وقتی بزرگ میشویم، یکی از اساسیترین چیزهایی که از دست میدهیم، لمسشدن است. نوزادان ساعتهای زیادی از شبانهروز را در بغل مادر یا نزدیکانشان سپری میکنند. بچهها مرتباً به آغوش کشیده و بوسیده میشوند. اما هر چه بزرگتر میشویم، تجربههای لمسی ما کمتر و سریعتر میشود. دستدادنهای رسمی، یا برخورد ناخواسته با غریبهای در پیادهرو. اما همهگیری و فاصلهگذاری اجتماعی نوعی قحطیِ بیسابقۀ لمس به وجود آورد که باعث شد بغلکردن عزیزانمان یا بوسیدن پدر و مادرمان به رؤیا تبدیل شود. چرا به لمس نیاز داریم؟
آنچه در این نوبت گوش میکنید نسخهٔ صوتی نوشتاری است که پیش از این با عنوانِ «رؤیای آغوش: چطور همهگیری ما را از لمس همدیگر محروم کرد؟» منتشر شده است. نوشتار این نسخۀ صوتی را اینجا بخوانید.
لمس اولین حسی است که به کمک آن با جهان روبهرو میشویم و نیز آخرین حسی است که در آستانۀ مرگ از کار میافتد. مارگارت اتوود در رمان آدمکش کور(۲۰۰۰) مینویسد «لامسه مقدم است بر بینایی و بر سخنگفتن. لمسکردن اولین زبان است و آخرین زبان و جز حقیقت نمیگوید». زیستشناسیمان میگوید این حرف درست است. جنین انسان را لایهای از موهای ظریف پوشانده که کُرک جنین نام دارد. این کرکها در حدود هفتۀ شانزدهم بارداری شکل میگیرد. برخی از پژوهشگران معتقدند که این رشتههای ظریفْ احساسِ لذتبخشِ مایعِ آمنیوتیک مادر را که بهآرامی روی پوستمان جریان مییابد تقویت میکنند و منادی حس گرما و آرامشی است که کودک، پس از تولد، از آغوش مادرش یا دیگران میگیرد.
فایل صوتی نوشتار «رؤیای آغوش: چطور همهگیری ما را از لمس همدیگر محروم کرد؟» را گوش کنید.
تدریس کامو در میانۀ ترس از «کار بیهوده و مأیوسکننده»
آیا کرونا رابطۀ ما با حیوانات را تغییر خواهد داد؟
اسکرینشاتها هم مایۀ شگفتی و هم مایۀ وحشت ما میشوند