اپلیکیشنی که از «نشستن و کارینکردن» درآمدزایی میکند
اگر پیامی را با تأخیر جواب میدهید، «معمولاً» نیازی به عذرخواهی نیست
سریع پاسخدادن به پیامها کمکم به وظیفهای طاقتفرسا تبدیل شده است، شاید بهترین نشانۀ آن عذرخواهیهایی است که در ابتدای جوابهایمان مینویسیم. فناوری سبب شده است انتظاری در ما شکل بگیرد که خودمان و بقیه را هر لحظه از شبانهروز در دسترس بدانیم. اما اگر پیامی را با چند ساعت تأخیر جواب میدهیم، واقعاً لازم است عذرخواهی کنیم؟ جو پیسنکر، نویسندۀ آتلانتیک، در صحبت با چند متخصص به این مسئله پرداخته است.
وقتی باورهای نادرست و ناپسند فراگیر میشود، با بهنجاری اهریمنی مواجهایم
تاریخ جوامع بشری پر است از رسمها و رفتارهای غیر عقلانیای که امروز باورمان نمیشود روزگاری رایج و عادی بودهاند. از بردهداری بگیرید، تا زنستیزی، نژادپرستی، نسلکشی یا انواع قساوتهای دیگر. اما چه میشود که ناگهان رفتاری ناپسند که نادرستی آن برای همه روشن بوده است، فراگیر میشود؟ چطور انسانها راضی میشوند به چنین کارهایی دست بزنند؟ روانکاو سرشناسی به نام رابرت لیفتون، نظریهای برای فهم این نابخردیهای جمعی در اختیارمان گذاشته است: بهنجاری اهریمنی.
حیوانات سخنگو، از گذشتههای بسیار دور، در قصههای کودکانه حضور داشتهاند. اما کمتر پیش میآید که در ادبیات مختص بزرگسالان با آنها روبهرو شویم. یکی از استثنائات این مسئله، کتاب بسیار پرخوانندۀ جورج اورول، قلعۀ حیوانات، است. در این کتاب حیوانات، بیشتر و بهتر از انسانها، خصیصههای زندگی انسانی را برملا میکنند. حالا نیک مکدانل، رماننویس و روزنامهنگار تحسینشدۀ آمریکایی، با پیش چشم داشتنِ فاجعۀ تغییرات اقلیمی، قلعۀ حیوانات دیگری متناسب با روزگار امروز نوشته است.
برای اینکه بفهمیم چرا زاکربرگ معتقد است «متاورس» رؤیای بعدی است، باید به ماجرای جوانانی توجه کنیم که به کار در والاستریت و دانشکدۀ پزشکی پشت کردهاند و بخت خود را در دنیای بازیهای رایانهای و رمزارزها جستوجو میکنند. آنچه آنها انجام میدهند پیشنمایشی از آینده است: میدانگاهی برخط که در آن «امور مالی غیرمتمرکز» حکم میراند و رمزارزها و بازیهای رایانهای با هم ادغام میشوند.
هر نوع تعلقخاطری به گروه «قبیلهگرایی» نیست
انسانها از استعدادی ذاتی برخوردارند تا با اعضای گروههایی که عضو آنها هستند همذاتپنداری کنند. مردمانِ همۀ فرهنگها در گرایش طبیعی به «تشکیل ائتلاف» و همبستگی گروهی مشترکاند. اما این گرایش لاجرم به تعارضِ میانگروهی نمیانجامد. «گروهگرایی» صرفاً به فرقهگرایی نمیانجامد و میتواند منشأ مجموعۀ بسیار وسیعتری از رفتارها باشد، رفتارهایی ازقبیل همکاری، نوعدوستی، استقبال از تنوع و تکثر و همچنین کمکرسانی به افرادی که از اساس با خودمان فرق دارند.
جعبه ابزار امید: راهکارهایی برای وقتی همهچیز سرد و بیفروغ میشود
امید یک ضرورت «بالینی» است. وقتی کسی امیدش را از دست میدهد، دیگر نمیتواند ادامه دهد. مطالعات متعددی نشان دادهاند که ناامیدی بیشترین پیوستگی را با افکار خودکشی دارد و برای فاصله گرفتن از فکر خودکشی راهی جز بازیافتن امید وجود ندارد. اما امید با جملههای کلیشهای به دست نمیآید، امید را باید احساس کرد تا قدرتش را نشان دهد. کتارین گوردون، روانشناسی که مدتها به این مسئله اندیشیده است، میگوید راهکارهای سادهای وجود دارد که با استفاده از آنها میتوان تا حدی از سیاهچال ناامیدی بیرون آمد.
فواید تعجبآور صحبت با غریبهها
حجم عظیمی از تحقیقات نشان میدهد کیفیت روابط اجتماعی آدمها یکی از مهمترین عوامل پیشبینی کنندۀ خوشبختی و شادکامی است. ولی تمرکز بیشتر این مطالعات روی پیوندهای نزدیک بوده است: خانواده، دوستان، و همکاران. در یک دهه گذشته، محققان شروع کردهاند به بررسی اینکه آیا تعامل با غریبهها هم میتواند برایمان مفید باشد یا خیر. این مطالعات به دفعات نشان داده است صحبت با غریبهها ما را خوشحالتر میکند و رابطهمان را با اجتماع بهبود میبخشد. ولی خیلی از ما همچنان نسبت به این تعاملات بیمناک هستیم. چرا؟
واقعاً چه چیزی میتواند دنیا را تغییر دهد؟
کتاب جدید گال بکرمن، سکوت آرامش قبل از طوفان، اثری است بلندپروازانه که میگوید «گفتوگوهای چندنفره» یکی از مهمترین آغازگاههای هر تغییر بنیادینی در سطح جهان است. او در این کتاب داستان آدمهای معمولیای را تعریف میکند که در راه آرمانهای خود، روزنامه منتشر کردهاند، مطلب نوشتهاند، یا گروههای فیسبوکی و آنلاین راه انداختهاند و بالاخره بعد از مدتی، تفکرات رادیکالشان نقش خود را بر پیکر تاریخ زدهاند.
« صفحه قبل | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | ۵ | ۶ | ۷ | ۸ | ۹ | ۱۰ | صفحه بعد » |
میان شیاطین و فرشتهها: چطور آیرونی به گناهی نابخشودنی تبدیل شد؟
سیاستمداران امروزی در سخنرانیهایشان معمولاً از عناصر دو سبک ادبی استفاده میکنند: سبک گوتیک که در آن، دنیا پر از شیاطین و دسیسهها و خیانتهاست، و روایت احساساتی که در آن همهچیز فدای عشق و محبت و دوستی میشود. روایت اول را برای رقبایشان و روایت دوم را برای خودشان به کار میبرند. اما این دو روایت، که هر دو ریشه در ادبیاتِ کودک دارند، در یک چیز مشترکاند: آنها خط تمایزی آشکار میان خوب و بد میکشند و آیرونی را تحمل نمیکنند.
امروزه میزان موفقیت یک پژوهشگر، تا حد زیادی، وابسته به سابقۀ انتشار اوست: نامش را پای چند مقاله گذاشته، آثارش را در کدام نشریات منتشر کرده، سایر مقالهها چند بار به مقالههایش ارجاع دادهاند؟ این امر نظامی آفریده که طرفدار سرعت انتشار، حجم زیاد تولید و جنجالطلبی است. عجله برای انتشار و فشاری که برای جلبتوجه وجود دارد پژوهشگران را بهسوی راههای میانبر و دوز و کلک سوق میدهد. استورات ریچی، روانشناس و گزارشگر علم، در کتاب جدیدش، دروغهای علمی، مشکلات سازوکارهای رایج برای انتشار مقالات علمی و دانشگاهی را بررسی میکند.
باروری مساعدتی، فناوریهای ژنتیک و ژنومیک، و زندگی خانوادگی
در طول قرنها، جوانب زیادی از زندگی خانوادگی از حیطۀ علم و توانایی ما خارج بوده است: تعداد بچهها، نازایی، جنسیت بچهها، تشخیص قطعی پدر در دعواهای حقوقی، نسبشناسی و... اما تحولات فناورانه امروز ما را به مرزی رساندهاند که بتوانیم بچههایمان را «طراحی» کنیم. اما چنین تواناییهایی بر زندگیِ اجتماعی ما چه تأثیری خواهد داشت؟ آیا مفهوم پدر و مادر، آنگونه که برای ما آشنا بوده است، در حال از بین رفتن است؟
«زنجیرۀ جهانی مراقب» تعبیری است که اولریش بک، برای توصیفِ شیوۀ درهمتنیدگی وظایفِ خانوادگی در جهانِ امروز به کار میبرد. زنانی در فیلیپین، اوکراین یا لهستان، بچههای خود را به همسایهها و مادربزرگانشان میسپارند تا در خانههای کشورهای ثروتمند، خدمتکار شوند. بدینترتیب زنانِ غربی فرصت مییابند تا بیرون از خانه کار و پیشرفت کنند. بدونِ مادرانِ فقیری که سال تا سال فرزندانشان را نمیبینند، برابریِ زنان و مردان در غرب ناممکن است.
نطفۀ جامعهشناسی در بحبوحۀ انقلاب صنعتی بسته شد. شاید به همین دلیل بود که جامعهشناسان اولیه به «تولید» بسیار بیشتر از «مصرف» اهمیت میدادند. آنها یا به مصرف بیاعتنا بودند یا آن را نکوهش میکردند. اما هر چه جلو رفتهایم، مصرف اهمیت بیشتری پیدا کرده است. نسلِ جدید جامعهشناسان این موضوع را از جوانب گوناگون کاوش کردهاند، اما هنوز راههای نرفتۀ بسیاری باقی است. جرج ریتزر در این مقاله مروری جامع بر نظریههای مختلف دربارۀ مصرف ارائه کرده است.
کودکی را تصور کنید که در کشوری عقبمانده در آمریکای لاتین زندگی میکند و مسئولیتِ بزرگکردن او را به مادربزرگش سپردهاند. مادر این کودک در ایتالیا از پیرمردی تنها مراقبت میکند، زیرا فرزندانِ پیرمرد در استرالیا زندگی میکنند. این وضعیت پیچیدگیِ مسئلۀ «مراقبت» در جهانِ نابرابر و جهانیشدۀ ما را نشان میدهد. این خانوادههای دور از هم را چطور باید فهمید؟ برای مطالعۀ آنها چه مفاهیمی لازم است؟ و آیندۀ آنها به کدام سو میرود؟
سیاستگذاری عمومی و خانوادهها
پس از جنگ جهانیِ دوم، دولتهای رفاه تلاش کردند تا با سیاستگذاریهای اجتماعی به زندگی خانوادگی مردمشان کمک کنند. این سیاستگذاریها معمولاً شامل حمایتهای مالی به نانآورِ خانواده میشد؛ اما همزمان مشکل دیگری وجود داشت: کمبود نیروی کار. بنابراین همین دولتها بهشکلِ روزافزونی زنان را به ورود به بازار کار تشویق کردند. با افزایش اشتغال زنان، خانوادهها با معضل تازهای روبهرو شدند: چه کسی باید از بچهها مراقبت کند و به کارهای خانه برسد؟
مصرف دارد از سر و روی ما بالا میرود. هر دقیقهای از شبانهروز، هر جا که باشید و هر علاقهای که داشته باشید، گزینههایی برای مصرف جلوی پای شماست. جامعۀ امروز تفاوت بسیاری دارد با جامعهای که متفکران منتقدِ دهههای ۶۰ و ۷۰، آن را «جامعۀ مصرفی» نامیده بودند. ژیل لیپووتسکی، فیلسوف و جامعهشناس فرانسوی میگوید ما اکنون در عصر فرامصرفی به سر میبریم. عصری که سازماندهی طبقاتی مصرف بههمریخته و مصرف همگانی شده است.
مرز میان «پدر خوب» و «پدر بد» چطور تعیین میشود؟ بهطور سنتی مهمترین وظیفۀ پدر تأمین معاش خانواده بوده است و پدری که از عهدۀ این کار برمیآمد، در مجموع پدری خوب محسوب میشد، اما امروزه مجموعهای از ویژگیهای رفتاری و اخلاقی، انتظار شریکشدن در امور خانه و تربیت فرزندان، داشتن شغلی آبرومندانه و اقامت نزد خانواده نیز جزء لازمههای «پدر خوب» بودن شده است. این انتظارات ایفای نقش پدر را سختتر از همیشه کرده است.
تحلیل حواس و رابطۀ امر فیزیکی با امر روانی
نتایج درخشان علم فیزیک در دورۀ مدرن، تنها محدود به حوزۀ فیزیک نیست، بلکه علوم دیگری را نیزدر بر میگیرد. اما فیزیک، با وجود پیشرفت قابل توجه، تنها بخشی از بدنۀ مشترک و بزرگتر دانش است و با ابزارهای فکریِ محدودش -که برای اهداف و مقاصد محدود و خاصی ایجاد شده است- قادر به پرداختن به تمامی موضوعاتِ محوریِ مورد بحث نیست؛ وقتی به این امور میاندیشیم درمییابیم که این گرایش در نظر ما نباید بهکلی مناسب باشد.
ادیان ابراهیمی پیوندی ناگسستنی با مفاهیم خانواده، نسل و تولیدمثل دارند که در هستۀ الهیات آنها قرار میگیرند. این ادیان عمیقاً پدرسالار هستند و لذا دگرگونی معاصر خانواده، زندگی و جایگاه زنان اثرات عمیقی بر رویههای رسمی دینی داشتهاند. همچنین، تغییرات اجتماعی و تکنولوژیک شرایط مساعد را برای گونههای جدیدی از روابط خانوادگی، جنسی و تولیدمثلی خلق کردهاند که چالشی رادیکال هم برای ادیان سنتی و هم برای شکلهای متعارف خانواده محسوب میشوند.
آیا تمدنی زوالیافته میتواند دوباره بازسازی شود؟
در سالهای اخیر، بعد از چاپ کتاب مجادلهبرانگیز «برخورد تمدنها» نوشتۀ هانتینگتون و ارائۀ تز گفتوگوی تمدنها در مقابل آن، دوباره بحث از تمدن در محافل آکادمیک رایج شده است. طی قرن گذشته، بسیاری از متفکران مسلمان، احساس کردهاند تمدن اسلامی رو به زوال رفته است و تلاش کردهاند تا راهکارهایی برای احیای دوبارۀ آن ارائه دهند. آیا احیای تمدن، خواستی نوستالژیک برای بازگشت به گذشته است؟ یا آرمانی مترقی برای حفظ هویت و ارزشهای جمعی؟
« صفحه قبل | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | صفحه بعد » |
اپلیکیشنی که از «نشستن و کارینکردن» درآمدزایی میکند
اپلیکیشن کالم ، محبوبترین اَپ ذهنآگاهی و یکی از پرطرفدارترین اپهای حال حاضر جهان است. کالم یک نمونۀ موفق امروزی و تا اندازهای متناقضنما است: شرکتی نوپا واقع در سانفرانسیسکو که فعالیتی معنوی با سابقهای چندصدساله عرضه میکند، اپی که مدعی است اضطراب ناشی از رواج گوشیهای هوشمند را از بین میبرد، استارتآپی با سرمایۀ خطرپذیر که توانسته از نشستن و کارینکردن درآمد کسب کند. ظاهراً آرامکردن مردم در بحبوحۀ هزاران هزار بحرانی که جهان امروز را به چهارمیخ میکشد میلیاردها دلار میارزد. اما یک اپ حقیقتاً چقدر میتواند مؤثر باشد؟
اگر پیامی را با تأخیر جواب میدهید، «معمولاً» نیازی به عذرخواهی نیست
سریع پاسخدادن به پیامها کمکم به وظیفهای طاقتفرسا تبدیل شده است، شاید بهترین نشانۀ آن عذرخواهیهایی است که در ابتدای جوابهایمان مینویسیم. فناوری سبب شده است انتظاری در ما شکل بگیرد که خودمان و بقیه را هر لحظه از شبانهروز در دسترس بدانیم. اما اگر پیامی را با چند ساعت تأخیر جواب میدهیم، واقعاً لازم است عذرخواهی کنیم؟ جو پیسنکر، نویسندۀ آتلانتیک، در صحبت با چند متخصص به این مسئله پرداخته است.
وقتی باورهای نادرست و ناپسند فراگیر میشود، با بهنجاری اهریمنی مواجهایم
تاریخ جوامع بشری پر است از رسمها و رفتارهای غیر عقلانیای که امروز باورمان نمیشود روزگاری رایج و عادی بودهاند. از بردهداری بگیرید، تا زنستیزی، نژادپرستی، نسلکشی یا انواع قساوتهای دیگر. اما چه میشود که ناگهان رفتاری ناپسند که نادرستی آن برای همه روشن بوده است، فراگیر میشود؟ چطور انسانها راضی میشوند به چنین کارهایی دست بزنند؟ روانکاو سرشناسی به نام رابرت لیفتون، نظریهای برای فهم این نابخردیهای جمعی در اختیارمان گذاشته است: بهنجاری اهریمنی.
برای اینکه بفهمیم چرا زاکربرگ معتقد است «متاورس» رؤیای بعدی است، باید به ماجرای جوانانی توجه کنیم که به کار در والاستریت و دانشکدۀ پزشکی پشت کردهاند و بخت خود را در دنیای بازیهای رایانهای و رمزارزها جستوجو میکنند. آنچه آنها انجام میدهند پیشنمایشی از آینده است: میدانگاهی برخط که در آن «امور مالی غیرمتمرکز» حکم میراند و رمزارزها و بازیهای رایانهای با هم ادغام میشوند.
هر نوع تعلقخاطری به گروه «قبیلهگرایی» نیست
انسانها از استعدادی ذاتی برخوردارند تا با اعضای گروههایی که عضو آنها هستند همذاتپنداری کنند. مردمانِ همۀ فرهنگها در گرایش طبیعی به «تشکیل ائتلاف» و همبستگی گروهی مشترکاند. اما این گرایش لاجرم به تعارضِ میانگروهی نمیانجامد. «گروهگرایی» صرفاً به فرقهگرایی نمیانجامد و میتواند منشأ مجموعۀ بسیار وسیعتری از رفتارها باشد، رفتارهایی ازقبیل همکاری، نوعدوستی، استقبال از تنوع و تکثر و همچنین کمکرسانی به افرادی که از اساس با خودمان فرق دارند.
جعبه ابزار امید: راهکارهایی برای وقتی همهچیز سرد و بیفروغ میشود
امید یک ضرورت «بالینی» است. وقتی کسی امیدش را از دست میدهد، دیگر نمیتواند ادامه دهد. مطالعات متعددی نشان دادهاند که ناامیدی بیشترین پیوستگی را با افکار خودکشی دارد و برای فاصله گرفتن از فکر خودکشی راهی جز بازیافتن امید وجود ندارد. اما امید با جملههای کلیشهای به دست نمیآید، امید را باید احساس کرد تا قدرتش را نشان دهد. کتارین گوردون، روانشناسی که مدتها به این مسئله اندیشیده است، میگوید راهکارهای سادهای وجود دارد که با استفاده از آنها میتوان تا حدی از سیاهچال ناامیدی بیرون آمد.
چه چيز موجب پديدآمدن فرقهها میشود؟
هنگامی که از رفتار فرقهای صحبت به میان میآید، «مغزشویی» از رایجترین کلیدواژههایی است که مطرح میشود. چه نویسندگانی که دربارۀ فرقهها کار میکنند، چه اعضایی که روزگاری عضو فرقهای بودهاند و سپس از آن جدا شدهاند، میگویند رهبران فرقه آنها را مغزشویی کرده بودند. اما مطالعات دقیقتر نشان میدهد آنچه در یک جمع فرقهگونه رخ میدهد، بسیار پیچیدهتر از مغزشویی است. زوئی گلس، روزنامهنگار نیویوکر، در این نوشته، برخی از جدیدترین یافتهها در این زمینه مرور میکند.
آمارتیا سن اگر مشهورترین اقتصاددان زندۀ جهان نباشد، یکی از مشهورترینهاست. جدیدترین کتاب سن، خانه در جهان، سرگذشت زندگیِ پرفراز و نشیب اوست. در این پروندۀ کوتاه دربارۀ کتاب خانه در جهان، دو برش از این زندگینامه ترجمه شده است. یکی از برشها به یکی از مهمترین مسائل فکری او میپردازد: اگر بریتانیا هندوستان را مستعمرۀ خود نکرده بود، چه میشد؟ برش دوم خاطرات دورهای از زندگی اوست که در دانشگاه کمبریج دکتری میخواند، و فرصتی برایش فراهم میشود تا دورهای دوساله را در وطن خودش بگذراند. در کنار این دو برش، مصاحبهای با او را دربارۀ کتاب خانه در جهان میخوانید.
خرید اخلاقی خوشحالمان میکند، اما باید دنبال راهحلهای دیگری باشیم
حالا دیگر همه میدانند که، برای تولید لباسها و کفشهای برند، گوشیهای هوشمند و اتومبیلهای پیشرفتۀ کممصرف، میلیونها کارگر در فقیرترین کشورهای دنیا در شرایطی اسفبار به بیگاری کشیده میشوند. اما راهحل چیست؟ حداقلش این است که ما مصرفکنندگان میتوانیم با خریدِ کالاهایی که مطمئنیم در فرایند تولیدشان انسانها رنج نکشیدهاند چرخۀ ستم را بازتولید نکنیم. به این کار میگویند «خرید اخلاقی». اما مایکل هابز، روزنامهنگاری که مدتهاست پویشهای مصرف اخلاقی را دنبال میکند، میگوید بهجای خرید اخلاقی باید در پی مقررات بهتر باشیم.
اسمی روی بچهام گذاشتهام که تا حالا به گوش کسی نخورده است
در سالهای اخیر خیلی از پدر و مادرها دوست دارند برای بچههایشان اسمهای منحصربهفرد و شاخص انتخاب کنند. اما اگر کمی عقبتر برویم، بیشتر خانوادهها برعکس این روند را ترجیح میدادند و میخواستند بچههایشان اسمهای رایج و معمول داشته باشند. چرا هر چه جلوتر میآییم رقابت برای انتخاب اسمهای غیرتکراری شدیدتر میشود؟ آیا صرفاً یک تغییر ذائقه رخ داده است، یا ماجرای مهمتری در جریان است؟ جو پینسکر در گفتوگو با چند متخصص این مسئله را از جنبههای گوناگون بررسی کرده است.
بنگاههای خبری معمولاً احساسات ما را گروگان میگیرند
پیگیری اخبار ضروری اما دوستنداشتنی است. پیگیری اخبار ما را به شهروندانی دغدغهمند و مسئولیتپذیر تبدیل میکند؛ همیشه از دور و برمان مطلعیم و نسبت به سرنوشت دیگران بیتفاوت نیستیم. بااینحال چه کسی دوست دارد که کل روز خود را با روانی آزرده از خبرهای بد اقتصادی و حوادث ناگوار به شب برساند. واقعیت این است که این روزها بیش از گذشته در معرض اخبار منفی قرار داریم و هر روز نیز پژوهشگران بیشتری دربارۀ تاثیر مخرب خبرهای بد بر سلامت جسم و روانمان هشدار میدهند. آیا راهی برای کنترل یا مدیریت تاثیر مخرب اخبار بد وجود دارد؟
چرا نازیها و هیتلر همچنان اینقدر محبوباند؟
با اینکه هفتادسال از پایان جنگ جهانی دوم گذشته است، یاد و خاطرۀ هیتلر و نازیها همچنان در جوامع امروزی زنده است. از این لحاظ شاید هیچ فرد یا گروه سیاسیای نتوانسته باشد تا این اندازه ذهن انسانها را به خود مشغول کند. چرا هنوز نوجوانان بسیاری هیتلر را میستایند؟ چرا فیلمسازان و رماننویسان هنوز از جنگ جهانی دوم و کارهای نازیها میگویند؟ چهار استاد تاریخِ اروپای معاصر پاسخهای کوتاهی به این سوالات دادهاند.
« صفحه قبل | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | ۵ | ۶ | ۷ | ۸ | ۹ | ۱۰ | صفحه بعد » |
همۀ ما تا حدی «فرقهگرا» هستیم
آماندا مونتل نویسنده و پژوهشگر زبان است. مونتل چیزهایی راجع به عطش انسان به معاشرت میداند و اینکه چنین عطشی میتواند ما را تا کجا پیش ببرد. پدرش برای او داستانهایی راجع به سینانون تعریف کرده بود، فرقهای بدنام در خلیج سانفرانسیسکو که خودش در نوجوانی در آن عضویت داشت. ولی دانستههای او فقط بهخاطر قصههای پدرش نبود. او هرکجا که میرفت، زبان فرقهگرایانه میشنید و احساس میکرد «زندگی هرروزۀ ما آغشته به آن است». بنابراین، شروع کرد به بررسی اینکه فرقهها و گروههای فرقهگونه چطور از زبان برای تأثیرگذاری بر ما استفاده میکنند. کتاب آخرش، فرقهگرا، نتیجۀ این بررسی است.
نعمت شفیق: خطرناک است که بگوییم آدم فقط بهخاطر سختکوشیاش موفق میشود
نعمت شفیق در سال ۲۰۱۴ به انگلستان آمد و گویی روی پیشانیاش نوشته شده بود که به مقامی بسیار بالا در بانک انگلستان میرسد، اما قسمت نبود اولین رئیس زن این بانک شود.او فقط دو سال آنجا ماند و سپس از سمت معاونت خود استعفا داد تا رئیس مدرسۀ اقتصاد لندن شود. بازگشت به دانشگاه بستری را برای این اقتصاددان فراهم آورده تا دیدگاههایش را در کتاب جدید خود با عنوان آنچه به هم مدیونیم ارائه کند. شفیق در این گفتوگوی کوتاه از مشغولیتهای این روزهایش میگوید.
نعمت شفیق: خطرناک است که بگوییم آدم فقط بهخاطر سختکوشیاش موفق میشود
نعمت شفیق در سال ۲۰۱۴ به انگلستان آمد و گویی روی پیشانیاش نوشته شده بود که به مقامی بسیار بالا در بانک انگلستان میرسد، اما قسمت نبود اولین رئیس زن این بانک شود.او فقط دو سال آنجا ماند و سپس از سمت معاونت خود استعفا داد تا رئیس مدرسۀ اقتصاد لندن شود. بازگشت به دانشگاه بستری را برای این اقتصاددان فراهم آورده تا دیدگاههایش را در کتاب جدید خود با عنوان آنچه به هم مدیونیم ارائه کند. شفیق در این گفتوگوی کوتاه از مشغولیتهای این روزهایش میگوید.
هرگز کاری نکردهام که دوستش نداشته باشم
آمارتیا سن، استاد اقتصاد و فلسفۀ هاروارد، عالیترین نشانهای افتخار سراسر جهان را کسب کرده و بیش از صد مدرک افتخاری از مؤسساتی در هر پنج قاره دریافت کرده است. بااینحال، او در ۸۷ سالگی هیچ میل ندارد به همین افتخارات درخشان بسنده کند. و علاوهبر اینکه هر ترم یک درس را تدریس میکند هنوز هم منتقدی تند وتیز است. کتاب وطن در جهان، زندگینامۀ خودنوشت سن، بهتازگی منتشر شده است. هاروارد گزت به همین بهانه با او دربارۀ مسیر پر پیچ و خم زندگی شخصی و حرفهایاش گفتوگو کرده است.
اصطلاح متاورس که اولین بار در رمان علمیتخیلی اسنو کرش ابداع شد، به همگرایی واقعیت فیزیکی، افزوده و مجازی در فضای آنلاینِ اشتراکی اشاره میکند. به گفتۀ زاکربرگ، متاورس یک «اینترنت جسمیتیافته» خواهد بود که بهنحوی غیرمتمرکز توسط بازیگران بسیاری هدایت میشود.متاورس سؤالات بسیاری را دربارۀ آیندۀ فضای مجازی، نحوۀ نظارت بر محتوای آن، و تأثیر وجود آن بر حس مشترک ما از واقعیت به ذهن میآورد. کیسی نیوتن،خبرنگار تکنولوژی وبسایت ورج، با زاکربرگ دربارۀ چیستی متاورس گفتوگو کرده است.
فوايد خواندن اديسه در دنيایی که آثار کلاسيک را بیفايده میداند
دنیل مندلسون، استاد برجستۀ ادبیاتِ یونان و روم باستان، زندگینامهنویس و منتقد ادبی است. ادیسه حماسۀ هومر است و مندلسون یکی از عمیقترین آثار روزگار ما را دربارۀ این حماسه نوشته است، به نام دربارۀ ادیسه . این اثر آمیزهای است از زندگینامۀ شخصی، تحلیل ادبی و تاریخ فرهنگی. او در این مصاحبه دربارۀ اتهام «بهدردنخوریِ» آثار کلاسیک میگوید و با ارائۀ دیدگاههایی قانعکننده بیان میکند که مطالعۀ شاهکارهای ادبی طوری ما را برای تجربههای انسانی نظیر عشق، اندوه، تردید و لذت مهیا میسازد که از عهدۀ تحصیلات ظاهراً «بهدردبخور» خارج است.
احساسات به چه دردمان میخورند؟
خیلیها کارل دایسروث را بزرگترین دانشمند علومعصبشناختی در دهههای اخیر میدانند. بااینحال، راه او به عصبشناسی از ادبیات آغاز شده است، از مسئلۀ شگفتانگیزی که همیشه وقت کتابخواندن از خودش میپرسید: چطور ممکن است در اثر خواندن کلماتی روی کاغذ خوشحال، غمگین، عصبانی یا هیجانزده شویم؟ مسیر تحقیقاتی او دربارۀ احساسات انسانی حالا منجر به کتابی شده است که اثر علایق قدیمی او به ادبیات و هنر نیز در آن هویداست. او در این گفتوگو از زندگی، کار و کتاب جدیدش میگوید.
مارتا نوسبام در کتاب جديدش از آزار جنسی نوشته است
مارتا نوسبام، بهعنوان زنی بسیار موفق در دنیای بهشدت مردانۀ فلسفه، در طول زندگی کاریاش شاهد تبعیضها و بدرفتاریهای جنسی فراوانی بوده است. اما بعد از بالاگرفتن رسواییهای جنسی اخیر و بهراهافتادن جنبش #من_هم احساس کرد خیلی از جوانانی که این جنبش را جلو میبرند، بیش از آنکه راهحلی در سر داشته باشند، صرفاً میخواهند مردان قدرتمند و فاسد را بیآبرو کنند. نوسبام که آن روزها درگیر بیماری دخترش بود، در بیمارستان نوشتن کتابی دربارۀ آزارهای جنسی را شروع کرد.
برای تغییرکردن دنبال راهحلهای شخصی باشید
یک استاد مدرسۀ وارتون، بهتازگی، کتابی دربارۀ تغییر عادتهای فردی نوشته است که ادعای جالبی دارد: برای تغییرکردن هیچ راهحلِ همگانیای وجود ندارد، پس اگر واقعاً میخواهید تغییر کنید، بهدنبال راهحلی شخصی باشید. کیتی میلکمن، که برای نوشتن کتابش از جدیدترین یافتههای علمی استفاده کرده، میگوید مهمترین نکته برای تغییرکردن همین است، چراکه «در مسیر رسیدن به بزرگترین اهدافِ زندگی، استراتژیهایی که برای همه توصیه میشوند نمیتوانند به اندازۀ استراتژیهای شخصیشده کارساز باشند».
خریداران اخلاقگرا الگوی ما نیستند، حوصلهسربر، روی مُخ و عجیباند
گروهی از پژوهشگران از مردم پرسیدند که برای خرید شلوار جین به چه اطلاعاتی نیاز دارند. به دلیل محدودیت زمانی، آنها فقط میتوانستند دو ویژگی از چهار ویژگیِ قیمت، مدل، نحوۀ شستوشو و «استفاده از کودکان کار» را انتخاب کنند. پژوهشگران سپس، به گروهی که نمیخواستند دربارۀ بهکارگیری کودکان کار بدانند، گفتند نظرشان را دربارۀ آنهایی بگویند که مایلاند دربارۀ استفاده از کودکان کار بدانند. نتایج تعجبآور بود: آنها خریدارانی را که به ملاحظات اخلاقی توجه داشتند حوصلهسربر، عجیبوغریب و حقیر میدیدند. ماجرا چیست؟ چرا مردم به خریداران اخلاقگرا با تحقیر نگاه میکنند؟ مگر قرار نیست آنها الگویمان باشند
برای تربیت بچهها، تنبیه و تشویق زیادی ممنوع
دور و برمان پر است از پدر و مادرهایی که با سادهترین شیرینکاری فرزندشان به وجد میآیند و انواع تشویق و تحسین را نثارش میکنند و با اولین بدقلقی برآشفته میشوند و سر فرزندشان داد میزنند. اما تربیت فرزند همیشه اینطور نبوده و همهجا هم اینطور نیست. مایکلین دوکلف در کتاب جدیدش، با مطالعۀ تاریخ فرزندپروری و سفر به سه قاره با دختر سهسالهاش، پیشنهاداتی برای اصلاح شیوۀ تربیت فرزندانمان دارد.
همۀ این هیولاها روزی بچههایی معصوم بودهاند
وقتی رسواییهای هاروی واینستین رسانهای شد، اما براون، روزنامهنگار تحقیقی واشنگتنپست، مشغول نگهداری از نوزاد پسرش بود و همینطور که داستان زنانی که قربانی سوءاستفادههای جنسی شده بودند را میشنید، از خودش میپرسید، آیا ممکن است روزی پسر یکماه و نیمۀ او هم به چنین سرنوشتی دچار شود؟ این دغدغهها باعث شد جنبش #منهم او را به تحقیق روی مسئلۀ دیگری بکشاند: پسرها تحت چه تنشها و فشارهایی بزرگ میشوند؟ و چطور میشود از آنها حمایت کرد تا راه نادرستی را در پیش نگیرند؟
« صفحه قبل | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | ۵ | ۶ | ۷ | ۸ | ۹ | ۱۰ | صفحه بعد » |
حیوانات سخنگو، از گذشتههای بسیار دور، در قصههای کودکانه حضور داشتهاند. اما کمتر پیش میآید که در ادبیات مختص بزرگسالان با آنها روبهرو شویم. یکی از استثنائات این مسئله، کتاب بسیار پرخوانندۀ جورج اورول، قلعۀ حیوانات، است. در این کتاب حیوانات، بیشتر و بهتر از انسانها، خصیصههای زندگی انسانی را برملا میکنند. حالا نیک مکدانل، رماننویس و روزنامهنگار تحسینشدۀ آمریکایی، با پیش چشم داشتنِ فاجعۀ تغییرات اقلیمی، قلعۀ حیوانات دیگری متناسب با روزگار امروز نوشته است.
فواید تعجبآور صحبت با غریبهها
حجم عظیمی از تحقیقات نشان میدهد کیفیت روابط اجتماعی آدمها یکی از مهمترین عوامل پیشبینی کنندۀ خوشبختی و شادکامی است. ولی تمرکز بیشتر این مطالعات روی پیوندهای نزدیک بوده است: خانواده، دوستان، و همکاران. در یک دهه گذشته، محققان شروع کردهاند به بررسی اینکه آیا تعامل با غریبهها هم میتواند برایمان مفید باشد یا خیر. این مطالعات به دفعات نشان داده است صحبت با غریبهها ما را خوشحالتر میکند و رابطهمان را با اجتماع بهبود میبخشد. ولی خیلی از ما همچنان نسبت به این تعاملات بیمناک هستیم. چرا؟
واقعاً چه چیزی میتواند دنیا را تغییر دهد؟
کتاب جدید گال بکرمن، سکوت آرامش قبل از طوفان، اثری است بلندپروازانه که میگوید «گفتوگوهای چندنفره» یکی از مهمترین آغازگاههای هر تغییر بنیادینی در سطح جهان است. او در این کتاب داستان آدمهای معمولیای را تعریف میکند که در راه آرمانهای خود، روزنامه منتشر کردهاند، مطلب نوشتهاند، یا گروههای فیسبوکی و آنلاین راه انداختهاند و بالاخره بعد از مدتی، تفکرات رادیکالشان نقش خود را بر پیکر تاریخ زدهاند.
کتاب جدید جنگ برای ابدیت، به دو چهرۀ نوظهور و تأثیرگذار راست افراطی میپردازد: استیو بنن، مشاور جنجالی دونالد ترامپ و آلکساندر دوگین، نظریهپرداز مشهور روس که خیلیها معتقدند حرفهایش الهامبخش ولادیمیر پوتین است. آیا نقطۀ اشتراکی میان آمریکای بنن و روسیۀ دوگین وجود دارد؟ شاید باید پاسخ این سوال را در گرایش فکریای دید که مدتهاست کسی از آن حرف نمیزند.
چطور یک پست بیمزه میتواند زندگیتان را نابود کند
ماجرا مثل بهمن است. همه جا ساکت و آرام است، بعد ناگهان یک نفر به یکی از عکسها یا نوشتههایتان گیر میدهد، دو سه نفری بازنشرش میکنند، و در چشمبههمزدنی میبینید آدمها از سراسر دنیا میخواهند سر به تنتان نباشد، تهدید میکنند که میآیند و سرتان را میبرند، رئیستان را مجبور میکنند که اخراجتان کند، و به فاصلۀ یکی دو روز، زیر خرمنها برف دفن میشوید: تنها، مطرود و بیآینده. این است نیروی اخلاقی شبکههای اجتماعی.
جردن پیترسون از کما بیرون آمده تا قوانین جدیدی برای زندگی بنویسد
وقتی جردن پیترسون ۱۲ قانون زندگی را نوشت، کسی پیشبینی نمیکرد با چنین سرعتی به یکی از جنجالیترین چهرههای دانشگاهی جهان تبدیل شود. اما انتقاداتی که به سیاستهای هویتی داشت و هشدارهایش دربارۀ افراطیگری گروههای پیشرو برای خیلیها شنیدنی بود. پیترسون، که در این یکی دو سال با بحرانهای شدیدی در زندگیاش مواجه شده، حالا با کتاب جدیدی بازگشته است: کتابی برای مبارزه با رنجهایی که حتی در آرمانشهر هم دست از سر انسانها برنمیدارند: بیماری، تنهایی و مرگ.
آمارتیا سن اگر مشهورترین اقتصاددان زندۀ جهان نباشد، یکی از مشهورترینهاست. کسی که دستورکارهای جدیدی وارد این رشته کرده و در بسیاری از حوزههای تحقیقاتیاش پیشگام بوده است. جدیدترین کتاب سن، خانه در جهان، سرگذشت زندگیِ پرفراز و نشیب اوست. آنچه میخوانید گزیدهای از این کتاب و خاطرات دورهای از زندگی آمارتیا سن است که در دانشگاه کمبریج دکتری میخواند، و فرصتی برایش فراهم میشود تا دورهای دو ساله را در وطن خودش بگذارند.
ایشیگوروی محبوبِ مارگارت آتوود و چند نویسندۀ دیگر
داستانهایی که ایشیگورو مینویسد عمیقاً شبیه رؤیاهاست. شخصیتهایش واقعی نیستند، اما صحنههایش چنان تکاندهنده دنیای بیرون را به نمایش میگذارند که ازآنپس همهچیز رازآمیز و غیرعادی به چشم میآید. مارگارت آتوود و چهار نویسندۀ دیگر، به بهانۀ آخرین رمان ایشیگورو ، هر یک محبوبترین رمانشان در میان آثار ایشیگور رو انتخاب کرده و دربارۀ آن نوشتهاند.
برخی از پژوهشگران برای خودکشی تبیینهایی زیستشناختی میآورند. از نظر آنها، خودکشی نوعی انطباقپذیری تکاملی است و بیشترین شیوع را در میان افرادی دارد که امیدی ندارند بتوانند مولد و مفید باشند و احساس میکنند سربار خانوادهشان شدهاند. این افراد دست به خودکشی میزنند تا مسئولیت مراقبت و نگهداری از ایشان بر دوش دیگر اعضای خانواده نیفتد. فهم خودکشی بیشک مستلزم بررسی زیستشناختی و آسیبشناسی فردی است، اما نقش علتهای اجتماعی چه میشود؟
آیا میل انسان به داستانسرایی خطرناک است؟
«از زمانی که بشر به وجود آمده همان داستانهای دیرینه، به همان شیوه و همان دلایل قدیمی، تکرار شدهاند». و همه، از مسیح بگیرید تا سقراط و دیگران، داستانسرایانی از یک قماش هستند. این پیام اصلی کتاب جدید جاناتان گاچُل است. اما تیموتی اسنایدر، استاد تاریخ دانشگاه ییل، معتقد است گاچل اشتباه میکند و خودش در دامِ چیزی افتاده است که قصد داشته از آن فرار کند: جذابیتهای داستانی.
چگونه تغییر الگوهای توسعه صنعت پوشاک را به بیگارخانهای جهانی تبدیل کرد؟
صنعت پوشاک، طی پنجاه سال گذشته، تحولات عظیمی به خود دیده است. این روزها دیگر بهسختی میتوان در اروپا یا آمریکا تولیدکنندهای یافت که در عرصۀ پوشاک کار کند. کلِ پوشاک دنیا «برونسپاری» شده است به فقیرترین کشورهای دنیا، از شرق آسیا تا آمریکای لاتین و جنوب آفریقا. حالا همه میدانند که حتی برندهای لوکس محصولاتشان را به دست کارگرانی تولید میکنند که در شرایطی اسفبار به بیگاری کشیده میشوند. این منطق اقتصادی چطور متولد شد؟ و چرا دائماً خشونتبارتر میشود؟ الساندرا مزادری با استفاده از مفهوم «زنجیرۀ کالای جهانی» تلاش میکند اقتصادِ سیاسی این بیگارخانهها را توضیح دهد.
در چند سال اخیر، خیلی از ما از تأثیراتی که استرس در سلامتی دارد آگاه شدهایم. چه میشد اگر هرکداممان ابزارهایی داشتیم که با آن سپری ضداسترس میساختیم و آن را همهجا با خودمان اینطرف و آنطرف میبردیم تا از ما در برابر تیر و نیزههای روزگار پُرآشوب محافظت کند. وندی وود، در کتاب عادتهای بد، عادتهای خوب میگوید ما همین الان هم آن ابزارها را در اختیار داریم. «عادتها» پناهگاههای امن زمانِ استرساند. برشی از کتاب وندی وود را بخوانید.
« صفحه قبل | ۱ | ۲ | ۳ | ۴ | ۵ | ۶ | ۷ | ۸ | ۹ | ۱۰ | صفحه بعد » |
پدر و مادرم اهل سفر نبودند. رستوران نمیرفتند. آخر هفتهها خبری از تفریح نبود. چیزی هم نمیخریدند. شاید تنها یک کار بود که مشتاقانه انجامش میدادند: پساندازکردن. آنها در بحران اقتصادی ۱۹۳۰ به دنیا آمده بودند و صرفهجویی جزئی از ذاتشان شده بود. همیشه بنجلترین اشیا را میخریدیم و ارزانترین نسخۀ هر چیزی نصیبمان میشد. والدینم شعر و موسیقی هم دوست نداشتند. حتی وقتی فهمیدند آکسفورد قبول شدم، چندان کیف نکردند، چون نمیدانستند آکسفورد کجاست. اما من از چیز دیگری رنج میکشیدم، اینکه نه خواهری داشتم و نه برادری: بچۀ لوسی بودم، یکهوتنها.
چرا دیگر هیچکس نمیتواند پدر و مادر خوبی باشد؟
روزگاری، خانوادههای ثروتمند به فقرا فخر میفروختند که فرزندانشان آدابدان و توانمند تربیت شدهاند، اما فرزندان فقرا به حال خود رها شدهاند تا در کوچه و خیابان پرسه بزنند. حالا، با افزایش سواد و گسترش آگاهیهای عمومی، پدر و مادرهای فقیر هم وقت زیادی صرف پرورش استعدادهای فرزندانشان میکنند. بااینحال، اقشار بالادست جامعه هم بیکار ننشستهاند و عملاً تلاش برای تربیت بهتر بین همۀ اقشار به رقابتی توانفرسا تبدیل شده است، طوری که گاهی برخی از زوجها را به این نتیجه میرساند که نباید بچهدار شوند.
اسمی روی بچهام گذاشتهام که تا حالا به گوش کسی نخورده است
در سالهای اخیر خیلی از پدر و مادرها دوست دارند برای بچههایشان اسمهای منحصربهفرد و شاخص انتخاب کنند. اما اگر کمی عقبتر برویم، بیشتر خانوادهها برعکس این روند را ترجیح میدادند و میخواستند بچههایشان اسمهای رایج و معمول داشته باشند. چرا هر چه جلوتر میآییم رقابت برای انتخاب اسمهای غیرتکراری شدیدتر میشود؟ آیا صرفاً یک تغییر ذائقه رخ داده است، یا ماجرای مهمتری در جریان است؟ جو پینسکر در گفتوگو با چند متخصص این مسئله را از جنبههای گوناگون بررسی کرده است.
متاورس چيست؟ و چه کسی قرار است آن را بسازد؟
از اواخر دهۀ ۱۹۷۰ اهالی فناوری منتظر وضعیت آیندهای برای اینترنت بودند که میتوان نامش را گذاشت «متاورس». هرچند تعریف چشماندازی کامل از متاورس همچنان کاری دشوار و بهظاهر خارقالعاده مینماید و بهنظر میرسد دههها با آن فاصله داریم، تکههایی از آن رفتهرفته دارند واقعی و واقعیتر میشوند و، مثل آنچه در تمام تغییرات اینچنینی دیدیم، مسیری که متاورس قرار است بپیماید، طولانی و غیرقابلپیشبینی خواهد بود. متیو بال، استراتژیست و سرمایۀگذار خطرپذیری که او را یکی از موثرترین صداها در تحلیل اَبررسانهها میدانند، از چیستی متاورس میگوید.
فواید تعجبآور صحبت با غریبهها
حجم عظیمی از تحقیقات نشان میدهد کیفیت روابط اجتماعی آدمها یکی از مهمترین عوامل پیشبینی کنندۀ خوشبختی و شادکامی است. ولی تمرکز بیشتر این مطالعات روی پیوندهای نزدیک بوده است: خانواده، دوستان، و همکاران. در یک دهه گذشته، محققان شروع کردهاند به بررسی اینکه آیا تعامل با غریبهها هم میتواند برایمان مفید باشد یا خیر. این مطالعات به دفعات نشان داده است صحبت با غریبهها ما را خوشحالتر میکند و رابطهمان را با اجتماع بهبود میبخشد. ولی خیلی از ما همچنان نسبت به این تعاملات بیمناک هستیم. چرا؟
جردن پیترسون از کما بیرون آمده تا قوانین جدیدی برای زندگی بنویسد
وقتی جردن پیترسون ۱۲ قانون زندگی را نوشت، کسی پیشبینی نمیکرد با چنین سرعتی به یکی از جنجالیترین چهرههای دانشگاهی جهان تبدیل شود. اما انتقاداتی که به سیاستهای هویتی داشت و هشدارهایش دربارۀ افراطیگری گروههای پیشرو برای خیلیها شنیدنی بود. پیترسون، که در این یکی دو سال با بحرانهای شدیدی در زندگیاش مواجه شده، حالا با کتاب جدیدی بازگشته است: کتابی برای مبارزه با رنجهایی که حتی در آرمانشهر هم دست از سر انسانها برنمیدارند: بیماری، تنهایی و مرگ.
شاید رضایتخاطر جایی به سراغتان بیاید که اصلاً انتظارش را ندارید
وقتی صحبت از عادتها و رفتارهایی است که قرار است حالمان را خوب کنند، همیشه یک قانون را به یاد داشته باشید: «هیچ قانونی وجود ندارد». تحقیقات جدید در روانشناسی شادی و خوشبختی مکرراً به این نتیجه رسیدهاند که غرقشدن در مثبتاندیشی، یا جدیگرفتنِ بیش از حد توصیههای خودیاری نهتنها حال ما را بهتر نمیکنند، بلکه شاید امکان احساس شادی در آینده را هم از ما بگیرند. دیوید رابسون، نویسندۀ کتاب دام نبوغ، برخی از این تحقیقات را مرور کرده است.
برخی از پژوهشگران برای خودکشی تبیینهایی زیستشناختی میآورند. از نظر آنها، خودکشی نوعی انطباقپذیری تکاملی است و بیشترین شیوع را در میان افرادی دارد که امیدی ندارند بتوانند مولد و مفید باشند و احساس میکنند سربار خانوادهشان شدهاند. این افراد دست به خودکشی میزنند تا مسئولیت مراقبت و نگهداری از ایشان بر دوش دیگر اعضای خانواده نیفتد. فهم خودکشی بیشک مستلزم بررسی زیستشناختی و آسیبشناسی فردی است، اما نقش علتهای اجتماعی چه میشود؟