با گسترش بیسابقۀ گوشیهای هوشمند، شکلکها به بخشی مهم از ارتباط ما با دیگران تبدیل شدهاند
ما روزانه در گوشیهای همراه و شبکههای اجتماعی رنگارنگ صدها پیام برای همدیگر میفرستیم، اگر کسی این پیامها را چاپ کند و آنها را پنجاه سال عقب ببرد و به دیگران نشان دهد، حتماً از او خواهند پرسید این شکلکها دیگر چیست؟ اما اگر همین پیامها را به پنجاه سال آینده ببریم، شاید از ما بپرسند این حروفِ الفبایی مزاحم چیستند؟ در واقع، ما همین الان هم کتابهایی داریم که فقط با ایموجی روایت میشوند.
Emojis, Comics, and the Novel of the Future
18 دقیقه
تیم پیترز، لوسآنجلس ریویو آو بوکز — آیا میدانید کلمۀ برگزیده سال ۲۰۱۵ به انتخاب لغتنامههای آکسفورد چه بود؟
این:
این ایموجی، «صورتک با اشکهای شوق» هم نامیده میشود. نه هیچ حرفی و نه هیچ صدایی؛ فقط صورتی خندان و شاد است. از نظر تکامل زبانی، واقعاً دارد اتفاقاتی میافتد. ایموجیها همهجا هستند: در تبلیغات تلویزیونی، در فیلمهای مستقل و غیرمستقل و… . کمپانی «سونی پیکچرز انیمیشن»، تابستان گذشته درجنگِ پیشنهاد خرید حق یک فیلم دربارۀ ایموجیها پیروز شد. ایموجیها را حتی میتوان در صفهای خرید هم دید. امروزه میتوان شکلاتهای «پِز» ایموجی یا بالش پشمی ایموجی خرید. تمام این موارد، این سؤال را برای ما به وجود میآورد: این صورتنگاشتههای نمایشی چقدر در دل فرهنگ ترویج خواهند یافت؟ اگر ایموجیها کلمه هستند، آیا میتوان با آنها داستان نوشت؟ چه داستان کوتاه و چه رمان!
قطعاً میشود. مثلاً ایموجی دیک۱ را در نظر بگیرید. این کتاب ترجمهای است از کتابی دربارۀ والها که بهصورت ایموجی برگردان شده است. فرد بننسن، سرپرست پروژۀ ایموجی دیک، تمام پروژه را از طریق خدمات اینترنتی رانندۀ استخدامی به نام «مکانیکال ترک» در وبسایت آمازون به عرضه گذاشت و برای بیش از هشتصدنفر، پنج سنت در ازای هر «کار هوشمندانۀ انسانی» پرداخت کرد. اما داستانسرایی معمولی و اصلی چه؟ آیا چنین کاری با ایموجیها ممکن است؟ پاسخ این سؤال را میتوان در کتابی بدین نام یافت: کتابی از زمین: از اینجا به آنجا۲ اثر هنرمند بصری چینی، ژو بینگ۳. این کتاب را انتشارات امآیتی در سال ۲۰۱۴ منتشر کرد و استقبال چندانی از آن نشد. انتشارات امآیتی، این کتاب را بهعنوان «رمان تصویری» تبلیغ و عرضه کرد؛ اما وقتی کتابی از زمین را باز میکنید، اصلاً حس نمیکنید که به کتاب کمیک نگاه میکنید؛ یعنی چیزی شبیه به بادامزمینیها، پسر فضایی، تنتن یا مائوس. بلکه حس میکنید دارید به یک رمان-نثر از سال ۲۵۰۰ نگاه میکنید.
ژو بینگ، نائبرئیس آکادمی مرکزی هنرهای زیبا در پکن بوده و «جایزۀ نبوغ» مکآرتور را در ۱۹۹۹ دریافت کرده است. وی در اواخر دهۀ ۱۹۸۰، با پروژهای به نام کتابی از آسمان۴، تأثیری بزرگ در دنیای هنر چین گذاشت. او در این پروژه، بیش از هزار حرف چینی را دستساز کرد، آنها را بر طومارها و کتابهایی چاپ کرد و بهعنوان نوعی هنر اجرایی ادبی، آنها را در یک گالری قرار داد. حروف از دور شبیه به چینی بودند؛ اما از نزدیک، گسسته و نامفهوم. این قضیه شدیداً باعث آزردگی مردم شد. در همان روزها بود که کشتار میدان تیانانمن و سقوط شوروی اتفاق افتاد. کتابی از آسمان مورد انتقاد عمومی قرار گرفت؛ چراکه مانع «تمدن معنوی سوسیالیستی» بود و ژو بینگ برچسب بورژوای لیبرال را خورد. او در سال ۱۹۹۰ تبعید شد و به ویسکانسین رفت.
کتابی از آسمان چند سال پیش در موزۀ هنر متروپولیتن در نیویورک به نمایش گذاشته شد و لقب «یکی از آثار بسیار برجسته در هنر معاصر چین» را به خود اختصاص داد. این اثر با آموزشهای ژو بهعنوان کارمند چاپخانه و تربیت آمیخته به کتابِ او در خانوادهای دانشگاهی میسر شد. پدرش، مدیر گروه تاریخ در دانشگاه پکن، به او خطاطی آموزش میداد و مادرش، مدیر دفتر بخش علوم کتابخانهای همان دانشگاه، به او اجازه میداد تا در میان قفسههای کتاب بازی کند. ژو بینگ در سال ۱۹۵۵ متولد شد و در طول انقلاب فرهنگی بزرگ شد. پدرش را فردی مرتجع خواندند و به زندان افکندند و مادرش را نیز وادار کردند مجدداً تحصیل کند. ازآنجاکه ژو میتوانست بخواند و قلممو به دست گیرد، در یک دفتر پروپاگاندا مشغول به کار شد تا با چاپ پوستر و اعلانات تبلیغاتی، تاوان خانوادۀ «آلودۀ» خود را بدهد. در اواسط دهۀ ۱۹۷۰، حزب کمونیست چین بهعنوان بخشی از طرح روستانشینی، طرحی درون جمهوری خلق چین شبیه به سپاه صلح، ژو را بهصورت داوطلب بهمدت سه سال به روستا فرستاد. او در آنجا به ساخت پوستر ادامه داد و سهماهنامهای به نام گلهای کوهستانی زیبا طراحی کرد که روستاییان و دیگر بچههای شهریِ روستانشین آن را تولید کرده بودند. او عنوان این نشریه را از شعری از مائو زدونگ بهنام «قصیدهای برای شکوفۀ آلو» گرفته بود. وقتی او در سال ۱۹۷۷ به پکن بازگشت، یعنی درست هنگامی که پس از مرگ مائو در سال ۱۹۷۶، انقلاب فرهنگی رو به پایان بود، در آکادمی مرکزی هنرهای زیبا ثبتنام کرد. ازآنجاکه این آکادمی بهمدت یک دهه تعطیل شده بود، بهاندازۀ ده سال دانشآموز در تلاش برای ورود به آکادمی بودند. ژو برای نقاشی رنگ روغن ثبتنام کرد؛ اما توانست در چاپ قبول شود.
وقتی این پیشینۀ طراحی گرافیک را با تجربیات انقلاب فرهنگی ترکیب کنید و تمام اینها را بهسمت هنر پاپ و دادا سوق دهید که چین در اواسط دهۀ ۱۹۸۰ از آن آگاه شد، هنرمندی مانند ژو را خواهید دید که از خوشنویسی، چاپ و زبان عمومی استفاده میکند تا هم میراث چینی خود و هم سلطۀ درحالظهور زبان انگلیسی و فرهنگ غربی را به بازی بگیرد. اینطور است که پروژهای مثل «پساعهد»۵ به دست میآید. ژو در این اثر، جلدی نفیس با استفاده از سرب و چرم چاپ و صحافی کرد و متن آن، ملغمهای نامنسجم از عهدین شاه جیمز و قصههای عامهپسند شهوانی بود. یا مثلاً در «مطالعۀ موردیِ انتقال»۶، ژو دو خوک را کنار هم میگذارد. سپس روی خوک ماده کلمات بیمعنی چینی و روی خوک نر کلمات بیمعنی انگلیسی چاپ میکند. پسازآن آنها را در قفسی پوشیده ازکتابها و کاهها قرار میدهد و میگذارد جلوی مخاطبان آمیزش کنند.
اما نباید فکر کنیم که این مرد یک نیهیلیست ترافرهنگی است؛ ژو پروژههای دیگری نیز اجرا کرده که از نظر معنایی، در جهت مخالف آثارِ اشارهشده حرکت میکنند. مثلاً میتوان به «خطاطی چهارگوش کلمه» اشاره کرد. این روش ابداعی ژو، روشی برای نوشتن انگلیسی با حرکت قلممو و هندسۀ مربعشکل خطاطی چینی است. ژو در یک موزه، کلاسی با ظاهر سنتی برپا کرد. در این کلاس، تمام کلمات روی تختهسیاه و کتابهای آموزشی الفبا، انگلیسیِ با ظاهر چینی هستند. همچنین در سال ۲۰۰۳ بود که پروژۀ کتابی از زمین را آغاز کرد. او که تا آن زمان از نظر حرفهای به ستارهای هنری تبدیل شده بود، همیشه کارتهای ایمنی تصویرنگاریشده را از پشتیهای صندلی هواپیما برمیداشت و برای خود جمع میکرد. او در سال ۲۰۰۳ هنگام نگاهکردن به یک پاکت آدامس، دچار شهود شد. در این تصویرنگاشت پیامی بود که به فرد جوندۀ آدامس میگفت که پاکت را بهدرستی در سطل زباله بیندازد. ژو با دیدن این تصویرنگاشت گفت:
به این درک رسیدم که علاوهبر اَشکال تکی که برای توضیح چیزی ساده به کار میروند، میتوان از چندین شکل برای روایت داستانی بلندتر استفاده کرد. از آن موقع به بعد، شروع کردم به جمعآوری و سازماندهی لوگوها، آیکونها و نشانهها از سرتاسر دنیا… تحول سریع اینترنت و تکنولوژی دیجیتال، حوزۀ آیکونها را بهشدت بسط داده است. به همین خاطر پروژۀ من برای جمعآوری نشانهها و آیکونها به پروژهای بیپایان تبدیل شده است.
در ابتدا ژو تصمیم داشت نرمافزار چتی تولید کند که انگلیسی و چینی را به تصویرنگاشتهای ترازبانی تبدیل کند. طرحی اینچنینی، شامل دو کامپیوتر روبهروی هم با پردهای که بین آنها، کاربران را از یکدیگر جدا میکرد، در سال ۲۰۰۷ در نمایشگاهی به نام «آپدیت اتوماتیک» در موزۀ هنر مدرن نیویورک به نمایش گذاشته شد. او این ایده را بیشتر توسعه داد و کتابی با این آیکونها نوشت که البته ایموجیها را نیز در بر میگیرد. او آن را کتابی از زمین: از اینجا به آنجا نام نهاد. این کتاب در سال ۲۰۱۱ در تایوان و در سال ۲۰۱۲ در چین منتشر شد. صحنهای از فصل یک که در لحظهای شخصیت اصلی داستان از خواب بیدار میشود و به دستشویی میرود، به شرح زیر است:
بنا به فراکتابِ نحوۀ ساخت این اثر که انتشارات امآیتی آن را چاپ کرده و کتابی درباره کتابی از زمین اثر ژو بینگ نام دارد، ترجمۀ قسمت بالا به شرح زیر است:
آقای سیاه از خواب بیدار میشود، به آهستگی به دستشویی میرود و روی توالت مینشیند. او مدت زیادی روی توالت مینشیند. «ان… آ… او… ان» هرچقدر که تلاش میکند، چیزی بیرون نمیآید. او به این فکر میافتد: «چه شده؟» او که هنوز روی توالت نشسته، گوشی هوشمند خود را درمیآورد و آنلاین میشود. او توییتر، گوگل، rss و فیسبوک خود را چک میکند و ناگهان «آه»، چیزی احساس میکند. زوری میزند و سرانجام مدفوع او خارج میشود. او نفسی عمیق از روی رضایت میکشد! وقتی کارش با دستمال توالت تمام میشود، نگاهی به اثر خود میکند و سیفون را میکشد.
«آقای سیاه» نامی است که ژو بینگ در مصاحبهها به قهرمان این رمان داده است. بهلحاظ بصری، او دقیقاً مشابه تصویر روی درب اماکن مردانه است: نقطهای بهجای سر، شانههای مستطیلی و برآمدگیهایی گرد بهجای دستوپا. کتابی از زمین ۱۱۲ صفحه و ۲۴ فصل دارد که هر کدام، یک ساعت از روزِ آقای سیاه را روایت میکنند. روز او، بهطور تناوبی شامل امور پیشپاافتاده و صحنههای خندهدار است. آقای سیاه فردی مجرد، ۲۸ساله و کارمند خردهپا و یقهسفید یک اداره است. او صبحانه میپزد؛ اما گوشت و تخممرغها را میسوزاند و قهوه رویشان میریزد تا آتش خاموش شود. آقای سیاه با مترو به محل کارش میرود؛ اما کسی روی پای او پا میگذارد. آقای سیاه که در طبقۀ هشتادونهم یک آسمانخراش کار میکند، در جلسهای سخنرانی میکند؛ اما حس میکند مثانهاش پر شده است. او بهسمت دستشویی میدود، اما پایش لیز خورده و با باسن به زمین میخورد.
وقتی به دستشویی میرسد، صحنه به این صورت است:
دقت کنید که تصویری که ژو برای بازنمایی توالت سرپایی استفاده میکند، «چشمه»۷ اثر دوشان۸ است. اما در مورد اینکه چرا ژو از اواسط کتاب، بهجای ایموجیهای زردرنگ به ایموجیهای سیاهوسفید روی میآورد… همه میتوانند حدس بزنند.
شخصیت آقای سیاه، بخشی دیلبرت، بخشی ترامپ کوچولو و بخشی باکستر «رفیق» است. او رمانتیک، اما مطیع است. گاهی حیلهگر است؛ اما غالباً درستکار است. از دیدن اینکه ایمیل دارد، هیجانزده میشود. وقتی شبها نمیتواند بخوابد، بازیهای کامپیوتری میکند. قرار با دختری را که از طریق اینترنت با او آشنا شده است، خیلی زود به پایان میرساند تا برای دوستش در بیمارستان، نودل ببرد. او نوادۀ بیستویکمِ همان کارگران ابروچروکیده در محور رمانهای بیکلمه، حکاکیشده و ماقبلمصور است؛ همچون سفر هیجانانگیز۹ اثر فرانس ماسریل۱۰ و مرد خدایان اثر لیند وارد۱۱. رمان حکاکیشده، تجربهای بود که موفق از آب درنیامد. درواقع واکنشی فاخر به سینمای صامت بود و با صدادارشدن فیلمها از بین رفت. اما این سؤال پیش میآید که سرنوشت آقای سیاه چه خواهد شد؟ آیا این هم حقهای زودگذر در دنیای هنر است؟ یا میتوان چیزی مانا در آن دید؟
کتابی به نام ۱۰۲ ساعت وجود دارد که نشان میدهد ژو بینگ در این عرصه تنها نیست. این کتاب، هرچند بهصورت ساده و کوتاه، داستان بمبگذاری ماراتونِ بوستون در سال ۲۰۱۳ را بازگو میکند. یکی از شرکتهای طراحی بهنام «تانک» این کتاب را بهعنوان پروژهای برای تهیۀ بودجه برای خیرات در بوستون تهیه و منتشر کرد. این اثر کمتر مبتنی بر ایموجیهاست و بیشتر از تصویر آدمک اتاقهای مردانه استفاده میکند. این داستان مستقل نیست؛ یعنی دارای پیکانهای گرامری، پرانتز و علائم نگارشی نیست و همین علائماند که کتاب ژو را معنادار میکنند. اما باوجوداین میتوان آن را دومین نمونه از نوعی جدید از داستانگویی دانست. این نوع داستانگویی، ساختار اصلی کتابهای مصور، یعنی استفاده از تصاویر کنار یکدیگر را اقتباس کرده است؛ اما بهجای کارتونهای نقاشیشده، کمیکها، آیکونهای ساده، کامپیوتری و تکراری قرار میدهد که بیشتر کاربردی شبیه کلمه دارند تا تصویر.
اسکات مککلود در رسالۀ خود در مورد زیباییشناسی کتابهای مصور که درک کتابهای مصور نام دارد، این رسانه را اینگونه تعریف میکند: «تصاویر مجسم و دیگر تصاویر که با ترتیبی دلخواه در کنار یکدیگر قرار میگیرند.» مککلود میخواهد تعریفش آنقدر دقیق باشد که سینما یا کارتونهای تکقابی را که تصاویر را کنار یکدیگر قرار نمیدهند، در برنگیرد؛ اما درعینحال آنقدر کلی باشد که به کتب مصور کمک کند از تمایلات قرن بیستیشان فراتر روند؛ تمایلاتی چون ابرقهرمانان، حیوانات بامزه، آناتومی اغراقی، نقاشیهای خودکار و جوهر، کاغذهای روزنامهای و… . او در پایان فصل دوم، پس از توضیح روانشناسیِ شکلکِ لبخند مینویسد:
این آقای سیاه است! اندامی مسطح و سیاهوسفید دارد. در مغز عکس سمت چپ هم، بالای علامت دستشویی، حلقههای المپیک هستند. در المپیک تابستان ۱۹۶۴ در توکیو، اولین المپیک بهمیزبانی کشوری غیرغربی، یک سری تصویرنگاشتها ایجاد شد تا با ورزشکاران و تماشاگران صرفنظر از زبان مادریشان ارتباط برقرار شود. این تصویرنگاشتها به این صورت بود:
باز هم این آقای سیاه است: در حال انجام حرکت سرشانه با وزنه، در حال شمشیرزنی، درحال شوتزدن به توپ فوتبال و… . او ورزشکاری جهانی است. و اما… ایموجیها خاستگاه ژاپنی دارند. ابداعگر آنها مردی بهنام شیگتاکا کوریتا۱۲ بود که برای شرکتی مخابراتی به نام ان.تی.تی دوکومو۱۳ کار میکرد. این شرکت در سال ۱۹۹۹ یکی از پلتفرمهای اولیۀ اینترنت موبایلی را منتشر کرد. صفحۀ تلفنهایی که با آنها کار میکردند، فقط گنجانش ۴۸ حرف را داشت. کوریتا میگوید که AT&T قبلاً به کاربران موبایل خدمات اینترنتی داده بود؛ اما فقط از طریق کلمات، نه تصویر. مثلاً برای پیشبینی هوا، خدمات AT&T برای یک روز خوب، از کلمه «خوب» استفاده میکرد؛ اما کوریتا چیزی مستتقیمتر و بصریتر میخواست. «ترجیح میدهم تصویر خورشید را ببینم؛ نه فقط متنی که میگوید خوب.» او ایدۀ ایموجیها را داد. لفظ emoji، ترکیبی از دو کلمۀ ژاپنی e بهمعنای «تصویر» و moji بهمعنای «حرف» است. چراغ سبز این ایده به او داده شد و یک ماه به او فرصت دادند تا ۱۸۰ حرف ایجاد کند. برخی از ایموجیهای اولیه بدین صورت بود:
کوریتا میگوید: «با این حس کار میکردم که الفبایی جدید ایجاد میکنم. سعی داشتم متن ایجاد کنم؛ نه تصویر». او این ایده را از دو منبع گرفت. یکی از آنها مانگا، کتابهای مصور ژاپنی، و نمادهای کوتاهنویسیِ آنها همچون چراغی بالای سر یکی از شخصیتها بهمعنای الهام یا قطرات عرق روی پیشانی بهمعنای استرس یا اضطراب بود. دیگری تصویرنگاشتهای علائم عمومی بود که پس از المپیک ۱۹۶۴ توکیو برجسته شد. سیستم ایموجیای که کوریتا ابداع کرد، به چنان محبوبیتی رسید که شرکتهای دیگر مخابراتی نیز این ایده را کپی کردند. با انتشار آیفون در سال ۲۰۰۷ و هجوم جهانی تلفنهای هوشمند، ایموجیها به پای ثابت پیامرسانی دیجیتال تبدیل شدند.
نکتۀ رادیکال دربارۀ کتابی از زمین: از اینجا به آنجا این است که ژو بینگ با وجود آموزشهایش در چاپ و خطاطی، نمادهای خودش را رسم نمیکند. این در حالی است که در کتابی از آسمان، او خطوط شبهچینی خود را طراحی و حکاکی میکند. او میخواست بداند که فقط با استفاده از آیکونهایی که افراد دیگر همچون شیگتاکا کوریتا در ان.تی.تی کومودو یا طراحان المپیک توکیو رسم کردهاند، تا چه حد میتواند داستانی کامل بگوید. استفادۀ او از نمادهای بصری همانند هنگامی است که وقتی انگلیسی یا چینی صحبت میکنیم یا مینویسیم، کلماتی را مورد استفاده قرار میدهیم که دیگران قبلاً تعریف کرده و به کار گرفتهاند. این نوع داستاننویسی، هم شبیه به نثر و هم داستانهای مصور است؛ اما هیچیک از این دو نیست. درواقع ترکیبی است از این دو که در این لحظۀ تاریخی، بهلطف کامپیوترهای شخصی و گرافیکهای دیجیتال در دسترس قرار گرفته است.
اگر نگاهی به تاریخ داستانهای مصور، بهخصوص در اواخر قرن بیستم بیندازید، میبینید که آنها از طریق تکنولوژیهای جدیدِ بازتولید، به رسانۀ جمعی پرطرفداری تبدیل شدهاند. چاپ رنگی ارزانقیمت، روزنامهداران را قادر میسازد تا از آنها برای تبلیغات و فروشِ بیشتر استفاده کنند. گرامافون و فیلم، کارتونیستها را قادر میسازند تا نقاشیهایشان را بهصورت نسخهای مکتوب از ماجرایی ضبطشده ببینند. ما هم ظاهراً همچون دهۀ ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، از نظر فرهنگی و اقتصادی در عصری طلایی از کاپیتالیسم درنده و تحول چشمگیر فناوری هستیم. بعضی از این فناوریها، بهخصوص صفحۀ کامپیوتری دیجیتال، میتواند تصاویر و زبانی را تولید و بازتولید کند که قبلاً غیرممکن بود. یکی از پیشفرضها دربارۀ داستانهای مصور که امروزه هم هنوز وجود دارد، این است که تصاویر آنها را باید با دست، با استفاده از مداد و خودکار یا قلممو کشید و اینکه هر بخش از هر صحنه باید ازنو رسم شود. پیامد این پیشفرض این است که داستانهای مصور ممکن است تااینحد پرزحمت، کُند، خستهکننده و ملالآور باشند. به همین خاطر است که کموبیش یک دهه طول میکشد تا آنهمه رمانهای تصویری بهیادماندنی خلق شوند: سیزده سال برای استخوان، یازده سال برای مائوس، ده سال برای حفرۀ سیاه، ده سال برای داستانسازی و هفت سال برای خانۀ مفرح. میکلآنژ سقف کلیسای سیستین را در چهار سال به پایان رساند و این در حالی است که در آن میان، وقفهای دوازدهماهه برای تعطیلات سبتی و ابزارهای جدید سبکی وجود داشت.
باوجوداینکه امآیتی، کتابی از زمین: از اینجا به آنجا را رمانی مصور معرفی میکند، هدف ژو متحولکردن داستانهای مصور نبود. درواقع این رمان عمداً تاریخ این رسانه را نادیده میگیرد. اشاره به بتمن و اسپایدرمن و هالک هرازگاهی مشاهده میشود؛ اما آنهم فقط به اقتباس آنها در سینما و بازیهای ویدیوئی، نه بهشکل اولیۀ آنهابهعنوان قهرمان کتابهای مصور. ژو دربارۀ بلندپروازیهای خود میگوید:
من آثار زیادی خلق کردهام که به زبان مرتبطاند. بیست سال پیش کتابی از آسمان را به وجود آوردم. این اثر دارای متنی است که برای هیچکس در این دنیا، ازجمله خودم قابلفهم نیست. اما برعکس، امروز با استفاده از این زبان جدید نشانهها، کتابی نوشتهام که همه میتوانند بفهمند… من معتقدم که قدرتِ این اثر به شباهت آن به هنر ربطی ندارد؛ بلکه قدرت آن به این دلیل است که روشی جدید برای مشاهدۀ دنیای پیرامون عرضه میکند.
نوشتن با آیکونها، مثلاً ایموجیها، میتوانند نوعی داستانسرایی را ممکن سازد که خوبیهای نثر، یعنی ارتباط کارامد و دلالتی را با خوبیهای داستان مصور، یعنی طیفی از دادههای بصری درهممیآمیزد و کامپیوتر و فرهنگ دیجیتال را نه یک خطر، بلکه ابزاری ضروری به شمار میآورد. فقط با میل به تغییر، سازگاری و تحول است که رمان، چه نثر و چه مصور، میتواند همچنان شایستگی نام خود را داشته باشد. کتابی از زمین: از اینجا به آنجا اثر ژو بینگ دقیقاً چنین چیزی است: نایابترین رمان. این رمان بهراستی جدید است.
اطلاعات کتابشناختی:
Bing Xu, Book from the Ground: from point to point. MIT Press. 2014
پینوشتها:
• این مطلب را تیم پیترز نوشته است و در تاریخ ۲۶ آوریل ۲۰۱۶ با عنوان «Emojis, Comics, and the Novel of the Future» در وبسایت لوسآنجلس ریویو آو بوکز منتشر شده است و وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۳۹۵با عنوان «شکلکها، داستانهای مصور و آیندۀ رمان» و ترجمۀ علیرضا شفیعینسب منتشر کرده است.
•• تیم پیترز (Tim Peters) نویسنده و طراح گرافیک ساکن اوربانای ایلینوی است. آثار او را میتوان در این سایت مشاهده کرد.
[۱] Emoji Dick
[۲] Book from the Ground: From Point to Point
[۳] Xu Bing
[۴] Book from the Sky
[۵] Post Testament
[۶] A Case Study of Transference
[۷] Fountain
[۸] Duchamp
[۹] Passionate Journey
[۱۰] Frans Masereel
[۱۱] Lynd Ward
[۱۲] Shigetaka Kurita
[۱۳] NTT DoCoMO
برای اینکه خوانندۀ خوبی باشید، نیازی نیست هر کتابی را تا آخر بخوانید
چطور انگیزۀ انتقامجویی در میان یهودیان اسرائیلی از نازیها به اعراب فلسطینی منتقل شد؟
رمان مدار زمین ما را به زندگی روزمره و خیالانگیز شش فضانورد دعوت میکند
چرا برای توصیف روابط انسانی از استعارههای مکانی و معماری استفاده میکنیم؟