داعش اولین گروهی نیست که دست به تخریب گستردۀ بناهای تاریخی در پالمیرا زده است
تابستان سال پیش داعش به پالمیرا رسید. شهری با چندینهزار سال قدمت که انجیلْ حضرت سلیمان (ع) را پایهگذار آن دانسته است. داعش، مدیر ۸۱سالۀ جایگاههای باستانشناسی در پالیمرا را سر برید و بخشی از مهمترین بناهای تاریخیِ این شهر را ویران کرد. این گزارشِ تصویری، همراه با روایتی از تاریخ این شهر، نشان میدهد اصلیترین بناهای تاریخی شهر کداماند و چگونه آسیب دیدهاند.
Breakfast in the Ruins
23 دقیقه
اینگرید دی. رولند، نیویورک ریویو آو بوکز — در سپتامبر ۲۰۱۵ مؤسسۀ پژوهشی گتی۱ در لوس انجلس به نخستین عکسهای گرفتهشده از پالمیرا، واحۀ تجاری بزرگی در قلب بیابان سوریه، دست یافت. لوئیس وینز ناوبانِ جوانی در نیروی دریایی فرانسه بود که علاقهاش به عکاسی باعث شد در هیئتی اکتشافی منصبی بیابد، هیئتی که در سال ۱۸۶۳ به منطقه بحرالمیت سفر کرد. ۲۹ عکسی (ازجمله دو نمای پانورامایی) که او از پالمیرا طی دیدار خویش در سال ۱۸۶۴ گرفت، سرانجام در پاریس و به دست شارل نگر عکاس پیشروِ فرانسوی (که به وینز آموزش داده بود) در میان سالهای ۱۸۶۵ تا ۱۸۶۷ منتشر شد.
پالمیرا، که تاریخ آن تقریباً تا چهارهزار سال پیش امتداد مییابد، بارها ظهور و سقوط کرده است. نام اصلی آن تَدمُر بود که احتمالاً بهمعنای «درخت نخل» بوده و نشانهای از حاصلخیزیِ زبانزد این منطقه. هم انجیل و هم افسانههای محلیْ بنیادگذاری این شهر را به حضرت سلیمان در سدۀ دهم ق.م منتسب میدانند، اما واقعیت این است که هزار سال پیش از آن نیز در متون بینالنهرینی از این شهر یاد شده است. یک چشمه و یک وادی، یعنی بستر خشک یک رودخانه، آب و سکونتگاه این منطقه را فراهم میآوردند و آن را تبدیل به توقفگاهی مناسب برای مسافران و بازرگانانی میکردند که در جادۀ بین آسیای میانه و دریای مدیترانه تردد میکردند.
تقریباً از همان آغازِ کارِ شهرْ جمعیت آن آمیزهای بود از مردمان سامی اهل مناطق پیرامونی آن: یعنی عموریها، آرامیها، عربها و یهودیان که زبان خاص پالمیرایی و خط ویژهای را برای بیان فرهنگ جهانوطن ممتاز خویش پرورش دادند، فرهنگی که از ایران، یونان، رم و نیز سنت محلی سرچشمه میگرفت. در دوران هلنیسم و بهدنبال سلطۀ اسکندر کبیر (سدۀ چهارم ق.م) پالمیرا گسترش چشمگیری یافت و بعدها در دوران امپراتوری رم نیز توسعه یافت. سابقۀ مهمترین بازماندههای باستانشناختی این شهر به سدههای اول و دومِ میلادی میرسد، هنگامی که توسعۀ امپراتوری رم باعث کارآمدیِ شبکهای تجاری شد که حیات پالمیرا بدان وابسته بود. احتمالاً حدود دویستهزار نفر خانههای خود را در واحه بنا نهادند، واحهای که در دوران حاکمیت رمیها استقلالی نامعمول بدان اعطا شده بود: امپراتور هادریان، که در سال ۱۲۹ (تمامی تاریخها به میلادی) از آنجا دیدن کرد، پالمیرا را دولتشهری مستقل اعلام نمود.
تضعیف رم و ظهور ساسانیان در ایران در سدۀ سوم میلادی باعث اختلال در مساهمت پالمیرا در تجارت میان آسیا و شام شد. در برههای کوتاه، از سال ۲۷۱ تا ۲۷۳، ملکۀ محلی این منطقه یعنی زنوبیا توانست هم دست ایرانیان و هم دست رمیها را کوتاه نگه دارد تا مدعیِ داشتن امپراتوریای از آنِ خود باشد. اما در سال ۲۷۳ اورلئان، امپراتور رم، این شهر را فتح و معابد آن را تاراج کرد تا «معبد خورشیدِ» خویش را در رم آذین کند. نواحی مسکونی آن را نیز نیستونابود کرد. در سال ۳۰۳ امپراتور دیوکلتیان برای پالمیرا دژی بهسبک رمی تدارک دید. این قلعه اردوگاهی دیوارکشیده بود که هدف از آن اسکان سربازان دائمی ساکن در پادگان بود. تنها دو سده بعد، در سال ۵۲۷، ژوستینین، امپراتور بیزانس، دیوارهای شهر را مستحکمتر نمود.
پس از فتح پالمیرا توسط اورلئان، مسیحیتْ مذهب غالب آن شد؛ اسلام در سال ۶۳۴ وارد این شهر شد، یعنی هنگامی که شهر به روستایی در میان دیوارهای اردوگاه دیوکلتیان فروکاسته شده بود. در دوران خلافت امویان و عباسیان پالمیرا دوباره تدمر نامیده شد، رشد کرد و شکوفا شد؛ علیرغم تمایل شهر به شورش علیه هر شکلی از اقتدار مرکزی و دشمنخویی طبیعت: زلزله باعث ویرانی گسترده شهر در سالهای ۱۰۶۸ و ۱۰۸۹ شد. در سال ۱۲۳۰، در شرایطی که صلیبیون شهر را از خارج تهدید میکردند و مرگ صلاحالدین باعث ایجاد اغتشاش در منطقه شده بود، مجاهد شیرکوه دوم۲ بر فراز کوهی که مشرف بر پالمیرا بود، قلعهای ساخت. اما شیرکوه دوم در سال ۱۴۰۰ بهدست تیمور لنگ سقوط کرد؛ تیمور نهتنها دوباره شهر را ویران نمود، بلکه مسیر کاروانها را نیز تغییر داد. معدود سکونتگاههای بازماندۀ پالمیرا درون دیوارهای محوطهای گرد هم آمدند که معبد باستانی و ویرانشدۀ بِل را در برمیگرفت.
این شرایطی است که سیاحانی نظیر پیترو دلاواله، نجیبزادۀ ایتالیایی اهل شهر رم، در اوایل سدۀ هفدهم با آن رویارو میشدند. بهدنبال دلاواله سیاحان اروپایی دیگری نظیر رابرت وود و جیمز داوکینز در سال ۱۷۵۱، لیدی هستر استانهوپ در ۱۸۱۵ و لوئیس وینز در سال ۱۸۶۴ از این شهر دیدن کردند. سیاحانی که در سدۀ نوزدهم به این منطقه میآمدند میتوانستند تندیسها و کتیبههایی را از گورستانهای باستانی پیرامون منطقه با خود ببرند تا موزههای عمومی و مجموعههای خصوصی را زینت بخشند و چنین نیز کردند.
در اوایل سدۀ بیستم، بهموازات آنکه بازی بزرگ۳ بر سرِ خاک بینالنهرین آغاز شد، پالمیرا دوباره توسعه یافت. این شهر در آن دوره همچون کاروانسرایی بود که هم پذیرای حملونقل ماشینی بود و هم کاروانهای شتر. در سال ۱۹۳۲، آنری آرنولد سریگ، رئیس کل فرانسوی امور باستانشناختی در سوریه، ساکنان تدمر قدیمی را مجاب کرد از خانههایشان، که در میان ویرانههای باستانی منطقه قرار داشت، به روستای جدیدی نقل مکان کنند که بنایان فرانسوی اختصاصاً برای آنها ساخته بودند. بلافاصله پسازآن، کاوش باستانشناختی در منطقه آغاز شد و پالمیرا با ایجاد امکاناتی نظیر هتل زنوبیا، که در سال ۱۹۰۰ درست در کنار معبد بعلشمین ساخته شد، برای تجارت توریستی مناسب شد.
جنگ داخلی لبنان که میان سالهای ۱۹۷۵ و ۱۹۹۰ درگرفت و جنگ داخلی سوریه که چهار سال پیش از آن درگرفته بود، بسیاری از بناهایی را که وینز در عکسهایش ثبت کرده بود دستخوش آسیب یا ویرانی کرد. قطعاً بدترین ویرانی این منطقه میان ژوئن و سپتامبر ۲۰۱۵ و بهدست پیکارجویان داعش به بار آمد. داعشیها نخست خالد الاسعد مدیر هشتادویکسالۀ پایگاه باستانشناسی منطقه را شکنجه کردند و به قتل رساندند و سپس سرش را از تن جدا کرده و پیکرش را روی ستونی آویزان کردند. پسازآن و بهاتهام کفر و بتپرستی، عزم خود را برای امحای ابنیۀ باستانی جزم کردند.
این اقدامات ویرانگر، همانند اقدامات اورلئان و تیمور، سند توحش محض بودند که مضمون دردآور مکرری در داستان بشر است. باوجوداین، پالمیرا تحت نام پرطمطراق دانش نیز در معرض ویرانی قرار گرفته است: باستانشناسان سدۀ بیستم بودند که روستای قدیمی تدمر و بسیاری از سازههای دیگر مانند دیوارهای استحکامات آن را، که سابقهشان به روزگار پساکلاسیک میرسد، محو و نابود کردند؛ آنها باستانشناس بودند و نه مرتجعان مسلمان. این مکانها و این سازهها داستانهای خاص خود را برای گفتن داشتند؛ گاه برای قرنها در درون این ساختمانها مردمانی زندگانی خویش را به سر برده بودند، خانوادههایشان را سامان داده بودند و خاطراتشان را گرد آورده بودند. مخاطبی پرشور (که تنها با نامِ کاربری استنهوس۴۱ میشناسیمش) در وبسایت راهنمای مسافران پالمیرا، اخیراً هم بر معابد ویرانشدۀ بل و بعلشمین (بناهایی که جزء میراث یونسکو بودند و مرتجعان داعش آن را منفجر کردند) مویه سر داده و هم برای بخشی متأخرتر از تاریخ پالمیرا، یعنی هتل قدیمی و زمانی باشکوهِ زنوبیا. او تمام مدت افکارش را متوجه مردمانی کرده که روزگاری در آن هتل کار کرده بودند. استنهوس۱ در شش جملۀ موجز حق مطلب را ادا میکند:
اکنون چیزی از این هتل برجای نمانده است. امیدوارم که کارکنان دوستداشتنیِ آن، که در آنجا از ما استقبال کردند، سالم و سلامت باشند. روزی صلح برخواهد گشت، پالمیرا دوباره سربرخواهد آورد. آنجا مکانی مسحورکننده است و این هتل بازسازی خواهد شد. هتل در شگفتانگیزترین مکان قرار دارد. شما بهمعنای واقعی میتوانید در درون ویرانهها صبحانه بخورید. اول آوریل ۲۰۱۶.
گوشۀ شمال غربی صحن معبد بل
معبد بزرگ بِل، در دوران امپراتوری رم، در میانِ دیوار پیرامونیِ زینتی و شگفتانگیز محصور بود که محوطۀ مقدس را از جهان عادی جدا میکرد. بخشی از معبد در سدۀ هشتم تبدیل به مسجد شد. در سال ۱۱۳۲، معبد و صحن آن تبدیل به قلعه شدند و کل روستایی که در آن زمان با نام اولیۀ پالمیرا یعنی تدمر شناخته میشد برای تأمین امنیتش در درون قلعه متمرکز شد.
در پسزمینۀ این عکس خرابههای قلعهای را میبینیم که در سدۀ هفدهم امیرفخرالدین، فرمانده نظامی دروزی، آن را ساخته است. فخرالدین، پیش از آنکه به خانه برگردد و با شورش بر سلطانْ امارتِ خود را در سوریه ایجاد کند، پنج سال از عمر خود را در تبعید در ایتالیا گذرانده بود. خانههای خشتی تدمر با بامهای مسطحشان پیشزمینه را اشغال کردهاند.
بخش درونی محوطۀ محصور در ایوانی است که چارلز ادیسون، سیاح انگلیسی، که یک دهه پیش از لوئیس وینز از پالمیرا دیدن کرده بود، بهروشنی اینگونه توصیفش میکند:
این منطقۀ بزرگ در هر طرف خود بالغ بر ۲۲۵ یارد پهنا دارد. ستونهای برجایماندهای که آن را در برمیگیرند همگی نوعی برآمدگی دارند که متعلق است به میلههای تندیسها. در برخی از آنها نیز آهنی، که پاهای تندیسها به آنها بسته میشد، بهوضوح قابلمشاهده است. تمامی ستونهای ایوانِ ورودیْ این برآمدگی را دارند و اگر بر همه آنها تندیسهایی نصب میشد، چندصد یا چندهزار مجسمه باید در این مکان میبود؛ از کجا میتوانستند آنها را بیاورند؟ بیشترین شمار ستونهای این ایوان در سمت غربی آن قرار دارند. آنها ۳۷ فوت ارتفاع دارند و بر فراز آلونکهای گلین محقر روستا قرار میگیرند و اینجا و آنجا پارههایی از گچبریها و قرنیزهای تندیسمانندی را حفظ میکنند که زمانی بر آنها تکیه زده بودند. آنها تضاد تکاندهندهای را میان شکوه روزگاران ازدسترفته با فقر و حقارت امروزین را به نمایش میگذارند.۵
دروازۀ صحن معبد بل
گرترود بل، که در سال ۱۹۰۰ در تدمر/پالمیرا اردو زده بود، این ساختمان را «دروازه قراصنه»۶ نامید. چارلز ادیسون تأسف میخورد که «معبر باشکوه باستانیِ ساختمانْ تحتالشعاع برج چارگوش بدقوارهای قرار گرفته است که پیشاروی آن ساخته شده است، برجی که احتمالاً قراصنه هنگام تبدیل ارگ شهر به قلعه احداث کرده بوند».۷ «برج چارگوش بدقواره» بهگونهای شتابزده با قطعات محوطۀ ویرانشدۀ معبد ساخته شده است. ازجملۀ این قطعات، بسیاری از استوانههای ستونهای باستانی بود که به پهلو انداخته شده بودند و بهسادگی در عکس قابلمشاهدهاند. برجهای مقبرههای پالمیری در جای جای بیابانی که در پس زمینۀ عکس دیده میشود، پراکنده شدهاند. این مکان همانقدر تنها به نظر میرسد که در دهۀ ۱۸۳۰ به نظر ادیسون آمده بود:
جمعیت روستای تدمر بسیار اندک به نظر میآید؛ از هنگام اقامتمان در اینجا بیش از دو یا سه تن از سکنۀ مذکر آن را ندیدهایم و اینان عموماً در زیر ورودی شهرْ عاطلوباطل نشستهاند. زنانی که تاکنون دیدهایم ظاهری کثیف و مشمئزکننده دارند و بسیاری از کودکان خردسال کاملاً برهنهاند.۸
دروازۀ روستا در سال ۲۰۱۵ مستقیماً هدف تخریب قرار نگرفت و جان به در برد. روستای تدمر اما در سال ۱۹۳۲ از صفحۀ روزگار محو شد.
ستونها، بخش شرقی صحن معبد بل
امروز، قطعهزمینهای متروک در پشت دیوارهای محوطۀ معبد با سکونتگاه مدرن تدمر پوشیده شده است. در سمت چپ ستونهای پابرجا میتوانیم تهماندۀ ستون دیگری را ببینیم که تبدیل به بخشی از خانۀ یکی از روستاییان شده است. دیوار صحن نشانگر نشانههای بسیاری از تعمیرات و بازسازیهای بعدی است که با خشتهای نامنظمی از سنگ و خاک صورت گرفته است. نیازی به گفتن نیست که بناهای خشتیگلیِ خانههای روستا همگی در دهۀ ۱۹۳۰ از میان رفتند. این ستونها از تخریب سال ۲۰۱۵ نجات یافتند.
دروازۀ معبد بل
مؤمنان عهد باستان، از طریق این دروازۀ شکوهمندِ متعلق به سدۀ دوم پس از میلاد، وارد معبد بل میشدند. دروازۀ معبد که بر فراز خانههای روستایی قرار داشت، در سدههای بعدیْ کاملاً محصورِ آنها شد، چنانکه چارلز ادیسون در سال ۱۸۳۵ شکوه میکرد که:
با تعقیب خط یا مسیر اصلی روستا میتوان بخشهایی از سنگفرش باستانی را، که متشکل از سنگهای بزرگ تخت و چارگوش است، بازکشف نمود و درست در مقابل آن، معبد بزرگ با ورودی عظیم و پرابهت و ستونهای خیارهدارش، که از سرستونهای برنجیشان محروم شدهاند، سر برمیآورد.آلونکهای گلی روستا معبد را در محاصره گرفته و آن را از ریخت انداختهاند، آنهم از طریق اتاقهای اندرونیای که شما مجبورید از آنها بگذرید تا به بخشهای مختلف ساختمان برسید.۹
میتوانیم حفرههایی را در سرستونهای بدتراش دروازه ببینیم که زمانی روکشهای مفرغی زراندودشان به آنها الصاق شده بود. هستۀ سنگی ستونها با هیئت اندکی شیپوریِ خود تصدیق میکند که این ستونها باید بهسبک کورنتی باشند.
این بخش از معبد تنها بخشی است که از انفجارهای سال ۲۰۱۵ نجات یافته است.
نمایی از معبد بل از گوشۀ شمال غربی صحن
با نگریستن به پشت بامهای تخت تدمر میتوانیم بخشی از شارع را مشاهده کنیم که محوطۀ بل را در سمت چپ و خودِ معبد را در سمت راست فرومیبندد و بهدنبالش ایوان عظیم فرا میرسد. حفرههای کوچک در دیوار خدایخانۀ معبد (اتاق مرکزی) نشانگر تلاشهایی است که نسلهای بعدی، که دیگر اعتقادی به بل نداشتهاند، صورت دادهاند تا دیوار را سوراخ کنند. آنان میخواستهاند گیرههای برنزیای را که هریک از بلوکهای سنگی عظیمالجثۀ معبد را به هم پیوند میدادند بیابند. این ساختمان در سال ۲۰۱۵ با مواد منفجره بهطرز وسیعی ویران شد.
شارع مستقیم، گوشۀ شمال غربی صحن، معبد بل
وینز در نزدیکی دیوار محوطۀ معبد ایستاده تا این نما را بگیرد. سرستونهای کورنتی و استادانۀ این تالار چنان ظریف و بوالهوسانه نقر شدهاند که میتوانیم آنها را از میان کلاف درهمتافتۀ برگهای کنگری، که بر بالای ستون قرار گرفته، در منتهاالیه سمت چپ ببینیم. خود معبد را میتوان در پسزمینه بهسمت چپ و امتداد دیوار محوطه را میشود در سمت راست مشاهده کرد. این ستونها از انفجارهای ۲۰۱۵ نجات یافتند.
معبد بعلشمین
ستونهای معبدْ پهن و کوتاه به نظر میرسند، زیرا بخشی از آنها در خاک فرو رفته است. به همین دلیل نیز پایههای تندیسها که از مشخصههای بارز پالمیرا هستند درست بر بالای سطح زمین از ستونها بیرون زدهاند. در سال ۱۹۰۰، پس از آنکه این پایگاهِ باستانشناختی پاکسازی شد، هتل زنوبیا درست در کنار معبد ساخته شد تا محملی برای صنعت روبهرشد گردشگری باشد. آگاتا کریستی، که با ماکس مالوانِ باستانشناس ازدواج کرده بود، مکرراً میهمان این هتل بود.
این معبد کوچک و مجلل در اثر انفجارهای سال ۲۰۱۵ تبدیل به تلی از خاک شد.
قوس النصر و شارع مستقیم
«طاق نصرت» در پالمیرا در دوران حکومت امپراتور رم، سپتیمیوس سوروس (حک: ۱۹۳ تا ۲۱۱ میلادی)، ساخته شد تا معبری دلانگیز میان خیابان اصلی پالمیرا و جادهای کوتاه از شهر به صحن بِل ایجاد کند. در اینجا شارع مستقیم، که در طول مسیر اصلی امتداد مییابد، در طی قرنهای دوم و سوم پس از میلاد و با زاویهای سیدرجهای ساخته شد. سه تا از طاقها وسایل نقلیۀ چرخدار را در مرکز و پیادهها را در دو سوی جاده در خود جای میدهند. گرچه این طاق هیچ اهمیت مذهبیای ندارد، در سال ۲۰۱۵ بر اثر انفجارهای متوالی داعش نابود شد. وضعیت بیشترِ حجاریهای برجایمانده آن اندازه خوب هست که، برای بازسازی ساختمان با مصالح اصلی و اولیۀ آن، بتوان از آنها بهره گرفت. باقیماندۀ شارع مستقیم هنوز پابرجاست.
جانب غربی شارع مستقیم
قلعۀ فخرالدین که در جایی شگرف واقع شده است مشرف بر پسزمینهْ پشت نمای بخش غربی شارع مستقیم است. خیابانهای پالمیرا همانند معبدهایش در اطراف خود ردیفی از ستونها داشتند که مجهز به پایهستونهایی برجسته بودند برای نگهداشتن مجسمههای برنزی. در بسیاری از موارد کتبیههایی بر بدنۀ ستونها و در زیر پایههایشان نقر شده است که هنوز هم نمایانگر هویت شخصیتی است که دریافتکنندۀ مقام بوده است. مجسمهها مدتهاست که از دست رفتهاند، چراکه بهخاطر برنزهایشان ذوب شدهاند. این ستونهای بدون خیاره در دو طرف خیابان، خیلی بیشتر و بدتر از همتایانشان در معابد پالمیرا، که استادانه نقر خورده و خیارهدار شدهاند، از آبوهوا آسیب دیدهاند، زیرا از سنگهای صافتر و سبکتری ساخته شدهاند. نقوش سرستونها و پایهستونها نتراشیده و نخراشیده و شامل نقوشی از وسایل زندگی روزمره هستند. ستونهای بخشهای متقدمتر شارع که آغاز ساخت آن به پیش از سال ۱۵۸ میرسد، از تودهای از چندین تکسنگ استوانهایشکل ساخته شدهاند. بخشهای متأخرتر، که حدود پنجاه سال بعد تکمیل شدند، شامل ستونهایی هستند که هرکدام تنها از سه تکهسنگ تشکیل شدهاند.
در سمتِ چپ پسزمینه، میتوانیم سنتوری عمارت معبدبقعه را ببینیم که با نام غیررسمی «ایوان» یا بقعۀ شمارۀ ۸۶ خوانده شده و وینز نیز نمایی نزدیک از آن را عکاسی کرده است. این سازه احتمالاً مربوط به دوران ملکهزنوبیا است، یعنی اواخر سدۀ سوم میلادی.
بخش مرکزی شارع مستقیم
طاق مجلل موجود در کانون این عکس، بهزیبایی، مشکل ناشی از وجود دامنهای از ستونها با ارتفاعات مختلف را برطرف میکند، ستونهایی که هرکدام از آنها در تناسب با ساختمانی هماهنگ شده است که زمانی در پشت آن قرار داشت.
در سمت راست پسزمینه میتوانیم قلعۀ فخرالدین و شمار قابلتوجهی از مدافن برجی ممتاز پالمیرا را ببینیم.
شارع مستقیم در سال ۲۰۱۵ متحمل صدماتی شد، اما تنها طاق نصرت بهطور خاص هدف تخریب داعش قرار گرفت.
زاویۀ بیرونی معبد بل در جنوب غربی
در اینجا میتوانیم بهوضوح مشاهده کنیم که معبد بل، که در سال ۳۲ پس از میلاد وقف شده بود، بر روی تپهای دستساخته یا تلی بنا شده بود که از مخروبههای معبدی قدیمیتر فراهم آمده بود، معبدی که سابقۀ آن به روزگار هلنیسم میرسد، یعنی شاید حدود سیصد سال پیشتر. بخشی از دیوار انتهایی در سمت چپ پیشزمینه از تکه سنگهای استوانهای ستونها ساخته شده است که از ویرانههای خود معبد یا بقایای دیگر ساختمانها برگرفته شدهاند. هنگامی که وینز این عکس را میگرفت صحن معبد همان روستای دیوارکشیدۀ تدمر نیز بود.
زاویۀ بیرونی معبد بل در جنوب غربی
آن بخشی از دیوار محوطۀ معبد بل که بهتر از همه حفظ شده است گوشۀ جنوب غربی آن است که با ستونهای توکار تزئینیاش یکنواختی دیوار عظیم را میشکند و آن را تبدیل به همان چیزی میکند که در واقع هست: قلعهای ازریختافتاده که چیزی بیش از درونبست معبدی شکوهمند نیست.
جانب شرقی شارع
ستونی سرنگون شده در میانۀ راه بر این واقعیت انگشت میگذارد که این نما از خیابان اصلی پالمیرا عکسی است از ویرانهای عظیم. طاق نصرت در پسزمینۀ تصویر سر برآورده است.
مدفن برجی ایلابل
در این عکس، وینز این مدفن برجی شکوهمند سدۀ دوم را در کنار قلعۀ سدۀ هفدهمیِ فخرالدین قرار میدهد. این بنا در سال ۱۰۳ ساخته شد تا بهعنوان مقبرۀ اشرافزادۀ پالمیرایی، مارکوس اولپیوس الهابلوس، ایفای نقش کند. او کسی بود که همراه با برادرانش مانای، شخیایی و مالکو شهروند رم شد. دو واژۀ نخستِ نامِ الهابل (مارکوس اولپیوس) با دو واژۀ نخست نام امپراتور آن زمان رم، مارکوس اولپیوس تراجانوس، یکی هستند و احتمالاً بیانگر وفاداری او به شهر جدیدش و فرمانروای آن.
پس از آنکه گرترود بِل در سال ۱۹۰۰ از پالمیرا دیدن کرد، برج را که بخشی از آن مدفون شده بود در ارتفاع کاملش بازسازی کردند، اما داعش در سال ۲۰۱۵ با انفجار آن را از میان برد.
درۀ پادشاهان
مقبرۀ مارکوس الپیوس الهابلوس یا ایلابلْ دومین مقبره از سمت چپ در این تصویر پانورامایی از درۀ پادشاهان است که در جنوب غربی شهر پالمیرا واقع شده است. همانند کهنترین سکونتگاههای باستانی مدیترانهای، این گورستان بیرون از دیوارهای شهر واقع شده بود تا اطمینان خاطر حاصل شود که ارواحِ درگذشتگان به آزار زندگان نپردازند. در سال ۲۰۱۵، داعش دو مقبرهای را که بهتر از همه حفظ شده بودند، یعنی مقبرۀ ایلابل در چپ و یامبلیخوس در راست، با خاک یکسان کرد.
پانورامای دوبخشی از پالمیرا که شارع مستقیم را به نمایش میکشد
این نمای پانورامایی شارع مستقیم را، از دیوار غربی پالمیرا تا صحن بل بر روی تل آن تا شرق شهر، در بر میگیرد. دو بنای حاضر در این منظره، که بیشترین اهمیت را دارند، یعنی معبد بل در پسزمینه در دست چپ تصویر و معبد بعلشمین در سمت راست پسزمینه، دو ساختمانی بودند که داعش در سال ۲۰۱۵ عامدانه دست به ویرانی آنها زد.
چهار مدفن برجی در پیرامون تپه در وادی القبور، پالمیرا
این مجموعه از مدافن برجی ساختهشده از ماسهسنگ در مسیر مهمترین جاده از پالمیرا به حمص و دمشق قرار گرفتهاند تا بخت این را که رهگذران گورنبشتههای مردگان را قرائت کنند و بهنیابت از آنها دعایی بخوانند افزایش دهند. هریک از این مقابر به یک خانوادۀ پالمیرایی تعلق دارند. مقابر درونی بهخوبی نقاشی شده و شامل تندیسهایی از اعضای مدفون خانواده در آنجا و صندوقهایی سنگی میشد که نقش گور را برایشان به عهده داشت. داعش در سال ۲۰۱۵ این دو مقبره را که از همه بهتر محفوظ مانده بودند پاک از میان برد.
مدفن برجی کبیر، درۀ پادشاهان
این مقبرۀ عظیمِ متعلق به سال ۸۳ را یاملیکوی حمصی۱۰، حاکم دستنشاندۀ رم، بهعنوان یادمانی سلسلهای بنا نهاد و داعش در سال ۲۰۱۵ آن را منفجر کرد.
شش مدفن برجی، درۀ پادشاهان، پالمیرا
نمایی نزدیک از مدافن برجی در پای تل امبلقیس بهسمت جنوب غربی پالمیرا.
هریک از این مدافن شامل اتاقهایی هستند که استادانه تزئین شدهاند و میتوانستند هزاران صندوق کوچک را در خود نگه دارند، صندوقهایی که اعیان پالمیرا میتوانستند مردگانشان را در آنها به امانت بگذارند.
اردوگاه دیوکلسین
اردوگاه دیوکلسین، که میان سالهای ۲۹۳ تا ۳۰۵ ساخته شده، اقامتگاهی برای نظامیان رمی بود که در منتهاالیه روبهروی ورودی شارع مستقیم از معبد بل قرار دارد. این اردوگاه، مانند معبد بل، بر روی تپهای پست قرار داشت و با دیواری محصور شده بود. دو خیابان اصلی آن بهصورت عمودی بر همدیگر سوار میشدند و در دروازهای چارراهه بهنام تیترابیل (تتراپیلون) به هم میرسیدند. همانند خیابان اصلی پالمیرا، این دو خیابان نیز با رواقهای شارع مستقیم تزئین شده بودند.
مردی که به یکی از ستونهای معبد خاکسپاری شمارۀ ۸۶ تکیه داده است.
معبد خاکسپاری شماره ۸۶
این معبد، که بهگونهای ماهرانه منقش شده و در شمال غرب شارع مستقیم پالمیرا واقع شده است، مقبرهای است متعلق به اواخر سدۀ دوم یا اوایل سدۀ سوم که یا مربوط است به دورۀ ملکه زنوبیا یا دورۀ مرمت شهر بهدست امپراتور رم، سپتیموس سوروس. این بنا را بهطور خودمانی «ایوان دور رستونی» نامیدهاند، هرچند از حیث فنی نوعی نیایشگاه دور ستونی۱۱ است، بنایی که بهجای ایوان ستوندار، اطراف آن را تالاری دربرمیگیرد و نقش پایانبست تالار را دارد. گویا این ساختمان از ویرانگریهای داعش در سال ۲۰۱۵ جان به در برده است. مردی که بر ستونی تکیه زده است تنها رد و نشانی است که وینز از مردمان ساکن در روستای تدمر، هنگام بازدید او از پالمیرا، بهدست داده است. ایوان دور ستونی در سال ۱۹۷۰ بازسازی شد و به نظر میرسد که از حملات داعش در سال ۲۰۱۵ جان به در برده است.
پانورامای سهبخشی که از اردوگاه دیوکلسین گرفته شده است
در اینجا وینز نمای کلی شگفتی از پالمیرا به دست میدهد که از منتها الیه غرب شارع مستقیم تا صحن بل در شرق امتداد مییابد. در چهار دهۀ بعدیِ سدۀ نوزدهم و در سدۀ بیستم، این واحه بار دیگر اهمیت خود را بهعنوان توقفگاهی برای کاروانها بازمییابد و این چشمانداز بیروح و آشفته از باد تبدیل به محلی برای یکی از شهرهای مدرن سوری با جمعیتی بیش از پنجاههزار نفر میشود. داعش شماری از چشمگیرترین یادمانهای این منظره را در سال ۲۰۱۵ از میان برد و دراینمیان معبد بل از همه برجستهتر بود.
پینوشتها:
• این مطلب را اینگرید دی. رولند نوشته است و در تاریخ ۲۵ جولای ۲۰۱۶ با عنوان «Breakfast in the Ruins» در وبسایت نیویورک ریویو آو بوکز منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۷ آذر ۱۳۹۵ این مطلب را با عنوان «صبحانهای در میانۀ ویرانههای پالمیرا» و با ترجمۀ محمد غفوری منتشر کرده است.
•• اینگرید دی. رولند (Ingrid D. Rowland) استاد دانشکدۀ معماری دانشگاه نوتردام است. آخرین کتاب او کلکسیونر زندگیها (The Collector of Lives) در سال ۲۰۱۷ منتشر شده است.
[۱] Getty
[۲] از سلاطین ایوبی حمص در سدۀ ششم هجری.
[۳] منظور از بازی بزرگ رقابت سیاسی و دیپلماتیک روسیه و بریتانیا در سدۀ نوزدهم برای سلطه بر مناطق مرکزی و جنوب آسیا بود.
[۴] Stenhouse1
[۵] Charles Greenstreet Addison, Damascus and Palmyra: A Journey to the East. With a Sketch of the State and Prospects of Syria under Ibrahim Pasha, Philadelphia: Carey and Hart, 1838, p. 167
[۶] قراصنه یا ساراسینها یکی از عناوینی بود که اروپاییان سدههای میانه بر اعراب و مسلمانان اطلاق میکردند.
[۷] (Damascus and Palmyra, p. 166).
[۸] (Charles Greenstreet Addison, Damascus and Palmyra: A Journey to the East. With a Sketch of the State and Prospects of Syria under Ibrahim Pasha, Philadelphia: Carey and Hart, 1838, p. 162)
[۹] (Damascus and Palmyra, pp. 167-168)
[۱۰] Yamlichu of Emesa
[۱۱] peripteros
کنوانسیون نسلکشی گویا طوری طراحی شده است که فقط هولوکاست را مصداق این جنایت بداند
آمریکا بعد از یازده سپتامبر خط قرمزی را شکست که دنیا را به جای متفاوتی تبدیل کرد
چطور جامعۀ اسرائیل با جنایتهای ارتش خود در غزه و لبنان کنار میآید؟
تمجید آشکار از دیکتاتورها مشخصۀ اصلی راستگرایان آمریکاست