بررسی کتاب «فرمول: چگونه الگوریتمها تمامی مسائل ما را حل میکنند» نوشتۀ لوک دورمل
امروزه شاهد افزایش نقش الگوریتمها در زندگی روزمره هستیم طوری که حتی روابط اجتماعی نیز از سوی الگوریتمها تعیین میشود. در حالیکه مفهوم «فرد مستقل و مختار» ایدۀ اصلی عصر روشنگری به شمار میرفت با جایگزینی الگوریتمی «مسالۀ خود» به چالش کشیده شده است.
لسآنجلس ریویو آو بوکز۱— فیلسوفان و پژوهشگران حوزهٔ تکنولوژی در خصوص جنبههای تاریک تکیه بر دادهها و تبدیل امور انسانی به دادههای دیجیتال یا دادهای شدن۲ بسیار سخن گفتهاند و مباحث گوناگونی را پیرامون خطر الگوریتمسالاری۳ یا حاکمیت الگوریتمها مطرح کردهاند. با این حال، عمدهٔ مباحث مطرح در این زمینه با زبانی پیچیده و تخصصی مطرح شده که دسترسی مخاطب عام را به آنها دشوار میسازد.
لوک دورمل۴، نویسنده و روزنامهنگاری که در حوزهٔ علوم انسانیِ دیجیتال۵ مشغول به فعالیت است، با نظر به همین پیچیدگی کوشیده است دامنه بحث را به میان خوانندگان عادی گسترش دهد و با طرح مباحث ملموستر، توجه طیف گستردهتری از مخاطبان را به دشواریهای جهان دیجیتالیشده جلب نماید. کتاب اخیر او تحت عنوان «فرمول: چگونه الگوریتمها تمامی مسائل ما را حل میکنند» کوششی برای ارایهٔ مقدمهای سودمند است که با شیوهای مناسب ضمن بررسی ایدهها و نظریات مطرح در این زمینه، خواننده عادی را نیز با مباحث مرتبط با گسترش فناوری دیجیتال آشنا میسازد. این کتاب در چهار فصل و یک مقدمه توسط انتشارات پریجیترید۶ منتشر شده است.
اول:
اصطلاح «فرمول»۷ یا «قاعده» اصولاً برای کاربرد در مباحث انتقادی پیرامون تکنولوژی انتخاب چندان مناسبی به شمار نمیرود؛ چراکه بسیار انتزاعی و نمایانگر روابط ریاضیاتی است و ارتباط چندانی با واقعیات انسانی و هنجارهای اجتماعی ندارد. با این حال، دورمل در کتاب خود معنایی خاص به این اصطلاح بخشیده و آن را به عنوان مجموعهای از اقدامات تعریف کرده است که «از طریق آنها منابع موجود برای دستیابی به ارزش استفاده میشود». بر این اساس، «فرمول» به معنای پژوهشی وجودی، اجتماعی و گاه تاریخی روی افراد، گروهها، سازمانها و نهادها با یاری از گونهای خاص از عقلانیت تکنیکی است که مطابق آن، مسائل با استفاده از «فرمولاسیونی» خاص و از طریق «الگوریتمها» حل میشوند.
دورمل در فصل نخست از این کتاب، تحت عنوان «خودِ کمّیشده»۸ نشان میدهد که امروزه فرآیندهای مبتنی بر داده، کیستی ما را تعیین میکنند. در کاربردی عام، کمّیسازی به معنای آن است که ساختار زندگی و فعالیتهای ما در نسبت با دادهها شکل میگیرد و اهداف و آرزوها بر اساس قواعد کمّی برگزیده میشوند. این رویهها اموری چون دنبال کردن و تحلیل الگوهای بدنی، شناسایی الگوهای خواب و یا تعیین عادات زیانآور را توسط هر فرد شامل میشوند؛ تحلیلهایی که در نهایت سرشت و ماهیت فرد را در قالب رویهها و الگوریتمهای ریاضیاتی بیانپذیر میسازد.
البته کمّیسازی به ردیابی ویژگیها و عادات فردی محدود نمیشود؛ چراکه در کنار افراد که زندگی خود را برای آموختن و موفقیت بیشتر کمّی میکنند، شرکتها نیز پیوسته به دنبال کشف اطلاعات مرتبط هستند و جستجوها و فعالیتهای مجازی را به طور دائم پیگیری میکنند تا با کمک این دادهها سود بیشتری کسب نمایند [و کالای بیشتری به ما بفروشند]. به طور مثال، مراکز تماس مجازی امروزه با تکیه بر تحلیل اطلاعات مشتریان، آنها را در نسبت با شخصیت طبقهبندی کرده و هر طبقه شخصیتی را به اپراتور خاصی ارتباط میدهند. در واقع دورمل با کنار هم قرار دادن رویههای فردی و شرکتی میکوشد توجه ما را به زندگی ناخودآگاه و سادهلوحانه در آنچه ژیل دلوز «جامعهِ کنترل» میخواند۹ جلب کند.
دوم:
دورمل در دومین فصل از کتاب به بحث از چگونگی شکلگیری روابط شخصی بر اساس الگوریتمها میپردازد و از مراکز مجازی دوست یا همسریابی به عنوان نمونههایی از این روند یاد میکند. امروزه شرکتهای بسیاری در تجارت دوستیابی حضور دارند و با استفاده از الگوریمهای خاص بهترین و سازگارترین شریک را برای زندگی یا دوستی یافته و به افراد متقاضی معرفی میکنند؛ اما این چارچوب دوستیابی، علاوه بر آثار عملی بسیار، دو مساله نوین نیز پیش چشمان ما گشودهاند. نخست آنکه با کاربرد چنین رویههایی «هر فرد بر اساس فرمولی مشخص قابل تعریف است» که میتوان بر اساس آن، او را به دیگران معرفی کرد. در حقیقت، روابط میان افراد با استفاده از میزان سازگاری میان فرمولها و قواعد شخصیتی ساماندهی میشود. در کنار این امر، رویههای الگوریتمی دوستیابی باعث حذف رویکردهای سنتی و کلاسیکی میشوند که عشق و محبت را خارج از عرصهٔ عقلانیت مرسوم تحلیل میکنند؛ چراکه در فضای الگوریتمی انتخابهای عاشقانه نه بر اساس میل و خواستی سرکش و خارج از عرصهٔ خرد، بلکه با مقایسهٔ فرمول شخصیتی افراد و به صورتی کاملاً عقلانی [و ابزاری] صورت میپذیرد.
سوم:
نویسنده در دو فصل پایانی کتاب بر شرایط آینده و نتایج آتی روند فعلی تمرکز میکند. در فصل سوم، دورمل بحث را از رویههای پیشدستانۀ پلیسی۱۰ آغاز میکند و آنگاه اختلالات ایجاد شده در حاکمیت قانون از طریق اتوماسیون و کاستن از قدرت انسان را بررسی میکند. مطابق تحلیل او، مبنای اصلی کاربرد الگوریتمها در این چنین زمینههایی آن است که «قانون از طریق ابزار و کنترل محیطی قابل اجرا است». به طور مثال، میتوان خودروها را به ابزارهایی مجهز کرد که با اندازهگیری سطح الکل در خون راننده اجازه حرکت داده یا مانع حرکت او شوند. در واقع، نظارت و اجرای قانون در چنین چارچوبی به طور کامل به ماشینها «برونسپاری» میشود.
در اینجا دورمل بحثی بسیار جذاب را در خصوص تمایز میان «قانون» و «استاندارد» مطرح میکند. بنابر تعریف او «قانون گونهای تصمیم دودویی و مطلق است که انعطافپذیری بسیار کمی دارد» در حالی که استاندارد با سطوح بالاتری از انعطاف، امکان حضور مؤثر انسان را ایجاد میکند. به طور مثال، ممکن است رانندهای تنها چند کیلومتر بالاتر از حد مجاز رانندگی کرده باشد و پلیس با آگاهی از بیاطلاعی او از محدوده سرعت محلی، از جریمه کردن او صرفنظر کند. در مقابل، ممکن است فرد دیگری حتی با سرعتی پایینتر از محدوده مجاز رانندگی کرده باشد، اما به سبب خطرات ایجاد شده، از سوی پلیس جریمه شود. بدیهی است که کنترل خودکار تنها قادر است مرز دو سوی یک سرعت خاص را شناسایی کند و از تشخیص تنوع حالاتی نزدیک و دور به این مرز ناتوان است.
در فصل چهارم دورمل آینده هنر و خلاقیت بشری را بررسی میکند. او در این فصل مداخله الگوریتمها را در تولید خلاقانه به پرسش میگذارد و نقش آنها را در تغییر ماهیت هنر مؤثر میداند. او از ما میخواهد آیندهای را تصور کنیم که در آن بتوان با استفاده از ابزارهای گوناگون (و از جمله کارکردهای روانگردان) احساساتی خاص را در بیننده ایجاد کرد. در چنین فضایی تولیدکننده قادر است اشیای هنری را به شکلی تولید کند که تاثیرات مورد نظر را به دقت در مخاطب ایجاد نمایند. آشکار است که معنای هنر، خلاقیت و اثر هنری در این چنین آیندهای به تمامی متفاوت با امروز خواهد بود.
چهارم:
دورمل در کتاب خود از ما میخواهد تا روی معنای انسان بودن در عصر الگوریتمها تأمل کنیم؛ عصری که کسیتی و چیستی، خواست و امیال و رفتارهای و فعالیتهای انسان توسط الگوریتمها تعیین میشوند. از دید دورمل عصر حاضر با بحرانی تمام عیار دربارهٔ مسالهٔ «خود» [یا در بیانی سنتی نفس] مواجه است؛ در حالی که مفهوم «فرد مستقل و مختار»۱۱ که ایدهٔ اصلی عصر روشنگری به شمار میرفت، امروز توسط جایگزینی الگوریتمی به چالش کشیده شده است.
البته در کنار وجوه جذاب و درخشان کتاب، دورمل در ارایهٔ مثالهایی کارآمد برای مباحث خود چندان موفق عمل نکرده است و با طرح مثالهایی که بعضاً گسترهٔ محدودتری از مبحث طرح شده داشتهاند، نتایج حاصل از آنها را به دیگر نمونهها بسط داده است. البته این اشکال در نسبت با کیفیت بالای کار دورمل موردی حاشیهای محسوب میشود. او به نحو موفقیتآمیزی توانسته حجم بالایی از محتوا را در مجلدی کوچک جای دهد، در حالی که از طرح نظریات و راهحلهای اختصاصی خود نیز پرهیز کرده است. از این رو کتاب دورمل نمونهای بسیار مناسب در اثبات و تبیین این مساله است که محققان دانشگاهی تنها افراد باصلاحیت برای ورود به پرسشهای فلسفی در باب تکنولوژی نیستند.
فهرست عناوین کتاب:
* اوان سالینجر دانشیار موسسه تکنولوژی روچستر است.
اطلاعات کتابشناختی:
دورمل، لوک، فرمول: چگونه الگوریتمها تمامی مسائل ما را حل میکنند و مشکلات بیشتری میآفرینند، انتشارات رندومهَوس، ۲۰۱۴
پینوشتها:
[۱] Los Angeles Review Of Books
[۲] Datification
[۳] Algocracy
[۴] Luke Dormehl
[۵] Digital Humanities
[۶] Perigee Trade
[۷] Formula
[۸] Quantified Self
[۹] Society of Control
[۱۰] Predictive Policing
[۱۱] Autonomous Individual