نوشتار

دزدان دریایی دشمنان قسم‌خورده نظم مدرن بودند یا همدستان پنهان آن؟

دزدان دریایی را صرفاً شورشیانی افسانه‌ای می‌دانیم. اما این همۀ ماجرا نیست

دزدان دریایی دشمنان قسم‌خورده نظم مدرن بودند یا همدستان پنهان آن؟ نقاش: ژان لئون جروم فریس. کاپیتان کید در بندر نیویورک.

آیا دزدان دریایی شورشیان رهایی‌طلبی بودند که نظم مدرن را به چالش می‌کشیدند، یا هم‌پیمانان پنهان آن؟ از نظر دانیل ایمروار، نویسنده و مورخ، دزدان دریایی صرفاً شورشیانی افسانه‌ای و بی‌قانون نبودند، بلکه نقشی کلیدی در تقویت زیرساخت‌های استعماری ایفا کردند. ایمروار ضمن بررسی چند کتاب تاریخی جدید دربارۀ دزدان دریایی، از رابطه پیچیدۀ آن‌ها با قدرت‌های استعماری می‌گوید؛ از غارت کشتی‌ها و ایجاد مناطق خودمختار گرفته تا نقششان در پیشبرد تجارت جهانی و شکل‌گیری سرمایه‌داری اولیه.

دانیل ایمِروار

دانیل ایمِروار

ژورنالیست

NewYorker

Were Pirates Foes of the Modern Order—or Its Secret Sharers

دانیل ایمِروار، نیویورکر— اقیانوس مکانی دورافتاده و خطرناک است، به‌خصوص اگر سوار بر کشتی چوبیِ مستعدِ نشتی باشید که پر از بار شکر، ابریشم و تریاک است، مثل بازرگانانی که در سال ۱۶۹۸ با کشتی «کودا مرچنت»1در اطراف دماغۀ جنوبی هند دریانوردی ‌‌کردند. مطمئناً آن‌ها وقتی کشتی جنگی عظیمی با سی‌وچهار توپ آماده را دیدند که به‌سمتشان می‌آمد، وحشت کردند -یا اگر پرچم فرانسه را روی آن نمی‌دیدند، وحشت می‌کردند. کشتی کودا مرچنت سندی داشت که با خطی زیبا نوشته شده بود و عبور امن از فرانسه را تضمین می‌کرد. کشتی‌های فرانسوی تهدید به حساب نمی‌آمدند، حتی ممکن بود حفاظت، اطلاعات یا تدارکات در اختیارشان قرار دهند.

کودا مرچنت قایقی را با یک توپچی فرانسوی فرستاد که حامل مجوز عبور بود. اما وقتی سوار کشتی جنگی شد، آن‌ها پرچم دیگری را برافراشتند: پرچم انگلیس. توپچی خیلی زود متوجه شد این تله است. کشتی متعلق به فرانسه نبود، بلکه «ادونچر گالی»2 متعلق به کاپیتان ویلیام کید بود. و مذاکره‌ای در کار نبود. این یک دزدی بود.

این غنیمت برای کاپیتان کیدْ بزرگ و متحول‌کننده بود، غنیمتی که پیش‌بینی می‌کرد «سروصدای زیادی در انگلستان به پا کند». حق با او بود. کید به «موضوع تمام گفت‌وگوها» در انگلستان تبدیل شد و زندگی‌اش «در ترانه‌ها سروده شد»، چنان‌که یکی از معاصرانش نوشته است. یکی از آن ترانه‌ها را هنوز هم می‌خوانند: «نام من است کاپیتان کید / و قوانین خدا به‌دست من منع شد / و به ‌بدترین ‌شکل / وقتی بادبان‌ها به‌دست من کشیده شد».

انگار کید و دزدان هم‌قطارش هرگز از دریانوردی دست نکشیدند. این روزها دزدان دریایی همه‌جا هستند. پنج فیلم «دزدان دریایی کارائیب» در مجموع میلیاردها دلار فروش داشته‌اند. و بعد هم نمایش‌های تلویزیونی، بازی‌های کامپیوتری، میم‌ها، شراب‌خانه‌ها، جشنواره‌ها و بطری‌های رام را دربارۀ دزدان دریایی داریم. سه تیم ورزشی بزرگ نام آن‌ها را بر خود دارند -دزدان دریایی پیتسبورگ، مهاجمان لاس وگاس و راهزنان تمپا بی. دو تیم اول متعلق به شهرهایی هستند که هیچ‌وقت ارتباطی با دزدی دریایی نداشته‌اند.

دزدان دریایی‌ای که ما عمدتاً در ذهن داریم دزدان خاصی هستند: دزدان دریایی انگلیسی‌زبان که از اواسط قرن هفدهم تا چند دهۀ اول قرن هجدهم در دریاها بودند. و چه چیزی در این قانون‌شکنان دریایی دوران قدیم این‌قدر جذاب است که ما سه قرن بعدتر هنوز لباس آن‌ها را تن می‌کنیم؟ پاسخ ساده این است که آن‌ها شورشی بودند. ما از زندگی پرشور و وحشی آن‌ها لذت می‌بریم، چون ما هم می‌خواهیم آزادانه زندگی کنیم. دزدان دریایی جذاب هستند، چون در سپیده‌دم دوران ما دریانوردی می‌کردند، درست در زمانی که امپراتوری بریتانیا در حال ظهور بود و دروازۀ مدرنیته در حال بسته‌شدن. از یک نظر، دزدان دریایی -بلای جان دریاسالاران و بازرگانان- آخرین سنگرها در برابر دنیایی بودند که تدریجاً تحت سلطۀ دولت‌ها و شرکت‌ها قرار می‌گرفت.

اما آیا دزدان دریایی مخالفان آشتی‌ناپذیر نظم مدرن بودند؟ نهاد قدرت و دزدی دریایی هیچ‌گاه به‌روشنی از هم جدا نبودند، دست‌کم نه در نخستین روزهای سرمایه‌داری انگلیسی. می‌شود پرسید آیا دنیایی که دزدان دریایی علیه آن شورش می‌کردند، تا حدی، ساختۀ دست خودشان نبود؟

یکی از نشانه‌های همدلی ما با دزدان دریایی این است که دوران اوج آن‌ها را با نام «عصر طلایی دزدی دریایی» می‌شناسیم، تقریباً از سال ۱۶۵۰ تا ۱۷۳۰. دزدان دریایی‌ای را که در آن زمان زندگی می‌کردند می‌توان به چند نسل تقسیم کرد. اولین نسل، بوکانیرها، در اواسط قرن هفدهم اموال اسپانیا را در اطراف دریای کارائیب غارت می‌کردند. نسل دوم، که کید جزو آن‌ها بود، بیشتر از آمریکای شمالی به راه می‌افتادند و بزرگ‌ترین غنائم خود را در دهۀ ۱۶۹۰ در اقیانوس هند به دست آوردند. اما نسل سوم بود که از سال ۱۷۱۶ تا ۱۷۲۶ دریانوردی می‌کردند و پرچم‌های سیاه داشتند و تقریباً به همه حمله می‌کردند.

فقط نسل آخر، شامل کاپیتان‌های بدنامی مثل ریش‌سیاه و بارتولومیو رابرتز (بارت سیاه)، کاملاً با تصویر متعارف ما از دزد دریایی مطابقت دارد. با‌این‌حال، نکتۀ جالب این است که تعداد آن‌ها اصلاً زیاد نبود. مارکوس ردیکر، مورخ برجستۀ دزدی دریایی، تخمین می‌زند که در دوران پرچم‌سیاه فقط چهار هزار دزد دریایی دریانوردی می‌کرده‌اند. اگر حرف او درست باشد، تعداد افرادی که در فیلم‌های «دزدان دریایی کارائیب» کار کرده‌اند بیشتر از خود دزدان دریایی کارائیب بوده است.

اگر دزدان دریاییِ پرچم‌سیاه آن‌قدر زیاد نبوده‌اند، پس باید دلیل خوبی برای نمادین‌شدن آن‌ها وجود داشته باشد. ردیکر می‌گوید دزدان دریایی قرن هجدهم واقعاً رادیکال بودند و در پی نوعی زندگی بودند که «تا جایی که برای انسان‌های اوایل قرن هجدهم ممکن بود، از سنّت دور باشد». آن‌طور که او در تبهکارانی از همۀ ملت‌ها(۲۰۰۴) 3می‌نویسد «آنان جرئت داشتند زندگی متفاوتی را تصور کنند، و جرئت داشتند که واقعاً آن را زندگی کنند».

غارتگران قبلی، مثلاً کاپیتان کید، با پرچم امپراتوری‌های بزرگ دریانوردی می‌کردند، اما دزدان دریایی قرن هجدهم غالباً «جولی راجر» را به اهتزاز درمی‌آوردند: پرچم‌های سیاه (یا گاهی قرمز) با نقش جمجمه، استخوان، اسکلت یا ساعت شنی، که فرارسیدن مرگ را اعلام می‌کردند. این‌ها نمادهای نامتعارفی نبودند -می‌توان آن‌ها را بر سنگ‌قبرهای آن زمان دید- اما جمجمه‌های روی پرچم‌های دزدان دریایی آن بال‌های مرسوم را، که نماد صعود مردگان به بهشت بودند، بر خود نداشتند. حذف آن بال‌ها یک حرکت شیطانی و شرم‌آور از‌ سوی وحشیان دریاهای آزاد بود.

غارتگران قرن هجدهم، مانند نوجوانان گوت4، نه‌فقط از جامعۀ عادی جدا بودند، بلکه نسبت به آن خشم داشتند. یک جملۀ رایج میان دزدان دریایی، که بر چوبه‌های دار آن را فریاد می‌زدند، این بود: «لعنت بر فرماندار و آشفته باد مستعمره». استید بونت نام کشتی خود را «انتقام» گذاشته بود، ریش‌سیاه آن را «انتقام ملکه ان»، ویلیام فلای آن را «انتقام فیمز» و جان کول ترکیبی مضاعف ساخته بود: «انتقامِ انتقامِ نیویورک».

همۀ این‌ها کمی نمایشی بود و بدون شک عمداً چنین می‌کردند: اگر قربانیان وحشت می‌کردند، حملات راحت‌تر انجام می‌شد. ولی دزدان دریایی دلایل واقعی هم برای انتقام داشتند. دنیای اوایل عصر مدرن با مردم عادی مهربان نبود و شرایط در کشتی‌های تجاری و نیروی دریایی، جایی که بسیاری از دزدان دریایی کار خود را آغاز کرده بودند، بسیار وحشتناک بود. تازیانۀ نُه‌رشته نماد اقتدار مطلق کاپیتان‌ها بود، اگرچه گاهی اوقات مجازات از شلاق‌زدن می‌گذشت و به دست‌و‌پای شکسته، چشمان از حدقه درآمده، دندان‌های خردشده و حتی مرگ می‌رسید. در گزارش‌ها، یک ملوان گفته است که «با آلت خشک‌شدۀ فیل به سرش ضربه زده‌اند»، که خب این اصلاً خوب نیست.

این قبیل «رفتارهای سخت» در کشتی دزدان دریایی کمتر اتفاق می‌افتاد. مردان شورشی و مسلح راحت تسلیم تازیانه نمی‌شدند و فقط چون افسری چیزی را دستور داده بود، آن را اجرا نمی‌کردند. طبق قوانین کشتی کید، کاپیتان برای مجازات مردان به رضایت اکثریت نیاز داشت، و تصمیم‌های مهم به رأی گذاشته می‌شد. مورخان به «قوانینی» که خدمۀ دزدان دریایی، از جمله خدمۀ کید، امضا می‌کردند اهمیت زیادی می‌دهند. در قرن هجدهم، این قانون‌های اساسی کشتی‌ها به‌طرز شگفت‌آوری دمکراتیک شده بودند. مطابق مقررات آن‌ها، کاپیتان‌ها انتخاب می‌شدند، مجروحان غرامت دریافت می‌کردند و دستمزد در قالب سهم [درصدی از اموال مسروقه] پرداخت می‌شد، نه به‌صورت حقوق ثابت، و درآمد کاپیتان‌ها به‌ندرت بیش از دو برابر مقداری بود که ملوانان عادی دریافت می‌کردند (میانگین نسبت دستمزد مدیرعامل به میانگین دستمزد کارگر در بزرگ‌ترین شرکت‌های ایالات متحده امروزه بزرگ‌تر از دویست به یک است).

نمونه‌هایی از قوانین دزدان دریایی در تاریخ عمومی دزدان دریایی5 منتشر شد، کتابی متعلق به سال ۱۷۲۴ که منبع بسیاری از افسانه‌های دزدان دریایی است (تا دهه‌ها نویسندۀ کتاب را دانیل دفو می‌دانستند). بعدتر جلد دومی از کتاب منتشر شد که سیاست‌های نامتعارف دزدان دریایی را بیشتر کاویده بود. این کتاب سکونتگاهی موقتی به نام لیبرتالیا در ماداگاسکار را توصیف می‌کرد که در آن دزدان دریایی وابستگی‌های ملّی خود را کنار می‌گذاشتند تا به لیبِری، مردم آزاد، تبدیل شوند. آنان دمکراسی تشکیل می‌دهند، گنج‌هایشان را کنار هم می‌گذارند، برده‌ها را آزاد می‌کنند و پول را کنار می‌گذارند، چون «در جایی که همه‌چیز مشترک است فایده‌ای ندارد».

اکنون می‌دانیم که لیبرتالیا داستانی خیالی بوده است. ولی حکیم بی [با نام اصلی پیتر لمبورن ویلسون]، آنارشیست آمریکایی، چند دهه پیش به آن چسبید و اصرار داشت که می‌خواهد تجسم روحیۀ دزدان دریایی باشد. از نظر بی، «آرمان‌شهرهای دزدان دریایی» «مناطق خودمختار موقتی» بودند که حکم پناهگاهی در برابر این دنیای نامهربان را داشتند. ایده‌های او بر کمپ‌های دانشجویی طرفداری از غزه تأثیرگذار بود، و برای بعضی‌ها این کمپ‌ها مثل لیبرتالیاهای کوچک در پردیس دانشگاه بودند.

آیا آرمان‌شهرهای دزدان دریایی بر سیاست زمانۀ خود تأثیر گذاشتند؟ دیوید گریبر، انسان‌شناس فقید، این موضوع را در روشنگری دزدان دریایی، یا لیبرتالیای واقعی(۲۰۲۳) 6مطرح می‌کند. گریبر تأیید می‌کند که لیبرتالیای تاریخ عمومی هرگز وجود نداشته است، اما دزدان دریایی در ماداگاسکار به ساحل آمده بودند و فرزندان آنان، از زنان مالاگاسی، جوامعی ساخته بودند که از نظر سیاسی جالب بوده‌اند. علاوه‌براین، چنان‌که گریبر می‌نویسد، شرح آزمون‌های اجتماعیِ رادیکالِ دزدان دریایی «تأثیر عمیقی بر تخیل اروپایی‌ها گذاشت». شاید تصادفی نباشد که فیلسوفان قرن هجدهم آزمایش‌های فکری‌ای طراحی می‌کردند دربارۀ اینکه چطور انسان‌های آزاد می‌توانند به‌صورت فرضی قراردادهای اجتماعی بسازند، آن هم درست زمانی که دزدان دریایی -نه فرضی، بلکه به‌طور واقعی- دقیقاً داشتند همین کار را می‌کردند.

تاریخ عمومی می‌گوید که رهبر لیبرتالیا «حتی از نام برده‌داری هم متنفر بود». این دیدگاهی روشنگرانه بود، با توجه به اینکه آرمان‌شهر اصلی اروپایی‌ها، یعنی کتاب آرمان‌شهر توماس مور، به سال ۱۵۱۶، وعده می‌داد که هر خانوار دو برده داشته باشد. ولی اینکه آیا دزدان دریایی واقعی هم با برده‌داری مخالف بودند سؤالی پیچیده‌تر است. قطعاً آنان قاچاق انسان انجام می‌دادند و انسان‌ها را تحت تملک می‌گرفتند. طبق قوانین کشتی کید، هر یک از اعضای خدمه که عضوی از بدن خود را از دست می‌داد پول نقد یا «شش بردۀ سالم» به‌عنوان غرامت دریافت می‌کرد. بااین‌حال، برخی دزدان دریایی سیاه‌پوست بودند، به‌ویژه در قرن هجدهم، زمانی که کشتی دزدان دریایی به مکانی تبدیل شده بود که ردیکر آن را یک «نظم اجتماعی چندفرهنگی، چندنژادی و چندملیتی» توصیف می‌کند. در مجموع، بردگان احتمالاً در بین دزدان دریایی، نسبت به جاهای دیگر در دنیای تحت ادارۀ سفیدپوستان، اقبال بهتری داشتند.

آیا زنان نیز در دریا آزادی پیدا کردند؟ تاریخ عمومی از زنی به نام ان بونی نام می‌برد که شوهرش را ترک کرد تا به خدمۀ «کالیکو» جک راکهام بپیوندد، لباس مردانه بپوشد و مثل دزدان دریایی بجنگد. در میانۀ دریا، بونی «علاقۀ خاصی به جوانی خوش‌قیافه» پیدا کرد و راز خود را برای او فاش ساخت. همکار خوش‌قیافۀ او با دستپاچگی پاسخ می‌دهد که اتفاقاً او هم زنی در لباس مبدل است. نام او مری رید بود. داستان ملاقات آن‌ها در تاریخ عمومی قابل ‌هضم نیست، اما مستندات کافی وجود دارد که بونی و رید شلوار مردانه می‌پوشیدند و با کالیکو جک به دریا می‌زدند. و هرچند ما فقط از تعداد انگشت‌شماری زن خبر داریم که کارهای سخت خانگی را برای زندگی به‌سبک دزدان دریایی ترک کرده‌اند، جو استنلیِ مورخ حدس می‌زند که «بسیار بیشتر» از این‌ها بوده‌اند، ولی در تاریخ گم شده‌اند.

هیجان‌انگیزترین گمان‌پردازی‌ها به گرایش جنسی دزدان دریایی مربوط می‌شود. هرچند تا مدت‌ها دزدان دریایی را مردانی کاملاً دگرجنس‌گرا و مثل ارول فلین [هنرپیشۀ قدیمی سینما] به تصویر می‌کشیدند، بی. آر. بورگ، مورخ آمریکایی، در دهۀ ۱۹۷۰ با طرح این فرضیه که هم‌جنس‌گرایی در میان دزدان دریایی رایج بوده خبرساز شد. آیا از مردان پرهیاهویی که زندگی در یک محیط تماماً مردانه و قانون‌شکن را انتخاب کرده‌اند می‌شود توقع داشت از رابطۀ جنسی صرف‌نظر کنند؟ بورگ می‌گفت که قطعاً نه. او نوشته است آنان یک «جامعۀ دزدان دریایی همجنس‌بازِ کاربردی و منعطف» ایجاد کردند -یک جامعۀ شناور که در آن مردان می‌توانستند آزادانه عشق بورزند.

فرهنگ عامه با نظریۀ بورگ همراه شد. در فیلم «هوک»(۱۹۹۱)7، داستین هافمن و باب هاسکینز نقش کاپیتان هوک و اِسْمی را بی‌سروصدا طوری بازی کردند که به قول هافمن «یک زوج پیر هم‌جنس‌گرا» به نظر آیند. جانی دپ گفته است نقش جک اسپارو را در فیلم‌های دزدان دریایی کارائیب (۲۰۰۳-۲۰۱۷) در قالب یک فرد هم‌جنس‌گرا بازی کرده است. این روند در سریال رنگین‌کمانی «پرچم ما یعنی مرگ»(۲۰۲۲-۲۰۲۳) 8از اچ‌بی‌او مکس به اوج خود رسید، و در آن ریش‌سیاه و استید بونت دوست‌پسر هستند.

استعارۀ دزد دریاییِ هم‌جنس‌گرا درک کلی‌تر از کشتی دزدان دریایی را به ‌‌ایجاز بیان می‌کند -به‌عنوان یک جور بی‌نیازی دریایی، بدون هیچ ارتباطی با خشکی یا حتی با مسائل جنسی. افسانۀ گنج مدفون این تصویر را کامل‌تر هم می‌کند. ایده این است که دزدان دریایی اموال غارتی را، به‌جای مصرف، در مکان‌های مخفی که فقط به هم‌قطاران خودشان می‌گویند، با حرف‌های درگوشی و نقشه‌های مبهم، پنهان می‌کردند. ما دزدان دریایی را ساکنان جهان‌های مُهروموم‌شده تصور می‌کنیم؛ کشتی خانه‌شان است، خدمه خانواده‌شان و جزایر دورافتاده بانکشان. بقیه می‌توانند بروند به جهنم.

اما آیا دزدان دریایی واقعاً از خشکی جدا شده بودند؟ اثبات اینکه آن‌ها در دریا با یکدیگر رابطۀ جنسی داشته‌اند دشوار است. یکی از محققانی که خط فکری بورگ را دنبال کرده می‌گوید شواهد «آن‌قدر اندک است که تقریباً می‌شود گفت چیزی وجود ندارد». همچنین، هیچ مدرکی دال بر ذخیرۀ گنج در صندوقچه‌های مدفون وجود ندارد. چیزی که شواهد زیادی برای آن وجود دارد این است که دزدان دریایی اموال غارت‌شده را در ساحل صرف زنان می‌کردند. کشتی دزدان دریایی شاید واحۀ آزادی بوده باشد، اما همچنین کشتی‌هایی تنگ و تاریک بودند که جیرۀ غذایی در آن‌ها کم و تنش زیاد بود. این مردان وقتی به ساحل می‌رسیدند، مثل گلولۀ توپ به‌ بیرون پرتاب می‌شدند و به‌سمت میخانه‌ها و فاحشه‌خانه‌ها می‌رفتند. سکه‌ها به همۀ جهات پرتاب می‌شدند. یکی از دزدان دریایی برای اینکه زنی را برهنه ببیند، پانصد سکۀ نقرۀ اسپانیایی به او داده بود (اشک آدم درمی‌آید).

این وجه متفاوتی از دزدان دریایی است: نه شورشیان دریایی، بلکه مشارکت‌کنندگان مشتاق در اقتصادهای بندری. این نقش در دو کتاب مهمِ چاپ‌شده در سال ۲۰۱۵ مورد تأکید قرار گرفته است: لانه‌های دزدان دریایی و ظهور امپراتوری بریتانیا، ۱۵۷۰-۱۷۴۰ 9، اثر مارک جی. هانا، و دزدان دریایی، بازرگانان، مهاجران و بردگان10، اثر کِوین پی. مک‌دونالد. هر دو تک‌نگاری‌های دانشگاهی هستند و حوصلۀ ماجراجویی‌های تخیلی را ندارند. ولی در عوض با دزدان دریایی مثل افرادی برخورد می‌کنند که به‌شدت درگیر جوامع اطراف خود هستند.

بهتر است برای درک جایگاه دزدان دریایی در زندگی دوران مدرن اولیه از لحظۀ وحشیانۀ «پرچم سیاهِ» ۱۷۱۶-۱۷۲۶ فاصله بگیریم و بستر بزرگ‌تر آن را در نظر آوریم. اسپانیا و پرتغال مستعمرات ارزشمندی را در غرب تصرف کرده بودند و هند و چین ثروت زیادی را در شرق گرد آورده بودند. با‌این‌حال، انگلستان تا حد زیادی محروم مانده بود. هنوز نه بر دریاها حکومت می‌کرد نه امپراتوری وسیعی را فرماندهی می‌کرد. بنابراین لندن از هر کسی که می‌توانست انبارهای گنج را در شرق و غرب باز کند استقبال می‌کرد. و وقتی کسانی که قدم پیش گذاشتند دزدان دریایی از آب درآمدند، پا پس نکشید.

به هر حال، دزدی دریایی موضوعی ذهنی است. آیا جرم بود که کسی به دریاها برود و کشتی‌ها را غارت کند، به شهرها حمله کند، مردم را شکنجه کند و ثروتی از نقره را از مستعمرات آمریکایی اسپانیا تصرف کند؟ از نظر اسپانیایی‌ها، قطعاً جرم بود و آن‌ها مقصر را ال دراک (اژدها) می‌نامیدند. اما وقتی کشتی ال دراک به پلیموث بازگشت و پنج تُن نقرۀ دزدیده‌شده را در برج لندن تحویل داد -بیشتر از چیزی که دربار در آن سال از تمام منابع دیگرش به دست آورده بود- ملکه الیزابت حاضر شد گناه او را ببخشد، سوار کشتی شود و به کاپیتان آن لقب شوالیه بدهد. انگلیسی‌ها ال دراک را با نام سِر فرانسیس دریک می‌شناسند و او را نه همچون دزد دریایی، بلکه چون کاشفی جسور به یاد می‌آورند.

آنان کاپیتان کید را هم اول همین‌طور می‌دیدند. کید یکی از اعضای مورد احترام جامعۀ نیویورک بود، با خانه‌ای در خیابان ۵۶ وال استریت و یک نیمکت در کلیسای ترینیتی در همان نزدیکی. دلیل اینکه او چنین کشتی جنگی بزرگی داشت این بود که از حمایت مالی برخی از قدرتمندترین مردان انگلستان برخوردار بود. وقتی کشتی ادونچر گالی از منهتن حرکت کرد، صدای شیپورها آن را بدرقه کردند.

کاپیتان‌هایی مانند کید افسران نیروی دریایی نبودند که تحت دستور مستقیم عمل کنند، اما مجوز گشاده‌دستانه‌ای برای غارت رقبای انگلستان داشتند. این مجوز، در حالت مطلوب، به‌شکل برگه‌هایی بود که به آن‌ها «امتیازنامه» یا «تلافی‌نامه» می‌گفتند و به کاپیتان‌ها اجازه می‌داد، در ازای برگرداندن بخشی از اموال غارت‌شده به دولت، به کشتی‌های خارجی خاصی حمله کنند. داشتن چنین نامه‌هایی از نظر فنی آن‌ها را از دزد دریایی به «دریانوردان خصوصی» تبدیل می‌کرد. کید خودش را این‌طور می‌دید، چون مأموریتی از جانب سلطنت برای توقیف کشتی‌های فرانسوی داشت (و مأموریتی دیگر برای حمله به دزدان دریایی). مسلماً، برای اینکه جایزۀ اصلی‌اش را فرانسوی ببیند -کشتی «کودا مرچنت» متعلق به هند و تحت هدایت انگلیسی‌ها بود- باید چشمان لوچی می‌داشت. اما آن دوران دوران بزرگِ لوچی بود. دریانوردان خصوصی اغلب به نامه‌هایی استناد می‌کردند که نامعتبر یا منقضی‌شده بودند، البته اگر اصلاً نامه‌ای داشتند.

بیشتر اوقات، مقامات اهمیتی نمی‌دادند. تا زمانی که دزدان دریایی دماغۀ کشتی‌های خود را در جهت درست قرار می‌دادند، کارشان برای تجارت مفید بود. آن‌ها نه‌تنها رقبای انگلستان را آزار می‌دادند، بلکه مستعمرات آن را نیز ثروتمند می‌کردند. مک‌دونالد به اهمیت آن‌ها در تأمین برده برای مستعمرات جدید اشاره می‌کند، که در ابتدا خریدشان از راه‌های عادی تجاری برای استعمارگران انگلیسی دشوار بود. آفریقایی‌هایی که در سال ۱۶۱۹ در ویرجینیا به بردگی فروخته شدند (رویدادی که چهار قرن بعد انگیزه‌بخشِ پروژۀ ۱۶۱۹ نیویورک تایمز شد) به‌دست یک دریانورد خصوصی انگلیسی، که حامل امتیازنامۀ هلندی بود، از یک کشتی بردگان پرتغالی گرفته شده بودند.

دزدان دریایی همچنین تأمین‌کنندۀ پول نقد بودند. قارۀ آمریکا مقادیر زیادی نقره و طلا تولید می‌کرد، اما معادن در مستعمرات اسپانیا و پرتغال بودند. در همین دوران، مستعمرات انگلیسی هیچ فلز گرانبهایی برای پرداخت مالیات انگلستان و خرید کالاهای آن نداشتند. در آغاز قرن هجدهم، یکی از صاحب‌نظران تخمین زده بود که هر سکه به‌طور میانگین فقط شش ماه در آمریکا دوام می‌آورد و بعد به انگلستان می‌رسد. از‌آنجا‎که قوانین و رقابت‌های امپراتوری استعمارگران انگلیسی را از تجارت مستقیم با همتایان اسپانیایی و پرتغالی خود منع می‌کرد، وجود دزدان دریایی و قاچاقچیان (که همپوشانی داشتند) ضروری بود. آن‌ها از شاه‌رگ غنی از مواد معدنی که از آمریکا به ایبریا [جنوب‌غربی اروپا] جریان داشت بهره می‌بردند و امپراتوری انگلستان را با پول خشک آبیاری می‌کردند.

عبارت‌های «piece of eight» [تکه هشتی]11 و «doubloon» [دوبلون]12 شبیه حرف‌های هیجان‌انگیز دزدان دریایی به نظر می‌رسند، اما در واقع نام‌های انگلیسی برای سکه‌های اسپانیایی بودند که دزدان دریایی در حملات خود آن‌ها را می‌دزدیدند، از فروششان درآمد کسب می‌کردند و آن‌ها را در خوش‌گذرانی‌های خود خرج می‌کردند. این‌ها، به علاوۀ سکه‌های طلای حاصل از غارت اقیانوس هند، جوامع استعماری را پر کردند. در واقع، علامت آشنای دلار در ابتدا نماد آمریکاییِ پزو بود، همان «تکه هشتی». در آمریکای تشنۀ پول نقد، نقرۀ اسپانیایی که به‌طور غیرقانونی به دست می‌آمد ارز رایج بود و بنابراین به علامت پول تبدیل شد.

گرایش جنسی دزدان دریایی اینجا موضوعیت پیدا می‌کند، چون رابطۀ جنسی مجرای مهمی بود که از طریق آن سکه‌های خارجی وارد مستعمرات می‌شد. بنادر مورد علاقۀ دزدان دریایی کانون‌های فحشا بودند. این کار غیرقانونی بود و در پورت رویال، پاتوق دزدان دریایی در جامائیکا، به‌گفتۀ یکی از بازدیدکنندگان، «روسپی‌های معمولی» در «قفس، کنار بازار لاک‌پشت» زندانی می‌شدند. اما جامائیکا به‌جای حبس این زنان در «فاحشه‌خانه‌ها»، باید از آن‌ها مجسمه می‌ساخت، چون بحران نقدینگی استعماری را حل کرده بودند. و بزرگ‌ترین مجسمه باید متعلق به زن گمنامی می‌شد که یک دزد دریایی را متقاعد کرده بود پانصد تکه هشتی برای تماشای برهنه‌شدنش بدهد. ریش‌سیاه را فراموش کنید؛ آن چموشی که باید درباره‌اش سریال بسازند این زن است.

این بنادر همچنین مملو از نقره‌ساز بودند. ما نقره‌سازی را حرفه‌ای «قدیمی» می‌دانیم. پل ریور [از رهبران جنگ استقلال آمریکا] نقره‌ساز بود، و به‌طور کلی تعداد نقره‌سازان در آمریکای مستعمراتی از تعداد وکلا بیشتر بود. اما اصلاً چرا آنجا بودند، چون در آن سرزمین معدن نقرۀ چندانی وجود نداشت؟ پاسخ، همان‌طور که مارک هانا توضیح می‌دهد، این است که نقره‌سازان در جایگاه دلال اموال مسروقه کار می‌کردند و «فلز دزدان دریایی» را به دارایی قابل‌قبول تبدیل می‌کردند. اولین ضراب‌خانه در کل سیزده مستعمره در سال ۱۶۵۲ به کوشش جان هال تأسیس شد، که شیلینگ‌های درخت کاج ماساچوست را از شمش نقرۀ اسپانیایی ساخت. هال نقره‌ساز بود؛ برادرش، ادوارد، دزد دریایی بود.

جان هال به دلیل حمایت از کشتی دزدان دریایی برادرش با اتهاماتی روبه‌رو شد، اما تبرئه شد. هانا و مک‌دونالد می‌گویند این اتفاقات رایج بود. دزدی دریایی یک جرم جنایی به حساب می‌آمد، اما می‌توانست معدن طلا هم باشد، و همدلی مردم محلی نیز پیگرد قضایی آنان را دشوار می‌کرد. هانا نمونۀ موسی باتِروُرث را نقل می‌کند که با کید هم دریانوردی کرده بود. وقتی باترورث به اتهام دزدی دریایی در منطقه‌ای که اکنون نیوجرسی است محاکمه می‌شود، یک گروه شبه‌نظامی مسلح به دادگاه حمله می‌کنند. قاضی شمشیر خود را می‌کشد، اما حریف بیش از صد مرد مسلح به تفنگ و چماق نمی‌شود. باترورث را آزاد می‌کنند، ولی فرماندار و کلانتر دستگیر و زندانی می‌شوند. بعد چهار روز فرماندار را نگه می‌دارند، تا باترورث به‌قدر کافی دور شود (او سه سال بعد در نیوپورت، رود آیلند، درحالی‌که کشتی خود را می‌رانده دوباره دیده می‌شود).

کتاب جدید ریچارد بلیکمور، دشمنان همه13، به این موضوع پرداخته است. بلیکمور اشاره می‌کند که یک دزد دریایی برجسته در پنسیلوانیا با دختر فرماندار ازدواج کرد و برای مجلس قانون‌گذاری انتخاب شد. یک دزد دریایی برجسته‌تر به نام هنری مورگان، که نامش روی مشروب معروف «کاپیتان مورگان» گذاشته شده، دستگیر و به لندن منتقل شد. سپس، بدون مجازات آزاد شد و به او لقب شوالیه دادند و به جامائیکا بازگشت و آنجا چندین دوره به‌عنوان فرماندار موقت خدمت کرد. وقتی مورگان در سال ۱۶۸۸ درگذشت، با شلیک ۲۲ توپ، مراسم تشییع جنازۀ دولتی در پورت رویال برای او برگزار شد. بنا بر گزارش‌ها، به دزدان دریایی برای شرکت در مراسم عزاداری عفو موقت داده شد.

کید نیز مانند مورگان با احتمال زندان روبه‌رو بود. ولی، به‌رغم حکم بازداشتش، برای بحث در مورد پرونده‌اش با شورای ماساچوست در ساحل لنگر انداخت. اینکه لرد بلامونت -فرماندار نیویورک، خلیج ماساچوست و نیوهمپشایر در آن زمان- یکی از حامیان مالی اصلی کید بود، می‌توانست به او کمک کند. کید یک جعبۀ میناکاری، حاوی چهار الماس که روی طلا کار شده بودند، برای همسر بلامونت فرستاد. او برای شورا توضیح داد که اقداماتش از نظر فنی غیرقانونی بوده، اما قابل توجیه بوده‌اند. کید ممکن بود به دلیل طلب بخشش عفو شود. و حق داشت وقتی لرد بلامونت، سرمایه‌گذار سابقش، او را دستگیر کرد، تعجب کند.

ویلیام کید در زمانی بزرگ شد که دزدان دریایی رابین هودهای امپریالیست بودند، خارجی‌ها را غارت می‌کردند و به انگلیسی‌ها می‌دادند. این کار آن‌ها را به یاغی‌هایی خوش‌رو تبدیل کرده بود، بیشتر جلف بودند تا شرور. مشکل در پایان قرن به وجود آمد، زمانی که غارتگری‌های دزدان دریایی با سلطۀ دریاییِ فزایندۀ لندن تداخل پیدا کرد. رابرت سی. ریچی، که زندگینامۀ کید را نوشته، می‌گوید این از بخت بد کید بود که در «نقطۀ عطف تاریخ امپراتوری» دریانوردی می‌کرد. او در دورۀ آسان‌گیری کارش را شروع کرد و در دورۀ گوشمالی بازگشت.

اینکه دزدی دریایی را مرحله‌ای در سرمایه‌داری سوداگرانۀ دوران مدرن اولیه در نظر بگیریم، مفید است و استدلالی است که نوالا زاهدیه، مورخ اقتصادی اهل انگلیس، که روی کارائیب انگلیسی مطالعه می‌کند، به‌طرز قانع‌کننده‌ای اقامه کرده است. صاحبان مزارع نیشکر آنجا انتظار سودهای بسیار زیادی داشتند، اما قبل از آن باید سرمایه‌گذاری‌های جدی انجام می‌شد -خرید برده، پاک‌سازی زمین، ساخت جاده و بندر. حامیان آنان در لندن به‌نحو قابل درکی محتاط بودند. «امیدوارکننده‌ترین» مبنای اقتصادی برای جامائیکا، به باور یکی از فرماندارانش، غارت بود. زاهدیه می‌گوید این یک «کسب‌وکار استارت‌آپی ایدئال» بود، چون به سرمایه‌گذاری اولیه بسیار کمی نیاز داشت -به‌ویژه به این دلیل که دزدان دریایی به‌جای دستمزد، درصد می‌گرفتند. دزدی دریایی خطرناک بود، اما پول نقد سریعی را که برای راه‌اندازی مزارع لازم بود، فراهم می‌آورد. بنابراین دزدی در دریا به ایجاد اشکال مطمئن‌تر غارت کمک می‌کرد: غارت سرزمین بومیان و کار آفریقایی‌ها.

اما با ریشه‌دواندن مزارع، دزدی دریایی جایگاه خود را از دست داد. یکی دیگر از فرمانداران جامائیکا، که با دزدان کمتر همدلی داشت، نوشته است که این دو اقدام «کاملاً ناسازگار» بودند، چون یکی نظم می‌طلبید و دیگری آشوب ایجاد می‌کرد. مزرعه‌دارانِ برده‌دار در پی کنترل اجتماعی در خشکی و عبور ایمن از دریاها بودند -و دزدان دریایی هر دو را به خطر می‌انداختند. در قرن هفدهم، دزدان دریایی ابزاری برای استعمارگری انگلیس بودند، ولی در قرن هجدهم مانع آن شده بودند.

لندن همچنین متوجه شد که دزدان دریایی مزاحم شرکت هند شرقی هستند، شرکتی تجاری که به پلی برای فتح هند توسط بریتانیا تبدیل شد. این بزرگ‌ترین جرم کید بود. دزدی او از کشتی کودا مرچنت، که کالاهای متعلق به یک مقام عالی‌رتبۀ مغول را حمل می‌کرد، خشم را در شبه‌قاره برانگیخت. امپراتور مغول اصرار داشت که اگر انگلیسی‌ها می‌خواهند به فعالیت خود در آنجا ادامه دهند، باید عدالت اجرا شود. دستگیری کید به‌دست لرد بلامونت در سال ۱۶۹۹، قربانی‌ای بود که به محراب تجارت انگلیس تقدیم شد.

در آن زمان، رابطۀ تاج‌وتخت با دزدی دریایی شکراب شده بود. شکار دزدان دریایی طی جنگ «جانشینی اسپانیا» (۱۷۰۱-۱۷۱۴) متوقف شده بود، چون مستلزم جنگیدن هر کسی بود که در آن زمان در کشتی‌های انگلیسی حضور داشت و می‌توانست بجنگد. اما پس از پایان آن جنگ، رویارویی نهایی آغاز شد. خلع‌سلاحْ بیش از چهل هزار مرد را از خدمت در نیروی دریایی مرخص کرد و دریانوردی خصوصی نیز خشکید. طبق پیش‌بینی، برخی از بیکارشدگان به دزدی دریایی روی آوردند، اما با کنترل شدیدتر نیروی دریایی، تجارت قانونیِ روبه‌رشد و اقدامات تنبیهی در مستعمرات روبه‌رو شدند. مردانی که زمانی می‌توانستند به ساحل بپرند و با دختر فرماندار ازدواج کنند، اکنون در معرض خطر دستگیری، محکومیت و اعدام قرار داشتند.

هنری مورگان در اواخر قرن هفدهم از دزدی دریایی بازنشسته شد و در برده‌داری و مزارع سرمایه‌گذاری کرد. این قبیل راه‌های فرار ساده پیش رویِ دزدان دریایی قرن هجدهم نبود. در دریا محبوس شده بودند و بنادر در برابرشان بسته شده بود. آنجا بود که پرچم سیاه را برافراشتند و به تمام دنیا اعلان جنگ کردند. اما طور دیگر هم می‌شود گفت: تمام دنیا به آن‌ها اعلان جنگ کرد.

به گفتۀ مارکوس ردیکر، این به شکوفایی کامل رادیکالیسم دزدان دریایی منجر شد. وقتی بازرگانان از دزدی دریایی کنار کشیدند، دزدی دریایی بیشتر پرولتری شد. گرایش‌های برابری‌طلبانه و آزادی‌خواهانۀ آن پس از سال ۱۷۱۶ به روشن‌ترین شکل بروز یافت، یعنی زمانی که مردان دریانورد محل کار خود -کشتی‌ها- را در دست گرفتند و جوامع خود را بنا نهادند. ردیکر می‌نویسد که آن‌ها «دنیایی وارونه» داشتند، یک برادری شادمان که در آن هیچ‌کس با «آلت خشک‌شدۀ فیل» دیگری را کتک نمی‌زد. جای تعجب نیست که تا همۀ دزدان دریایی اصلاح، زندانی، حلق‌آویز یا غرق نشدند، صاحبان قدرت دست از کار نکشیدند.

البته همۀ مورخانْ دزدان دریایی پرچم‌سیاه را افراد دارای بصیرت سیاسی نمی‌دانند. برنامه‌های تقسیم ثروت آنان را در نظر بگیرید. آیا شاهدی بر سوسیالیسم هست؟ زاهدیه اشاره می‌کند که پرداختِ درصدی را می‌توان راهی برای کاهش هزینه‌های نیروی کار نیز در نظر گرفت، چون در واقع به افراد، به‌جای دستمزد، بلیط بخت‌آزمایی می‌دهید. اگر بخت به دزدان دریایی رو می‌کرد، گُل می‌کردند، ولی اگر نمی‌کرد، گرسنه می‌ماندند: «شکار نباشد، پرداختی هم نیست»، چیزی که خودشان می‌گفتند. نسل کید نیز درصدی کار می‌کردند، اما شکار جلوی چشمشان بود -برای همین کید سرمایه‌گذاران ثروتمند داشت. به قول بلیکمور، دزدان دریایی بعدی «هدف مشخصی» نداشتند و «گم‌گشته‌تر» بودند.

تصرف کشتی کودا مرچنت به‌دست کید از آخرین غارت‌های افسانه‌ای بود. با کمیاب‌شدن طعمه‌های بزرگ و نزدیک‌شدن چوبه‌های دار، دیگر کار در کشتی‌های دزدان دریایی قرن هجدهم مطلوبیت چندانی نداشت و برای استخدام نیروهای خود بیشتر به اجبار متکی بودند. یکی از دلایل چندنژادی‌بودن آن‌ها این بود که برای استخدام مردان سفیدپوست مشکل داشتند. خدمه‌های رنگین‌پوستی که امروزه بسیار تحسین‌برانگیز به نظر می‌رسند شاید نه محصول دمکراسی، بلکه بیشتر محصول ناکامی بوده‌اند.

از ماداگاسکار، محل لیبرتالیای خیالی، گزارشی از تقسیم سود در یک سکونتگاه واقعی دزدان دریایی داریم. چهارده مرد در شرایط سخت موافقت کردند که پول اندک خود را با هم یکی کنند، به گروه‌هایی تقسیم شوند و برای به‌دست‌آوردن کل پول تا حد مرگ با هم بجنگند. دو بازمانده جایزه را تقسیم کردند. این یک آزمایش اجتماعی جسورانه بود، اما نه آزمایشی که مردان آزاد، که معتقدند دنیای دیگری ممکن است در کار باشد، آن را انجام دهند، بلکه یک برنامۀ یأس‌آلود بود -رادیکالیسم نومیدانۀ بدبخت‌ها.

گوشمالی سلطنت به این معنا بود که ویلیام کید در لندن مقابل هیئت‌منصفه قرار خواهد گرفت، نه در نیوانگلند که حامی دزدان دریایی بود. کید به اعتراض گفت «من از همۀ آن‌ها بی‌گناه‌ترم». به مجوز عبور کشتی کودا مرچنت اشاره کرد، که از نظر او آن کشتی را به هدفی منصفانه تبدیل می‌کرد. شاید یک نسل قبل این دفاع جواب می‌داد. اما حالا چه؟ قاضی به هیئت‌منصفه گفت اقدامات کید «بدترین و زیان‌آورترین چیزی است که ممکن است برای تجارت اتفاق بیفتد». کید محکوم و به سکوی اعدام در واپینگ فرستاده شد.

کید و همۀ دزدان دریایی دیگر اعدام شدند. ردیکر تخمین می‌زند که از سال ۱۷۱۹ تا ۱۷۲۵ تعداد دزدان دریایی از حدود دو هزار نفر به کمتر از دویست نفر کاهش یافت. صدها دزد دریایی از صدها چوبۀ دار آویزان شدند و پاهایشان دیوانه‌وار در هوا رقصید. بعد اجساد دزدان دریایی، به‌ویژه بدنام‌ها، به نمایش گذاشته شد. جسد کید سال‌ها با زنجیر بر فراز رود تیمز آویزان بود.

پایان دزدی دریایی بریتانیا، به‌طرز عجیبی، آغاز اشتغال ذهنی بریتانیایی‌ها به دزدان دریایی بود. نمایشنامۀ پرمخاطبی با عنوان دزد دریایی موفق14در سال ۱۷۱۳ نوشته شد. در سال ۱۷۱۹، دانیل دفو رابینسون کروزوئه را منتشر کرد، که ظاهراً بر اساس مصائب یک دزد دریایی مشهور بود که در جزیره‌ای متروک رها شده بود (دفو در سال ۱۷۲۰ رمانی نوشت که واقعاً راجع به دزدان دریایی بود). در سال ۱۷۲۴، تاریخ عمومی حدود و ثغور بحث دربارۀ دزدی دریایی را مشخص کرد، که هنوز هم در بین ما جاری است. درست زمانی که دزدان دریایی داشتند از میان می‌رفتند، جاودانه شدند.

می‌توان این را یک جور نوستالژی دید، نسبت به دورانی که نمایندۀ آن دزدان دریایی بودند. اما آیا سبک زندگی آنان واقعاً از بین رفته بود؟ غروب دزدان دریایی مصادف با طلوع تجارت برده، مزارع آمریکایی و امپراتوری جهانی بریتانیا بود. غارتگری کنار گذاشته نشده بود، بلکه تغییر مسیر داده و به روال تبدیل شده بود. شاید دیدن جهان از منظر دزدان دریایی، اینکه دزدی یک ماجراجویی باشد و کالاهای مسروقه غنیمت به حساب بیایند، وجدان بریتانیا را تسکین می‌داد. دزد دریاییِ زنده کنار گذاشته شده بود، چون مانع بود. اما دزد دریایی مُرده، با شمشیر آخته و چشم‌بند، مثل مُهرۀ شانس به خدمت عصر غارتگری درآمده بود.


فصلنامۀ ترجمان چیست، چه محتوایی دارد، و چرا بهتر است اشتراک سالانۀ آن را بخرید؟
فصلنامۀ ترجمان شامل ترجمۀ تازه‌ترین حرف‌های دنیای علم و فلسفه، تاریخ و سیاست، اقتصاد و جامعه و ادبیات و هنر است که از بیش از ۱۰۰ منبع معتبر و به‌روز انتخاب می‌شوند. مجلات و وب‌سایت‌هایی نظیر نیویورک تایمز، گاردین، آتلانتیک و نیویورکر در زمرۀ این منابع‌اند. مطالب فصلنامه در ۴ بخش نوشتار، گفت‌وگو، بررسی کتاب، و پروندۀ ویژه قرار می‌گیرند. در پرونده‌های فصلنامۀ ترجمان تاکنون به موضوعاتی نظیر «اهمال‌کاری»، «تنهایی»، «مینیمالیسم»، «فقر و نابرابری»، «فرزندآوری» و نظایر آن پرداخته‌ایم. مطالب ابتدا در فصلنامه منتشر می‌شوند و سپس بخشی از آن‌ها به‌مرور در شبکه‌های اجتماعی و سایت قرار می‌گیرند، بنابراین یکی از مزیت‌های خرید فصلنامه دسترسی سریع‌تر به مطالب است.

فصلنامۀ ترجمان در کتاب‌فروشی‌ها، دکه‌های روزنامه‌فروشی و فروشگاه اینترنتی ترجمان به‌صورت تک شماره به‌ فروش می‌رسد اما شما می‌توانید با خرید اشتراک سالانۀ فصلنامۀ ترجمان (شامل ۴ شماره)، علاوه بر بهره‌مندی از تخفیف نقدی، از مزایای دیگری مانند ارسال رایگان، دریافت کتاب الکترونیک به‌عنوان هدیه و دریافت کدهای تخفیف در طول سال برخوردار شوید. فصلنامه برای مشترکان زودتر از توزیع عمومی ارسال می‌شود و در صورتی‌که فصلنامه آسیب ببیند بدون هیچ شرط یا هزینۀ اضافی آن را تعویض خواهیم کرد. ضمناً هر وقت بخواهید می‌توانید اشتراکتان را لغو کنید و مابقی مبلغ پرداختی را دریافت کنید.

این مطلب را دانیل ایمِروار نوشته و  در تاریخ ۱۵ ژوئیۀ ۲۰۲۴ با عنوان « Were Pirates Foes of the Modern Order—or Its Secret Sharers» در وب‌سایت نیویورکر منتشر شده است و برای نخستین‌بار در تاریخ ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ با عنوان «دزدان دریایی دشمنان قسم‌خورده نظم مدرن بودند یا همدستان پنهان آن؟» و با ترجمۀ محمد ابراهیم باسط در وب‌سایت ترجمان علوم انسانی منتشر شده است.

دانیل ایمِروار (Daniel Immerwahr) نویسندۀ همکار مجلۀ نیویورکر است. او استاد تاریخ دانشگاه نورث‌وسترن است و تاکنون دو کتاب با عنوان‌های How to Hide an Empire: A History of the Greater United States (2019) و Thinking Small: The United States and the Lure of Community Development (2018) منتشر کرده است.

پاورقی

  • 1
     Quedagh Merchant: نام این کشتی در اصل ارمنی بوده است (قیداغ؟) [مترجم].
  • 2
    Adventure Galley
  • 3
    Villains of All Nations
  • 4
    Goth خرده‌فرهنگی بین‌المللی است که بیشتر بین نوجوانان رواج دارد و پوشیدن لباس‌های تیره، آرایش صورت تیره و رفتار و گفتار خلاف فرهنگ رایج از ویژگی‌های آن است [مترجم].
  • 5
    A General History of the Pyrates
  • 6
    Pirate Enlightenment, or the Real Libertalia
  • 7
    Hook
  • 8
    Our Flag Means Death
  • 9
    Pirate Nests and the Rise of the British Empire, 1570-1740
  • 10
    Pirates, Merchants, Settlers, and Slaves
  • 11
    سکۀ نقره و معادل ۸ رئال اسپانیا [مترجم].
  • 12
    سکۀ طلا و معادل ۳۲ رئال اسپانیا [مترجم].
  • 13
    Enemies of All
  • 14
    The Successful Pyrate

مرتبط

افسانۀ نسل بیدار؛ چرا نسل زد به ترامپ رأی داد؟

افسانۀ نسل بیدار؛ چرا نسل زد به ترامپ رأی داد؟

نسل زد دیگر نه نماد ترقی‌خواهی، بلکه نمایندۀ واقعیت‌های تلخ است

استعمارزدایی امروزه چه معنایی دارد؟

استعمارزدایی امروزه چه معنایی دارد؟

این روزها جوهرۀ استعمارزدایی به دست فراموشی سپرده شده است

کابوس‌های ژوزف گوبلز، رؤیاهای ایلان ماسک

کابوس‌های ژوزف گوبلز، رؤیاهای ایلان ماسک

پروپاگاندا که روزگاری با بلندگو پخش می‌شد، حالا با الگوریتم کار می‌کند

خبرنامه را از دست ندهید

نظرات

برای درج نظر ابتدا وارد شوید و یا ثبت نام کنید

لیزا هرتسُک

ترجمه مصطفی زالی

گردآوری و تدوین لارنس ام. هینمن

ترجمه میثم غلامی و همکاران

امیلی تامس

ترجمه ایمان خدافرد

سافی باکال

ترجمه مینا مزرعه فراهانی

لیا اوپی

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

دیوید گرِیبر

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

جو موران

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

لی برِیوِر

ترجمه مهدی کیانی

آلبرتو منگوئل

ترجمه عرفان قادری

گروهی از نویسندگان

ترجمه به سرپرستی حامد قدیری و هومن محمدقربانیان

ریچارد فرانکس

ترجمه یاسمن هشیار

ماریان ولف

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

نانسی سی. اندریاسن

ترجمه سید امیرحسین میرابوطالبی, محمود توسلی

ند جانسون, ویلیام استیکس راد

ترجمه علیرضا شفیعی نسب

d

خرید اشتراک چهار شمارۀ مجلۀ ترجمان

تخفیف+ارسال رایگان+چهار کتاب الکترونیک رایگان (کلیک کنید)

آیا می خواهید از جدیدترین مطالب ترجمان آگاه شوید؟

بله فعلا خیر 0