آنچه میخوانید در مجلۀ شمارۀ 6 ترجمان آمده است. شما میتوانید این مجله را به صورت تکی از فروشگاه اینترنتی ترجمان تهیه کنید.
همه نظراتی دارند، اما واقعاً بر چه مبنایی باید قبول کنیم که ارزش همۀ آنها برابر است؟
نزدیک به سهسال پیش، در دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران، یکی از گفتوگوهای بهیادماندنیِ این سالها بین یک استاد جامعهشناسی و چندتا از دانشجویان درگرفت. آن استاد جامعهشناسی در سخنرانیاش موسیقیِ یکی از خوانندگان فوقمحبوب عامهپسند را که به تازگی فوت کرده بود، شدیداً به باد نقد گرفت. اما دانشجویانی از پایین سن فریاد میزدند که هرکسی نظر خودش را دارد و نباید به سلیقۀ دیگران توهین کرد. حق با که بود؟
پاتریک استوکس، کانورسیشن — هر سال میکوشم دستکم یک بار، دو چیز را روی دانشجویانم امتحان کنم. نخست آنکه آنان را «فیلسوف!» خطاب میکنم؛ تعبیری که چندان جدی نیست، اما امیدوارم باعث تشویق آنان به فراگیری فعال شود.
دوم، این بحث را پیش میکشم: «مطمئناً این عبارت را شنیدهاید که ’هرکسی حق دارد نظری داشته باشد و اظهارش کند‘. شاید حتی خودتان نیز این تعبیر را به کار برده باشید و چه بسا برای جلوگیری از یک استدلال یا در بنبست قرار دادن کسی، این کار را کرده باشید. خب، به محض اینکه به این کلاس وارد میشوید، دیگر آن حق را ندارید. شما حق ندارید نظر خودتان را داشته باشید. فقط حق چیزی را دارید که بتوانید استدلالی بر آن بیاورید.»
شاید کمی تند باشد؛ اما آموزگاران فلسفه این را به دانشجویانمان بدهکارند که به آنها بیاموزند چگونه استدلال کنند و چگونه از استدلالشان دفاع کنند؛ و وقتی به باوری دفاعناپذیر میرسند، آن را تشخیص دهند.
مشکل تعبیر «من حق دارم نظر خودم را داشته باشم» این است که این عبارت در غالب موارد، برای محافظت از باورهایی است که باید کنارشان بگذاریم. این عبارت، صورتی کوتاهشده از این گزاره است که «من میتوانم هر چه دلم بخواهد، بگویم و یا هر طور دلم بخواهد، بیاندیشم»؛ و با تعمیم این معنا، ادامۀ استدلال علیه گوینده تا حدی بیاحترامی خواهد بود. به نظر من، این نگرش به برابری کاذب میان متخصصان و غیرمتخصصان منجر میشود و این یکی از ویژگیهای زیانبار گفتمان عمومی ماست که در حال گسترش است.
اولاً یک نظر چیست؟
افلاطون میان نظرات یا باورهای رایج (دکسا) و معرفت یقینی تمایز مینهاد؛ و این تمایز امروز نیز همچنان کارآمد است: برخلاف دو گزارۀ «۲=۱+۱» یا «هیچ دایرۀ مربعی وجود ندارد»، یک نظر، درجهای از ذهنگرایی و عدم قطعیت با خود دارد؛ اما مسئله اینجاست که دامنۀ «عقیده» از ذوقیات یا سلیقهها شروع میشود و کشیده میشود تا عقایدِ مربوط به مسائلی که برای غالب افراد پر اهمیت است، مانند مصلحتاندیشی یا سیاست، و ادامه مییابد تا همۀ دیدگاههایی که از تخصصهای فنی ریشه میگیرند، مثلاً نظرات قانونی یا علمی.
دربارۀ نوع اول نظرات، واقعاً نمیشود بحث و استدلال کرد. احمقانه است که اصرار کنم اشتباه میکنید که فکر میکنید بستنی توتفرنگی خوشمزهتر از شکلات است. مشکل این است که گاهی چنین به نظر میرسد که به طور ضمنی عقاید نوع دوم و حتی عقاید نوع سوم را نیز غیرقابلبحث و استدلال فرض میکنیم؛ یعنی همان فرضی که در مسائل ذوقی و سلیقهای داریم. شاید این یکی از دلایلی باشد (بیشک دلایل دیگری هم هست) که چرا تازهکارهای پرشور فکر میکنند حق مخالفت با دانشمندان آبوهوا و ایمونولوژیستها۱ را دارند و عقاید خودشان را «محترم» قلمداد میکنند.
مریل دوری بنیانگذار شبکۀ واکسیناسیون استرالیا۲ است؛ شبکهای که بر خلاف نامش، شدیداً مخالف واکسن است. خانم دوری هیچ صلاحیت پزشکیای ندارد اما استدلال میکند که اگر باب براون۳ با آنکه فیزیکدان نیست حق دارد دربارۀ نیروی هستهای نظر بدهد، او نیز باید اجازۀ نظردادن دربارۀ واکسن را داشته باشد. بااینحال، کسی فرض نکرده که دکتر براون، حق دارد دربارۀ فیزیک شکافت هستهای نظر بدهد؛ کاری که او میکند اظهارنظر دربارۀ شیوۀ واکنش به این علم است، نه دربارۀ خود این علم.
در این صورت، معنای اینکه حق داریم نظر بدهیم چیست؟
اگر «هر کسی حق دارد نظر خودش را داشته باشد» فقط به این معنا باشد که هیچ کس حق ندارد جلوی فکرکردن افراد و بیان چیزی که میخواهند، بگیرد، در این صورت عبارت یادشده درست است، اما نکتهای است کاملاً پیشپاافتاده. هیچکس نمیتواند جلوی شما را بگیرد که بگویید واکسنها باعث اوتیسم میشوند، مهم نیست که بارها نادرستی این ادعا ثابت شده باشد.
دوشنبه، برنامۀ مدیاواچ ایبیسی، وین تیوی ولونگوگ۴ را برای پخش گزارشی دربارۀ شیوع سرخک سرزنش کرد؛ گزارشی که دربردارندۀ اظهارنظری از مریل دوری بود. وین تیوی در پاسخ به شکایت یک بیننده، گفت که این گزارش «دقیق، بیطرف و متعادل بود و دیدگاههای پزشکان و گروههای نخبه را نشان میداد». اما معنای این پاسخ، این است که هر دو طرف بحث، حق مساویای دارند تا دربارۀ موضوعی سخن بگویند که فقط یکی از آنها تخصص مرتبط با آن موضوع را دارد. علاوهبراین، اگر پاسخ وین تیوی دربارۀ شیوۀ واکنش به علم باشد، پاسخی پذیرفتنی است؛ اما «مناظرۀ» موردنظر، دربارۀ خود علم بود، و اگر مخالفت این «گروههای نخبه» را احتمالاً باید نادرست تلقی کرد، واقعاً حق پخش از تلویزیون را نداشتند.
مجری مدیاواچ، جاناتان هولمز، بسیار بیپردهتر بود: «هم شاهد وجود دارد و هم حرف مفت» و این بخشی از کار گزارشگر نیست که در مقابل تخصص جدی، به حرف مفت، فرصتی برابر بدهد.
واکنش گروههای ضدواکسیناسیون قابل پیشبینی بود. در سایت مدیاواچ، خانم دوری، ایبیسی را متهم کرد که صراحتاً به سانسور یک مناظرۀ علمی دعوت میکند. این پاسخ، «جدی نگرفتن دیدگاههایتان» را با «اجازۀ مطلق نداشتن برای داشتن یا اظهار دیدگاههایتان» خلط میکند؛ یا با وامگرفتن از تعبیر اندرو براون، این پاسخ، «نداشتن یک استدلال را با نداشتن حق بحث و استدلال خلط میکند». در اینجا نیز دو معنای «حق داشتن» برای یک عقیده با هم خلط شدهاند.
بنابراین اگر دفعۀ بعد از کسی شنیدید که میگوید حق دارد نظر خودش را داشته باشد، از او بپرسید چرا چنین فکری میکند. این پرسش اگر فایدۀ دیگری نداشته باشد، احتمالاً باعث میشود که به گفتوگوی لذتبخشتری برسید.
• نسخۀ صوتی این نوشتار را اینجا بخوانید.
پینوشتها:
• این مطلب را پاتریک استوکس نوشته است و در تاریخ ۴ اکتبر ۲۰۱۲ با عنوان «No, you’re not entitled to your opinion» در وبسایت کانورسیشن منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۱۱ مهر ۱۳۹۶ آن را با عنوان «نظر هر کسی محترم است؟ اصلاً و ابداً» و با ترجمۀ علی کوچکی منتشر کرده است.
•• پاتریک استوکس (Patrick Stokes) فارغالتحصیل دانشگاه ملبورن و مدرس فلسفه در دانشگاه دیکن استرالیا است.
[۱] Immunology: یکی از شاخصههای زیستپزشکی است که به بررسی انواع واکنش ایمنی جانداران در برابر آنتیژنهای بیگانه میپردازد [مترجم].
[۲] The Australian Vaccination-Skeptics Network: که به طور رسمی با عنوان Australian Vaccination Network (AVN) شناخته میشود، یک گروه فشار ضدواکسیناسیون در استرالیا است [مترجم].
[۳] Dr. Bob Brown؛ پزشک استرالیایی طرفدار حفظ محیط زیست که قبلاً سناتور و رهبر پارلمانی حزب سبزهای استرالیا بوده است [مترجم].
[۴] WIN-TV Wollongong
سوپر استار عالم روشنفکری بیش از همیشه با چپها به مشکل خورده است
گفتوگویی دربارۀ دشواری همتاسازی هوش انسانی در رایانهها
چارلز تیلور شعر و موسیقی را عناصر نجاتبخش دوران افسونزدایی میداند
او چیزی از خواهرم نمیدانست، خوبیاش همین بود
سلام نكته سنجي جالبي بود و البته جا دارد كه بيشتر در اين مورد روشنگري شود. كاش اين نكته سنجي و دقت را در خود همين مقاله هم به كار مي گرفتيد: ابتداي مقاله نظر يك فرد ايراني در مورد موضوعي كه در ايران رخ داده نوشته شده و اين تصور بوجود مي آيد كه كل مقاله مربوط به مسائل ايران باشد. اما كلي بايد خواند تا متوجه شد كه اين ترجمه ي يك متن مربوط به مسائل استراليا هست!!! عجب؟!
با سلام و تشکر از ترجمه ، شما but opinionranges _from رو معنی کردید دامنه عقیده ، در حالیکه کل متن در خصوص تفاوت قایل شدن بین نظر و عقیده است که رعایت نشده. مطلب دوم اینکه سه خط بسیار کلیدی از متن اصلی ترجمه نشده که میگه ، اما اگر برای هر نطری حق بیان قایل بشویم به این معناست که نطر شما به جد این شانس رو داشته باشه که بعنوان حقیقت طرح بشه و این همانجایی است که اشتباه رخ خواهد داد و این همون تمایزی است که ممکنه باعث بشه این حق رو برای همه قایل نشیم ، البته بنده از این سه خط برداشت کاملا آزادی داشتم و اگر اشتباه برداشت کردم دوستان اصلاح بفرمایند ولی بنظرم اون سه خط خیلی مهم بود . مجددا تشکر میکنم
من خودم طرفدار صحبتهای دکتر اباذری تو اون جلسه بودم ولی چیزی که شما در مقدمه و نقل قول دانشجوها نوشتید « هر کسی نظر خودش رو داره و نباید به سلیقه دیگران توهین کرد» دقیقا مثل همون مقوله ای هست که در مقاله اشاره شده « بحث در مورد بهتر بودن طعم بستنی شکلاتی و توت فرنگی احمقانه هست».... این مخاطبین اون سبک موسیقی رو دوست داشتند و بعیده کسی از اونها هم ادعا داشته باشه که موسیقی مورد نظر از نظر علم موسیقی بی نقص هست