دولتها نهایتاً به جواب مشخصی نرسیدهاند که آیا باید از کار زنان استقبال کرد یا نه
پس از جنگ جهانیِ دوم، دولتهای رفاه تلاش کردند تا با سیاستگذاریهای اجتماعی به زندگی خانوادگی مردمشان کمک کنند. این سیاستگذاریها معمولاً شامل حمایتهای مالی به نانآورِ خانواده میشد؛ اما همزمان مشکل دیگری وجود داشت: کمبود نیروی کار. بنابراین همین دولتها بهشکلِ روزافزونی زنان را به ورود به بازار کار تشویق کردند. با افزایش اشتغال زنان، خانوادهها با معضل تازهای روبهرو شدند: چه کسی باید از بچهها مراقبت کند و به کارهای خانه برسد؟
معرفی
اگر سیاستگذاری عمومی را به معنای عبور از «وضعیت موجود» به «وضعیت مطلوبمان» بدانیم، روشن است که بدون ارجاع به بافت و زمینۀ توسعۀ سیاستهای وضعشده، نمیتوان آنها را درک کرد. ما برخی از جنبههای وضعیت موجود را ناگزیر میدانیم، و برخی دیگر را جزء ضروریِ مسألهای قلمداد میکنیم که سیاستها سعی در حل آن دارند؛ این دو بخش در زمان و مکانهای مختلف، متفاوتاند. در موضوع مطالعهمان که سیاستگذاریهای خانواده و پیامدهای جنسیتیشان باشد، به وضوح باید چنین بافتی مد نظر قرار دهیم. سیاستگذاریهای خانواده پیشفرضهایی دربارۀ سازوکار خانواده و همچنین پیشفرضهایی دربارۀ حقوق و ساماندهی مناسب درآمد و مراقبتگری دارند و به دنبال ایجاد تغییر هستند. بافت گستردهتر ماجراست که به طرز معناداری آگاهیبخش، اصلاحگر و محدودکنندۀ هر یک از این موارد است. بعلاوه، دامنۀ همآهنگی اثرات مد نظر با هنجارهای اجتماعی و ساختارهای نهادی غالب نیز میتواند به تقویت یا تضعیف آن اثرات منجر شود.
هدف این فصل، توصیف و مقایسۀ روندها و نوآوریهای سیاستگذاری خانواده در اتحادیۀ اروپا و ایالات متحده از اواخر قرن بیستم تا حال حاضر است. در این راستا، تفاوتهای میانکشوری را از لحاظ اهداف گستردهتر سیاسی، منطق زیربنایی سیاستگذاری و پیامدهای این سیاستها برای گروههای جمعیتی مختلف، مد نظر قرار میدهیم. برای تسهیل ارائه و تحلیل اطلاعات، دو بازۀ وسیع را بررسی میکنیم: یکی بازۀ تغییرات سریع اجتماعی و اقتصادی که از اوایل تا نیمۀ دهۀ ۱۹۷۰ میلادی پا گرفتند، یعنی دورهای که تلاش برای مهار و مدیریت تغییرات به تفاوتهای معنادار میانکشوری از لحاظ فهم، ساخت و تعامل دولتهای رفاه با خانوادهها منجر شد؛ و دیگری بازهای که از میانۀ دهۀ ۱۹۹۰ آغاز میشود، یعنی دورهای که تحولاتِ اتحادیۀ اروپا (شاید به خاطر تجربۀ اندک آن در حوزههای سیاستگذاری اجتماعی) منجر بدان شد که سیاستگذاریهای خانواده در اروپا پیوند هرچه تنگاتنگتری با دغدغههای اقتصادی و مالی پیدا کنند. بعلاوه، تحولات رویکرد اتحادیۀ اروپا به سیاستگذاری اروپایی، از قبیل «شیوۀ هماهنگی عمومی»، فضا را برای بهاشتراکگذاری و ارزیابی همتایان میان کشورهای مختلف باز کرد (هایندرش و بیشاف، ۲۰۰۸) که نتیجۀ آن، قدری همگرایی در چارچوبهای سیاستگذاری (و البته همگرایی رویکردهای سیاستگذاری اما به مقدار کمتر) بود. با این حال، الگوهای جاافتادۀ قدیمی مبتنی بر لایهبندی جنسیتی و اجتماعی همچنان ادامه دارند.
متن کامل این مقاله به همراه دیگر مقالات این حوزه در قالب کتاب آشوب جهانی عشق توسط انتشارات ترجمان علوم انسانی منتشر خواهد شد.
نقدهای استیگلیتز به نئولیبرالیسم در کتاب جدیدش، خوب اما بیفایده است
حافظۀ جمعی فقط بخشهایی از گذشته را بازنمایی میکند
جوزف استیگلیتز در مصاحبه با استیون لویت از نگاه خاص خود به اقتصاد میگوید
پساز چند دهه پیشرفت، جهان در مبارزه با فقر با ناکامی مواجه شده است