بررسی کتاب «تاریخچهای از زوجگی» نوشته مارلین یالوم
نهاد ازدواج از کهنترین نهادهای بشری است. تاریخی که زنها و مردها در این نهاد پشت سر گذاشتهاند بسیار طولانی و رنگارنگ است. مارلین یالوم در کتابی به نام «مطالعۀ فرهنگی زوجگی» تلاش کرده است تا نشان دهد نقشِ زن در ازدواج چه سرگذشتی داشته است.
لورا شاپیرو، نیویورکتایمز — ناامیدکننده است که همیشه باید تا پایان مراسمهای عروسی بسیار لذتبخش منتظر بمانیم تا فقط یک جمله را بشنویم: «من اکنون شما را مرد و زوجه اعلام میکنم»۱. مرد و زوجه؟ این دو اصطلاح حاوی پیامی است که در همۀ عروسیها تکرار میشود؛ عروسیهایی که کنار ساحل و با پاهای برهنه برگزار میشود، عروسیهای جبران خلیلجبرانی۲، عروسیهایی که در آن عروس با شکمیبرآمده حضور دارد و عروسیهایی که همه ملزم به پوشیدن لباسهای مشکیاند، در همۀ این مراسمها کشیشان از این دو اصطلاح استفاده میکنند تا اصلی را به ما یادآوری کند که قدمتی تاریخی دارد: مرد کسی است که ثابت میماند و این زوجه است که باید خود را تطبیق دهد.
اما مانایی و تغییرناپذیری این دو اصطلاح «مرد و زوجه» میتواند کاربرد دیگری نیز داشته باشد: توضیح میدهد که چرا میتوان کتابی دربارۀ سرگذشت زوجهها را خواند بدون آنکه حتی انتظار داشت کتاب مشابهی دربارۀ مردها وجود داشته باشد. یکی از دریافتهایی که میتوانیم از کتاب مارلین یالوم، تاریخچهای از زوجگی۳، داشته باشیم این است که: «تا همین اواخر واژۀ شوهر وجود نداشت، حداقل به این معنا که شوهربودن شغل و وظیفهای باشد که نیازمند توجه زیادی است.» به نظر میرسد مردان طی سالیان متمادی، زندگی زناشویی خود را بسیار مطابق میل خود پیش بردهاند. در واقع، زندگی زناشویی آنقدر دلخواه مردان بوده است که انگار اصلاً مجرد باقی ماندهاند؛ عرف و قانون نیز در این مسیر با ایشان همراهی میکند. اما وقتی وظایف زوجگی مطرح میشود عرف و قانون چنگ و دندان نشان میدهند.
یالوم دقیقاً به این موضوع نمیپردازد اما به سادگی نمیتوانیم از این مطلب صرفنظر کنیم که چگونه کلیسا و دولت، با شور و شوق، محدودیتهایی بر زنانِ متأهل وضع کردهاند تا کتک زدن زوجه را تأیید کنند یا سرپرستی فرزند را در طول روز اهریمنی جلوه دهند. یالوم بر موضوعات مطلوبتری تاکید میکند، او بطور خاص تغییر تدریجی وضعیت زوجه را از یک شیء در تملکِ مرد (همچون اثاثیه) به یک همسر شرح میدهد.
یالوم که تالیفات دیگری نیز در رابطه با مسائل زنان دارد، در کتاب تاریخچهای از زوجگی هم تاریخچۀ ازدواج را بررسی میکند و هم سرگذشت زنان اروپای غربی و آمریکا را میکاود. او با دنبال کردن دو ایدهآل مبهم، عشق و برابری، پیشرفت زوجهها را در طی قرون و اعصار میسنجد. عشق، ایدهآلی بود که وجودش در اکثر ازدواجها ضروری قلمداد نمیشد؛ تا اینکه نهایتاً در اواخر قرن هجدهم، مفهوم ازدواج برای عشق مورد توجه بسیاری از مومنان قرار گرفت. برابری قانونی که متاسفانه هیچگاه الهامبخش شخصیتهایی همچون پترارک، شکسپیر یا موزارت نبود، کمی بعدتر موضوعیت پیدا کرد. برای سالیان سال (قریب به ۳۰۰۰ سال) ازدواج با معاملۀ یک دارایی میان دو مرد هیچ فرقی نداشت.
البته، دنبال کردن تطور تاریخی هر مفهومی در تاریخ فراز و نشیبهای خودش را دارد. تطور تاریخی مفهوم زوجگی را شاید بتوان از زمان آتنِ باستان پیگیری کرد. درآتن باستان محتمل بود دختری ۱۴ ساله را به عقد مردی ۲۸ ساله درآورند؛ ازآنپس دختر مجبور بود ادامۀ زندگیاش را در خانه بگذراند (در حالی که شوهرش روزهای خود را در ژیمنازیوم و فاحشهخانهها و مکانهای عمومی شهر سپری میکرد).
در قرون وسطی، به زوجهها جایگاهی در سلسله مراتب نظام فئودالی اعطا شد؛ آنها با اندکی اختلاف، بالای احشام قرار گرفتند؛ در همین زمان بود که در قوانین انگلستان و فرانسه جرمِ قتل شوهر به عنوان «خیانت» تعریف شد. در عصر روشنگری نیز وضع به همین منوال بود و زوجهها از مواهب عصر روشنگری بیبهره بودند. روسو، مشهورترین فیلسوف این عصر، دربارۀ اینکه زن چگونه میتواند به بهترین نحو از طبیعت خود پیروی کند و به شکوفایی برسد، چنین میگوید: «او باید به زودی بیاموزد که تسلیم ناعدالتی شود و بیهیچ شکایتی رنج ستمهای شوهرش را به جان بخرد.»
یالوم همه جا را میکاود تا مدرک دست اولی پیدا کند که در آن رفتار مهربانانه و محترمانهای با یک زوجه ثبت شده باشد. برخی از زوجهها و شاید اکثر آنها این بخت و اقبال را داشتهاند که آقایی مهربان داشته باشند. اما گزارش رفتار این آقایانِ مهربان نیز منحصراً توسط مردان نگاشته شده است. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه در قرن هفدهم، سواد میان زنان طبقات بالای جامعه رواج یافت. بنابراین، یالوم برای یافتن رفتار شفقتآمیز با یک زوجه میبایست آثار هنری، شعر و اسناد مهمی از قبیل نوشتههای مارتین لوتر را بررسی میکرد.
در اوایل قرن شانزدهم، آنگونه که یالوم نقل میکند، لوتر بر «عشق متقابل میان زن و شوهر به عنوان یک دستور الهی» تاکید میکرده است. با وجود این، همچنان نمیدانیم که چگونه میتوان این آموزۀ لوتر را با سخن دیگر او دربارۀ زنان جمع کرد؛ او در جایی دیگر دستورالعمل جالبی صادر کرده است: «زنان خلق شدهاند تا در خدمت مردان باشند و به آنها کمک کنند». وقتی مشارکت زنان در تاریخ افزایش یافت و رفتهرفته صدایشان شنیده شد، یالوم میتوانست به خاطرات روزانه و نامهها و دستنوشتههای زنان توجه کند. با رجوع به دستنوشتههای زنان تا اوایل قرن نوزدهم، میفهمیم که عشق در مفهوم زناشویی جایگاه والایی کسب کرد. الیزا چاپلین، نویسندۀ زن آمریکایی، در سال ۱۸۲۰ چنین مینویسد: «هیچگاه نمیتوانم دستانم را به کسی بسپارم که دلم با او همراه نیست.»
فعالان حقوق زن که چند دهه بعد مبارزۀ خود برای احقاق حقوق زنان را شروع کردند استفادۀ چندانی از مفهوم عشق نکردند. شیوع ازدواج از روی عشق و علاقه، هم به زنان و هم به مردان اجازه داد تا این مفهوم را به سخره بگیرند که زنان نسبت به همه چیز شکایت دارند. با وجود این، زنان در صورت طلاق همچنان از داشتن حق حضانت محروم بودند و نمیتوانستند مالک اموال خودشان باشند.
تاریخچهای که یالوم از وقایع ۲۰۰ سالۀ اخیر ارائه میکند دربردارندۀ کشمکشهایی است که بر سر موضوعاتی همچون قانون، استخدام، رابطۀ جنسی، کار خانه و فمینیسم شکل گرفته است. این وقایعنامه در نهایت به حکایت تمثیلگونۀ بیل و هیلاری کلینتون ختم میشود و با ذکر این حکایت، یالوم نتیجه میگیرد که برابری واقعی در ازدواج هنوز هم وجود ندارد.
تاریخچهای از زوجگی کتابی غنی است و مطالبِ مفیدی دارد، اما اغلب آن را کتاب تاریخیِ عامهپسندی قلمداد میکنند. نکاتی که در این کتاب مطرح شده است نکات ویژهای نیستند و مطالب پیشپا افتادۀ زیادی نیز در آن وجود دارد همچون اینکه: «بسیاری از ما نام الیزابت کادی استنتون را شنیدهایم اما چند نفرمان میدانیم که این فعال رادیکال جنبش حقوق زنان هفت فرزند دارد و ازدواجش بیش از ۵۰ سال دوام یافته است؟»
شاید بهترین و مفیدترین شیوۀ خواندن کتاب یالوم توجه به سؤال مهمی است که او در دیباچۀ کتاب مطرح کرده است. یالوم پیشبینی میکند که با قانونیشدن ازدواج همجنسگرایان چه کسی نقش زوجه را ایفا میکند؟ و آیا اساساً در نهادی که تفاوت جنسیتی وجود ندارد، مفهوم زوجه معنا دارد یا نه؟ بااینهمه باید گفت که تفاوتهای خدادادیی که بین دو جنس مذکر و مؤنث وجود دارد بسیار کماهمیتتر و ناچیزتر از تفاوتهایی است که مردان بین شوهر و زوجه ذکر کردهاند.
اطلاعات کتابشناسی:
Yalom, Marilyn. A History of the Wife. Harper Collins, 2009
پینوشتها:
• این مطلب را لورا شاپیرو نوشته است و در تاریخ ۴ مارس ۲۰۰۱ با عنوان «No Job for a Woman» در وبسایت نیویورکتایمز منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۲۲ آذر ۱۳۹۴ این مطلب را با عنوان «تاریخ فرهنگی زن متأهل» و با ترجمۀ مهدی ذوالقدری منتشر کرده است.
•• لورا شاپیرو (Laura Shapiro) برای نشریاتی چون نیویورکتایمز، نیویورکر، آتلانتیک و برخی دیگر از نشریات مطلب مینویسد. آخرین کتاب او آنچه که او خورد (What She Ate) نام دارد.
[۱] عقدِ رسمیِ ازدواج بین دختر و پسر در سنت مسیحی وقتی بسته میشود که کشیش جملهای را اعلام عمومی میکند: «I now pronounce you man and wife». همین جمله، دستاویزِ مارلین یالوم برای شروع کتابش است. احتمالاً اگر بخواهید این جمله را ترجمه کنید، مینویسید: «من اکنون شما را زن و شوهر اعلام میکنم». اما چنین ترجمهای، عملاً استدلالِ یالوم را نابود میکند. زیرا یالوم میگوید «مرد/man» پیش و پس از ازدواج، همان مرد بوده است. اما زن (woman) پس از ازدواج، تبدیل میشده است به زوجه (wife). یعنی نقشی را متقبل میشده است که مجموعهای از وظایف و تکالیف را بر دوش او میگذاشته است. اما در زبان فارسی، «زن» است که قبل و بعد از ازدواج ثابت میماند و «مرد» بعد از ازدواج به «شوهر» تبدیل میشود. همین نکته نشان میدهد که تاریخِ نهاد ازدواج در سنتِ ما تفاوتهای شایانتوجهی با دیگر سنتها داشته است.
[۲] اشارهای است به مراسمهای ازدواجی که در آن زن و شوهر جملات ادبیِ عاشقانه برای هم میخوانند. جبرانخلیلجبران منبع انبوهی از این جملات است.
[۳] A History of the Wife