کتابهای خوب بیشتر از آن چیزی هستند که هرگز فرصت خواندن آنها را پیدا کنید
فهرست کتاب یکی از قدیمیترین شکلهای نقد ادبی است. فهرستهای کتاب به ما میگوید آن را نخوانید، این را بخوانید. همین سادگی جذبهای مقاومتناپذیر دارد. شما به فراست نقادانهای اعتماد میکنید که در پس تهیۀ این فهرستها نهفته است. هرچند اغلب معلوم میشود فراست یک خواننده همتای تعصب کورکورانۀ دیگری است. نباید همه را برای گذراندن دورهای مشابه در مطالعه تحت فشار گذاشت. شاید این فهرستها فقط کمک کنند که فهرست خودتان را بیابید.
تی.ال.اس — فهرست کتاب یکی از قدیمیترین و حیلهگرانهترین شکلهای نقد ادبی است. اما شاید مشهورترین آنها فهرست کتابهای ممنوعۀ۱ واتیکان باشد که قرنها تقویت شده و آنقدر به حیات خود ادامه داده که جنس دوم۲ سیمون دوبوار و آخرین وسوسۀ مسیح۳ نیکوس کازانتزاکیس را در خود بگنجاند. انگیزهای که در پسِ نسخۀ مدرن، سکولار و ظاهراً ادبدوست فهرست کتاب است همچنان آرامش را بر هم میزند: ظاهراً میگوید آن را نخوانید، این را بخوانید. همین سادگی جذبهای مقاومتناپذیر دارد و شما به فراست نقادانهای اعتماد میکنید که فرضاً در پس تهیۀ این فهرستها نهفته است. هرچند اغلب معلوم میشود فراست یک خواننده همتای تعصب کورکورانۀ دیگری است.
قرن نوزدهم شاهد ظهور بازار انبوه کتاب بود که رشد بازارِ فهرست کتاب را ایجاب میکرد و آن پدیده طلایهدار رواج این ژانر در قالب دیجیتال بود. در میان این وفور نعمت جدید، خوانندگان (و شاید، بهطور خاص، خوانندگان خودآموز) ظاهراً برای انتخاب چیزی برای خواندن به راهنماییِ حرفهای نیاز داشتند. ازاینرو، نشریاتی چون صد کتاب برتر۴، که پال مال گازت۵ در ۱۸۸۶ منتشر کرد، طی چند هفته بیش از چهل هزار نسخه فروش داشتند؛ مری الیزابت بردون، در این نشریه، جین آستن و جورج الیوت را در کنار یازده رماننویس مرد (و بدون ذکر نام هیچ شاعر زن) پیشنهاد کرد و ویلیام موریس فهرستی مستقل عرضه کرد که از کتاب مقدس و بئوولف تا راسکین و کارلایل را در بر میگرفت (و نوشت: «نمیدانم چطور این آثار را طبقهبندی کنم»). و متعاقب آن، صد اثر برتر از نظر کلمنت کِی. شورتر در بوکمن۶، در ۱۸۹۸، منتشر شد که با دنکیشوت۷ آغاز و با خبرهایی از هیچکجا۸ اثر ویلیام موریس که بهتازگی درگذشته بود، تمام میشد. میان فهرستهای گردآوریشده در قرن نوزدهم و فهرستهای اوایل قرن بیستویکم تفاوتهای آشکاری دیده میشود، اما حال و هوای کلی همان است که بود.
افسوس، پیامی که از چنین فهرستهایی دریافت میکنم ناامیدکننده است: ظاهراً میگویند کتابهای خوب بیشتر از آن چیزی هستند که هرگز فرصت (یا حتی تمایل) خواندن آنها را پیدا کنید. از فهرستهای بردونها و موریسهای مدرن هم که بگذرید و به سراغ رأی مردمی بروید باز چیزی عوض نمیشود. مثلاً، در گودریدز فهرست «بهترینها»یی است که «بهترین کتابهای قرن بیستویک» نام دارد. آخرین باری که نگاهی به این فهرست انداختم، ۷۳۰۳ کتاب را شامل میشد. «کتابهایی که هرکس باید دستکم یک بار بخواند»، ۱۶۴۷۱ عنوان بودند که در صدر آنها کشتن مرغ مقلد۹ و قدری رمان دربارۀ شخصیت یک پسر جادوگر بود. افراد در این فهرست آنقدر به کتاب مورمون۱۰ («مترجم»: جوزف اسمیت، پسر) رأی داده بودند که در شمار صد کتاب برتر قرار گرفته بود.
ازاینرو، شاید نگاه به فهرستهایی مناسبِ نیازهایم مفیدتر و انگیزانندهتر باشد. مثلاً فهرست بهترین رمانهای جنایی انتشاریافته از سوی انجمن نویسندگان جنایی چطور است؟ در صدر این فهرست دختر زمان۱۱، اثر ژوزفین تِی، نشسته است. یا فهرست صد کتاب قرن لوموند (که شاید کتاب پرطرفدارِ بچههای نیمهشب۱۲ را بیخیال شوم و عاشق لیدی چترلی۱۳ را حذف کنم تا جا برای اثری دیگر از دی ایچ لارنس باز شود)؟
فهرست مفیدی هم در مجلۀ اسکوایر۱۴ است: «هشتاد کتاب برتر که هر مردی باید بخواند». همانطور که ربکا سولنیت در پاییز گذشته در سایت لیتهاب۱۵ متوجه شد، این فهرست برای او نبود. این فهرست نظر به خوانندگان مرد (آقایان، همان مخاطبان مجلۀ مردانۀ اسکوایر…) تهیه شده بود. سولنیت یادآور شد که، بر این اساس، خوانندگان مرد نباید فقط کتابهای «متفاوت» زنان را بخوانند، بلکه باید تا حد زیادی خود را به خواندن کتابهای نویسندگان مرد محدود سازند. بنابراین فلنری اُکنر تنها استثنا در فهرستی است که (به شکل بینام) بر مبنای اشتیاق صرف مردانه گردآوری شده است. این فهرست آثار بحثناپذیر کلاسیک داستایوفسکی و همینگوی را شامل میشود (زنگها برای که به صدا درمیآیند۱۶ «درس مردانگی» است) اما همچنین افسانههای خزان۱۷ جیم هریسون را نیز در خود دارد، تنها به این دلیل که «هریسون بسیار مذکر و خام و سرسخت است». کسی مخالف هریسون نیست، اما این روند خیلی زود ملالآور میشود. آنطور که سولنیت مینویسد: «کتابهای خوب و فوقالعادهای در فهرست اسکوایر به چشم میخورند، اما حتی موبیدیک۱۸، که عاشق آن هستم، برای من یادآور این است که کتابی که زنی در آن نیست اغلب اثری دربارۀ انسانیت فرض میشود، اما کتابی که زنان را مرکز توجه قرار داده کتابی زنانه قلمداد میشود». برای تعقیب گردآورندگان بینام این فهرست و برچسب زدن بر آنها با عناوین صد پتیارۀ برتر انگیزۀ کافی داریم.
این امور بیارزش بودند، اگر این موارد صحت نداشتند: ۱. ظاهراً فهرست کتابها حتی بیشتر از قبل بهشکلی شبهآموزشی با ما ماندهاند؛ و ۲. ظاهراً این فهرست خاص از نکتهای حیاتی دربارۀ ادبیات تخیلی غافل شده: {اینکه این ادبیات} بهسادگی، راههای گوناگونی را نشان میدهد که دغدغۀ اصلی در آنها شما نیستید. در واقع، ادبیات تخیلی دیگر شیوههای بودن و دیدن جهان را پیشنهاد میدهد، حتی دیدن جهان مردان از دریچهای متفاوت؛ (سرنخی که شاید به ذهن کسی برسد در واژۀ «تخیلی» است.) و، در نهایت اینکه، ۳. من تسلیم میشوم، این چیزها به همان اندازه که یأسآورند میتوانند فریبنده باشند.
بااینحال، همانطور که اخیراً تاریخدانی به نام لوسی ورسلی بیان کرد، این نوع سوگیری سال به سال در جای خود باقی است. اعلام سالانۀ کتابهای سال در رسانهها گونۀ دیگری از این فهرست است، البته از جنس فهرستهایی که مایلاند از نظرات نویسندگان حمایت کنند، تا مراجع ناشناخته و بااینحال، همانطور که ورسلی بیان میکند، ممکن است چنین فهرستهایی نیز سوگیری خاص خود را داشته باشند. او نوشت: «هشت کتاب از نه کتاب تاریخ سال در تایمز امروز و همینطور ۱۹ کتاب از ۲۱ کتاب تلگراف امروز آثار مردان هستند» و ادامه داد: «من را که تحت تأثیر قرار نداد.» یک هشتگ توییتر را دنبال کنید، HistoryBooksbyWomen#، که در زمان نوشتن این یادداشت ادامه دارد و مردان و زنان، در حجم وسیعی، دربارهاش توییت کردهاند و کتابهایی را در تمام زمینهها پیشنهاد دادهاند. شاید این فهرست رو به تکامل در نهایت برای خوانندگان علاقهمند مفیدتر باشد تا توصیههایی که الهامبخش شکلگیری آن بودند. (همچنین، به هشتگ readwomen# رجوع کنید که از مدتها پیش رواج داشته و مدام پیشنهادهای جدید و جذابی برای خواندن ارائه میکند.)
در هماهنگی با حال و هوای «هم خدا را خواستن و هم خرما را» که بر این دوران شکست از جنبش خروج بریتانیا از اتحادیۀ اروپا (برگزیت) حاکم است، فهرست خود را عرضه میکنم. بله، فهرست تجویزی دیگری از عناوین، این بار با این هدف که فهرست مردانۀ سال گذشته تکمیل شود (بنابراین فلنری اُکنر حذف میشود)؛ این مطلبِ وبلاگی، که سال گذشته با الهام از جایزۀ گلداسمیت نوشته شد، نمونهای با همین موضوع است. هدف آن است که گزیدهای (مدیریتپذیرتر) از شصت کتاب، صرفاً داستانی، جدید و قدیمی، بدون هیچ ترتیبی ارائه شود که تنها پیرو بازخوانیها، توصیهها و سلیقۀ کج خودم است. به نظرم در اینجا خودسری هوسبازانۀ محض جای پیشبینیپذیری اغلب فهرستهایی از این جنس را میگیرد. حتی لحظهای وانمود نمیکنم که این فهرست جامع است و {قبول دارم} از برخی (البته نه تمام) ذخیرههای بدیهی در فهرستِ «بهترینها»، مانند هارپر لی، چشم پوشیدهام و به قرن گذشته چسبیدهام؛ و برخی نویسندگان با آثاری در اینجا معرفی شدهاند که بازخوانهای تی.ال.اس آنها را از گزیدههای مشهورترشان جذابتر دانستهاند. البته، برخی ازقلمافتادگیها و غفلتهای چشمگیر صورت گرفته است (شخصیتهای فوقالعادهای چون آیوی کامپتون برنت، آنتونی وایت و بسیاری دیگر، یعنی کسانی که میشود گفت میتوانستند بهتنهایی فهرستی را تکمیل کنند)، که تعدادشان به گمانم لابد چندین برابر کتابهایی است که جایشان در این فهرست خالی است. سوگیری این فهرست به سمت غرب و گذشتۀ نزدیک است. البته، حذف در اینجا نباید بهمنزلۀ تبعید آن آثار به نمایهها تلقی شود، بلکه این آثار همان نقاطی هستند که میتوان از آنها آغاز کرد. نباید همه را برای گذراندن دورهای مشابه در مطالعه تحت فشار گذاشت. تنها شاید بتوان گفت اجازه دهید این فهرست کمک کند فهرست خودتان را بیابید… .
«شصت کتاب برتر نویسندگان زن که هر مردی باید بخواند (اما همواره میتواند به آنها بیتوجه باشد و به فیلیپ راث بچسبد)»
۱) ریچل فرگوسن، چنگی در میدان لوندز۱۹ -«اینطور ثبت شده که مادر وقتی فهمید دارد بچهدار میشود به پدر گفت: «’آستن، ببین چه کار کردی!‘»)
۲) پنلوپه مورتیمر، نهار شنبه با خانواده برونینگ۲۰– «این داستانها بسیار فراتر از خیالبافیهای تحریکآمیز هستند، بلکه استادانه روی زمانهای عذاب در زندگی افراد حرفهای تقریباً معمولی انگلیسی تمرکز دارند. بسیاری توصیف دلهرهآور زوجهایی هستند که خشم دوسویۀ آنها به نقطۀ شکست رسیده است» (درونت می، تی.ال.اس، ۱۹۶۰)
۳) نیکولا بارکر، در حوالی۲۱ -«نیکولا بارکر تاکنون یکی از نامتعارفترین جهانهای داستانی انگلیسی را خلق کرده: مردمی با وصلههای ناجور و غیرعادی؛ دربرگیرندۀ مکانهای دوستنداشتنی چون لوتُن، اشفورد و جزیرۀ شپی؛ مملو از بقایای فرهنگی مسیحیت؛ فرورفته در میراثی ادبی که به سنتبید آن راهب گرانقدر بازمیگردد؛ و چرخان به دور محوری از شوخی بزنبزن» (روت اسکر، تی.ال.اس، ۲۰۱۴)
۴) الیزابت تیلر، پالادیان۲۲ -«کسندرا، که آنهمه رمان خوانده بود، وقتی برای آخرین بار در اتاقخوابش ایستاده بود میتوانست مطمئن باشد که احساسات درستی را تجربه میکند… . اتاق کاملاً تغییر کرده بود و عجیب اینکه بدون مبلمان کوچکتر به نظر میآمد و بدون پرده، در مقابل نگاههای خیرۀ افراد بیرون در بالای ترامواها، بیدفاع به نظر میآمد.»
۵) جین رایس، سفر در تاریکی۲۳ -«در تمام طول این داستان تأثربرانگیز، حس زیبایی دوشیزه رایس چراغی را روشن میکند که جبرانکنندۀ تیرگی و تأسف است» (لئونورا آیلس، تی.ال.اس، ۱۹۳۴)
۶) ارمگارد کیون، دختر ابریشم مصنوعی۲۴، ترجمۀ کیتی ون آنکوم -«چیزی شبیه مالفلاندرز۲۵ قرن بیستویکم که طنز و انرژیِ نوشته باعث میشود چنین مقایسهای چندان بیمعنی نباشد… . اما نویسنده فلسفهای بدان افزوده که فراتر از عقل دنیاییِ بدگمان است» (الک رندل، تی.ال.اس، ۱۹۳۲)
۷) آگوتا کریستوف، دفترچه۲۶، ترجمۀ الن شریدان -«گلوی آن زن را با تیغ میبریم، بعد میرویم و از یک ماشین نظامی بنزین بیرون میکشیم. بنزین را روی هر دو جسد و روی دیوارهای خانه میریزیم؛ آتشش میزنیم و به خانه میرویم.»
۸) توو جنسون، کتاب تابستانی۲۷، ترجمۀ توماس تیل -«این کتابی است که مردم میگویند بچهها نمیتوانند آن را بفهمند و آنوقت ثابت میشود که ما، بیرحمانه، تخیل کنشگر خوانندگان جوان خود را دستکم گرفتهایم» (فیلیپیا پیرز، تی.ال.اس، ۱۹۷۵)
۹) مارگریت دوراس، دوئلباز۲۸، ترجمۀ باربارا برِی -«حذف یا تمام نگفتن ما را به فریاد و ناله وامیدارد، در عین آنکه، آنها را از متن حذف میکند» (جورج کریگ، تی.ال.اس، ۱۹۸۶)
۱۰) یوانده اوموتوسو، زن همسایه کناری۲۹ -«متحجرانی تمامعیار مالک تاکستان کترجین بودند، تعداد محدود و معینی بطری شراب سفید و گاهی شراب قرمز درست میکردند که هورتنسیا هیچیک را قابل خوردن نمیدانست. نه بهخاطر طعمش… .»
۱۱) جنی اردال، سایۀ آبی گمشده۳۰ -«آیا فلسفه افراد غمگین را جذب میکند یا اینکه چیزی در طبیعتِ درگیریِ فلسفی است که به ناشادی میانجامد؟»
۱۲) آنا کاوان، کمیابی عشق۳۱ -«نوشتهشده با شوری هراسانگیز… از یکسو خشونتی بیعقلانه است و از سویی زجری منفعلانه؛ یا اینکه جهان از دید پارانویای شکنجهگر اینگونه به نظر میرسد؟» (جین میلر، تی.ال.اس، ۱۹۷۱)
۱۳) ناتالی ساروت، افلاکنما۳۲، ترجمۀ ماریا جولس -«در کاخهای معصومشان که روی خطوط مستقیم و پاک ساخته شدهاند، با پنجرههای شیشهای، نوری مانند نور روز، که جلویش گرفته شده و معلوم نیست از کجا میتابد، روی سطح گستردۀ نرم میپاشد. همهچیز آرام، ساکت، جدی و پاک است، و هیچ چیزِ تردیدانگیز، تقلبی، بیفایده یا تقلیدی نیست که دیده را بیازارد… .»
۱۴) پنلوپه فیتزجرالد، گل آبی۳۳– «این کتاب سختگیرانه، بامزه، غمناک، هوشمندانه و بسیار گیراست. قصۀ تراژیک آن با نوعی خشکی گفته میشود که درونمایهای از طنز دارد، مثل این میماند که جین آستن بهجای خانم گسکل دربارۀ خواهران برونته بنویسد» (گبریل آنان، تی.ال.اس، ۱۹۹۵)
۱۵) نلا لارسن، شن روان۳۴– یک نسل قبل از اینکه رلف الیسون مرد نامرئی۳۵ خود را ابداع کند ادبیات سیاهپوستان امریکایی زنی نامرئی خلق کرده بود، رماننویسی در نهضت رنسانس هارلم که زندگیاش مثل داستانهایش به شکل آزارندهای مبهم است… .» (میشل اندرسون، تی.ال.اس، ۲۰۰۶)
۱۶) کلاریس لیسپکتور، شوق از نظر جی. ایچ.۳۶، ترجمۀ ایدرا نووِی -«فروپاشی قهرمان به طرز فوقالعادهای صورت میگیرد: او زنی را توصیف میکند که پیشتر بوده اما دیگر نیست، زنی که در قالب آنچه دیگران در او میدیدند سامان یافته و در نقلقول از کلام دیگران جاودانه زندگی میکند.» (لندگ وایت، تی.ال.اس، ۲۰۱۲)
۱۷) سیلویا تانسند وارنر، بیدهای آبنباتی۳۷ -«نهتنها اولین رمان با موفقیتی چشمگیر بلکه الگویی است برای روش مناسب وارد کردن شیطان در داستان مدرن.» (اورلو ویلیامز، تی.ال.اس، ۱۹۲۶)
۱۸) نل زینک، نیکوتین۳۸ -«دختری سیزدهساله در چشماندازی ایستاده که پر از زباله است و با دیدن یک خوک اهلی معمولی جیغ میزند. افق شهر بندری کارتاگنا، در کلمبیا، در پسزمینه است و در پوششی از ابر پنهان شده که در اقیانوس آرام فرو میرود.»
۱۹) لوری مور، پارس۳۹ -«شرافتی اخلاقی در تأکید مور بر این امر دیده میشود که حتی کمسوترین زندگیها ارزش دارند که استادانه مستند شوند؛ اینکه ملالآورترین دقایق قویترین توصیف را ایجاب میکنند. درحالیکه، مور دقیقاً چیزهایی را به ما میگوید که نمیخواهیم بشنویم، با صدایی آنها را به زبان میآورد که نمیتوانیم به آن گوش ندهیم.» (سم بایرز، تی.ال.اس، ۲۰۱۴)
۲۰) ایریس موردوک، زیر توری۴۰ -«قریحهای درخشان را به نمایش میگذارد. کتاب بهخودیخود یک دستاورد است و استعدادی که صرف خلق آن شده نوید اتفاقات بزرگی را میدهد.» (ریچارد اولارد، تی.ال.اس، ۱۹۵۴)
۲۱) بریگید بروفی، در حال گذر: رمانی قهرمانیچرخهای۴۱ -« Ce qui m’étonnait c’était qu’it {آنچه مرا به شگفت میآورد} این بود که اول از همه فرانسوی من از هم پاشیده شد.»
۲۲) اورسولا لو گوئین، لاوینیا۴۲ -«لو گوئین تواضع خاص خود را دارد و مدعی نیست که جای دستاورد ویرژیل را گرفته. رمان او سندی اثرگذار از گفتوگوهایی است که نویسندگان بزرگ، طی قرنها، ادامه دادهاند.» (دینا برچ، تی.ال.اس، ۲۰۰۹)
۲۳) یییون لی، بیخانمانها۴۳ -«یییون لی قصۀ اعدام یک زن چینی مخالف در چینِ پس از مائو، در سال ۱۹۷۹، را بازگو میکند. داستان در رودخانۀ مادی اتفاق میافتد و، در قسمتهایی، هولناک، مختصر و، بهشکل شگفتی، آرام نقل میشود. یکبار که آن را بخوانید فراموشش نمیکنید.» (ای. اس. بیات، تی.ال.اس، ۲۰۰۹)
۲۴) سارا ماس، منطقۀ جزرومدّی۴۴ -«مردن بچهها عادی است. به سوریه، فلسطین، اریتره و سومالی نگاهی بیندازید. به خط جزرومد در سواحل ایتالیا و یونان نگاه کنید. حالا که مشغول این بحثیم، به بخشهای خاصی از شیکاگو و لسآنجلس نگاه کنید. دنیای پرستاران بچه و نسخۀ بیمارستانیِ وضعیتِ عادی واقعیت دارد و آنچه اغلب ما در اینجا و اکنونِ زندگی عادی میدانیم دروغ است.»
۲۵) شرلی جکسون، تسخیر خانۀ تپهای۴۵ -«هیچ موجود زندهای نمیتواند با سلامت عقل برای مدت زیادی در واقعیت محض به حیات خود ادامه دهد؛ برخی فکر میکنند که حتی چکاوکها و ملخهای شاخکدراز رؤیا میبینند. خانۀ تپهای، که عاقل نبود، بهخودیخود در مقابل تپهها ایستاده و تاریکی را درون خود نگه داشته بود؛ هشتاد سال همانطور ایستاده بود و احتمالاً هشتاد سال دیگر هم بماند. در درون، دیوارها همچنان ایستاده بودند، آجرها بهخوبی کنار هم قرار گرفته بودند، کفیها محکم بودند و درها بهطور معقولی بسته بودند؛ سکوت بیوقفه بر چوبها و سنگهای خانۀ تپهای میریخت و هرچه آنجا راه میرفت تنها راه میرفت.»- بازخوانی شرلی جکسون: یک زندگی کموبیش تسخیرشده به قلم روت فرانکلین که بهزودی منتشر میشود.
۲۶) وینیفرد هولتبی، سوارکاری بهسوی جنوب۴۶ -«او، با تصویرِ دنیایی از تغییر و ترس و شور، پسزمینۀ چیزهایی زوالناپذیر را نشان داده که هیچ ضعف یا کوشش انسانی نمیتواند آنها را خراب کند.» (لئونارا آیلس، تی.ال.اس، ۱۹۳۶)
۲۷) الیزابت سنکسی هولدینگ، دیوار خالی۴۷ -«اگر کسی بخواهد تنها یکی از داستانهای مجموعۀ واینمن را بهعنوان شاهکاری فراموششده انتخاب کند، این داستان را برمیگزیند. داستان زنی شاد، خانهدار و متأهل از طبقۀ متوسط امریکا که در آن، بهاصطلاح، تارعنکبوت قتل و فریب گرفتار شده است. پیرنگ آن ساده است، ولی کتاب پیچیده است.» (یان سنسوم، تی.ال.اس، ۲۰۱۶)
۲۸) سیلوینا اوکمپو، چهرههایشان اینگونه بود۴۸، ترجمۀ دنیل بلدرستون -«خانه را گشته بودند و تنها تعداد زیادی گوشۀ پنهان در آن یافتند.»
۲۹) جین باولز، همهچیز خوب است۴۹ -با نگاهی پیروزمندانه اعلام کرد: «همهچیز خوب است». زن از داخل تشکشان گفت: «واقعیت همین است». «همه چیز خوب است». ظاهراً همه خوب بودند، اما زن کهنسال هنوز داشت اخم میکرد.»
۳۰) آن کوئین، کوه یخ۵۰ – «یک رمان اول و برجسته… متأثر از برخی رماننویسان فرانسوی، چون ناتالی ساروت، و از جریان مبهم نو در سینما. اما کوه یخ اثری موفق است، به این معنا که برای اولین بار این فنون برای تولید رمانی به کار گرفته شدهاند که هم کاملاً فضایی انگلیسی دارد و هم کاملاً نامتظاهرانه است.» (مارتین سیمور- اسمیت، تی.ال.اس، ۱۹۶۴)
۳۱) پاتریشیا هایاسمیت، غریبههایی در یک قطار۵۱ -«قطار با ضربآهنگی خشمگین و بینظم بهسرعت حرکت میکرد. مجبور بود در ایستگاههای کوچکتر و به دفعات بیشتر بایستد، که در آنجا بیصبرانه یک دقیقه منتظر میماند، بعد دوباره به چمنزار حمله میبرد. اما پیشروی نامحسوس بود.»
۳۲) اِیلین چانگ، عشق در شهری سقوطکرده: و دیگر داستانها۵۲، ترجمۀ کارن اس.کینگزبری با مشارکت نویسنده -«میشود لطفاً بروی و یک آتشدان عود مسی بیاوری، میراثی آبا و اجدادی که حالا به طرز جذابی با سبز کپکزدهای پوشیده شده، بعد چند برش تند و تیز از گیاه صبر زرد را در آن روشن کنی. گوش بده تا قصهای هنگکنگی را برایت بگویم… .»
۳۳) کریستینا استد، روباه لتی: بخت او۵۳ -«کریستینا استد ستارۀ تاریکی در میان رماننویسان مدرن است… . سخت میتوان فهمید که چرا از درخشش زنگاری او غفلت شد. بهخاطر مشغلههای پس از جنگ بود؟ یا توجه افراطی به معبد خدایان مشهور؟ یا حتی شاید یک تبانی مردانه برای بیتوجهی به او؟» (آنه دوچنه، تی.ال.اس، ۱۹۷۸)
۳۴) آنجلا کارتر، ماشینهای آرزوی اهریمنی دکتر هافمن۵۴ -«سید، سویفت، ژنت، برم استوکر، دفو، لوئیس کارول و بسیاری دیگر شاید ردی از خود در ترکیب زبانشناختی اثر باقی گذاشته باشند، اما نتیجۀ نهایی از آنِ خودِ نویسنده است.» (بازخوان ناشناس، تی.ال.اس، ۱۹۷۲)
۳۵) ان پچت، مشترکالمنافع۵۵ -«زمانیکه آلبرت کوئیزین با مشروب الکلی رسید، حالوهوای مهمانی مراسم تعمید عوض شد.»
۳۶) می سینکلر، ماری اولیویر: شرح یک زندگی۵۶ -«این رمانهای فوقالعاده [یعنی ماری اولیویر۵۷ و زندگی و مرگ هریت فرین۵۸ به قلم یک نویسنده] ترجمان اطلاعات رماننویسی سنتی به روایتهای درونیشدۀ مدرنیستی است، در رمان اول، با حداکثر گسترش موضوعی و، در دومی، با حداکثر صرفهجویی زبانی. این دو رمان تحلیلی خصمانه و طعنهآمیز (و در هریت فرین، همواره غمزده) از زندگی خانوادگی عصر ویکتوریایی ارائه میدهند و آنها را میتوان در کنار راهی که همه میروند۵۹، پدر و پسر۶۰، بهسوی فانوس دریایی۶۱ یا چشمه طغیان میکند۶۲ قرار داد.» (هرمیون لی، تی.ال.اس، ۲۰۰۰)
۳۷) نوویولت بولاوایو، نامهای جدیدی نیاز داریم۶۳ -«رمانی که به تجربۀ مهاجران و هویت درهمشکسته بپردازد، چیز جدیدی نیست؛ تبحر نوویولت بولاوایو در خلق صدای گیرای دارلینگ است که قرار گرفتن نامهای جدیدی نیاز داریم را در فهرست نهایی نامزدان جایزۀ منبوکر توجیه میکند… ندای زندگی و خندۀ زنی افسونگر که قویتر از سختیهایی است که کودکیاش را تباه کرده.» (لوسی اسکولز، تی.ال.اس، ۲۰۱۳)
۳۸) اودورا ولتی، دختر آدم خوشبین۶۴ -«متأسفانه از نویسندگانی که مشهورند اما میل به خودنمایی ندارند، غفلت میشود. اگر آخرین رمان اودورا ولتی از اولین آثار نویسندهای جدید بود، همچون یک شاهکار از آن یاد میشد.» (رزمری دینگ، تی.ال.اس، ۱۹۷۳)
۳۹) هرتا مولر، روباه همیشه شکارچی بود۶۵، ترجمۀ فیلیپ بیم -«دندانهایش مثل سنگریزه بودند، نیمدندانهای سیاه شده و دندانهای سفید صیقلی. چهرهاش سنی را نشان میداد که به صدای کودکانهاش نمیآمد… .»
۴۰) کارسن مکالرز، ترانۀ کافۀ غمگین: داستانها و رمانهای کوتاهتر۶۶ -«خانم مکالرز در صف مقدم نویسندگان امریکایی جوانتر قرار دارد. موضوعِ وی او را با ویلیام فاکنر و دیگر نویسندگان جنوبیترین ایالتها پیوند میدهد، اما او خود را از بند ابهاماتِ سبکی که بهنوعی بر این مکتب اثرگذار است رهانیده و گرچه در این سنت مینویسد، خود نویسندهای اصیل و مستقل است.» (آنتونی پاول، تی.ال.اس، ۱۹۵۲)
۴۱) کریستین بروکرُز، مجموعه آثار کریستین بروکرُز۶۷ -«رُز یک کریستین بروکرُز است که یک کریستین بروکرُز است… . یکی از معدود کسانی که در کنار ناتالی ساروت و الین روبگریه، بهعنوان رماننویسی نو در الگوی اروپایی، دست به تجربهگری حقیقی در نوشتار فُرمی انگلیسی زده است.» (علی اسمیت، تی.ال.اس، ۲۰۰۶)
۴۲) مارگارت درَبل، سالِ گریک۶۸– «رمانی سرشار از دروننگری، نه نوعی دروننگری بیمارگون، ترحمجویانه و بیسروته، بلکه تحلیلی و بهشکلی بیرحمانه دقیق… . [مارگارت دربل] از پیشگویی آیریس مرداک برخوردار اما از نمادباوری غلیظ آن به دور است.» (سارا کورتیس، تی.ال.اس، ۱۹۶۴)
۴۳) ماری باتس، مسلح به دیوانگی۶۹ -«آنها به این خانه و جنگل و زمین و دریا تعلق داشتند؛ پولی در بساطشان نبود و مایل بودند مهماننوازی کنند؛ همهچیز میخواستند و هیچچیز نمیخواستند و، در آن حال، لخت روی تختهسنگی دراز کشیده بودند که نقطۀ پایان زمینشان بود.»
۴۴) مارگریت یورسنار، خاطرات هادریان۷۰، ترجمۀ گریس فریک -«این کتاب از برجستهترین رمانهای تاریخی است… که در این سالها منتشر شده… و ترکیبی کمیاب از فرهیختگی، بینش روانشناختی و سبک دارد که بقای همیشگی آن را ممکن میسازد.» (پیتر گرین، تی.ال.اس، ۱۹۵۵)
۴۵) باربارا پیم، زنان سرآمد۷۱ -«دوشیزه پیم همواره کارشناسی در تنهایی و کمدی عالی انگلیسی بوده است.» (آنه دوچن، تی.ال.اس، ۱۹۷۷)
۴۶) لیدیا دیویس، مجموعه داستان۷۲ -«انواع مختلفِ هوشیاری در هنر لیدیا دیویس به چشم میخورد: هوشیاری نسبت به پدید آوردن دقیق هر چیز تا سرحد تکتک کلمهها یا بخشهایشان، این هشیاری در نشانهگذاری نیز به همین میزان مطرح است (راز زمانسنجی کمدی است و تراژدی؛ و راز تراژدی نیز بههمچنین)؛ هوشیاری نسبت به انگیزههای ناپاک؛ هشیاری نسبت به آزمون و خطاهای شخصی خودش، مبادا زندانی روشهای جدید خود در انجام امور شود؛ هوشیاری نسبت به مواقعی که جایی برای تکرار آنچه واقعاً اهمیت دارد نیست.» (کریستوفر ریکس، تی.ال.اس، ۲۰۱۳)
۴۷) موریل اسپارک، یاد مرگ۷۳ -«در بخش پزشکی ماود لانگ دوازده نفر ساکن بودند (افراد سالمند، مونث). مسئول بخش آنها را دو جینِ نانوا۷۴ مینامید و نمیدانست که دو جین نانوا در واقع سیزده تاست، فقط این عبارت به گوشش خورده بود؛ اینطور است که بسیاری از گفتههای خوب و قدیمی معنای بیانی خود را از دست میدهند.»
۴۸) مادلین تیئن، نگو هیچ نداریم۷۵ -«پدرم، در یک سال، دو بار ما را ترک کرد: بار اول برای خاتمه دادن به ازدواجش و بار دوم وقتی خودکشی کرد.»
۴۹) گریس پلِی، تغییرات عظیم در دقیقۀ آخر۷۶ -«پلی که پس از جنگ، در دهۀ ۱۹۵۰، مینوشت احساس کرد تنها داستانهایی گفته میشوند که دربارۀ رنجهای تاریخی عظیم و عموماً مردانه هستند… . پلی به افراد در حاشیه و محروم توجه دارد، کسانی که صدایشان به جایی نمیرسد.» (براین چیت، تی.ال.اس، ۱۹۹۸)
۵۰) کاترین مانسفیلد، مهمانی باغ: و داستانهای دیگر۷۷ -«جذابیت این کتاب، مانند اثر قبلی وی، در نهایت بهخاطر روش نگاه و نگارش دوشیزه مانسفیلد است. این داستانها غالباً نگرشی در پسِ خود دارند و این نگرش… توسط دوشیزه مانسفیلد در تصویری ثبت میشود که آن را بهشکل مطبوعی نو و عجیب میسازد.» (آرتور مکدوال، تی.ال.اس، ۱۹۲۲)
۵۱) مویس گلنت، گزیده داستانها۷۸ -«نوعی جوِّ ناراحتی، نهچندان ملموس اما احتمالاً مرتبط بر داستانهای مویس گلنت حاکم است که وی به توالی و در تعدادی رشکبرانگیز، از دهۀ ۱۹۵۰ تاکنون، به تولید آنها پرداخته» (آنیتا بروکنر، تی.ال.اس، ۱۹۹۷)
۵۲) الینور کتون، تمرین۷۹ -«دستاورد حقیقی این رمان خلق جهانی خودکفاست. احساس همدستی دلهرهآور بین دختران جوان، بین عاشقها و بازیگران شدت دارد. خواننده شاهد خطر، هیجان و سیالیت است؛ هر چیز رونوشت چیز دیگری است، اما از هیچچیز دو نسخه در کار نیست.» (لیدیجا هاس، تی.ال.اس، ۲۰۰۹)
۵۳) هان کانگ، گیاهخوار۸۰، ترجمۀ دبورا اسمیت -«پیش از آنکه همسرم گیاهخوار شود، همیشه او را از همه لحاظ کاملاً معمولی میدانستم.»
۵۴) سی.ای. مورگان، تفریح پادشاهان۸۱ -«در این قرن… بهترین رمانهای «برجسته» را معمولاً زنان نوشتهاند. زادی اسمیت، دونا تارت، الینور کتون، مگ ولیتزر و النا فرانتی از جمله کسانی هستند که دستاوردهای بزرگی در داستاننویسی معاصر داشتهاند و سی. ای. مورگان با دومین اثر عظیم و جهانشمول خود، تفریح پادشاهان، به این جمع پیوسته است. (همۀ زندهها۸۲ در ۲۰۰۹ منتشر شد)» (میشل لپوینت، تی.ال.اس، ۲۰۱۶)
۵۵) چینلو اوکپرانتا، شادی۸۳، مثل آب۸۴ -«در خواب، تمام این روند را نگاه کرد، انگار که داشت آن را در صفحۀ تلویزیون میدید. اما روی صفحۀ تلویزیون نبود که آن را نگاه کرد، بلکه در یک قالب صابون ظریف و قدیمیِ آیوری بود… .»
۵۶) جنی ارپنبک، دیدار۸۵، ترجمۀ سوزان برنوفسکی -«چه تلخ است که باید همهچیز را دفن کند، ظروف چینی مِیسن، پارچهای پیوتر و ظرفهای نقره را. انگار زمان جنگ است.»
۵۷) لیلی کینگ، سرخوشی۸۶ -«من با دانش بزرگ شدهام همانطور که بقیۀ مردم با خدا، خدایان یا کروکدیل بزرگ شدهاند… .»
۵۸) هیلاری منتل، تجربهای در عشق۸۷ -«هیلاری منتل داستاننویسی نوآور و سیاهنماست که، در گذشته، بیرحمانه به موضوعات مختلف از جمله خانوادههای ناشاد، خدمات اجتماعی، کلیسای کاتولیک روم و انقلاب فرانسه پرداخته است. داستانهای او بینشی هجوگرانه را میپراکنند. معمولاً لحنی خونسرد و موضعی غیردرگیر دارد. اما، رمان جدیدش به روایت اولشخص از زبان قهرمان داستان، کارمل، است که چون دارد داستان خود را میگوید، در واقع خطر زیادهروی در طنزی تند و عواقب آن را به جان خریده: شاید حس همدردی {خواننده} را از دست بدهد. اینگونه نیست که همۀ راویان اولشخص دوستداشتنی باشند، مثلاً هامبرت هامبرت.» (جولیا اوفولین، تی.ال.اس، ۱۹۹۵)
۵۹. اوی وایلد، پس از آتش۸۸، صدایی هنوز کوچک۸۹ -«اولین رمان اوی وایلد مطالعهای انتقادآمیز از روند انتقال آسیبهای حاصل از جنگ از پدران به پسران است. وی همچنین خشونت هرروزی علیه زنان و کودکان، تنشهای میان سفیدپوستان و بومیان استرالیا، و تباین میان زندگی شهری و روستایی را تصویر میکند. یکی کردن روایتهای پراکنده سبک فرحبخش و رویایی وایلد است و همچنین دلبستگی او به مردانی که کارهای وحشتناکی انجام میدهند، اما آدمهای وحشتناکی نیستند.» (آندریا واکر، تی.ال.اس، ۲۰۰۹)
۶۰) ویرجینیا وولف. قبول. این بوق شیپوری هیجانانگیز دیگر کارآیی ندارد. نیازی نیست کسی شما را ترغیب کند که ویرجینیا وولف بخوانید، مگر نه؟ دریغا زمان! دریغا سنت!
پینوشتها:
• این مطلب در تاریخ ۳۰ نوامبر ۲۰۱۶ با عنوان «Let down by the lists» در وبسایت تی.ال.اس منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۳۹۶ این مطلب را با عنوان «شصت کتاب از نویسندگان زن که هر مردی باید بخواند» و با ترجمه نجمه رمضانی منتشر کرده است.
[۱] Index Librorum Prohibitorum
[۲] The Second Sex
[۳] The Last Temptation of Christ
[۴] The Best Hundred Books
[۵] pall Mall Gazette
[۶] The Bookman
[۷] Don Quixote
[۸] News from Nowhere
[۹] To Kill a Mockingbird
[۱۰] The Book of Mormon
[۱۱] The Daughter of Time
[۱۲]. Midnight’s Overrated Children
[۱۳] Lady Chatterley’s Lover
[۱۴] Esquire
[۱۵] LitHub
[۱۶] For Whom the Bell Tolls
[۱۷] Legends of the Fall
[۱۸] Moby-Dick
[۱۹] A Harp in Lowndes Square
[۲۰] Saturday Lunch with the Brownings
[۲۱] In the Approaches
[۲۲] Palladian
[۲۳] Voyage in the Dark
[۲۴] The Artificial Silk Girl
[۲۵] Moll Flanders
[۲۶] The Notebook
[۲۷] The Summer Book
[۲۸] La Douleur
[۲۹] The Woman Next Door
[۳۰] The Missing Shade of Blue
[۳۱] A Scarcity of Love
[۳۲] The Planetarium
[۳۳] The Blue Flower
[۳۴] Quicksand
[۳۵] Invisible Man
[۳۶] The Passion according to G. H.
[۳۷] Lolly Willowes
[۳۸] Nicotine
[۳۹] Bark
[۴۰] Under the Net
[۴۱] In Transit: An heroi-cyclic novel
[۴۲] Lavinia
[۴۳] The Vagrants
[۴۴] The Tidal Zone
[۴۵] The Haunting of Hill House
[۴۶] South Riding
[۴۷] The Blank Wall
[۴۸] Thus Were Their Faces
[۴۹] Everything Is Nice
[۵۰] Berg
[۵۱] Strangers on a Train
[۵۲] Love in a Fallen City: And other stories
[۵۳] Letty Fox: Her luck
[۵۴] The Infernal Desire Machines of Dr Hoffman
[۵۵] Commonwealth
[۵۶] Mary Olivier: A life
[۵۷] Mary Olivier
[۵۸] The Life and Death of Harriett Frean
[۵۹] The Way of All Flesh
[۶۰] Father and Son
[۶۱] To the Lighthouse
[۶۲] The Fountain Overflows
[۶۳] We Need New Names
[۶۴] The Optimist’s Daughter
[۶۵] The Fox Was Ever the Hunter
[۶۶] The Ballad of the Sad Café: The shorter novels and stories
[۶۷] The Christine Brooke-Rose Omnibus
[۶۸] The Garrick Year
[۶۹] Armed with Madness
[۷۰] Memoirs of Hadrian
[۷۱] Excellent Women
[۷۲] Collected Stories
[۷۳] Memento Mori
[۷۴] دو جینِ نانوا معادل سیزده عدد نان بود یعنی، برای جبران کمبود احتمالی وزن نانها، یک نان اضافه به مشتری داده میشد تا نانوا جریمه نشود.
[۷۵] Do Not Say We Have Nothing
[۷۶] Enormous Changes at the Last Minute
[۷۷] The Garden Party: And other stories
[۷۸] Selected Stories
[۷۹] The Rehearsal
[۸۰] The Vegetarian
[۸۱] The Sport of Kings
[۸۲] All the Living
[۸۳] Happiness
[۸۴] Like Water
[۸۵] The Visitation
[۸۶] Euphoria
[۸۷] An Experiment in Love
[۸۸] After the Fire
[۸۹] a Still Small Voice