در ستايش امکان
همه چیز عالی است، فقط کمی بهترش کنید
استیون پینکر روانشناسی است که بهخاطر کتابهای پرفروش خوشبینانه دربارۀ وضعیت جهان و پیشرفت انسان به شهرت رسیده است. پینکر میگوید اوضاع از همیشه بهتر است. خشونت در طول تاریخ بشر کاهش یافته و وضع بشر بهلحاظ سلامتی، ثروت و آزادی بهنحو چشمگیری بهبود پیدا کرده است. منتقدان پینکر میگویند چنین موضعی او را به برجستهترین مدافع وضع موجود در جهان بدل کرده و تجویزش برای جهانیان میتواند خیرهسرانه به نظر برسد: دقیقاً به همان روالی که تابهحال بدان مشغول بودیم ادامه دهیم، فقط کمی بهترش کنیم. پینکر چطور به یکی از جنجالیترین اندیشمندان جهان بدل شد؟
دو اقتصاددانی که با هم بر سر نحوۀ آزادیِ بازار آزاد جنگيدند
نیو دیل و جنگ جهانی دوم اقتصاد آمریکا را از بازاری با آزادیهای بیحدوحصر به سیستمی تبدیل کرد که کماکان سرمایهداری بود، اما بسیاری از ناصافیهایش هموار شده بود. کسبوکارهای انتفاعی به روال سابق ماندند، اما کسبوکارها و صاحبان کسبوکار در معرض محدودیتهای جدید بسیاری قرار گرفتند. باوجوداین، طی دهههایی که گذشت پیوسته مقاومتهایی علیه این محدودیتها در جریان بود. کتاب نیکلاس وَپشات با عنوان ساموئلسون فریدمن: جدال بر سر بازار آزاد اساساً روایتی است از این مقاومتها و فرجام آن.
مدیریت زمان میتواند شما را از پا در آورد
جهان ما سرشار است از پیامهایی که میگوید زمان منبع محدودی است و باید مدیریت بشود. اما همین مدیریت زمان گاهی میتواند تبدیل به مانعی بر سر کارآمدی و بازدهی حقیقی شود و حتی سلامتی ما را به خطر بیندازد. نویسندۀ این یادداشت، که خود از دیرباز مبلّغ مدیریت کارای زمان بوده، بر این باور است که جایگزینی زمان ذهنی به جای زمان عینی میتواند راه حل این مشکل باشد. او با ارائۀ سه نکته شیوۀ این جایگزینی را توضیح میدهد.
چهار عصر سرمایهداری در آمریکا
سرمایهداری رابطۀ عجیبی با تاریخ ایالات متحده دارد. درحالیکه اکثر جوامع اروپایی و آمریکایی تاریخ خود را، دستکم تا اندازهای، حول گذار از فئودالیسم به سرمایهداری یا بر اساس مواجهۀ دشوار و غالباً بحرانی خود با سرمایهداری تعریف کردهاند، تاریخ ایالات متحده، با تاریخ شکلگیری سرمایهداری همزمان است. آمریکا برای دورههایی طولانی نهتنها موطن اصلی سرمایهداری که نماد و محور آن در جهان بوده است. جاناتان لوی، مورخ آمریکایی، این رابطۀ پیچیده میان ایالات متحده و سرمایهداری را کاویده است.
هوش مهمتر است یا انعطافپذیری؟
خیلی اوقات مفاهیمی مانند هوش و خلاقیت را مترادف یکدیگر میپنداریم. با این وجود بسیارند کسانی که در آزمونهای استاندارد آی.کیو نمرات بالایی کسب میکنند اما توانایی خلاقانۀ چندانی ندارند و برعکس افراد فوقالعاده خلاقی که عملکرد مناسبی در آزمونهای مرسوم هوش ندارند. یکی از عوامل اساسی تعیین کننده در توانایی افراد برای یادگیری و خلاقیت، مفهومی است به نام انعطافپذیری شناختی. در این یادداشت پژوهشگران دانشگاه کمبریج شیوۀ تشخیص و پرورش این توانایی شناختی را توضیح میدهند.
گاهی خستگی ناشی از کار طوری ما را از پا میاندازد که احساس میکنیم دیگر نمیتوانیم سر پا شویم. اما منشأ این احساس ناتوانی چیست؟ جسممان خستهاست؟ روحمان خسته است؟ یا ظرفیت سیستم عصبیمان پر شده؟ پژوهشهای مرتبط با خستگی مفرطِ کاری که قدمتی ۱۵۰ ساله دارند، هر کدام سمتی را نشانه گرفتهاند. امیلی کِی ایبل در کتاب جدید خود تاریخچۀ خستگی را مرور کرده و کمک میکند با شناخت درست معنای خستگیِ مفرط به دنبال راه حلی برای رفع آن باشیم.
زندگی مدرن بسیاری را مجبور کرده است در جستوجوی نوعی هدایت و معنا، که پیش از این در مذهب مییافتند، به گروههای فرقهگرا و برندهای فرقهمانند روی بیاورند. زبانشناسی به نام آماندا مونتِل در کتاب جدیدش، فرقهگرا، به گروههایی میپردازد که مردم هر روز به آنها میپیوندند و الگوهای زبانشناختیای را بررسی میکند که این فرقهها و گروههای فرقهمانند برای جذب مردم به خدمت میگیرند.
اگر همه حرفهایمان را بشنوند، حالمان بهتر میشود؟
نظریهای در روانشناسی اجتماعی میگوید ما انسانها نهایتاً میتوانیم با ۱۵۰نفر پیوند معنادار داشته باشیم، و تعداد دوستان صمیمیمان نیز بعید است بیشتر از ۵ نفر بشود. اما شبکههای اجتماعی به این نظریه هیچ اهمیتی نمیدهند. در شبکههای اجتماعی، اصل، افزایش هر چه بیشتر تعاملات است. هر چه دوستان بیشتری داشته باشید و هر چه بیشتر حرف بزنید بهتر است. اما نکته اینجاست: اینهمه تعامل برای چه کسی بهتر است؟ برای شرکتهای صاحب شبکههای اجتماعی یا برای روح و روان ما؟
« صفحه قبل | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | ۵ | ۶ | ۷ | ۸ | ۹ | ۱۰ | صفحه بعد » |
امروزه میزان موفقیت یک پژوهشگر، تا حد زیادی، وابسته به سابقۀ انتشار اوست: نامش را پای چند مقاله گذاشته، آثارش را در کدام نشریات منتشر کرده، سایر مقالهها چند بار به مقالههایش ارجاع دادهاند؟ این امر نظامی آفریده که طرفدار سرعت انتشار، حجم زیاد تولید و جنجالطلبی است. عجله برای انتشار و فشاری که برای جلبتوجه وجود دارد پژوهشگران را بهسوی راههای میانبر و دوز و کلک سوق میدهد. استورات ریچی، روانشناس و گزارشگر علم، در کتاب جدیدش، دروغهای علمی، مشکلات سازوکارهای رایج برای انتشار مقالات علمی و دانشگاهی را بررسی میکند.
باروری مساعدتی، فناوریهای ژنتیک و ژنومیک، و زندگی خانوادگی
در طول قرنها، جوانب زیادی از زندگی خانوادگی از حیطۀ علم و توانایی ما خارج بوده است: تعداد بچهها، نازایی، جنسیت بچهها، تشخیص قطعی پدر در دعواهای حقوقی، نسبشناسی و... اما تحولات فناورانه امروز ما را به مرزی رساندهاند که بتوانیم بچههایمان را «طراحی» کنیم. اما چنین تواناییهایی بر زندگیِ اجتماعی ما چه تأثیری خواهد داشت؟ آیا مفهوم پدر و مادر، آنگونه که برای ما آشنا بوده است، در حال از بین رفتن است؟
«زنجیرۀ جهانی مراقب» تعبیری است که اولریش بک، برای توصیفِ شیوۀ درهمتنیدگی وظایفِ خانوادگی در جهانِ امروز به کار میبرد. زنانی در فیلیپین، اوکراین یا لهستان، بچههای خود را به همسایهها و مادربزرگانشان میسپارند تا در خانههای کشورهای ثروتمند، خدمتکار شوند. بدینترتیب زنانِ غربی فرصت مییابند تا بیرون از خانه کار و پیشرفت کنند. بدونِ مادرانِ فقیری که سال تا سال فرزندانشان را نمیبینند، برابریِ زنان و مردان در غرب ناممکن است.
نطفۀ جامعهشناسی در بحبوحۀ انقلاب صنعتی بسته شد. شاید به همین دلیل بود که جامعهشناسان اولیه به «تولید» بسیار بیشتر از «مصرف» اهمیت میدادند. آنها یا به مصرف بیاعتنا بودند یا آن را نکوهش میکردند. اما هر چه جلو رفتهایم، مصرف اهمیت بیشتری پیدا کرده است. نسلِ جدید جامعهشناسان این موضوع را از جوانب گوناگون کاوش کردهاند، اما هنوز راههای نرفتۀ بسیاری باقی است. جرج ریتزر در این مقاله مروری جامع بر نظریههای مختلف دربارۀ مصرف ارائه کرده است.
کودکی را تصور کنید که در کشوری عقبمانده در آمریکای لاتین زندگی میکند و مسئولیتِ بزرگکردن او را به مادربزرگش سپردهاند. مادر این کودک در ایتالیا از پیرمردی تنها مراقبت میکند، زیرا فرزندانِ پیرمرد در استرالیا زندگی میکنند. این وضعیت پیچیدگیِ مسئلۀ «مراقبت» در جهانِ نابرابر و جهانیشدۀ ما را نشان میدهد. این خانوادههای دور از هم را چطور باید فهمید؟ برای مطالعۀ آنها چه مفاهیمی لازم است؟ و آیندۀ آنها به کدام سو میرود؟
سیاستگذاری عمومی و خانوادهها
پس از جنگ جهانیِ دوم، دولتهای رفاه تلاش کردند تا با سیاستگذاریهای اجتماعی به زندگی خانوادگی مردمشان کمک کنند. این سیاستگذاریها معمولاً شامل حمایتهای مالی به نانآورِ خانواده میشد؛ اما همزمان مشکل دیگری وجود داشت: کمبود نیروی کار. بنابراین همین دولتها بهشکلِ روزافزونی زنان را به ورود به بازار کار تشویق کردند. با افزایش اشتغال زنان، خانوادهها با معضل تازهای روبهرو شدند: چه کسی باید از بچهها مراقبت کند و به کارهای خانه برسد؟
مصرف دارد از سر و روی ما بالا میرود. هر دقیقهای از شبانهروز، هر جا که باشید و هر علاقهای که داشته باشید، گزینههایی برای مصرف جلوی پای شماست. جامعۀ امروز تفاوت بسیاری دارد با جامعهای که متفکران منتقدِ دهههای ۶۰ و ۷۰، آن را «جامعۀ مصرفی» نامیده بودند. ژیل لیپووتسکی، فیلسوف و جامعهشناس فرانسوی میگوید ما اکنون در عصر فرامصرفی به سر میبریم. عصری که سازماندهی طبقاتی مصرف بههمریخته و مصرف همگانی شده است.
مرز میان «پدر خوب» و «پدر بد» چطور تعیین میشود؟ بهطور سنتی مهمترین وظیفۀ پدر تأمین معاش خانواده بوده است و پدری که از عهدۀ این کار برمیآمد، در مجموع پدری خوب محسوب میشد، اما امروزه مجموعهای از ویژگیهای رفتاری و اخلاقی، انتظار شریکشدن در امور خانه و تربیت فرزندان، داشتن شغلی آبرومندانه و اقامت نزد خانواده نیز جزء لازمههای «پدر خوب» بودن شده است. این انتظارات ایفای نقش پدر را سختتر از همیشه کرده است.
تحلیل حواس و رابطۀ امر فیزیکی با امر روانی
نتایج درخشان علم فیزیک در دورۀ مدرن، تنها محدود به حوزۀ فیزیک نیست، بلکه علوم دیگری را نیزدر بر میگیرد. اما فیزیک، با وجود پیشرفت قابل توجه، تنها بخشی از بدنۀ مشترک و بزرگتر دانش است و با ابزارهای فکریِ محدودش -که برای اهداف و مقاصد محدود و خاصی ایجاد شده است- قادر به پرداختن به تمامی موضوعاتِ محوریِ مورد بحث نیست؛ وقتی به این امور میاندیشیم درمییابیم که این گرایش در نظر ما نباید بهکلی مناسب باشد.
ادیان ابراهیمی پیوندی ناگسستنی با مفاهیم خانواده، نسل و تولیدمثل دارند که در هستۀ الهیات آنها قرار میگیرند. این ادیان عمیقاً پدرسالار هستند و لذا دگرگونی معاصر خانواده، زندگی و جایگاه زنان اثرات عمیقی بر رویههای رسمی دینی داشتهاند. همچنین، تغییرات اجتماعی و تکنولوژیک شرایط مساعد را برای گونههای جدیدی از روابط خانوادگی، جنسی و تولیدمثلی خلق کردهاند که چالشی رادیکال هم برای ادیان سنتی و هم برای شکلهای متعارف خانواده محسوب میشوند.
آیا تمدنی زوالیافته میتواند دوباره بازسازی شود؟
در سالهای اخیر، بعد از چاپ کتاب مجادلهبرانگیز «برخورد تمدنها» نوشتۀ هانتینگتون و ارائۀ تز گفتوگوی تمدنها در مقابل آن، دوباره بحث از تمدن در محافل آکادمیک رایج شده است. طی قرن گذشته، بسیاری از متفکران مسلمان، احساس کردهاند تمدن اسلامی رو به زوال رفته است و تلاش کردهاند تا راهکارهایی برای احیای دوبارۀ آن ارائه دهند. آیا احیای تمدن، خواستی نوستالژیک برای بازگشت به گذشته است؟ یا آرمانی مترقی برای حفظ هویت و ارزشهای جمعی؟
خانوادۀ کودک: چشماندازی کودکمحور
جامعهشناسی خانواده تا امروز همواره کودکان را ذیلِ مسائل پدر و مادرهایشان حساب کرده است. اما دیدگاههای نوین معتقدند کودکان بیش از آنچه ما تصور میکنیم از اوضاع و احوالِ خانوادههایی که در آن زندگی میکنند باخبرند. آنها مشکلات مالی یا ضیقِ وقت پدر و مادر برای مراقبت از آنها را میفهمند و به آنها واکنش نشان میدهند. راستی، تصور کودکان دربارۀ خانوادهای که در آن زندگی میکنند چیست؟ چگونه میتوان این تصور را مطالعه کرد؟
« صفحه قبل | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | صفحه بعد » |
آلبرت هِرشمن در سال ۱۹۵۲، برای مأموریتی از طرف بانک جهانی به کلمبیا رفت تا، در اجرای سیاستهای توسعه، به این کشور کمک کند. کتاب راهبرد توسعۀ اقتصادی، شرح این تجربه بود. این کتاب فوراً به یکی از مهمترین آثار در حوزۀ اقتصاد توسعه تبدیل شد و هرشمن را بهعنوان پیشگام این رشته به شهرت رساند.میکله آلاچویچ، استاد تاریخ اقتصاد، که بهتازگی کتاب زندگینامۀ فکری آلبرت اُ. هرشمن را منتشر کرده است، از نقش بیبدیل هرشمن در پیشرفت اقتصاد توسعه میگوید و این که اندیشههای او چه فایدهای برای امروزمان دارد.
سازمانهایی که فقط در نگاه اول «خوشایند» هستند
ظاهر بعضی از شرکتها را که نگاه کنی هماهنگی و همسویی موج میزند. در نگاه اول چنین فرهنگ سازمانیای میتواند خوشایند باشد؛ انگار که همه با درک کاملی که از هم دارند به سوی هدفی مشترک در حرکتاند. اما اگر عمیقتر شوی معمولاً به الگویی مشترک میرسی: عدم کارایی، نبود ارتباط صادقانه و مشکلات متعددی که زیر پوستۀ «خوشایند بودن» پنهان شدهاند. تیموتی کلارک که آموزش و مشاورۀ سازمانهای متعددی را بر عهده داشته، پیشنهادهایی برای تشخیص این فرهنگ مسموم و مقابله با آن دارد.
همه چیز عالی است، فقط کمی بهترش کنید
استیون پینکر روانشناسی است که بهخاطر کتابهای پرفروش خوشبینانه دربارۀ وضعیت جهان و پیشرفت انسان به شهرت رسیده است. پینکر میگوید اوضاع از همیشه بهتر است. خشونت در طول تاریخ بشر کاهش یافته و وضع بشر بهلحاظ سلامتی، ثروت و آزادی بهنحو چشمگیری بهبود پیدا کرده است. منتقدان پینکر میگویند چنین موضعی او را به برجستهترین مدافع وضع موجود در جهان بدل کرده و تجویزش برای جهانیان میتواند خیرهسرانه به نظر برسد: دقیقاً به همان روالی که تابهحال بدان مشغول بودیم ادامه دهیم، فقط کمی بهترش کنیم. پینکر چطور به یکی از جنجالیترین اندیشمندان جهان بدل شد؟
مدیریت زمان میتواند شما را از پا در آورد
جهان ما سرشار است از پیامهایی که میگوید زمان منبع محدودی است و باید مدیریت بشود. اما همین مدیریت زمان گاهی میتواند تبدیل به مانعی بر سر کارآمدی و بازدهی حقیقی شود و حتی سلامتی ما را به خطر بیندازد. نویسندۀ این یادداشت، که خود از دیرباز مبلّغ مدیریت کارای زمان بوده، بر این باور است که جایگزینی زمان ذهنی به جای زمان عینی میتواند راه حل این مشکل باشد. او با ارائۀ سه نکته شیوۀ این جایگزینی را توضیح میدهد.
هوش مهمتر است یا انعطافپذیری؟
خیلی اوقات مفاهیمی مانند هوش و خلاقیت را مترادف یکدیگر میپنداریم. با این وجود بسیارند کسانی که در آزمونهای استاندارد آی.کیو نمرات بالایی کسب میکنند اما توانایی خلاقانۀ چندانی ندارند و برعکس افراد فوقالعاده خلاقی که عملکرد مناسبی در آزمونهای مرسوم هوش ندارند. یکی از عوامل اساسی تعیین کننده در توانایی افراد برای یادگیری و خلاقیت، مفهومی است به نام انعطافپذیری شناختی. در این یادداشت پژوهشگران دانشگاه کمبریج شیوۀ تشخیص و پرورش این توانایی شناختی را توضیح میدهند.
اگر همه حرفهایمان را بشنوند، حالمان بهتر میشود؟
نظریهای در روانشناسی اجتماعی میگوید ما انسانها نهایتاً میتوانیم با ۱۵۰نفر پیوند معنادار داشته باشیم، و تعداد دوستان صمیمیمان نیز بعید است بیشتر از ۵ نفر بشود. اما شبکههای اجتماعی به این نظریه هیچ اهمیتی نمیدهند. در شبکههای اجتماعی، اصل، افزایش هر چه بیشتر تعاملات است. هر چه دوستان بیشتری داشته باشید و هر چه بیشتر حرف بزنید بهتر است. اما نکته اینجاست: اینهمه تعامل برای چه کسی بهتر است؟ برای شرکتهای صاحب شبکههای اجتماعی یا برای روح و روان ما؟
مطابق دیدگاه ریگان و تاچر چیزی بهعنوان جامعه وجود ندارد. تنها خانوادهها هستند که از یکدیگر مراقبت میکنند، و افراد که وارد بازارها میشوند. جیل لپور، استاد تاریخ هاروارد، میگوید: بهرغم همۀ تلاشهای تاچر و ریگان، هنوز چیزی به نام جامعه وجود دارد، همانطور که پیشتر نیز وجود داشته است. مسئله این نیست که آیا جامعهای وجود دارد یا خیر، بلکه باید دید در جهان پساکرونا چه شکلی به خود میگیرد.
پدر و مادری کردن یعنی رها کردن
تربیت فرزندی که بتواند روی پای خودش بایستد هدف مشترک همۀ پدر و مادرهاست. اولین باری که او را به مهد کودک میبرید و تنها بر میگردید؛ اولین باری که با دوستانش بیرون میرود؛ اولین باری که به سفر میرود؛ همۀ اینها یعنی او در مسیر استقلال گام برمیدارد و با هر گام، همزمان، از تو دورتر میشود. شاید معنای والدگری همین است: فرآیند تدریجی، آرام، غرورانگیز و البته کمی غمناک «رهاکردن».
در یکی دو سال گذشته همهگیری کرونا باعث شد بسیاری از ما برخی عادتهای قدیمی از سرمان بیفتند یا بعضاً عادتهای جدیدی پیدا کنیم. بعضی کمتر ورزش میکنند و بعضی بیشتر از قبل در شبکههای اجتماعی وقت میگذرانند. حال که رفتهرفته زندگی کمابیش به حالت عادی سابق باز میگردد، بد نیست نگاهی بیاندازیم به آنچه پژوهشگران علوم رفتاری دربارۀ ترک عادات بد و کسب عادات خوب آموختهاند.
ابطالگری پوپری، با همۀ سادگی دلپذیرش، بهسرعت از سوی فیلسوفان در هم کوبیده شد، و آنها نشان دادند که راهی قابل قبول برای درک علم نیست. آنان اشاره کردند که در هرگونه ساختار آزمایشیِ واقعی ناممکن است که عنصر فرضی واحدی را برای ردکردن جدا بکنیم. ولی طی دههها، پوپرگرایی بههرحال در میان خودِ دانشمندان رایج باقی ماند، بهرغم عوارض جانبیِ بالقوه زیانبخشی که داشت. چرا باید اینطور میشد؟
بعضیها حاضرند بمیرند ولی عذرخواهی نکنند
چرا بعضی آدمها، حتی وقتی معلوم است که مقصرند، عذرخواهی نمیکنند؟ بسیاری از ما دفاع تمام قدِ اینگونه افراد از اشتباهاتشان را نشانۀ قدرت و اعتماد به نفس آنها میدانیم، اما واقعیت چیز دیگری است. قبول اشتباه به برداشت ما از خودمان آسیب میزند، و کسانی که از عذرخواهی گریزانند آنقدر تصویر ناپایداری از خود در ذهن دارند که میترسند ضربۀ ناشی از قبول اشتباه آنها را بهکلی از پا در بیاورد. در مواجهه با اینگونه افراد چه باید کرد؟
چقدر از معنای زندگی ما را بچههایمان میسازند؟ مجلههای خانواده مدام تأکید میکنند که بچهدارشدن دوای همۀ دردهای روحی و جسمی است. بچهها هستند که خوشحالی واقعی را برایمان به ارمغان میآورند و به کارهایمان هدف میبخشند. اما آنها که به هر دلیلی نتوانستهاند بچهدار شوند چطور باید با این مسئله کنار بیایند؟ ناباروری بهخودیخود دردناک است، اما وقتی سرزنش و قضاوت دیگران هم به آن اضافه میشود، تحملناپذیر به نظر میرسد. کریستین مارشال، نویسندۀ آمریکایی، از تلاشهای ناکامش برای بچهدارشدن نوشته است.
« صفحه قبل | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | ۵ | ۶ | ۷ | ۸ | ۹ | ۱۰ | صفحه بعد » |
هرگز کاری نکردهام که دوستش نداشته باشم
آمارتیا سن، استاد اقتصاد و فلسفۀ هاروارد، عالیترین نشانهای افتخار سراسر جهان را کسب کرده و بیش از صد مدرک افتخاری از مؤسساتی در هر پنج قاره دریافت کرده است. بااینحال، او در ۸۷ سالگی هیچ میل ندارد به همین افتخارات درخشان بسنده کند. و علاوهبر اینکه هر ترم یک درس را تدریس میکند هنوز هم منتقدی تند وتیز است. کتاب وطن در جهان، زندگینامۀ خودنوشت سن، بهتازگی منتشر شده است. هاروارد گزت به همین بهانه با او دربارۀ مسیر پر پیچ و خم زندگی شخصی و حرفهایاش گفتوگو کرده است.
اصطلاح متاورس که اولین بار در رمان علمیتخیلی اسنو کرش ابداع شد، به همگرایی واقعیت فیزیکی، افزوده و مجازی در فضای آنلاینِ اشتراکی اشاره میکند. به گفتۀ زاکربرگ، متاورس یک «اینترنت جسمیتیافته» خواهد بود که بهنحوی غیرمتمرکز توسط بازیگران بسیاری هدایت میشود.متاورس سؤالات بسیاری را دربارۀ آیندۀ فضای مجازی، نحوۀ نظارت بر محتوای آن، و تأثیر وجود آن بر حس مشترک ما از واقعیت به ذهن میآورد. کیسی نیوتن،خبرنگار تکنولوژی وبسایت ورج، با زاکربرگ دربارۀ چیستی متاورس گفتوگو کرده است.
فوايد خواندن اديسه در دنيایی که آثار کلاسيک را بیفايده میداند
دنیل مندلسون، استاد برجستۀ ادبیاتِ یونان و روم باستان، زندگینامهنویس و منتقد ادبی است. ادیسه حماسۀ هومر است و مندلسون یکی از عمیقترین آثار روزگار ما را دربارۀ این حماسه نوشته است، به نام دربارۀ ادیسه . این اثر آمیزهای است از زندگینامۀ شخصی، تحلیل ادبی و تاریخ فرهنگی. او در این مصاحبه دربارۀ اتهام «بهدردنخوریِ» آثار کلاسیک میگوید و با ارائۀ دیدگاههایی قانعکننده بیان میکند که مطالعۀ شاهکارهای ادبی طوری ما را برای تجربههای انسانی نظیر عشق، اندوه، تردید و لذت مهیا میسازد که از عهدۀ تحصیلات ظاهراً «بهدردبخور» خارج است.
احساسات به چه دردمان میخورند؟
خیلیها کارل دایسروث را بزرگترین دانشمند علومعصبشناختی در دهههای اخیر میدانند. بااینحال، راه او به عصبشناسی از ادبیات آغاز شده است، از مسئلۀ شگفتانگیزی که همیشه وقت کتابخواندن از خودش میپرسید: چطور ممکن است در اثر خواندن کلماتی روی کاغذ خوشحال، غمگین، عصبانی یا هیجانزده شویم؟ مسیر تحقیقاتی او دربارۀ احساسات انسانی حالا منجر به کتابی شده است که اثر علایق قدیمی او به ادبیات و هنر نیز در آن هویداست. او در این گفتوگو از زندگی، کار و کتاب جدیدش میگوید.
مارتا نوسبام در کتاب جديدش از آزار جنسی نوشته است
مارتا نوسبام، بهعنوان زنی بسیار موفق در دنیای بهشدت مردانۀ فلسفه، در طول زندگی کاریاش شاهد تبعیضها و بدرفتاریهای جنسی فراوانی بوده است. اما بعد از بالاگرفتن رسواییهای جنسی اخیر و بهراهافتادن جنبش #من_هم احساس کرد خیلی از جوانانی که این جنبش را جلو میبرند، بیش از آنکه راهحلی در سر داشته باشند، صرفاً میخواهند مردان قدرتمند و فاسد را بیآبرو کنند. نوسبام که آن روزها درگیر بیماری دخترش بود، در بیمارستان نوشتن کتابی دربارۀ آزارهای جنسی را شروع کرد.
برای تغییرکردن دنبال راهحلهای شخصی باشید
یک استاد مدرسۀ وارتون، بهتازگی، کتابی دربارۀ تغییر عادتهای فردی نوشته است که ادعای جالبی دارد: برای تغییرکردن هیچ راهحلِ همگانیای وجود ندارد، پس اگر واقعاً میخواهید تغییر کنید، بهدنبال راهحلی شخصی باشید. کیتی میلکمن، که برای نوشتن کتابش از جدیدترین یافتههای علمی استفاده کرده، میگوید مهمترین نکته برای تغییرکردن همین است، چراکه «در مسیر رسیدن به بزرگترین اهدافِ زندگی، استراتژیهایی که برای همه توصیه میشوند نمیتوانند به اندازۀ استراتژیهای شخصیشده کارساز باشند».
خریداران اخلاقگرا الگوی ما نیستند، حوصلهسربر، روی مُخ و عجیباند
گروهی از پژوهشگران از مردم پرسیدند که برای خرید شلوار جین به چه اطلاعاتی نیاز دارند. به دلیل محدودیت زمانی، آنها فقط میتوانستند دو ویژگی از چهار ویژگیِ قیمت، مدل، نحوۀ شستوشو و «استفاده از کودکان کار» را انتخاب کنند. پژوهشگران سپس، به گروهی که نمیخواستند دربارۀ بهکارگیری کودکان کار بدانند، گفتند نظرشان را دربارۀ آنهایی بگویند که مایلاند دربارۀ استفاده از کودکان کار بدانند. نتایج تعجبآور بود: آنها خریدارانی را که به ملاحظات اخلاقی توجه داشتند حوصلهسربر، عجیبوغریب و حقیر میدیدند. ماجرا چیست؟ چرا مردم به خریداران اخلاقگرا با تحقیر نگاه میکنند؟ مگر قرار نیست آنها الگویمان باشند
برای تربیت بچهها، تنبیه و تشویق زیادی ممنوع
دور و برمان پر است از پدر و مادرهایی که با سادهترین شیرینکاری فرزندشان به وجد میآیند و انواع تشویق و تحسین را نثارش میکنند و با اولین بدقلقی برآشفته میشوند و سر فرزندشان داد میزنند. اما تربیت فرزند همیشه اینطور نبوده و همهجا هم اینطور نیست. مایکلین دوکلف در کتاب جدیدش، با مطالعۀ تاریخ فرزندپروری و سفر به سه قاره با دختر سهسالهاش، پیشنهاداتی برای اصلاح شیوۀ تربیت فرزندانمان دارد.
همۀ این هیولاها روزی بچههایی معصوم بودهاند
وقتی رسواییهای هاروی واینستین رسانهای شد، اما براون، روزنامهنگار تحقیقی واشنگتنپست، مشغول نگهداری از نوزاد پسرش بود و همینطور که داستان زنانی که قربانی سوءاستفادههای جنسی شده بودند را میشنید، از خودش میپرسید، آیا ممکن است روزی پسر یکماه و نیمۀ او هم به چنین سرنوشتی دچار شود؟ این دغدغهها باعث شد جنبش #منهم او را به تحقیق روی مسئلۀ دیگری بکشاند: پسرها تحت چه تنشها و فشارهایی بزرگ میشوند؟ و چطور میشود از آنها حمایت کرد تا راه نادرستی را در پیش نگیرند؟
سفری با ایشیگورو به سرزمین قصههای کودکی
ایشیگورو تلاش بسیاری کرده است تا، بعد از بردن جایزۀ نوبل، به چیزی که خودش «سندرم نوبل» مینامد مبتلا نشود، سندرمی که باعث میشود نوبلیستها دمبهدم حرف بزنند و نسخههای حکیمانه برای بشریت صادر کنند. در رماننویسی هم همین روش صبورانه و موشکافانه را پیش گرفته است. او در گفتوگو با گاردین دربارۀ رمان جدیدش میگوید رماننویسی مثل مبارزۀ ساموراییهاست؛ ساعتها دقت و تمرکز، و ناگهان چکاچاک شمشیرها در کسری از ثانیه. ضربهای دقیق و کشنده، و تمام.
دانیل کانمن در کتاب جدیدش دوباره سراغ قضاوتهای انسانی رفته است
بهنظرتان وقتی یک بیمار با علائمی مشخص به دو متخصص مراجعه میکند، چقدر احتمال دارد که نسخههای متفاوتی دریافت کند؟ یا اگر پروندهای حقوقی به دو قاضی ارجاع شود، چقدر محتمل است که احکام متفاوتی صادر شود؟ دنیل کانمن، وقتی سالها پیش آزمایشی را در این باره طراحی میکرد، حدس میزد اختلاف بین قضاوتِ متخصصان مختلف در یک حوزه، باید چیزی حدود ۱۰درصد باشد، اما بعد از انجام آزمایشش، فهمید این اختلاف بسیار زیاد و حدود ۵۰ درصد است. کتاب جدید او و همکارانش تلاشی برای فهم این معضل است.
گفتوگو با جیمز پترسون، نویسندهای که کتابهایش بیشتر از تالکین میفروشد
جیمز پترسون نویسندۀ عجیبی است. سالانه چندین رمان، ناداستان و کتاب کودک منتشر میکند. به گفتۀ خودش گاهی همزمان در حال نوشتن سی کتاب است. دربارۀ همهچیز مینویسد. از جان لنون گرفته تا خاندان کندی. منتقدانش میگویند نوشتههایش بیارزش و سطحی است، اما خوانندگان بیشمارش چنین نظری ندارند. پیترسون که پیش از این با دونالد ترامپ دوست بوده، جدیداً رفاقتی صمیمانه با بیل کلینتون پیدا کرده و با او یک رمان مشترک هم نوشته است. حالا آنها به فکر نوشتن دومین رمانشان هستند.
« صفحه قبل | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | ۵ | ۶ | ۷ | ۸ | ۹ | ۱۰ | صفحه بعد » |
دو اقتصاددانی که با هم بر سر نحوۀ آزادیِ بازار آزاد جنگيدند
نیو دیل و جنگ جهانی دوم اقتصاد آمریکا را از بازاری با آزادیهای بیحدوحصر به سیستمی تبدیل کرد که کماکان سرمایهداری بود، اما بسیاری از ناصافیهایش هموار شده بود. کسبوکارهای انتفاعی به روال سابق ماندند، اما کسبوکارها و صاحبان کسبوکار در معرض محدودیتهای جدید بسیاری قرار گرفتند. باوجوداین، طی دهههایی که گذشت پیوسته مقاومتهایی علیه این محدودیتها در جریان بود. کتاب نیکلاس وَپشات با عنوان ساموئلسون فریدمن: جدال بر سر بازار آزاد اساساً روایتی است از این مقاومتها و فرجام آن.
چهار عصر سرمایهداری در آمریکا
سرمایهداری رابطۀ عجیبی با تاریخ ایالات متحده دارد. درحالیکه اکثر جوامع اروپایی و آمریکایی تاریخ خود را، دستکم تا اندازهای، حول گذار از فئودالیسم به سرمایهداری یا بر اساس مواجهۀ دشوار و غالباً بحرانی خود با سرمایهداری تعریف کردهاند، تاریخ ایالات متحده، با تاریخ شکلگیری سرمایهداری همزمان است. آمریکا برای دورههایی طولانی نهتنها موطن اصلی سرمایهداری که نماد و محور آن در جهان بوده است. جاناتان لوی، مورخ آمریکایی، این رابطۀ پیچیده میان ایالات متحده و سرمایهداری را کاویده است.
گاهی خستگی ناشی از کار طوری ما را از پا میاندازد که احساس میکنیم دیگر نمیتوانیم سر پا شویم. اما منشأ این احساس ناتوانی چیست؟ جسممان خستهاست؟ روحمان خسته است؟ یا ظرفیت سیستم عصبیمان پر شده؟ پژوهشهای مرتبط با خستگی مفرطِ کاری که قدمتی ۱۵۰ ساله دارند، هر کدام سمتی را نشانه گرفتهاند. امیلی کِی ایبل در کتاب جدید خود تاریخچۀ خستگی را مرور کرده و کمک میکند با شناخت درست معنای خستگیِ مفرط به دنبال راه حلی برای رفع آن باشیم.
زندگی مدرن بسیاری را مجبور کرده است در جستوجوی نوعی هدایت و معنا، که پیش از این در مذهب مییافتند، به گروههای فرقهگرا و برندهای فرقهمانند روی بیاورند. زبانشناسی به نام آماندا مونتِل در کتاب جدیدش، فرقهگرا، به گروههایی میپردازد که مردم هر روز به آنها میپیوندند و الگوهای زبانشناختیای را بررسی میکند که این فرقهها و گروههای فرقهمانند برای جذب مردم به خدمت میگیرند.
امروزه میزان موفقیت یک پژوهشگر، تا حد زیادی، وابسته به سابقۀ انتشار اوست: نامش را پای چند مقاله گذاشته، آثارش را در کدام نشریات منتشر کرده، سایر مقالهها چند بار به مقالههایش ارجاع دادهاند؟ این امر نظامی آفریده که طرفدار سرعت انتشار، حجم زیاد تولید و جنجالطلبی است. عجله برای انتشار و فشاری که برای جلبتوجه وجود دارد پژوهشگران را بهسوی راههای میانبر و دوز و کلک سوق میدهد. استورات ریچی، روانشناس و گزارشگر علم، در کتاب جدیدش، دروغهای علمی، مشکلات سازوکارهای رایج برای انتشار مقالات علمی و دانشگاهی را بررسی میکند.
هنگام تصمیمگیری، بیش از آنچه خیال کنید، باید مراقب نویزها باشید
چند دکتر معاینهتان میکنند و هرکدام درمانی کاملاً متفاوت با دیگری تجویز میکند. این تجربۀ مشترکِ تقریباً همۀ ماست. نمونههای مشابه دیگری هم از اینگونه اختلافنظرها وجود دارد: پژوهشها نشان میدهند قاضیها، بسته به شرایط کاری یا میزان خستگی، برای جرمهای مشابه، مجازاتهایی بسیار متفاوت صادر میکنند. کانمن و سانستاین برای این اشتباهاتِ تصمیمگیری نام جدیدی انتخاب کردهاند: «نویز». این دو اقتصاددان شهیر، در کتاب جدیدشان، میگویند وقتی میخواهید درست تصمیم بگیرید، علاوهبر سوگیریهای شناختی، باید مراقب نویزها هم باشید.
پژوهشهای جدید در حوزۀ نابرابری سلامت نشان میدهند که پزشکان و کارکنان بخش درمان با بعضی از افراد و گروههای اجتماعی مثل زنان، رنگینپوستها، افراد تراجنسیتی و چاقها رفتار متفاوتی در پیش میگیرند و همین باعث میشود که آنها نتوانند خدمات بهداشتی و پزشکی لازم را دریافت کنند و در نتیجه سالانه هزاران نفر از آنها جان خود را از دست میدهند. جسیکا نوردل در کتاب جدیدش از سوگیریهای تبعیضآمیز ناآگاهانه و ساختاری در حوزۀ پزشکی میگوید.
پيتر تيل: لئو اشتراوسی که در سيليکونولی کار میکند
پیتر تیل از اسرارآمیزترین چهرههای سیلیکونولی است. هر چه زاکربرگ و ایلان ماسک، مهندسانی ابرثروتمند هستند که در دیگر موضوعات سادهلوح به نظر میآیند، پیتر تیل در سخنرانیهایش به کارل اشمیت، لئو اشتراوس و رنه ژیرار ارجاع میدهد و با استفاده از عهد عتیق دربارۀ آیندۀ جهان فلسفهپردازی میکند. مکس چفین، نویسندۀ کتاب جدیدی دربارۀ تیل میگوید: او مسئول ایجاد ایدئولوژیای است معرف سیلیکونولی شده است: اینکه پیشرفت تکنولوژیک باید بیوقفه پیگیری شود؛ بدون درنظرگرفتن هزینهها و خطرات بالقوۀ آن برای جامعه.
تاريخ جنون: حبابهای اقتصادی چطور ايجاد میشوند؟
حبابهای بازار سهام چیست و چرا به وجود میآید؟ چه اتفاقی میافتد که ناگهان مردم به بازارهای مالی هجوم میآورند و مثل دیوانهها شروع به خرید میکنند و قیمتها سر به فلک میکشد و بعد از چند وقت، ناگهان همهچیز منفجر میشود و هزاران نفر ورشکسته و فقرزده باقی میمانند؟ ادوارد چنسلر ضمن مرور دو کتاب جدید دربارۀ حبابهای سفتهبازی مشهور در تاریخ، میگوید در دورۀ پاندمی حالا دوباره شرایط برای یک فروپاشی تمامعیار اقتصادی در بازار سهام فراهم است.
ديگر حرفزدن دربارۀ «اختلاف نسلها» بس است
مبنای تجربیای برای اثبات این ادعا وجود ندارد که تفاوتهای درون هر نسل کمتر از تفاوتهای مابین چند نسل باشد. و با اینکه میدانیم که این مرزهای زمانی ممکن است همپوشانی داشته باشند، باز هم تصور میکنیم که خطی آشکار باید تفاوتهای نسلی را از هم متمایز کند. مفهوم «نسلها» صرفاً راهی نو برای تقسیمبندی طیف مکانزمان هستند و، درست به اندازۀ «دهه» و «قرن»،مندرآوردی هستند. بهاینترتیب، پرسش این نیست که «آیا نسلها واقعیاند؟». مسئله این است که «آیا کمکی به فهم چیزی میکنند یا خیر؟».
حقايقی دربارۀ گذشتههای دور بشريت
اکتشافات باستانشناسی باورهای دیرینۀ دانشمندان را دربارۀ شیوۀ سازماندهی جوامع اولیه برهم زده است تا جایی که امروزه افراد صاحبنظر میگویند جامعۀ انسانی هیچ شکل «اصلی و اولیه» نداشته و تلاش برای ترسیم چنین جامعهای چیزی جز افسانهپردازی نخواهد بود. دیوید گریبر، انسانشناس فقید آمریکایی که در سال ۲۰۲۰ درگذشت، از جملۀ همین صاحبنظران است و در آخرین کتابش، سپیدهدم همهچیز، تلاش میکند با استفاده از یافتههای جدید باستانشناسی روایتی جدید از تاریخ بشریت به دست ما بدهد.
ستارۀ صبح حس آشنایی را برمیانگيزد:اتفاقی وحشتناک در انتظار جهان است
کارل اوه کناسگور در این سالها با رمان عظیم ششجلدی خود، نبرد من، در جهان شناختهشده است. حالا او فرمِ زندگینامهای نبرد من را کنار گذاشته و رمان جدیدی منتشر کرده است که به همان اندازه قدرتمند و خیالانگیز است. ستارۀ صبح نخستین اثر از دورۀ تازۀ رمانهای کناسگور است. ستارۀ صبح چند شب از شبهای آگوست در نروژ را روایت میکند که ستارهای ناآشنا، بهطرزی خوفانگیز، در آسمان میدرخشد، و حیوانات و آدمها با بیقراری در جوش و خروشاند،انگار که فاجعهای در راه باشد.
« صفحه قبل | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | ۵ | ۶ | ۷ | ۸ | ۹ | ۱۰ | صفحه بعد » |
پدر و مادری کردن یعنی رها کردن
تربیت فرزندی که بتواند روی پای خودش بایستد هدف مشترک همۀ پدر و مادرهاست. اولین باری که او را به مهد کودک میبرید و تنها بر میگردید؛ اولین باری که با دوستانش بیرون میرود؛ اولین باری که به سفر میرود؛ همۀ اینها یعنی او در مسیر استقلال گام برمیدارد و با هر گام، همزمان، از تو دورتر میشود. شاید معنای والدگری همین است: فرآیند تدریجی، آرام، غرورانگیز و البته کمی غمناک «رهاکردن».
هوش مهمتر است یا انعطافپذیری؟
خیلی اوقات مفاهیمی مانند هوش و خلاقیت را مترادف یکدیگر میپنداریم. با این وجود بسیارند کسانی که در آزمونهای استاندارد آی.کیو نمرات بالایی کسب میکنند اما توانایی خلاقانۀ چندانی ندارند و برعکس افراد فوقالعاده خلاقی که عملکرد مناسبی در آزمونهای مرسوم هوش ندارند. یکی از عوامل اساسی تعیین کننده در توانایی افراد برای یادگیری و خلاقیت، مفهومی است به نام انعطافپذیری شناختی. در این یادداشت پژوهشگران دانشگاه کمبریج شیوۀ تشخیص و پرورش این توانایی شناختی را توضیح میدهند.
ديگر حرفزدن دربارۀ «اختلاف نسلها» بس است
مبنای تجربیای برای اثبات این ادعا وجود ندارد که تفاوتهای درون هر نسل کمتر از تفاوتهای مابین چند نسل باشد. و با اینکه میدانیم که این مرزهای زمانی ممکن است همپوشانی داشته باشند، باز هم تصور میکنیم که خطی آشکار باید تفاوتهای نسلی را از هم متمایز کند. مفهوم «نسلها» صرفاً راهی نو برای تقسیمبندی طیف مکانزمان هستند و، درست به اندازۀ «دهه» و «قرن»،مندرآوردی هستند. بهاینترتیب، پرسش این نیست که «آیا نسلها واقعیاند؟». مسئله این است که «آیا کمکی به فهم چیزی میکنند یا خیر؟».
تاريخ جنون: حبابهای اقتصادی چطور ايجاد میشوند؟
حبابهای بازار سهام چیست و چرا به وجود میآید؟ چه اتفاقی میافتد که ناگهان مردم به بازارهای مالی هجوم میآورند و مثل دیوانهها شروع به خرید میکنند و قیمتها سر به فلک میکشد و بعد از چند وقت، ناگهان همهچیز منفجر میشود و هزاران نفر ورشکسته و فقرزده باقی میمانند؟ ادوارد چنسلر ضمن مرور دو کتاب جدید دربارۀ حبابهای سفتهبازی مشهور در تاریخ، میگوید در دورۀ پاندمی حالا دوباره شرایط برای یک فروپاشی تمامعیار اقتصادی در بازار سهام فراهم است.
مدیریت زمان میتواند شما را از پا در آورد
جهان ما سرشار است از پیامهایی که میگوید زمان منبع محدودی است و باید مدیریت بشود. اما همین مدیریت زمان گاهی میتواند تبدیل به مانعی بر سر کارآمدی و بازدهی حقیقی شود و حتی سلامتی ما را به خطر بیندازد. نویسندۀ این یادداشت، که خود از دیرباز مبلّغ مدیریت کارای زمان بوده، بر این باور است که جایگزینی زمان ذهنی به جای زمان عینی میتواند راه حل این مشکل باشد. او با ارائۀ سه نکته شیوۀ این جایگزینی را توضیح میدهد.
بعضیها حاضرند بمیرند ولی عذرخواهی نکنند
چرا بعضی آدمها، حتی وقتی معلوم است که مقصرند، عذرخواهی نمیکنند؟ بسیاری از ما دفاع تمام قدِ اینگونه افراد از اشتباهاتشان را نشانۀ قدرت و اعتماد به نفس آنها میدانیم، اما واقعیت چیز دیگری است. قبول اشتباه به برداشت ما از خودمان آسیب میزند، و کسانی که از عذرخواهی گریزانند آنقدر تصویر ناپایداری از خود در ذهن دارند که میترسند ضربۀ ناشی از قبول اشتباه آنها را بهکلی از پا در بیاورد. در مواجهه با اینگونه افراد چه باید کرد؟
در یکی دو سال گذشته همهگیری کرونا باعث شد بسیاری از ما برخی عادتهای قدیمی از سرمان بیفتند یا بعضاً عادتهای جدیدی پیدا کنیم. بعضی کمتر ورزش میکنند و بعضی بیشتر از قبل در شبکههای اجتماعی وقت میگذرانند. حال که رفتهرفته زندگی کمابیش به حالت عادی سابق باز میگردد، بد نیست نگاهی بیاندازیم به آنچه پژوهشگران علوم رفتاری دربارۀ ترک عادات بد و کسب عادات خوب آموختهاند.
هرگز کاری نکردهام که دوستش نداشته باشم
آمارتیا سن، استاد اقتصاد و فلسفۀ هاروارد، عالیترین نشانهای افتخار سراسر جهان را کسب کرده و بیش از صد مدرک افتخاری از مؤسساتی در هر پنج قاره دریافت کرده است. بااینحال، او در ۸۷ سالگی هیچ میل ندارد به همین افتخارات درخشان بسنده کند. و علاوهبر اینکه هر ترم یک درس را تدریس میکند هنوز هم منتقدی تند وتیز است. کتاب وطن در جهان، زندگینامۀ خودنوشت سن، بهتازگی منتشر شده است. هاروارد گزت به همین بهانه با او دربارۀ مسیر پر پیچ و خم زندگی شخصی و حرفهایاش گفتوگو کرده است.