آنچه میخوانید در مجلۀ شمارۀ 8 ترجمان آمده است. شما میتوانید این مجله را به صورت تکی از فروشگاه اینترنتی ترجمان تهیه کنید.
آیا راهی برای برونرفت از اختلافنظرهای بیپایان وجود دارد؟
شبکههای اجتماعی سیلابی از اختلافنظر را بر روابط انسانی روانه کرده است. صبح تا شب یا خودمان مشغول جدل با دیگرانیم یا شاهد مجادلات سایرین هستیم. این وسط، آنچه قربانی شده، بحثهای سازنده و معنادار است. آناتول رپوپورت معتقد است برای نجات از این آشوب باید دو اصل را محور هر بحثی قرار بدهیم: اولاً مدعای رقیب را در کاملترین صورت خود درک کنیم و ثانیاً نقاط اشتراکمان با طرف مقابل را آشکارا تصدیق کنیم.
Our Tribes and Tribulations
8 دقیقه
جاسپریت گیل، کویلیت — اختلافنظر همۀ ما را به افرادی ناخوشایند تبدیل کرده است. ابتذال در جامۀ بحثهای متفکرانه شبکههای خبری را آلوده کرده. آدمها که قانع شدهاند میزان صحت استدلالهایشان به میزان بلندی صدایشان ربط دارد، بر شلوغی این نطقهای آتشین میافزایند. رسانههای چاپی تیترهایی میزنند که عوض هدفگرفتن آرای مخالفانشان شخصیت آنها را ترور میکند. دنیای مجازیْ ما را به جدالهای سطحی آنلاینی کشیده است که به گفتوگوهای شخصی ما نیز سرایت کرده است. تحقیق مرکز پژوهشی پیو۱ نشان میدهد ۹۱درصد از جمهوریخواهان و ۸۶درصد از دمکراتها نظر ناخوشایندی نسبت به گروه مقابل دارند. راحت ولی نامنصفانه است که تقصیر را گردن سیاستمداران و روشنفکران حوزۀ عمومی و روزنامهنگاران بیندازیم ولی خود ما مردم نیز در این سقوط شریک جرم هستیم.
وقتی در قبیلههای اعتقادی خود دور آتش حلقه میزنیم، از تابش گرم عقاید زیرسؤالنرفتۀ خود لذت میبریم. استدلالهایی را که به طور کامل درون حلقۀ اعتقادی ما نمیگنجند کاریکاتوروار ترسیم میکنیم. با کنارگذاشتن تأمل عمیقاً دردناک بهنفع لفاظی، به خلق و بقای محیطی کمک کردهایم که مخالفت را فقط تا جایی تحمل میکند که آن نظر مخالفْ موردقبول ما باشد. چون قبیلهای گاو مقدس را محترم میشمارد و قبیلهای دیگر آن را سلاخی میکند، هم آن ستایش و هم این سلاخی را وحشیانه میبینیم. سیستم ایمنی ما، در هراس از اینکه مبادا بدنمان به صرفِ رودرروشدن با نظرات مخالف دچار کمخونیِ اخلاقی شود، پاسخی دفاعی میدهد و ما را به عقایدی که خارج از پنجرۀ اُورتنِ۲ شخصیشدۀ ما قرار دارند آلرژیک (و کَر) میسازد. این عصرِ بهشدت شبکهایشدهْ ما را از یکدیگر دور و نامتصل ساخته و شیوعِ سریعِ طرفداریِ متعصبانۀ همهگیر را تسهیل کرده است.
در یک حکایت مشهور هندی، عدهای نابینا که پیشتر شناختی از فیل نداشتند با یک فیل رودررو میشوند. بسته به اینکه چه قسمتی از فیل را لمس کردهاند، هریک از آنها دربارۀ چیستی آن حیوان به نتایج متفاوتی میرسند و دیگران را به عدمصداقت متهم میکنند و اختلافها بالا میگیرد. این افسانه به فرهنگهای دیگر نیز راه پیدا کرده است و در جملۀ مشهور جان استوارت میل بازتاب یافته است: «هرکسی که فقط روایت خودش از موضوع را میداند چیز زیادی نمیداند». تجارب ناکاملِ گمراهکننده و محدودیتِ نظرگاههای ذهنی بر اهمیت گفتوگوی صادقانه در جستوجوی حقیقت عینی صحه میگذارد.
اثر راشومون۳، که نام آن از فیلم مشهور آکیرا کوروساوا در سال ۱۹۵۰ میلادی با نام «راشومون» گرفته شده است، به تفاسیر متضاد شاهدان یک واقعه اشاره دارد. در این فیلم، چهار شخصیت غیرقابلاعتماد سیر وقایع را روایت میکنند. کوروساوا در تلاش برای توضیح فیلمنامه به دستیارانش، تفسیری تلخ و نیشدار از سرشت بشری ارائه داد. از این گفت که انسانها در افکار درونیشان ناتوان از صداقت هستند، باور به دروغهای خود را برمیگزینند تا شاید خودشان را قانع کنند که «بهتر از آن چیزیاند که در واقعیتاند». کوروساوا به دستیارانش توصیه کرد با درنظرداشتن «ناممکنبودنِ درک حقیقیِ روانشناسی انسان» دوباره فیلمنامه را بخوانند.
دو دانشمند علوم شناختی، دن اسپربر و هوگو مرسیِ، در تحقیق مشهورشان با نام «چرا انسانها فکر میکنند؟»۴ متون روانشناسی شناختی و اجتماعی را بررسی کردهاند و نتیجه گرفتهاند قوای فکری ما نه برای جستوجوی حقیقت که برای فراهمساختن استدلالهایی فرگشت یافتهاند که از عقاید موجود ما پشتیبانی میکنند. جهتگیری تأییدی۵، که رفتاری در پی کسب آرامش است، حاکی از این است که همۀ ما راویانی غیرقابلاعتماد در جهان کوروساوا هستیم. عقلْ آن دسته از واکنشهای وکیلوار را تقویت میکند که برای دعواهای اعتقادی لازم هستند و علاقۀ خاصی به فهم کلیت فیل ندارد.
درعوض، اصل همساندوستی۶ افرادِ همفکر را در شبکههای اجتماعی دور هم جمع کرده است. پروفسور ویلیام بردی و همکارانش در دانشگاه نیویورک در پژوهشی در سال ۲۰۱۷ میلادی دریافتند استفاده از زبان عاطفی نکتهای محوری در افزایش گردش توییتهایی است که به آرای سیاسی میپردازند. علاوهبراین، انتشار چنین توییتهایی در درون حلقههای لیبرال یا درون حلقههای محافظهکار بیشتر بود ولی میان این دو گروه کمتر بود. این بالکانیزهشدن دیجیتال منجر شده است به پدیدآمدن تعدادی اتاق پژواک۷ که از نظرات یکدیگر دور ماندهاند. وقتی این توییتها از زمین خودی خارج میشوند، در واکنش به آن توییت، به جای نقد دقیق معمولاً اتهام نمایشگری اخلاقی۸ منتظر آنهاست. در اقتصاد توجه، محکومکردن پرفورماتیو با پوششی از گزینگویی دست بالا را دارد.
حال که محدود به جمعهای اعتقادی شدهایم و قوۀ تفکر نیز به ما خیانت کرده است، آیا هیچ راهی برای جلوگیری از آن شبهایی وجود دارد که صبح بعدش دوستان دشمن شدهاند؟ چرا بحث سیاسی تبدیل به زخمزبان و حملات شخصی شد؟ آناتول رپوپورت، روانشناس و نظریهپرداز بازی، پیشنهاد میکند پیش از مبارزه علیه یک استدلال رقیب، در راستای رسیدن به بحثی سازنده و صادقانه، دو گام برداریم که هم مهم و هم همواره شدنی است. در گام نخست، موضع رقیب خود را بهشیوهای منسجم و منصفانه تکرار کنید تا مطمئن شوید با قویترین شکل استدلال آنها روبهرو خواهید شد. در گام بعدی، تمام موارد موردتوافق را جزءبهجزء مشخص کنید و توضیح دهید که از این موارد چه آموختید. فقط پس از اجرای این مراحل است که میتوانید موضع طرف مقابل را نقد کنید.
گام نخست را «پهلوانآهنیسازی» مینامند که متضاد و پادزهر «پهلوانپنبهسازی» است. حملۀ موفق به یک ایدۀ بیجان را نباید با نشاندادن قوتِ موضع خویش اشتباه بگیریم. پهلوانآهنیسازی نیاز مبرم صداقت فکری در هر تضارب آراست. صورتبندی گشادهدستانۀ تمامی نکات موردتوافق راه را برای رسیدن به زمینۀ مشترک، هرقدر هم که شکننده، هموار میسازد. فهرستکردن آموختهها از بحث به آن جهت میدهد و شاید آن را در مسیری پُربار و در حالوهوایی سخاوتمندانه و مبادیآداب به پیش ببرد. اگر رقبای عقیدتی را چنین پیشداوری کنیم که ازلحاظ اخلاقی ورشکسته هستند و همزمان فضیلت معصوم انگیزههای خود را سبکسرانه فرض بگیریم، تمرین ریاکاری را به جستوجوی حقیقت ترجیح دادهایم. این ایدهها و جهتگیریهای شناختی هستند که باید دادگاهی شوند نه ویژگیهای اخلاقی.
خوانندگان نیویورک تایمز باید برای خواندن نشنال ریویو هم وقت بگذارند. خوانندگان تلگراف باید لطفشان را شامل حال گاردین هم بکنند.۹ هریک از موافقان خروج بریتانیا از اتحادیۀ اروپا باید پیش از رد نظر مخالفان خروج از اتحادیۀ اروپا بتوانند قویترین حالت استدلال مخالفان را صورتبندی کنند (و برعکس). حتی ترامپ هم سزاوار آن است که سرسختترین مخالفانش دستاوردهایش (هرچند کم) را بپذیرند (هرچند سخت). سفتوسختترین و تندترین نقدها بر یک طرزفکر را معمولاً کسانی ارائه دادهاند که زمانی دل در گروی آن داشتهاند زیرا ازلحاظ روانشناختی با نقاط قوت و ضعف آن آشنا هستند.
درک و پذیرش یک خطا میتواند شبیه تجربهای عرفانی باشد که شدت آن بستگی دارد به میزان قداست گاو موردنظر. اگر قرار است گفتوگو سازنده باشد، پیش از تسلیمشدن به هیجانِ سلاخیْ باید به آن امر مقدسِ عمیق بیندیشیم.
• نسخۀ صوتی این نوشتار را اینجا بشنوید.
منابع:
Mercier, Hugo, and Dan Sperber. “Why do humans reason? Arguments for an argumentative theory.” Behavioral and brain sciences 34.2 (2011): 57-74
McPherson, Miller, Lynn Smith-Lovin, and James M. Cook. “Birds of a feather: Homophily in social networks.” Annual review of sociology 27.1 (2001): 415-444
پینوشتها:
• این مطلب را جاسپریت گیل نوشته است و در ۱۰ فوریه ۲۰۱۸، با عنوان «Our Tribes and Tribulations» در وبسایت کویلیت منتشر شده است و وبسایت ترجمان در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ آن را با عنوان «برام مهم نیست چی میگی» و ترجمۀ بابک طهماسبی منتشر کرده است.
•• جاسپریت گیل (Jaspreet Gill) فارغالتحصیل دکترای روانپزشکی است. او همچنین در رشتۀ دین و فلسفه نیز تحصیل کرده است. حوزۀ تخصص وی نیز مشخصاً بررسی رابطۀ موجود میان فرهنگ، تکنولوژی و رسانه است.
[۱] Pew Research Center
[۲] Overton Window: یا window of discourse دامنۀ عقایدی است که در گفتمان عمومی تحمل میشود. نام آن برگرفته از نام جوزف اورتن است که این نظریه را صورتبندی کرده است[مترجم].
[۳] Rashomon effect
[۴] Why do humans reason
[۵] Confirmation bias: جهتگیری در جمعآوری و تعبیر اطلاعات طوری که عقاید موجود شخص را تأیید کنند[مترجم].
[۶] Homophily principle
[۷] Echo chamber: یعنی وضعیتی که در آن اطلاعات و باورها با تکرار درون یک جمع محدود تقویت میشوند و دیدگاههای رقیب یا سانسور میشوند یا کمترازحد پوشش داده میشوند[مترجم].
[۸] Moral exhibitionism
[۹] نیویورک تایمز و تلگراف مهمترین مطبوعات محافظهکار در ایالات متحده و بریتانیا هستند و اصلیترین رقبای آنها به ترتیب نشنال ریویو و گاردین به شمار میروند [مترجم].
راه آزادی، کتاب جدید جوزف استیگلیتز، تأملی انتقادی بر سیاست و اقتصاد نئولیبرال است
یک سوم کل غذای تولیدی جهان دور ریخته میشود
نوجوانانی که در کشورهای انگلیسیزبان زندگی میکنند بهشکل روزافزونی روانرنجور شدهاند. چرا؟
در دنیای محدود شخصیتهای اصلی، بقیۀ آدمها صرفاً زامبیهایی مزاحم هستند