌های مالی قابل‌توجه فرد دان، مدیرعامل سابق بتفرد -که در همان حوالی بزرگ شده بود- به‌صورت باشگاهی ۶.۶میلیون‌یورویی مجهز به دیوارهای کوهنوردی، استودیوی موسیقی و رینگ بوکس مجدداً راه‌اندازی کرد. هزینۀ عضویت در این مرکز ۵ پوند است و برای هر بازدید بعدی ۵۰ پنی دریافت می‌شود. تفریحات شبانۀ این مرکز حدود ۲۰ فعالیت مختلف از هنر گرفته تا اسکیت را شامل می‌شود («آن‌ساید» بدون سروصدا ترتیبی داده تا حتی کسانی که بضاعت این مبلغ را ندارند هم بتوانند بیایند).

در ابتدا عالیه آن‌قدر خجالت می‌کشید که نمی‌توانست وارد باشگاه شود، اما اکنون با طیب خاطر ورزش‌هایی را امتحان می‌کند که در مدرسه به آن‌ها نپرداخته بود. با خرسندی می‌گوید «هم بیرون می‌روی، هم کاری می‌کنی، هم سعی می‌کنی دوست پیدا کنی». مکان مورد علاقۀ او بخش تندرستی است که به شکل سالن آرایش و پیرایش و برای گفت‌وگوهای خودمانی طراحی شده؛ کرین موریس، معاون امور جوانان مرکز، می‌گوید هرکسی که روی صندلی آرایشگاه می‌نشیند ناخودآگاه زبانش به درد دل باز می‌شود. کارکنان با مهربانی دربارۀ هر موضوعی، از روابط و قلدری گرفته تا جنگ غزه، حرف می‌زنند و جوانان را تشویق می‌کنند تا به نظرات دیگران گوش دهند، کاری که در فضای مجازی انجام نمی‌شود. موریس، کوهی از انرژی که شلوار جین و سویشرت پوشیده و به شیطنت خودش در نوجوانی اذعان دارد، می‌گوید «یادشان می‌دهیم نظرات بقیه را بدون تخریب‌کردن به چالش بکشند».

مکس ۱۷ساله، که یک رپر بااستعداد است، استودیوی موسیقی را ترجیح می‌دهد. او می‌گوید «قبل از اینکه به هاید اَوت بیایم خیلی درون‌گراتر بودم. توی اتاقم آهنگ می‌ساختم و برای چندتا از دوستانم می‌فرستادم و می‌گفتم به کسی نشان ندهند». اکنون او آن‌قدر از لاکش بیرون آمده که برای اسپانسرهای مرکز اجرا می‌کند. «آدم وقتی کسانی را می‌بیند که به کارش علاقه نشان می‌دهند اعتماد‌به‌نفس می‌گیرد».

در فضایی که از نظر حضور نوجوانان به کویر می‌ماند، هاید اَوت مثل یک آبادی است. موریس می‌گوید فست‌فودی‌های زنجیره‌ای این حوالی رفت‌وآمد بچه‌ها را دوست ندارند، برخی از مغازه‌دارها هم به همین اندازه محتاط هستند. «وارد یک مغازه می‌شوی و نهایتاً دو تا بچه هم‌زمان می‌بینی. بعد از ساعت ۶ نمی‌توانی بروی مک‌دونالد. هیچ جا از بچه‌ها استقبال نمی‌شود و وقتی هم می‌روند توی خیابون باید متفرق بشوند». گاهی اوقات بچه‌ها از تسهیلگرانشان می‌خواهند که بیایند و برایشان ضمانت کنند، بلکه بتوانند تنقلات بخرند.

اما هاید اَوت صرفاً جایی برای رفتن نیست. به گفتۀ موریس، آمار بالای کووید در منچستر باعث شد این شهر، حتی در فواصل بین دوره‌های قرنطینه، ماه‌ها با محدودیت‌های شدید روبه‌رو باشد و جوانان پس از آن دوره شدیداً درونگرا شدند. بعضی از آن‌ها حتی در برابر دیگران غذا هم نمی‌خورند. اما این روزها هر نوجوانی که رد می‌شود مشت به مشت دیگری می‌زند، ارتباط چشمی برقرار می‌کند و تمایلش را به ارتباط نشان می‌دهد. از این عجیب‌تر، کسی سرش توی گوشی نیست: بلکه چیزهای دیگری در جریان است.

آن‌ساید -که بیل هارولدِ تاجر تأسیسش کرده و الهام‌گرفته از باشگاه دختران و پسران بولتون است که هارولد ریاست هیئت‌مدیرۀ آن را برعهده داشت- با کمک خیرین محلی توانست کمبود بودجه برای خدمات جوانان را جبران کند. این مؤسسه با داشتن چهارده مرکز فعال قصد دارد تا پایان سال ۲۰۲۶ هفت مرکز دیگر، از بریستول تا گریمزبی، افتتاح کند. جیمی مسرف، مدیرعامل آن‌ساید، می‌گوید اگرچه امکانات مؤسسه بچه‌ها را جذب می‌کند، اما ارتباط با کارکنان مجرب است که آن‌ها را نگه می‌دارد: تسهیلگرانْ اعتمادبه‌نفس، احساس مسئولیت در قبال بچه‌های کوچک‌تر و تمایل به ترک حاشیۀ امن را در بچه‌ها تقویت می‌کنند. به بیان دیگر، به آن‌ها کمک می‌کنند تا بزرگ شوند.

علاوه بر بالابردن سلامت روان، هدف دیگر این است که جوانان مهارت‌های اجتماعی‌ای را‌ که کارفرماها به دنبالش هستند بیاموزند. مسرف می‌گوید «چیزهایی که آدم با بودن در محیط خارج از مدرسه یاد می‌گیرد، مثلاً دیدن آدم‌های جدید و پذیرفتن مسئولیت. توی این سن آدم کم‌کم هویتش را پیدا می‌کند و تنها راهش هم امتحان‌کردن کارهای مختلف است». نوجوانان از سراسر منچستر بزرگ به هاید اَوت می‌روند. پس اگر پیشنهاد جذابی باشد، آن‌ها مایل‌اند از خانه بیرون بیایند.

در تاریکی قدم می‌زنم و از کنار پسرهایی که زیر نور پروژکتور فوتبال بازی می‌کنند می‌گذرم. یاد حرف ساشا لرد می‌افتم: رونق فستیوال‌های موسیقی حاکی از آن است که نسل زد هنوز هم مشتاق تجربیات اجتماعی بزرگ است، اما به شکلی متفاوت. «وقتی بلیت جشن گلاستونبری از ۳۰۰ یورو بیشتر شد، همه گفتیم اووَه!، ولی بلیت‌ها زودتر از همیشه فروش رفتند. آن‌ها منتظر این لحظه‌اند، و خوشحال‌اند از اینکه دست ببرند به جیبشان». اگر فعالیت‌های جذاب در دسترس باشد، پول کافی برای انجام این فعالیت‌ها باشد و والدین هم کمی تشویق کنند، آیا این نسل مانند نوجوانان نسل‌های قبل، و شاید کمی دیرتر از آن‌ها، بال‌هایش را باز نخواهد کرد؟

در مورد هریت کاملاً همین‌طور است. پسرهای او اکنون ۱۵ و ۱۷ساله هستند. بااینکه تغییر قابل‌توجهی در زندگی آن‌ها رخ نداده، در ماه‌های اخیر بیشتر از خانه بیرون می‌روند: به باشگاه می‌روند، با دوستانشان بیرون می‌روند، مهمانی می‌روند و درکل وارد دنیا شده‌اند. حالا که فکر می‌کند، می‌بیند شاید آن وقت‌هایی که پسرها خودشان را در اتاق خواب حبس می‌کردند مرحله‌ای طبیعی از رشدشان بوده:راهی برای فاصله‌گرفتن از والدین، مثل همۀ نوجوانانی که سعی می‌کنند هویت مستقل خود را بسازند، با این تفاوت که فضایی که برای خودشان درست کرده بودند دنیایی مجازی بود، نه واقعی. در این میان، هریت سعی می‌کند یاد بگیرد که وقتی بچه‌ها با دوستانشان بیرون می‌روند و تماس مادرشان را جواب نمی‌دهند، قشقرق به پا نکند. خودش می‌گوید «همین که بیرون می‌روند مایۀ خوشحالی‌ام است».


فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازه‌ترین حرف‌های دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و به‌روز انتخاب می‌شوند. مجلات و وب‌سایت‌هایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابع‌اند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفت‌وگو، بررسی کتاب، و پروندۀ ویژه قرار می‌گیرند. در پرونده‌های فصلنامۀ ترجمان تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمال‌کاری»، «تنهایی»، «مینیمالیسم»، «فقر و نابرابری»، «فرزندآوری» و نظایر آن پرداخته‌ایم. مطالب ابتدا در فصلنامه منتشر می‌شوند و سپس بخشی از آن‌ها به‌مرور در شبکه‌های اجتماعی و سایت قرار می‌گیرند، بنابراین یکی از مزیت‌های خرید فصلنامه دسترسی سریع‌تر به مطالب است.

فصلنامۀ ترجمان در کتاب‌فروشی‌ها، دکه‌های روزنامه‌فروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان به‌صورت تک شماره به‌ فروش می‌رسد اما شما می‌توانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهره‌مندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان، دریافت کتاب الکترونیک به‌عنوان هدیه و دریافت کدهای تخفیف در طول سال برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال می‌شود و در صورتی‌که فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید می‌توانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.

این مطلب را گبی هینسلیف نوشته و در تاریخ ۱۰ فوریهٔ ۲۰۲۴ با عنوان «Meet generation stay-at-home: ‘You don’t need to pay to go clubbing: you can sit at home and watch it on your phone’» در وب‌سایت گاردین منتشر شده است و برای نخستین‌بار با عنوان «با نسل خانه‌نشین آشنا شوید» در سی‌ویکمین شمارۀ فصلنامۀ ترجمان علوم انسانی با ترجمۀ آمنه محبوبی‌نیا منتشر شده است. وب سایت ترجمان آن را در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۳ با همان عنوان منتشر کرده است.

یک جمله از ترجمۀ این متن حذف شده است.

گبی هینسلیف (Gaby Hinsliff) روزنامه‌‌‌‌نگار بریتانیایی است. او با نشریاتی چون دیلی میل، دیلی تلگراف، آبزرور و تایمز همکاری داشته و از سال ۲۰۱۴ ستون‎‌‌‌‌نویس گاردین است.

 

پاورقی

  • 1
    iGen
  • 2
    Free-Range Kids
  • 3
    Unlocked: The Real Science of Screen Time

مرتبط

نابرابری اقتصادی «طبیعی» نیست

نابرابری اقتصادی «طبیعی» نیست

مروری بر کتاب طبیعت، فرهنگ و نابرابری نوشتۀ توماس پیکتی

شاید شکوفایی شما کمی دیرتر از دیگران باشد

شاید شکوفایی شما کمی دیرتر از دیگران باشد

نگران نباشید، عجله نکنید. زندگی مسابقه نیست

آیا می‌توان در اینترنت به معنویت دست یافت؟

آیا می‌توان در اینترنت به معنویت دست یافت؟

الگوریتم‌های سرگرمی‌ساز برای کار با دانش باستانی حاصل از متون و فضاهای مقدس طراحی نشده‌اند

اسکرول‌کردن بی‌هدف ویدئوهای آنلاین حوصله‌تان را بیشتر سر می‌برد

اسکرول‌کردن بی‌هدف ویدئوهای آنلاین حوصله‌تان را بیشتر سر می‌برد

احساس کسلی وقتی پیدا می‌شود که موضوعِ توجه ما دائم تغییر کند

خبرنامه را از دست ندهید

نظرات

برای درج نظر ابتدا وارد شوید و یا ثبت نام کنید

لیزا هرتسُک

ترجمه مصطفی زالی

گردآوری و تدوین لارنس ام. هینمن

ترجمه میثم غلامی و همکاران

امیلی تامس

ترجمه ایمان خدافرد

سافی باکال

ترجمه مینا مزرعه فراهانی

لیا اوپی

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

دیوید گرِیبر

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

جو موران

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

لی برِیوِر

ترجمه مهدی کیانی

آلبرتو منگوئل

ترجمه عرفان قادری

گروهی از نویسندگان

ترجمه به سرپرستی حامد قدیری و هومن محمدقربانیان

d

خرید اشتراک چهار شمارۀ مجلۀ ترجمان

تخفیف+ارسال رایگان+چهار کتاب الکترونیک رایگان (کلیک کنید)

آیا می خواهید از جدیدترین مطالب ترجمان آگاه شوید؟

بله فعلا خیر 0