آمریکا، نمونۀ آرمانی جامعۀ سرمایهداری و همزمان نمونهای از مشارکت تمامعیار در نظام بردهداری است. ارتباط میان بردهداری و سرمایهداری یکی از کلیدهای فهم ریشههای جهان مدرن است.
کرونیکل آو هایر اجوکیشن — کمتر موضوعی در جهان امروز به مانند سرمایهداری جلب توجه میکند. در پی بحران اقتصاد جهانی، این بحث مرزهای میان جریانات سیاسی را درنوردیده است و از روزنامههای محافظهکار بریتانیایی تا مارکسیستهای کرهای، به چاپ مقالاتی در خصوص «پایان سرمایهداری» و تحلیل گرایشهای خود تخریبی آن میپردازند؛ پاپ فرانسیس محور زعامت خود را بر جهان کاتولیک بر همین مسئله استوار ساخته و اقتصاددانی چون توماس پیکتی با نگارش کتابی ۷۰۰ صفحهای به ستارهای جهانی بدل شده است.
این مباحثه معاصر توجه مورخان را نیز به خود جلب کرده است. آنها به درستی مشاهده میکنند که دنیای امروز بدون مواجهه با تاریخ دراز سرمایهداری (که بیش از پانصد سال به طول انجامیده) قابل درک نیست. مورخان همچنین در برابر خطاهای متعدد اقتصاددانان نیز بیشتر به این دریافت خود اعتماد میکنند؛ اقتصاددانانی که معمولاً موقعیت اقتصادی خاصی را به عنوان مبنا میپذیرند و شرایط حاکم بر آن را به عنوان قوانین توسعه، با دقت ریاضی و در چشماندازهای کوتاه و بلندمدت تعریف میکنند. آنچه مورخان معاصر را از دیگران متمایز میسازد، تاکید آنها بر ماهیت غیرضروری سرمایهداری و تلاش برای درک شیوه تغییرات این نظام در طول زمان است که جوامع، تکنولوژی، دولتها و بسیاری (اگر نه تمامی) جنبههای زیست بشری را به صورت انقلابی تغییر داده است.
این جریان پژوهشی در هیچ نقطهای از جهان به اندازه ایالات متحده قابل مشاهده نیست. به علاوه هیچ موضوعی در این عرصه بیش از بررسی ارتباط میان سرمایهداری و بردهداری توجه محققان را به خود جلب نمیکند.
در حقیقت اگر سرمایهداری، چنانکه بسیاری باور دارند، نظامی متشکل از دستمزدها، بازارها، قراردادها و حاکمیت قانون باشد و از اینها مهمتر، بر این ایده استوار باشد که بازارها به صورت طبیعی آزادیهای بشری را حداکثر میکنند، آنگاه نقش بردهداری در این میان چه خواهد بود؟ این پرسش دربارۀ تاریخ هیچ کشوری مشابه با تاریخ بردهداری در ایالات متحده ضرورت نمییابد. ایالات متحده آمریکا، این نمونه آرمانی جامعه سرمایهداری، همزمان نمونهای از مشارکت تمامعیار در نظام بردهداری است؛ اما این مساله از بحث در سطح یک ملت فراتر میرود؛ چراکه ارتباط میان بردهداری و سرمایهداری یکی از کلیدهای فهم ریشههای جهان مدرن است.
مورخان بسیاری برای دورانی طولانی در تضاد میان سرمایهداری و بردهداری مشکلی نمیدیدند. تصویر آنها از سرمایهداری آمریکایی به نظام بردهداری اشارهای نمیکرد و بردگی اساساً امری مرتبط با جوامع غیرسرمایهداری تلقی میشد. این مورخان به جای تحلیل بردهداری به عنوان نهادی واقعی، آن را در مقام ساختاری پیشامدرن، ظالمانه و البته حاشیهای در تاریخ مدرنیته و سرمایهداری تحلیل میکردند که نظامی غیرمولد، مانع رشد و البته محصول دوران پیشین تاریخ بوده است. از این زاویه بردهداری آسیبی جنوبی [در آمریکا] بود، نظامی که روی اربابان برای منافع اربابان سرمایهگذاری میکرد، توسط متعصبان پشتیبانی میشد و در نهایت با جنگی خونین و پرهزینه از عرصۀ جهان کنار نهاده شد.
البته برخی از مورخان همواره با این تلقی مخالف بودهاند. سی. آل. آر. جیمز۲ و اریک ویلیامز۳ در دهه سی جایگاه محوری بردهداری را در نظام سرمایهداری نشان دادند؛ هرچند که یافتههای آنها تا حدود زیادی نادیده گرفته شد. در حدود نیم قرن بعد، دو اقتصاددان آمریکایی به نامهای استنلی انگرمن۴ و رابرت ویلیام فوگل۵ در کتاب پرمناقشه زمان بر صلیب۶، تاریخ مدرنیته و سودآوری بردهداری را در ایالات متحده مورد بررسی قرار دادند. امروز انبوهی از کتابها و کنفرانسها به بحث از این مبانی ناشناخته میپردازند. این آثار بر ماهیت پویا، مدرن، سودآور، گسترده و محوری بردهداری جدید در سرمایهداری تمرکز کردهاند و به طور خاص رشد اقتصادی ایالات متحده را در نسبت با آن مورد بررسی قرار میدهند.
رابین بلکبرن۷7 در انگلیس، رافائل مارکز۸ در برزیل، دیل تومیچ۹ در ایالات متحده و میکائل زئوسکی۱۰ در آلمان از جمله محققان این زمینه هستند. در حال حاضر گروههای محتلفی از مورخان جوان آمریکایی چون والتر جانسون۱۱، سث راکمن۱۲، کیتلین رزنتال۱۳ و ادوار باپتیست۱۴ نیز به تحلیل مساله بردهداری در ایالات متحده میپردازند. علیرغم تفاوت موجود میان آثار این مورخان، تمامی آنها در این نکته همداستاناند که بردهداری یکی از بخشهای کلیدی سرمایهداری آمریکایی به ویژه در قرن نوزدهم است؛ زمانی که این نهاد از توسعه صنایع مدرن و رشد کلی اقتصاد ایالات متحده تفکیکناپذیر بود.
در نیمه اول قرن نوزدهم، بردهداری محور اقتصاد آمریکا بود. جنوب آمریکا بخش پویای اقتصاد این کشور (و شهروندان سفیدپوست آن) به شمار میرفت و محصولات تولیدشده در این منطقه، نه تنها جایگاه ایالات متحده را در اقتصاد جهان تثبیت کرد، بلکه بازاری برای محصولات کشاورزی و صنعتی در نیوانگلند و ایالتهای ساحلی اقیانوس اطلس [از جمله مریلند، پنسیلوانیا و ویرجینیا] ایجاد نمود. بیش از نیمی از صادرات کشور در شش دهه نخست قرن نوزدهم از پنبه خامی تشکیل میشد که تمامی آن توسط بردگان به تولید رسیده بود. والتر جانسون۱۵ در کتاب مهم خود تحت عنوان رودخانه رویاهای تاریک: بردهداری و امپراطوری در سرزمین پنبه۱۶ گزارش کرده است که استفاده از موتور بخار در رودخانه میسیسیپی بسیار رایجتر از روستاهای نیوانگلند بود؛ امری که شاهدی برای فرآیند بردهداری است. او بردهداری را نه صرفاً به عنوان بخشی از سرمایهداری آمریکا، بلکه به مثابه جوهره اصلی آن مینگرد. در یکی از مکاتبات نوشتهشده در ساوانا (در ایالات جورجیا) به صراحت بیان شده است که «بردهداری فراوانی تجارت، تولید و ثروت عمومی را در این کشور ایجاد کرده است».
در بسیاری از آثار متأخر تصدیق شده است که بر اساس مشاهدات سال ۱۹۶۸، باید با دیدگاهی کلانتر بر اهمیت ملی مساله بردهداری تاکید شود. با چنین نگاهی، بردهداری نه تنها در ایالات جنوبی، بلکه همزمان در برخی دفاتر شرکتی در منهتن، کارخانههای نساجی نیوانگلند، کشاورزان دره بلکاستون در ماساچوست و رد آیلند و مزارع دلتای یزو- میسیسیپی وجود داشته است. از این رو بردهداری در ایالتهای جنوبی تاثیرات گستردهای بر سراسر اقتصاد آمریکا نهاده و در شکلدهی و اداره آن نقش داشته است.
بازرگانان در نیویورک، بوستون و سایر نقاط، به مانند خانوادههای براون در صنعت پنبه و تیلور در تولید شکر، فرآیند تجاری محصولات کشاورزی تولید بردگان را مدیریت میکردند و ثروت هنگفتی را از این طریق انباشته میساختند. گاهی اوقات و البته نه همیشه، ارتباط با بردهداری غیرمستقیم بوده است؛ به این معنا که در دهه ۱۸۴۰ جیمز براون در دفتر خود در منهتن نشسته بود و مزارع بردهداری را اداره میکرد که در ازای بدهی از طلبکاران مصادره کرده بود. از آنجا که کشاورزان برای زمین و نیروی کار به سرمایه نیاز داشتند، به بازارهای سرمایه روی میآوردند. در حقیقت دسترسی به منابع موجود در نیویورک و لندن بدون گسترش کشاورزی مبتنی بر بردهداری در جنوب آمریکا ناممکن بود.
سود انباشته حاصل از کار بردگان تأثیر دیگری نیز داشته است. دو خانواده براون و تیلور به یکباره از صنایع تولیدی خارج شده و به بانکداری روی آوردند. خانواده براون موسسهای را ایجاد کردند که تا امروز نیز به نام موسسه براون برادرز، هریمن و همکاران باقی مانده است و مؤسس تیلور نیز کنترل سیتیبنک را بر عهده گرفت. برخی از سرمایهگذاران بزرگ قرن نوزدهم، به مانند برینگز و روتچیلدز، کاملاً در تجارت جنوبی دخیل بودهاند و سود انباشتهشده خود را به ناگاه در سایر بخشهای اقتصاد جهانی سرمایهگذاری کردند.
در همین رابطه گروهی از بردگان آزادشده ویرجینیا در سال ۱۸۶۷ چنین گزارش کردهاند: «زنان، شوهران و فرزندان ما بارها و بارها به فروش رسیدند تا زمینهایی که اینک بر آنها زندگی میکنیم خریداری شوند. آیا ما نبودیم که زمین را پاک کردیم، محصول ذرت، تنباکو، برنج یا شکر کشت کردیم. آیا شهرهای بزرگ شمالی با همین پنبه و شکر و برنج تولیدی ما رشد نکردند؟» بردهداری از دید این گروه اساس اقتصاد آمریکا بوده است.
بردهداری جنوبی از جهات دیگری نیز برای سرمایهداری آمریکا مهم بوده است. چنانکه محققان مدیریت و مورخان در سالهای اخیر نشان دادهاند، نوآوری در شیوه تنظیم و درجهبندی هزینهها و بهرهوری نیروی کار در مزارع بردهداری ریشه دارد. این مزارع مشاغلی نامعمول را مدیریت میکردند که در آنها مالکان به طور کامل کارگران را در کنترل خود داشتند و در نتیجه قادر بودند فرآیند کار و محاسبه آن را بازطراحی نمایند؛ قدرتی که تولیدکنندگان قرن نوزدهمی نیز از آن برخوردار بودند.
آنچنان که کیتلین رزنتال نشان داده است، کار بردگان به مالک بردهدار امکان تجربه شیوههای جدیدی از کنترل نیروی کار را میبخشید. ادوارد باپتیست که رویههای مورد استفاده در مزارع و تجدد آنها را به تفصیل درکتاب نیمهای که هرگز گفته نشد: بردهداری و ایجاد سرمایهداری مدرن۱۷ مورد بررسی قرار داده است، از این نیز فراتر رفته و استدلال کرده است که پس از ورود شیوههای جدید مدیریت نیروی کار به مزارع مالکان، شکنجه به عنوان یکی از رویههای عمومی پذیرفته شد. از این جهت، مزارع بردهداری و نه راهآهن را باید نخستین کسبوکار بزرگ آمریکایی محسوب کرد.
به علاوه همه ما در مدرسه آموختهایم که گامهای نخست صنعتیسازی در ایالات متحده در صنایع مرتبط با پنبه برداشته شده است. کارخانههای سنتی نساجی با ماشینهای نوظهور و بعدتر با دستگاههای بافندگی تهدید شدند که در ابتدا با آب و در ادامه با بخار کار میکردند. مواد خام این کارگاهها تقریباً به طور کامل توسط بردگان تولید میشد. در واقع کارخانجات بزرگی که در طول رودخانه نیوانگلند ایجاد شدند و شمار زیادی از کارگران دستمزدی در آنها به کار مشغول بودند، بدون تأمین دائمی و رو به افزایش پنبه خام قابل تصور نبود. از این رو، این کارخانجات و مالکان آنها (صرفنظر از دیدگاهشان نسبت به بردهداری) از دسترسپذیری پنبه ارزان و تولیدی بردگان منتفع میشدند.
بسیاری از مؤسسات آموزشی و فرهنگی مانند جماعات مذهبی، بیمارستانها و دانشگاهها نیز از انباشتهشدن سود حاصل از تجارت پنبه، تولید پارچههای پنبهای، کشت پنبه و تأمین آن در بازارهای جنوب سود بردند. با نظر به اینکه ایالات متحده در قرن نوزدهم تحت نفوذ بردهداری و سود آن قرار داشت، جای تعجبی ندارد که مؤسسات ظاهراً بیارتباط با خشونت مزارع جنوبی، به صورت غیرمستقیم در منافع حاصل از آن سهیم بودهاند.
کریگ استیون۱۸ در آبنوس و پیچک: نژاد، بردهداری و تاریخ دشوار دانشگاههای آمریکا۱۹ نشان داده است که چگونه دانشگاههای هاروارد و براون، در میان دیگر مراکز آموزشی، از بازرگانان مرتبط با تجارت برده کمک مالی دریافت میکردند، تولیدکنندگان پنبه را در هیات مدیره خود میپذیرفتند و نسلهایی از نخبگان جنوبی را تعلیم میدادند که در بازگشت به خانه به نظام اربابی خشن میپیوستند و نقشی کلیدی را در زیرساختهای ایدئولوژیک بردهداری ایفا مینمودند.
در دهه ۱۸۳۰، یک میلیون آمریکایی که بیشتر آنها برده بودند، به کشت پنبه میپرداختند. پنبه خام مهمترین ماده صادراتی ایالات متحده بود و در جریان مالی و سازوکارِ در حاصل ظهور کسبوکار این کشور نقشی کلیدی ایفا میکرد. جان براون، بردهای فراری، گزارش کرده است که «پس از افزایش قیمت پنبه در بازار انگلستان، بردگان بیچاره بلافاصله تأثیر آن را احساس کردند، فشار کاری افزایش پیدا کرد و شلاق بیشتری در کار آمد».
پس از آنکه پنبه و نظام بردهداری تولیدکننده آن در اقتصاد ایالات متحده نقشی کلیدی یافت، رفته رفته به مرکز فعالیتهای اقتصادی جهان و تحولات بعدی آن نیز بدل شد: اقتصاد جهانی را درونپیوسته کرد، انقلاب صنعتی را ممکن ساخت، گسترش سریع روابط اجتماعی سرمایهداری در بسیاری از نقاط جهان را سبب شد و به ظهور واگرایی بزرگ انجامید؛ لحظهای که مناطق محدودی از جهان به یکباره ثروتمندتر از مناطق دیگر شدند. رشتههای بیمقداری که به الیاف و پارچه تبدیل میشدند، در مرکز تحولی قرار گرفتند که امروزه برای تمامی ما آشنا است. از این زاویه، جهان مدرن امروز از کارخانهها، بنادر و مزارع پنبه در قرون ۱۸ و ۱۹ نشأت گرفته است. ایالات متحده تنها یکی از حلقههای زنجیری بود که صنعتگران هند، تولیدکنندگان اروپایی، بردگان آمریکایی-آفریقایی و مالکان مهاجر زمینها را به یکدیگر پیوند میداد. این روابط وسیع و در فواصل طولانی به ظهور امپراطوری پنبه و البته نظام سرمایهداری انجامید.
برای درک دقیقتر نظام بردهداری در آمریکا، باید قدرت ساختارهای مشابه سیاسی و اجتماعی را در امپراطوری عثمانی قرن هجدهم و هند غربی در دهه ۱۸۴۰ مقایسه کرد و یا شیوه کنترل زمین و نیروی کار در آفریقا، تغییر روستاهای هندوستان، ساختار نهادی سرمایهداری در بریتانیا و ساختار دولت مصر را مورد بررسی قرار داد.
با چنین تحلیلی است که تاریخ سرمایهداری با شیوههای تحلیلی در عرصه پژوهشی دیگری ارتباط مییابد که همانا تاریخ جهانی است. چنانکه میدانیم، تاریخ به عنوان رشتهای دانشگاهی در همراهی با توسعه دولت-ملتها ظهور یافته است و در واقع نقشی حیاتی در فرآیند تأسیس آنها ایفا نموده است. به همین دلیل، بیشتر دانش تاریخی ما به دولتهای مدرن میپردازد؛ هرچند در سالهای اخیر، برخی از مورخان کوشیدهاند از چنین چارچوبی فراتر روند و روایتهای مختلف را از دید منطقهای یا جهانی مورد توجه قرار دهند. برای مثال، چارلز مایر۲۰ با کتاب لویاتان ۲.۰: ابداع ایالتهای جدید۲۱ و یورگن اوسترهامل۲۲ با اثر تحول جهان: تاریخ جهانی قرن نوزدهم۲۳ در همین راستا گام برداشتهاند.
در این فضای جدید پژوهشی، تاریخ اقتصادی نقش مهمی ایفا میکند. از جمله آثار مهم در این زمینه میتوان به واگرایی بزرگ: چین، اروپا و ساخت اقتصاد جهانی جدید۲۴ اثر کنت پومرانز۲۵ و کارگران جهان: مقالاتی در باب تاریخ جهانی کار۲۶ نوشته مارسل فان دِرلیندن۲۷ نام برد. تاریخ اقتصادی که برای دورانی طولانی صرفاً بر پرسشهای ملی تمرکز کرده است، اینک به صورت روزافزون به پرسشهای فراگیر میپردازد و نظام جهانی سرمایهداری را به عنوان موضوع خود مینگرد.
زمانی که از چشمانداز جهانی به این مساله مینگریم، درک ما از نقش محوری بردهداری در ظهور سرمایهداری مدرن در اقتصاد ایالات متحده و سایر نقاط جهان ارتقا مییابد. با این رویکرد، امکان درک این نکته نیز فراهم میآید که بردهداری چگونه در انتهای سده نوزدهم به پایان رسید. با تکیه بر این دیدگاه، همچنین در خواهیم یافت که توانایی بازرگانان اروپایی در تأمین مقادیر رو به افزایش پنبه از بازار جنوب آسیا در قرون هفدهم و هجدهم، در تجارت برده در دو سوی اقیانوس اطلس اهمیت بسیاری داشته و پنبه به کالای اصلی مبادله با بردگان در ساحل غربی آفریقا بدل شده است. در حقیقت با گسترش سریع بازار البسه تولیدی جنوب آسیا در اروپا و سایر نقاط جهان، اروپاییان برای ورود به صنعت تولید محصولات پنبهای ترغیب شدند؛ صنعتی که برای بیش از هزار سال از سایر نقاط جهان تغذیه شده بود.
دیدگاه جهانی همچنین به ما اجازه میدهد که محوریت بردهداری در انقلاب صنعتی را نیز به خوبی درک کنیم. با گسترش تولید ماشینی پارچه پنبهای در بریتانیا و اروپای قارهای، منابع سنتی پنبه خام، به ویژه در امپراطوری عثمانی، آفریقا و آسیا ناکافی شد. ناتوانی بازرگانان اروپایی در افزایش سطح تولید سنتی در این مناطق و تغییر الگوی کشاورزی دهقانی باعث شد که در ابتدا به هند غربی و برزیل و در ادامه از دهه ۱۷۹۰ به ایالات متحده روی آورند.
در نتیجه توان اروپا در صنعتی شدن در ابتدا به طور کامل بر کنترل زمینهای تصاحبشده و کاربرد بردگان در آمریکا تکیه داشت. این امر به اروپا امکان میداد تا با کنترل فزاینده و اغلب خشن شبکه تجارت جهانی، در کنار کنترل محدوههای وسیعی در آمریکا بر محدودیتهای موجود در تولید منابع غلبه کند (پنبه در اروپا کشت نمیشد). در هشتاد سال نخست انقلاب صنعتی، پنبه خام وارداتی به صنایع اروپایی تقریباً به طور کامل توسط بردگان و نه مزارع پنبه هندوستان یا چین تولید میشد.
در سال ۱۸۰۰، ۲۵ درصد پنبه مصرفی لیورپول، به عنوان مهمترین بندر واردات پنبه جهان، از ایالات متحده وارد میشد. بیست سال بعد، این میزان به ۵۹ درصد افزایش یافت و در سال ۱۸۵۰، ۷۲ درصد از پنبه مصرفی بریتانیا در ایالات متحده کشت شده بود؛ در حالی که سایر کشورهای اروپایی نیز افزایش سهم مشابهی را در این خصوص شاهد بودند. نگریستن از منظر جهانی درک این مساله را امکانپذیر میسازد که توانایی تأمین پنبه ارزان، تولیدکنندگان اروپایی و آمریکای شمالی را قادر ساخت که میزان تولید نخ و پارچه را افزایش دهند و این امر نیز به نوبه خود بازارهای سنتی پنبه در آسیا، آفریقا و سایر مناطق را تحت تسلط آنها درآورد و از این بخشها صنعتزدایی نمود.
چشمانداز جهانی در خصوص تاریخ تجارت پنبه همچنین نشان میدهد که نیروی کار بردگان همزمان نشانه ضعف و قدرت سرمایه و دولتهای غربی بوده است. توانایی مطیع ساختن نیروی کار در فواصل دوردست به قدرت انباشته صاحبان سرمایه اروپایی و آمریکایی انجامید، در حالی که ناتوانی آنها را در تغییر کشاورزی دهقانی آشکار ساخت. تنها در سه دهه پایانی قرن نوزدهم بود که دهقانان در مناطقی چون جنوب آسیا، آفریقای غربی، هندوستان، گرجستان و ایالات متحده در بازار جهانی پنبه ادغام شدند و اقتصاد جهانی را قادر ساختند بدون به بردگی گرفتن شمار بیشتری از کارگران، نیاز روزافزون بازار را برآورده سازد. در واقع یکی از نقاط ضعف موجود در چشماندازی که صرفاً بر سود مرکب ناشی از صنایع بردهداری جنوبی تکیه کند، ناتوانی در توصیف و تبیین ظهور امپراطوری جهانی پنبه صرفنظر از نقش بردهداری است.
البته نمیتوان با قاطعیت تصدیق کرد که صنایع مرتبط با پنبه تنها راه ممکن برای ظهور جهان صنعتی جدید بوده است و یا اروپا و آمریکای شمالی بدون بردهداری چنین رشدی را تجربه میکردند، اما امروز به خوبی میدانیم که بردهداری مسیر ظهور سرمایهداری را هموار ساخت. در واقع سرمایهداری صنعتی و واگرایی بزرگ از استثمار خشونتآمیز بردگان، استعمار و تصاحب زمینها برخاسته است. در ۳۰۰ سال نخست توسعه سرمایهداری، به ویژه از سال ۱۸۷۰ که این نظام جدید به فاز صنعتی وارد شد، کشاورزان کمشمار در زمینهای ناهموار نیوانگلند موقعیت اقتصادی ایالات متحده را رقم نمیزدند، بلکه نیروی کار بردگان آمریکایی در کارولینای جنوبی، میسیسیپی و آلاباما اقتصاد آمریکا را به پیش میبرد.
در توجیه موقعیت برتر اقتصاد غرب بر اساس نهادهایی چون حقوق مالکیت خصوصی، دولت کوچک و حاکمیت قانون باید به یاد داشته باشیم که جهان غربساخته در کنار نهادهای فوق، از عواملی متضاد آنها چون مصادره گسترده زمین و نیروی کار، مداخلات عظیم دولتی به صورت استعمار و حاکمیت خشونت و اجبار نیز سرچشمه گرفته است. به علاوه درستی داستانهایی که در خصوص سرمایهداری و نیروی کار آزاد مطرح میشوند نیز شایسته توجهی ویژه است؛ چراکه سرمایهداری جهانی با طیف گستردهای از انواع رژیمهای کار مشخص میشود که یکی از مهمترین آنها نظام بردهداری است.
بردهداری در دوران اوج خود عنصری ضروری در جهان غربی بوده است. تعجبی ندارد که ژنرال جان فرمونت بردگان را در ایلات میسوری آزاد کرد، چراکه این معیارهای «هراسآور» ممکن بود به دیگر ایالتهای بردهدار نیز گسترش یابد، «تباهی مطلق و ویرانی عمومی را در این مناطق حاصلخیر ایجاد نماید» و به بازرگانان بوستون و نیویورک آسیب زند که «ثروت آنها همواره» از این مناطق به دست آمده است. در واقع بردهداری، چنانکه پیشتر برخی از مورخان اشاره کردهاند، بقایای فئودالیسم در حال زوال نبود و به سبب زیانآوری یا ناکارآمدی نابود نشد. این نظام به دلیل منازعات خشونتبار میان کارگران دربند و مالکان و به سبب تلاشهای گروهی از مخالفان شجاع بردهداری که علیه برخی از منافع اقتصادی رایج در زمانه خود قیام کردند از میان رفت؛ منازعاتی که موفقترین نمونه آن در کلنی فرانسوی سنتدومینک روی داده است (جایی که امروزه هائیتی نام دارد و نخستین ملت رنگینپوست آزاد در جهان جدید به شمار میرود).
عامل مؤثر دیگر در سقوط نظام بردهداری این واقعیت بود که چنین نظامی نه تنها به استثمار نیروی کار میپرداخت، بلکه قدرت دولتی را نیز محدود میساخت. مالکان جنوبی قدرت سیاسی وسیعی داشتند که برای حفاظت از نهاد بردهداری، گسترش مرزهای کشت به زمینهای دیگر، بهبود زیرساختها و تثبیت نقش ایالات متحده در اقتصاد جهانی به عنوان صادرکننده محصولات کشاورزی به آن نیاز داشتند.
از سوی دیگر، منافع تجاری جنوب در تضاد روزافزون با گروههای صنعتی کوچک، کشاورزان و کارگران شمالی قرار گرفت. شمالیها قادر بودند نیروی کار را از طریق دستمزد بسیج کنند و از این رو به دولتی نیرومند نیاز داشتند که تعرفهها را بالا ببرد، زیرساختهای مناسب برای صنعتیسازی داخلی را گسترش دهد و بازار نیروی کار آزاد را پیوسته توسعه بخشد. از این رو بردهداران جنوبی برای جلوگیری از تضعیف قدرت خود تلاش کردند تا از بازی شمال خارج شوند.
پس از جنگ داخلی، نوع جدیدی از سرمایهداری در ایالات متحده و سایر مناطق جهان ظهور پیدا کرد. این گونه جدید از نظام سرمایهداری که با دولتهای نیرومند، بوروکراسی گسترده، زیرساختهای جدید، قابلیتهای نظامی و نیروی کار شناخته میشود، با سودها، نهادها، شبکهها، فنآوریها و ابداعاتی امکانپذیر شد که از بردهداری، استعمار و تصاحب زمین حاصل شده است.
این میراث امروز نیز همراه ماست. نابرابری گسترده داخلی و بینالمللی که مشخصه جهان امروز است، دستکم تا حدودی نتیجه تاریخ دراز و خشونتبار سرمایهداری است. البته همچنان پرسشهای متعددی درباره سرمایهداری و بردهداری باقی مانده است که برخی از آنها خاص و برخی عمومی هستند. به طور مثال، هنوز به صورت دقیق مشخص نیست که روشهای کار چگونه از مزارع بردهداری به کارخانهها منتقل شد، سود حاصل از بردهداری در چه مناطقی از آمریکای شمالی و اروپا انباشته شد و چگونه به دیگر بخشهای اقتصادی جریان یافت. به علاوه برای فهم جهان معاصر، درک عمیقتری از چگونگی ارتباط کارآفرینان شمالی و بردهداران جنوبی نیز ضروری است. در حقیقت، پژوهش و تحلیل بردهداری به عنوان جزئی ضروری از فرآیند درک سرمایهداری در ابتدای مسیر خود قرار دارد.
با این حال، اینک به خوبی میدانیم که درک متقابل و پیوسته تاریخ بردهداری و سرمایهداری نتایج کاملاً متفاوتی را به دست خواهد داد. وقتی در خیابانهای منهتن یا دانشگاه هاروارد قدم میزنیم، باید به یاد داشته باشیم که این شکوه و عظمت را کار میلیونها برده برای ما آفریده است و بر اساس این درک، در خصوص راههای ادامه بردگی در زمان حاضر تأمل نماییم.
پینوشتها:
[۱] Capital in the Twenty-First Century / Harvard University Press
[۲] C.L.R. James
[۳] Eric Williams
[۴] Stanley L. Engerman
[۵] Robert William Fogel
[۶] Time on the Cross
[۷] Robin Blackburn
[۸] Rafael Marquese
[۹] Dale Tomich
[۱۰] Michael Zeuske
[۱۱] Walter Johnson
[۱۲] Seth Rockman
[۱۳] Caitlin C. Rosenthal
[۱۴] Edward E. Baptist
[۱۵] Walter Johnson
[۱۶] River of Dark Dreams: Slavery and Empire in the Cotton Kingdom / Harvard University Press, 2013
[۱۷] The Half Has Never Been Told: Slavery and the Making of Modern Capitalism / Basic Books
[۱۸] Craig Steven
[۱۹] Ebony and Ivy: Race, Slavery, and the Troubled History of America’s Universities / Bloomsbury, 2013
[۲۰] Charles S. Maier
[۲۱] Leviathan 2.0: Inventing Modern Statehood / Harvard University Press
[۲۲] Jürgen Osterhammel
[۲۳] The Transformation of the World: A Global History of the Nineteenth Century / Princeton University Press
[۲۴] Kenneth Pomeranz
[۲۵] Great Divergence: China, Europe, and the Making of the Modern World Economy / Princeton, 2000
[۲۶] Marcel van der Linden
[۲۷] Workers of the World: Essays Toward a Global Labor History / Brill, 2008
اعتیاد معمولاً از چند عامل زیربنایی و نهفته ریشه میگیرد
نقدهای استیگلیتز به نئولیبرالیسم در کتاب جدیدش، خوب اما بیفایده است
حافظۀ جمعی فقط بخشهایی از گذشته را بازنمایی میکند
جوزف استیگلیتز در مصاحبه با استیون لویت از نگاه خاص خود به اقتصاد میگوید