نسخۀ صوتی: بيگانههراسی از کجا آمد؟
در دنیایی که هم بیرحم است و هم زیبا، نه خوشبینی به کار میآید، نه بدبینی
دنیا پُر از رنج است، رنجهایی گریزناپذیر و مهلک. بارزترینشان هم کهولت و مرگ است، ولی در عینحال، زندگی به همان میزان و بهشکل انکارناپذیری با زیبایی، شگفتی و فرصتهایی برای عشق و مهربانی پر شده است. ما باید فعالانه هر دوی این واقعیتها را بپذیریم. اگر صداقت دربارۀ امور به شادی سادهلوحانه یا کودکانه پایان میدهد، درعوض، چیزی بالغتر را به ارمغان میآورد. قدردانی از موهبتهایی که در طول عمر نصیبمان شده است.
ژستهای ترقیخواهانه شرکتهای بزرگ فقط فريبکارانه نيست؛ خطرناک هم هست
شرکتهای چندملیتی همیشه متهم بودهاند که برای افزایش سود شخصیشان در حال بلعیدن کرۀ زمین و نابودکردن آیندۀ انسانها بودهاند. اما چند سالی است که اوضاع حداقل در ظاهر تغییر کرده است. شرکتهای نفتی را میبینید که از انرژیهای سبز حمایت میکنند یا ابرثروتمندانی را پیدا میکنید که دم از عدالت و نابرابری میزنند. معنی این حرفها چیست و آیا چنین ژستهایی واقعاً به نفع مبارزات ترقیخواهانۀ فعالان سیاسی برای گسترش عدالت و انصاف است؟
من روانپزشکی بودم که کارم به بيمارستان روانی کشيده بود
اعتیاد، به دلایل مختلف، فروپاشی هولناکی است. افرادِ درگیر با اعتیاد میگویند که میخواهند ترک کنند، ولی حتی باوجود مجرای بینی تخریبشده، کبد زخمی، اُوِردوز، ازدستدادن شغل و خانواده، هنوز سردرگم، شکاک و از همه مهمتر، بیمناک هستند. بیمناکند چراکه فکر نمیکنند بتوانند تغییر کنند، حتی باوجود اینکه آشکارا میبینند دست به کارهایی میزنند که دلشان نمیخواهد. کارل اریک فیشر، روانپزشکی که خود درگیر اعتیاد بوده است، در این مطلب، از دنیای پیچیدهای سخن میگوید که اعتیاد را ایجاد میکند و آدمها را در آن گرفتار میسازد.
پشت صحنۀ جايزۀ بوکر: آيا رقابتی جنجالی میتواند ادبيات را نجات دهد؟
در زمانهای که جایگاه فرهنگی رمان متزلزل شده و همزمان صورتهای دیگرِ سرگرمی، مهیبتر از همیشه، قد علم کردهاند، جایزۀ بوکر نقش مهمی در حیات ادبی پیدا کرده است. بوکر نیرویی انرژیبخش و مهم در صنعت نشر شده است که انبوه خوانندگان را با کتابهایی آشنا میکند که بهخودیِخود بعید است بتوانند در بازار خودی نشان دهند. گبی وود، مدیر جایزۀ بوکر، میگوید این روزها بردنِ این جایزه به نوعی «تاجگذاری» تبدیل شده است که زندگی برنده را کاملاً دگرگون میکند.
هيوم مرد تناقضهاست، آيا چنين کسی میتواند مرشد خودياری شود؟
فلسفه رابطۀ پردردسری با کسبوکار خودیاری دارد. فیلسوفان دیدگاههایی نظاممند دربارۀ چگونه زیستن ارائه میدهند، اما نه برای پیرویِ صرف، بلکه برای بحث و استدلال. بااینهمه در سالیان اخیر شاهد چاپ سیلی از کتابها بودهایم که فیلسوفانِ مُرده را همچون راهنمای زندگی تصویر میکنند. از ارسطو و اپیکور تا ویلیام جیمز و نیچه. آخرین قربانی یا شاید هم اولین برندۀ این جریان محبوب دیوید هیوم است، چرا که کتاب جدید جولین باگینی دربارۀ او، هم خودیاری است، هم چیزی بسیار فراتر.
بازسازی نمیخواستم، طلاق میخواستم
چه میشود که زنی با سه بچۀ کوچک، تصمیم میگیرد از شوهری که دوستش دارد جدا شود؟ هر زندگی داستانی بیرونی دارد که دیگران میتوانند ببینند. خانوادهای معمولی بدون مشکلاتی لاینحل. اما درون آدمها چه؟ اگر آنجا چیزها سر جای خودشان نباشند چه میشود؟ آنر جونز، در این جستار از این درون حرف میزند. از وضعیتی نادیدنی که به نقطهای میرسد که تصمیم میگیرد همه چیز را خراب کند و دوباره بسازد.
صحنۀ سیاست در بسیاری از جوامع غربی در سالهای اخیر تغییر کرده است. گویی چرخش بزرگی از دغدغههای اقتصادی به سمت دغدغههای هویتی و فرهنگی رخ داده است. جوانان بیش از آنکه نگران مالیات و بازتوزیع منابع باشند، به این فکر میکنند که ما کیستیم؟ و چه اتفاقی دارد برای هویت و ارزشهایمان میافتد؟ ینس رودگرن جامعهشناس مشهور سوئدی میگوید گرایش به راست افراطی را باید در این تغییر مختصات بزرگ تحلیل کرد.
فيلسوفان هميشه با خشم مخالف بودهاند، اما شايد وقت دفاع از آن رسيده باشد
مائیشا چری، فیلسوف زن سیاهپوست، که متخصص مسائل مربوط به «احساس» است، در کتاب جدید خود با عنوان مسئلۀ عصبانیت: چرا خشم برای مبارزه علیه نژادپرستی ضروری است میگوید: از ابتدای تاریخ فلسفه در یونان باستان تا امروز، فیلسوفان بزرگ همه را به فروخوردن خشم دعوت کردهاند، اما شاید دلیل این توصیه آن باشد که تجربۀ آنها در زندگی دلایل قانعکنندهای برای خشمگینشدن در اختیارشان قرار نداده است. چری میگوید نوعی از خشم وجود دارد که سازنده و فضیلتمندانه است. خشمی برای اصلاح.
« صفحه قبل | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | ۵ | ۶ | ۷ | ۸ | ۹ | ۱۰ | صفحه بعد » |
میان شیاطین و فرشتهها: چطور آیرونی به گناهی نابخشودنی تبدیل شد؟
سیاستمداران امروزی در سخنرانیهایشان معمولاً از عناصر دو سبک ادبی استفاده میکنند: سبک گوتیک که در آن، دنیا پر از شیاطین و دسیسهها و خیانتهاست، و روایت احساساتی که در آن همهچیز فدای عشق و محبت و دوستی میشود. روایت اول را برای رقبایشان و روایت دوم را برای خودشان به کار میبرند. اما این دو روایت، که هر دو ریشه در ادبیاتِ کودک دارند، در یک چیز مشترکاند: آنها خط تمایزی آشکار میان خوب و بد میکشند و آیرونی را تحمل نمیکنند.
امروزه میزان موفقیت یک پژوهشگر، تا حد زیادی، وابسته به سابقۀ انتشار اوست: نامش را پای چند مقاله گذاشته، آثارش را در کدام نشریات منتشر کرده، سایر مقالهها چند بار به مقالههایش ارجاع دادهاند؟ این امر نظامی آفریده که طرفدار سرعت انتشار، حجم زیاد تولید و جنجالطلبی است. عجله برای انتشار و فشاری که برای جلبتوجه وجود دارد پژوهشگران را بهسوی راههای میانبر و دوز و کلک سوق میدهد. استورات ریچی، روانشناس و گزارشگر علم، در کتاب جدیدش، دروغهای علمی، مشکلات سازوکارهای رایج برای انتشار مقالات علمی و دانشگاهی را بررسی میکند.
باروری مساعدتی، فناوریهای ژنتیک و ژنومیک، و زندگی خانوادگی
در طول قرنها، جوانب زیادی از زندگی خانوادگی از حیطۀ علم و توانایی ما خارج بوده است: تعداد بچهها، نازایی، جنسیت بچهها، تشخیص قطعی پدر در دعواهای حقوقی، نسبشناسی و... اما تحولات فناورانه امروز ما را به مرزی رساندهاند که بتوانیم بچههایمان را «طراحی» کنیم. اما چنین تواناییهایی بر زندگیِ اجتماعی ما چه تأثیری خواهد داشت؟ آیا مفهوم پدر و مادر، آنگونه که برای ما آشنا بوده است، در حال از بین رفتن است؟
«زنجیرۀ جهانی مراقب» تعبیری است که اولریش بک، برای توصیفِ شیوۀ درهمتنیدگی وظایفِ خانوادگی در جهانِ امروز به کار میبرد. زنانی در فیلیپین، اوکراین یا لهستان، بچههای خود را به همسایهها و مادربزرگانشان میسپارند تا در خانههای کشورهای ثروتمند، خدمتکار شوند. بدینترتیب زنانِ غربی فرصت مییابند تا بیرون از خانه کار و پیشرفت کنند. بدونِ مادرانِ فقیری که سال تا سال فرزندانشان را نمیبینند، برابریِ زنان و مردان در غرب ناممکن است.
نطفۀ جامعهشناسی در بحبوحۀ انقلاب صنعتی بسته شد. شاید به همین دلیل بود که جامعهشناسان اولیه به «تولید» بسیار بیشتر از «مصرف» اهمیت میدادند. آنها یا به مصرف بیاعتنا بودند یا آن را نکوهش میکردند. اما هر چه جلو رفتهایم، مصرف اهمیت بیشتری پیدا کرده است. نسلِ جدید جامعهشناسان این موضوع را از جوانب گوناگون کاوش کردهاند، اما هنوز راههای نرفتۀ بسیاری باقی است. جرج ریتزر در این مقاله مروری جامع بر نظریههای مختلف دربارۀ مصرف ارائه کرده است.
کودکی را تصور کنید که در کشوری عقبمانده در آمریکای لاتین زندگی میکند و مسئولیتِ بزرگکردن او را به مادربزرگش سپردهاند. مادر این کودک در ایتالیا از پیرمردی تنها مراقبت میکند، زیرا فرزندانِ پیرمرد در استرالیا زندگی میکنند. این وضعیت پیچیدگیِ مسئلۀ «مراقبت» در جهانِ نابرابر و جهانیشدۀ ما را نشان میدهد. این خانوادههای دور از هم را چطور باید فهمید؟ برای مطالعۀ آنها چه مفاهیمی لازم است؟ و آیندۀ آنها به کدام سو میرود؟
سیاستگذاری عمومی و خانوادهها
پس از جنگ جهانیِ دوم، دولتهای رفاه تلاش کردند تا با سیاستگذاریهای اجتماعی به زندگی خانوادگی مردمشان کمک کنند. این سیاستگذاریها معمولاً شامل حمایتهای مالی به نانآورِ خانواده میشد؛ اما همزمان مشکل دیگری وجود داشت: کمبود نیروی کار. بنابراین همین دولتها بهشکلِ روزافزونی زنان را به ورود به بازار کار تشویق کردند. با افزایش اشتغال زنان، خانوادهها با معضل تازهای روبهرو شدند: چه کسی باید از بچهها مراقبت کند و به کارهای خانه برسد؟
مصرف دارد از سر و روی ما بالا میرود. هر دقیقهای از شبانهروز، هر جا که باشید و هر علاقهای که داشته باشید، گزینههایی برای مصرف جلوی پای شماست. جامعۀ امروز تفاوت بسیاری دارد با جامعهای که متفکران منتقدِ دهههای ۶۰ و ۷۰، آن را «جامعۀ مصرفی» نامیده بودند. ژیل لیپووتسکی، فیلسوف و جامعهشناس فرانسوی میگوید ما اکنون در عصر فرامصرفی به سر میبریم. عصری که سازماندهی طبقاتی مصرف بههمریخته و مصرف همگانی شده است.
مرز میان «پدر خوب» و «پدر بد» چطور تعیین میشود؟ بهطور سنتی مهمترین وظیفۀ پدر تأمین معاش خانواده بوده است و پدری که از عهدۀ این کار برمیآمد، در مجموع پدری خوب محسوب میشد، اما امروزه مجموعهای از ویژگیهای رفتاری و اخلاقی، انتظار شریکشدن در امور خانه و تربیت فرزندان، داشتن شغلی آبرومندانه و اقامت نزد خانواده نیز جزء لازمههای «پدر خوب» بودن شده است. این انتظارات ایفای نقش پدر را سختتر از همیشه کرده است.
تحلیل حواس و رابطۀ امر فیزیکی با امر روانی
نتایج درخشان علم فیزیک در دورۀ مدرن، تنها محدود به حوزۀ فیزیک نیست، بلکه علوم دیگری را نیزدر بر میگیرد. اما فیزیک، با وجود پیشرفت قابل توجه، تنها بخشی از بدنۀ مشترک و بزرگتر دانش است و با ابزارهای فکریِ محدودش -که برای اهداف و مقاصد محدود و خاصی ایجاد شده است- قادر به پرداختن به تمامی موضوعاتِ محوریِ مورد بحث نیست؛ وقتی به این امور میاندیشیم درمییابیم که این گرایش در نظر ما نباید بهکلی مناسب باشد.
ادیان ابراهیمی پیوندی ناگسستنی با مفاهیم خانواده، نسل و تولیدمثل دارند که در هستۀ الهیات آنها قرار میگیرند. این ادیان عمیقاً پدرسالار هستند و لذا دگرگونی معاصر خانواده، زندگی و جایگاه زنان اثرات عمیقی بر رویههای رسمی دینی داشتهاند. همچنین، تغییرات اجتماعی و تکنولوژیک شرایط مساعد را برای گونههای جدیدی از روابط خانوادگی، جنسی و تولیدمثلی خلق کردهاند که چالشی رادیکال هم برای ادیان سنتی و هم برای شکلهای متعارف خانواده محسوب میشوند.
آیا تمدنی زوالیافته میتواند دوباره بازسازی شود؟
در سالهای اخیر، بعد از چاپ کتاب مجادلهبرانگیز «برخورد تمدنها» نوشتۀ هانتینگتون و ارائۀ تز گفتوگوی تمدنها در مقابل آن، دوباره بحث از تمدن در محافل آکادمیک رایج شده است. طی قرن گذشته، بسیاری از متفکران مسلمان، احساس کردهاند تمدن اسلامی رو به زوال رفته است و تلاش کردهاند تا راهکارهایی برای احیای دوبارۀ آن ارائه دهند. آیا احیای تمدن، خواستی نوستالژیک برای بازگشت به گذشته است؟ یا آرمانی مترقی برای حفظ هویت و ارزشهای جمعی؟
« صفحه قبل | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | صفحه بعد » |
در دنیایی که هم بیرحم است و هم زیبا، نه خوشبینی به کار میآید، نه بدبینی
دنیا پُر از رنج است، رنجهایی گریزناپذیر و مهلک. بارزترینشان هم کهولت و مرگ است، ولی در عینحال، زندگی به همان میزان و بهشکل انکارناپذیری با زیبایی، شگفتی و فرصتهایی برای عشق و مهربانی پر شده است. ما باید فعالانه هر دوی این واقعیتها را بپذیریم. اگر صداقت دربارۀ امور به شادی سادهلوحانه یا کودکانه پایان میدهد، درعوض، چیزی بالغتر را به ارمغان میآورد. قدردانی از موهبتهایی که در طول عمر نصیبمان شده است.
پشت صحنۀ جايزۀ بوکر: آيا رقابتی جنجالی میتواند ادبيات را نجات دهد؟
در زمانهای که جایگاه فرهنگی رمان متزلزل شده و همزمان صورتهای دیگرِ سرگرمی، مهیبتر از همیشه، قد علم کردهاند، جایزۀ بوکر نقش مهمی در حیات ادبی پیدا کرده است. بوکر نیرویی انرژیبخش و مهم در صنعت نشر شده است که انبوه خوانندگان را با کتابهایی آشنا میکند که بهخودیِخود بعید است بتوانند در بازار خودی نشان دهند. گبی وود، مدیر جایزۀ بوکر، میگوید این روزها بردنِ این جایزه به نوعی «تاجگذاری» تبدیل شده است که زندگی برنده را کاملاً دگرگون میکند.
بازسازی نمیخواستم، طلاق میخواستم
چه میشود که زنی با سه بچۀ کوچک، تصمیم میگیرد از شوهری که دوستش دارد جدا شود؟ هر زندگی داستانی بیرونی دارد که دیگران میتوانند ببینند. خانوادهای معمولی بدون مشکلاتی لاینحل. اما درون آدمها چه؟ اگر آنجا چیزها سر جای خودشان نباشند چه میشود؟ آنر جونز، در این جستار از این درون حرف میزند. از وضعیتی نادیدنی که به نقطهای میرسد که تصمیم میگیرد همه چیز را خراب کند و دوباره بسازد.
صحنۀ سیاست در بسیاری از جوامع غربی در سالهای اخیر تغییر کرده است. گویی چرخش بزرگی از دغدغههای اقتصادی به سمت دغدغههای هویتی و فرهنگی رخ داده است. جوانان بیش از آنکه نگران مالیات و بازتوزیع منابع باشند، به این فکر میکنند که ما کیستیم؟ و چه اتفاقی دارد برای هویت و ارزشهایمان میافتد؟ ینس رودگرن جامعهشناس مشهور سوئدی میگوید گرایش به راست افراطی را باید در این تغییر مختصات بزرگ تحلیل کرد.
تعيينکنندهترين سؤال فرهنگی قرن اين است: در مهدکودکها چه بايد آموزش داد؟
فرانک فوردی، جامعهشناس پرکار انگلیسی، در کتاب جدیدش، به تاریخ صدسالۀ جنگهای فرهنگی پرداخته است. او معتقد است عامل پیشران جنگهای فرهنگی یک ایدئولوژی بینام است. و این همان موضوعی است که در پی کاوش آن است: خاستگاه تاریخی و اهداف اصلی این ایدئولوژی بینام. فوردی مینویسد: «خیلی زود فهمیدم خاستگاه این ایدئولوژی در اواخر قرن نوزدهم و در مکانی است که اصلاً انتظار نمیرود: مهدکودک. اولین کشمکش در جنگ فرهنگی بر سر این پرسش شکل گرفت که بچهها را چطور باید پرورش و آموزش داد».
با اصرار روی عزت نفس فرزندانتان آنها را بیعرضه بار میآوريد
گاهی والدین برای پرورش عزت نفس فرزندشان سعی میکنند روی همۀ شکستهایش سرپوش بگذارند و کوچکترین موفقیتهایش را مانند یک پیروزی بزرگ جشن بگیرند. این نوع برخورد با موفقیتها و شکستها میتواند نتیجهای خلاف انتظار به بار آورد: بچههایی که به جای عزت نفس احساس بیعرضگی میکنند. در مقابل یک بچه با عزت نفس طبیعی بچهای است که بهتجربه یاد گرفته میتواند از پس موانع و ناامیدیهای زندگی بربیاید، مجال و فرصت این را داشته که شکست بخورد و فهمیده که شکستخوردن باعث نمیشود دوستش نداشته باشند.
اگر سوگهايمان به پايان نرسد چه؟
فروید عزاداری را فرایندی میداند که منجر به انفکاک سوگواران از کسی میشود که از دنیا رفته است. از نظر او، سوگ نوعی خاتمه است. اما پائولین باس، جامعهشناسی که چهل سال است دربارۀ سوگ کار میکند، معتقد است این مفهومپردازی از سوگ گمراهکننده است، چون در موارد بسیاری سوگ هیچگاه به خاتمه نمیرسد و سالهای سال باقی میماند. کتاب جدید او، افسانۀ خاتمه، تلاشی برای توضیحدادن این نظریه در شرایط امروزی جهان است.
حالا که کتابها را کنار گذاشتهايم، آيا به فرهنگ شفاهی دوران باستان بازمیگرديم؟
آیا در روزگاری که دانشآموزان و دانشجویان بیشتر وقتشان را صرف شبکههای اجتماعی و دیدن میمها و گیفها و ویدئوها میکنند، درسدادن و دانشگاه رفتن هنوز معنایی دارد؟ استادان علوم انسانی به کتابخواندن عادت دارند و از دانشجویانشان هم همین را میخواهند. اما شواهد فراوانی نشان میدهد کتاب دارد در زندگی نسل جدید به چیزی بیگانه و پوچ تبدیل میشود. در چنین شرایطی استاد باید چکار کند؟ رابرت زارتسکی، استاد ادبیات اگزیستانسیالیستی، در این باره نوشته است.
رواقیگری در سالهای اخیر بهطرز چشمگیری احیا شده و به فلسفۀ زندگی محبوبی تبدیل شده است. شاید حتی بتوان آن را واکنشِ غربیها به بودیسم به شمار آورد که از قضا شباهتهای زیادی هم به آن دارد. بااینحال رواقیگری موضوعِ انتقادات مختلفی نیز بوده است که بعضی موجه هستند و بعضی چندان موجه نیستند. مهمتر از همه منتقدان مدرن رواقیگری ادعا میکنند که این فلسفه گوشهگیرانه است و از مایۀ کافی برای مشارکت سیاسی معنادار برخوردار نیست. اما آیا واقعاً اینچنین است؟
کرونا در کشورهای فقير شباهت چندانی با اروپا و آمريکا ندارد
یک سال و نیم است که مردمِ سراسر دنیا در چنگ بیماریِ همهگیری گرفتار شدهاند، اما نه لزوماً یک بیماری واحد. در جهان مرفه نوعی بیماری تنفسیِ ویروسی، موسوم به کرونا، ناگهان به علت اصلی مرگومیر بدل شد، ولی در بیشترِ کشورهای جهانِ درحالتوسعه مایۀ اصلی نابودی نه این ویروسِ جدید که آثار ثانویِ آن بود: از میان رفتن کسبوکارها، فقر، نابرابری و از دست رفتن آموزش و نیروی انسانی.
با اینکه میدانی دردناک است، باز هم میخواهی بدانی؟ تو یک مازوخیست حقیقت هستی
خیلی از ما در معرض رفتارِ کمترشناختهشدۀ «مازوخیسم حقیقت» هستیم که، در آن، خودمان را با اطلاعات ناراحتکننده تنبیه میکنیم و از این کار لذتی منحرفانه میبریم. واضح است که خیلی وقتها باید به دنبال حقیقت باشیم، هرچند دانستنش ناراحت و پریشانمان کند. اما مردم و بهخصوص فیلسوفان بهقدری دانستن را چیز خوبی میدانند که درک این موضوع برایمان سخت است که شاید گاهی منطقی باشد که نخواهیم چیزی را بدانیم. آیا میل به ندانستن در بعضی موقعیتها عاقلانه است یا صرفاً فراری احمقانه؟
چرا نباید از فقرا بخواهیم مثبتنگر باشند؟
آنهایی که میخواهند به ما یاد بدهند چطور زندگیمان را بهتر کنیم، در خلاصهترین حالت، چهار اصل دارند: «کانون کنترل» یعنی اینکه باید به قدرت خودتان ایمان بیاورید؛ «خودتنظیمگری» یعنی متعهدماندن به برنامههای بلندمدت؛ «جهتگیری بهسمت هدف» یعنی تلاش مثبتنگرانه برای رسیدن به اهداف شخصی و «توافقجویی» یعنی بهرهگرفتن از روابط برای ارتقا. اما مکررا ثابت شده است که افرادی که درآمد پایینی دارند، یا در شرایط بیثبات زندگی میکنند، نمیتوانند چنین ذهنیتهایی را به کار بگیرند. ایراد کار کجاست؟
« صفحه قبل | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | ۵ | ۶ | ۷ | ۸ | ۹ | ۱۰ | صفحه بعد » |
متاورس به اندازۀ دنيايی که میشناسيم واقعی است
در این دورۀ تماسهای تصویری، «من را میبینی؟» یکی از سؤالهای رایج است، ولی اگر آن را از فیلسوف استرالیایی، دیوید چالمرز، بپرسید معنای عمیقتری پیدا میکند. چالمرز در جواب این سوال گفت: «فیلسوفان محافظهکار خواهند گفت نه، من فقط تعدادی پیکسل روی صفحه میبینم، نه شما را». اما دیدگاه خود او متفاوت است: «بله، شما را درست میبینم»؛ به هر دو معنای «درست»: هم کامل و هم صحیح. این ادعای بهظاهر ساده معناهای فلسفی عمیقی دارد.
فيلسوفان هميشه با خشم مخالف بودهاند، اما شايد وقت دفاع از آن رسيده باشد
مائیشا چری، فیلسوف زن سیاهپوست، که متخصص مسائل مربوط به «احساس» است، در کتاب جدید خود با عنوان مسئلۀ عصبانیت: چرا خشم برای مبارزه علیه نژادپرستی ضروری است میگوید: از ابتدای تاریخ فلسفه در یونان باستان تا امروز، فیلسوفان بزرگ همه را به فروخوردن خشم دعوت کردهاند، اما شاید دلیل این توصیه آن باشد که تجربۀ آنها در زندگی دلایل قانعکنندهای برای خشمگینشدن در اختیارشان قرار نداده است. چری میگوید نوعی از خشم وجود دارد که سازنده و فضیلتمندانه است. خشمی برای اصلاح.
همۀ ما تا حدی «فرقهگرا» هستیم
آماندا مونتل نویسنده و پژوهشگر زبان است. مونتل چیزهایی راجع به عطش انسان به معاشرت میداند و اینکه چنین عطشی میتواند ما را تا کجا پیش ببرد. پدرش برای او داستانهایی راجع به سینانون تعریف کرده بود، فرقهای بدنام در خلیج سانفرانسیسکو که خودش در نوجوانی در آن عضویت داشت. ولی دانستههای او فقط بهخاطر قصههای پدرش نبود. او هرکجا که میرفت، زبان فرقهگرایانه میشنید و احساس میکرد «زندگی هرروزۀ ما آغشته به آن است». بنابراین، شروع کرد به بررسی اینکه فرقهها و گروههای فرقهگونه چطور از زبان برای تأثیرگذاری بر ما استفاده میکنند. کتاب آخرش، فرقهگرا، نتیجۀ این بررسی است.
نعمت شفیق: خطرناک است که بگوییم آدم فقط بهخاطر سختکوشیاش موفق میشود
نعمت شفیق در سال ۲۰۱۴ به انگلستان آمد و گویی روی پیشانیاش نوشته شده بود که به مقامی بسیار بالا در بانک انگلستان میرسد، اما قسمت نبود اولین رئیس زن این بانک شود.او فقط دو سال آنجا ماند و سپس از سمت معاونت خود استعفا داد تا رئیس مدرسۀ اقتصاد لندن شود. بازگشت به دانشگاه بستری را برای این اقتصاددان فراهم آورده تا دیدگاههایش را در کتاب جدید خود با عنوان آنچه به هم مدیونیم ارائه کند. شفیق در این گفتوگوی کوتاه از مشغولیتهای این روزهایش میگوید.
نعمت شفیق: خطرناک است که بگوییم آدم فقط بهخاطر سختکوشیاش موفق میشود
نعمت شفیق در سال ۲۰۱۴ به انگلستان آمد و گویی روی پیشانیاش نوشته شده بود که به مقامی بسیار بالا در بانک انگلستان میرسد، اما قسمت نبود اولین رئیس زن این بانک شود.او فقط دو سال آنجا ماند و سپس از سمت معاونت خود استعفا داد تا رئیس مدرسۀ اقتصاد لندن شود. بازگشت به دانشگاه بستری را برای این اقتصاددان فراهم آورده تا دیدگاههایش را در کتاب جدید خود با عنوان آنچه به هم مدیونیم ارائه کند. شفیق در این گفتوگوی کوتاه از مشغولیتهای این روزهایش میگوید.
هرگز کاری نکردهام که دوستش نداشته باشم
آمارتیا سن، استاد اقتصاد و فلسفۀ هاروارد، عالیترین نشانهای افتخار سراسر جهان را کسب کرده و بیش از صد مدرک افتخاری از مؤسساتی در هر پنج قاره دریافت کرده است. بااینحال، او در ۸۷ سالگی هیچ میل ندارد به همین افتخارات درخشان بسنده کند. و علاوهبر اینکه هر ترم یک درس را تدریس میکند هنوز هم منتقدی تند وتیز است. کتاب وطن در جهان، زندگینامۀ خودنوشت سن، بهتازگی منتشر شده است. هاروارد گزت به همین بهانه با او دربارۀ مسیر پر پیچ و خم زندگی شخصی و حرفهایاش گفتوگو کرده است.
اصطلاح متاورس که اولین بار در رمان علمیتخیلی اسنو کرش ابداع شد، به همگرایی واقعیت فیزیکی، افزوده و مجازی در فضای آنلاینِ اشتراکی اشاره میکند. به گفتۀ زاکربرگ، متاورس یک «اینترنت جسمیتیافته» خواهد بود که بهنحوی غیرمتمرکز توسط بازیگران بسیاری هدایت میشود.متاورس سؤالات بسیاری را دربارۀ آیندۀ فضای مجازی، نحوۀ نظارت بر محتوای آن، و تأثیر وجود آن بر حس مشترک ما از واقعیت به ذهن میآورد. کیسی نیوتن،خبرنگار تکنولوژی وبسایت ورج، با زاکربرگ دربارۀ چیستی متاورس گفتوگو کرده است.
فوايد خواندن اديسه در دنيایی که آثار کلاسيک را بیفايده میداند
دنیل مندلسون، استاد برجستۀ ادبیاتِ یونان و روم باستان، زندگینامهنویس و منتقد ادبی است. ادیسه حماسۀ هومر است و مندلسون یکی از عمیقترین آثار روزگار ما را دربارۀ این حماسه نوشته است، به نام دربارۀ ادیسه . این اثر آمیزهای است از زندگینامۀ شخصی، تحلیل ادبی و تاریخ فرهنگی. او در این مصاحبه دربارۀ اتهام «بهدردنخوریِ» آثار کلاسیک میگوید و با ارائۀ دیدگاههایی قانعکننده بیان میکند که مطالعۀ شاهکارهای ادبی طوری ما را برای تجربههای انسانی نظیر عشق، اندوه، تردید و لذت مهیا میسازد که از عهدۀ تحصیلات ظاهراً «بهدردبخور» خارج است.
احساسات به چه دردمان میخورند؟
خیلیها کارل دایسروث را بزرگترین دانشمند علومعصبشناختی در دهههای اخیر میدانند. بااینحال، راه او به عصبشناسی از ادبیات آغاز شده است، از مسئلۀ شگفتانگیزی که همیشه وقت کتابخواندن از خودش میپرسید: چطور ممکن است در اثر خواندن کلماتی روی کاغذ خوشحال، غمگین، عصبانی یا هیجانزده شویم؟ مسیر تحقیقاتی او دربارۀ احساسات انسانی حالا منجر به کتابی شده است که اثر علایق قدیمی او به ادبیات و هنر نیز در آن هویداست. او در این گفتوگو از زندگی، کار و کتاب جدیدش میگوید.
مارتا نوسبام در کتاب جديدش از آزار جنسی نوشته است
مارتا نوسبام، بهعنوان زنی بسیار موفق در دنیای بهشدت مردانۀ فلسفه، در طول زندگی کاریاش شاهد تبعیضها و بدرفتاریهای جنسی فراوانی بوده است. اما بعد از بالاگرفتن رسواییهای جنسی اخیر و بهراهافتادن جنبش #من_هم احساس کرد خیلی از جوانانی که این جنبش را جلو میبرند، بیش از آنکه راهحلی در سر داشته باشند، صرفاً میخواهند مردان قدرتمند و فاسد را بیآبرو کنند. نوسبام که آن روزها درگیر بیماری دخترش بود، در بیمارستان نوشتن کتابی دربارۀ آزارهای جنسی را شروع کرد.
برای تغییرکردن دنبال راهحلهای شخصی باشید
یک استاد مدرسۀ وارتون، بهتازگی، کتابی دربارۀ تغییر عادتهای فردی نوشته است که ادعای جالبی دارد: برای تغییرکردن هیچ راهحلِ همگانیای وجود ندارد، پس اگر واقعاً میخواهید تغییر کنید، بهدنبال راهحلی شخصی باشید. کیتی میلکمن، که برای نوشتن کتابش از جدیدترین یافتههای علمی استفاده کرده، میگوید مهمترین نکته برای تغییرکردن همین است، چراکه «در مسیر رسیدن به بزرگترین اهدافِ زندگی، استراتژیهایی که برای همه توصیه میشوند نمیتوانند به اندازۀ استراتژیهای شخصیشده کارساز باشند».
خریداران اخلاقگرا الگوی ما نیستند، حوصلهسربر، روی مُخ و عجیباند
گروهی از پژوهشگران از مردم پرسیدند که برای خرید شلوار جین به چه اطلاعاتی نیاز دارند. به دلیل محدودیت زمانی، آنها فقط میتوانستند دو ویژگی از چهار ویژگیِ قیمت، مدل، نحوۀ شستوشو و «استفاده از کودکان کار» را انتخاب کنند. پژوهشگران سپس، به گروهی که نمیخواستند دربارۀ بهکارگیری کودکان کار بدانند، گفتند نظرشان را دربارۀ آنهایی بگویند که مایلاند دربارۀ استفاده از کودکان کار بدانند. نتایج تعجبآور بود: آنها خریدارانی را که به ملاحظات اخلاقی توجه داشتند حوصلهسربر، عجیبوغریب و حقیر میدیدند. ماجرا چیست؟ چرا مردم به خریداران اخلاقگرا با تحقیر نگاه میکنند؟ مگر قرار نیست آنها الگویمان باشند
« صفحه قبل | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | ۵ | ۶ | ۷ | ۸ | ۹ | ۱۰ | صفحه بعد » |
ژستهای ترقیخواهانه شرکتهای بزرگ فقط فريبکارانه نيست؛ خطرناک هم هست
شرکتهای چندملیتی همیشه متهم بودهاند که برای افزایش سود شخصیشان در حال بلعیدن کرۀ زمین و نابودکردن آیندۀ انسانها بودهاند. اما چند سالی است که اوضاع حداقل در ظاهر تغییر کرده است. شرکتهای نفتی را میبینید که از انرژیهای سبز حمایت میکنند یا ابرثروتمندانی را پیدا میکنید که دم از عدالت و نابرابری میزنند. معنی این حرفها چیست و آیا چنین ژستهایی واقعاً به نفع مبارزات ترقیخواهانۀ فعالان سیاسی برای گسترش عدالت و انصاف است؟
من روانپزشکی بودم که کارم به بيمارستان روانی کشيده بود
اعتیاد، به دلایل مختلف، فروپاشی هولناکی است. افرادِ درگیر با اعتیاد میگویند که میخواهند ترک کنند، ولی حتی باوجود مجرای بینی تخریبشده، کبد زخمی، اُوِردوز، ازدستدادن شغل و خانواده، هنوز سردرگم، شکاک و از همه مهمتر، بیمناک هستند. بیمناکند چراکه فکر نمیکنند بتوانند تغییر کنند، حتی باوجود اینکه آشکارا میبینند دست به کارهایی میزنند که دلشان نمیخواهد. کارل اریک فیشر، روانپزشکی که خود درگیر اعتیاد بوده است، در این مطلب، از دنیای پیچیدهای سخن میگوید که اعتیاد را ایجاد میکند و آدمها را در آن گرفتار میسازد.
هيوم مرد تناقضهاست، آيا چنين کسی میتواند مرشد خودياری شود؟
فلسفه رابطۀ پردردسری با کسبوکار خودیاری دارد. فیلسوفان دیدگاههایی نظاممند دربارۀ چگونه زیستن ارائه میدهند، اما نه برای پیرویِ صرف، بلکه برای بحث و استدلال. بااینهمه در سالیان اخیر شاهد چاپ سیلی از کتابها بودهایم که فیلسوفانِ مُرده را همچون راهنمای زندگی تصویر میکنند. از ارسطو و اپیکور تا ویلیام جیمز و نیچه. آخرین قربانی یا شاید هم اولین برندۀ این جریان محبوب دیوید هیوم است، چرا که کتاب جدید جولین باگینی دربارۀ او، هم خودیاری است، هم چیزی بسیار فراتر.
چرا گاهی رنجکشيدن را انتخاب میکنيم؟
سادهترین نظریه دربارۀ طبیعت بشر این است که ما هر کاری بتوانیم میکنیم تا از تجربه درد و رنج دور بمانیم. ما در جستوجوی لذت و آسایش هستیم و دلمان میخواهد مسیر زندگی را بیگزند طی کنیم. ذات درد و رنج طوری است که همه از آن دوری میکنند. اما این نظریه چیزی کم دارد. درد فیزیکی و درد هیجانی، گرفتاری، شکست و فقدان اگر در موقعیت مناسب پیش بیایند و از حد خاصی فراتر نروند، دقیقاً همان چیزی هستند که دنبالش میگردیم.
امپراتوری ابرقهرمانان: چطور کميکها در قلب فرهنگ آمريکا نفوذ کردند؟
کمیکاستریپها نخستینبار در اوایل دهۀ ۱۹۳۰ بهشکل پاورقیهایی در روزنامهها ظاهر شدند، در اواسط دهۀ ۱۹۳۰ کتابهای کمیکی با نامهایی همچون داستانهای شگفت هیجانانگیز چاپ شد. این جریان رو به شکوفایی بود و در سال ۱۹۳۸ با خلق «سوپرمن» به اوج رسید. چیزی نگذشت که هر ماه قسمتی از ماجراجوییهای سوپرمن چاپ میشد و تقریباً یک میلیون نسخه از آن به فروش میرفت. کمیکها دنیای کودکان و نوجوانان آمریکایی را فتح کرده بودند. امپراتوری عامهپسند کتابی جدیدی است که تاریخ این جهش فرهنگی را بررسی کرده است.
آیا واقعاً میتوانیم تغییر کنیم؟
فردی درونگرا خیلی سخت میتواند تصور کند روزی تبدیل به فردی برونگرا شود، ولی تصور کمتر شکلاتخوردن و بیشتر ورزشکردن و آبکردن یک خُرده چربی و ساختن یک خُرده ماهیچه خیلی آسانتر است. ولی با اینکه تصور این تغییرات بهراستی راحت است، عملیکردن آنها چندان آسان نیست. چرا؟
وجدان گزينشی: آيا نظریۀ رالز دربارۀ عدالت واقعاً منصفانه بود؟
نظام فلسفی بسیار انتزاعی و پیچیدۀ رالز نه در حکم فرار او از تأثیرات دنیای واقعی، بلکه واکنشی مستقیم به تجربیات دلخراش شخصی و سیاسی او بود، همان تجربههایی که بخش بزرگی از سه دهۀ اول زندگیاش را ساخته بودند. رالز سعی میکرد چیزی پیدا کند که جای خدا را بگیرد، خدایی که هم او و هم دشمنانش را در میدان نبرد و، همچنین، دو برادرش را که در زمان بزرگشدن او مرده بودند رها کرده بود؛ اما این چیز همچنین نمیبایست شامل اتکای صِرف بر دولت میبود.
گوگل مزایا و برنامههای مختلفی را به کارکنانش پیشنهاد میدهد که میتوانند زندگی و شغلشان را بهبود بخشیده و مشکلاتی همچون پسانداز کم برای دوران بازنشستگی، استفادۀ بیشازحد از شبکههای اجتماعی، کمتحرکی، عادات خوراکی ناسالم و سیگارکشیدن را رفع کنند. ولی در کمال تعجب، اکثر کارکنان از این مزایا استفاده نمیکنند. چرا کارکنان برای بهرهمندی از کلاسهای مهارتآموزیِ رایگان سرودست نمیشکنند؟ چرا همۀ آنها برای برنامههای مزایای بازنشستگی و بهرهمندی از مربیان اختصاصی ثبتنام نمیکنند؟
حیوانات سخنگو، از گذشتههای بسیار دور، در قصههای کودکانه حضور داشتهاند. اما کمتر پیش میآید که در ادبیات مختص بزرگسالان با آنها روبهرو شویم. یکی از استثنائات این مسئله، کتاب بسیار پرخوانندۀ جورج اورول، قلعۀ حیوانات، است. در این کتاب حیوانات، بیشتر و بهتر از انسانها، خصیصههای زندگی انسانی را برملا میکنند. حالا نیک مکدانل، رماننویس و روزنامهنگار تحسینشدۀ آمریکایی، با پیش چشم داشتنِ فاجعۀ تغییرات اقلیمی، قلعۀ حیوانات دیگری متناسب با روزگار امروز نوشته است.
فواید تعجبآور صحبت با غریبهها
حجم عظیمی از تحقیقات نشان میدهد کیفیت روابط اجتماعی آدمها یکی از مهمترین عوامل پیشبینی کنندۀ خوشبختی و شادکامی است. ولی تمرکز بیشتر این مطالعات روی پیوندهای نزدیک بوده است: خانواده، دوستان، و همکاران. در یک دهه گذشته، محققان شروع کردهاند به بررسی اینکه آیا تعامل با غریبهها هم میتواند برایمان مفید باشد یا خیر. این مطالعات به دفعات نشان داده است صحبت با غریبهها ما را خوشحالتر میکند و رابطهمان را با اجتماع بهبود میبخشد. ولی خیلی از ما همچنان نسبت به این تعاملات بیمناک هستیم. چرا؟
واقعاً چه چیزی میتواند دنیا را تغییر دهد؟
کتاب جدید گال بکرمن، سکوت آرامش قبل از طوفان، اثری است بلندپروازانه که میگوید «گفتوگوهای چندنفره» یکی از مهمترین آغازگاههای هر تغییر بنیادینی در سطح جهان است. او در این کتاب داستان آدمهای معمولیای را تعریف میکند که در راه آرمانهای خود، روزنامه منتشر کردهاند، مطلب نوشتهاند، یا گروههای فیسبوکی و آنلاین راه انداختهاند و بالاخره بعد از مدتی، تفکرات رادیکالشان نقش خود را بر پیکر تاریخ زدهاند.
کتاب جدید جنگ برای ابدیت، به دو چهرۀ نوظهور و تأثیرگذار راست افراطی میپردازد: استیو بنن، مشاور جنجالی دونالد ترامپ و آلکساندر دوگین، نظریهپرداز مشهور روس که خیلیها معتقدند حرفهایش الهامبخش ولادیمیر پوتین است. آیا نقطۀ اشتراکی میان آمریکای بنن و روسیۀ دوگین وجود دارد؟ شاید باید پاسخ این سوال را در گرایش فکریای دید که مدتهاست کسی از آن حرف نمیزند.
« صفحه قبل | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | ۵ | ۶ | ۷ | ۸ | ۹ | ۱۰ | صفحه بعد » |
بازسازی نمیخواستم، طلاق میخواستم
چه میشود که زنی با سه بچۀ کوچک، تصمیم میگیرد از شوهری که دوستش دارد جدا شود؟ هر زندگی داستانی بیرونی دارد که دیگران میتوانند ببینند. خانوادهای معمولی بدون مشکلاتی لاینحل. اما درون آدمها چه؟ اگر آنجا چیزها سر جای خودشان نباشند چه میشود؟ آنر جونز، در این جستار از این درون حرف میزند. از وضعیتی نادیدنی که به نقطهای میرسد که تصمیم میگیرد همه چیز را خراب کند و دوباره بسازد.
چرا گاهی رنجکشيدن را انتخاب میکنيم؟
سادهترین نظریه دربارۀ طبیعت بشر این است که ما هر کاری بتوانیم میکنیم تا از تجربه درد و رنج دور بمانیم. ما در جستوجوی لذت و آسایش هستیم و دلمان میخواهد مسیر زندگی را بیگزند طی کنیم. ذات درد و رنج طوری است که همه از آن دوری میکنند. اما این نظریه چیزی کم دارد. درد فیزیکی و درد هیجانی، گرفتاری، شکست و فقدان اگر در موقعیت مناسب پیش بیایند و از حد خاصی فراتر نروند، دقیقاً همان چیزی هستند که دنبالش میگردیم.
تعيينکنندهترين سؤال فرهنگی قرن اين است: در مهدکودکها چه بايد آموزش داد؟
فرانک فوردی، جامعهشناس پرکار انگلیسی، در کتاب جدیدش، به تاریخ صدسالۀ جنگهای فرهنگی پرداخته است. او معتقد است عامل پیشران جنگهای فرهنگی یک ایدئولوژی بینام است. و این همان موضوعی است که در پی کاوش آن است: خاستگاه تاریخی و اهداف اصلی این ایدئولوژی بینام. فوردی مینویسد: «خیلی زود فهمیدم خاستگاه این ایدئولوژی در اواخر قرن نوزدهم و در مکانی است که اصلاً انتظار نمیرود: مهدکودک. اولین کشمکش در جنگ فرهنگی بر سر این پرسش شکل گرفت که بچهها را چطور باید پرورش و آموزش داد».
با اصرار روی عزت نفس فرزندانتان آنها را بیعرضه بار میآوريد
گاهی والدین برای پرورش عزت نفس فرزندشان سعی میکنند روی همۀ شکستهایش سرپوش بگذارند و کوچکترین موفقیتهایش را مانند یک پیروزی بزرگ جشن بگیرند. این نوع برخورد با موفقیتها و شکستها میتواند نتیجهای خلاف انتظار به بار آورد: بچههایی که به جای عزت نفس احساس بیعرضگی میکنند. در مقابل یک بچه با عزت نفس طبیعی بچهای است که بهتجربه یاد گرفته میتواند از پس موانع و ناامیدیهای زندگی بربیاید، مجال و فرصت این را داشته که شکست بخورد و فهمیده که شکستخوردن باعث نمیشود دوستش نداشته باشند.
فيلسوفان هميشه با خشم مخالف بودهاند، اما شايد وقت دفاع از آن رسيده باشد
مائیشا چری، فیلسوف زن سیاهپوست، که متخصص مسائل مربوط به «احساس» است، در کتاب جدید خود با عنوان مسئلۀ عصبانیت: چرا خشم برای مبارزه علیه نژادپرستی ضروری است میگوید: از ابتدای تاریخ فلسفه در یونان باستان تا امروز، فیلسوفان بزرگ همه را به فروخوردن خشم دعوت کردهاند، اما شاید دلیل این توصیه آن باشد که تجربۀ آنها در زندگی دلایل قانعکنندهای برای خشمگینشدن در اختیارشان قرار نداده است. چری میگوید نوعی از خشم وجود دارد که سازنده و فضیلتمندانه است. خشمی برای اصلاح.
من روانپزشکی بودم که کارم به بيمارستان روانی کشيده بود
اعتیاد، به دلایل مختلف، فروپاشی هولناکی است. افرادِ درگیر با اعتیاد میگویند که میخواهند ترک کنند، ولی حتی باوجود مجرای بینی تخریبشده، کبد زخمی، اُوِردوز، ازدستدادن شغل و خانواده، هنوز سردرگم، شکاک و از همه مهمتر، بیمناک هستند. بیمناکند چراکه فکر نمیکنند بتوانند تغییر کنند، حتی باوجود اینکه آشکارا میبینند دست به کارهایی میزنند که دلشان نمیخواهد. کارل اریک فیشر، روانپزشکی که خود درگیر اعتیاد بوده است، در این مطلب، از دنیای پیچیدهای سخن میگوید که اعتیاد را ایجاد میکند و آدمها را در آن گرفتار میسازد.
نسخۀ صوتی: آيا کرونا پايانی بر عصر نئوليبرال بود؟
اگر بشود وضعیتمان در سال ۲۰۲۰ را در یک کلمه خلاصه کرد، آن کلمه «ناباوری» است. کرونا برنامۀ روزانۀ تقریباً همۀ انسانهای روی زمین را بههم زد، زندگی عمومی را متوقف کرد، مدارس را به تعطیلی کشاند، اعضای خانوادهها را از هم دور کرد، سفرها را به تعویق انداخت و اقتصاد جهان را به زانو درآورد. آدام توز، تاریخدان بریتانیایی و استاد دانشگاه کلمبیا، میگوید: سال ۲۰۲۰، به نحوی بیسابقه، مخاطرات و ضعفهای نظام جهانیِ بازارمحور را نشان داد. از اینرو دشوار بتوان انکار کرد که نقطۀ عطف فرا رسیده است.
هيوم مرد تناقضهاست، آيا چنين کسی میتواند مرشد خودياری شود؟
فلسفه رابطۀ پردردسری با کسبوکار خودیاری دارد. فیلسوفان دیدگاههایی نظاممند دربارۀ چگونه زیستن ارائه میدهند، اما نه برای پیرویِ صرف، بلکه برای بحث و استدلال. بااینهمه در سالیان اخیر شاهد چاپ سیلی از کتابها بودهایم که فیلسوفانِ مُرده را همچون راهنمای زندگی تصویر میکنند. از ارسطو و اپیکور تا ویلیام جیمز و نیچه. آخرین قربانی یا شاید هم اولین برندۀ این جریان محبوب دیوید هیوم است، چرا که کتاب جدید جولین باگینی دربارۀ او، هم خودیاری است، هم چیزی بسیار فراتر.