آنچه میخوانید در مجلۀ شمارۀ 34 ترجمان آمده است. شما میتوانید این مجله را به صورت تکی از فروشگاه اینترنتی ترجمان تهیه کنید.
حقیقتی تلخ، اما انکارناپذیر: ما فناوری مورد نیاز برای حذف سریع سوختهای فسیلی را دارا هستیم
اگر انسان نیاموخته بود چطور باید آتش بیفروزد، احتمالاً چیزی به اسم «تمدن بشری» هیچگاه به وجود نمیآمد. با آتش بود که ما خصوصیات زیستشناختی امروزیمان را به دست آوریم و با آتش بود که توانستیم کرۀ زمین را فتح کنیم. اما بیل مککیبن، روزنامهنگار و فعال محیطزیستی سرشناس، میگوید دیگر بس است. او به تفصیل نشان میدهد که امروزه فناوری در حوزۀ انرژیهای تجدیدپذیر آنقدر پیشرفته، ارزان و در دسترس است که میتوان سوخت بسیار بسیار کمتری را سوزاند.
سیوچهارمین شمارۀ مجلۀ ترجمان با حمایت شرکت صنایع انرژی های پاک فولاد (صناپ) منتشر شده است. صناپ مجری و کارفرمای بزرگترین نیروگاه متمرکز خورشیدی کشور است.
بیل مککیبن، نیویورکر— ما نمیدانیم انسان چه زمانی و در کجا آموخت آتش بیفروزد، زیرا در این مورد نیز مانند همهٔ چیزهای بسیار کهن اختلافنظر وجود دارد. اما در اهمیت این کشف بحثی نیست. با آتش غذا پختیم، و غذای پخته نسبت به غذای خام انرژی بسیار بیشتری به ما داد. مغز ما بزرگتر شد و همزمان رودههای ما کوچکتر شدند، زیرا کار کمتری باید انجام میدادند. آتش ما را گرم نگه داشت و انسان توانست فعالیتهای خود را در مناطق بسیار سرد نیز گسترش دهد. و وقتی دور آتش جمع شدیم، با هم پیوند برقرار کردیم و در مسیر تشکیل جامعه قرار گرفتیم. جای تعجب نیست که داروین میگوید آتش «پس از زبان، بزرگترین کشفی است که بشر تاکنون کرده است».
داروین این حرف را در سالهای پس از انقلاب صنعتی زده است، زمانی که انسان یاد گرفت زغالسنگ را به نیروی بخار، گاز را به روشنایی و نفت را به حرکت تبدیل کند و همهٔ اینها از طریق احتراق انجام میشوند. گونهٔ انسان به احتراق وابسته است. احتراق چیزی است که نخست ما را انسان کرد، سپس ما را مدرن کرد. اما پس از هزاران سال که صرف یادگیری شیوهٔ مهار آتش کردیم و پس از سه قرن که از آن برای شکلدادن به دنیایی که اکنون میشناسیم استفاده کردیم، باید سالهای آینده را صرف ریشهکنیِ نظاممند آتش بکنیم. زیرا رویهمرفته شعلههای مختلف آتش -آتش زیرِ کاپوتِ ۱.۴میلیارد وسیلهٔ نقلیه و خانههای میلیاردها نفر، در نیروگاههای بسیار بزرگ، در دیگ بخار کارخانهها و موتورهای کشتی و هواپیما- از بزرگترین آتشفشانها نیز مخربترند و آتشفشانهای قدرتمندی مانند کراکاتوآ و تامبورا در برابر آنها کوچک به نظر میرسند. هرساله، دود و مهدود حاصل از این موتورها و دستگاهها مستقیماً ۹ میلیون نفر را میکُشد و این رقم بیشتر از مجموع مرگومیر ناشی از جنگ و تروریسم، و حتی مرگومیر ناشی از مالاریا و سل، است (آلودگی سوختهای فسیلی در سال ۲۰۲۰ سه برابر ویروس کرونا باعث مرگ انسانها شد). البته شعلههای آتشْ گاز بیبوی دیاکسیدکربن را نیز با سرعت بیسابقهای منتشر میکنند و این گاز اکنون در حال تغییر آبوهوای سیارهٔ ماست و نهتنها زندگی کسانی را که اکنون روی این سیاره زندگی میکنند تهدید میکند، بلکه برای کسانی که بعد از ما خواهند آمد نیز تهدید به حساب میآید.
اما خبر خوش اینکه انرژی پاک دیگر صرفاً شعار نیست، و پیشرفت شتابان فناوریِ انرژیهای پاک به این معناست که دیگر ضرورتی ندارد خرابیهای حاصل از احتراق را تحمل کنیم. بهجای آتشهایی که روز و شب روشن میکنیم، میتوانیم به این واقعیت تکیه کنیم که آتشی عظیم از گازهای سوزان در آسمان روشن است و ۹۳میلیون مایل با ما فاصله دارد. این گوی آتشین به شیوهای متفاوت زمین را گرم میکند، و میتوان به کمک پنلهای خورشیدی انرژی آن را ذخیره کرد. همچنین این گوی آتشین بادهایی ایجاد میکند که اکنون میتوان به کمک توربینها انرژی آنها را بهنحوی بسیار کارآمد مهار کرد. با برقی که این توربینها تولید میکنند میتوانیم خانههای خود را گرم یا خنک کنیم، غذا بپزیم و سوخت خودروها، دوچرخهها و اتوبوسها را تأمین کنیم. خورشید در حال سوختن است و دیگر نیازی نیست ما چیزها را بسوزانیم.
انرژیهای بادی و خورشیدی، دستکم هنوز، جایگزین همهٔ انواع انرژی نیستند. هنوز سه میلیارد انسان هر روز روی آتش غذا میپزند و دستکم تا زمانی که برق کافی نداشته باشند، به این کار ادامه خواهند داد؛ حتی شاید پس از آن، زیرا فرهنگ بهکندی تغییر میکند. حتی در آن زمان نیز برای کارهایی مانند روشنکردن شمع تولد و کباب درستکردن همچنان آتش روشن میکنیم، همانطور که هنوز از برنز استفاده میکنیم، با اینکه مدتهاست دورانش به سر رسیده است. و برخی صنایع بزرگ -مانند سفرهای هوایی بینقارهای و برخی انواع فلزکاری، مثل تولید فولاد- ممکن است مدت طولانیتری به احتراق، و احتمالاً احتراق هیدروژن، نیاز داشته باشند. اما اینها بخش کوچکی از چشمانداز کلی مصرف انرژی را تشکیل میدهند. و این موارد نیز احتمالاً با گذشت زمان با انرژی تجدیدپذیر برق جایگزین خواهند شد (اکنون کورههای قوس الکتریکی میتوانند برخی انواع فولاد را تولید کنند، و محققان ژاپنی اخیراً باتری بسیار سبکی ساختهاند که ممکن است روزی انرژی موردنیاز برای هواپیماهای مسافربری بینقارهای را تأمین کند). درواقع، من تنها یک کاربرد مهم و طولانیمدت برای احتراق برنامهریزیشده در مقیاس وسیع میبینیم، که به آن نیز خواهم پرداخت. اما، بهجز آن، وظیفهٔ کلی ما بهعنوان گونهٔ انسان این است که دیگر آتش نیفروزیم.
این کار اکنون هم امکانپذیر هم مقرونبهصرفه است. ما فناوریهای لازم برای حرکت سریع در این حوزه را داریم و استفاده از این فناوریها باعث صرفهجویی در هزینه نیز میشود. نخست باید این ایدههای کلیدی را درونی کنیم. این ایدهها جدید و خلاف درک متعارف ما هستند، اما برخی از مردم سالهاست که در تلاشاند این ایدهها را محقق کنند و شنیدن ماجرای آنها قدرت این لحظهٔ دگرگونی را آشکار میکند.
مارک یاکوبسن در دههٔ ۱۹۷۰ در شمال کالیفرنیا بزرگ شد. او استعداد زیادی در علم و تنیس داشت. برای مسابقات به لسآنجلس و سن دیگو سفر میکرد. من اخیراً با او گفتوگو کردم و به من میگفت در آن زمان از اینکه میدید هوای آن شهرها چقدر آلوده است شوکه شده بود. «چشمهایم به خارش میافتاد و گلویم میسوخت. دوردست را نمیدیدم. با خودم فکر میکردم چرا مردم باید در چنین شرایطی زندگی کنند». او درنهایت سر از دانشگاه استنفورد درآورد. نخست دانشجوی کارشناسی و بعد، در اواسط دههٔ ۱۹۹۰، استاد رشتهٔ مهندسی عمران و محیطزیست این دانشگاه شد. در آن زمان، روشن شده بود که آلودگی هوا تنها بخشی از مسئله است و گاز نادیدنی دیاکسیدکربن، که در اثر احتراق تولید میشود، تهدید بزرگتری است.
یاکوبسن سعی داشت هر دو مسئله را حل کند. او دادهها را تحلیل کرد، تا بفهمد آیا مدل اولیهٔ توربین بادی، که جنرال الکتریک میفروخت، میتواند با زغالسنگ رقابت کند یا خیر. او ظرفیت توربین را با محاسبهٔ بازدهی آن در سرعت متوسط باد اندازهگیری کرد. مقالهای که در این مورد نوشت، و در سال ۲۰۰۱ در مجلهٔ ساینس منتشر شد، نشان میداد که «میتوان با تعداد اندکی توربین مصرف زغالسنگ را در ایالات متحده شصت درصد کاهش داد». به گفتهٔ او، این مقاله «کوتاهترین مقالهای است که تاکنون نوشتهام، در سهچهارم یک صفحهٔ مجله، و بیشترین بازخورد را داشت و تقریباً همهٔ بازخوردها از سوی مخالفان سرسختش بودند». یاکوبسن مخالفان را نادیده گرفت. چیزی نگذشت که یکی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی وی سرعت باد را در سراسر جهان نقشهبرداری کرد و سپس برای سایر منابع انرژی تجدیدپذیر نیز همین کار را کرد. او و مارک دلوچی، دانشمند و پژوهشگر دانشگاه کالیفرنیا، مقالهای منتشر کردند که نشان میداد انرژیهای برقآبی، بادی و خورشیدی میتوانند همهٔ انرژی موردنیاز جهان را تأمین کنند. باور مرسوم در آن زمان این بود انرژیهای تجدیدپذیر قابل اعتماد نیستند، زیرا خورشید هر شب غروب میکند و باد ثابت نیست. یاکوبسن در سال ۲۰۱۵ برای هفتهنامهٔ مقالات آکادمی ملی علوم ایالات متحدهٔ آمریکا مقالهای نوشت که نشان میداد، بر عکس، انرژی بادی و خورشیدی میتوانند شبکهٔ برق را فعال نگه دارند. سردبیران مجله این مقاله را برندهٔ جایزهٔ معتبری اعلام کردند، اما این امر مانع از مخالفتهای بیشتر نشد. گروهی متشکل از بیست شخصیت دانشگاهی از سراسر کشور ردیهای منتشر کردند، که در آن آمده است «سیاستگذاران باید با هر رویکردی که وعدهٔ گذار سریع، قابل اطمینان و کمهزینه در شیوهٔ مصرف انرژی را میدهد و تقریباً منحصراً بر انرژیهای بادی، خورشیدی و برقآبی متکی است با احتیاط برخورد کنند».
بااینحال، گذر زمان ثابت کرد یاکوبسن درست میگفت. اکنون برخی کشورها، از جمله ایسلند، کاستاریکا، نامیبیا و نروژ، بیش از نود درصد برق خود را از منابع انرژی پاک تولید میکنند. وقتی یاکوبسن کار خود را آغاز کرد، توربینهای بادی پروانههای کوچکی بر فراز قلهٔ کوههای کالیفرنیا بودند، فرفرههایی که بیشتر شبیه اسباببازی بودند تا منبع تولید برق. امروزه شرکت جنرال الکتریک آسیابهایی بادی میسازد که ارتفاعشان سه برابر مجسمهٔ آزادی است. شرکتی چینی در ماه اوت نمونهٔ جدیدی ارائه داد که حرکت پرههای آن منطقهای به وسعت شش زمین فوتبال را طی کرده و هر توربین آن انرژی کافی برای بیست هزار خانه را تأمین میکند (مزیت دیگرش این است که توربینهای بزرگتر، نسبت به توربینهای کوچکتر، کمتر باعث مرگ پرندگان میشوند، هرچند به هر حال ساختمانهای بلند، خطوط انتقال برق و گربهها بسیار بیشتر باعث مرگومیر پرندگان میشوند). تیم یاکوبسن در دانشگاه استنفورد در ماه دسامبر تحلیل جدید خود را منتشر کرد و نشان داد ما تا سال ۲۰۳۵ نودوپنج درصد فناوری موردنیاز برای تولید انرژی مصرفی آمریکا از طریق منابع تجدیدپذیر را خواهیم داشت و میتوانیم شبکهٔ برق را نیز ایمن و قابل اعتماد نگه داریم.
چالش دیگر این است که باید فناوریهای پاک را مقرونبهصرفه کنیم. در این بخش نیز اخبار امیدوارکنندهای به گوش میرسد. گروهی از محققان دانشگاه اکسفورد، پس از تقریباً پانزده سال پژوهش، در ماه سپتامبر مقالهای منتشر کردند که اکنون در دست بررسی است، اما ممکن است پنجاه سال بعد مردم آن را گامی مهم در حل بحران اقلیمی بدانند. نویسندهٔ اصلی این گزارش روپرت وی از دانشگاه آکسفورد است و رهبری گروه تحقیقاتی را فردی آمریکایی به نام دوین فارمر بر عهده دارد.
فارمر فیزیکدان و ریاضیدان باهوش و اهل نیومکزیکو است. زمانی که در دانشگاه سانتا کروز کالیفرنیا دانشجوی تحصیلات تکمیلی بود، در نخستین اقدام مهمش شرکت اودایمونیا را تأسیس کرد. نام این شرکت از اصطلاحی میآید که ارسطو برای وضعیت خودشکوفایی انسان به کار میبرد. هدف این شرکت شکستدادن چرخ بازی رولت بود. فارمر کفشی به پا میکرد که کف آن رایانهای تعبیه شده بود (و اکنون در موزهٔ آلمان نگهداری میشود) و در همان وضعیت تماشا میکرد که مسئول بازی رولت توپی درون چرخ میاندازد. او به موقعیت و سرعت اولیهٔ توپ توجه میکرد، و با ضربهٔ انگشت پا اطلاعات را به رایانه میفرستاد. رایانه اطلاعات را بهسرعت پردازش میکرد و او فرصت مییافت در چند ثانیهٔ مشخصی که در کازینو مجاز بود شرطبندی درست را انجام دهد. این دستاوردش باعث شد بتواند الگوریتمهایی برای شکست بازار سهام بسازد. او روشی آماری برای سودبردن از تفاوت قیمت در دو یا چند بازار ابداع کرد، و این روش زیربنای شرکتی شد که او یکی از بنیانگذارانش بود. این شرکت پِرِدیکشن نام داشت و درنهایت آن را به غول سوئیسیِ بانکداری به نام یو.اس.بی فروختند. خوشبختانه فارمر دستآخر استعدادش را در راهی به کار گرفت که ارزش اجتماعی بیشتری داشت، یعنی ایجاد روشی برای پیشبینی نرخ پیشرفت فناوری. مبنای این کار پژوهشی بود که در سال ۱۹۳۶ منتشر شد. در آن زمان، تئودور رایت که یکی از مدیران شرکت هواپیماسازی کرتیس بود به این نتیجه رسید که هر بار تولید هواپیما دو برابر میشود، هزینهٔ ساخت آن بیست درصد کاهش مییابد. این «منحنی یادگیری» (و معادل آن در نیمههادیها، یعنی قانون مور) فارمر و همکارانش را شیفتهٔ خود کرد. اگر بدانید کدام فناوریها طبق این منحنی عمل میکنند و کدام عمل نمیکنند، میتوانید آینده را پیشبینی کنید.
در گفتوگویی که ماه دسامبر با فارمر داشتم میگفت «حدوداً پانزده سال پیش بود. من در مؤسسهٔ تحقیقاتی سانتافه کار میکردم، و یک بار رئیس آزمایشگاه ملی انرژیهای تجدیدپذیر به آنجا آمد. او گفت «شما سیستمهای پیچیده را میشناسید. به ما کمک کنید خارج از چارچوب بیندیشیم. بگویید چه چیزی را از قلم انداختهایم». در آن زمان، دوستی داشتم که در دانشگاه ترانسیلوانیا فوقدکتری میخواند. او پایگاه دادهای درست کرده بود و بچههای دبیرستانی، دانشجویان دانشگاه سنت جان در سانتافه و غیره را به کار گرفته بود. با بررسی این پایگاه داده متوجه شدیم این روند بهبود فناوری و کاهش قیمت در طول زمان ادامه دارد. کاربرد عملی الکتریسیتهٔ خورشیدی را اولین بار در سال ۱۹۵۸ در ماهوارهٔ ونگارد ۱ شاهد بودیم. البته این شیوه تنها در صورتی عملی بود که بودجهٔ طرحهای فضایی را میداشتید. بااینحال، هزینهٔ این کار بهطور پیوسته کاهش یافت، زیرا فناوری در هر نسل بهبود مییافت. این بهبود حاصل پیشرفتهای خاص یا اقدامات کارآفرینی الهامبخش نبود، بلکه حاصل روند تدریجی و مداوم پیشرفت بود. هر بار که تعداد پنلهای خورشیدی تولیدشده دو برابر میشد، قیمت آنها سی درصد کاهش مییافت، و درحالحاضر روند کاهش قیمت سالانهٔ آنها ده درصد است.
اما نکتهٔ کلیدی اینجاست که همهٔ فناوریها از این منحنی پیروی نمیکنند. فارمر میگوید «ما قیمت زغالسنگ را طی صدوچهل سال بررسی کردیم. اکنون معادن زغالسنگ بسیار پیشرفتهتر هستند و فناوری موردنیاز برای یافتن ذخایر جدید بسیار بهبود یافته است. اما قیمت آن پایین نیامده است». یکی از دلایلش این است که نخست سراغ منابع در دسترستر رفتیم. زمانی بود که نفت از زمین بیرون میزد. اکنون باید برای یافتن نفت در اعماق اقیانوس حفاری کنیم. دلیلش هرچه باشد، تا سال ۲۰۱۳ هزینهٔ یک کیلوواتساعت انرژی خورشیدی، نسبت به زمانی که نخستین بار از آن در ونگارد ۱ استفاده شد، بیش از نودونه درصد کاهش یافت. در عین حال، قیمت زغالسنگ تقریباً ثابت مانده است. این سوخت در آغاز ارزان بود، اما بهمرور ارزانتر نشد.
هرچه فارمر و گروهش مجموعهدادههای بیشتری را بررسی میکردند، به آمار قویتری دست مییافتند و در پاییز ۲۰۲۱ آماده بودند یافتههای خود را منتشر کنند. آنها دریافتند مسیری که قیمت سوختهای فسیلی و انرژیهای تجدیدپذیر طی میکنند با هم تلاقی خواهد کرد. اکنون انرژیهای تجدیدپذیر از سوختهای فسیلی ارزانتر هستند و در آینده ارزانتر نیز خواهند شد. آنها گفتند به همین دلیل «گذاری قاطع» به انرژیهای تجدیدپذیر باعث میشود جهان در دههٔ آینده بیستوشش تریلیون دلار در هزینههای مربوط به انرژی صرفهجویی کند.
این دقیقاً عکس دیدگاه رایج ما در خصوص گذار به انرژیهای تجدیدپذیر است. مدتهاست که این گذار از نظر اقتصادی اقدامی هولناک تلقی میشود. اگر برای اجتناب از فاجعه مجبور باشیم به این گذار تن دهیم (و بدیهی است که مجبوریم)، باید تا حد امکان در این مسیر آهسته پیش برویم. همین پارسال، بیل گیتس کتابی نوشت و در آن گفت مصرفکنندگان باید برای انرژیهای پاک «حقالعمل سبز» بپردازند، زیرا این انرژیها گرانتر هستند. اما امیلی گروبرت، مهندس مؤسسهٔ فناوری جورجیا که اکنون برای وزارت انرژی کار میکند، اخیراً نشان داده است اگر همهٔ نیروگاههای زغالسنگ در کشور را با نیروگاههای انرژی تجدیدپذیر جایگزین کنیم، هزینهاش کمتر از هزینهٔ نگهداری نیروگاههای زغالسنگ فعلی خواهد بود. میتوانید این را «تخفیف سبز» بنامید.
فارمر میگوید کاهش مستمر قیمتها به این معناست که ما همچنان میتوانیم با سرعت کافی پیش برویم و به هدف تعیینشده در توافقنامهٔ اقلیمی سال ۲۰۱۶ پاریس، یعنی ثابت نگهداشتن افزایش دما به میزان ۵/۱ درجهٔ سانتیگراد، دست یابیم. او میگوید «۵/۱ درجه اصلاً خوب نیست، اما بیشک از سه درجه بهتر است. باید هزینه کنیم و این کار را انجام دهیم. بسیاری از مردم بدبین و ناامید هستند و ما باید این وضعیت را تغییر دهیم».
آمارهایی مانند آماری که فارمر ارائه میدهد باعث شدهاند افرادی که سالها در این حوزه کار کردهاند کاملاً گیج شوند. یک روز در کنفرانس تغییرات اقلیمی سازمان ملل متحد در سال ۲۰۲۱ از مرکز همایشهای گلاسگو که ساختمان غولپیکری است بیرون آمدم و به محلهٔ دانشگاهی و نسبتاً آرام شهر رفتم. قرار بود با فردی به نام کینگزمیل باند پیتزا بخوریم. باند انگلیسی است و سابقاً در حوزهٔ سرمایهگذاری مشغول بوده است. لاغر است، کتوشلوار دستدوز میپوشد و مدل موی خوبی دارد. او گفت دخترش در همان روز امتحانات دانشگاه کمبریج را میگذراند. خود باند نیز در همان دانشگاه درس خوانده بود، و بعد در بانکهای سیتی و دویچه مشغول به کار شده و بهواسطهٔ کارش به هنگکنگ و مسکو رفته بود. چند سال پیش استعفا داده بود و این باعث شده بود دستمزدش کاهش یابد، هرچند آنقدر متواضع بود که نمیخواست در این مورد بیشتر صحبت کند. پس از آن، به خدمت گروه کربن ترکر در لندن درآمد، و در حال حاضر در مؤسسهٔ راکی مانتین در کلرادو کار میکند. این دو گروه در حوزهٔ گذار مصرف انرژی کار میکنند.
او با هیجان دستمالی برداشت و شروع کرد به توضیح اعداد گزارش آکسفورد: باید شبکهٔ برقی بسازیم که بتواند تمام این توان جدید را حمل کند، باید میلیونها ایستگاه شارژ خودرو برقی بسازیم و غیره. فهرست این کارها بسیار طولانی است و در دو یا سه دههٔ آینده به حدود یک تریلیون دلار هزینهٔ اضافی در سال نیاز دارد. اما به گفتهٔ باند، در عوض این کار هدیهای اقتصادی دریافت میکنیم، یعنی «سالانه حدود دو تریلیون دلار در رانت سوختهای فسیلی صرفهجویی میکنیم. و این صرفهجویی تا ابد ادامه خواهد داشت». رانت سوختهای فسیلی همان پولی است که، به قول اقتصاددانها، از جیب مصرفکنندگان خارج میشود و به جیب کسانی میرود که عرضهٔ هیدروکربن را در کنترل خود دارند. عربستان سعودی میتواند نفت را کمتر از ده دلار بهازای هر بشکه از زمین استخراج کند و آن را بشکهای پنجاه یا هفتادوپنج دلار (یا، مثلاً در شرایط اضطراری حاصل از جنگ اوکراین، بیش از صد دلار) بفروشد. تفاوت در رانتی است که تحمیل میکنند. باند اصرار دارد آنهایی که هزینهٔ گذار انرژی را بیش از آنچه واقعاً هست برآورد میکنند -شرکت مشاورهٔ مککینزی بهتازگی در تحلیلی پیشبینی کرده است که این گذار تریلیونها دلار بیشتر از آنچه تیم فارمر پیشبینی کرده بود هزینه خواهد داشت- این رانت را نادیده میگیرند و فکر میکنند انرژیهای تجدیدپذیر بهزودی از مسیر کاهش شتابان قیمت منحرف خواهند شد. البته حتی اگر در مورد هزینهٔ این گذار بدبین باشید، روشن است که هزینهٔ خودداری از رفتن بهسمت این گذار بسیار بیشتر است و به قمیت صدها تریلیون دلار پول و همچنین زندگی میلیونها انسان و نابودی تمدنها و نظامهای اجتماعی تمام خواهد شد.
آمارهای جدید باعث شدهاند منطق اقتصادیای که به آن خو گرفتهایم زیرورو شود. جاستین ترودو، نخستوزیر کانادا، چند سال پیش در کنفرانسی در حوزهٔ صنعت نفت در تگزاس حرفی زد که هم هولناک بود هم واقعی. او گفت «هیچ کشوری نیست که ۱۷۳ میلیارد بشکه نفت در زمین پیدا کند و به آن دست نزند». منظورش ماسههای نفتی آلبرتا بود که در آنجا یکسوم گاز طبیعی کانادا را برای گرمکردن نفت محبوس در خاک به کار میگیرند تا آن را به سطح بیاورند و از ماسه جدا کنند. فقط همین شیوهٔ استخراج نفت باعث میشود کانادا بیش از سهمی که در توافقنامهٔ پاریس تعیین شده است کربن تولید کند، و درواقع سوزاندن این نفت حدود نیم درجۀ سانتیگراد زمین را گرمتر کرده و حدود یکسوم کل سهم تولید کربن باقیمانده برای کل جهان را مصرف میکند (و جمعیت کانادا تنها نیمدرصد جمعیت کل جهان است).
حتی صرفاً از نظر اقتصادی نیز چنین منطقی پس از هر بازهٔ سهماهه بیمعنیتر میشود. این امر بهویژه در مورد هشتاد درصد مردم جهان صادق است که مجبورند در کشورهایی زندگی کنند که سوختهای فسیلی وارد میکنند. این کار برای آنها تماماً هزینه است و هیچ سودی ندارد. بااینحال، حتی کشورهای نفتی نیز برای درک این آمارها با دشواری مواجه هستند. باند چند نمونه از این آمارها را ارائه کرده است. ذخایر سوخت فسیلی کانادا درمجموع ۱۶۷ پتاواتساعت است که مقدار زیادی است (هر پتاوات یک کوادریلیون وات است). اما باند میگوید این کشور میتواند تنها از انرژی بادی و خورشیدی ۷۱ پتاواتساعت در سال انرژی تجدیدپذیر تولید کند. پرسش معقولی که باید از ترودو پرسید این است که کدام کشور چنین ثروت بادآوردهای دارد و آن را به امان خدا رها میکند؟
البته گذار به انرژیهای پاک کار سادهای نیست. ما بیش از دویست سال است که برای چرخاندن چرخ اقتصاد از سوختهای فسیلی استفاده میکنیم، درنتیجه زنجیرهٔ تأمین قدیمی و قدرتمند و تخصص فنی فراوانی داریم که برای اقتصاد مبتنی بر احتراق طراحی شده است. فارمر میگوید «ما سعی کردهایم به هر نوع مشکلات زیرساختی که ممکن است مانع ادامهٔ مسیر شوند فکر کنیم». تحلیل منحنی یادگیری نشان میدهد اگر انرژی تجدیدپذیر در گذشته بر موانع کاهش قیمت غلبه کرده است، احتمالاً در آینده نیز میتواند این کار را بکند. مثلاً، چند سال پیش، چند گزارش نشان دادند که تجارت آسیابهای بادی ممکن است به بنبست برسد، زیرا چوب بالسا که در پرههای توربین به کار میرفت کمیاب شده بود. اما یک سال پس از کمیابشدن این چوب، بسیاری از سازندگان آسیابهای بادی پرههایی از جنس فوم مصنوعی را جایگزین کردند.
اکنون نگاهها به مواد معدنیای چون کبالت است که از آن برای ساخت پنلها و باتریهای خورشیدی استفاده میشود. اواخر سال گذشته، نشریهٔ تایمز پژوهشی مفصل دربارهٔ موفقیت چین در محدودکردن عرضهٔ جهانی کبالت منتشر کرد. این فلز در جمهوری دمکرات کنگو بهوفور یافت میشود. برایان منل، مدیر اجرایی ارشد تکمت، تأمینکنندهٔ کبالت و سایر فلزات خاص است. منل میگفت «با این خطر مواجهیم که در پنج سال آینده کارخانههای ساخت خودرو برقی بیکار شوند، زیرا این شرکتها -مثل فورد، جنرال موتورز، تسلا و فولکس واگن- نمیتوانند مواد اولیهٔ لازم برای حفظ ظرفیت تولید کنونی خود را تأمین کنند». اما این واقعیت که کارخانههای فورد و جنرال موتورز در آینده با مشکل مواجه خواهند شد به این معناست که احتمالاً تأثیر سیاسی چیزی که منل آن را «تلاش گسترده و هماهنگ دولت و مشتریهای نهایی» مینامد در حال افزایش است. بشر استاد حل معضلات حاصل از کمبودها است. یکی از سخنگویان شرکت فورد به مجلهٔ تایمز گفت این شرکت در تلاش برای بازیافت کبالت و تأمین جایگزینهایی برای آن است و افزود «ما مسئلهٔ کمبود کبالت را معضلی محدودکننده نمیدانیم».
شاید چالشهای حقوق بشریِ معدنکاریهای جدید مشکلات بزرگتری باشند -مثل چیزی که به آن استخراج «غیرمکانیزۀ» کبالت میگوید و کارگران فقیر این فلز را با بیل از زمین بیرون میکشند، یا تلاش برای ساختن معدن لیتیوم در جایی از نوادا که برای مردم بومی آن منطقه مقدس است. اما، همزمان که تلاش میکنیم این موانع را کنار بزنیم، باید به یاد داشته باشیم که بر اساس برخی برآوردها گذار به انرژیهای تجدیدپذیر میزان کلی استخراج معادن در سطح جهان را تا هشتاد درصد کاهش میدهد، زیرا بیشتر چیزی که امروز از زمین استخراج میکنیم سوزانده میشود (و سپس باید چیزهای بیشتری برای سوزاندن استخراج کنیم). اما یک بار که لیتیوم را استخراج کنید، چندین دهه میتوانید از آن در پنل یا باتری خورشیدی استفاده کنید. درواقع، گذار به انرژیهای تجدیدپذیر باعث کاهش بار انواع سیستمها میشود. درحالحاضر، نزدیک به چهل درصد محمولهای که کشتیهای اقیانوسپیما حمل میکنند زغالسنگ، گاز، نفت و الوار است، یعنی جریان بیپایان کشتیهایی که موادی برای سوزاندن حمل میکنند. برای حمل تیغههای توربین بادی نیز، اگر از آن سوی آب بیایند، به کشتی نیاز دارید، اما تنها یک بار باید این کار بکنید. یک پنل خورشیدی یا آسیاب بادی پس از نصب یک ربعِ قرن یا بیشتر کار میکند. ارتش ایالات متحده بزرگترین مصرفکنندهٔ سوختهای فسیلی در جهان است، اما هفتاد درصد «ظرفیت حملونقل» لجستیکی آن صرفاً صرف انتقال سوخت فسیلی برای مصرف ماشینهای نظامی میشود.
کمبود مواد خام تنها مشکل موجود نیست. در برخی تخصصها نیز با کمبود مواجهیم. سائول گریفیث شاید پیشروترین مرجع در حوزهٔ برقرسانی باشد (کتابی دارد به نام برقرسانی1 که در سال ۲۰۲۱ منتشر شد). او در استرالیا متولد شده و در سالهای اخیر در سیلیکونولی زندگی کرده است. گریفیث توانسته است کارآفرینان را به انجام پروژههای نصب شارژر خودروهای برقی، پمپهای حرارتی منبع هوا، اجاق گاز القایی و موارد مشابه ترغیب کند. به نظر او، این وسایل باعث صرفهجویی در هزینههای صاحبخانهها، خانهدارها و کسبوکارها میشوند. همچنین آماری در دست دارد که نشان میدهند بانکها میتوانند با تمدید وامهای مسکن برای کسانی که این اقدامات را انجام میدهند واقعاً پیشرفت کنند. اما او به من گفت برای کنترل افزایش دما در محدودهٔ ۵/۱درجۀ سانتیگراد «آمریکا در این دهه به یک میلیون متخصص برق جدید نیاز دارد». این غیرممکن نیست. برقکاری شغل خوبی است و دانشگاههای دولتی و برنامههای آموزشی کارآموزی میتوانند برقکار کافی تربیت کنند. اما در مورد سایر مراحل گذار به انرژیهای پاک به رهبری و هماهنگی نیاز است.
تغییرات در این مقیاس دشوار است، حتی اگر همه با حسننیت کار کنند -که البته چنین نیست. برای نمونه، تاکنون مقررات اقلیمی «طرح بازسازی بهتر»، که قرار بود در کنار کارهای دیگر به تربیت کارشناسان نصب انرژیهای تجدیدپذیر کمک کنند، اجرایی نشدهاند. کسانی که جلویِ اجرای این مقررات را گرفتند اعضای حزب جمهوریخواه، که بر تجارت نفت سلطه دارند، و همچنین کسانی هستند مثل جو مانچین، نمایندهٔ دمکرات، که در انتخابات قبلی بیشتر از نمایندگان دیگر سنا از صنعتگران حوزهٔ سوختهای فسیلی کمک مالی دریافت کرد. تاریخ سیسالهٔ مبارزه با گرمایش زمین عمدتاً داستان تلاش دستاندرکاران صنعت سوختهای فسیلی است، که نیاز به تغییر را انکار میکنند و اخیراً اصرار دارند که این تغییر باید بهتدریج رخ دهد.
صنعت سوختهای فسیلی میخواهد به سوزاندن چیزها ادامه دهد. بهاینترتیب، میتواند زیرساختها و مدل کسبوکار خود را بهطور مؤثر حفظ کند. این صنعت مانند جنون توجیهشدهٔ حریق عمل میکند. حدود یک دهه پیش، چیزی که این صنعت میخواست در آینده بسوزاند گاز طبیعی بود. گاز طبیعی کمتر از زغالسنگ دیاکسیدکربن تولید میکند و درنتیجه آن را «سوخت گذار» نامیدند، که ما را بهسمت انرژیهای تجدیدپذیر سوق میدهد. این حرف منطقی به نظر میرسید. اما گروهی از پژوهشگران، به رهبری باب هاوارث، در دانشگاه کورنل دریافتهاند که تولید مقادیر زیاد گاز طبیعی باعث آزادشدن مقادیر زیاد گاز متان در جو میشود. و متان نیز مانند دیاکسیدکربن گازی است که گرما را در خود نگه میدارد. بنابراین، استفاده از گاز طبیعی بهعنوان سوخت گذار بینتیجه است و این برای همگان، بهجز دستاندرکاران صنعت گاز طبیعی، روشن است. هفتهٔ گذشته، رئیس یکی از شرکتهای بزرگ گاز در کنفرانسی در تگزاس گفت به نظر او صنعت گاز داخلی میتواند تا صد سال دیگر گاز تولید کند.
بخشهای دیگر صنعت ترجیح میدهند به گذشته بازگردند و چوب بسوزانند. اتحادیهٔ اروپا و ایالات متحده رسماً اعلام کردهاند که «سوزاندن زیستتودهها» در تولید کربن اثری ندارد. مقامات شهر برلینگتون در زادگاه من، یعنی ایالت ورمونت، ادعا میکنند که تمام انرژی خود را از منابع تجدیدپذیر تأمین میکنند، اما بیشتر برق مصرفی این شهر از نیروگاههایی میآید که سوخت آنها چوب درخت است. آنها نیز حرفشان منطقی به نظر میرسد؛ اگر درختی را قطع کنید، درخت دیگری جای آن سبز میشود و درنهایت دیاکسیدکربن تولیدشده در اثر سوزاندن درخت قبلی را جذب میکند. اما در اینجا نیز همین «درنهایت» مشکلزاست. سوزاندن چوب بسیار ناکارآمد است و اکنون، که نظام آبوهوایی جهان بیشتر از هر زمانی آسیبپذیر شده است، سوزاندن چوب میزان زیادی کربن آزاد میکند. درختانی که چند نسل بعد دوباره سبز خواهند شد دیگر نمیتوانند یخهای آبشده را بازگردانند. بزرگترین نیروگاه چوبسوز جهان در انگلستان قرار دارد و شرکتی به نام دراکس آن را اداره میکند. این نیروگاه قبلاً زغالسنگ میسوزاند و اکنون هم چندان کمتر از قبل آسیبزا نیست. ماه ژانویه خبری منتشر شد مبنی بر اینکه شرکتی در مریلند به نام انویوا، که بزرگترین تولیدکنندۀ الوار در جهان است، تصمیم دارد تولید خود را دو برابر کند.
همچنین، مبالغ هنگفتی را در نظر بگیرید که سال گذشته در لایحهٔ دوحزبی زیرساخت تصویب شد و از فناوری دیگری به نام فناوری جذب کربن حمایت میکرد. این لایحه نیروگاهها را ملزم میکرد فیلترها و لولههای کافی به کار ببرند تا دیاکسیدکربن حاصل از سوزاندن زغالسنگ و گاز را جذب کرده و به جایی امن، مانند معادن قدیمی نمک، منتقل کنند (یا مثلاً به چاه نفتی که تخلیه شده است و بتوان از این گاز برای بیرونکشیدن نفت خام بیشتر به سطح استفاده کرد). تاکنون این طرحهای جذب کربن واقعاً اجرایی نشدهاند، اما حتی اگر اجرایی شوند، وقتی انرژی خورشیدی همین الان ارزانتر از انرژی زغالسنگ است، چرا باید برای تجهیز نیروگاهها به لوله و فیلتر پول خرج کنیم؟ لازم است کربن موجود در جو زمین را کاهش دهیم، و در آینده نسل جدید ماشینهای جداسازی مستقیم کربن از هوا، اگر قیمتشان بهسرعت کاهش یابد، میتوانند نقش مؤثری ایفا کنند (این ماشینها برای فیلترکردن کربن از هوای محیط از مواد شیمیایی استفاده میکنند و میتوانید آنها را نوعی درخت مصنوعی در نظر بگیرید). اما استفاده از این فناوری برای افزایش طول عمر نیروگاههای زغالسنگ صرفاً امتیازی است که به این صنعت سیاسیشده داده میشود.
صنعت سوختهای فسیلی بهطور فزاینده به هیدروژن بهعنوان گزینهای جایگزین روی آورده است. هیدروژن سوختی پاک است و گرمایش جهانی را افزایش نمیدهد، اما صنعت مذکور به این دلیل به هیدروژن روی آورده است که یکی از راههای تولید آن سوزاندن گاز طبیعی است. هاوارث و یاکوبسن در مقالهای که اخیراً منتشر کردهاند نشان میدهند که حتی اگر سوزاندن گاز هیدروژن را با فناوری گرانقمیتِ جذب کربن ترکیب کنید، گاز متانی که از چاههای شکست هیدرولیکی نشت میکند کافی است تا بگوییم کل این فرایند برای محیطزیست مخرب است و این کار، بدون تکیه بر یارانههای هنگفت، از نظر اقتصادی مقرونبهصرفه نیست.
برای تولید هیدروژن روش دیگری نیز وجود دارد، و با گذشت زمان این گاز تقریباً بیشک میتواند سوخت آخرین آتشهای مصنوعی بزرگ در سیارهٔ ما را تأمین کند. میتوان هیدروژن و اکسیژن آب را بهشیوهٔ برقکافت جدا کرد. و اگر برق موردنیاز برای این کار بهصورت تجدیدپذیر تولید شده باشد، این «هیدروژن سبز» کشورهایی مانند ژاپن، سنگاپور و کره را که فضای کافی برای تولید انرژی تجدیدپذیر ندارند قادر میکند برق شبکههای خود را تأمین کنند. اندرو فارست میلیارد استرالیایی و مؤسس گروه فلزات فورتسکیو است. او میگوید میتواند از انرژی خورشیدی برای تولید هیدروژن سبز استفاده کرده و سپس آن گاز را به این کشورها صادر کند. موکش آمبانی، که رئیس صنایع ریلاینس و ثروتمندترین فرد هند است، در ماه ژانویه اعلام کرد که قصد دارد هفتادوپنج میلیارد دلار برای این فناوری هزینه کند. شرکت ایرناس نیز اخیراً پیشبینی کرده است که از سال ۲۰۳۵ میتواند سوخت هواپیماهای دوربرد خود را با هیدروژن سبز تأمین کند. و خبر خوب اینکه گویا قیمت دستگاههای برقکافت که از انرژی خورشیدی برای تولید هیدروژن استفاده میکنند نیز مانند پنلهای خورشیدی، توربینهای بادی و باتریهای خورشیدی در منحنی نزولی قرار دارد، هرچند دوین فارمر هشدار میدهد که مجموعهدادههای این حوزه هنوز بسیار اندک هستند.
بیشک صنعت سوختهای فسیلی با این تغییرات مبارزه خواهد کرد. در پاییز گذشته، شرکتی خدماتی در اوکلاهاما اعلام کرد برای قطع خطوط گاز خانگی و تبدیل اجاقها و تنورهای گازی به برقی هزاروچهارصد دلار هزینه دریافت میکند. در عرض چند روز، سایر شرکتهای تأسیساتی نیز از همین رویه پیروی کردند. به همین دلیل است که جنبشهای مبارزه با تغییرات اقلیمی بهطور فزاینده به بانکهایی که برای توسعهٔ زیرساختهای سوخت فسیلی وام اعطا میکنند فشار میآورند. آژانس بینالمللی انرژی در سال گذشته اعلام کرد اگر میخواهیم به اهداف توافق پاریس برسیم، باید توسعهٔ این زیرساختها فوراً متوقف شود. اما بزرگترین بانکهای جهان، که مدام میگویند تا سال ۲۰۵۰ تولید خالص کربن به صفر خواهد رسید، همچنان برای ساخت خطلولهها و چاههای جدید وام اعطا میکنند. این موضوع در اوایل سال جاری مطرح شد، یعنی زمانی که جو بایدن سارا بلوم راسکین را بهعنوان معاون خود در نظارت بر بانک مرکزی معرفی کرد. راسکین در سال ۲۰۲۰ نوشته است «هنوز برای اقدامات پیشگیرانه، زودهنگام و جسورانهٔ سیاستگذاران اقتصادی دولت فدرال بهمنظور جلوگیری از وقوع فاجعه فرصت هست». و به همین دلیل برخی از قانونگذاران برای جلوگیری از نامزدی او بسیج شدند. سناتور پاتریک تومی از پنسیلوانیا، که در آخرین مبارزهٔ انتخاباتی خود در میان سناتورهایی که بیشترین کمک مالی را از حوزهٔ نفت و گاز دریافت کردند در رتبهٔ ششم قرار داشت (و امسال دیگر برای انتخابات نامزد نشده است)، در سال ۲۰۱۶ گفت راسکین «بهطور خاص از بانک مرکزی میخواهد به بانکها فشار بیاورد تا اعتبارات شرکتهای سنتی حوزهٔ انرژی را قطع کنند». به بیان دیگر، راسکین سعی دارد بخشی از شعلههای آتش را خاموش کند. و مانچین در روز دوشنبه، در تلافی اقدامات مثبت راسکین، عملاً نامزدی او را با مشکل مواجه کرد و گفت علیه راسکین رأی خواهد داد، زیرا راسکین «نتوانسته است بهطور رضایتبخشی نگرانیهای من دربارهٔ موضوع حیاتی تأمین مالی سیاست انرژیهای فوقالذکر را برطرف کند». راسکین در روز سهشنبه نامزدی خود را پس گرفت.
گذر از دوران احتراق چنان بزرگ و جدید است که با پیشفرضهای همه -حتی طرفداران حفظ محیطزیست- در تضاد قرار میگیرد. مثلاً مبارزه با انرژی هستهای یکی از پایههای اصلی جنبش سبز بود، زیرا بهسادگی میشد دریافت که اگر در این مسیر مشکلی پیش بیاید، تبعات مخرب زیادی خواهد داشت. وقتی قانونگذاران ایالت ورمونت بیش از یک دهه پیش به تعطیلی نیروگاه هستهای این ایالات در پایان عمر کاری این نیروگاه رأی دادند، آنها را تحسین کردم، اما امروز این کار را نمیکنم. درواقع، سالهاست که میگویم راکتورهای هستهای موجود، که هنوز میتوانند با هر میزان حاشیهٔ امن کار کنند، بهتر است به کار ادامه دهند، زیرا ما در مرحلهٔ گذار هستیم. بقایای سوخت مصرفشدۀ این نیروگاهها برای فرزندان ما میراثی زیانبار هستند، اما بهاندازهٔ گرمشدن بیش از حد زمین خطرناک نیستند، حتی اگر در کنار حس وحشتی که در هفتههای گذشته سراسر جهان را فرا گرفته است تصویر نیروهای روسی را اضافه کنیم که به نیروگاههای هستهای توپ شلیک میکنند. بااینحال، کاهش سریع هزینهٔ انرژیهای تجدیدپذیر نشان میدهد که چرا نیروگاههای هستهای جدید دیگر چندان هواخواه ندارند. انرژی هستهای دیگر مزیت اصلی خود را که همیشگیبودنش باشد از دست داده است. گروه فارمر در دانشگاه آکسفورد در این مورد آمارهایی در اختیار دارند. فارمر میگوید «هزینهٔ زغالسنگ ثابت است و هزینهٔ انرژی خورشیدی کاهش مییابد، اما فناوری هستهای از معدود فناوریهای است که هزینهٔ آن در حال افزایش است». مدافعان انرژی هستهای میگویند دلیل افزایش هزینه ترس از مسائل ایمنی است که هزینهٔ ساختوساز را بالا برده است. فارمر میگوید «تنها جایی در جهان که هزینهٔ انرژی هستهای در آن رو به کاهش است کشور کره است. حتی در آنجا نیز نرخ کاهش هزینهٔ این انرژی یک درصد در سال است، که در مقایسه با کاهش ۱۰درصدی هزینهٔ انرژیهای تجدیدپذیر چندان رقم قابلتوجهی نیست».
طرفداران محیطزیست، علاوه بر پذیرش انرژی هستهای برای مدتی طولانیتر، در موارد دیگر نیز باید کوتاه بیایند. یکی از دلایل حمایت من از تعطیلی نیروگاه هستهای ورمونت این بود که مدافعان تعطیلی این نیروگاه وعده داده بودند که توان تولیدی آن را با انرژیهای تجدیدپذیر جبران میکنند. بااینحال، طرفداران محیطزیست، حیات وحش و جنگلهای ورمونت در سالهای پس از آن موفق شدند جلویِ نصب توربینهای بادی را در ارتفاعات این ایالت بگیرند. اخیراً هیئت خدمات عمومی ایالتْ ساخت یک مزرعهٔ خورشیدی هشتهکتاری را بهدلیل ملاحظات زیباییشناختی متوقف کرد. آنهایی که در مناطق روستایی زندگی میکنند و عاشق مناظر آن هستند باید بپذیرند که بخشی از این مناظر برای تولید انرژی مورد استفاده قرار گیرد، البته نه همهٔ این مناظر یا بیشتر آنها. آماری که یاکوبسن ارائه میدهد نشان میدهند که انرژیهای تجدیدپذیر درواقع کمتر از سوختهای فسیلی به فضا نیاز دارند، زیرا تنها در آمریکای شمالی برای رسیدن به سوختهای فسیلی هرساله به پنجاه هزار حفاری جدید نیاز است. اما به نقل از ازرا کلاین، در مطلبی که این هفته در تایمز نوشته است، لازم است مناظر روستایی را تغییر دهیم و «برای حفظ اقلیمی که پیشتر داشتهایم باید چیزهایی بسازیم که هرگز پیشتر نساختهایم».
برای نمونه، مزارع ذرت منظرهای سنتی در آمریکا هستند، اما آنها در نوع خود ابزارهای جمعآوری انرژی خورشید نیز هستند (و آنهایی که هرساله در آنها از نیتروژن استفاده میشود، و این نیتروژن درنهایت به دریاچهها و رودخانه میریزد، باعث ایجاد جلبکهای بزرگ میشوند). درواقع، بیش از نیمی از ذرت کاشتهشده در آیووا درنهایت به اتانول تبدیل میشود و سر از مخزن سوخت خوردروها و کامیونها درمیآورد. به عبارت دیگر، این مزارع در حال حاضر سوخت تولید میکنند، اما به شیوهای ناکارآمد. پنلهای خورشیدی بسیار کارآمدتر از فتوسنتز و خودروهای برقی بسیار کارآمدتر از خودروهای دارای موتور گازی هستند. به همین دلیل، دادههای یاکوبسن نشان میدهند گذار از اتانول به انرژی خورشیدی در خودروها باعث میشود بتوانیم، در زمینی یکسان، هشتاد برابرِ انرژی موردنیاز برای طی مسافتی معین با خودرو را تولید کنیم. و این گذار چند مزیت دارد. بازار الکترونهای خورشیدی پیشبینیپذیر است، درنتیجه پنلهای خورشیدی درآمد نسبتاً پایداری برای کشاورزان دارند. برخی کشاورزان سعی دارند محصولات مقاوم در سایه بکارند یا از فضای زیر و اطراف پنلهای خورشیدی برای چرای حیوانات خود استفاده کنند.
مورد دیگری که بسیاری از طرفداران محیطزیست، حتی بیشتر از خرابشدن منظرههای روستایی، از آن دلچرکیناند این است که رسیدگی به بحران اقلیمی باعث تغییرات عمده در شیوهٔ زندگی مردم میشود. به یاد داشته باشید که تا مدتها فرض بر این بود که انرژیهای تجدیدپذیر گرانقیمت و محدود هستند. بنابراین، تصور میشد استفاده از آنها باعث میشود بهسمتِ زندگی سادهتر با مصرف انرژی کمتر پیش برویم، و این چیزی بود که بسیاری از ما از آن استقبال میکردیم. دلیلش هم تا حدی این بود که چالشهای زیستمحیطیِ جدیتر از تولید کربن و شرایط آبوهوایی وجود دارند. شاید فناوریهای جدید تولید انرژی ارزانقمیت به ما امکان دهند از برخی از این چالشهای جدیتر رهایی یابیم. هر بار که من درمورد خودروهای برقی مطلبی مینویسم، اهالی توئیتر در پاسخ میگویند بهتر است دوچرخه سوار شویم یا از اتوبوسهای برقی استفاده کنیم. این حرف از بسیاری جهات درست است و خوشبختانه در برخی شهرها مسیرهای گستردهٔ دوچرخهسواری و خطوط حملونقل سریع با اتوبوسهای برقی ساخته شدهاند. اما از سال ۲۰۱۷ در این کشور تنها دو درصد مسافتهای طیشده از طریق حملونقل عمومی بودهاند. رفتوآمد با دوچرخه در دو دههٔ گذشته دو برابر شده و حدوداً به یک درصد از کل رفتوآمدها رسیده است. ما میتوانیم (و باید) تعداد افرادی را که با دوچرخه یا اتوبوس رفتوآمد میکنند پنج برابر کنیم، و حتی در آن زمان نیز همچنان باید دهها میلیون خودرو فعلی را با خودروهای برقی جایگزین کنیم، تا بتوانیم بهموقع به اهدافی که دانشمندان تعیین کردهاند برسیم. زمان رسیدن به این اهداف متغیری بسیار مهم است. با اینکه تغییر نظام مصرف انرژی در سیارهٔ ما تا پایان این دهه کار دشواری است، از نظر من تغییر انتظارات اجتماعی، ترجیحات مصرفکنندگان و الگوهای سکونت در این سیاره در مدت کوتاه از آن هم دشوارتر و در واقعیت غیرممکن است.
بنابراین، یکی از راههای انجام این کار ضروری، با استفاده از ابزارهایی که در اختیار داریم، اولویتبندی کارها بر اساس وخامت اوضاع است. اگر این کار را سریع انجام دهیم، فرصتهای بیشتری در اختیار نسل آینده خواهیم گذاشت. برای نمونه، فارمر میگوید میتوان دید هزینهٔ رآکتورهای همجوشی هستهای، برخلاف هزینهٔ رآکتورهای شکافت هستهای فعلی، در حال کاهش است و میتوان پیشبینی کرد که در یک یا دو نسل آینده مردم از پنلهای خورشیدی خارج از مزارع نیز استفاده کنند، زیرا همجوشی (که در اصل آوردن اصول فیزیکی خورشید روی زمین است) خواهد توانست همهٔ انرژی موردنیاز ما را تأمین کند. اگر بتوانیم از تنگنای دههٔ آینده به سلامت بگذریم، بسیاری از کارها امکانپذیر خواهند شد.
یکی از مسائل اخلاقی مربوط به گذار انرژی که نمیتوان از آن گذشت این است که بحران اقلیمی عمیقاً ناعادلانه تقسیم شده است. بهطور کلی، هرچه کمتر در ایجاد این بحران سهم داشته باشید، تأثیرات منفی آن برای شما شدیدتر و سریعتر خواهند بود. اما در تلاش برای رفع این بحران میتوان بخشی از این ناعدالتی را نیز جبران کرد. مفیدترین بخش طرح بازسازی بهتر برای آمریکاییها این است که تلاش کرده بخش قابلتوجهی از کمکهای خود را به جوامعی اختصاص دهد که از فقر و آسیبهای زیستمحیطی بیشترین آسیب را دیدهاند و این ویژگی یادگار طرح «نیو دیل سبز» و برآمده از آن است. و طرفداران این طرح اکنون در تلاشاند کاری کنند که دستکم بخشی از فناوریهای جدید در دست جوامع محلی، مانند کلیسا و آژانسهای توسعهٔ محلی باشند، نه در دست شرکتهایی که در عصر انرژی خورشیدی معادل شرکت صنایع کخ یا اکسون در گذشته هستند.
طرفداران این طرح همچنین میخواهند برخی از نخستین سرمایهگذاریها در حوزهٔ گذار به انرژیهای سبز در پروژههای مسکنسازی عمومی، مناطق اختصاصی بومیان و مدارس عمومی که به دانشآموزان کمدرآمد خدمترسانی میکنند انجام شوند. ممکن است برخی طرفداران حفظ محیطزیست، که نگراناند این ملاحظات باعث کندشدن روند گذار شوند، از این مسیر ناراضی باشند. اما سخن اخیر نائومی کلاین را نقل میکنم که میگفت «حقیقتِ انکارناپذیر این است که طرفداران محیطزیست نمیتوانند بهتنهایی در مبارزه برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای پیروز شوند. پیروزی در این مبارزه به اتحاد گستردهای نیاز دارد که فراتر از جنبش سنتی ’حباب سبز‘ باشد و اتحادیههای کارگری، مدافعان حق مسکن، سازمانهای دفاع از عدالت نژادی، معلمان، کارگران حوزهٔ حملونقل، پرستاران، هنرمندان و دیگران را نیز در بر بگیرد. اما برای رسیدن به چنین ائتلافی باید متصدیان مبارزه با بحران اقلیمی به وعدهٔ خود عمل کرده و فوراً، نه زمانی دور در آینده، زندگی روزمرهٔ کسانی را بیشتر از همه مورد ظلم واقع شدهاند بهتر کنند. خانههای سبز و مقرونبهصرفه و آب آشامیدنی سالم چیزهایی هستند که مردم حاضرند برای آنها بسیار پرشورتر از مالیات کربن بجنگند».
اینها اصولی هستند که باید در سرتاسر جهان اجرا شوند، زیرا انصاف چنین حکم میکند و حل بحران اقلیمی صرفاً در ایالات متحده نقض غرض و ناکافی است (بیدلیل نیست که نام این بحران را «گرمایش جهانی» گذاشتهاند). من با محمد نشید، رئیسجمهور سابق مالدیو و رئیس کنونی مجلس ملی که نهاد قانونگذاری این کشور است، در گلاسگو دیدار کردم. او دهههاست که در خط مقدم مبارزه با تغییرات اقلیمی فعالیت میکند، زیرا مرتفعترین زمین در کشورش که مجمعالجزایری در امتداد خط استوا در اقیانوس هند است تنها چند متر از سطح دریا بالاتر است. او در کنفرانس تغییرات اقلیمی سازمان ملل متحد در سال ۲۰۲۱ نمایندهٔ انجمن کشورهای آسیبپذیر از تغییرات اقلیمی بود. این انجمن متشکل از پنجاهوپنج کشور بود که از افزایش دمای زمین بیشترین آسیب را میبینند. به گفتهٔ وی، کشورهای فقیر برای مقابله با آثار تغییرات اقلیمی شدیداً در بدهی فرو رفتهاند. اگر لازم باشد که آنها فرودگاهی را جابهجا کنند، سدهای دریایی را مستحکم کنند یا از طوفانهای ویرانگر یا بارندگیهای شدید جان سالم به در ببرند، قرضکردن پول تنها راهحل آنهاست. و این کار روزبهروز دشوارتر میشود، تا حدی به این دلیل که خطرات اقلیمی باعث میشود انتظار وامدهندگان بالا برود. نرخ بهرهٔ وامهای مربوط به تغییرات اقلیمی تا ده درصد نیز میرسد و، به قول نشید، برخی کشورها هماکنون بیست درصد بودجهٔ خود را صرف پرداخت بهرهٔ قرضهای خود میکنند. او میگوید زمان آن فرا رسیده است که کشورهای فقیر و مقروض اعتصاب کنند.
کاهش سریع قیمت انرژیهای تجدیدپذیر باعث میشود سایر کشورهای جهان نیز به آنها روی بیاورند. هرچند که تاکنون کشورهای ثروتمند هنوز نتوانستهاند بودجهای را که بیش از یک دهه پیش قول داده بودند به کشورهای جنوبی جهان بپردازند، چه برسد به اینکه بخواهند خساراتی را که همچنان دلیل اصلیاش خودشان هستند جبران کنند (کل کشورهای جنوب صحرای آفریقا کمتر از دو درصد کربنی را که در حال گرمکردن زمین است منتشر میکنند. سهم ایالات متحده بهتنهایی بیستوپنج درصد است).
تام آتاناسیو رئیس سازمان اکواکوئیتی مستقر در بروکلین است. این سازمان بخشی از طرح مرجع انصاف اقلیمی است، و آتاناسیو توانسته است دقیقاً تحلیل کند که سهم هر کشور در مبارزه با تغییرات اقلیمی چقدر باید باشد. او دریافته است که ایالات متحده باید انتشار گازهای گلخانهای خود را ۱۷۵ درصد کاهش دهد، تا بتواند آسیبهایی را که پیشتر وارد کرده است جبران کند. رسیدن به این رقم غیرممکن است. بنابراین، تنها راهی که پیش روی ایالات متحده است این است که در گذار به انرژیهای پاک به سایر کشورهای جهان کمک کند و در پرداخت هزینههای حاصل از گرمایش جهانی مشارکت داشته باشد. به قول آتاناسیو، «نیاز مبرم به کربنزدایی تنها در صورتی مورد قبول مردم در کشورهای جنوبی قرار میگیرد که بخشی از بستهٔ پیشنهادی شامل کمک برای سازگاری با تغییرات اقلیمی و امدادرسانی برای رفع بلایا باشد».
در آغاز این مطلب گفتم که این قاعده که باید آتشها را خاموش کنیم یک استثنای مهم دارد و آن استفاده از شعلههای آتش برای کنترل شعلههای آتش و مدیریت زمین است. و این مهارتی است که ساکنان بومی بسیاری از مناطق جهان طی هزاران سال کسب کردهاند. از جملۀ هولناکترین آتشهایی که در کرۀ زمین روشن میشوند آتشسوزیهای زمینهای بایر غرب، جنگلهای مدیترانه، جنگلهای اکالیپتوس استرالیا و جنگلهای شمالی سیبری و شمال کانادا هستند. آتشسوزی اورگان، واشنگتن و بریتیش کلمبیا در تابستان گذشته هوای سراسر قارهٔ آمریکا از نیویورک تا نیوانگلند را آلوده کرده بود. دود ناشی از آتشسوزی در شمال دور روسیه آسمان قطب شمال را تیره کرده بود. مردمی که در این مناطق زندگی میکنند، در ماههای گرم و خشکِ سال، آتشسوزی را همنشین ترسناک خود میبینند که بر روان آنها اثرگذار است. این ماههای گرم و خشک هر سال طولانیتر میشوند. روزنامهٔ کرونیکل در سانفرانسیسکو اخیراً این پرسش را مطرح کرده است که آیا بخشهایی از کالیفرنیا که زمانی کمال مطلوب و منتهای آرزوی کشور بودند اکنون عملاً غیرقابلسکونت شدهاند؟ حتی سرما و یخبندان زمستان گذشته نیز برای خاموشکردن شعلههای آتش سیبری کافی نبود. محققان گزارش کردهاند که «آتش زامبی» در زیر دهها سانتیمتر برف دود میکرد و میسوخت. شکی نیست که بحران اقلیمی باعث این آتشسوزیهای بزرگ میشود، و این آتشسوزیها نیز به بحران اقلیمی دامن میزنند، زیرا ابرهای عظیم کربن را در هوا رها میکنند.
همچنین، دستکم در غرب، چندان شکی وجود ندارد که آتشسوزیها، با اینکه حاصل شرایط اقلیمی جدید ما هستند، از سوختهایی که در اثر یک قرن سیاست سختگیرانه انباشته شدهاند تغذیه میکنند. این سیاستها هر آتشی را تهدیدی میدانند که باید فوراً خاموش شود، و تجربهٔ هزارانسالهٔ بومیان را نادیده میگیرند. بومیان از آتش بهعنوان ابزار استفاده میکردند و این تجربهای است که اکنون به آن نیاز فراوان و فوری داریم. مردم بومی در سراسر جهان در خط مقدم جنبشهای اقلیمی قرار داشتهاند، و اغلب از نخستین کسانی بودند که مهارت استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر را یاد گرفتهاند. بااینحال، آنها در گذشته میتوانستند از آتش برای مهار خودِ آتش استفاده کنند، یعنی زمانی که خطر اندک است آتش بیفروزند و به این شیوه امنیت و بهرهوری زمین را بالا ببرند.
فرانک لیک از بازماندگان قبیلهٔ کاروک است، که بومیان منطقهٔ کالیفرنیای شمالی هستند. او در مقام محقق بومشناسی در سازمان جنگلداری ایالات متحده کار میکند و در تلاش است این فناوری قدیمی و مفید را بازیابی کند. او آتشسوزی کنترلشدهای را در نزدیکی خانهاش در کنار رودخانهٔ کلامات در پاییز ۲۰۱۵ توصیف میکند و میگوید «من در خانهٔ خود درختان بلوطی دارم که به من به ارث رسیدهاند» و منظورش بلوطهای بزرگی است که در اعصار گذشته غذای مردم قبیله را تأمین میکردند، اما درختچههایی که بهسرعت رشد میکنند آنها را احاطه کردهاند. «ما آن روز بیستوچند نفر مأمور آتشنشانی داشتیم که تجهیزاتشان را آورده بودند و شلنگ داشتند. من عملیات را توضیح دادم و گفتم «امروز سوختهای خطرناک را میسوزانیم تا مقدار آنها را کاهش دهیم؛ همچنین بتوانیم بلوطها را سادهتر جمعآوری کنیم و نگذاریم درختچهها و آفات به درختها آسیب بزنند. همسر، پسر پنجساله و دختر سهسالهام نیز آنجا بودند. بعد یک شاخهٔ صاعقهزدهٔ کاج را آتش زدم -و این شاخه قدرت شفابخشی را که از صاعقه دریافت کرده بود به دیگر شاخهها رساند- و با آن مشعل همهٔ افراد گروه را روشن کردم و آنها رفتند تا آتشها را روشن کنند. رئیس آتشنشانی دست پسرم را گرفته بود و با هم در امتداد خط آتش قدم میزدند».
وظیفهٔ لیک در سازمان جنگلداری این است که به قبایل کمک کند دوباره از آتشهای کنترلشده استفاده کنند. این کار همیشه آسان نیست و برخی از بومیان چنان از تجربهٔ استعمار آسیب دیدهاند که سنتهای خود را فراموش کردهاند. لیک میگوید «آنها از دو یا سه نسل پیش دیگر اجازهٔ روشنکردن آتش نداشتهاند». لیک به من میگفت بخش مهمی از دانش آنها اغلب در سینهٔ بزرگترهاست، اما آنها چندان تمایلی ندارند این دانش را با دیگران به اشتراک بگذارند، و «میترسند دیگران این دانش را منحرف کرده و آنها را از رهبری و تصمیمگیری خلع کنند». اما شبکهٔ آتشسوزی کنترلشدهٔ بومیان که توسط قبایل مختلف، سازمان حفاظت از محیطزیست و سایر سازمانهای دولتی، از جمله سازمان جنگلداری، سازماندهی شده بهتدریج در سراسر کشور توسعه یافته است. این شبکه در اورگان، مینهسوتا، نیومکزیکو و سایر بخشهای جهان پایگاه دارد. لیک به استرالیا سفر کرد تا روشهای بومیان آنجا را نیز بیاموزد. «این نوع سوزاندنْ سنتی خانوادگی است. بچهها میتوانند فندک به دست بگیرند و تکهای از درخت اکالیپتوس را بسوزانند. نوجوانانْ منطقهای بزرگتر و بزرگسالانْ مناطق بسیار بزرگتر را میسوزانند. من این روند را به چشم دیدهام». وقتی این دانش و اعتمادبهنفس بهکارگیری آن بازیابی شود، میتوان جهانی را تصور کرد که در آن بیشتر آتشهایی را که انسان برافروخته است خاموش کردهایم و مردم بومی به ما یاد میدهند که چگونه از آتش بهمثابهٔ همان نیروی مهمی که در آغاز کشفش بود استفاده کنیم.
امی کاردینال کریستینسون برای سازمان جنگلداری کانادا کار میکند و عضو جامعهٔ میتی است. خانوادهٔ وی در نزدیکی فورت مکموری در شمال آلبرتا تلههایی برای شکار حیوانات داشتند. اما آنجا را ترک کردند و به شهر رفتند، زیرا توسعهٔ مجموعهٔ عظیم ماسههای نفتی آن منطقه را خراب کرده بود (این همان ۱۷۳ میلیارد بشکهای است که جاستین ترودو میگوید هیچ کشوری نمیتواند آن را دستنخورده بگذارد. این مخزن کربن بسیار عظیم است و جیمز هنسن، دانشمند اقلیمی، میگوید آوردن آن به سطح زمین به معنای «نابودی اقلیم» است). آتشهای صنعتی که در این منطقه برافروخته شدهاند زمین را گرمتر کردهاند و یکی از نتایج آن آتشسوزی واقعاً وحشتناک جنگلهای فورت مکموری در سال ۲۰۱۶ پس از یک دوره گرمای غیرمنتظره بود. این آتشسوزی ۸۸ هزار نفر را مجبور کرد خانههای خود تخلیه کنند، و به پرهزینهترین فاجعه در تاریخ کانادا تبدیل شد.
کریستینسون میگوید «اکنون فقط آتشسوزیهای بد میبینیم. وقتی میگوییم باید آتش را به زمین بازگردانیم، منظورمان آتش خوب است. شنیدهام که زمانی یکی از بزرگان ما گفته است که آتش خوب آتشی است که بتوان کنار آن راه رفت، یعنی آتش با شدت اندک». آتشی که بخشی از طبیعت باشد و بهعنوان نوعی آتششکن طبیعی عمل کرده و شعلههای ویرانگر را مهار کند؛ آتشی که دشتهایی بگشاید که حیات وحش در آن رشد کند. «آتش داروی زمین است. آتش به شما امکان میدهد فرهنگ خود و اساساً دلیل بودن خود را در این جهان حفظ کنید و گسترش دهید».
فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازهترین حرفهای دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و بهروز انتخاب میشوند. مجلات و وبسایتهایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابعاند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفتوگو، بررسی کتاب، و پروندۀ ویژه قرار میگیرند. در پروندههای فصلنامۀ ترجمان تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمالکاری»، «تنهایی»، «مینیمالیسم»، «فقر و نابرابری»، «فرزندآوری» و نظایر آن پرداختهایم. مطالب ابتدا در فصلنامه منتشر میشوند و سپس بخشی از آنها بهمرور در شبکههای اجتماعی و سایت قرار میگیرند، بنابراین یکی از مزیتهای خرید فصلنامه دسترسی سریعتر به مطالب است.
فصلنامۀ ترجمان در کتابفروشیها، دکههای روزنامهفروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان بهصورت تک شماره به فروش میرسد اما شما میتوانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهرهمندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان، دریافت کتاب الکترونیک بهعنوان هدیه و دریافت کدهای تخفیف در طول سال برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال میشود و در صورتیکه فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید میتوانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.
این مطلب را بیل مککیبن نوشته و در تاریخ ۱۸ مارس ۲۰۲۲ با عنوان «In a World on Fire, Stop Burning Things» در وبسایت نیویورکر منتشر شده است و برای نخستینبار با عنوان «بعد از هزاران سال، وقت آن رسیده است که از آتش افروختن دست بکشیم» در سیوچهارمین شمارۀ مجلۀ ترجمان با ترجمۀ بهناز دهکردی منتشر شده است. وب سایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ با همان عنوان منتشر کرده است.
بیل مککیبن (Bill McKibben) نویسندۀ همکار نیویورکر با حوزۀ تخصصی سیاستهای اقلیمی است. از جمله کتابهای او The Flag, the Cross, and the Station Wagon است که در سال ۲۰۲۲ منتشر شد.
گردشگران و کارگرانی که به توکیو میآیند بهدنبال تصویری از ژاپن هستند که از کودکی به یاد دارند
خوب است نوجوانان هم بدانند که تصمیمگرفتن و متعهدماندن به آن مهم است، اما کلید ماجرا، تعادل است
چرا سفیدپوستان فقیر آمریکا ترامپ را دوست دارند؟
برای ما مهم است که محتوای ترجمان، همچون ده سال گذشته، رایگان بماند و در اختیار عموم باشد. اما این هدف بدونِ حمایت شما ممکن نیست. هر کمک کوچک نقشی بزرگ در این مسیر دارد. به جمع حامیان ترجمان بپیوندید.