آنچه روزی قرار بود صدای بیصدایان باشد، حالا به انحصار سرمایهداران درآمده است
اینترنت موافقانی دارد و مخالفانی. موافقان میگویند ارتباط و آزادیِ بیانی که اینترنت فراهم کرده، خیرهکننده است و مخالفان معتقدند رهاورد اینترنت، جهل بوده است و انزوا و بیگانگی. اما آنچه هر دو دسته نمیبینند، اقتصاد سیاسی کلانتری است که اینترنت در چارچوب آن عمل میکند. رابرت مکچسنی، استاد اقتصاد و ارتباطات، این موضوع را در کتاب خود «قطع ارتباط دیجیتالی: چگونه سرمایهداری از اینترنت علیه دموکراسی استفاده میکند» بررسی کرده است.
The Internet and Monopoly Capitalism
16 دقیقه
دنیل آوِرباخ و بِرِت کلارک، مانثلی ریویو — بدون شک، اینترنت تأثیر عمیقی بر جهان گذاشته است. همانند اکثر بحثها دربارۀ فناوری، در این مورد نیز بحث بر سر آن است که این پیشرفتها مثبت بوده است یا منفی. هواداران، با شوری آرمانشهری، جار میزنند که عصر جدیدی از دموکراسی فرارسیده است که امکان ارتباطات نامتمرکز، بهچالشکشیدن قدرت کنترل شرکتهای بزرگ، و مشارکت تودهایِ مردم در مهمترین تصمیماتِ پیش روی بشر را مهیا ساخته است.۱ شکاکان به شیوههایی اشاره میکنند که اینترنت از طریق آنها، بهجای دانش، جهل و اطلاعات نادرست را اشاعه داده، توان هنرمندان برای امرار معاش را تحلیل برده و انزوا، ناخشنودی و بیگانگی را تشدید کرده است.۲ باوجوداینکه این استدلالها مزایا و معایب بالقوۀ اینترنت را روشن میکنند، مستعدِ آنند که زمینۀ کلانترِ اقتصاد سیاسی را، که اینترنت درون آن به وجود آمده است، نادیده بگیرند یا کنار بگذارند. در کتاب قطع ارتباط دیجیتالی؛ چگونه سرمایهداری از اینترنت علیه دموکراسی استفاده میکند۳ رابرت دبلیو. مکچسنی از پرداختنِ یکسویه به موضوع فراتر میرود و تحلیلی ظریف از توسعۀ اینترنت در متن سرمایهداریِ انحصاری ارائه میدهد. این تحلیل، علاوهبر محدویتهای این فناوری در وضعیت کنونیاش، پتانسیلهای عظیم آن را هم عیان میکند.
مکچسنی بر تنشها و تناقضات برآمده از جایگاه اینترنت در چارچوب نوعی اقتصاد سیاسیِ کلانتر تمرکز میکند. سرمایهداریْ توسعۀ فناوری را شکل میدهد و، در همین حال، توسعۀ فناوری نیز بر مناسبات اجتماعی و کنشهای متقابل درون جامعه تأثیر میگذارد. درحالیکه اینترنت فرایند انباشت سرمایه را با چالشهایی مواجه میکند، درکل، تحت فرمان این فرایند درمیآید. ظرفیت بالقوۀ اینترنت برای افزودن به ثروت عمومی تاحد زیادی در جهت افزایش ثروتهای خصوصی بوده است.۴ مکچسنی در تحلیل تاریخیِ خود روند تجاریسازی اینترنت، زوال کنونی روزنامهنگاری و تهدیداتی که متوجه دموکراسی است را دنبال میکند. این روندها از سازوکارهای طولانیمدت سرمایۀ انحصاری تبعیت میکنند. باوجوداین، مکچسنی مدعی است که مقطع کنونی نقطۀ عطفِ بحران است، یعنی زمانی که شرایط برای تغییر انقلابی مهیاست، تغییری که ضرورتاً شامل دگرگونی نظام سیاسی-اقتصادی و اینترنت میشود.
مکچسنی مینویسد که اینترنت نقطۀ اوج «تحقیقاتی است که با یارانه و هدایت حکومت در طول دهههای بعد از جنگ جهانی دوم انجام میشد و اغلب، واحدهای نظامی و دانشگاههای تحقیقاتیِ برجسته اجراکنندۀ آن بودند». (ص۹۹) فناوری نامتمرکز و دسترسپذیرِ آرپانت۵، سَلَف اصلی اینترنت، تا حد زیادی مخلوق محققان و دانشمندانی بود که در حاشیۀ شرکتهای بزرگ و نهادهای نظامی کار میکردند. بنا بر دیدگاه مکچسنی، بهدلیل همین دسترسپذیری بود که آرپانت در ابتدا برای شرکتهای بزرگ و انحصاری ارتباطات راه دور، مانند اِی.تی اَند تی۶، جذابیت ناچیزی داشت. آنها در آن زمان فکر میکردند که چنین چیزی سودی دربرندارد. (ص۱۰۰) در اواسط دهۀ ۱۹۹۰ بود که اینترنت از دایرۀ خدمات عمومی، مانند ان.اس.اف نِت۷، خارج و به کالایی خصوصی تبدیل شد که در انقیاد فرمانهای ارزش مبادلهای و نیروهای بازار قرار داشت. این دگرگونی در برخی موارد اثری تعیینکننده داشت، ازجمله اینکه چه کسانی میتوانند به اطلاعات دسترسی داشته باشند، چه اطلاعاتی بیش از بقیه دسترسپذیرند و اینکه محتوای اینترنت چه چیزی باشد.
از نظر مکچسنی، کنترل شرکتهای بزرگ بر اینترنت نتیجۀ چهار عامل اساسی است: نخست، سیاستگذارهای دهۀ ۱۹۹۰ که شرکتها در آن چیرگی داشتند؛ دوم، سیاستهای ناروشن درخصوص مقررات اینترنت؛ سوم، فرهنگ سیاسی نئولیبرال در دهۀ نود؛ چهارم، حباب مالی اینترنت در اواخر همان دهه که اینگونه القا کرد که اینترنت آمادۀ خصوصیسازی بیشتر است. (ص۱۰۴ تا ۱۰۸) با فراهمساختن این امکان که منافع خصوصیْ کنترل توسعه و طراحی اینترنت را در دست بگیرند، خوشبینی کوششهای ضدتجاریِ سابق بدل به هیولایی برای انباشت سرمایه با پیامدهای اجتماعی قابلتوجه شد. اینترنت به ابزاری برای ارضای نیازهای سرمایه تبدیل شد و نه نیازهای عموم. با کمک انحصارهای موجود، که دولت از آنها حمایت میکرد، صنایع کابل و تلفنْ کنترل مطلق کابلها و باقی زیربناهای لازم برای دسترسی به اینترنت را در دست گرفتند. تغییرات در تعریف قانونیِ مودمهای کابلی بهعنوان «خدمات اطلاعاتی» بهجای «خدمات مخابراتی» این امکان را به شرکتهای انحصاریِ کابل و تلفن داد که بازار خدماتدهندگان اینترنت یا آی.اس.پی را قبضه کنند. بهدنبال آن، کنترل انحصاری بیشازپیش تثبیت شد. در دهۀ ۱۹۹۰ بازار آی.اس.پی، با انبوه خدمتدهندگان، بسیار رقابتیتر شد. تا اواسط دهۀ ۲۰۰۰، این چشمانداز تغییر کرده بود. مکچسنی خاطرنشان میکند که تقریباً «۲۰درصدِ خانوارهای آمریکایی تنها به یک خدماتدهندۀ با پهنای باند بالا دسترسی دارند» و «۹۶درصد از ۸۰درصد خانوارهای باقیمانده، دستبالا، فقط دو گزینه را برای دسترسی با پهنای باند بالا در اختیار دارند». (ص۱۱۲) بنابراین، اکثر خانوارها، برای دسترسی به اینترنت، عملاً حق انتخابی ندارند.
فرمانرواییِ انباشت سرمایه بر اینترنتْ مجموعهای از پیامدهای اجتماعی متناقض را ایجاد کرده است. برای نمونه درحالیکه اطلاعات و سرگرمیهای آنلاین بهشکل گستردهتری در دسترس قرار میگیرد و، بر روی کاغذ، در اختیار همگان قرار میگیرد، دسترسی واقعی همچنان عمیقاً نابرابر باقی مانده است. در دسامبر ۲۰۱۰ در ایالات متحده ۴۰درصد خانوارها در خانههایشان به اتصالات پهنای باند بالا دسترسی نداشتند. این تقسیمات، زمانیکه آنها را جزئیتر کنیم، قابلتوجهتر هم میشوند: ۸۰ تا ۱۰۰درصد خانههایی که در محلههای ثروتمندتر قرار دارند دارای اتصالات پهنای باند بالا هستند، درحالیکه خانوارهایی که در بخشهای فقیرشدۀ همان شهر هستند بهسختی به نصف این میزان اتصالات دسترسی دارند. (ص۱۱۷) همزمان با گرایش هرچهبیشتر محتواها بهسمت فرمتهای با حجم بالا، مانند ویدئوهای زنده که نیازمند اتصالات اینترنت پرسرعتتری هستند، اتصالات پهنای باند بالا نیز دارند به ضرورت تبدیل میشوند. در رابطه با تقسیمبندی دیجیتال جهانی، ما شاهد نتایج مغایری در دو سوی شکاف هستیم. تخمین زده میشود که تا سال ۲۰۱۹، تقریباً ۵۱درصد جمعیت جهان آنلاین خواهند بود. درحالیکه این شکافْ کماکان عظیم باقی خواهد ماند اما در مقایسه با شکافِ مرتبط با وسایل متصل به اینترنت، رنگ خواهد باخت. (در این شکاف دوم، تلفن همراه و تبلتها و «وسایل هوشمند» مطرحاند). در آمریکای شمالی و در سال ۲۰۱۴، بهطور میانگین بهازای هر نفر ۶.۱ وسیلۀ متصل به اینترنت وجود داشته است. در آمریکای لاتین، بهازای هر نفر این عدد در حد ناچیزِ ۲ وسیلۀ متصل است و درعینحال، در خاورمیانه و آفریقا همچنان حولوحوش ۱ وسیله بهازای هر نفر باقی مانده است. همگام با رشد «اینترنت اشیا»، کسانی که توان دسترسی به وب از طریق وسایل مختلف را دارند، در مقایسه با کسانی که ابزارهای کمتری دارند، بهشکل موثرتری میتوانند از مزایای اینترنت بهره ببرند.۸
پیامد دیگر این است: انحصاریکردنِ خدماتدهندگان اینترنت، بهدلیل نبود رقابت، گرایش دارد به محدود و کندکردن ابداعات از نظر کیفیت، سرعت و امکان دسترسی به پهنای باند بالا. کمپانیهایی مانند اِی.تی اَند تی و همینطور ورایزن از پروانۀ انحصاریِ مربوط به بخش بسیار بزرگی از امواج الکترومغناطیس برخوردارند و آنها این طیف امواج را بیمصرف باقی میگذارند. درنتیجه دیگر شرکتهای آی.اس.پی نمیتوانند از آنها استفاده کنند. (ص۱۱۵) همانطور که در بالا اشاره شد، بیشترِ مناطق در ایالات متحده برای انتخاب آی.اس.پیِ خود تنها دو گزینۀ جدی پیش رو دارند. متعاقباً، ایالات متحده، در مقایسه با کشورهای ثروتمند دیگر، یکی از گرانقیمتترین سیستمهای پهنای باند بالا را در جهان دارد. (ص۱۱۴)
انحصارها، در مسیر تکامل اینترنت، دو تأثیر عمدۀ دیگر نیز دارند: امتیاز انحصاری ثبت اختراعات و تکثیر تبلیغات در سطح گسترده. هر دوِ این موارد از الزاماتِ انباشت سرمایه در حوزهای است که در آن بهصورت بالقوه اطلاعاتْ آزادانه در دسترس هستند. در حوزۀ ارتباطات اینترنتی، همچون دیگر صنایع، مالکیت ثبت اختراعات بهسرعت در حال بدلشدن به ابزاری اساسی برای حفاظت از قدرت انحصاری است. مکچسنی، در جملهای که شباهت زیادی به استدلال پل باران و پل سوئیزی در کتاب سرمایۀ انحصاری۹ دارد، میگوید «مالکیت ثبت اختراعْ پیشرفت را کند میکند اما، علیرغم هزینههای قضایی آن، برای حفاظت از قدرت انحصاریِ تثبیتشده فوقالعاده است». (ص۱۳۴) کمپانیهای بزرگ همچون گوگل، اپل، مایکروسافت و آمازون، از قِبَل خرید مالکیت ثبت اختراع و ایجاد موانع بر سر راه ورود سایر رقبا، دههامیلیارد دلار آماده دارند. (ص۱۳۷) در سال ۲۰۱۱، گوگل ۱۲.۵میلیارد دلار را صرف خرید کمپانی موتورولا موبیلیتی کرد، نه بهخاطر تکنولوژیای که در اختیار این کمپانی بود، بلکه عمدتاً برای دراختیارگرفتن مالکیت هفدههزار مورد اختراعات ثبتشدۀ آن کمپانی. (ص۱۳۴) این کنترل بر مالکیت به کمپانیها اجازه میدهد که هم مصرفکنندگان را مجبور کنند صرفاً محصولات آنها را استفاده کنند و هم قدرت را در زمینۀ کنترل سیر پیشرفتهای آینده، از حوزۀ منافع مشترک فکری و معنوی، به حوزۀ ثروت شخصی انتقال دهند.
اما مانعی بر سر راهِ این فرایند وجود دارد، زیرا سرمایهداری به انباشت و رشدِ مداوم و نیز دسترسی آزادانه به خدماتی همچون اکثر وبسایتها نیاز دارد. متعاقباً تبلیغات، که ممکن است کمپانیهای آمریکایی هزینههای مرتبط با آن را در فرمهای مالیاتیِ خود بهعنوان هزینههای کسبوکار وارد کنند، به ابزاری ضروری برای پولی و تجاریسازی اینترنت بدل شده است. کاربرها، برای دسترسی به خدمات آنلاین، وارد معاملهای معمولاً ناگفته میشوند که براساس آن باید اطلاعات شخصی خود را در اختیار بگذارند. همانگونه که بروس شِنیِر در این باره میگوید «اگر چیزی رایگان است، پس مصرفکنندۀ آن نیستید، بلکه خودِ محصول هستید».۱۰ وبسایتها نقش منابعِ اطلاعات و سرگرمی را ایفا میکنند، اما همچنین وسیلهای برای جمعآوری گستردۀ دادهها نیز هستند. بنا بر اشارۀ مکچسنی، تمامی عادات ما از طریق وسایل الکترونیکِ گوناگون ثبت میشوند تا، از رهگذر این اطلاعات، تبلیغات هدفمندتری تولید شود. (ص۱۵۷) یکی از پیامدهای بهویژه مخربِ این فرایندْ محدودسازی شدید طیف اطلاعات و ایدههایی است که در دسترس کاربران اینترنت قرار میگیرد. دادههایی که از هر فرد جمعآوری میشود برای ساخت فیلترهایی استفاده میشود که درعین «شخصیسازیِ» همهچیز -از شعارهای تبلیغاتی گرفته تا ویدئوها و اخبار که بخشی از فرایند بیشتجاریسازی اینترنت بهسود انباشت سرمایه است- قرارگرفتن افراد در معرض اطلاعات گوناگونی را که بالقوه در فضای اینترنت وجود دارد، محدود میکند. (ص۱۵۷ و ۱۵۸)
همزمان با تبدیلشدن اینترنت به رسانۀ غالبِ روزنامهنگاری، سرمایهداریِ انحصاری بهصورت کلی و تبلیغات، بهصورت مشخصتر، تأثیرات مهمی بر روزنامهنگاری میگذارند. مکچسنی با استدلالی محکم میگوید که روزنامهنگاریِ مستقل و مستحکم نوعی کالای عمومیِ ضروری برای «جامعهای دموکراتیک است که در آن آزادیهای فردی مهم است». (ص۱۷۴ و ۱۷۵) در این هنگام است که تناقضِ پتانسیلِ اینترنت بهعنوان منبع عمومی دانش از سویی و توسعۀ آن بهعنوان حاملی برای انباشت سرمایه از سوی دیگر برجسته میگردد. روزنامهنگاری، در عصر اینترنت، توانایی آن را دارد که موانع را از میان بردارد و امکان شنیدهشدن و همکاریِ صداهای متنوعتر و انتقادیتر را فراهم آورد. علاوهبراین، همزمان با کاهش هزینههای توزیع دیجیتال، هزینههای راهاندازی وبسایتهای خبری نیز کاهش پیدا میکند. بااینحال، انگیزۀ سودطلبانۀ سرمایهداری -همزمان با اهمیتیافتن تلاشها برای پولیسازی روزنامهنگاری و اولویتیافتن درآمدهای تبلیغاتی و دیدهشدن در رسانههای اجتماعی، بر گزارشنویسی و نویسندگی چالشی- مستعدِ تضعیفِ این شرایط است.
مطابق با نظر مکچسنی، زوال روزنامهنگاری به پیش از اینترنت باز میگردد و میتوان ردِ آن را عمدتاً تا انحصاریسازیهای گستردهترِ رسانهها و بهخصوص روزنامهها پیگرفت. در دهههای هفتاد و هشتاد، هنگامی که شرکتهای رسانهای ادغام و تحکیم شدند، دریافتند که کاهش بودجههای هیئتتحریریه، که از طریق حذف روزنامهنگاران و انحلال دفاتر خبری انجام میگرفت، راهکاری مؤثر برای افزایش درآمد است. روزنامهنگاری از پیشهای که خود را وقف آگاهیرسانی به شهروندان میکرد به ابزاری دیگر بدل شد برای راضینگاهداشتن سرمایهگذاران شرکتهای بزرگ. با راهیابی روزنامهنگاری به اینترنت، این مسئله وخیمتر گشته و شکل متمایزی به خود گرفته است. روزنامهنگاریِ موفق، در عصر انحصار و اینترنت، تقلیل یافته است به «تولید ارزان و کمهزینۀ میزان چشمگیری از محتوا». (ص۱۸۸) منابع خبری آنلاین، برای تصمیمگیری دربارۀ اینکه چه محتواهایی را نمایش و رواج دهند، مجبور شدهاند اطلاعات بسیاری دربارۀ خوانندگانِ خود جمعآوری کنند. برمبنای چنین اطلاعاتی، نویسندگان آزادْ مقالههای خود را، متناسب با این اصطلاحات «عامهپسندِ» جستوجوشده در اینترنت، عجولانه جمعوجور میکنند. سپس، شرکتهای رسانهای که با دانشی عمیق دربارۀ خوانندگانِ خود مجهز شدهاند تبلیغاتشان را، در کنار هر مقاله یا درون آنها، به فروش میگذارند.
در دوران «برنامههای اسپانسری» و «خبرهای تبلیغی» حدفاصل بین اخبار و تبلیغات بهشکل روزافزونی محو شده است. بهعلاوه، از روزنامهنگاران انتظار میرود، درعین داشتن درآمدهای کمتر، بیشتر بنویسند چراکه محتواهای بیشترْ معادلِ افزایش ترافیک خوانندگان است که این امر نیز باعث افزایش درآمدهای تبلیغات است. این نظامِ استثمار مستعدِ آن است که روزنامهنگاران را از جستوجوی کافی و تهیۀ گزارش دربارۀ مسائل مهم بازدارد. درعوض، آنها به همان منابعِ مربوط به اطلاعاتِ تثبیتشده روی میآورند تا چیزی را تولید کنند که صرفاً تکرار مطالب دیگر منابع خبری است. انگیزۀ سودطلبانۀ انحصارهای سرمایه در عرصۀ دیجیتال شدت یافته است و گونهای از روزنامهنگاری را به وجود آورده که در مواجهه با طمع شرکتهای بزرگ و ناتوانی دولتها نسبتاً ضعیف است و به تحکیم وضع موجود کمک میکند.
کنترل انحصاری بر توسعۀ اینترنتْ پیامدهایی جدی برای آیندۀ دموکراسی در سراسر جهان به همراه دارد. آنچه میتوانست ابزاری برای اتحاد مردم و محملی برای دیدگاههای بدیل و نیز روزنامهنگاری متعهد و انتقادی باشد به زمینهای بدل گشته است برای تجاریسازیِ بیشتر، یعنی ابزاری برای تسهیل انباشت سرمایه. سرمایۀ انحصاری و گرایشی که به خصوصیسازی کالاهای عمومی دارد باعث محدودیت نوآوری شده تا با سودطلبی متناسب باشد. چنین محدودیتهایی تنها به تشدید نابرابریهای موجود و ایجاد شکافهای گستردهتر بین طبقات و گروههای اجتماعی میانجامد. در همین حال، دستهای برگزیده از شرکتهای انحصاریِ بزرگ تبدیل به دروازهبانان اطلاعات شدهاند. تجربیات آنلاین بهشکل روزافزونی صرفاً به وبسایتهایی اندک محدود میشود: در سال ۲۰۱۲ و در آمریکا ۷۵درصد بازدیدها از صفحات اینترنتیْ مربوط به ده سایت پُربیننده بوده است. (ص۱۹۰) درنهایت، در سیطرۀ مدل سودمحور و مبتنی بر تبلیغاتِ مربوط به اخبار آنلاین، مشکلات روزنامهنگاری افزونتر شده است.
اشاره به این مسئله مهم است که مکچسنی ادعا نمیکند که این خودِ فناوری است که سکاندار چنین فرایند غیردموکراتیکی است. بلکه، این فرایند غیردموکراتیک به گرایشهای عمومی مربوط به سرمایۀ انحصاریمالی برمیگردد که از نظر تاریخی اَشکال مشخصی به خود میگیرد و در قالب فناوری بروز میکنند. مکچسنی تنش دیالکتیکی بین دو موضوع را نشان میدهد: مناسبات اجتماعیِ سرمایهداریِ انحصاری، و فناوریای که از رهگذر آن توسعه مییابد. این به ما کمک میکند اینترنت را در واقعیت مادی و اقتصادی خودِ آن ببینیم، واقعیتی که نه خوشبینی آرمانشهری بر آن سایه افکنده است و نه بدبینی لجبازانه. بهعلاوه، با بهرهگیری از این تحلیل دیالکتیکی، ارزیابیِ مکچسنی از تلۀ جبرباوری فناورانه یا اقتصادی میگریزد و به او و همینطور ما اجازه میدهد پتانسیل آزادیبخشِ اینترنت را از یاد نبریم. او اصرار میکند که «نبرد بر سر اینترنت، برای تمام کسانی که در تلاش برایساختن جامعهای بهتر هستند، از اهمیت محوری برخوردار است». (ص۲۳۲)
ما در نقطۀ حساسی قرار داریم که در آن: میتوان از فناوریهای جدید ارتباطی برای بهچالشکشیدن نظامهای تثبیتشده استفاده کرد، محتواهای مبتنی بر تبلیغات بهشکل روزافزون مورد پرسش قرار گرفتهاند، جنبشهای اجتماعی برای تغییرات رادیکال میجنگند، و بحرانهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی گستردگی پیدا کردهاند. برای آنکه انقلاب دیجیتالی چیزی بیش از شعاری دهنپرکن باشد، انقلاب اجتماعی باید، با فتح سرمایهداری، پتانسیلهای دموکراسی را رها سازد.
اطلاعات کتابشناختی:
McChesney, Robert W. Digital disconnect: How capitalism is turning the Internet against democracy. New Press, The, 2013
پینوشتها:
• این مطلب را دنیل آوِرباخ و بِرِت کلارک نوشتهاند و در شمارۀ شصتوهشتم مجلۀ مانثلی ریویو با عنوان «The Internet and Monopoly Capitalism» منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۹۶ این مطلب را با عنوان «اینترنت و سرمایهداری انحصاری» و با ترجمۀ علیرضا خزایی منتشر کرده است.
•• دنیل آورباخ (Daniel Auerbach) دانشجوی دکتریِ جامعهشناسی در دانشگاه یوتا است.
••• بِرِت کلارک (Brett Clark) دانشیار جامعهشناسی در دانشگاه یوتا است.
[۱] See Yochai Benkler, The Penguin and the Leviathan (New York: Crown, 2011); Clay Shirky, Cognitive Surplus (New York: Penguin, 2010).
[۲] See Shaheed Nick Mohammed, The (Dis)information Age (New York: Peter Lang, 2012); Clifford Stoll, High-Tech Heretic (New York: Anchor, 1999); Sherry Turkle, Alone Together: Why We Expect More from Technology and Less from Each Other (New York: Basic, 2011)
[۳] Digital Disconnect: How Capitalism Is Turning the Internet against Democracy
[۴] See John Bellamy Foster and Robert W. McChesney, “The Internet’s Unholy Marriage to Capitalism, ”Monthly Review 62, no. 10 (March 2011): 1–30
[۵] ARPAnet: مخفف سازمان پروژههای تحقیقاتی پیشرفتۀ شبکه (Advanced Research Projects Agency Network) اولین شبکۀ سوئیچیگ بستههای اطلاعات در دنیا بود و پس از مدتی تبدیل به اینترنت جهانی شد. بودجۀ مالی این شبکه در ابتدا توسط سازمان پروژههای تحقیقاتی پیشرفتۀ دفاعی (آرپا و بعدها دارپا) در وزارت دفاع ایالات متحده تأمین شد تا از این پروژه در دانشگاه ها و آزمایشگاههای تحقیقاتی این کشور استفاده شود. سوئیچیگ بستههای اطلاعات در آرپانت براساس طرحی از دانشمند بریتانیایی، دونالد دیویس، و لارنس رابرت از آزمایشگاه لینکلن بود. (ویکیپدیا)
[۶] AT&T
[۷] NSFNet: شبکۀ بنیاد ملی علوم. برنامهای که بنیاد ملی علوم (NSF) در ۱۹۸۵ برای رواج و ارتقای تحقیقات پیشرفته و آموزش شبکهای در ایالات متحده پایهریزی کرد. (ویکیپدیا)
[۸] Broadband Commission for Digital Development, Broadband 2015: Broadband as a Foundation for Sustainable Development (Geneva, Switzerland: UNESCO, September 2015), 26, http://broadbandcommission.org
[۹] Monopoly Capital
[۱۰] Bruce Schneier, Data and Goliath: The Hidden Battles to Collect Your Data and Control Your World (New York: Norton, 2015), 53