بررسی کتاب «فلسفۀ جنگ و تبعید» نوشتۀ نولن گرتز
آیا با اخلاق عرفی میتوان «اختلال استرسی پس از حادثه» که اصطلاحی برای شناسایی پیامدهای روانشناختی ناشی از جنگ است را فهمید؟ آیا پدیدهای به نام «جنگ مشروع» وجود دارد؟ نظریۀ جنگ مشروع و علم اخلاق غربی چه ارتباطی با هم دارند؟
Book Review: The Philosophy of War and Exile by Nolen Gertz
8 دقیقه
استر ادر، ال.اس.ای — اختلال استرسی پس از حادثه۱ یک اصطلاح مبهم است و به لحاظ تاریخی یک واژۀ کلی است که برای تعداد زیادی از پیامدهای روانشناختی ناشی از جنگ به کار گرفته میشود. نولن گرتز در فلسفۀ جنگ و تبعید۲ به شکافهای موجود در فهم عرفی ما از تروما۳ میپردازد. وی از تحلیل اخلاق عرفی شروع میکند و به ناتوانی این اخلاق در فهم ِ تجربۀ سربازی که جنگآزموده است میپردازد. او مشکل ِ ناتوانی در درک تجربۀ کهنهسربازان را از ظهور آن در آغاز قرن بیستم تا اثرات آن بر روی رویدادهای کنونی، ردیابی میکند. گرتز به ویژه پرسشهای مهمی دربارۀ پیامدهای اخلاقی سلاحهای خودکار، یعنی به کارگیری هواپیماهای بدون سرنشین و سربازان سایبری، پیش میکشد. این اثر به دقت به نقد و بررسی نظریۀ اختلال استرسی پس از حادثه (PTSD)، نظریۀ جنگ مشروع و علم اخلاق غربی میپردازد و همچنین در این کتاب به مطالعۀ تجربی آموزشهای نظامی معاصر و روشهای شکنجه پرداخته شده است. همه اینها باعث میشود که کتاب فلسفۀ جنگ و تبعید برای هر کسی که علاقۀ تاریخی یا معاصر به مطالعات جنگ، فلسفۀ سیاسی و اخلاق دارد اثری بسیار جذاب تلقی شود.
در نیمۀ اول کتاب، گرتز به تحلیل اخلاق و مسئولیت میپردازد. وی کارش را با نقدی از فرضیات نظریهپردازان جنگ ِ مشروع مانند «مایکل والتسر»۴ و «جف مکماهون»۵ شروع میکند. در فصل یک، «شهوت جنگ در برابر میل به عدالت»، موضوع بحث دربارۀ پیشفرضهای این گفتۀ نظریهپردازان جنگ ِ مشروع است: «تنها یک اخلاق وجود دارد که ما مطابقش زندگی کردهایم» (ص ۱۶) که این گفته در برابر جستجوی فلسفی برای مفهومی از اخلاق است که قرار است بدان دست یابیم ولی هنوز اخلاق موجود شبیه به آن نیست. نکتۀ مهمی که گرتز بیان میکند این است که این اخلاق ِ مفروض، به معنی ذهنیت ِ «ما در برابر آنها» است. این صرفاً بدین معنی نیست که دو طرف در یک جنگ رویاروی هم مبارزه میکنند بلکه مربوط به شیوۀ ارتباط جامعه با رزمندهای است که به خانه باز گشته است. ناهنجاری ِ ناشی از اینکه کهنهسرباز نمیتواند برای آنچه ما آن را امر عادی، صلحآمیز و زندگی متمدنانه مینامیم ارزش قائل شود ریشه در این دارد که او در خصوص اینکه چگونه در زندگی میتوان پیشرفت کرد تصور غلطی دارد. در اخلاق عرفی، فرضی دربارۀ محتوای «اقتدار مشروع» و «نیت صحیح» وجود دارد و ریشهاش دستکم تا زمان «سنت آگوستین» به عقب باز میگردد (ص ۱۹).
گرتز پس از ساختارشکنی ِ این چارچوب اخلاقی فراگیر، به بررسی ناتوانی ِ غیر رزمندهها در همدردی با سربازانی که واقعیات ناراحتکنندۀ جنگ را تجربه کردهاند میپردازد. در فصل دوم، «جهانی بدون مسئولیت»، او با دقت این موضوع را بررسی میکند که از نگاه غیررزمندهها، مسئولیت کارهای نادرستی که در جنگ رخ میدهد با کیست و نتیجه را با دیدگاه کسانی که جنگیدهاند مقایسه میکند.
بیشتر تحلیل او حول مقولۀ تفاوت میچرخد – تفاوت میان تجربۀ بازنگرانه و رو به گذشته و تجربه در حین جنگ، تفاوت میان مشروعیت و اخلاق و میان نابرابریهای اخلاقی ِ بین رزمندگان و شهروندان عادی. کلید فهم ِ این پارادایمها در تحولی است که در جنگ روانی رخ داده است، چرا که سرباز هر چه بیشتر و بیشتر نسبت به هدفش فاصلۀ فیزیکی میگیرد. گرتز با بررسی تاریخی رفتار رزمندهها، از زمان اولین جنگهای قرن بیست تا زمانی که سربازانی بیشمار در جنگ ویتنام میجنگیدند، هویت متغیر ِ سربازان را، چه از دید خودشان و چه از دیدگاه جامعه، تحلیل میکند و از طریق «تعبیر دوبارۀ جنگ حول هویت و معنا» (ص ۳۶)، پارادوکسهایی را که در مسیر ِ فهم ِ مسئولیت وجود دارد روشن میکند.
در بخش دوم کتاب، «در تبعید بودن، تبعیدی بودن»، مفهوم مسئولیت پیچیدگی ِ بیشتری مییابد. در آنجا، گرتز به مطالعۀ تجربی وظیفۀ اپراتور هواپیمای بدون سرنشین میپردازد، موضوعی که مشخص میشود در افکار عمومی خیلی دستکم گرفته شده است. گرتز با پرداختن به این نگرانی ِ شایع که هدایت یک هواپیمای بدون سرنشین بیشباهت به انجام یک بازی ویدیویی نیست (با ارجاع ویژه به مقاله ناصر حسین با عنوان «صدای ترور: پدیدارشناسی ِ حملۀ هواپیمای بدون سرنشین»)، فرضیاتی را در رابطه با اینکه فاصلۀ اپراتور ِ هواپیمای بدون سرنشین از هدفش باعث میشود که روی «قلبش» تأثیر بگذارد (ص ۹۷)، یعنی اینکه فاصله باعث میشود کشتن آسانتر بشود، به چالش میکشد.
او با ارجاع به «وضوح خیرهکنندۀ عدسی اپتیکی ِ هواپیمای بدون سرنشین» (ص ۱۰۰) و تجربۀ زیستۀ اپراتور هواپیمای بدون سرنشین که پیش از حمله به مدت چند روز هدف را دنبال میکند و لذا به خوبی هدف را میشناسد، تصویری از کارزار ِ هواپیمای بدون سرنشین به ما میدهد که طبق آن پی میبریم این جنگ همانقدر دشوار و آسیبزا است که جنگهای «سنتی» چنین بودند. او سپس تشخیص میدهد که همین تنش میان حضور و غیاب و فاصله و نزدیکی (۹۷) است که این تجربه را مضطربکننده میسازد؛ نیرویی که «هیچ جایی برای گریز از واقعیت» نمیگذارد (ص ۱۱۰). گرتز از ایدۀ دکارتی ِ دوگانگی ذهن/بدن استفاده میکند تا نشان دهد که افکار عمومی چه تصوری از نحوۀ عملکرد هواپیمای بدون سرنشین دارند. او میگوید برای اینکه بتوانیم بفهمیم «کارزار ِ هواپیمای بدون سرنشین به واقع چیست و نه اینکه چگونه به نظر میرسد» (ص ۱۰۳) باید خلبان را به عنوان تجسم هواپیما یا حاضر در هواپیما تصور کنیم.
این تفاوتها و تنشها – که هم در تجربۀ رزمنده یا خلبان هواپیمای بدون سرنشین وجود دارند و هم در درک ما از آن تجربه – در نظریۀ تبعید گرتز به اوج خود میرسد مانند جایگاه کهنهسربازان جنگی در جامعه… او با استناد به بیگانگی و اضطراب کهنهسربازانی که از جنگ ویتنام به خانه بازگشتند و زحمت بیهودۀ ِ اپراتورهای هواپیماهای بدون سرنشینی که میکوشند آسیبهای روحیشان را ابراز کنند نتیجه میگیرد که هم رزمندگان سنتی و هم اپراتورهای هواپیماهای بدون سرنشین مدرن، از جامعهای که تجارب جنگ را اصلاً درست نمیفهمد و از پذیرش مسئولیت سر باز میزند، تبعید شده محسوب میشوند.
گرتز میگوید به طور کلی تشخیص داده نمیشود که رویدادهای تنشزا را جامعۀ «صلحآمیز» پدید آورده است و لذا آنها را در قلمرویی دیگر، قلمرویی غیر معمول، جای میدهند [مردم] و لذا از وضعیت فعلی حمایت میکنند: «هدف از تشخیص ِ PTSD این است که ترسهای ما نسبت به رویارویی با واقعیات زندگی روزمرهمان درمان بشود و نه اینکه ترسهایشان [کهنه سربازان] از تجربۀ دوبارۀ چنان رویدادهای «آسیبزا»یی درمان بشود» (ص ۱۲۱). این بدین معنی نیست که ما وجود PTSD را زیر سؤال میبریم (ص ۱۲۲) بلکه بدین معنی است که آیا در عوض، نباید «هنجاری» – اخلاقیاتی- را باز ارزیابی کنیم که هدف از درمان ِ چنین علائمی، بازگرداندن آن هنجار یا اخلاقیات به کهنهسرباز است؟
نقد مفصل ِ گرتز در خصوص آن دسته از مسائل پیچیده اخلاقی که در شرایط جنگ و صلح پیش میآیند به ارزیابیهایی منجر میشود که برای افرادی که با طیفی از دیدگاههای نظری مأنوس هستند آشناست، از فلسفۀ کلاسیک گرفته تا نظریۀ سیاسی و مطالعات ِ پدیدارشناسی اثرگذاری. او به طور مؤثر و قانعکنندهای به سود نیاز به بحث بیشتر دربارۀ چگونگی فهم بهتر ِ تجربۀ کهنهسربازان و تجدیدنظر دربارۀ شیوههایی که اخلاق عرفی اَعمال جنگی را موجه میکند، استدلال میکند.
اطلاعات کتابشناختی:
Gertz, Nolen. The Philosophy of War and Exile. Palgrave Macmillan, 2014
پینوشتها:
• این مطلب را استر ادر نوشته است و در تاریخ ۱۲ مارس ۲۰۱۵ با عنوان «Book Review: The Philosophy of War and Exile by Nolen Gertz» در وبسایت ال.اس.ای منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۴ آن را با عنوان «بعدظهر سگی: اختلال استرسی پس از حادثه» و با ترجمۀ حسین خدادادی منتشر کرده است.
•• استر ادر (Esther Adaire) دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ در گوداسمیت، دانشگاه لندن، است و به ویژه دربارۀ هولوکاست و تاریخ تفکر آلمانی-یهودی مطالعه میکند. مطالعات کنونی او شامل سامیستیزی و توتالیتاریانیسم با استفاده از نظریات ِ پدیدارشناسی احساس و عاطفه است. دیگر زمینههای پژوهشی او عبارتاند از فلسفۀ قارهای (به ویژه آدورنو، بنجامین و دلوز)، تفکر و الهیات یهودی، تضادهای دینی و اخلاق کاربردی. از دیگر زمینههای مورد علاقۀ او باید به فرهنگ وایمار و آوانگارد ِ هنری، از دادا تا فوتوریسم، اشاره کرد.
[۱] Post-traumatic stress disorder
[۲] The Philosophy of War and Exile. Nolen Gertz. Palgrave Macmillan, 2014
[۳] trauma
[۴] Michael Walzer
[۶] Jeff McMahan